مضامین و بن مایه های ادبیات پایداری در اشعار ادیب الممالک فراهانی

ادبیات پایداری معاصر ایران را به سه دوره مشروطیّت، عصر پهلوی و روزگار انقلاب اسلامی تقسیم کرده اند. یکی از پیشروان ادبیات پایداری معاصر، میرزا محمدصادق ادیب الممالک فراهانی، شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوران
پنجشنبه، 26 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مضامین و بن مایه های ادبیات پایداری در اشعار ادیب الممالک فراهانی
مضامین و بن مایه های ادبیات پایداری در اشعار ادیب الممالک فراهانی

نویسندگان: فاطمه تسلیم جهرمی و دکتر یحیی طالبیان




 

چکیده

ادبیات پایداری معاصر ایران را به سه دوره مشروطیّت، عصر پهلوی و روزگار انقلاب اسلامی تقسیم کرده اند. یکی از پیشروان ادبیات پایداری معاصر، میرزا محمدصادق ادیب الممالک فراهانی، شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوران مشروطه، است که بن مایه های ادبیّات پایداری در اشعار سیاسی و اجتماعی وی دیده می شود. این پژوهش با ذکر مختصری از زندگی و احوال ادیب الممالک، به بن مایه های ادبیّات مقاومت در اشعار وی، چون وطن دوستی، ظلم ستیزی، ابراز انزجار از دشمن، دعوت به اتّحاد ملی، غیرت اسلامی، حق طلبی، مرثیه بر شهدای راه آزادی، ستایش از آزادی و مشروطه و مضامینی از این دست پرداخته است.
نوع بیان ادیب الممالک برای بازگویی این مضامین، به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم است. بیان غیرمستقیم وی نیز به دو دسته حکایت ها و داستان های تمثیلی و سمبل ها و استعارات منفرد درباره موضوعاتی چون ایران، استبداد و استعمار، مشروطه و مستبدان و مشروطه خواهان دروغین قابل تقسیم است. از طریق بن مایه ها و تحلیل آنها در اشعار وی، می توان سیر تفکّر، نمودهای آن و گستره اندیشه پایداری را در حوزه جغرافیایی ایران عهد مشروطه و حوزه اندیشگانی شاعران آن عهد، بررسی کرد. روش تحقیق در این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای است.

واژگان کلیدی

ادبیّات پایداری، شعر مشروطه، بن مایه های شعر پایداری، ادیب الممالک فراهانی.

مقدّمه

ادبیّات مقاومت، معمولاً به آثاری اطلاق می شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق، استبداد داخلی، نبود آزادی های فردی و اجتماعی و قانون گریزی و قانون ستیزی با پایگاه های قدرت، غصب و غارت سرزمین و سرمایه های ملّی و فردی و... شکل می گیرد. بنابراین جان مایه این آثار، مبارزه با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ایستادگی در برابر جریان های ضد اجتماعی است. (حسام پور، 1387: 121)
ادبیّات پایداری چه در حوزه دشمنان داخلی و چه در حوزه خارجی، در تاریخ ادبیّات فارسی، پیشینه ای طولانی دارد و جریان ها، شیوه ها و نمونه های متعدّدی از حضور آن را در ادوار مختلف شعر فارسی، می توان ارائه داد. یکی از تقسیم بندی های شعر مقاومت معاصر فارسی، تفکیک آن به دوران مشروطیتّ، عصر پهلوی و دوره انقلاب اسلامی و روزگار پس از آن است.(محسنی نیا، 1388: 148)
چنان که می دانیم، شعر فارسی به خصوص پس از دوره بیداری و مشروطیّت، به وسیله ای برای بیداری و آگاهی مردم نسبت به سرنوشت خویش بدل می گردد و شاعران، شعر خویش را مصروف ترویج پایداری در برابر مستبدان و نفرت از بیگانگان و عوامل بی لیاقت داخلی آنان می نمایند و از این راه، مردم را به مقاومت و ایستادگی در برابر آنان فرا می خوانند.
ادیب الممالک فراهانی نیز، به عنوان یکی از شاعران عصر بیداری، از سردمداران تجدّدگرایی و نوجویی به شمار می آید.(1) ایّام حیات وی، که دوره انتقال شعر فارسی است، روزگار چهار شاه سلسله قاجاریه (ناصرالدّین شاه، مظفرالدّین شاه، محمّدعلی شاه و احمدشاه) را در بر می گیرد. به این ترتیب، وی یکی از معدود ادبایی است که دوره قبل از مشروطیّت، مشروطیّت، دوران استبداد صغیر و فتح تهران به دست مجاهدان و دوران سرخوردگی از مشروطه را درک کرده و از نخستین شاعران عهد مشروطیّت است که علیه استبداد و استعمار برمی خیزد و با اشعارش، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق و تهییج می کند؛ به همین دلیل، زندگی و شعر وی از منظر ادبیّات مقاومت در دو حیطه دشمنان داخلی و خارجی، قابل تحقیق و بررسی است.
از آنجا که از طریق بن مایه ها و تحلیل آن در آثار ادبی، می توان سیر تفکر، نمودهای آن و گستره اندیشه ای خاص را در یک حوزه جغرافیایی یا اندیشگانی بررسی کرد، پس از مختصری در باب احوال شاعر، بن مایه ها و مضامین ادبیّات پایداری در اشعار وی بررسی می گردد. روش تحقیق در این پژوهش بر اساس شیوه های سندکاوی کتابخانه ای و به صورت توصیفی-تحلیلی است.
لازم به ذکر است که جلد دوم کتاب «زندگی و شعر ادیب الممالک فراهانی»، تصحیح منتقدانه و منقح علی موسوی گرمارودی، منبع اصلی ارجاعات این پژوهش است که برای پرهیز از تکرار و تطویل، به ذکر شماره صفحات آن د برابر شواهد اکتفا شده است.

