مترجم: عیسی شهابی
اشکانیان، در ایران، جای خود را به سلسله ی تازه ای دادند که اصلش ایرانی بود، این سلسله، یعنی ساسانیان، در سال های 224-227م سلطنت را آغاز کرده به سال 652 بر افتاد. آثاری که ما امروز از دوره ی ساسانی در دست داریم عموماً ابهتی خاص دارد. از متون اصلی کتاب های آیین مزدیسنا یا اسناد دیگری، تابه حال، جز بقایای ناچیزی در دست نیست.
کتیبه ها
بیش از همه، کتیبه های پادشاهان و صاحبان مناصب (سده ی 3-4م) حائز اهمیت است که ابتدا، به سه زبان (یونانی، ایرانی جنوب غربی یا ساسانی و ایرانی شمال غربی یا اشکانی)، بعداً به دو زبان (یعنی دو گویش ایرانی) و سرانجام تنها به گویش ساسانی بود. کهن ترین کتیبه ها از اردشیر بابکان، مؤسس سلسله، است. در نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید، نقش شاه و خدا اهورامزاد (اوهرمزد) سوار بر اسب دیده می شود. در زیر سم ستوران، اردوان و بلاش، آخرین افراد دودمان مخلوع اشکانی، به چشم می خورد.زیر عکس ها چنین نوشته شده است: «این است تصویر خداوندگان اردشیر مزداپرست، شاهنشاه ایرانیان، که چهر از یزدان دارد، پسر خداوندگار پاپک شاه» و «این است تصویر خداوند گار اورمزد». به دستور شاهپور اول، پسر اردشیر، که در تاریخ به عنوان مغلوب کننده ی رومی ها و حامی مانی مشهور است، کتیبه هایی در نقش رجب، در تخت جمشید و نزدیک دهکده ی حاجی آباد پرداخته اند. کمی پیش از جنگ جهانی دوم، کتیبه هایی از دوران سلطنت این پادشاه کشف شد که اطلاعات تازه ای از احیای کیش زرتشتی و مناسبات میان ایران و روم به دست می دهد. در کتیبه ی حاجی آباد، پادشاه هنرنمایی خود را در ورزش باستانی ملی ایرانیان، یعنی تیراندازی با کمان، می ستاید. طویل ترین کتیبه ی شاهی در پایکوبی(1) است، ولی فقط قطعاتی از آن به جای مانده است. هرتسفلد موفق شد که این اثر را، که به دو زبان انشا شده و مربوط به دوران پادشاهی نرسی (تقریباً سال 294) است، بازسازی کند. صاحب منصبان عالی رتبه نیز دستور ساختن کتیبه هایی می دادند. در نقش رستم و نقش رجب، کتیبه های کرتیر(2)، متعلق به اورمزدشاه، دیده می شود. کرتیر، محتملاً، نام مستعار شخصیت بزرگی از محارم اوهرمزد اول است که در قطعات قبطی مانوی، کردل(3) نامیده می شود و می توان او را با شخصیت هایی در دربارهای تازی مقایسه کرد که عنوان خلیل یا یمین امیرالمؤمنین را داشتند.
کتیبه های شاهپور دوم و شاهپور سوم در طاق بستان و شاهپور سکانشاه(4) ساسانی در تخت جمشید و دو تن از مأموران دیوانی به نام کاور(5) و سلوک(6)، در همان جا، حائز اهمیت کم تری است. متأسفانه، بعضی از قسمت های کتیبه ها به مرور زمان آسیب دیده و قابل فهم نیست. زبان این کتیبه ها نارسا، سبک انشای آن ها خشک و تعدادشان کم است و در مورد اغلب آن ها، نمی دانیم که تحت چه شرایط و اوضاعی به نوشتن آنها مبادرت شده است. از دوران اشکانیان، فقط قطعه ای از یک کتیبه ی منحصر به فرد به زبان پهلویک، که شامل چهار کلمه و یک حرف است، در سر پل (تقریباً از سده ی اول م)، به جای مانده است.(7) علاقه به کتیبه نگاری در مردم عادی نیز دیده می شود. مسافران، غالباً، نام خود را در جاهایی که از آن دیدن کرده اند می نویسند. مثلاً، زرتشتیانی که از مغازه های کنهری(8) واقع در سالست(9)، در نزدیکی بمبئی، دیدن کرده اند نیز چنین کرده اند. اینان به خط پهلوی در دیوار نوشته اند: «به نام یزدان! به سال 378 بعد از یزدکرت، در ماه آپان، در روز مهر، در این جا هم کیشان وارد شده اند...» و پس از آن، نام ها ذکر شده است. آنان، طبق تاریخی که گذارده اند و امروزه نیز نزد پارسیان معمول است، در چهار نوامبر 1009 آن جا بوده اند. ولی، کتیبه های دیگری نشان می دهد که دسته ای از پارسیان، پیش از آن، در ده اکتبر، از همین معبد بودایی دیدن کرده اند. پارسیان دیگری در سال 1021 به آن جا آمده اند. هیچ معلوم نیست که انگیزه ی دیدار آنان از این مغازه چه بوده است.
در چند دهه ی اخیر، بقایای پرارزشی از نوشته های فارسی میانه در دورا(10)، در کنار فرات، از زیر خاک بیرون آورده شده است. این شهر مرکز مهم فرهنگ یونانی (هلنی) در آسیای مقدم بوده و در دوران پس از اسکند اوروپوس(11) نام داشته است. این آثار باقی مانده عبارت است از قطعات اسنادی بر پوست که مکاتبه ای از اوایل دوره ی ساسانی بوده و شامل اشارات مهمی به عملیات ساختمانی در شهر نام برده است. این شهر در مرز امپراطوری روم و دولت ساسانی، و بیش از هر شهر دیگری، در معرض عواقب جنگ های نابود کننده ی دو دولت معظم قرار داشت. این قطعات اطلاعاتی هم راجع به تزیینات ساختمانی، مخصوصاً در زمینه ی نقاشی، به دست می دهد. نقاشی های دیواری معبد یهودیان آن جا نیز محتملاً کار نقاشان ایرانی بوده است که خود را به وسیله ی کتیبه های فارسی میانه بر دیواره های معبد جاودانه ساخته اند. آلتهایم بر آن است که اینان نقاشان یهودی مذهب ایرانی بوده اند. در ویرانه های دورا، چند متن نیز بر روی سفالینه کشف شده که پاره ای از آن به پهلویک و پاره ای دیگر به پارسیک نوشته شده است. موضوع نوشته ی یک سفالینه تحویل شراب به افسران ارتش اشغال کننده ی ایرانی است و یکی دیگر رسیدی است که شاهپور ایرانی در مورد وام خود به پاکوویوس(12) رومی می دهد و گواهان هر دو طرف نیز نام برده شده اند. میان گواهان ایرانی، نام هایی نیز به چشم می خورد که به ترکی شباهت دارد. آلتهایم احتمال می دهد که در آن زمان هون ها برای نخستین بار به خدمت ایران در آمده اند.
