مترجم: عیسی شهابی
ادبیات فرقه ها و پیروان آیین های دیگر در عصر ساسانی
از ادبیات فرقه های منشعب و ملحدان مربوط به دوران پیش از استیلای تازیان چیزی به جای نمانده است. مؤلفان بعدی ادعا می کنند که مزدک، پدر نهضت ملی سوسیالیستی (در حوالی سال 500)، کتاب دیسناد(1) را تألیف و تعلیمات خود را در آن تشریح کرده، ولی این کتاب به کلی مفقودالاثر است. توضیح آن که، پس از قلع و قمع مزدکیان (524-525)، کتاب های آنان سوزانده شد. نوشته ی فارسی میانه ای که تازیان آن را کتاب مزدک (در اصل: مزدک نامک) می نامند یک اثر ادبی است که تاریخ این نهضت و پایان آن را با مقاصدی خاص و بنابر منویات طبقه ی حاکمه ی وقت شرح می دهد. مندرجات آن در کتاب های فارسی دری، یعنی سیاست نامه و فارس نامه که بعداً نگارش یافته، برای ما به جای مانده. مزدک مغی معرفی می شود که مردم را، با تفسیر محتملاً صحیح اوستا، گمراه می سازد و نیز به یک فریب کاری دست می آزد تا اعتماد پادشاه قباد و طبقات بالا را به خود جلب کند. وی ادعا می کند که می تواند با ایزد آتش مقدس سخن گوید و از او به زبان آدمی تعلیماتی دریافت کند. برای اثبات این مدعا، یکی از محارم خود را در زیر آتشدان آتشکده پنهان می سازد تا از مخفی گاه زیر زمینی خود با صدایی که به گفته ی او از آن آتش است فرمان هایی صادر کند. مزدک موفق می شود که امر را بر پادشاه مشتبه سازد، ولی، ولیعهد جوان، خسرو انوشیروان، پس از مواضعه با مغ ها، پرده از این نیرنگ برداشته پادشاه را بر ضد این نوآور بسیار مقتدر بر می انگیزد و در این اسباب چینی کام یاب می گردد. مزدک و سران نهضت به دام می افتند و اعدام می شوند. این داستان به وسیله ی ابن مقفع به تازی برگردانده شد و ابان اللاحقی(2) آن را به نظم کشید.
راجع به نحله های گوناگون دینی نیز نمی توانیم از روی نوشته های اصلی بر نکته های آموزنده ای آگاهی یابیم. فقط اشاره های پراکنده ای گواه بر آن است که پاره ای از کتاب ها (مثلاً بندهشن بزرگ) از زیر دست روحانیان فرقه ی زروانیان گذشته است. فصلی از اصول آیین زروانی که در بیانیه ی پادشاه یزدگرد دوم خطاب به ارمنی ها آمده نیز حائز اهمیت است. از این فرمان تمایلی که برای نمایاندن ثنویت مزدایی به صورت یکتاپرستی ابراز می شود، به خوبی، آشکار است. از این ها که بگذریم، اطلاعات ما درباره ی تعلیمات فرقه های مختلف محدود به مطالبی است که شهرستانی و بیرونی و سایر نویسندگان تازی برای ما نقل کرده اند.