1- مختصری از زندگی و احوال ادیب الممالک فراهانی

میرزا محمّد صادق ادیب الممالک امیری فراهانی (1277-1335ق)، شاعر، روزنامه نگار و ادیب برجسته عصر مشروطه است. وی در روستای گازران از توابع اراک به دنیا آمد. از اوان کودکی با ادبیّات فارسی و عربی آشنایی یافت و در پانزده سالگی، پس از درگذشت پدرش، به تهران رفت. تخلّص وی در ابتدای شاعری، «پروانه» بود امّا در تهران و پس از آشنایی با «حسنعلی خان امیر نظام گروسی» که در آن زمان وزیر فواید عامّه بود، لقب «امیرالشّعرایی» گرفت و تخلّص خود را به «امیری» تغییر داد.
با آغاز مشروطیّت و اشتغال رسمی ادیب الممالک به روزنامه نگاری، طغیان افکار آزادی خواهانه و شور و احساسات میهن پرستانه وی، گذشته از اشعار جدّی وطنی و مقالات سیاسی، در اشعار طنزآمیزی که وی برابر این نشریّات تهیه می کرد نیز انعکاس یافت. انتشار روزنامه در شرایط نامساعد و خفقان آور آن روزگار و آگاه کردن مردم از ظلم، فساد و تباهی حاکمان و عوامل استعمار در کشور، از نکات قابل توجّه زندگی ادیب است. در این راستا، ادیب الممالک، لغات و ترکیبات متعدّدی را از زبان عامیانه تا زبان های اروپایی برای مردم پسندکردن و تهییج مردم، در اشعارش وارد کرد. «اگرچه واژه های بیگانه در اشعار ادیبانه و استوار ادیب، مقداری از شکوه اشعار او می کاهد، از این نظر که این گونه اشعار او «نشانه هایی از آغاز تلاقی دو فرهنگ شرقی و غربی است»(آجودانی، 1365: 184)، در خور اعتناست.»(کیوانی، 1373: 22)
ادیب در دوره استبداد صغیر، مانند بسیاری از مشروطه خواهان دیگر، از تهران خارج و در سال 1327 ق به همراه مجاهدان فاتح، وارد تهران شد. وی پس از چندی به استخدام وزارت عدلیّه درآمد و تا آخر عمر به همین خدمت اشتغال داشت. به هر حال، ذکر مضامین سیاسی و اجتماعی در زبانی ادیبانه، فاخر و مؤثر باعث شده است تا برخی از ادبا، او را بزرگ ترین شاعر مشروطیت بشناسند. (همایی، 1342: 254) ادیب الممالک در سال 1335ق، هنگامی که مأمور عدلیّه یزد بود، سکته کرد و پس از مراجعت به تهران در 28 ربیع الاول و در 58 سالگی، دار فانی را وداع گفت.

2- سه مرحله شعری ادیب الممالک فراهانی

به تعبیر آرین پور، ادیب الممالک به تمام معنای واقعی ادیب است. (آرین پور، 1372: 137) وی علاوه بر تسلّط بر دو زبان و آشنایی با چند زبان و خط، از علومی نظیر رمل، خط، نجوم، حکمت و... بهره داشت. او از لحاظ سبک شعری به شاعران دوره بازگشت تعلّق دارد در حالی که از نظر محتوا و موضوع، از شعرای مشروطه به شمار می آید. (همان، 1372: 139) اما حیات شعری ادیب را می توان به سه بخش مجزا تقسیم کرد:

1. پیش از مشروطیّت:

در این مرحله، وی شاعری است مدّاح و وابسته به دربار قاجار که کمتر موضوعات اجتماعی و سیاسی و انتقاد در اشعارش دیده می شود.

2. پس از مشروطیّت:

با برقراری نظام مشروطه و عمومی شدن ادبیّات، شعر ادیب تحت تأثیر مسائل سیاسی و اجتماعی روز قرار می گیرد و پر از مضامین سیاسی، اجتماعی و انتقادی می گردد.

3. دوران سرخوردگی و شکست آرمان های مشروطه:

سرخوردگی از تحقّق آرمان های مشروطه، موجب سرایش اشعار متعدّد ادیب در انتقاد از مشروطه طلبان می گردد به طوری که تندترین انتقادها، حمله ها، اعتراض ها، طنزها و هجویّات ادیب الممالک، متعلّق به همین دوره است.

3- جلوه های ادبیّات پایداری در اشعار ادیب الممالک فراهانی

1-3-هویّت ملّی و وطن دوستی:

ادیب به کرّات خود را عاشق وطن معرفی می کند و این تنها موضوعی است که در سراسر اشعارش به دفاع و حمایت از آن برمی خیزد.(ص 77) وی دیدگاه خود را درباره وطن، این گونه توضیح می دهد:
مرد وطن را چنان عزیز بشمارد
با دل و جان که شیرخواره لبن را
مرد وطن را چنان ز صدق پرستد
فاش و هویدا که بت پرست وثن را
هرکه زحب الوطن نیافت سعادت
بسته به زنجیر ننگ گردن و تن را (ص 14)
همچنین وی از نخستین شاعرانی است که از قالب سرود برای بیان احساسات میهنی و دردهای درونی خود که ناشی از نابسامانی و ضعف و زبونی ایران و ایرانی بود، بهره می برد. در میان اشعار ادیب، چهار سرود با عنوان سرود ملّی (ص 541)، سرود غم (ص 542)،سرود شادی (ص 545) و سرود وطنی (ص 547) به چشم می خورد که همه از درون مایه ای وطنی و ملّی برخوردارند(2).
ز راه کرم ای نسیم سحرگه
سوی پارساگرد بگذر از این ره
به «سیروس» از ما بگو ای شهنشه
چرا گشتی از حال این ملک غافل
که گشته چنین خراب و تبه فتاده زغم
رعیت شه به حال پریشان و روز سیه
ز برای خدا از طریق وفا بنگر به سوی ما
که جهان به ما شده چون قفس به گلو رسیده همی نفس (ص 541)
با تامّل در این گونه اشعار وی، می توان دریافت که ادیب الممالک، شاعری است وطن پرست و از دخالت بیگانگان در امور ایران و تقسیم گستاخانه منافع کشور بین اجانب، دلی پرخون و روحی نگران و آشفته دارد و از استقلال ملّی ایران حمایت و طرفداری می کند. در قصیده 46 بیتی معروف وی، با مطلع «چند کشی جور این سپهر کهن را»(ص11)، که در برانگیختن ایرانیان وطن پرست بر ضدّ معاهده روسیه و انگلیس (قرارداد 1907) سروده شده است، عمق نگرانی و درد و عشق وطن احساس می شود که در آثار دیگر شاعران دوره بازگشت به چشم نمی خورد. این زاری و ناله های وی، چندان هم اغراق آلود نیست چرا که بدترین و دردناک ترین مصایب کشور که تکه پاره شدن ایران و از دست رفتن مناطق وسیعی از آن از غرب و شمال است، در طول همین دوره بر کشور ما وارد شده است. از سوی دیگر، ناله و فریاد او فقط برای خاک وطن در معنای جغرافیایی آن نیست بلکه برای تمدّن، فرهنگ، خاک، تاریخ و دین اسلام آن است.
تفاخر به شاهان و پهلوانان نامی و اسطوره ای ایران مانند سیروس، انوشیروان، شاپور و... و یاری خواستن از آنان علیه هجوم دشمنان داخلی و خارجی (ص 541، 548) و به طور کلّی، ذکر مجد و عظمت ایران قدیم و تأسّف و تحسّر بر از دست رفتن آنها نیز از دیگر اقدامات ادیب در راستای وطن دوستی و ارج نهادن بر هویّت ملّی ایرانی است. (ص 548)
به طور کلّی بهره گیری از محرّک های گوناگون برای برانگیختن مردم و کشاندن آنان به جنبش های اجتماعی، یکی از مهم ترین ویژگی های اشعار ادیب الممالک است؛ محرک های مؤثّری چون میهن، ملّت، ناموس، کشور، شرف، غیرت، دین، اسلام، قرآن و همه چیزهایی که برای مردم احترام و قداستی فراموش نشدنی دارند.

