نویسنده: حسین تهرانی
اطاعت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و «اولی الامر» واجب است
وقتی مراجعه به قرآن مجید و این سند محکم آسمانی می نماییم می بینیم دستور اطاعت را در آیات چندی کاملاً به ما داده که روی قواعد عقلائی اطاعت از چه اشخاصی بنماییم و در مقابل چه افرادی سر تعظیم فرود آوریم.از جمله در این آیه شریفه که خداوند می فرماید:
«اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»
«اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید پیامبر و صاحبان امر را»
پس به حکم این آیه شریفه بعد از اطاعت خداوند متعال از جنس بشر اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صاحبان امر واجب است.
در اطاعت اوامر پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم عموم جامعه مسلمین متفقند و احدی انکار این معنی را ندارد فقط اختلافی که بین مسلمانان وجود دارد، در معنای «اولی الامر» است که خداوند در این آیه بعد از اطاعت خود و رسولش اطاعت «اولی الامر» را واجب قرار داده است.
عقیده اهل تسنن در معنای «اولی الامر»
اهل تسنن را عقیده بر آن است که مراد از «اولی الامر» در آیه، امراء، فرمانروایان و سران لشگرند که شامل حال سلاطین و صاحبان امر (ظاهری) می باشند.فلذا اهل سنت اطاعت امر سلاطین را بر خود واجب می دانند (هرچند متظاهر به فسق و فجور و ظلم می باشند!) بدلیل آنکه آنها مشمول آیه اولی الامرند پس اطاعتشان واجب است؟!
و حال آنکه چنین عقیده ای با دلائل عقل و نقل باطل است که این کتاب گنجایش تفصیل آن را ندارد، اما برای اثبات هدف و مقصد خود مختصراً در اطراف این موضوع بحث می نمایم تا اهل انصاف قضاوت عادلانه بنمایند.
صاحبان امر بر سه قسمند
بدیهی است امراء و سلاطین که در جامعه فرمان روائی می نمایند از سه حال بیرون نیستند یا منصوب بالاجماع هستند یا منصوب بالقدره و یا منصوب من جانب الله.اما طریفه اول که اگر مسلمین اجماع بر فردی نموده و او را به امارت برقرار نموده اطاعتش مانند اطاعت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واجب باشد دلیل مثبت عقلائی ندارد که مسلمانان بتوانند عموماً اتفاق کنند بر یک فرد کامل عیار و پاکی و او را به امارت برقرار نمایند.
برای آنکه مسلمین هر قدر قوی الفهم باشند به ظواهر حالات می نگرند و از بواطن اشخاص که در چه عقیده هستند بی خبرند.
هر سلطان و امیر با قدرتی «اولی الامر» نمی باشد
و اما قسم دوم که منصوب بالقدره است یعنی هر امیر و سلطان و خلیفه سفاک و خونخوار فاجری که به قهر و غلبه و سرنیزه و دسیسه بازی بر مردم مسلط و صاحب امر نافذ باشد، اطاعتش واجب گردد.چگونه عقل زیر بار رود و تسلیم این عقیده بی معنی گردد که اطاعت امراء و سلاطین یا خلفاء و سفاک بی باک و فاسق و فاجر مانند اطاعت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واجب باشد!!
و اگر در واقع کسی از راه لجاج بخواهد بگوید اطاعت این قبیل اشخاص وقتی آمر و نافذ و سلطان و خلیه مسلمین شدند واجب است (چنانچه بعضی از علماء عامه گفته اند) قطعاً چنین اطاعتی بر خلاف نص صریح قرآن مجید و کتاب محکم آسمانی می باشد.
زیرا خداوند متعال در آیات چندی از قرآن مجید کفار و فساق و ظالمین را مورد لعن قرار داده و مسلمین را منع از اطاعت آنها نموده است.