اشاعه ی مسیحیت در ایران محتملاً از همان دوران حواریون خیلی کند بوده. بنابر آن چه در ابوکریفا(3) آمده، چند تن از حواریون در قلمرو ایران فعالیت داشته اند، ولی پیش رفت این آیین در ناحیه ی خوزستان فعلی نسبتاً تندتر بوده. در دیگر نواحی، تعداد مسیحیان بسیار اندک بود. روایت افسانه مانندی حاکی از فعالیت تومای حواری در دربار پادشاه گندوفاروس(4) در ایران خاوری است.(5) در تاریخ نیز از چند فقره که مسیحیان در دوره ی ساسانیان تحت پی گرد بوده اند سخن رفته است (دامنه دارترین این پی گردها مقارن 340، در دوران پادشاهی شاپور دوم، بود) از اواخر سده ی پنجم به بعد، نسبت به نستوریان سخت گیری نمی شد. اینان پیروان یک فرقه ی مذهبی بودند که در امپراطوری بیزانس مورد پیگرد قیصران راست دین قرار گرفته بودند و، به اقتضای رسالتی که داشتند، نه تنها در ایران، بلکه در آسیای مرکزی هم فعالیت می کردند. نستوریان، در نیمه ی اول سده ی هفتم، تا به چین هم رسیدند. این دعات سریانی بودند (کتیبه های نستوری در سی نگانفو(6)، واقع در چین، مربوط به سال 781، علاوه بر چینی شامل متن سریانی هم هست) و خط سریانی را نیز با خود آوردند که از آن الفبای پاره ای از ملت های آسیای مرکزی و آسیای خاوری به وجود آمد. بعدها، ایرانیان نیز به تبلیغات دینی مبادرت کردند. در پاره ای از مقبره های نستوری و در سیبری، نام های ایرانی دیده می شود. مسیحیان ادبیات دینی خود را، علاوه بر سریانی، به زبان های گوناگون ایرانی، مانند فارسی میانه و سغدی، نیز می نوشتند. مهم ترین اثر مکتوب مسیحی به فارسی میانه که به جای مانده زبور است که، متأسفانه، قطعه ی ناقصی بیش نیست. این قطعه در تورفان کشف و بررسی آن به آندره آس واگذار شد. پس از مرگ این محقق، شاگرد دانمارکی اش بار، آن را میان نوشته های وی یافته منتشر کرد (1933). خط باستانی پهلوی آن گواه بر آن است که این قطعه رونوشت ترجمه ای است که، تقریباً، در نیمه ی دوم سده ی ششم، انجام شده و با نقوش معمول فارسی میانه، که در آن هزوارش به کار می رفته، نگارش یافته است. این ترجمه نه از متن عبری و نه از سپتواگینتای(7) یونانی، بلکه از متن سریانی به عمل آمده که زبان بومی مسیحیان ایران خاوری بوده است. بدین ترتیب، این زبور، به علت همین قدمت اشکال و رسم الخط آن و این که به عنوان یک نوشته ی معاصر نمودار زبان و املای دوره ی ساسانی است، سندی فوق العاده مهم است. شکل خطوط آن نیز، که برخلاف کتاب های ادبی زیاد در هم پیچیده نیست، حائز اهمیت بسیار است و پاره ای از کلمات در آن به صورتی درست تر آمده بهتر خوانده می شود.
دست نویس های ایرانی میانه
آثار مکتوب ادبیات مزدایی ایرانی میانه در کتاب خانه ها و مجموعه های بی شماری پراکنده است. مهم ترین مجموعه های دست نویس های اوستایی و فارسی میانه در کتاب خانه ی دانشگاه کپنهاگ، کتاب خانه های بمبئی، کتاب خانه ی ملی مونیخ و کتاب خانه ی ملی پاریس است. بخش نسبتاً کوچکی از متون حائز اهمیت هم متعلق به مؤسسات دیگر و یا در تملک خصوصی دانشمندان پارسی است. دست نویس های کهنه، مخصوصاً آن ها که در ایران نوشته شده، به حکم خط خوشی که دارد، از دیگران ممتاز است. کاتبان، همواره، چنان که نزد نسخه برداران اسلامی نیز معمول است، کتاب ها را با عبارت «پت نام یزدان»(8) (به