2-3-دعوت به مبارزه علیه استبداد و استعمار:

بخش گسترده و مهمّی از اشعار ادیب الممالک با مضمون تشویق و تهییج مردم علیه ظلم و ستم قاجار و دول متجاوز خارجی سروده شده است؛ به عنوان مثال، شاعر در ابیات ذیل از کلیّه اقشار جامعه می خواهد تا علیه استبداد محمّدعلی شاه و مداخلات بیگانگان برپا خیزند و در این مبارزه از بذل جان خود ابایی نداشته باشند:
ای نگهبانان آیین ای دلیران در حروب
ای مدیران جراید ای خطیبان در خطوب
ای علمداران امت ای نوامیس خرد
ای خداوندان فکرت ای جواسیس قلوب
راعی ما گلّه را به دست گرگ داد
ساقی ما باده ما را به سَم دارد مشوب...
ای که داری درد دین را جفت با عشق وطن
دست از شادی بشوی و خانه ز آزادی بروب
جان فدا کن بی تحاشی کز شرف یابی نوال
سربه کف نه بی محابا تا ز حق گردی مثوب (ص 105)
او حتّی با لحنی حماسی، ایرانیان را به هوشیاری و جنگ با دوَل بیگانه ی متجاوز فرا می خواند و هرگونه صلح با آنان را رد می کند:
ببر راه دشمن از این بوم و مرز
ز توپش مترس از نهیبش ملرز
مبر ز آشتی نام هنگام جنگ
مبر دل ز نام و مده تن به ننگ(ص 684)
و معتقد است که اگر ایرانیان دست به دست هم بدهند، می توانند بر دشمنان خارجی فایق آیند:
کنون گر به هم دست یاری دهیم
به پیروزی امیدواری دهیم
نه از روس مانیم یک تن به جای
نه از انگلیسان بی عهد و رای (ص 682)

3-3-ظلم ستیزی:

یکی دیگر از بن مایه های مقاومت، ظلم ستیزی است. ادیب الممالک در بخش گسترده ای از اشعارش به نکوهش ظلم و ستم برمی خیزد و خواهان احقاق حقوق مظلومان و مجازات ظالمان است. این موضوع در اشعار وی، سه رویکرد عمده دارد: 1- مبارزه با ظلم و ستم محمّدعلی شاه و عمّالش؛ 2- مبارزه با ظلم و ستم دول متجاوز خارجی؛ 3- مبارزه با ظلم و ستم مشروطه خواهان دروغین جدید.
وی در هر سه این مواضع، خواهان برقراری عدالت بین تمامی اقشار جامعه است و البتّه نتایج این ظلم و ستم را در جامعه، در اشعارش بازتاب می دهد. در مواردی، وی عامل بیداد را شاهان و وابستگان دولت قاجار و حتّی مشروطه خواهان جدید می داند (صص: 105، 127، 279، 545، 754، 865، 954، 873، 863 و...) به عنوان مثال، وی در اشعار متعدّد از ظلم و تعدّی عاملان و حاکمان ولایات، چون عین الدّوله، حاکم تهران (ص 168) یا حاکم آذربایجان (ص 134) و نجد السّلطنه، حاکم خراسان (ص 389)، سخن می گوید و آنان را محکوم می کند:
در خراسان میرزا صدرای نجد السّلطنه
کرده بیدادی که اندر گلّه گرگ گرسنه
گر خراسان جان برد از دست روس و انگلیس
جان نخواهد برد از بیداد نجد السّلطنه! (ص 389)
در سایر موارد، شاعر به نکوهش ظلم و ستم غربیان، تجاوزات روس و انگلیس به سرحدّات ایران و اشغال کشور می پردازد و نتایج بیدادگری ایشان را گزارش می دهد.(صص: 475، 13، 679، 838، 832 و...)

3-4-نظرات بیگانه:

عقد قرارداد 31 اوت 1907م، اگرچه به ظاهر موجب حل و فصل مشکلات موجود بین دو کشور روسیه و انگلیس شد، در باطن رقابت های قبلی هم چنان ادامه داشت. هرچه مردم ایران بیشتر از مفاد این قرارداد و آثار شوم این تجاوزات آگاهی می یافتند، خشم و خروش و نفرت خود را نسبت به بیگانگان در جراید و مطبوعات نشان می دادند؛ به ویژه این که بسیاری، برسر تجاوزات این دولت ها در مرزهای ایران کشته شدند و بارگاه امام رضا(ع) در اثر بمباران دچار تخریب گردید. نوع بیان ادیب در این مورد، بسیار خشمگین و هجوآلود است. وی در بیان این واقعه، سپاهیان متجاوز مسیحی روس را به کنایه، «خر مسیح» و روسیه را «اصطبل» می نامد و این گونه از آنان ابراز نفرت می نماید.(ص 15)
وی همچنین ضمن بیان بیداد دول خارجی نسبت به ایران و ایرانی، با شغال نامیدن بیگانگان از ایشان ابراز تنفر و انزجار می نماید:
به ایرانیان روس بیداد کرد
گمانش که ایران تهی شد ز مرد
چو بیشه تهی ماند از نره شیر
شغالان درآیند در وی دلیر (ص 703)
یا اشعاری که در هجو غربیان سروده است.(ص 832)

