ولتر در زندگی خصوصی خویش، علاوه بر کتب و مقالات، دارای نامههای خصوصی فراوانی است که مجموع آنان به بیست و یکهزار بالغ میگردد. شخصیت ولتر از طریق نامههایی که به نگارش درآورده است، به گونهای بهتر مورد ارزیابی و شناسایی واقع میگردد. برخی مفسران، انرژی و تغییرپذیری، چاپلوسی و چربزبانی مسلم به ویژه زمانی که تملق را میآغازد، ریشخندهای بیرحمانه، استعداد کاری بیتوجه به اصول اخلاقی و تصمیم وی بر مضاعفسازی و دوگانهگویی برای فرار از انتقاد دشمنان را از ویژگیهای وی دانستهاند. در این مقال، به جنبههای گوناگون اندیشههای ادبی، مذهبی و سیاسی ولتر، پرداخته خواهد شد.
ادبیات
ولتر از سالهای ابتدایی زندگانی خویش، در عرصه سرودن شعر، نبوغی فراوان به نمایش نهاد؛ به گونهای که دیوان اشعار وی، نخستین اثر انتشار یافتهاش به شمار میرود. صاحبنظران، دو منظومه طولانی آنریاد [۳] و باکرهی اورلئان [۴] را در کنار اشعار دیگر و کوتاه وی، از حائز اهمیتترینهای ادبی ولتر دانستهاند؛ هرچند اقبال عامه بیشتر به اشعار کوتاه ولتر است.آنریاد، به تقلید از ویرژیل [۵]، با استفاده از دوبیتی تک آهنگ، به سبک الکساندرین [۶] (البته اصلاحشده آن)، به منظور اهداف نمایشی، به رشته تحریر درآمده است. برخی بر آنند که اشعار ولتر، دربرانگیختن احساسات ناموفق بوده، درک موضوع آنان، دشوار به نظر میرسد و بدین روی، دو ویژگی مزبور را دارای تأثیر منفی بر شعر وی دانستهاند. از سوی دیگر، باکره، اثری کمدی است که مذهب و تاریخ را توأمان مورد هجوم قرار میدهد.
بسیاری از آثار منثور و رومانسهای ولتر، معمولاً مرکب از رسالههایی هستند که به گونهای جدلی به رشته تحریر درآمدهاند. کاندید [۷]، خوشبینی مذهبی و فلسفی را مورد حمله قرار میدهد. انسان با چهل سکه [۸]، راههای اجتماعی و سیاسی زمان وی را خاطرنشان ساخته و برخی دیگر از نوشتههای وی، به سخره گرفتن کتاب مقدس پرداخته است. در آثار مزبور، سبک مبتنی بر طنز و کنایهآمیز ولتر، بدون کوچکترین اغراق، آشکار میگردد. ولتر، هرگز به مدتی طولانی در یک نقطه باقی نمیماند، میماند تا آنچه را که گفته است، مورد تمسخر قرار داده، با توضیح و تفسیر لطیفههای خویش، قهقهه سر دهد و گاه در شکل آنان مبالغه کند. کاندید اثر معروف وی، مصداقی بارز و بهترین نمونه از سبک مزبور به شمار میرود.
آثار ولتر، به ویژه، نامههای خصوصی وی، به گونهای دائمی دربرگیرندهی واژهی رسوایی [۹] و مختصر یا تکاملیافته اصطلاح رسوایی را لگدکوب سازید [۱۰] است؛ هرچند اصطلاح مزبور، اغلب، به گونهای نادرست مورد تعبیر قرار گرفته است. بزرگترین اثر فلسفی ولتر واژهنامه فلسفی [۱۱]، مشتمل بر مقالات و مطالب کوتاه فراوانی است که توسط وی به دائرةالمعارف [۱۲] اهدا گشت. در نوشتههای مزبور، نهادهای سیاسی فرانسه، دشمنان شخصی ولتر، کتاب مقدس و کلیسای کاتولیک رومی، مورد انتقادی شدید واقع گشتهاند.