آثار دیگر، مهرها، جواهر، سکه ها، اسناد
از بقایای دیگر، یک طلسم سنگی را باید نام برد که در بغداد یافت شده و نوشته ی آن شامل یک دعای مبهم است، ولی بیش از همه مهرها جالب توجه است. علاقه ای که سران و بزرگان، طبق رسوم آن زمان، به سنگ های گران بها داشتند منجر به نقش و نقر تصاویری بر این سنگ ها می شد که به عنوان مهر از آن استفاده می کردند. نمونه های زیبایی از جواهرات و نگین های رنگی با نقش های برجسته و گرد به جای مانده است. بر غالب آنها نوشته هایی هم حک شده و جنس آنها یاقوت، لعل کبود، سنگ لاجورد، عقیق یمانی و یشم سرخ است. بر مهرها عکس های صاحبانشان کنده شده که غالباً خیلی جذاب و در نهایت هنرمندی است. برخی از این مهرها به پادشاهان تعلق داشته، پاره ای دیگر از آن صاحب منصبان عالی رتبه و قسمت اعظم آن، متعلق به مغ ها بوده است. نوشته های دور عکس ها شامل نام صاحبان آن ها، لقب رسمی آنان و غالباً یک عبارت (محتملاً خرافی) است که، به زعم آن ها، موجب بهروزی، کام یابی و نیک بختی گشته و یا اعتماد همگانی را به صاحب مهر جلب می کرد (ولی همه سنگ ها دارای نوشته نیست). این نوشته ها گاهی با کلمات فرخوباد(13) (فرخنده باد) پایان می پذیرد: متن مهر ملکه دنک(14)، مادراوهرمزد سوم و پیروز (مقارن 457)، با این عبارت پایان می پذیرد: پت تنیش اپستان (15) (به شخص وی اعتماد باد). هنینگ کلمات آخر را به طرز دیگری از هم جدا کرده آنها را تن شاپستان (16)می خواند و عقیده دارد که این مهر به خواجه باشی ملکه تعلق داشته که مجاز بوده در مهر خود از تصویر بانویش استفاده کند(17) در مهر دیگری چنین می خوانیم: افزون شنوم(18) (باشد که برای وی فزونی شاد به بار آید) و در دیگری چنین نقش شده؛ یوم شپیر(19) (روز نیکو، بهروزی). تعداد سکه هایی که با نوشته های فارسی میانه و تصاویر شاهان از دوره ی ساسانیان به جای مانده کم نیست. تصاویر روی سکه نماینده ی رئالیسم فوق العاده و جالبی است که گاهی، به نظر، خنده آور می رسد. خواندن نوشته های روی مهرها و سکه ها را ما مدیون مرتمن، هورن، شتایندورف و دورن هستیم. دانشمند اخیر سکه هایی را که در مجموعه ی ژنرال دو بار تلومه ای(20)، در سن پطرزبورگ، نگه داری می شود بازسازی کرده است. حکام ولایات نیز به ضرب سکه مبادرت می کردند.نوشته های سکه ها فقط شامل نام و عنوان شاه است. در بعضی موارد، با ذکر کلمه ی مزدسن(21) به مزداپرست بودن کسی که سکه به نامش ضرب شده اشاره می شود. یک شخصیت بالاخص جالب پیروز، برادر شاهپور اول، حاکم خراسان، بود که به خود لقب وزورگ کوشان شاه(22) (کوشان شاه بزرگ) داده بود. متن سکه ها چنین است: «مزدا پرست پیروز یزدانی کوشان شاه بزرگ»، گاهی هم ساده تر و فقط «پیروز شاه» ذکر شده است. وی یکی از حامیان مانی و، در عین حال، دوست دار آیین بودایی بود که در آن اوان، در شرق ایران، رواج بسیار داشت؛ چنان که، یکی از سکه های وی، با عبارت «بود ایزدی»(23) مؤید این معنی است. جز این ها، از نوشته های رسمی ایران چیزی برای ما به جای نمانده است. اسناد رسمی، از قبیل فرمان های شاهی، خیلی نادر و منحصراً به صورت ترجمه باقی مانده. فرمان یزدگرد دوم خطاب به ارمنی ها، که طی آن از آنان خواسته که از آیین مسیحی روی گردانیده و به مزداپرستی گرایند، به دو روایت کمابیش متفاوت در دست است که یکی توسط الیشه وارداپت(24)، نویسنده ی تاریخ شورش واردان مامیکونی بر ضد ایرانیان، و دیگری وسیله ی لازار فرپسی(25) وقایع نویس نوشته شده است.
کتاب های فارسی میانه
نوشته های پهلوی
کتاب های فارسی میانه، که معمولاً ادبیات پهلوی به آن اطلاق می شود، خیلی فراوان است. زبان این کتاب ها، نیز پهلوی نامیده می شود. قسمت اعظم مطالب این نوشته ها دینی و فقط تعداد کمی از آن ها شامل موضوعات دنیوی است. پهلوی کتابی با مقدار زیادی هزوارش های سامی آمیخته است. گاهی، به جای هزوارش ها، خود واژه ی ایرانی را می نوشتند؛ ولی، پاره ای از عبارات فقط به صورت هزوارش و پاره ای دیگر فقط به صورت صدادار نوشته شده است. سبک انشای نوشته ها موجز، بی روح و مخصوصاً در متن دینی حتی جسته گریخته، مبهم و نامفهوم است. مؤلفان کتاب ها اکثراً معلوم نیستند. عناوین اغلب متون شامل نام مؤلف است، ولی نمی توان اطمینان داشت که کسی که از وی نام برده شده واقعاً مؤلف کتاب بوده است. حتی، گاهی، نادرستی آن چه ذکر شده مسلم است. نام نسخه برداران ضمن عباراتی که معمولاً در پایان کتاب ذکر می شود به جای مانده؛ ولی، این هم عمومیت ندارد. مراحل اولیه ی نگارش چنین کتاب هایی به دوره ی ساسانیان می رسد. انتشار اوستا، در آن زمان، مستلزم توضیحات و ملحقاتی به زبان فارسی میانه بوده؛ ولی، قدیمی ترین متونی که به دست افتاده فقط رونوشت های نسبتاً جدیدی است که تدوین و تحریر آنها مربوط به زمان تازیان (پس از سال 650) است. بسیاری از نوشته های دینی که به جای مانده حاوی شرایع و احکام دینی، تفسیرها، جدل ها، دفاع از حقانیت دین، پرسش ها و پاسخ های دینی و نظایر آن است. در دوران تازیان، نویسندگان ایرانی زرتشتی الفبای جدیدی ساختند و بر آن شدند که متون فارسی میانه را به صورت اصلی این زبان، یعنی طبق آن چه تلفظ می شده، بنویسند. متونی که با الفبای اوستایی نوشته شده پازند، و آن چه با الفبای بی اعراب تازی نگارش یافته پارسی نام دارد.بدیهی است که این متون غالباً از فارسی دری نیز متأثر بوده است. نگارش این آثار در زمانی صورت گرفت که دیگر به زبان فارسی میانه صحبت نمی شد. تطور زبان ادامه داشت و صورت های تازه ی زبان فارسی دری با صورت ملفوظ خود در تلفظ قدیم کلمات اثر می گذاشت. از کتاب های فارسی میانه، علاوه بر ترجمه های پارسی و پازند، ترجمه هایی هم به فارسی دری، سانسکریت و گجراتی در دست است. البته، باید متذکر شد که دو ترجمه ی اخیر فقط در سرزمین هند موجود است. از آثار فارسی دری، مشهورتر از همه، زرتشت نامه (یک زندگی نامه ی افسانه ای از پیامبر) است که یک موبد زرتشتی به نام بهرام پژدو، در سال 1278، در 570 بیت پرداخته است. به زبان سانسکریت، علاوه بر بسیاری آثار دیگر، ترجمه ی یسنای اوستا در دست است که حائز اهمیت بسیار است. قسمت اعظم این ترجمه به قلم نریوسنگ(26) پارسی است که بعداً تکمیل شده، تاریخ آن تقریباً سده ی سیزدهم است. ترجمه از متن اصلی اوستا نبوده؛ بلکه، از روی ترجمه ی فارسی میانه ی آن به عمل آمده و در بعضی موارد خیلی آزاد است و، به علاوه، پیداست که مترجم در زبان سانسکریت چندان متبحر نبوده است. پارسیانی که در هندوستان متوطن شدند کتاب های فارسی میانه را به زبان گجراتی برگرداندند. این اقدام منحصر به قسمت های مجزایی از اوستا نبوده؛ بلکه، شامل نوشته های دینی دیگر و هم چنین کتاب های غیر دینی نیز می شود. در هندوستان، زبان روزمره ی پارسیان تغییر کرد و زبان گجراتی جانشین زیان مادری آنان، که ایرانی بود، گشت. به زبان گجراتی، شرح و تفسیرهایی برای آثار فارسی میانه و، و هم چنین، کتاب هایی به تقلید از آن ها تألیف یافت. رستم پشوتن هرمزدیار، نویسنده و شاعر در سده ی هفدهم، کتاب هایی راجع به زرتشت و سیاوخش تألیف کرد. در سده ی نوزدهم، شرح و تفسیری برای بندهشن به زبان گجراتی منتشر شد. اهمیت همه ی این آثار متأخر منحصراً در آن است که تطور سنت ها و تغییراتی را که تا زمان تألیف کتاب ها در نحوه ی استنباط مضامین رخ داده نشان می دهد.