5-3-ابراز انزجار و هجو دشمنان داخلی:

در اشعار ادیب، بخش قابل ملاحظه ای وجود دارد و آن هجویّات سیاسی وی است که در آنها دشمنان، شاه قاجار یا دیگر مستبدان و قدرتمندان را هجو می گویند و آنها را خائن می شمارد. آرمان شاعر در این اشعار، آرمانی وطن دوستانه و انسانی است. موضوعات این هجویّات عبارتند از: شاه مستبد قاجار یعنی محمّدعلی شاه، امرا و حاکمان ناکارآمد و بی لیاقت، وزرا و وکلای خائن، علمای فاسد، عاملان فاسد دستگاه های دولتی، به ویژه عدلیّه و دستگاه متزلزل قضا، مدعیّان مشروطه فرمایشی و به اعتباری مستبدانه و سران متلوّن مزاج احزاب. وی در اشعارش، این افراد را از مهم ترین عوامل نابسامانی اوضاع کشور و عقب ماندگی ایرانیان می داند و آنها را هجو می کند:
حافظان دینند مشتی رهزنان یاللعجب!
حارس ملکند جمعی غرزنان یا ولتا!
کینه توز و کینه ورز و کینه خواه و کینه جو
فتنه آر و فتنه بار و فتنه کار و فتنه زا (ص 36)
نمونه های این هجویّات در دیوان وی اندک نیست امّا هدف بیشتر هجویّه های سیاسی ادیب، محمّدعلی شاه قاجار و وابستگانش است. (صص: 104، 106، 173، 545، 863، 865، 954 و...)؛ از جمله قصیده ای با این آغاز:
امروز که حق را پی مشروطه قیام است
بر شاه محمّدعلی از عدل پیام است (ص 173)

6-3-دعوت به همبستگی ملّی و نفی تفرقه:

هم زمان با رواج اندیشه های نوین در باب منشأ قدرت سیاسی و حکومت در دوران مشروطیّت، ادیب نیز معتقد است که تمامی قدرت اجتماع، ناشی از اتّحاد ملّت است و اصولاً هدف از اجتماع، اتّحاد قواست. وی اتّحاد ملّی را راهی برای مقاومت در برابر دشمنان داخلی و خارجی معرفی می کند:
غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست
چرا که قطره چو شد متّصل به هم دریاست
بلی چو مورچگان را وفاق دست دهد
به قول شیخ هژیر اسیر فناست
ولی چو تفرقه اندر میان جمع افتد
همان حکایت صوفی و سیّد و ملّاست (ص 118)
وی حتّی در ترجیع بندی دوازده بندی، احزاب سیاسی را اندرز می دهد و آنان را به اتّحاد ملی و ترک اختلاف تشویق می کند.(ص 531)

7-3-غیرت دینی بر ضد استبداد و استعمار:

یکی از مضامین مهمّ اشعار ادیب الممالک، توجه به مذهب (3) و رویکرد اتّخاذ اسلامی برای سامان دهی مردم بر ضد استعمار و استبداد است. میزان اثرگذاری این مقوله را از نظر وسعت و شدّت تأثیر، می توان همپای غیرت ملّی و بلکه فراتر از آن دانست. در این راستا، ادیب در مدّتی که نایب رئیس مدرسه لقمانیه تبریز بود، به کسوت روحانیّت درآمد و از این طریق با طلاقت لسانی که داشت، به موعظه و ارشاد مردم در جهت مبارزه با استعمار و استبداد می پرداخت. (کیوانی، 1373: 27) وی مسمط معروفی در نعت پیامبر(ص) با مطلع:
برخیز شتربانا بربند کجاوه
کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه (ص 427)
سروده است که از درون مایه ای ملّی و مذهبی برخوردار است تا آنجا که به گفته کسروی، در تبریز برای تشویق و تهییج مردم به مبارزه، آن را «... واعظان تکه تکه بالای منبرها خواندندی.»(کسروی، 1354: 161) در اشعار، شاعر با یادکرد نام بزرگان، ائمه و قهرمانان دینی و اعمال ستودنی آنها، از آنان می خواهد به ملّت ایران و اسلام یاری رسانند.(صص 15، 458، 68)
از دیگر رویکردهای شاعر به مضامین مذهبی در راه مبارزه با استبداد و استعمار، می توان به بهره گیری از قیام عاشورا و امام حسین(ع)اشاره کرد که در آن، مقاومت مجاهدان راه آزادی با جان فشانی های یاران امام(ع) و چهره پلید ظالمان با یزید و لشکریانش مقایسه می شود و به طور کلی، مقاومت امروز با حماسه عاشورا همسان پنداشته می شود. (صص 13، 111، 108، 458، 134، 471، 734، 824، 931 و...) همچنین وی به تفرقه افکنی، پراکندگی و اسارت ملّت اسلام اشاره می کند و از این راه، سعی در تحریک مخاطبانش دارد.(ص 133)

8-3-عدالت خواهی و اعتراض به نابسامانی دستگاه قضا:

ادیب در سالیان طولانی خدمت در عدلیّه و دستگاه قضا، سعی کرد با بی عدالتی ها و بی رسومی های موجود در آنجا مبارزه کند. انتقاد و اعتراض به نابسامانی امور اجتماعی و نحوه غلط اداره دستگاه قضایی کشور، فقدان عدل و داد، بی دفاعی مردم در برابر حاکمان ظالم و عدالت خواهی، از مواردی است که وی در اشعار خود به اعتراض علیه آنها برمی خیزد:
جام عدالت همه شب نوش کن ار معتقدی
گر تو نیایی به طرب می نخوری مستبدی
(ص 546)
هدف وی از بیان این مطالب، بیداری مردم از غفلت و جهلی است که حکّام بر آنان روا داشته اند. وی در این روشنگری هایش از مردم می خواهد بر ضدّ این بی عدالتی ها قیام کنند. البتّه به دلیل تصدّی ادیب در وزارت عدلیّه، بسیاری اشعار او در برگیرنده اوضاع این نهاد و در واقع بیشتر حاوی ذم و نکوهش از افعال، عوامل و به طور کلّی اصل این دستگاه است؛ به ویژه نکوهش ظلم و ستم بر مظلومان، دزدی، ضعیف کشی و حق جلوه دادن ناحق و فقدان عدالت بازدارنده. به عنوان مثال این ابیات در ذم قضات عدلیّه:
قاضی عدلیّه آن کس باشد
شهره به اخذ و عمل دلیل به غارت
رشوه ز ظالم گرفته خانه مظلوم
روبد و کوبد همی به اسم خسارت! (ص 749)