نام خدا) یا عباراتی نظیر آن آغاز کرده آنها را با عبارت «فرژفت پت دروت اوشاتیه او رامیشن»(9) (با درود و شادی و رامش پایان یافت) پایان می دهند. در پایان دست نویس، غالباً سطری چند از طرف کاتب افزوده شده که شامل نام وی و محل نگارش دست نویس و سرمشقی است که نسخه از روی آن تهیه گشته. این سطور برای تعیین تاریخ تهیه ی دست نویس ها بسیار مهم است. و نیز، همواره، مطالب و اشاراتی از طرف کاتب ذکر شده که از تصورات دینی و خرافی وی سرچشمه گرفته است. فی المثل، کاتبی در یک دست نویس موجود در کپنهاگ(10) نام اهریمن را با حروف معکوس نوشته است. بیش تر قطعات مانوی که در تورفان به دست آمده اینک در برلین و به مقدار کم تری هم در پایتخت های کشورهایی است که هیئت های اکتشافی را به تورفان فرستاده اند. چندین فقره از متن های کتاب ها و قطعات تورفان هنوز منتشر نشده و، با گذشت زمان، چاپ های تازه ای جانشین چاپ های کهنه تر متن ها می گردد و، در این چاپ های تازه، اطلاعات آموزنده ای که از کشفیات نوین در تورفان و ایران به دست آمده گنجانده می شود. انتشارات پارسیان هند، در اوایل امر، تقریباً بی ارزش بود؛ ولی، از آن هنگام که کاما، دانشمند پارسی، در آلمان، با روش صحیح کارهای علمی آشنا گشت، سطح کارهای علمی پارسیان به طور محسوسی بالا رفت، ولی هنوز نتوانسته هم سطح دانش اروپایی گردد. شماره ی ترجمه هایی که از زبان فارسی میانه به عمل آمده زیاد نیست. ترجمه های قدیمی وست، محقق عالی قدر انگلیسی، دیگر جواب گوی نیازمندی های این دوره نیست. امروزه، خود ناشرین ترجمه ی متن ها را نیز به آنها اضافه می کنند؛ چنان که پژوهندگان رشته های دیگر نیز می توانند از منابع ایرانی استفاده کنند.اکتشافات آسیای مرکزی
در دهه ی آخر سده ی نوزدهم، چند مسافر، در ترکستان چین، به مدارکی از ادبیات قدیمی دست یافتند. کشفیات آنان مؤسسات درجه اول اروپایی و آسیایی را بر انگیخت که هیئت هایی گسیل دارند. اینان، در کشورهای آسیای مرکزی و بالاخص ترکستان چین، به کاوش پرداخته اسناد فرهنگی معتنابه ای را از زیر خاک بیرون آوردند. مطالعه ی این آثار روشن ساخت که این ها بقایای نوشته های بسیار زیادی از ملت هایی هستند که پیش از پیدایش امپراطوری بزرگ مغولی، در آسیای مرکزی سکونت داشته دارای دولت ها، تمدن ها و فرهنگ های خاص خود بوده اند. این ملت ها در زمینه های بازرگانی، سیاست و دین متقابلاً از یک دیگر متأثر بوده، در عین حال، زیر نفوذ فرهنگ های پیش رفته ی هم سایگان خود در هندوستان و ایران و چین قرار داشتند. پیروان آیین های دنیاگیر، مانند بودایی، مانوی و مسیحی، در کنار یکدیگر به سر می بردند و در زمینه ی به وجود آوردن ابداعات ادبی با یکدیگر هم چشمی داشتند. متن های اویغوری متعلق به عنصر ترک و بقایای دست نویس های فارسی میانه، سغدی و سکایی متعلق به عنصر ایرانی است. از زبان های هند و اروپایی جدیدی که در آن جا کشف شد زبان به اصطلاح تخاری، بیش از همه، جلب توجه کرد. به زبان های هندی (سانسکریت و پراکریت) نیز متن های پراکنده ای یافت شده است.آثار مکتوب مانوی