دئیسم [۱۳]
ولتر، نظیر بسیاری از شخصیتهای مهم جنبش روشنفکری اروپا، یک دئیست به شمار میرود. وی بر آن نبود که ایمان مطلق برای اعتقاد به خداوند، ضروری است. ولتر چنین مینگارد: ایمان چیست؟ باور بدان است که کدام یک، بدیهی است؟ خیر. در ذهن من کاملاً بدیهی است که هستی ضروری، ذاتی، ابدی و هوشمندی موجود است. این موضوع ایمان نیست؛ بلکه موضوع عقل است. [۱۴]با الهام گیری از اندیشههای نیوتون و بنیادهای فیزیک نیوتونی، ولتر بر این باور است که تمامی فلسفه نیوتون، ضرورتاً به معرفت وجود اعلایی خواهد انجامید که آفریننده و مدبر تمامی اشیاء از روی اختیار است. از آنجا که بر بنیاد فیزیک نیوتونی، خلاء در عرصه جهان موجود است، لذا ماده متناهی است و تناهی، مستلزم امکان است. بدین روی، ماده، ممکن الوجود و در ذات خویش، مستلزم وجود آفریدگار است و خداوند، جاذبه و حرکت را به عنوان صفاتی عرضی، در ماده به ودیعه نهاده است.
بدین روی است که ولتر، وارد مقوله اثبات عقلی وجود آفریدگار میگردد و به اقامه دلیلی بر ابتنای علیت غایی برای اثبات وجود آن، مبادرت میورزد. دلیل مذکور بر آن اساس است که جهان به مثابه ساعت، مستلزم وجود پروردگاری به مثابه ساعتساز است. [۱۵] بدینترتیب، نظم جهان، میتواند آدمی را برآن دارد تا به هندسه دانی جاوید [۱۶] بیندیشد. دلیلی دیگر که بعدها توسط ولتر کنار نهاده گشت، توسل به برهان امکان، برای اثبات وجود پروردگار به عنوان ذاتی واجبالوجود است. بدان معنا که از آنجا که اشیاء، ممکنالوجودند، برای آن که پای به عرصه ظهور ننهند، نیازمند واجبالوجودی هستند که فقر وجودی آنان را پوشش داده، از عالم نیستی، به عالم هستی درآورد و چنین است که وجود سلسله اشیاء ممکن، زمانی میسر است که واجبالوجودی آنها را به مرتبه وجودی ارتقا دهد و این واجبالوجود، خداوند است. [۱۷]
با وجود این، به رغم حفظ پیوند خویش با دئیسم، مشیت الهی را در برخی آثار خویش نظیر کاندید، به مثابه امری تمسخرآمیز دانسته، پرسش سنت آوگوستینوس [۱۸] را که شخص وی نیز بلاجواب رها ساخته بود، مجدد مطرح میسازد: چرا شر بسیار موجود است، [آیا] همه، توسط پروردگاری ایجاد گشته است که تمامی خداپرستان [۱۹] با یکدیگر، برای خیر نامیدنش به توافق رسیدهاند؟
در پاسخ، ولتر بر آن است که الفاظ شر و سعادت، الفاظی دارای ایهام است و آن چه که ممکن است برای فردی شر باشد، برای کل نظام جهان، خیر است؛ وی نیز چون نیوتون بر ان است که توالی نسلهایی که دائماً نابود گشته و مجدد پای به عرصه ظهور نهادهاند، جزئی از نظام جهان هستی است. از آن جا که خداوند، علت اولی و وجودش سرمدی است و مفهوم علت، بدون وجود معلول، بیمعناست، لذا جهان باید تا روز ابد از پروردگار نشأت گیرد؛ هرچند که به دلیل امکان خویش و وابستگی به واجب الوجود، دارای وجودی مجزای از وجود پروردگار است. از آن جا که شر از جهان انفکاکناپذیر است، ضروری و وجود آن، قائم به یزدان است؛ اما از آنجا که خداوند آن را از روی اختیار نیافریده است، تنها در صورتی مسبب شر است که آن را از روی اختیار بیافریند. بدین روی، خداوند، موجد شر نمیباشد.