9-3-ذکر جنایت های دشمن و مرثیه بر شهدای راه آزادی:

ادیب الممالک در اشعارش به ویژه آن گاه که به توصیف فجایع و جنایت های استبداد و استعمار در ایران می پردازد، به مرثیه سرایی برای کشته شدگان این حوادث می پردازد؛ مثل قصیده ای که در هنگام ورود سپاهیان روس به خراسان و آذربایجان و به دارآویختن آزادی خواهان ایرانی سروده است (ص 66) و نیز مسمطی مؤثّر در این باره که آذربایجان و خراسان در هیأت دو پیر، ضمن حسب حال خویش به امیرالمؤمنین علی(ع)، به ندبه و استغاثه می پردازند.(ص 454)
چه گویم یا علی(ع) بر من چه ها شد
غم و درد دلم بی انتها شد
عنان صابری از کف رها شد
شهیدم بی کفن بی خون بها شد
به عاشورا هزار و سیصد و سی
به دشت کربلا کردم تاسّی (ص 458)
وی همچنین در اشعاری که در نکوهش زمامداران و مشروطه خواهان دروغین و حامی استعمار سروده است، به جنایت و کشتار مردم توسط آنان نیز اشاره می کند.(ص 528) یا این نمونه:
رئوس دولت شیوخ ملّت به بازی ایران خراب گردید
در این حوادث بر این مصیبت درون خارا کباب گردید
همای دولت از آشیانه فتاده در دام به طمع دانه
چرا نیاید عدو به خانه که پاسبان مست خواب گردید

بر آن جوانان کنید شیون که کشته گشتند به دست دشمن
زنانشان را به دور گردن کمند گیسو طناب گردید
به آن شهیدان که سوخت تنشان دگر چه حاجت به پیرهنشان
که خاک صحرا بود کفنشان لباسشان آفتاب گردید(ص 173)
در راستای ستایش از شهیدان راه آزادی، ادیب الممالک در یکی از اشعارش به نمونه ای غیرایرانی از این مبارزان، یعنی «گروگر»، رئیس جمهور ترنسوال (آفریقای جنوبی کنونی)، نیز اشاره می کند که در راه حفظ وطن، جان خود را از دست داده است و از ایرانیان می خواهد که همچون او به وطن خویش مهر بورزند و در راه آن، جان فدا کنند.(ص 163)
از دیگر جنایت های دشمن، می توان به ویرانی و خرابی شهرها و روستاها (مثل ویرانی روستاهای آذربایجان و خراسان و به توپ بستن بارگاه امام رضا(ع)) و ایجاد ناامنی اشاره کرد که ادیب در جاهای متعدّد از آن یاد می کند.(ص 14)

10-3-تأیید و ستایش از آزادی مشروطه:

ابراز حمایت از آزادی، حکومت قانون و مجلس شورا در کنار ستیز با استبداد و استعمار از دیگر بن مایه های پایداری در اشعار ادیب است، در این دسته اشعار، وی به ستایش از آزادی و نمادهای آن، چون قانون اساسی، مجلس، عدالت و مشروطه می پردازد.(صص: 63، 127، 135، 767، 556، 545، 446، 770، 904، 937 و...) وی پس از به توپ بستن مجلس به فرمان محمّدعلی شاه و دستگیری آزادی خواهان و منحل شدن مشروطه، ضمن بیان تأسّف و درد عمیق خود از این واقعه، حمایت همه جانبه خودرا از آزادی و مشروطه ابراز می دارد:
ای کاخ بهارستان سقفت ز چه وارون شد؟
ای رشک نگارستان خاکت ز چه گلگون شد؟
تو بارگه دادی کی در خور بیدادی
چون کار تو آزادی افکار تو قانون شد
آوخ که ز استبداد قانون تو شد بر باد
تقدیر چنین افتاد اوضاع دگرگون شد
از عشق تو سرمستم من وز غیر تو رَستم من
مشروطه پرستم من قلبم به تو مفتون شد(ص 544)
به اعتقاد کیوانی(1373: 23)، شورانگیزترین اشعار ادیب، سروده های میهنی و چکامه هایی است که در تأیید آزادی، حکومت قانون و تأسیس مجلس شورا ساخته است که شمار آنها در دیوان وی اندک نیست.

11-3-مبارزه فرهنگی:

یکی از عرصه های مبارزه با دشمنان در ادبیّات پایداری، مبارزه فرهنگی است. در راستای آگاهی و بیداری مردم از احوال روزگار، ادیب الممالک که خود اهل فضل و علم بود و از فرهیختگان زمان خود به شمار می آمد، به ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعه، توجّهی ویژه داشت و این علاقه از لابلای اشعاری که به مناسبت های مختلف سروده، کاملاً آشکار است. (صص 44، 121، 234، 235، 240، 243، 262، 264) هدف وی از بیان این مطالب، بالابردن سطح دانش عوام به منظور آگاهی از حقوق خود و مبارزه آگاهانه علیه دشمنان است؛ وی هدف دشمن و غرض از علم را چنین معرفی می کند:
غرض ز علم چه؟ واقف به حال خویشتن گشتن
که از چه روی گرفتار رنج و بلاست
غرض ز علم چه؟ پی به حقوق خود بردن
که از چه دستخوش و پایمال جور و جفاست(ص 120)
به طور کلی، آزادی خواهان و اصلاح طلبان این دوره، جهل و بی سوادی مردم را علّت اساسی عقب ماندگی جامعه، حاکمیّت ظالمان و زبونی کشور می دانستند. بدین لحاظ بود که تأسیس مدارس به صورت نوعی وظیفه ملّی، اجتماعی و اخلاقی تلقی می گردید.(کسروی، 1354: 38-39 و 266-267)
در این راستا، ادیب الممالک با سرودن اشعاری خطاب به فاضلان و ادیبان آن روزگار و مناسبت هایی چون تأسیس مدارس، افتتاح سال تحصیلی و غیره (ص 760، 579 و...) و همچنین خطاب قرار دادن سایر مراکز فرهنگی، مثل روزنامه ها، کتابخانه ها، سواد یا مقدمه برخی کتاب ها (ص 758، 74، 177، 222، 932)، ضمن ادای احترام نسبت به مقام علم و دانش مؤسسات تربیتی، خواهان بیداری و هوشیاری آنان است.