در آسیای مرکزی، پس از فرقه ی بودایی مهایانه(11) و فرقه ی مسیحی نستوریانی، بیش از همه، آیین مانوی شیوع داشت. پیروان این آیین نه تنها گویش های فارسی میانه، بلکه، سغدی، اویغوری و چینی را نیز به کار می بردند. بر اثر شایستگی مولر (نخستین کسی که توانست قطعات مانوی فارسی میانه ی کشف شده در واحه ی تورفان را بخواند) و معاصرانش، زاله من و آندره آس، بخشی از این قطعات منتشر و مضمون آن روشن گشت. از لحاظ انتشار و تفسیر چندین فقره از قطعات مانوی، هنینگ بیش از همه ابراز شایستگی کرده است. بررسی محققان نام برده برای پژوهش در تعلیمات مانی منابع موثق نوین و برای ایران شناسی و دانش زبان های هند و اروپایی متن های تازه ای به دست داد که حاصل آن تحولی در زبان شناسی و تاریخ ادبیات و علم ادیان بود.پاره ای از قطعات مانوی فارسی میانه به گویشی جنوب باختری و برخی به گویش شمال باختری (پرتوی) نگارش یافته و، گاه به گاه، یک اصطلاح سغدی نیز در آن ها به چشم می خورد. مندرجات این قطعات، از لحاظ ادبی، نسبتاً متنوع و عبارت است از سرودهای دینی، دعاها، بخش هایی از آفرینش جهان، دوره هایی از زندگی مانی، افسانه هایی از فعالیت های نخستین دعات مانوی، مبارزه های قلمی با پیروان آیین های دیگر، داستان هایی از پایان زندگی حضرت مسیح که تفصیل شهادت او را در انجیل ها به خاطر می آورد و نیز قطعاتی از حوادث مربوط به آخرت و وصف درام کونی(12) و مبانی اساطیری تعلیمات دینی. از بسیاری از قطعات چنین بر می آید که صورت نخستین آن ها به شعر و اصل سرمشق به زبان آرامی بوده است. مانی، حکیم و متأله بزرگ بابلی - ایرانی (216-276) که در خانواده ای ایرانی دیده بر جهان گشود، زادگاهش یا «مردینو»(13)، در نزدیکی بغداد، و یا ارومیه، در سرزمین گوخائی(14)، بر کنار دجله است. به نوشتن به زبان آرامی بیش تر راغب بود و در اشاره کردن به نسب بابلی خود اصراری خاص داشت، ولی به فارسی میانه نیز می نوشت؛ چنان که، بنابر روایت های تازی، کتاب وی به نام شاهپورکان، که در بیان اصول عقاید دینی و آخرالزمان است، به فارسی نگارش یافته بود. مانی(15) نه تنها نوع تازه ای از خط پالمیری را برای نگارش آثار فارسی خود به کار برد؛ بلکه، هم چنین، موفق شد رسم الخط بهتری را رایج ساخته هزوارش ها را از میان ببرد؛ ولی ایرانیان این اصلاحات را نپذیرفتند (و علت آن نیز تنها ملاحظات دینی نبود!) و استفاده از آن فقط به پیروانش محدود ماند. مانویان مجموعه ای غنی از نامه هایی در دست داشتند که بسیاری از آن ها به مانی نسبت داده می شد؛ ولی از بررسی قطعات چند فقره از این نامه ها می توان نتیجه گرفت که این نظر نادرست بوده، این ها فقط بعدها توسط مبتکران و پیروان فرقه ی دیناوری (این فرقه ی مانوی آرشه گوس(16) را که مقرش در بابل بود به عنوان پیشوای کل دینی به رسمیت نمی شناخت) تألیف شده و این جاعلان از نام این شاعر برای استتار خود و فعالیت هایشان استفاده می کردند.
مانویان به ادبیات، مخصوصاً داستان و تمثیل، توجه زیاد داشتند. در میان قطعات تورفان، قسمت هایی از داستان هایی به دست آمده متضمن دستورهای اخلاقی و تعلیماتی درباره ی مقتضیات زندگی روزمره با انشایی کاملاً ادبی است. در قطعه ی شماره ی 45، موضوع مشهور یک مادر به چشم می خورد که برای فرزند از دست رفته اش بیش از اندازه می گریسته:
تاکنون نمی دانستم که من پسر روانی [روان پسر مرده ام] را می کشم، چنان چه [بی اندازه] در مرگش بگریم، بنابراین از این پس دیگر نخواهم گریست تا روان او زنده بماند.