ولتر با الهام از نیوتون، بر آن است که به واسطه نقصان شناخت آدمیان از طبیعت، نتوان گفت که برای آفریدگار، امکان تفکر بر شیء ممتد، میسر نخواهد بود. بدین روی، برخلاف گروهی از فلاسفه یونان که بر آن بودند نفس، مشتمل بر نفس عقلی و نفس حسی است، اندیشه ولتر بر این بنیاد بود که از آن جا که نفس حسی، حرکت اندامهای انسان است، لذا نفس روحانی، صرفاً نوعی لفاظی برای پوشاندن جهل است. بدین روی است که ولتر، بر بنیاد این نقطه عزیمت، اشعار میدارد که بحث در ماهیت مابعدالطبیعه و فلسفه اولی، بیفایده و بیحاصل است؛ بدان معنا که حقیقت آن علم را همگان دانند و باقی موهوماتی است که هرگز متعین نخواهد گشت. ادراک انسان را حدی است که باید بدان قانع گردد و در هرچیز که نمیتواند بیندیشد، به خیال بافی روی نیاورد. باید حس و تجربه را بنیاد علم و دانش قرار داده، آن چه که از آن، پای به عرصه وجود مینهد، موضوع تعقل ساخت.
بدین ترتیب، با رد شدید دین یک شکل، و بدون اعتقاد به مکمل یا هر آنچه که اساس آن، بر متون دینی ویژه و یا خارق عادت و یا سنت وحی است، ولتر معتقد به جهانی است که صرفاً مبتنی بر عقل است. در حقیقت، ترکیب ولتر از عقل و احترام به طبیعت، بازتاب پانته ایسم [۲۰] معاصر است که به گونهای فزاینده درسرتاسر قرون هفده و هجده، مورد احترام فراوان بوده، به عنوان شکل شناختهشدهی دئیسم یا پانتهایسم ولتری [۲۱] امروز استمرار یافته است.
ولتر با توجه به آثار ترجمهشده درباب کنفوسیانیسم و مکتب قانون گرایی، تصورات چینی سیاست و فلسفه را که مبتنی بر بنیادهای عقلی برای بررسی انتقادی دین سازمان یافته اروپایی و آریستوکراسی موروثی است، فراهم میآورد.
مسیحیت و تمدن هندی
به رغم آن که ولتر را اغلب، یک آته ایست [۲۲] دانستهاند، باید خاطرنشان ساخت که وی در فعالیتهای مذهبی نیز مشارکت داشته، حتی دارای کلیسایی در ملک خود در فرنی [۲۳] بوده است. نخستین منبع، برای اثبات عدم گرایش ولتر به آته ایسم، بیتی از یکی از اشعار اوست که اشعار میدارد:اگر نیست موجود، پروردگار ضروری است ابداعش آید به کار [۲۴]
اما هر آن کس که تمامی آثار ولتر را بخواند، احساسات راستین وی را درخواهد یافت. البته این بدان معنا نیست که ولتر، از طرفداران پایبند به کلیسای کاتولیک رومی است؛ بدان روی که درعمل، با تعصبات مذهبی روز، دارای مشکلاتی فراوان بود. به هر تقدیر، آن گونه که بسیاری بر این باورند، ولتر قطعاً آته ایست نبوده است. [۲۵]
ولتر، درباب نصوص مذهبی، بر آن است که کتاب مقدس، نخست، از دیدگاه قانونی و یا اخلاقی منبعی منسوخ است. دو دیگر آنکه در مجموع، استعارهای است که هنوز دارای برخی دروس مفید است و سه دیگر آن که نه اعطایی پروردگار؛ بلکه فراهم آوردهی نوع بشر است. باورهای مزبور، به رغم اشتمال بر سوءشهرت کلیسای کاتولیک، طارد کنش مذهبی ولتر نمیباشد.
ولتر، بر آن است که تمدن هندی، نیای تمدن غرب (مسیحیت و یهودیت) بوده، برهمائیان و هندوان رانخستین فلاسفه به شمار آورده است. وی در واژهنامه فلسفی، تحت عنوان برهمنان، اشعار میدارد: آیا ممکن نیست برهمنان، نخستین قانونگذاران زمین، نخستین فلاسفه و نخستین متخصصان دین به شمار آیند؟ سپس، آیین هندو و اندیشههای برهمنان را دارای طبیعتی نرم، ملایم و اعجابانگیز دانسته، میسیونهای مسیحی را که به منظور بدنام ساختن آیین مزبور و محدود ساختن آن کوشیدهاند، مورد انتقادی شدید قرار میدهد:
این تنها بخشی کوچک از کیهان شناسی کهن برهمائیان است. آیینهای مذهبی و معابد آنان، ثابت میکند که در میان آنها، همه چیز به گونهای تمثیلی است. برهمنان، هنوز تقوی را زیر نشان زنی میدانند که دارای ده دست است و با ده گناه اخلاقی که توسط هیولاهای غول پیکر ارائه گشته است، می رزمد. میسیونرهای ما، به دلیل تصویر اهریمن و مطمئن ساختن ما که اهریمن در هندوستان مورد پرستش قرار میگیرد، در دریافت این تصویر تقوی، کوتاهی نکرده اند. ما هرگز در میان این مردم نزیستهایم؛ اما خود را بینیاز و آنها را بدنام کردهایم.