ترجمه ی فارسی میانه ی اوستا (زند)
این ترجمه ها از یسنا، ویسپرد، ویدودات و چند متن کوچک به جای مانده است. این ترجمه ها به نحوی در نسخه های خطی اوستا گنجانده شده که پس از یک فصل اوستا (لما)(27) یک ترجمه می آید که تقریباً همیشه تحت الفظی است و به همین جهت هم غالباً نادقیق و مبهم است. بدین واسطه، مترجمان، غالباً، پاره ای اصطلاحات را با عبارات اضافی توضیح می دهند؛ ولی، گاهی، این عبارات هم معنی را به هیچ وجه روشن تر نمی سازد و گاهی ترجمه بیش از حد مجاز آزاد است. در زمانی که این ترجمه ها صورت گرفته، دیگر معانی بسیاری از کلمات به درستی معلوم نبوده و یک اشکال بزرگ مترجمان در این بوده که از قواعد صرف کلمات و قواعد نحوی در زبان اوستا اطلاع کافی نداشتند، و، به ناچار، می بایستی معانی جملات را با حدس و قرینه دریابند. با این همه، در مراحل اولیه ی شروع مطالعات ایران شناسی در اروپا، این ترجمه ها مفتاح اصلی برای فهم اوستا بود. برای ترجمه ی پهلوی اوستا واژه ی زند را به کار می برند. محققان در قرون هجده و نوزده، این متن مقدس را اشتباهاً زند اوستا نامیده زبان آن را «زبان زند» خواندند. چنان که استنباط می شود، ترجمه های کتاب های اوستایی از سده ی ششم، یعنی هنگامی رو به افزایش گذاشت که دولت ساسانیان ناچار بود با پیدایش فرقه های مختلف مذهبی و با بروز الحاد و زندقه مبارزه کند. در این میان، نهضت مزدک حائز اهمیت خاصی بود؛ زیرا، طبق پاره ای گزارش ها، وی مدعی بود رسالت دارد که معنای اصلی و صحیح اوستا، را که از طرف روحانیان دگرگون شده و به ابهام گراییده، برای مردم روشن سازد. پاره ای از کلماتی هم که برای توضیح و تفهیم ترجمه به کار رفته شامل اشاراتی بدین موضوع است. چنان که شایع است، در زمان نگارش دینکرت، ترجمه ی نوزده نسک در دست بوده که بعدها از میان رفته است.ادبیات دینی پهلوی
متون دینی
جالب تر از زند متون دینی است که غالباً شامل نظریات شایان توجه مزداییان راجع به دنیا، زندگی، کار و آموزش و هم چنین تعلیماتی درباره ی دین و اسرار آن بوده، در عین حال، منابع فراوانی برای مطالعه ی آداب و سنن ملی و خرافات و آداب مذهبی به دست می دهد. ادبیات عامیانه حاوی نکات ارزنده است. یک بخش از هندرزآتورپات پسر مهر سپند شامل اندرزهایی به هم کیشان است که در هر روز از ماه به چه کارهایی باید مبادرت کنند و از چه کارهایی بپرهیزند تا همه چیز به رضایت آفریدگار و آفریدگان رونق گیرد. ما، بدین وسیله، راجع به آداب و رسوم، سرگرمی ها، خانواده، وظایف و روابط با همنوعان و غیره اطلاعاتی کسب می کنیم.ارتاک ویرازنامک («ویراز»، سابقاً، به اشتباه، «ویراف» خوانده می شود) کمدی الهی دانته را به خاطر می آورد، مؤلف این کتاب نیز، مانند بیش تر موارد، نظیر یک روحانی ناشناس بوده است که مشاهدات رؤیایی ارتاک ویراز قدیس (ارتاک به معنای دادگر و راست دین است) را به طرزی گیرا و گاهی یکنواخت تشریح کرده تا کردارهای نیک و بد و عواقبی را که در بهشت، اعراف و دوزخ بر آن ها مترتب است در پیش چشم مؤمنان مجسم سازد. بنا به روایت، ویراز موبد، به اقتضای تکامل دینی و اخلاقی که بدان متصف بوده، از طرف انجمنی از مغ ها برگزیده شد تا به عنوان فرستاده ی انسان های فانی در دنیاهای زیر زمین و بالای زمین سیر کند و، از آن جا، اطلاعات آموزنده و مقرون به حقیقتی راجع به دین و زندگی برای روحانیان آیین مزدایسنا باز آورد. در آن هنگام، فساد، بی ایمانی و شک زدگی بر جامعه حکم فرا بود. ویراز، در حالی که بر «اورنگ روشن بینی» نشسته و مغان و سپاهیان به دورش حلقه زده بودند، جامی از منگ(28) نشئه آور را لاجرعه نوشید و به خوابی غیر عادی فرو رفت. بدین ترتیب، روحش به آن دنیا گام نهاد، در آن جا پاداش و کیفر مردگان را تماشا کرد و پس از هفت روز بازگشت. ویراز، پس از بیداری، دستور داد کاتبی حاضر کنند تا شگفتی هایی را که بر آن آگاهی یافته بود به وی املا کند. در متن پهلوی، زمان وقوع این ماجرای افسانه ای، فقط، به طور مطلق، دوران تباهی دین ذکر شده؛ لکن، در ترجمه ی پازند، در دوره ویشتاسپ، به فاصله ی کمی پس از مرگ زرتشت و در ترجمه ی فارسی دری از آن هم دیرتر و در عهد سلطنت اردشیر پاپکان تعیین شده است. توجه مؤلف، بیش از همه، به تشریح کیفرهای دوزخی معطوف بوده و برای هر گناهی بخشی تمام از کتاب را تخصیص داده است. دیباچه ی آن نمونه ی کاملی از سبک ثابت و فرمول مانند است.