(و. بانگ)
این مضمون در بسیاری از انواع ادبیات جهان آمده است. این دستور با اخلاق زرتشت ارتباط دارد که زیاده روی در گریه را برای مردگان گناه می شمارد. در قطعات مانوی به زبان سغدی، «داستان یک سفته گرمروارید» آمده است که تمامی روز را برای کارفرمای خود چنگ می نوازد و، شب، مزد خود را از استادش دریافت می دارد، بی آن که حتی یک در را سفته باشد. داستان هایی با این موضوع هم در سرزمین هندوستان و هم در کلیله و دمنه ی تازی در دست داریم. تحریری که به زبان اویغوری از این موضوع به عمل آمده شامل تعبیری است که مانویان از اثر بودایی افسانه بودیساتوا(17) کرده اند و، بعدها، از ایران، سوریه و کشورهای عربی گذشته به اروپا راه یافته و در آن جا به قالب یک افسانه ی مسیحی ریخته شده و به عنوان افسانه ی بارلام و یوزافات(18) نگارش یافته است. جزئیاتی که درباره ی تاریخ آیین مانوی در نوشته های قابل اعتماد ذکر شده اندک، ولی بسیار با ارزش است. در قطعات، به توصیف هایی از زندگی دعات (مثلاً مارامو(19)، یک حواری از آسیای مرکزی) زیاد بر می خوریم که، البته، جنبه ی افسانه ای دارد. قطعات تاریخی به زبان پرتوی نیز افسانه است. یکی از آن ها متضمن معجزه هایی است که هنگام مرگ حضرت مسیح رخ داده است.
ایران، از همان دوره ی ساسانیان، از لحاظ تزئین دست نویس ها با عکس مشهور و حتی، در خاورزمین، سرمشق کشورهای هم سایه بود. مشهورترین اثری که تصاویر با شکوه آن ممتاز بود ارتنگ (یا ارژنگ یا نام های دیگر) بود که مانی آن را، در یک غار، واقع در نقطه ای در ترکستان، آفریده بود. این اثر شامل دایره المعارفی از تعلیمات آن فرزانه درباره ی پیدایش جهان و نیز نمایش بخش های پراکنده ای از کره ی تخیلی او و صحنه هایی از درام کونی، از هنگام نخستین برخورد روشنایی و تاریکی تا فاجعه ی نخستین انسان، و هم چنین، زادن جاویدانان و مبارزه های با دیوان بود. این اثر در 1092هنوز وجود داشت و در خزانه ی پادشاه غزنه مورد اعجاب ابوالمعالی قرار گرفته بود، ولی پس از آن مفقود الاثر گشته است. پیروان این آیین، هنوز، تا قرن ها بعد، در ترکستان و سیبری جنوبی، بناها و صخره ها را با عکس های مانی و شاگردانش تزیین می کردند.
نوشته های سغدی
گفتیم که مانویان و مسیحیان در آسیای مرکزی زبان سغدی را نیز به کار می بردند و، اینک، لازم می دانیم که زبان های نزدیک به فارسی میانه را در آسیای مرکزی، که در تاریخ فرهنگ و مدنیت ایران اهمیت بسیار کم تری دارند، نیز ذکر کنیم، زبان سغدی نه تنها در سغد (سمرقند)، که سرزمینی ایرانی زبان بود، صحبت می شد؛ بلکه، در مناطق هم مرز، زبان بازرگانان و، بنابراین، یک وسیله ی مهم تفاهم در قلب آسیا بود. مرزو بوم اصلی آن نواحی بخارا، سمرقند، تاشکند و آلماآتا(20) بود، ولی آثار شایان توجهی از این زبان در خاور پامیر، ترکستان چین، کاشغر و یارقند و در جنوب دریاچه ی لوب نور(21) و، هم چنین، در قربلا غاسون ایغوری به دست افتاده است. در محل اخیر، یک کتیبه ی خاقان آن جا، علاوه بر ترکی کهن و چینی، دارای یک روایت سغدی نیز بود. قطعات ترجمه ای از عهد جدید، (کتاب مقدس) و قسمت های باقیمانده افسانه ی پیدا کردن صلیب مقدس به وسیله ی امپراتریس هلنا(22) از آن مسیحیان است. آیین مانوی در قطعاتی از کتاب های دینی که اکثراً قدمت کمتری دارد و احکام دین غالباً در آن تحریف شده تجلی می کند. اکثر کتاب های سغدی به وسیله ی بودایی ها تألیف شده و عبارت از ترجمه هایی از زبان های هندی است (وسانترجاتکم(23)، سوتره ی(24) دیر گهنکهه(25) راهب، سوتره ی علت ها و معلول ها).بقایای ادبیات خوارزمی