12-3-انتقاد از اوضاع پریشان سیاسی:

در این راستا، شاعر به قصد آگاهی و انقلاب عمومی علیه سلوک غلط اهل سیاست، به تمسخر احزاب، وکلا و وزرای خائن و اختلاف میان آنان پرداخته است. (صص 22، 530، 126، 586 و...) از مشهورترین اشعار وی در این باره باید به قصیده طنز معروف «احزاب سیاسی»(ص 29) اشاره کرد که در سال 1329ق سروده شده است. در این دوره که احزاب سیاسی به جان یکدیگر افتاده بودند و هر یک کوس لمن الملکی می زدند، وی آنان را به باد مذمت می گیرد و ضمن نکوهش سلوک آنها، همه را بی لیاقت، ناکاردان، غرب گرا و دست نشانده دول خارجی می داند و با تمسخر، حسرت وزرای خائن قبل را می خورد. (ص 30) همچنین وی در مسمط معروف «حشرات الارض بهارستان»(ص 443) نیز به اعتراض علیه وکلای مجلس دوم مشروطه برمی خیزد و با بیانی طنزآمیز، ضمن تشبیه نمایندگان دروغین ملّت به حشرات موذی، می گوید که مردم به غیر از وکلای دوره اول مجلس، از نمایندگان خود خیری ندیدند و وکلای حاضر، چیزی بیش از حشرات موذی که از خون ملّت ارتزاق می کنند، نیستند:
هنگام بهار آمد هان ای حشرات الارض
از لانه برون آیید افزوده به طول و عرض
سازید به یکدیگر نیش و دم و دندان قرض
و آزار خلایق را دانید همیدون فرض(ص 443)
این موضوع درباره اوضاع پس از فتح تهران نیز صدق می کند:
شد کار و کسب احزاب حمّالی وزیران
شغل وزیر بی پیر دلالی سفارت
شد دفتر اساسی فرموش با برودت
و آن کلّه سیاسی خاموش از حرارت
از مجلس مقدّس کنده دم وکالت
در پیشگاه اقدس بسته در صدارت
اردوی شهریاری مشغول نهب و غارت
سردار بختیاری سرگرم قتل و غارت...(ص 126)

13-3-تلاش برای بیداری و تنبیه مردم از خواب غفلت:

به غیر از قیام مسلّحانه علیه استبداد، ادیب الممالک با چاپ اشعار سیاسی و اجتماعی در روزنامه هایش برای آگاهی و بیداری مردم تلاش می کرد. وی به عنوان یکی از روشنفکران صدر مشروطه، توده مردم را اسیر اوهام، جهل و خرافات و ناآگاه از اوضاع مملکت و دشمنان (بیگانگان) را بیدار می پندارد و از این کیفیّت به عنوان «خواب غفلت» یاد می کند:
ما همه سرمست و دشمنان باهوش
ما همه در خواب و حاسدان همه بیدار
ما همه مدهوش و سست و تنبل و کاهل
دشمن هشیار و چست و چابک و عیّار (ص 230)
به زعم وی مشروطیّت طلیعه بیداری مردم محسوب می شود؛ از این روست که ادیب بارها در ضمن اشعار خود و حتّی برای تأکید بیشتر، در عناوین اشعار به «گفتار در تتبیه و ایقاظ خواب زدگان» یا «گفتار در بیداری و تنبیه» اشاره کرده است. وی حتی در مثنوی طنزآلودی، در رد کسی که گفته بوده است «روزنامه چه فایده ای دارد؟» جهل و نافهمی عوام را به تمسخر می گیرد.(ص 635)
البته باید به این نکته اشاره کرد که با توجه به اوضاع اجتماعی عصر مشروطه و بی سوادی اکثریّت مردم، اهمیّت کلام منظوم که به خاطر سپردن آن آسان تر بود و می توانست نقش ویژه ای را در تهییج و بیداری مردم ایفا کند، بیش از پیش آشکار می شود.

14-3-واقع سرایی:

یکی از ویژگی های ادبیّات پایداری، عبارت است از تصویر وضعیّت و واقعیّت کنونی و آنچه هم زمان با سیطره دشمن واقع شده است. این نوع ادبیّات، ریشه در واقعیّت ملموس اوضاع اجتماعی، سیاسی، فکری، عقیدتی، مبارزه، مقاومت و جانبازی ها دارد. قیام های مردمی و مبارزات خودجوش ملّی علیه استبداد و استعمار و حوادث جاری اجتماعی و سیاسی مشروطه، بازتاب صریحی در اشعار ادیب دارد؛ به عنوان مثال، ادیب در تهییج ایرانیان علیه انعقاد قرارداد 1907م، جزییّات این واقعه را با دقّت و به ترتیب، چون تاریخ نقل می کند:
چون پیمان شکن یار همسایه دید
کسی را به او نیست گفت و شنید
ز پیمان عهد کهن دست شست
سوی انگلیس آمد از در نخست
بدو گفت ایرانیان مرده اند
و گر مرده نی سخت افسرده اند...
زبونند و شوریده و نانورد
نه ساز سلیح و نه مرد نبرد(ص 703)
در دنباله همین شعر، ادیب دلایل انعقاد قرارداد را از زبان روس برای انگلیس بازگو می کند. انگلیس موقعیّت داخلی ایران را مناسب عقد چنین قراردادی می بیند و پیمان منعقد می شود:
چو روس این سخن گفت بر انگلیس
بگفتش هلا زود پیمان نویس
که با هم نجوییم راه دویی
نرانیم گفت از منی و تویی
به زودی کنیم این زمین را دو بهر
زدشت و که و رود و رستاق و شهر
که ایرانیان خسته اند از دو کار
یکی از نهیب و دوم از فشار
به زودی خورند از دم ما فریب
فریب ار نشد راند باید نهیب...(ص 704)
هنگامی که قرارداد منعقد می شود، اولتیماتوم روس به ایران با تجاوزات در مرزهای شمالی ایران آغاز می شود:
چو همراز شد روس با انگلیس
همانند خوالیگر و کاسه لیس
ببستند پیمان مهر استوار
که با هم نباشند زنهار خوار
نخست از در کینه روس دژم
به پیمان ایرانیان زد قلم...(ص 705)
هم زمان انگلیس نیز از مرزهای جنوبی وارد ایران می شود:
به هر شهر لشکر کشید انگلیس
به تاراج ده یار شد با رئیس
به هم چشمی هم سپهدار روس
به تسخیر ری کوفت ناگاه کوس
همی خواست ما را از این بوم و بر
براند چو چین از در کاشغر
ازیرا که مان بی زر و زور دید
تنی چند خسبیده در گور دید(ص 706)
ادیب آنگاه بر این حادثه ناخوشایند، سخت اظهار تأسف می کند و شکوه و شکایت سر می دهد.(ص 707)