بر سر راه این واقف به اسرار، راهنمایانش قرار دارند: یکی از آن ها سروش، یک ایزد پیام آور است که شب ها نگهبانی جامعه ی مؤمنان را بر عهده دارد، و دیگری آتور(29)، ایزد آتش مقدس، است. اینان به وی توضیح می دهند که هر یک از محکومانی که می بیند در دوران زندگی به چه گناهانی دست یازیده اند و چرا بدین صورت کیفر می بینند. اجرای کیفرها بر عهده ی دیوها است که محکومان را به شدت عقوبت می کنند. این صحنه ها جلوه گاه همان خشونتی است که غالباً ایرانیان با به کاربردن وسایل شکنجه های جان اوبار درباره ی گناهکاران و تبه کاران معمول می داشتند. در اسناد مربوط به شهیدان مسیحی ایرانی که به زبان سریانی نوشته شده، بالاخص، همین موضوع تشریح شده است: نکته شایان توجهی که بر کسی پوشیده نیست توجه خاص مزداییان به دادگری است که از چند موضوع فرعی، به خوبی، استنباط نیست توجه خاص مزداییان به دادگری است که از چند موضوع فرعی، به خوبی، استنباط می شود. مثلاً، مردی که روابط نامشروعی با همسر یک همکیش خود داشته، تمام بدنش، به جز یک پایش، مجازات می شود؛ زیرا، هنگامی که به خانه ی زن می رفته، در راه، با این پا جانوران موذی را لگد مال می کرده است. بزه کار دیگری هم از یک پا مجازت نمی شود، زیرا با آن یک بار کاه را به پیش یک گاو نر در حال کار رانده است. پاره ای از گناهان را ما، امروزه، گناه محسوب نمی داریم، مانند کلاه گیس برسر گذاشتن و در حال غذا خوردن صحبت کردن. به عنوان مثال، توصیفی که از هوورشت(30)، یکی از مناطق بهشت، به عمل آمده بیان می کنیم:
چون سومین گام را به سوی هوورشت برداشتم، بدان جا رسیدیم که مقر هوورشت است. آن را ابر روشنی می نامند. و ارواح دادگران را می بینیم که بر اریکه ها و فرش های زرین بر نشسته اند. در آن جا، مردمی بودند که فروزندگی شان با خورشید کوس برابری می زد. من از سروش پاک دین و ایزد آتور پرسیدم: «این چه گونه جایی است و این ارواح کیانند؟» سروش پاک دین و ایزد آتور پاسخ داد: «این جا مدار خورشید است و این ها ارواح مردگانی هستند که خوب سلطنت و خوب حکومت کرده اند و پیشوایان خوبی بوده اند.»
دوزخ، بنابر توصیفی که ایرانیان از آن کرده اند، دهشت انگیز است:
دهانه ی آزمند دوزخ را دیدم که، چون دره ای هولناک، به محلی تننگ و دهشت زا منتهی می شد، جایگاهی چنان تیره و تاریک که به ناچار می بایست با لمس کردن اطراف با دست پیش رفت و چنان بوی گندی از آن به مشام می رسید که هر کس در آن دم زند پس رفته تلو تلو خوران نقش زمین خواهد شد. این مکان چنان مهجور و تنگ است که هیچ کس را یارای درنگ در آن نیست.
ویراز، در پایان سیر خود در دوزخ، شیطان را بشخصه می بیند:
سپس، آن روح پلید و مهلک و بدسگال را که تباه کننده ی آفریدگان است در دوزخ دیدم که، پیوسته، محکومان را ریشخند می کرد و با کشیدن موهای ریش به آزارشان می پرداخت و می گفت: «از چه رو نان اهرمزد خوردید و فرمان من گزاردید؟ چرا به آفریننده ی خود نیندیشیدید و طبق اراده ی من عمل کردید؟» و بدین سان، به استهزا و آزار محکومان می پردازد.
این کتاب، صرف نظر از موضوع خود، با کمدی الهی دانته، نه از لحاظ ارزش ادبی و نه از لحاظ قدرتی که نابغه ی ایتالیایی در مجسم ساختن سراسر زندگی قرون وسطا برای معاصران و همه ی نسل های بعدی از خود نشان داده است و انتقادی که از آن به عمل آورده، قابل مقایسه نیست.
هندرزها، ادبیات درباره ی اخلاق و آخرالزمان و علایم آن
ادبیاتی که جنبه ی اخلاقی دارد شامل تعلیمات اخلاقی، دعوت به کار نیک، اندرزها و راهنمونی ها برای داشتن یک روش صحیح زندگی بوده، همیشه، همراه با گفتارهایی درباره ی دین و اصول آن است. این گونه نوشته ها را، که تعدادشان نسبتاً زیاد است، هندرز (اندرز) یا پندنامک می نامیدند. چنان که شایع است اتورپات مهر سپندان، روحانی به نامی که پیش از این از وی نام بردیم، مؤلف کتاب کوچک هندرز اتورپات مهرسپندان بوده که حاوی اندرزهای معینی برای پسرش زرتشت است. تألیف کتاب پندنامک زرتشت (یا چیتک هندرز پوریوت کشان)(31) کتاب اندرزهای زرتشت یا برگزیده ی تعلیمات نخستین آموزگار دین به این زرتشت نسبت داده می شود. این کتاب شامل دستورهای اخلاقی همراه با تعلیمات دینی است و، به این واسطه، حاوی یک نوع شرعیات مختصر نیز هست. نوشته ی دیگری که به آتورپارت نسبت داده می شود واچک اچند اتورپات مهرسپندان(32) (کلامی چند از اتورپات(33) پسر مهر سپندان) است؛ ولی، محقق نیست که این کتاب از گرد آورنده و تدوین کننده ی اوستاست یا از نوه ی او که همین نام را دارد. بخت آفرید(34)، پیشوای بر جسته ی مزدایی زمان خسرو اول، از این کتاب ها سخن می گوید. خود وی مؤلف کتابی از سخنان حکیمانه است که با همکاری پیشوای دینی دیگری به نام آتور فرنبغ(35) تألیف کرده است. بخت آفرید، با کمک وی و چند نفر دیگر، اوستا را تفسیر کرده است و در مباحثه ی نهایی با مزدک زندیق شرکت کرد. هندرز دیگری به اشنر(36)، شخصیتی از افسانه های ایران کهن و رأی زن با تدبیر کیکاوس، پادشاهی از دوران های بسیار کهن، نسبت داده می شود. خسرو اول انوشیروان نیز برای ملت خود اندرزها و تحذیرهایی در کتاب هندرز خسرو کواتان(37) (اندرزهای خسرو پسر قباد) به جای گذارده است.نام های روحانیان رسمی زمان خسرو در بهمن یشت (و هومن یشت) ذکر می شود و این دلیل بر آن است که نوشته ها و اخبار مربوط به آخرالزمان و علایم آن مورد توجه بوده است. این یشت وحی خداوند اهرمزد را بر زرتشت، درباره ی آتیه ی ایران زمین و کیش ایرانیان، تشریح می کند. در این جا، دوره های مختلف تاریخ مزداپرستی هر یک به شاخه های درختی تشبیه می شود که جنس آنها از فلزات گوناگون با ارزش های متفاوت است. شاخه ی زرین صدر دین، یعنی دوره ی ویشتاسب، را نشان می دهد. شاخه ی سیمین اشاره به دوره ی نوه ی او، اردشیر (ارتاخشر) کی شاه، و شاخه ی فولادین نشانه ی زمان خسرو اول و شاخه ای که با آهن در آمیخته کنایه از دوران فرمان روایی دیوان از دودمان «آئشم»(38) است. در مکاشفه ی دیگری، درخت زمانه را هفت شاخه است و این دال بر آن است که، در ایران، اعتقاد به ادوار خلقت، که افراد ایرانی می بایست بگذرانند و هر یک از آنها از عصر پیشین بدتر بوده، پابرجا بوده است. ما این نظریه را با بیانی شاعرانه در اثری از اوید(39) نیز می بینیم. و هومن یشت حاوی گزارش مختصری راجع به نهضت مزدک هم هست. نوشته ی دیگری با مطالبی درباره ی آخر الزمان، اویاتکار جاماسپیک(40) است که قسمت اعظم آن فقط به صورت ترجمه های پارسی و پازند به جای مانده، ولی، آغاز آن محتملاً به سده ی ششم می رسد. اساس داستان یک گفت و شنود دو به دو میان شاه ویشتاسپ، نخستین زرتشتی که بر اورنگ شاهی ایران تکیه زده، و وزیر