زبان خوارزمی هم، که مرکز آن خیوه، واقع در ازبکستان، بود، مانند زبان سغدی که تنها بازمانده ی آن زبان یغنایی در دره ی رودخانه ی یغناب، شاخه ای از رودخانه ی زرافشان است؛ به وسیله ی زبان و ملت ترک محو شد. از زبان خوارزمی فقط بقایای کمی به جای مانده است. گذشته از فهرستی از روزها، ماه ها، روزهای جشن و تعطیل، پاره ای نام های ستارگان و صور منطقه البروج (در کتاب های بیرونی)، تنها چیزهایی که به جای مانده عبارت است از سکه ها و بقایای ناچیزی که توسط باستان شناسان شوروی از زیر خاک بیرون آورده شده و کلمات و عبارتی از دوران های متأخر اسلام در کتاب های حقوقی (در آثار ترجمانی در نیمه ی اول سده ی دوازدهم و غزمینی در سده ی سیزدهم). توضیحات و تفسیراتی از لغات خوارزمی، در دست نویسی از کتاب لغت زمخشری، در قسطنطنیه، به دست آمده است. هم چنان که پژوهش و خواندن متن های سغدی را به گوتیو و بنونیست فرانسوی و مولرو رایشلت آلمانی مدیونیم، کشف تمدن خوارزمی و بر انداختن پرده ی ابهام آن بر اثر شایستگی تولستو(26)، فریمان و ولین، پژوهندگان و دانشمندان باستان شناس و زبان شناسی شوروی، میسر شده است. بعد از آنها، احمد زکی ولیدی و هنینگ نیز در این رشته ی نوین، یعنی پژوهش درباره ی زبان ها، کار کرده اند. تولستو، در ناحیه ی قدیم خط خوارزم، به تحقیقات باستان شناسی دامنه داری دست زد (1937-1947) و، با حفاری هایی که به عمل آورد، توانست تصویر روشنی از فرهنگ دولت و ملتی که روزگاری حائز اهمیت بوده و فقط بر اثر تهاجم مغولان برافتاده است. رسم کند. پیش از این حفاری ها، تاریخ کهن ترین آثار مکتوب زبان سغدی را که تاکنون شناخته شده سده ی چهارم می دانستیم و حال آن که، به گفته ی تولستو، قدمت بقایای نوشته های خوارزمی به سده ی سوم میلادی می رسد.ادبیات سکایی
سومین زبان از خانواده ی زبان های ایرانی، که به تازگی کشف شده، زبان ختن سکایی است که سابقاً آن را «آریایی شمالی» نیز می خواندند. این زبان یکی از گویش های ایرانی - سکایی، و پیش رفت آن هم طراز ایرانی میانه است. نخستین آثار آن عبارت از کلمه های منفردی، در کتیبه های هندی، در آسیای مرکزی، مربوط به سه سده ی اول پس از میلاد است. بقایای دست نویس هایی که در قلمرو پیشین دولت ختن، در ترکستان چین، کشف شده مربوط به دوران بعدی (سده ی 7-10) است. در نتیجه ی بررسی هایی که به عمل آمده، ثابت شده که اکثریت قابل توجه این قطعات و آثار عبارت از ترجمه هایی از کتاب های سانسکریت و تعداد کمتری از آن ترجمه هایی از زبان لاتینی است. مطالب آنها شامل افسانه های دینی و متن های بودایی، آفرینش های حماسی (مثلاً تحریری از افسانه ی راما(27)، کتاب های پزشکی و جز آن هاست. در زیر، قطعه ای در وصف بهار، به عنوان نمونه ای از ابداعات شعری و تلفیق کلمات، نقل می شود:بهار آغاز گشت، هوای گیتی گرم تر شد،
بر همه ی درختان شکوفه هایی رنگارنگ شکفتن گرفت.