ممکن است خاطرنشان ساخت که قصد شده است ولتر، به عنوان آزاری نسبت به بسیاری از باورمندان مذاهب مدنظر قرار گیرد؛ و البته بدین صفت، تقریباً به گونهای جهانی شناخته شده است. ولفانگ آمادِئُس مُتزارت [۲۶] از باورمندان به مسیحیت، در سال مرگ ولتر به پدر خویش چنین مینگارد: سرانجام، ولتر، استاد رذالت، با تیپا روانه سطل آشغال شد…[۲۷]
آزادی یا اختیار آدمی
ولتر در رساله درباب مابعدالطبیعه [۲۸]، به دفاع از واقعیت آزادی مبادرت ورزیده، در فلسفه نیوتون [۲۹]، به تشریح ماهیت اختیار انسان و تقسیم آن به دو نوع، میپردازد. گونه نخست اختیار آدمی، در آن دسته از اموری است که آدمی فاقد انگیزهی خاص برای هدایت وی به نحوهی اقدامی ویژه باشد؛ بدین روی، میتوان گفت که انسان دارای آزادی مطلق و یا آزادی بیتفاوتی [۳۰] است. چنانچه انسان، به سوی مکانی به حرکت درآید و میان سکون و حرکت، تفاوتی ننهد و نه به اقدامی رغبت و نه از اقدامی دارای تنفر باشد، آزادی بیتفاوت، رخ مینهد. گونه دیگر اختیار آدمی، آزادی خودجوش [۳۱] است؛ به دیگر سخن، انسان دارای انگیزههایی است که نتیجه نهایی غرایز وی و معین سازندهی اراده اوست. ولتر در تشریح ماهیت آزادی خودجوش، بر آن است که از آنجا که هر چیز دارای علت است، ارادهی انسان نیز دارای علت است. بدین روی آدمی را یارای آن نیست که جز بر بنیاد آخرین اندیشهای که حاصل کرده است، اراده کند؛ بدین روی است که در اندیشههای ولتر، لاک را یارای بر زبان راندن نام آزادی نیست؛ چرا که لاک بر آن است که ارادهی آزاد، توهم و آزادی، تنها، قدرت انجام دادن کاری است که آدمیان، اراده کردهاند. بدین روی، تنها یک اندیشه تسلیبخش موجود است و آن این است که انسان، صرف نظر از نوع نظام فلسفیی که برگزیده است و نوع تقدیری که معین سازندهی افعال اوست، همواره چنان اقدام کند که گویی آزاد است.ولتر در واژهنامه فلسفی خویش، در تشریح بیشتر آزادی خودجوش، اشعار میدارد که به رغم فقدان آزادی اراده، افعال آدمیان آزاد است؛ هرچند انسان زمانی دارای آزادی اقدام است که توانایی آن را دارا گردد. ولتر در فیلسوف نادان [۳۲] برآن است که ارادهی آزاد، سخنی واهی و گزافه است؛ بدان روی که ارادهی آزاد، ارادهی بدون انگیزه و خارج از نظام طبیعت است. بدین ترتیب، در جهان هستی، امری مبتنی بر صدفه و اتفاق موجود نمیباشد و کلیه امور، مبتنی بر قانون علیت حاکم بر این جهان پهناور است. صدفه، واژهای است که انسان به منظور پوشاندن جهل خویش، برای بیان معلول شناخته هر علت ناشناختهای اختراع کرده است. بدین روی است که جبر [۳۳] حاکم بر اراده، در گفتمان فلسفی ولتر، رخ مینماید؛ بدان معنا که انسان را تنها یارای اقدامی است که توان به فعلیت در آوردن آن را واجد گردد.
