نهضت روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی

طلوع شخصیت سیاسی امام خمینی (ره)، آغازی بر پایان رژیم پهلوی بود. هنگامی که تفکر جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) در جامعه و حتی حوزه های علمیه حکومت یافته بود و برخی کسان شأن دین را تنها در امور معنوی و
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی
نهضت روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی

نویسنده: آیت مظفری




 
طلوع شخصیت سیاسی امام خمینی (ره)، آغازی بر پایان رژیم پهلوی بود. هنگامی که تفکر جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) در جامعه و حتی حوزه های علمیه حکومت یافته بود و برخی کسان شأن دین را تنها در امور معنوی و فردی می دیدند و گروهی دیگر تشکیل حکومت اسلامی و قیام برای آن را در دوره ی غیبت کبری جایز نمی دانستند، دخالت یک فقیه و مرجع در سیاست و تلاش برای ایجاد نهضت روحانیت شگفت انگیز می نمود. امام خمینی (ره) درباره آن شرایط سخت می گوید:
وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در مسائل فردی و عبادی شد قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. (1)
امام خمینی (ره) با شجاعت بی نظیر خود این جو فکری را شکست و با صدای بلند اعلام کرد:
والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کرده اند. سیاست مدرن از اسلام سرچشمه می گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خود سلطان باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. (2)
هنگامه شروع نهضت امام خمینی، روحانیان، چهار جریان متمایز را تشکیل می دادند. روشن است در سالهای آغازین نهضت (1341-1342) روحانیت انقلابی در اقلیت قرار داشت، امّا به مرور اکثریت روحانیان به مقابله با رژیم پهلوی پرداختند.

جریان های درون نهاد روحانیت

1. روحانیت وابسته به حکومت پهلوی

این گروه از روحانیان که در اقلیت بودند و در بین مردم جایگاهی نداشتند، به شدت با نهضت امام خمینی (ره) و جنبش سیاسی روحانیت مخالف بودند. آنان از محمدرضا پهلوی به عنوان تنها پادشاه شیعه حمایت می کردند و دعاگوی رژیم بودند و برخی از آنان با دربار و سازمان امنیت رژیم (ساواک) رابطه داشتند. افراد برجسته در بین آنان معمولاً به استقبال و بدرقه ی شاه در سفرها می رفتند. امام خمینی (ره) به شدت با روحانیان درباری یا وعاظ السلاطین مخالفت می کرد و خواستار طرد و رسوایی آنها بود. (3)
دلیل وابستگی برخی از این روحانیان و بالتبع مخالفت با نهضت امام خمینی (ره)، منافع مادی و دنیایی آنان بود؛ از قبیل اشتغال به کار در دفتر طلاق و ازدواج و ادارات اوقاف که زیر نظر دولت اداره می شدند.