با تدبیرش، جاماسپ، است که، به روایتی، داماد پیامبر بوده است. پادشاه از حکیم پرسش هایی می کند تا از آینده آگاه شود و پیش گو در پاسخ او سرنوشت دین در آتیه و مصایبی را که بر ایران وارد خواهد شد بیان می کند. در این مبحث، مؤلف جزئیاتی هم از افسانه و تاریخ و جغرافی و مردم شناسی گنجانده است. وی از ملت های واقعی و تخیلی سخن می گوید؛ مثلاً از هندی ها، چینی ها، ترک ها، تازی ها و اهالی بربرستان یعنی افریقا و حبشه، و در عین حال، از مردمی که چشم و گوش را به یاد تخیلات قرون وسطایی ماندویل(41) می اندازد. از آن گذشته، به ساکنان نقاط افسانه ای اشاره می کند (این نقاط عبارت اند از «گنگ دژ»، دژی که سیاوش، شاه زاده ی ایرانی، هنگام سکونت در ترکستان که به حال تبعید نزد افراسیاب به سر می برد، برای خود ساخت، و «ور»، یک دژ زیرزمینی جم، شبان زیبا، و ایران ویج، میهن اولیه ی ملت اوستا). این کتاب، هم چنین شامل فهرستی از شاهان ساسانی است ( که مانند سایر فهارس ناقص و زمان وقوع روی دادها در آن نادرست ذکر شده است) و با توصیف نشانه هایی که به مناسبت ظهور پیامبران بعدی، پسران زرتشت و داوران بشریت در دنیا ظاهر خواهند شد پایان می پذیرد. به خوبی آشکار است که این کتاب فقط در زمان تازیان به صورت نهایی خود درآمده است. از آن گذشته، متن های مربوط به آخرالزمان و علایم آن در کتاب های دیگر نیز پراکنده است؛ فی المثل، بخش بیست و چهارم از کتاب ذات اسپرم(42)، به نام چیتکی ها(43)، که حاوی توصیف های شایان توجهی از روی دادهای روز رستاخیز است. در بندهش، داستان مشابهی در بخش سی ام آمده. از پژوهش هایی که اخیراً به عمل آمده، چنین بر می آید که مطالب مربوط به آخرالزمان، که در ادیان یهودی و مسیحی آمده، یا اصلاً ایرانی است و یا صورت نهایی آنها سخت از نوشته های ایرانی متأثر بوده است.
مجموعه های روایات و مشاجرات قلمی
از دوران تازیان، کتاب های مهم بسیاری به جای مانده که مؤلفانشان معلوم اند. مفصل ترین اثر، دینکرت است که مجموعه ای از اطلاعات فراوانی راجع به تعالیم، دستورهای اخلاقی و روایت های تاریخی و ادبی در زمینه ی کیش مزدایی است. این اثر، ابتدا، شامل نه کتاب بوده که دو تای آن، به مرور زمان، از بین رفته است. دو گزارش از روایات مربوط به تاریخ اوستا شایان توجه است. بنا به نخستین گزارش، شاه ویشتاسپ به نگارش اوستا فرمان داد و مقرر داشت که نسخه ی اصلی را در خزانه ی شاهی و دو رونوشت آن را در بایگانی، که اصطلاحاً «دژنوشت»(44) نامیده می شد، نگه داری کنند. اسکندر کبیر، پس از پیروزی، دستور داد یکی از نسخه ها را سوزانده دیگری را به زبان یونانی ترجمه کنند (؟). از رونوشت های دیگر فقط بقایای به جای ماند که اردشیر اول، پس از نشستن به اریکه ی شاهی، به جمع آوری و تکمیل آن فرمان داد و موبد تنسر را به انجام این مهم گماشت. بنا به روایت دیگری، ویشتاسپ دستور داد اسناد دینی را جمع آوری کنند و به فرمان دارا (داریوش سوم( دو دست نویس نمونه، که در بالا بدان اشاره شد، از آن تهیه گشت. بعدها، باقی مانده های این کتاب مقدس جمع آوری و تکمیل شد؛ نخستین بار به وسیله ی بلاش اشکانی، سپس به وسیله ی تنسر و سرانجام توسط آتورپات مهر سپند، ذکر می شود که خسرو دوم، معروف به پرویز (فاتح)، فرمان داد اوستا و زند را از نو تدوین کنند. در کتاب پنجم، تاریخ زندگی زرتشت ذکر شده است. این تاریخ، بار دیگر، با تفصیل خیلی بیش تر، در کتاب هفتم تکرار می شود که، محتملاً، مفاد و ترجمه ی سپند نسک است که در آن زندگی پیامبر مورد بحث قرار گرفته بود. این زندگی نامه آکنده از افسانه هایی است که تولد، دوران کودکی و جوانی، دیدار وی از بهشت و پیروزی اش را در دربار ویشتاسپ نقل می کند. کتاب هشتم و نهم شامل مفاد نسک های اوستایی ساسانی است. سبک انشای دینکرت در بسیاری موارد مبهم است و، از بعضی جهات، اصولاً، تلمود کلیمیان را به خاطر می آرود. بنا به مندرجات کتاب سوم، جمع آوری دینکرت به وسیله ی آتور فرنبغ، روحانی دوران مأمون خلیفه (813-833)، آغاز شد و در ربع آخر سده ی نهم، به وسیله ی اتورپات، پسر همت(45)، پایان یافت. آتور فرنبغ قهرمان کتاب کوچک ماتیکان گجاستگ ابالیش(46) (داستان ابالیش ملعون) نیز هست که جریان یک مناظره را، در حضور مأمون خلیفه، به سال 825، نقل می کند. در این مناظره، مغ فرزانه به هفت پرسش یک ملحد با موفقیت پاسخ می دهد. ابالیش، که نامش به گفته ی شدر دارای ریشه ی تازی است و، در اصل، ابولایتین بوده که از اسم منادای وی یا «ابالایتین» مشتق شده، یک متفکر دینی شکاک بود که در مفهوم و نیروی تأثیر احکام آیین زرتشتی و، هم چنین، در اثر بخش بودن مناسکی که بر مبنای آن استوار است شک روا می داشت. وی از آتور فرنبغ می پرسد چه گونه است که آب و آتش، با این که آفریده های اهرمزد هستند، چنین نیروهای ویران کننده ای دارند و یا آیا گناهی بزرگ تر از آن هست که آب یا آتش را بر اثر مجاورت با یک نعش آلوده سازند، آیا کیفرهایی که انسان می بیند به فرمان اهرمزد یا به دستور اهریمن تعیین شده است (در صورت اول، منشأ رنجی که با این کیفر همراه است گوهر پلید نیست و در حالت دوم، آن که این کیفر را مقرر داشته طبق مشیت اهرمزد عمل نکرده است). آشکار است که ابالیش به اصول و مبانی دین می تازد، بدین ترتیب که با ژرف بینی تناقض میان احکام دین و اعمال و مناسک آن را بیان می کند. می پرسد شستشو با ادرار گاه چه گونه می تواند منشأ اثر باشد، در صورتی که، بلافاصله پس از آن، شستشو با آب انجام می گیرد و حال آن که نیروی پاک کننده ی ادرار گاو را بیش تر می دانند. ابالیش از ابراز شک در مؤثر بودن پرستش آتش های مقدس و تأثیر کستی(47) ابایی ندارد. از آن در شگفت است که نعش یک مؤمن پاک موجب آلودگی است، در حالی که نعش یک بی ایمان چیزی را ملوث نمی سازد. البته، آتور فرنبغ به این ایرادهای گستاخانه پاسخ قانع کننده می دهد، و در پایان مناظره، لااقل خلیفه و مستمعین پیروزی او را تصدیق می کنند. ابالیش نماینده ی نحله ای است که در زمان خلفای عباسی در ایران رایج بود و پیروان آن زندیق نام داشتند. میان آنان آزاد اندیشانی بودند که تیشه به ریشه ی احکام اسلام و دیگر کیش ها می زدند و هم چنین، کسانی در نهان معتقد به ثنویت بودند و نیز مانویان و پیروان دیگر نظریات را باید نام برد که بر سراسر نظام حکومت سر دشمنی داشتند. ابن مقفع، نویسنده ی برجسته، نیز اینان به شمار بود.آزاداندیشی این زندیق ها در شکوفا شدن حکمت و فلسفه بسیار مؤثر واقع شد و مددکار عنصر ایرانی برای نیل به هدف های ملی و فرهنگی اش بود. از این رو، در دهه ی نهم سده ی هشتم، زندیق ها تحت تعقیب حکومت تازی ها قرار گرفته چند تنشان اعدام شدند.