15-3- ابراز خوشحالی از پیروزی بر دشمن:

مانند این خوشحالی که شاعر پس از پیروزی اولیه مجاهدان تبریز در سال 1333ق بر سپاهیان روسیه ابراز می کند:
چو تاخت در صف تبریز جیش اسلامی
زجان روس برآورد شور رستاخیز
امیری از پی این تاریخ این قضیّه ز شوق
به صفحه رقم کرد روس مرد در تبریز(ص 760)

4- نمودهای ادبیّات پایداری در اشعار ادیب الممالک

ادبیّات پایداری را به یک اعتبار می توان از جلوه های حماسه در شعر به شمار آورد امّا به غیر از لحن حماسی که از وجوه بارز و لاینفک شعر پایداری ادیب الممالک است، طنز و مطایبه یکی از برجسته ترین شیوه های بیانی است که وی در اشعارش از آن بهره می گیرد. در اشعار ادیب الممالک تقریباً هیچ یک از شئون جامعه سنتی ایران، نظیر ادبیّات، زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... از اعتراض و انتقاد بر کنار نمانده است.
اما ادیب الممالک در اشعاری که با الهام از مبارزه مردم با استبداد و استعمار سروده است، از دو نوع نمود بیانی استفاده کرده است:
1-4-دسته اول اشعاری هستند که در آنها شاعر به صورت مستقیم، مشاهدات و حوادث واقعی روزگارش را بازگو کرده است و با اندک مسامحه ای می توان آنها را نوعی سند و مدرک تاریخی و اجتماعی به حساب آورد. بخش عمده اشعار وی به این صورت سروده شده است؛ مثل این ابیات که بازگو کننده حمله سپاه روسیه به مرزهای ایران و به توپ بستن بارگاه امام رضا(ع) است:
دگر ره چه گویم که بیداد روس
چه ها کرد از کینه در مرز طوس
که شد تیره از توپ دشمن فضا
به بار علیِّ بن موسیَ الرّضا(ع)(ص 682)
به طور کلّی، ذکر مناسبت سرایش در جبهه برخی از اشعار توسط شاعر یا انتخاب عنوان برای برخی دیگر، سبب شده است که از مناسبت سرایی به عنوان یکی از ویژگی های بارز اشعار ادیب الممالک نام برده شود.(خالقی راد، 1384، 40) ماده تاریخ سرایی نیز دسته گسترده ای از مناسبت سرایی های ادیب الممالک به شمار می روند.
2-4-دسته دوم اشعاری است که شاعر در آنها با زبان مجاز و از طریق اشاره و کنایه و استعاره و تمثیل، نظریات و عقاید خود را از اوضاع اجتماعی و سیاسی به صورت غیرمستقیم بیان می کند. این گونه اشعار نیز به دو گروه قابل تقسیم هستند:
1-2-4: حکایت های منظوم که تمثیلی از عقاید ادیب هستند و تعدادشان در دیوان وی اندک نیز نیست؛ مثل داستان کفش «ابوالقاسم طنبوری»(ص 613) که ابوالقاسم تمثیلی از ایران است و محمّدعلی شاه نماد کفش پاره ای است که ابوالقاسم (ایران) نمی تواند از شرّ آن خلاص شود. یا داستان «ابوهریره» که شاعر در آن با استفاده از تمثیل، بی طرفی ایران را در جنگ نکوهش کرده است (ص 621)؛ همچنین داستان «شیخ ابوالعنبس» که در نکوهش خطیبان بزدل و بی زبان صدر مشروطیّت سروده است.(ص 728)
2-2-4-نمادها، استعاره ها، رمزها و مجازهایی که در ابیات منفرد وی دیده می شود که می توان آنها را به اجزاء کوچک تری تقسیم کرد که بسیار پر بسامدند و به عنوان مثال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1-2-2-4- اسامی جایگزین ایران: مانند مام(ص 163)، تاکستان (ص 435)، بره (ص 435)، کعبه (ص 457)، یوسف (ص 523)، کشتی (ص 53)، کشور جم (ص 435)، میش (ص 136)، باغ ارم، فردوس (ص 108)، سفینه نوح (ص 134)، گلّه (ص 459)، حرم (ص 457) و...:
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند (ص 163)
2-2-2-4-اسامی جایگزین مجلس و مشروطه: بیت الحرام (ص 107)، گلستان و کنگاشستان (ص 448)، سرا(864)، ایوان داد (ص 136)، کاخ بیت العدل (ص 137)، خیمه عدل (ص 448)، درخت عدل، بارگاه عدالت و...:
کاخ شورا و سنا بنا کرد در ایران
نام هر دو گلستان شد و کنگاشستان(ص 448)
3-2-2-4-اسامی جایگزین استبداد و استعمار: بلای تیره (ص 136)، مهمان بی دعوت(ص 68)، خرس (ص 435)، گرگ(ص 459)، موش و گربه(ص 943):
برخیز که شب شد روز شب و موقع بیگه
بشتاب که دزدان بگرفتند سر ره (ص 436)
4-2-2-4-اسامی جایگزین مستبدان، ظالمان و مشروطه خواهان دروغین: به طور کلّی، شاعر از نام بردن مستقیم آنها اجتناب می کند و به جای نام بردن از آنها، از اسامی اشقیاء یا شخصیت های منفور ملّی، مذهبی و تاریخی یا حیوانات، مثل جساسه، مور، کژدم، ملخ و... استفاده می کند. در منظومه «حشرات الارض» نام بیش از 28 حشره و جانور را به عنوان نماد مشروطه خواهان دروغین آورده است (ص 443) و نیز دیو (ص 450)، صرصر(ص 526)، ابن سعد (ص 526)، زردگوش (ص 523)، خولی، شمر وسنان (ص 109)، اوباش ( 126)، ابرهه (ص 107)، زاده عزازیل(ص 109)، زاغ و بوم (ص771)، ابر( 866)و...:
تا در میان اوباش تقسیم شد وزارت
کردند مملکت را سرمایه تجارت (ص 126)