2. روحانیت انقلابی

این گروه از روحانیان که در رأس آنان امام خمینی (ره) جای داشت. سقوط رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی را هدف گرفته بودند.
آنان برخلاف تبلیغات سکولار رژیم پهلوی دخالت در سیاست را تکلیفی دینی می دانستند و خود را برای همه نوع مقابله با رژیم و تحمل زندان، شکنجه و شهادت آماده کرده بودند.
در شرایطی که مراجع و علمای بزرگی همچون آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله کاشانی با توجه به شرایط و مقتضیات زمان خود از درگیری مستقیم با شاه پرهیز داشتند، امام خمینی (ره) محور نظام سلطنتی یعنی محمدرضا شاه پهلوی را هدف گرفته بود.
امام (ره) در سال 1322-1323 ش. با تألیف کتاب کشف الأسرار پس از اینکه دوره ای از جهاد اکبر و خودسازی را پست سر نهاد، مبارزه ی فکری و سیاسی اش را آغاز کرد. کتاب کشف الأسرار در پاسخگویی به شبهات و افکار انحرافی فردی به نام حکمی زاده نوشته شد. در این کتاب، امام ضمن تأکید بر اصل نظام سیاسی و ضرورت حکومت، ولایت فقیه را نیز مطرح کرده است. (4)
در سال 1341 هنگامی که رژیم در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، سوگند به قرآن و شرط اسلام را از انتخاب شوندگان حذف کرد، اسلام در ایران با مخاطره ای جدی مواجه شد، امام (ره) برای نجات اسلام به پا خاست و با مبارزه قاطع خود، دولت اسد الله علم را وادار به عقب نشینی کرد. پس از آن، شاه اصول شش گانه ی الغای نظام ارباب و رعیتی، ملی شدن جنگلها، فروش سهام کارخانه ها، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها، اصلاح قانون انتخابات و مشارکت زنان و همچنین ایجاد سپاه دانش را به عنوان انقلاب سفید مطرح و برخلاف قانون اساسی مشروطه که اجازه ی رفراندوم به شاه نداده بود، به رفراندوم گذاشت. این حرکت، که به دستور اربابان آمریکایی شاه، در راستای منافع آمریکا نه ملت ایران و به ظاهر برای جلوگیری از انقلاب کمونیستی صورت گرفت، با مخالفت علما روبه رو شد و امام (ره) رفراندوم را غیرقانونی اعلام کرد. بنیانگذار نهضت روحانیت با هوشمندی فوق العاده سیاسی خود، ریشه های اصلی فساد در ایران، یعنی شاه و دربار، رژیم استکباری آمریکا، صهیونیزم و اسرائیل و بهائیانی را که در حکومت نفوذ داشتند نشانه گرفته بود. شاه نهضت روحانیت انقلابی را «ارتجاع سیاه» نام گذاشت.
رابطه این جریان از روحانیت با رژیم پهلوی روز به روز تیره تر می شد و امام خمینی در عصر روز عاشورا، یعنی 13 خرداد 1342، خطابه ای آتشین علیه رژیم در فیضیه ایراد کرد. رژیم پهلوی رهبر نهضت اسلامی را در شب 15 خرداد دستگیر نمود که پس از آن قیام خونین 15 خرداد 1342 در تهران، قم و ورامین به وقوع پیوست.
با مخالفت علما و مراجع بزرگ و اعلام مرجعیت امام از سوی روحانیت انقلابی، رژیم ناچار شد امام را در تاریخ 15 فروردین 1343 آزاد کند. هنگامی که امام (ره) در بازداشت به سر می برد، رژیم در تلاش بود تا نظریه شیطانی بودن سیاست و جدایی آن از دیانت را به امام (ره) تحمیل کند؛ امّا ایشان در مقابل نظر پاکروان رئیس ساواک که گفت: «آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید». فرمود: «ما از اول وارد این سیاست که شما می گویید نبوده ایم.» (5)
امام خمینی (ره) و روحانیان انقلابی پیرو او همچنان بر مبارزه ی خود علیه رژیم افزودند و سرانجام، مخالفت امام (ره) علیه کاپیتولاسیون در سال 1343 موجب تبعید ایشان به ترکیه شد. امام (ره) در سال 1344 به نجف رفت و در سال 1348 نظریه جایگزین خود برای رژیم پهلوی یعنی حکومت اسلامی و ولایت فقیه را تدریس کرد. روحانیان انقلابی با انتشار آن با عنوان کتاب ولایت فقیه حرکت خود را استمرار بخشیدند و تحت رهبری امام (ره) تا سقوط رژیم پهلوی فعالیت خود را با ایثار و فداکاری فراوان پی گرفتند.
از جمله شخصیت های برجسته این جریان از روحانیت، می توانیم از شهید سید محمدرضا سعیدی، شهید سید اسدالله مدنی، شهید مرتضی مطهری، شهید سید محمدحسین بهشتی، شهید سید علی اندرزگو، شهید محمد منتظری، مرحوم ربانی املشی، مرحوم ربانی شیرازی، آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری نام ببریم. آیت الله خامنه ای در مشهد از ارکان استوار مبارزه علیه رژیم به حساب می آمد و ضمن تدریس علوم دینی به ویژه تفسیر قرآن و تربیت طلاب انقلابی، ‌مبارزه علیه رژیم پهلوی و افکار انحرافی مانند تفکر انجمن حجتیه را پی می گرفت.