نگارش به صورت پرسش و پاسخ برای بحث در موضوع های دینی بسیار متداول بود. منوچهر (منوش چیهر)، پیشوای روحانی جامعه ی زرتشتیان در فارس و کرمان، کتاب داتستان دینیک(48) (فتواهای دینی) را به این صورت تألیف کرده است. این کتاب شامل پاسخ به 92 پرسش در موضوع های دینی راجع به ثواب، گناه، سنت ها، وظایف روحانیان، مراسم و حقوق جامعه ی روحانیان، روابط میان آفریده های نیک و پلید، مسئولیت مؤمنان، سرنوشت ارواح انسانی و جز آن هاست. مغ ها، در آن دوران، دست خوش نگرانی های بی شماری بودند که نه تنها از لحاظ اشکالاتی بود که از طرف حکومت اسلامی ایجاد شده بود؛ بلکه، هم چنین، به واسطه ی معارضاتی است. از این لحاظ، عرصه تا بدان جا بر آنان تنگ شد که به حقوقی که در احکام اسلام برای ایشان شناخته شده بود تمسک جستند. لکن، در میان مؤمنان وفادار به دین نیز گاهی نوآورانی ظهور می کردند که طبعاً با مقاومت شدید آن دسته از پیشوایان روحانی که پای بند به رعایت بلاشرط اصول کهن بودند روبه رو می شدند. یکی از چنین مصلحان ذات اسپرم، برادر منوچهر، مقتدای یک حوزه ی دینی در سیرجان، واقع در کرمان، بود. وی دستورهای نوینی برای نظافت معمول داشت، لکن این دستورها مورد پسند پیوانش واقع نشد. مؤمنان به منوچهر شکایت بردند و وی با نوشتن سه نامه مشاجره را با رضایت آنان پایان بخشید. در نخستین نامه، به ناراضیان پاسخ داد؛ در دومین نامه با برادرش محاجه کرد و در سومین نامه، بدعت های تازه را مردود شناخت. نگارش این نامه ها به سال 881 بود.
ذات اسپرم خود از نویسندگان دینی به شمار است. در کتاب خود، به نام چیتکی ها (رسالات برگزیده)، موضوع های دینی را طی سه نوشته ی کوتاه بررسی می کند. نوشته ی اول شامل تاریخچه ای افسانه ای از زندگی زرتشت است. مؤلف دیگری از همین عصر مرتان فرخو(49) (فرخ) مغ بود که کتاب شکند گومانیک ویچار(50) (بینه ای که تردید را برطرف می سازد) را نوشت. در این مقاله مبارزه ی قلمی با مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و مانویان (متأسفانه، بخش اخیر ناقص است زیر قسمت آخر مقاله از بین رفته) دارای اهمیت بیش تری است. یک دایره المعارف کوچک موضوع های دینی، به نام داناک اومنوکی خرت(51) (دانا و خردمینوی)، نیز که به طرز بسیارگیرایی تدوین شده به صورت پرسش و پاسخ است. در این کتاب، دانا 62 پرسش در زمینه ی دین از خردمینوی می کند و از او پاسخ و توضیح دریافت می کند. کتاب بندهش (آفرینش نخستین) متضمن مجموعه و برگزیده ای از دانستنی های مربوط به میهن و روایت های اساطیری و افسانه ای است. این کتاب خواننده را از آفرینش این دنیا و ورود اهریمن به زمین، قیامت، رستاخیز کالبدها، کشور ایران، رودها، کوه ها، دریاها، شاهان، یلان، از اهمیت عناصر و، به طورکلی، آفرینش از نظر دین و، بالاخره، از روایت ها و منقولاتی که سینه به سینه به نسل های بعدی سپرده شده آگاه می سازد. بندهشن در دو تحریر مختلف در دست است: یکی عبارت از دست نویس هایی است که اصلشان هندی است و دیگری، که کهن تر و مفصل تر است، از ایران است و، از همین رو، بندهشن ایرانی با بندهشن بزرگ نامیده می شود. برای مطالعه ی موضوع های حماسی ایرانی تحریرهای مختلف افسانه های قهرمانی کهن حائز اهمیت بسیار است؛ زیرا، در اوستا، غالباً، فقط به حکم ضرورت از این موضوع ها ذکری به میان آمده است. بنابر آن چه در ابتدای کتاب آمده، عنوان واقعی این اثر ارزنده زنداکاسیه(52) (تعلیماتی که موضوع های دینی را روشن می سازد) است و نام بندهشن از آن رو به آن داده است که وضع نخستین آفرینش را، پیش از آمدن اهریمن بدسگال برروی زمین، تشریح می کند. بنابر روایات های ایرانی، آفرینش در سه هزار سال نخستین صرفاً به صورت مینوی بود. آن گاه، گوهر پلید، یعنی اهریمن، خود را به زمین رسانید؛ ولی، با دیدن روشنایی پریشان و سرگردان گشت. ایزد نیک، اورمزد، نخست به وی پیش نهاد صلح کرد و چون اهریمن نپذیرفت با یکدیگر قرار مبارزه ای را به مدت نه هزار سال گذاردند؛ چه اهرمزد می دانست که پس از این مدت قدرت گوهر پلید نابود خواهد شد. سپس، اهریمن را، به نیروی دعا، به تاریکی بازگرداند. اهریمن سه هزار سال دیگر در آن جا بماند. در خلال این مدت، اورمزد جهان مادی را آفرید که به ترتیب آفرینش عبارت از مینو، آب، خاک، گیاهان، جانوران و انسان بودند. گوهر پلید نیز بی کار ننشست و موجودات اهریمنی را برای تشکیل ارتش آینده ی خود و مبارزه با نیکی آفرید. سپس، به اصرار ماده شیطان، جه، (53) از تمامی نیروی خویش یاری جسته خود را از راه مینو به زمین رسانید. نظام آفرینش را پریشان ساخت؛ نابودی، مرگ، بیماری، نابه سامانی و هر گونه نکبت را به دنیا آورده جنبه های بد آفرینش را بر جنبه های خوب آن فزونی داد و، در نتیجه، دوران در آمیختگی (گومیژشن)(54) فرا رسید که تا پایان جهان خواهد پایید. علاوه بر این، بندهشن مبارزه ی ارواح نیک را با دیوان و شکست اینان و، هم چنین، داستان نخستین زوج بشری، میهره و میهریانه، را شرح می دهد. این دو نخستین گناه را بدین ترتیب مرتکب شدند که به جای آن که نخست برای آفرینش خود به اورمزد سپاس گزارند، دستخوش هوای نفس گشته به آمیزش جسمانی پرداختند. از نسل آنان پادشاهان باستانی ایران زادند که مدنیت را پدید آورده کشور نیرومندی بر پا ساختند. در افسانه ها، از این شاهان به نام پیشدادیان، یعنی نخستین فرمان روایان، یاد شده است. اینان از نابه کاری های ملت هایی که اهریمن آنها را بر ضد ایرانیان می انگیخت سخت رنجه بودند. در رأس این ملت ها تورانیان قرار داشتند که شاهنشاه، فراسیاپ (افراسیاب)، پادشاهان ایران را شکست هایی هم داد؛ ولی، سرانجام، بر اثر شایستگی کیانیان، دومین سلسله ی ایرانی، خطر آنان به کلی رفع شد. سرانجام، سه هزار سال پیش از پایان