ولتر، با پذیرش جبر حاکم بر ارادهی بشر، موافقت خویش را با لاک در این امر که اصل اخلاقی فطری موجود نمیباشد، ابراز می د ارد؛ هرچند اندیشه قانون اخلاقی را به کنار نمینهد. ولتر بر آن است که خداوند آدمی را چنان سرشته است که با گذشت زمان، ضرورت عدالت را در مییابد. وی به رغم اعتقاد به نسبیت زمانی و مکانی ارزشهای اخلاقی، بدان روی که خداوند انسانها را دارای عواطف و احساساتی خللناپذیر و موجد پیوندهای جاودان ساخته است، به قواعد اخلاقی کلی معتقد است که تمامی آدمیان در چهارگوشه جهان، بدان معتقد و باورمندند. سپس از قواعد مزبور، به استنتاج قوانین بنیادین جامعه انسانی، نظیر اصل عدم آزار هم نوعان، که دارای تعدادی محدود و انگشتشمارند، مبادرت میورزد.
اندیشههای سیاسی
ولتر با مطالعه اندیشههای جان لاک فیلسوف انگلیسی، دکترینی را مییابد که به گونهای کامل با ایدهآلهای مبتنی بر پوزیتیویسم و منفعتگرایی وی، منطبق است. لاک، درآن هنگام که برآن میگردد قرارداد اجتماعی، بر حقوق طبیعی افراد مقدم نمیگردد، به مثابه مدافع لیبرالیسم به نظر میرسد. علاوه بر آن، این تجربهای منحصر به فرد است که مورد ارزیابی قرارخواهد گرفت؛ بدان معنا که هرآنچه که آنرا پشت سرنهند تنها یک فرضیه است. حوزهی برخی، با حوزهی منفعت و حوزهی قابل اثبات، مطابق و منطبق است. ولتر از این دکترین، به استنتاج مبادی بنیادین اخلاق [۳۴] خویش، مبادرت میورزد. وظیفه آدمی، آن است که سرنوشت خویش را در دست گیرد، شرایط خویش را بهبود بخشد، استوار و مطمئن گردد و به واسطه علم، صنعت، هنر و با یاری پلیس خوب اجتماعات، راه خویش را بیاراید. بدین ترتیب، طریق مشترک، بدون پیمانی که هرکدام از آدمیان، مقصود خویش را درآن یابند، میسر نخواهد گشت؛ هرچند که به رغم وجود قوانین ویژهی هر کشور، عدالت که تضمین کنندهی عهدنامه مزبور است، امری جهانی است. تمامی انسانها قادرند نخست، به دلیل آن که تمامی آنان، موجوداتی کمابیش معقولند و دودیگر بدان روی که همگی قادرند بفهمند آن چه که برای جامعه مفید است، برای تک تک افراد نیز سودمند است، از عهدنامه مزبور، بنیاد چنین ایدهای را فروریزند. فضیلت اخلاقی، تجارت نیکیها، توسط احساس و منفعت، بر ایمان تحمیل گشته است. ولتر بر آن است که قاعدهی اخلاق، قاعدهی آموزش مبانی پلیس مزبور و خوکردن به رعایت بنیادهای مذکور است.از سوی دیگر، ولتر از مدافعان سرسخت آزادی سیاسی است. وی، نظیر مونتسکیو، با دفاع از شرایط آزادی معمول در انگلستان زمان خویش، بر سان لاک، بر آن است که دولت باید حقوق انسانها را محترم شمارد؛ هرچند که مقصود لاک از آزادی سیاسی، پیش از هرچیز، تأمین آزادی اندیشه و بیان مورد نظر وی، به معنای فراهم ساختن آزادی برای فیلسوفان بود. بدگمانی ولتر به آرمانخواهان و تمسخر اندیشههای روسو، مبتنی بر برابری انسانها با یکدیگر، چنان بود که وی را بر آن داشت تا در مکاتبات خویش، بر آن گردد که طبقات پست، در همه حال پست خواهند ماند. وی بر آن است که حکومت سلطنتی قادر است تا شرایط بهتر آزادی و رواداری و نظامات نیکوتر در کنش قضایی را فراهم آورد؛ مشروط بر آن که قدرت کلیسا