3. روحانیت مخالف میانه رو

این جریان از روحانیت با اینکه استبداد رژیم پهلوی را برنمی تافتند، به مبارزه ی قهرآمیز و براندازی نظام شاهنشاهی نیز معتقد نبودند. روحانیان مخالف میانه رو، تلاش داشتند تا محمدرضا پهلوی قانون اساسی مشروطه را به طور کامل اجرا کند. در مراحل بعدی انقلاب آنها به جریان روحانیت انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) پیوستند؛ امّا آقای شریعتمداری که در ظاهر جزو این جریان دیده می شد در عمل ارتباطات خود را با شاه و دربار بیش تر کرد. (6) رژیم پهلوی نیز برای تضعیف روحانیت مبارز و انقلابی به جریان شریعتمداری بها می داد.

4. روحانیت غیرسیاسی

این گروه از روحانیان هرچند به لحاظ تئوریک دین را از سیاست جدا نمی دانستند، امّا در عمل، یا به دلیل شرایط خاصی که در آن قرار داشتند، به شدت از ورود و دخالت در سیاست پرهیز می کردند. آنان به تحصیل، تدریس، توجه به مسائل اخلاقی و معنوی مشغول بودند. (7) یک شاخه از این جریان انجمن حجتیه بود که خود را طرفدار امام زمان (ع) می دانست. البته در دوره شتاب انقلاب اسلامی بخشی از این جریان به روحانیت انقلابی پیوست.
امام خمینی از ابتدای مبارزه از دست بخشی از روحانیت غیرسیاسی که با عناوین «ولایتی ها» و «مقدس نما و متحجر» از آنان یاد می کند، رنج زیادی کشید.
ولایتی ها (8) خود را عاشق ائمه معصومین و دوستدار آنان نشان می دادند. آنان در بحث ولایت تنها بعد محبت و ارادت به خاندان عصمت (ع) را در عصر غیبت برجسته می کردند. بر این اساس بُعد حاکمیت و سرپرستی ولایت فراموش شده بود. آنان ولایت مطلقه را تنها مخصوص امام زمان (عج) می دانستند، لذا با ولایت فقیه و طرفداران آن به شدت مخالف بودند.
شاخه ای ازاین گروه ولایت علی بن ابیطالب (ع) را برجسته ساخته و با رفتارهای افراطی و تحریک آمیز در دفاع از حضرت علی (ع) و حوادث صدر اسلام، وحدت جهان اسلام را دچار خدشه می کردند.
ویژگی دسته ای دیگر، واپسگرایی و تحجر (9) بود. آنان مخالف فلسفه بودند و از پذیرش حرف نوگریزان و در پاسخگویی به مقتضیات زمان دچار مشکل بودند. نمی توانستند تلفیق ارزش های دینی با سیاست اجتماعی را در اندیشه امام خمینی درک کنند، (10) نیز با حضور زنان در عرصه سیاست و اجتماع مخالفند.
جریان روحانیت غیرسیاسی بیشتر به مقابله فکری با بهائیت و کمونیست ها راغب بود، از نظر آنان مبارزه با رژیم پهلوی به جایی نمی رسید و حتی نگران سقوط شاه شیعه و افتادن مملکت به دست کمونیست ها بودند. این جریان گریزان از مبارزه و سیاست بر دو اصل «تقیه» و «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» تمسک جسته، گوشه گیری خود را توجیه می کردند.
امام خمینی ولایتی های دیروز را کسانی معرفی می کند که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت (ع) را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است. (11)
ایشان با اشاره به آغاز مبارزه چنین بیان می کنند: عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته ی متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است. (12) امام خمینی آنان را مروج اسلام آمریکایی و دشمن رسول الله (ص) معرفی می کند. (13) با پیروزی انقلاب اسلامی نیز این جریان به اشکال تراشی علیه انقلاب و نظام ادامه داد. (14)