جهان، زرتشت پیامبر برآمد و کیش شایسته را برای ملت ایران آورد. بندهشن شامل شجره های مفصلی برای همه ی این شاهان اساطیری و خانواده ی زرتشت است. بازپسین روزهای جهان را به طرزی بسیار گیرا تشریح می کند که، طی آن، فاجعه ای عام پلیدی را به یک باره بر خواهد انداخت، رودی از فلز گداخته بر پهنه ی زمین روان گشته یک آتش سوزی به پا خواهد کرد که ناپاکی را خواهد زدود. کتاب مقدس و روایات جدیدتر، از قبیل روایت مربوط به ژرمن های غیر مسیحی (در ترانه ادا(55)) و ژرمن های مسیحی (در ترانه ی موسپیلی(56)، نیز پایان جهان را بدین گونه آورده اند. آن گاه، به زیان کاری های اهریمن پایان داده می شود. دوزخ پاک می شود و همگی موجودات رستگار می گردند. فقط آن وقت است که دنیا برای همیشه خوب و کامل خواهد شد. بندهشن شامل مطالب آموزنده ای ارجع به پدیده های طبیعت و اهمیت آنها، راجع به بدن انسان، آتش های مقدس، جانوران موذی و تقویم و محاسبه ی زمان است و نیز حاوی فهرست مفصلی از دیوهاست. خلاصه، این کتاب مجموعه ای است از تقریباً همه ی مطالب و مباحث مربوط به دنیای گذشته و حال، که آگاهی از آن ضروری باشد. باید افزود که، همواره، جنبه ی آموزندگی مباحث از دیدگاه دین مطمح نظر بوده است. تنها نکته ی مورد توجه مؤلف روشن ساختن چگونگی روابط جهان آفرینش با اورمزد و شریعت حقه است. تدوین این کتاب، بدان صورت که ما امروز در دست داریم، مربوط به دوره ی استیلای تازیان بر ایران است. بندهشن بزرگ از انقراض دولت ساسانیان و از تاراجگران تازی سخن می راند. آخرین تحریر این کتاب، چنان که به نظر می آید، مربوط به سده ی دوازدهم است.
موضوع کتاب شایست نه شایست (آن چه می توان کرد و آن چه نباید کرد) گناهان، ثواب ها، مراسم، آداب و رسوم و معانی متن های مقدس است. کتاب ماتیکان یویشت فریان(57) (سرگذشت یوشت از خاندان فریان) مجموعه ای از معماها در چارچوب یک افسانه ی دینی است.(58) موضوع آن یک مناظره ی دو نفری بین یک زرتشتی پاک دین جوان، ولی فرزانه، و جادوگر شریر به نام اخت است. یوشت خداترس، به کمک گوهرهای مینوی، به معماهایی که اخت از او می پرسد پاسخ می گوید و بدین وسیله شهر خود را از نابودی نجات می بخشد؛ لکن، اخت در پاسخ معماهای یوشت در می ماند و حتی اهریمن بزرگ را نیز یارای کمک به او نیست و، با ریشخند و استهزا، او را در عین درماندگی، به حال خود می گذارد که، سرانجام، به دست یوشت پیروزمند کشته می شود. از این داستان در یشت پنجم اوستا نیز به اختصار سخن می رود. یک تن از خاندان فریان ها، که در این یشت به نام یوئیشنه(59) نامیده می شود، در جزیره ای در رود رنگها(60)، برای الهه ی رود اردویسورا هزار اسب اصیل، هزار ورزگاو قوچ قربانی می کند تا با کمک او بر اختیا(61)ی فریب گر و دغاکار پیروز گردد؛ زیرا، اختیا با مقاصدی پلید از او 99 پرسش سخت کرده است.(62) بدین قرار، این افسانه ی فارسی میانه تحلیل مبسوطی از یک بخش کوچک اوستاست.
در روزگاران بعدی، که پارسیان هندوستان نیازمند کسب اطلاعاتی درباره ی مسائل دینی و انضباطی از همکیشان ایرانی خود بودند، فتواهای دینی نقشی مهمی بر عهده داشتند. مغ های ایرانی مباحثات مربوط به چنین مسائلی را، یا به صورت مجموعه ای از مقالات کوتاه و یا به شکل «مکتوب» هایی، به جوامع دینی هندوستان می فرستادند و این هر دو را روایت می نامند. این روایت ها گاهی حاوی نکات بسیار گران بهایی درباره ی وضع دین و احوال اجتماعی و فرهنگی مؤمنان و، هم چنین، شرح و تفسیرهای شرعی، اخلاقی و ادبی است. این روایت ها، در هندوستان، به وسیله ی روحانیان آن جا تکمیل می شد. مغ ها دست نویس های اوستا و کتاب های فارسی میانه را از ایران به هندوستان می فرستادند؛ لکن، قدیم ترین رونویس هایی که در هندوستان تهیه شده زودتر از ربع اول سده ی چهاردهم نیست. باید دانست که مغ های ایرانی، در سده ی پانزدهم، مدتی بود که نوشته هایشان به فارسی دری بود. تاریخ نخستین روایتی که به فارسی دری نوشته شده سال 1478 است؛ ولی، در سال 1768 نیز یک پارسی هندی از سورات به یزد آمد تا برای 78 پرسشی که همراه آورده بود پاسخ بگیرد.
ادبیات و نوشته های غیر دینی
آثار غیر دینی به زبان ادبی، روی هم رفته، اندک است و تماماً سبکی روزمره دارد؛ ولی، احتمال هست که پاره ای از این نوشته ها در ابتدا به شعر بوده است. بنونیست کوشیده است که صورت شعری داستان حماسی ایاتکار زریران(63) (کتاب کارهای پهلوانی پسر زریر) را بازسازی کند. این کتاب کوچک، در نوع خود، یکی از کهن ترین ابداعات ادبی فارسی میانه است و محتملاً در زمانی تألیف شده که ایران، پس از شکست فاجعه مانند پیروز شاه در سال 484، سخت در معرض تهدید هیاطله یا هون های سفید بود. این کتاب جنگ مذهبی بین ویشتاسپ شاه و فرمان روای کافر توران را به نام ارجاسپ، در حیات زرتشت، شرح می دهد. ارجاسپ خواستار آن بود که ویشتاسپ از این کیش تازه بازگردد، ولی شاه ایران درخواست را رد کرد. سرانجام، هنگامی که کافران به پیروزی نزدیک بودند، ویشتاسپ ظفر یافت. ارجاسپ را اسیر کرده به کیفر رسانید؛ بدین سان که دست و پایش را برید و با ذلت و خواری به کشورش باز پس فرستاد. مؤلف این کتاب شهسواران ملتزم رکاب ویشتاسپ را به صورت نمونه هایی از نجبای فئودال ایرانی جلوه داده است. اینان می بایست در راه ایران شهر جان بازی کنند؛ بدان سان که یلان در روزگار زرتشت کرده بودند. این داستان محتملاً؛ نسخه کهن تری داشته که، بعداً؛ در دوران مواجهه با خطر هون ها، به اقتضای زمان، در آن تغییراتی داده به این صورتش درآورده اند. دور نیست که تغییراتی هم که در نسخه ی پارتی کتاب ویس و رامین (که امروز فقط به صورت شعر فارسی دری در دست است) داده شده در همین زمان بوده است.پی نوشت ها :
1. محلی در سلیمانیه، واقع در شمال قصر شیرین.