نتیجه

ادیب الممالک فراهانی به اعتبار مضامین کثیر سیاسی و اجتماعی، بیان مقاومت و دعوت به مبارزه در اشعارش، از پیشروان ادبیّات مقاومت در دوران مشروطه به شمار می رود. مراحل شعری ادیب عبارتند از: 1- پیش از مشروطیّت؛ 2- پس از مشروطیت؛ 3- دوران سرخوردگی از تحقّق آرمان های مشروطه.
جلوه ها و بن مایه های ادبیّات مقاومت در اشعار ادیب الممالک فراهانی عبارتند از: وطن دوستی، ظلم ستیزی، نفرت از بیگانگان، ابراز انزجار از دشمنان داخلی، غیرت دینی، دعوت به مبارزه بر ضد استبداد و استعمار، عدالت طلبی و ظلم ستیزی، مرثیه بر شهدای راه آزادی، ستایش از آزادی و مشروطه، نکوهش عقب ماندگی ایران، مبارزه فرهنگی، انتقاد از اوضاع پریشان سیاسی، تلاش برای بیداری مردم، واقع سرایی و ابراز خوشحالی از پیروزی بر دشمن.
ادیب الممالک برای بیان این مضامین، از دو نوع بیان استفاده کرده است:1- بیان مستقیم؛ 2- بیان غیرمستقیم. بیان غیرمستقیم وی نیز در اشعارش به دو دسته قابل تقسیم است: الف)داستان ها و حکایات تمثیلی؛ ب) سمبل ها و استعارات منفرد برای جایگزینی نام هایی چون ایران (بره، یوسف)، استبداد و استعمار (بلای تیره، رهزن)، مشروطه و مجلس(بیت الحرام، گلستان)، مستبدّان و مشروطه خواهان دروغین(نام های اشقیاء و حیوانات).
لحن و فضای حاکم بر اشعاری که مقاومت و مبارزه را بیان می کنند، حماسه، طنز، هجو و هزل و به طور کلی اعتراض و انتقاد نسبت به استبداد و استعمار است و شاعر در پاره ای موارد، برای عامّه فهم شدن این اشعار، از زبان عامیّانه استفاده کرده است. البّته ادیب از واژگان و اصطلاحات غربی که بیشتر مربوط به مسائل حوزه سیاست و اجتماعند نیز بهره برده است.

پی نوشت ها :
 

1- از مظاهر تجدّدطلبی نسبی ادیب الممالک، می توان به جذب شدن به محافل فراماسونری، ارتباط با انجمن های سری (فرقه علی اللهی و تمایل به آیین نصیری)، یادگیری زبان فرانسه، شاعری به فارسی سره توجّه به فرهنگ و زبان عامّه و از همه مهم تر، شرکت مستقیم در فعالیّت های سیاسی، قیام مسلّحانه، روزنامه نگاری و تخصیص بخش اعظم اشعارش به موضوعات سیاسی و اجتماعی آن زمان اشاره کرد. (کیوانی، 1373) برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رک به «نوجویی در اشعار ادیب الممالک فراهانی»، صص 31-13
2- مارش «پیام به سیروس» را علینقی وزیری روی اشعار «سرود غم» ادیب الممالک ساخته و در دستور تار خود به چاپ رسانده است.»(کیوانی، 1373: 20)
3- از لحاظ نَسَبی نیز نسبت خاندان ادیب به سادات حسینی می رسد. (موسوی گرمارودی، ج1384، 1: 23) او خود در اشعارش، ضمن بیان نسب خاندانش، خود را «احقر خاندان مصطفوی» معرفی می نماید.(ص 488) حتّی روشنفکری ادیب الممالک نیز با رنگ و لعاب دینی همراه است چنان که در یک مثنوی درباره «آیین فراماسونری»، انبیاءِ الهی را نخستین «ماسون های» عالم می داند.(ص 50) همچنین می توان به مضامین و درون مایه های دینی و مذهبی ای اشاره کرد که در توصیف «آیین نصیری» به کار برده است.(ص 704)

منابع تحقیق :
1. آجودانی، ماشاءالله، 1365، بررسی تحلیلی و انتقادی اسلوب های شعر مشروطه، رساله دکتری به راهنمایی دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران.
2. آرین پور، یحیی، 1372، از صبا تا نیما(دوره دو جلدی)، تهران: زوار.
3. براون، ادوارد، 1316، تاریخ ادبیات ایران(جلد سوم)، ترجمه رشید یاسمی، تهران.
4. حسام پور، سعید و حاجبی، احمد، 1387، سهم ادبیّات پایداری در کتاب های درسی، نامه پایداری به کوشش دکتر احمد امیری خراسانی، تهران: بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس.
5. کسروی، احمد، 1354، تاریخ مشروطه ایران(جلد اوّل)، تهران، امیرکبیر.
6. کیوانی، مجدالدین، 1373، نوجویی در اشعار ادیب الممالک فراهانی، مجله دانشگاه تربیت معلم، سال دوم، شماره چهار و پنج، صص 31-13.
7__، 1376، ادیب الممالک امیری فراهانی (جلد هفتم)، دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: انتشارات دایره المعارف بزرگ اسلامی.
8. محسنی نیا، ناصر، 1388، مبانی ادبیّات مقاومت معاصر ایران و عرب، نشریه ادبیّات پایداری، سال اوّل، شماره اول(پاییز)، کرمان، صص 143-158.
9. موسوی گرمارودی، علی، 1384، زندگی و شعر ادیب الممالک فراهانی(دوره دو جلدی، تصحیح و تنقیح)، تهران: قدیانی.
10. همایی، جلال الدین، 1342، مقدمه دیوان طرب، ابوالقاسم محمّد، تهران: فروغی.
منبع مقاله: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.