فعالیت های فرهنگی روحانیت در فاصله ی سالهای 1341 تا 1357

فعالیت های فرهنگی روحانیت در فاصله ی سالهای 1341 تا 1357، یعنی آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب اسلامی، بیش تر صبغه ی سیاسی داشت. البته دارالتبلیغ اسلامی و انجمن حجتیه را در این میان باید استثناء کرد. محورهای مهم این فعالیتها که نقش بنیادی سیاسی خود را بعدها آشکار کرد، به قرار زیر بود:
1. عنوان کردن اجتهاد برای ارائه احکام خدا از منابع اصیل اسلامی، در پاسخگویی به نیازهای مردم مسلمان؛
2. تببین اصول عقاید اسلامی و پاسخگویی به شبهات معاندان و مخالفان؛
3. تلاش برای ارائه اصول اخلاقی اسلام، اهتمام به تزکیه و تهذیب نفس خود و جامعه و تربیت انسان های متخلق به اخلاق الهی؛
4. تبیین تاریخ اسلام و بهره گیری از آن برای پیشبرد مبارزه علیه استبداد و استعمار؛
5. روشن نمون حقایق نورانی قرآن از گذر علم تفسیر؛
6. تبلیغ علوم اسلامی در سراسر کشور و حتی خارج از ایران؛
7. امر به معروف و نهی از منکر؛
8. تدریس علوم اسلامی و تربیت طلاب جوان و دانشمند.
برای این فعالیت ها، روحانیان علاوه بر بهره گیری از حوزه های علمیه، مساجد، تکایا و بقاع متبرکه، مؤسسات جدیدی نیز بنیان نهادند. آنان همچنین مدارس جدیدی از جمله مدرسه ی حقّانی و رسالت را بنا نهادند که در کنار دروس معمول حوزه ها، یعنی ادبیات عرب، فقه و اصول، به دروس مورد نیاز دیگری نیز توجه داشتند.
روحانیان همچنین در کنار انتشار کتب دینی، مجلات خاصی را مانند مکتب اسلام، مکتب تشیع، سالنامه معارف جعفری و نشریه مسجد اعظم را منتشر می کردند.
نکته ی توجه برانگیز در این دوره احساس ضرورت اصلاحات در تشکیلات حوزه ها است که برخی از علما از جمله شهید مرتضی مطهری مبتکر آن بودند. (15) همچنین توجه بیش تر به کارهای تشکیلاتی و سازماندهی شده، از ویژگیهای این دوره در عرصه های فرهنگی و سیاسی است.
اگر در دوره پیش از نهضت روحانیت عمدتاً به صورت فردی به ابهامات و شبهات فکری پاسخ داده می شد و نمونه آن را در کتاب کشف الأسرار و یا کتب منتشر شده در پاسخ به افکار انحرافی کسروی می بینیم. (16)، در این زمان تلاش می شود تا در قالب ایجاد مؤسسات فرهنگی جواب فراهم آید و از اسلام دفاع گردد.
ازمیان مؤسسات یاد شده مؤسسه در راه حق و دارالتبلیغ اسلامی یاد کردنی ترند.
مؤسسه در راه حق در سال 1343 تأسیس شد. بنیانگذاران آن آقایان سید هادی خسرو شاهی، سید محسن خرازی و سید جمال الدین دین پرور بودند. آنان با کمک برخی از بازاریان به فعالیت های فرهنگی می پرداختند. محورهای اصلی فعالیت این مؤسسه مبارزه فکری با تبلیغات مسیحیت و مارکسیسم بود. (17)
دارالتبلیغ اسلامی را در سال 1344 آیت الله شریعتمداری بنیان نهاد در این مرکز دروسی از قبیل نهج البلاغه، عقاید، تراجم علمای اسلام، فن نویسندگی، ادبیات فارسی، فن خطابه، تاریخ اسلام، درایه، حدیث شناسی، تفسیر قرآن، فقه و هیئت تدریس می شد.
روحانیت انقلابی نسبت به تأسیس دارالتبلیغ بدبین بود و از دلایل این بدبینی ایجاد انحراف در مسیر نهضت انقلابی روحانیت بود. در هنگام آغاز نهضت، توجه طلاب به این مرکز می توانست راهبرد اصلی مبارزه با رژیم را- که راهبردی سیاسی و انقلابی بود- منحرف نماید و به ایجاد شکاف در صفوف روحانیت بینجامد. دوم اینکه ایجاد چنین مرکز گسترده تبلیغی نیازمند کسب موافقت ساواک، همکاری با دولت ستم شاهی و امتیازدهی به آنان بود. بر این اساس امام خمینی (ره) و روحانیان مبارز نسبت به آن با دیده منفی می نگریستد. تأسیس دارالتبلیغ این شبهه را در ذهن برخی افراد دامان می زد که ممکن است این مرکز همان طرح دانشگاه اسلامی باشد که محمدرضا شاه پهلوی می خواست آن را برای تربیت طلاب وابسته به دولت بنیان نهد. (18)
دارالتبلیغ علاوه بر آموزش طلاب ایرانی برای تبلیغ، بخشی را نیز برای طلاب خارجی و زنان طلبه اختصاص داده بود. همچنین نشریاتی را به نام «نسل نو» برای جوانان، «پیام شادی» برای کودکان و مجله پژوهشی علمی «الهادی» به زبان عربی منتشر می کرد. موضع گیری در برابر تبلیغات مسیحیت و مبارزه فرهنگی با مارکسیسم از جمله محورهای فعالیت فکری دارالتبلیغ بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جریان حزب خلق مسلمان این مؤسسه به دفتر تبلیغات اسلامی واگذار شد. (19)
ترجمه آثار سید قطب (1903-1966 م.) از رهبران اخوان المسلمین مصر و محمد قطب برادر او نیز از جمله آثار فرهنگی روحانیان است و همچنین می توان به ترجمه کتاب آینده در قلمرو اسلام اشاره کرد که به قلم حضرت آیت الله خامنه ای ترجمه شد. (20)
فعالیتهای فکری- فرهنگی علامه سید محمدحسین طباطبایی و شهید مرتضی مطهری در ضربه زدن به سامانه های فکری مارکسیسم و اندیشه های سکولار غربی در این دوره بسیار مؤثر بود. همچنین باید از اقدامات فکری- فرهنگی دکتر علی شریعتی، مهندس مهدی بازرگان و آیت الله طالقانی یاد کرد.