در هم شکسته گردد و روشن اندیشی به جای تعصب و جمود و خرافات، پای به عرصه وجود نهد. بیگمان ولتر هرگز بر آن نبود که رستگاری از قیام مردمی یا انقلابی توأم با زور و خشونت حاصل گردد. بدین سان، هرچند نوشتههای ولتر، موجبات انقلاب در فرانسه قرن هجده را فراهم ساخت، تصور جانبداری وی، از یک قیام خشونتبار و یا فراهمسازی زمینههای آن، خطایی بزرگ است. وی به سازگار ساختن قانون اساسی با اندیشههای لیبرالیستی، بدان سان که منتسکیو باور داشت، علاقهای نداشت. حتی میتوان گفت که او بیشتر، علاقمند به افزایش قدرت سلطنت، به دور از نفوذ روحانیون مسیحی بود. بدین ترتیب، بیاعتقادی ولتر به دموکراسی و تلقی آن به عنوان اشاعهدهندهی حماقت تودهها، از نکات بارز اندیشههای وی به شمار میرود. ولتر بر آن بود که تنها یک پادشاه روشنفکر یا یک طرفدار حکومت مطلقه روشنفکر که دارای مشاوران فیلسوفی نظیر خویش باشد، میتواند به گونهای که به منفعت عقلایی پادشاه برای پیشبرد قدرت خویش و خیر پادشاهی و اتباع آن گردد، سبب تغییر شود. ولتر به گونهای ذاتی برآن است که حکومت پادشاهی، کلید پیشرفت، تغییر و دگرگونی است. در اندیشه ولتر، بورژوازی فرانسه، بسیار کوچک، ناتوان و بیتأثیر، آریستوکراسی، انگل و فاسد و عوام، نادان و خرافاتیاند و کلیسا به عنوان نیرویی ایستا، بدان روی که با مالیات مذهبی [۳۵] یا عشریهاش، به ایجاد پشتوانهای بزرگ برای انقلابیون مبادرت ورزیده، تنها یک وزنه تعادل است.
به رغم مطالبی که در فوق مذکور افتاد، نمیتوان بر آن گشت که ولتر، دشمن پیشرفت و ترقی بوده است؛ بلکه وی از مؤثرترین اشاعهدهندگان اندیشه پیشرفتی بود که بیش از ابتنا بر پیشرفتی سیاسی بر بنیاد نظامی دموکراتیک، پیشرفت فکری، علمی و اقتصادی بر ابتنای اندیشه و خرد بود. بدان روی که وی بر آن بود پادشاه روشنبین، بهتر میتواند موجبات پیشرفت در علم و ادب و تحمل اندیشهها را فراهم آورد.
وی در نامههایی خطاب به کاترین [۳۶] فردریک [۳۷]، امپراتور پروس، با ستایش از جدایی کشورهای مشترکالمنافع پولاند و لیتوانی از یکدیگر، برقراری نظم از طریق ابزار نظامی را میستاید. این در حالی است که ولتر، بدانسان که به گونهای مکرر و مؤکد در بسیاری از آثار خویش از جمله واژهنامه فلسفی اشعار داشته است، عمیقاً معترض استفاده از جنگ و خشونت به عنوان ابزار حل و فصل مناقشات است. وی برآن است که جنگ، اقدامی جهنمی [۳۸] و دستیازندگان بدان، قاتلانی مضحک [۳۹] اند؛ هرچند که پژوهندگان، به رغم اعتقاد مزبور، رگههایی از اوروسانترالیسم [۴۰] افراطی مبتنی بر تبعیض نژادی را نیز در آثار وی یافتهاند؛ بدان روی که ولتر، افریقائیان را پایینتراز اروپاییان و یهودیان کهن، مردمانی جاهل و بربر دانسته است. وی در جایی دیگر، سیاست فرانسه در امریکای شمالی را به دلیل عدم تأمین منافع اقتصادی آن کشور، مورد انتقادی شدید قرار میدهد. ولتر بر آن است که سرزمین وسیع فرانسه جدید، تنها، زمینهایی اندک برف یا [سرزمینهایی با] چند آرپان [۴۱] برف [۴۲] است که تولیدات آن، کمی بیش از خزها و دربرابر امپراتوری بریتانیا نیازمند حمایت وسیع و دائم نظامی است.