پیچک ها جوانه می زنند و از باد سخت در تک و تاب اند.
بادی که از درختان بدین سوی وزان است رایحه ای دل پذیر دارد.
دریاچه های (پر از) نیلوفر آبی(28) شکوفا می شود، (و هم چنین) چشمه سارها، برکه ها، تپه ها،
پرندگان نغمه هایی دل نشین ساز می کنند.
آب ها به کنار چشمه (؟) در امتداد کرانه ی سبز روان شدند.
روزها مه آلودند، موجودات جان دار به منتها درجه در جوش و خروش اند.
(بایلی)
در مرالباشی (در خاور کاشغر)، آثار مکتوبی به دست افتاده که زبانش مسلماً یک گویش سکایی است. شکی نیست که چندین گویش سکایی وجود داشته. از آن عده از این گویش ها که در سرزمین هندوستان بدان سخن گفته می شده تقریباً هیچ به جای نمانده است. در زمینه ی پژوهش ها و بررسی های اسناد سکایی، بیش از همه، مدیون لویمان، ستن کونو و بایلی هستیم.
در آسیای مرکزی، تاکنون، از زبان سارماتی، که صورتی جدیدتر از گویش های سکایی است (از این گویش ها آثار بسیار ناچیزی من جمله چند کلمه در نوشته های هرودت به جای مانده) و محتملاً نزدیک ترین خویشاوند زبان خوارزمی است، چیزی به دست نیامده است. از زبان آسی خاوری میانه فقط چند کلمه به خط یونانی در کتیبه ی مقبره ای در دست داریم که در حوضه ی رودخانه ی زلنچوک، در ناحیه ی کوبان(29)، کشف شده و مربوط به سده ی 11-12 است. از شکل لغاتی که در آن جا به کار رفته می توان استنباط کرد که این لغات مراحل ابتدایی گویش امروزی دیگوری (آسی باختری) بوده است. فتح باب موفقیت آمیز مطالعات درباره ی آسی خاوری به وسیله ی هوبشمان و میلر(30) شد و دانشمندان شوروی و، بیش از همه، ابایف به پیش رفت های قابل توجهی در آن نائل آمدند.
پی نوشت ها :
1. Desnad
2. ابان بن عبدالحمید بن لاحق (یا اللاحقی)... از شعرای عرب و مداح ال برمک ... کتب بسیاری از فارسی و غیر آن به شعر کرده است... نقل از لغت نامه ی دهخدا.
3. Apokryphen ملحقات کتاب مقدس.
4. Gondopharos
5. از وی (توما) به عنوان حواری هندوستان، نخستین بار، در کتاب اعمال تومای حواری ضمن یک روایت افسانه ای بحث می شود. این روایت، هر چند که با ذکر شخصیت های تاریخی مانند پادشاه اشکانی و هندی، گوندافور (دوران سلطنتش به حکم سکه های به دست آمده در سده ی اول بعد از میلاد بوده) و بحث در روابط مستحکم فرهنگی و بازرگانی میان هندوستان شمالی و سوریه، ماهرانه سعی شده که به آن رنگ و جلایی داده شود، فاقد واقعیت تاریخی است. بنابراین روایت، «عیسی (ع) توماس را به عنوان نجار شیروانی ساز فروخت تا در دربار گوند افور کار کند و وی با مخدوم خود راه هندوستان در پیش گرفت. در راه سفر، به نزد پادشاه و بیش تر از آن در دربار او معجزات گوناگونی از خود ظاهر ساخت و مردمی چند را به مسیحت گروانید و سرانجام شهید شد». نقل به تلخیص از، Hennecke, Edgar, Neutestamentaliche Apokryphen، ج2، ص 372-297.