تشکل های اسلامی خارج از حوزه های علمیه

در کنار جریان بزرگ روحانیت، که سرچشمه نشر افکار اسلامی و مبارزه با رژیم پهلوی بود، تشکل های دیگری نیز خارج از حوزه های علمیه در سالهای 1340 به بعد شکل گرفت. بعضی از این گروهها با روحانیت ارتباط داشتند؛ امّا بخشی دیگر مستقل از روحانیت عمل می کردند.

حزب ملل اسلامی

این حزب را سید محمد کاظم بجنوردی فرزند آیت الله میرزا حسن بجنوردی به سال 1340 ش. بنیان نهاد. هدف حزب، سرنگونی نظام شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی بود. حزب برای نیل به این مقصود عضو گیری خود را از میان نیروهای مذهبی جوان و برخی طلاب در سالهای 1343-1344 آغاز و 55 نفر را جذب کرد.
از جمله اعضای این حزب عبارت بودند از: ابوالقاسم سرحدی زاده، محمد میرمحمد صادقی، سید حسن طباطبائی، عباس دوزدوزانی، سید اصغر قریشی، ‌سید محمودی، جواد منصوری، محمد جواد حجتی کرمانی، احمد احمد و مرتضی حاجی. (21)
راهبرد مبارزاتی حزب، جنگ مسلحانه بود. نشریه ی ارگان آنها «خلق» نام داشت. حزب ملل اسلامی به دلیل جوان بودن و کم تجربگی در سال 1344 شناسایی شد و اعضای آن به سرعت دستگیر شدند؛ امّا حمایت علمای نجف مانع از اعدام بجنوردی شد و از این رو، او و دیگر اعضا برای سالها در زندان باقی ماندند. (22)