امروزه، ولتر به واسطه اثر معروف خویش کاندید (۱۷۵۹)، یا خوشبینی [۴۳] شهرتی فراوان یافته که در نوشتار مزبور، فلسفه لایبنیتس را به ریشخند گرفته است. کاندید نیز سانسور گشت و وی در نامهای که درآن به تأیید مجدد وضعیت جدلی اصلی متن پرداخت، به گونهای تمسخرآمیز ادعا کرد که مؤلف واقعی آن شخصی به نام دکتر دُمَد [۴۴] بوده است.
علاوه بر آن، ولتر در فرانسه، اندیشمند جدلی شجاعی است که به گونهای نامحدود درراه حقوق مدنی-حق محاکمه عادلانه و آزادی مذهب-در پیکاری بیامان بوده، ریاکاریها و بیدادگریهای رژیم کهن [۴۵] را به باد انتقادی شدید گرفته است. رژیم کهن، مشتمل بر موازنهای غیرمنصفانه از قدرت و مالیاتها میان طبقه نخست (روحانیون)، طبقه دوم (اعیان و اشراف) و طبقه سوم (عوام و طبقه میانی، که بار اغلب مالیاتها را بر دوش میکشیدند) است.
ولتر بر آن بود که شرط آزادمردی آن است که آدمی، حتی برای تبیین آزادانه اندیشههای مخالف خویش، جان خویش را فدا سازد؛ بدین روی است که از قول وی چنین روایت کردهاند: من مخالف گفتههای شما هستم؛ اما از حقتان برای بیان گفتههای مزبور، تا سرحد مرگ، دفاع خواهم کرد. [۴۶]
سخن آخر
هرچند بسیاری مفسران، اندیشههای ولتر را فی نفسه، فاقد نوآوری ویژه، در عرصه فلسفه دانسته، وی را بیشتر متأثر از آراء اندیشمندانی نظیر لاک و نیوتون دانستهاند، به نظر میرسد، توجه به اندیشههای ولتر، که ویژگی بارز آن، بیان نظرات و اعتقادات وی، از طریق عبارات و جملات طنزآمیز است و نیز نقش اندیشههای وی در تکوین انقلاب کبیر فرانسه که از وقایع اثرگذار عالم به شمار میرود، حائز اهمیتی فراوان باشد. مخالفتهای وی با اقتدار کلیسا، در عامه مردم، تأثیراتی فراوان به جای نهاده، مبارزهی با دین حکومتی و کلیسایی را وجهه نظر خویش قرار داد. برخی مفسران تا بدان جای پیش رفتهاند که بسیاری از قوانین افراطی ضد مذهبی موجود در فرانسه انقلابی را مرهون اندیشههای ولتر و همفکران او دانستهاند.پی نوشت ها :
[1] -François-Marie Arouet
[2] -Voltaire
در وجه تسمیه ولتر بدین نام و معنای نام وی، که در سال ۱۷۱۸، توسط اندیشمند فرانسوی مزبور، برگزیده گشت، نظراتی فراوان موجود است. برخی برآنند واژهی ولتر نظم معکوس هجاهای کاخ خانوادگی وی، در ناحیه پواتو Poitou، تحت عنوان ارولت Airvault است. بسیاری برآنند اتخاذ نام ولتر، پس از به زندان افکندنش در زندان باستیل Bastille، به منظور خاطرنشان ساختن تفکیک رسمی وی از خانواده و پیشینهاش بوده است. ریچِد هلمز Richard Holmes، نیز در اثر معروف خویش، تحت عنوان خنده ولترVoltaire’s Grin بر آن است که نام ولتر از جابهجایی حروف، حاصل گشته است. اما چنین میافزاید که نویسندهای چونان ولتر، چنین نامی را بدان روی برگزیده است تا به گونهای تلویحی، سرعت و جسارت خویش را خاطرنشان سازد. بدین دلیل است که نام وی ممکن است از واژگانی چونان voltige، به معنای هنرمند آکروبات، بر تاب ژیمناستیک یا بر روی اسب و یا volatile، که در اساس به معنای هرگونه پرنده است، اتخاذ گشته باشد. برخی نیز برآنند که نام ولتر، برابر با قلب هجایی و فونتیکی واژهی فرانسوی révolté، به معنای نافرمان، متمرد و سرکش است که از واژهی re-vol-tai(برحسب تفکیک هجایی)، نشأت گرفته ودرنهایت با تغییر مکان re، از هجای نخست به آخرین هجا، مبدل به Voltaire گشته است.