2. Kartir موبد موبدان شاپور و هرمز و بهرام ساسانی بود.
3. Kardel
4. این عنوان بدان معنی است که در دوره ی پدرش والی سکستان (سیستان) بوده است.
5. Kavar
6. Sluk
7. برای کسب اطلاع درباره ی کتیبه های اشکانی که در دهه ی اخیر کشف شده ــــ Mitteliranisch، تألیف هنینگ، ص 41 وبعد.
8. Kanheri
9. Salsette
10. Dura شهر باستانی سوریه بر رود فرات که یکی از سرداران سلوکی اول آن را بنا کرد. مأخوذ از دایره المعارف فارسی.
11. Europos
12. Pacuvius
13. Farrachv bad
14. Denak
15. pat tanis apastan
16. Tansapestan
17. Mitteliranisch، ص 45، تبصره.
18. afzun snom
19. yom sappir
20. J. de Bartholomai یا Chr. Bartholomae اشتباه نشود.
21. Mazdesn
22. vazurg Kusansah
23. BWDD' YZDY
24. Else Vardapet
25. Lazar Pharpeci
26. Neryosang
27. Lemma
28. mang
29. آذر
30. Huvarst
31. Citak handarz-i poryotkesan
32. Vacak ecand-i Aturpat-i Mahraspandan
33. آذربد.
34. Bechtafrit
35. Aturfarnbag ( در زبان پهلوی: آتش فرخدا)
36. Osnar
37. Kavatan
38. Aesma = دیو خشم.
39. Publius Ovidus Naso بعد از Vergil و Horaz بزرگترین شاعر رومی دوره ی قیصر اگوست (43 ق.م تا 17 پس از میلاد) است که سبک وی مدت ها مورد تقلید اخلافش بود. اقتفا از شیوه ی اوید در قرون وسطا معمول گردید و در دوره ی رنسانس و باروک به اوج رسید. اثری از وی که در این جا بدان اشاره شده ظاهراً مسخ (Metamorphoses) است.
40. Awyatkar-i Zamaspik
41. Bertrand de Mandville نویسنده ی انگلیسی - هلندی متولد 1670 در Dodrecht هلند، وفات 1733/1/21 در Hackney انگلستان، در لیدن پزشکی تحصیل کرد و در لندن به طبابت پرداخت. به انگلیسی نویسندگی می کرد. کتاب های اندرز وی بر اساس تباهی و فساد بشر است. از مبارزان سرسخت با دورویی و نفاق بود. نقل به تلخیص از (Lexikon der Weltliteratur)، ج1.
42. Zatsparam
43. Citakiha (برگزیده ها).
44. بایگانی اسناد.
45. Hemet
46. Matikan-i gizastak Abalis
47. Kustik کستی یا کستیک کلمه ی پهلوی است، به معنی طرف و کنار، معمولاً این کلمه را کشتی گویند که در زبان فارسی هم باقی است مثل کشتی گیر و کشتی گرفتن. در اوستا، کلمه ی مزبور هم به معنی مطلق کمربند است و هم به معنی بند مخصوص که کستی با کشتی باشد. همیان، که در فارسی به معنی کمربند است، با این کلمه اوستایی یکی است. زرتشتیان، در قدیم، پس از سن پانزده سالگی، کستی می بستند. پس از سن هفت سالگی، هر زرتشتی ناگزیر از داشتن آن است. این بند از 72 نخ سفید گوسفند بافته می شود و سه بار به دور کمر می بندند. این عدد به مناسبت 72 یسنا (قسمتی از اوستا) است. سه بار به دور کمر بستن اشاره به پندار و گفتار و کردار نیک است. کشتی، از عهد بسیار کهن، در میان اقوام آریایی معمول بوده است. برهمنان نیز چنین بند به گردن آویخته به طرف شانه راست حمایل می کنند. مأخوذ از یشت ها.
48. به زبان پهلوی = عقاید دینی.
49. Martanfarrachv
50. Skan gumanik vicar
51. Danak u menoke chrat (در زبان پهلوی = تعالیم عقل آسمانی).
52. zandakasih
53. Jeh
54. gumezisn
55. Edda یک بند از ترانه ی ادا از پایان جهان بحث می کند.
56. Muspilli (به معنای انقراض عالم)، قطعه ی شعر ناقصی است که ابتدا و انتهایش در دست نیست و مرکب از دو قسمت مختلف است: قسمت اصلی به گویش قدیم باویر و شامل توصیف سرنوشت روح از هنگام مفارقت از بدن تا الحاق مجدد با آن در روز قیامت است. قسمت دیگر، که به گویش کهن ساکسنی بوده و بعداً به گویش باویر ترجمه و به قسمت اول اضافه شده، مبارزه ی الیاس را با دجال شرح می دهد. این شعر، که بر حواشی و صفحات سفید یک دست نویس بسیار نفیس نوشته شده و از طرف اسقف اعظم زالتسبورگ به لودویگ در دویچه Ludwig der Deutsche پادشاه باویر هدیه شده، شامل ابیاتی است که آتش سوزی را در سراسر دنیا توصیف می کند و به بندی از ادا که بدان اشاره شد شباهتی دارد. نقل با اندک تلخیص از دایره المعارف بروکهاوس.
57. Matikan - lyavist Friyan
58. داستان یوشت واخت موضوع کتاب کوچکی است در پهلوی موسوم به ماتیکان یوشت فریان یا گشت فریانو. کتاب مذکور دارای شش فصل است که مجموعاً سه هزار کلمه است. در اوستا، از 99 سؤال اخت سخن رفته است، اما در ماتیکان یوشت فریان از 33 معما بحث شده است. مختصری از این داستان، آن طوری که در کتاب مذکور پهلوی آمده است از این قرار است: «اخت جادوگر با لشکر بزرگی به شهری در آمد. شهر را به ویران نمودن و مردمان را به کشتن تهدید نمود. در صورتی که آنان نتوانند 33 معمای او را حل کنند. در این میان، یکی از پاک دینان یوشت فریان فرا رسید. تمام سؤالاتش را جواب گفت. پس از آن، خود او از اخت سه سؤال نمود که از پاسخ آنها عاجز ماند. آن گاه، یوشت فریان آن نابه کار را بکشت و شهر را از گزندش رهانید. نقل به تلخیص از یشت ها 1، ص 269، پانویس.
59. Yoista
60. Ranha
61. Achtya
62. «از برای من، ای زرتشت اسپنتمان، این اردویسور ناهید را بستای. کسی که از برای اویواشت از (خاندان) فریان ها در جزیره ی موج شکن رنگها صد اسب، هزار گاو و دو هزار گوسفند قربانی کرد و از او درخواست این کام یابی را به من بخشد. ای نیک، ای تواناترین، ای اردیسور ناهید، که من به اختیه غدار خیره سر چیره شوم و که من به سؤالاتش پاسخ توانم گفت، به 99 سؤالات سختی که به قصد خصومت از طرف اختیه غدار خیره سر از من می شود، یشت ها، ص 269.
63. Awyatkar-i Zareran یادگار زریران.