هیئت های مؤتلفه اسلامی

هیئت های مؤتلفه اسلامی جمعی از فعالان مساجد و جوانان بازاری بودند که در اوایل سال 1342 طبق توصیه ی امام خمینی (ره) گرد هم آمدند و این تشکل سیاسی را پدید آوردند. (23) برخی از اعضای این گروه سابقه ی همکاری با فدائیان اسلام نیز داشتند.
ارتباط هیئت های مؤتلفه با روحانیت بسیار قوی بود. آنان خود را تابع مرجعیت می دانستند. بر این اساس، در رأس این تشکیلات یک شورای روحانی مرکب از محیی الدین انواری، شهید مرتضی مطهری، شهید محمدحسین حسینی بهشتی و مولایی قرار داشتند.
هسته ی اصلی این گروه شامل سه هیئت مذهبی بود:
اول، گروه مسجد امین الدوله که افراد برجسته آن عبارت بودند از: شهید مهدی عراقی، حبیب الله عسکر اولادی، حاج حبیب الله شفیق، حاج ابوالفضل توکلی، مصطفی حائری، حاج مهدی احمد، حاج سید محمود محتشمی و حاج هاشم امانی.
دوم، هیئت مسجد شیخ علی که افراد برجسته ی آن عبارت بودند از: صادق امانی، محمد صادق اسلامی، سید اسدالله لاجوردی، حاج احمد قدیریان، عباس مدرسی فر (که بعد عضو مجاهدین خلق گروه رجوی شد)، حاج حسین رحمانی و حاج عبدالله مهدیان.
سوم، گروه اصفهانی ها که افراد برجسته ی آن عبارت بودند از: حاج سید علاءالدین میرمحمد صادقی، حاج مهدی بهادران، عزت الله خلیلی، حاج محمد متین و اسدالله بادامچیان. (24)
تصمیم گیرندگان اصلی این تشکل، شهید صادق امانی، شهید محمد صادق اسلامی و حبیب الله عسکر اولادی بودند. هیئت های مؤتلفه از یک شاخه ی نظامی نیز برخوردار بود که شهید سیدعلی اندرزگو از اعضای آن محسوب می شد.
از جمله اقدامات اساسی هیئت های مؤتلفه ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت، پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال 1343 بود. در نتیجه این اقدام محمد بخارایی، رضا صفارهرندی، مرتضی نیک نژاد و صادق امانی دستگیر و در خرداد 1344 به شهادت رسیدند. شمار دیگر از اعضای مؤتلفه نیز دستگیر و به زندان محکوم شدند. از جمله این افراد عسکر اولادی، شهید مهدی عراقی و انواری بودند که نفر آخر به 15 سال زندان محکوم شد. (25)
جهت دادن سیاسی به فعالیتهای هیئتهای مساجد، توزیع اعلامیه های امام خمینی (ره)، شرکت فعال در راهپیماییهای ضد رژیم، توزیع نشریات مذهبی در بین مردم از جمله اقدامات مؤتلفه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. آنان هم اکنون تحت عنوان «حزب مؤتلفه اسلامی» همسو با روحانیت مبارز و با پیروی از ولایت فقیه مشغول فعالیت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی اند.