[3] -Henriade
[4] -La Pucelle d’Oléans
[5] -Virgil
[6] -Alexandrine
[7] -Candide
[8] -L’Homme aux quarante ecus
[9] -l’infâme
[10] -écrasez l’infâme
[11] -Dictionnaire philosophique
[12] -Encyclopédie
[13] -واژهی deism، به معنای اعتقاد به خدا، بدون قبول دین، توسط دکتر سید جلالالدین مجتبوی، به خداانگاری ترجمه گشته است.
[14] -البته، برخی این عبارت را نیز به ولتر نسبت دادهاند: ما میتوانیم، اگر شما آن را بخواهید، از وجود خدا صحبت کنیم. اما چون نمیخواهم در حین خواب دزدیده و سربریده شوم، تحمل میکنم که پیش از هرچیز، عذر خدمتکاران خویش را بخواهم.
[15] -L’univers m’embarrasse, et je ne puis songer
Que cette horloge existe et n’ait point d’horloger
[16] -un éternel géomètre
[17] -البته بسیار پیش از ولتر، برهان مذکور، توسط بسیاری از فلاسفه ایرانی نظیر ابنسینا و فارابی در اثبات وجود پروردگار اقامه گشته است و هرگز نمیتوان ولتر یا به زعم برخی فلاسفه، جان لاک را مبدع اندیشه مذکور به شمار آورد.
[18] -Augustinus
[19] -théistes
[20] -واژهی pantheism، به معنای اعتقاد به همه خدایی، توسط دکتر سید جلالالدین مجتبوی، به همهخداانگاری نیز ترجمه گشته است.
[21] -Voltairean pantheism
[22] -واژهی atheism، به معنای انکار خدا و الحاد، و واژهی atheist، به معنای منکر پروردگار، ملحد و بیدین است.
[23] -Ferney
[24] -si Dieu n’existait pas,il faudrait l’inventer.
[25] -بسیاری بر این باروند که ولتر به دلیل انتقادات فراوان وی، نسبت به کلیسای کاتولیک رومی، یک آتهایست است. برخی نیز برآنند که نزاع ولتر، با نهاد کلیسا به عنوان هیأتی این جهانی است که مشتمل بر وجود پروردگار نمیگردد.
[26] -Wolfgang Amadeus Mozart
[27] -The arch-scoundrel Voltaire has finally kicked the bucket.
[28] -Traité de métaphysique
[29] -Philosophy de Newton
[30] -liberty of indifference
[31] -spontanéité
[۳۲] -La Philosophe ignorant
[33] -déterminisme
[34] -morale
[35] -religious tax
[36] -Catherine(1729-1796)
[37] -Friedrich(1712-1786)
[38] -infernal enterprise
[39] -ridiculous murderers
[40] -eurocentralism
[41] -آرپان، واحد طول، برابر با ۴۷/۵۸ متر است.
[42] -quelques arpents de neige
[43] -l’Optimisme
[44] -Dr DeMad
[45] -ancien regime
[46] -I disapprove of what you say, but I will defend to the death your right to say it.
لازم به ذکر است که عبارات فوق، به هیأت کنونی آن، نخستین بار، در ۱۹۰۶، توسط یک نویسنده زن، به نام ایولین بیِتریس هال (Evelyn Beatrice Hall)، در کتاب مشهور وی، دوستان ولتر (The Friends of Voltaire)، به کار رقته است. هال کوشیده است تا در واژگان مزبور، شیوهی ولتر را در مواجهت با کلُد آدریَن اِلوِتیوس (Claude Adrien Helvétius) و کتاب جنجالبرانگیز وی درباب روح (De l’esprit)، خاطرنشان سازد. البته ترجمه فرانسه عبارت مزبور که به ولتر منسوب گشته است، به رغم یکسانی در محتوای سخن، دارای تفاوت معنایی اندک، با متن اصلی انگلیسی است:
Je ne suis pas d’accord avec ce que vous dites, mais je me battrai jusqu’à la mort pour que vous ayez le droit de le dire.
ترجمه متن فرانسه: «من مخالف گفتههای شما هستم؛ اما بدان روی که شما حق بیان آن را دارید، تا سر حد مرگ، خواهم جنگید.»