سؤال از اهل سنت:
جایی که خداوند ظالمین را در قرآن لعنت نموده چگونه در این آیه شریفه امر می کند که اولی الامر «فاسق، فاجر، ظالم بلکه کافر» را اطاعت کنند؟!!!بدیهی است که نسبت دو قول متضاد به ذات اقدس پروردگار از اقبح قبایج می باشد، و حال آنکه فخر رازی که از اکابر علماء عامه است در تفسیر خود ذیل این آیه شریفه صریحاً می گوید، قطعاً بایستی «اولی الامر» معصوم از گناه باشد و الا خداوند اطاعت او را در ردیف اطاعت خود و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم قرار نمی داد.
سؤال از اهل سنت:
با وجود اینکه ممالک اسلامی متعدد است و هر کدام هم امیر و پادشاهی دارد و بعضاً هم دیده شده که هر کدام با هم اختلاف نموده و با هم جنگیده اند اگر بنا باشد که سران این ممالک هر کدام اولی الامر باشند و مردم هم مجبور به اطاعت از آنها باشند در صورت کشته شدن مسلمانان در جنگ با یکدیگر، آیا همه مثاب و ماجور خواهند بود؟!پس با همین مختصر دلائل بطلان این دو عقیده ثابت شد، که ممکن نیست «اولی الامر» منصوب بالاجماع یا منصوب بالقدره باشد.
«اولی الامر» باید منصوص و منصوب از طرف خدا باشد
قسم سوم آنکه باید «اولی الامر» منصوص و منصوب از جانب خدا باشد و این عقیده شیعه امامیه اثنا عشریه می باشد که می گویند «اولی الامر» باید مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهذب و منزه از جمیع صفات رذیله و اخلاق فاسده و معصوم از تمام کبائر و صغائر ظاهراً و باطناً باشند و چون احدی جز خدای تعالی ذاتاً و استقلالاً علم به بواطن امور ندارد، پس باید خدای تعالی «اولی الامر» را معین نماید.همان خدائی که رسول را از میان خلق برگزیده و به رسالت می فرستد «اولی الامر» را هم بایستی ذات اقدس او جل و علا انتخاب نموده و به مردم معرفی نماید.
علاوه بر این قبیل دلائل که از خارج اثبات مرام می نماید صراحت ظاهر خود آیه حکم می کند که «اولی الامر» کسی باید باشد که واجد جمیع صفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد الا ما خرج بالدلیل که آن مقام وحی و رسالت است. و چون خداوند متعال عالم به جمیع صفات بشریت می باشد، پس حق انتخاب مخصوص به ذات او جل و علا می باشد.
فلذا در آیه شریفه برای فرق بین واجب و ممکن دو «اطیعوا» آورده که می فرماید«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» خدا را اطاعت کنید به نحوی که او را واجب الوجود بالذات بدانید که آنچه از هستی صفات دارد از قبیل حیات و علم و حکمت و قدرت و غیر آنها از خود او و عین ذات او می باشد.
و اطاعت کنید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به نحوی که او را ممکن الوجود و عبد صالح و واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده بدانید که تمام آن صفات از جانب واجب الوجود به او اضافه شده است.
ولی وقتی به معرفی «اولی الامر» می رسد کلمه «اطیعوا» نمی آورد بلکه فقط با یک واو عاطفه «اولی الامر» را معرفی می نماید و در این «واو» لطیفه ای است که می خواهد به مردمان روشن ضمیر بفهماند که «اولی الامر» آن کسی است که واجد باشد هرچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم واجد بوده است مگر آنچه به دلیل فاقد است از قبیل نزول وحی و استقلال در ابلاغ رسالت.
خلاصه آنچه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشته «اولی الامر» نیز باید داشته باشد مگر مقام رسالت و نبوت، پس اطاعت «اولی الامر» از سنخ اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
فلذا جامعه شیعه امامیه معتقدند که مراد از «اولی الامر» «ائمه اثنی عشر» از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عترت طاهره آن حضرت می باشند که آنها امیرمؤمنان علی علیه السلام از عترت و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یازده فرزند بزرگوار آن حضرت هستند.
و این آیه شریفه بزرگترین دلیل شیعه و جامعه امامیه بر اثبات امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام می باشد.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).