6. Si-ngan-fu
7. Septuaginta ترجمه ی یونانی تورات که در سده ی سوم ق م، به فرمان بطلیموس دوم، پادشاه مصر، به وسیله ی هفتاد و دو تن مترجم به عمل آمد. نقل به تلخیص از Der Neue Brockhaus.
8. Pat nam-i Yazdan
9. frazaft pat drot u satih u ramisn
10. نسخه ی 26، ورق 10، صفحه ی پشت سطر 15.
11. Mahyana، چرخ بزرگ.
12. Weltdrama-Cosmic drama اصطلاح درام کونی از شادروان صادق هدایت است. (ــــ زند و هومن یسن، ص 12، س 6).
13. Mardinu
14. Gauchai
15. به گفته ی شدر در صورت نخستین و گسترش های نظام مانوی، ص 147 به بعد و هنینگ در ایرانی میانه، ص 73.
16. Archegos
17. Bodhisattva به زبان سانسکریت «آن که ذاتش فروزندگی است» معنی می دهد و او را یکی از مظاهر بودا در آتیه می دانند. مأخوذ از Der Neue Brockhaus.
18. Barlam und Josaphat این افسانه به شعر است و دست نویس آن در Laubach (آلمان) پیدا شد. مؤلف آن اسقف Otto II von Treising است که در 1220 در گذشته. این افسانه، چنان که در متن اشاره شد، از یک افسانه ی هندی مربوط به بودا اقتباس شده و بعضی بر آن اند که نخستین بار توسط Johennes Damascenus به زبان یونانی انشا شده است. مضمونش بسیار ساده و عبارت از این است که یوزافات پسر یک شاهزاده ی کافر هندی است که در ناز و نعمت و دور از همه ی ناگواری های زندگی بزرگ می شود؛ ولی، همین که متوجه ناپایداری جهان می گردد، دست خوش نگرانی گشته از جان و دل به اصغا، تعلیمات راهبی به نام بارلام می پردازد و به آیین مسیحی می گرود، و علی رغم همه ی دسایس و مخالفت ها، آیین خود را حفظ می کند و پس از آن که پدر و تمامی کشور را به دیق حقه در می آورد، نزد پدر روحانی خود بارلام باز می گردد و به زهد و عبادت روزگار می گذراند. این داستان، در قرون اولیه ی هجری، از هند به ایران رفته و به احتمال قوی ابتدا به زبان پهلوی و سپس به زبان های متعدد دیگر (از جمله به وسیله ی محمد باقر مجلسی در 511م به فارسی،ــ مجله ی راهنمای کتاب، سال 13، شماره ی 5-7، ص 1-390) ترجمه شده است. مأخوذ از De Boor - Newald, Gesch. deutsch. Lit، ج1/3، ص 6-535.
19. Mar Amu
20. کرسی جمهوری شوری قزاقستان.
21. Lob-nor واقع در شمال چین.
22. Helena مادر کنستانتین بزرگ، (257-336) از حامیان آیین مسیحی، به روایت یک افسانه، وی، در اورشلیم، صلیبی را که حضرت مسیح با آن مصلوب شده پیدا کرد. نقل به تلخیص از Der Neue Brockhaus.
23. Vesantarajatakam
24. Sutra بخشی از ادبیات سانسکریت که شامل عبارات ساده ی اخلاقی، و حکیمانه است و نیز بخشی را که در باب مناسک دینی و حقوقی عادی باشد سوتره گویند. مأخوذ از Der Neue Brockhaus و دایره المعارف فارسی، (ذیل «سانسکریت»، «ادبیات».
25. Dirghanakha
26. S. P. Tolstov با نویسنده ی به نام، تولستوی A. K. Tolstoi، اشتباه نشود.
27. Rama در اساطیر هندی ششمین تجسد و یشنو است.
28. نیلوفر آبی، در ایران باستان و به طور کلی در شرق باستان، مظهر پاکی و زیبایی بوده است.
29. رود عمده ی ناحیه ی شمال غربی قفقاز.
30. Vsevolod Miller.