انجمنهای اسلامی

توجه به مسائل سیاسی و مذهبی تنها در بین اقشار روحانی و بازاری رایج نبود؛ بلکه در طول سالهای 1340 تا پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان دانشگاهی و حتی دبیرستانی نیز دارای گرایشهای سیاسی و مذهبی بودند. افزون بر دانشجویان و دانش آموزان، معلمان و مهندسان و پزشکان نیز در این عرصه فعال بودند. آنان با تشکیل انجمن های اسلامی به فعالیت های دینی و سیاسی می پرداختند. بسیاری از این انجمنها با دعوت از شخصیت های روحانی تلاش می کردند تا با حقایق اسلام بیش تر آشنا شوند. البته بسیاری از آنان به دلیل تحصیلات جدید و غیر حوزوی از مکاتب جدید غربی و اندیشه های روشنفکری متأثر بودند. از این انجمنها بودند: انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران، ‌انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی معلمان.
در سال 1340 کنگره ای از سیزده انجمن و کانون اسلامی با حضور برخی شخصیت های روحانی، از جمله آیت الله طالقانی، در تهران تشکیل شد و سال بعد، این کنگره با حضور هفده گروه برپا گشت و برخی از علما از جمله آیت الله میلانی و شریعتمداری برای آنها پیام و نماینده فرستادند. (26)
انجمن های مذکور در طول نهضت اسلامی ایران فعال بودند و در راهپیماییها و تظاهرات مردمی شرکت گسترده داشتند. گفتنی است که به دلیل ضعف اطلاعات اسلامی و ارتباط کم رنگ با روحانیت اصیل، از یک سو و قرار گرفتن در فضای تبلیغات مارکسیستی و لیبرال در دانشگاهها از سوی دیگر، برخی از اعضای این انجمنهای اسلامی به انحرافات فکری درافتادند و به عضویت برخی از سازمانهای مسلحانه مانند چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق درآمدند و پس از پیروزی انقلاب در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستادند.

گروه های هفت گانه

در دهه ی 1350، در شرایطی که مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی گونه ای ارزش به حساب می آمد و از سوی دیگر ماهیت ارتدادی و منافقانه سازمان مجاهدین خلق آشکار شده بود، برخی از افراد مرتبط با سازمان مجاهدین خلق و یا هوادار آن که گرایش مذهبی آنان مانع از همراهی با سازمان بود، دست به تأسیس گروه های مسلح کوچکی زدند.
از جمله ی این گروه های کم شمار هفت گروه منصورون، امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق و موحدین بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند و در آغاز سال 1358 اعلام موجودیت کردند. آنان اعلام نمودند که با عناصر، سازمانها، ‌حکومتها ابرقدرتها و هر جریانی که علیه گسترش و تحقق انقلاب اسلامی عمل کند، اعم از امپریالیستهای چپ و راست و صهیونیست ها و منافقان، فرصت طلبان و منحرفان داخلی مبارزه ی ایدئولوژیک- سیاسی خواهند کرد و در صورت لزوم حمله نظامی ترتیب خواهند داد. (27)
در اینجا به اختصار گروه های هفت گانه یاد شده را معرفی می کنیم:
اول. منصورون: اعضای این گروه، ‌که مرکب از انشعابهای مجاهدین خلق پس از ماجرای ارتداد سال 1354 و عده ای دیگر بودند، بیشتر در مناطق جنوبی کشور- شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان و دزفول- فعالیت داشتند. بنیانگذار آن شهید غلامحسین صفاتی دزفولی بود. آنها برای جلوگیری از تجربه تلخ منافقین روابط خود را با روحانیت استحکام بخشیدند. کسانی که سخت به عقاید دینی و اسلام فقاهتی پایبند بودند، ‌سعی کردند تا از طریق آیت الله راستی کاشانی ارتباط خود را با مرجعیت و روحانیت حفظ کنند آنان همچنین کوشیدند از اصطلاحات قرآنی مانند «حصین» برای «خانه تیمی» و «تواصی» به جای «انتقاد» استفاده کنند. اعضای برجسته این گروه، محسن رضایی (فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام)، سردار محمد باقر ذوالقدر (جانشین سابق فرمانده کل سپاه و جانشین فعلی وزیر کشور) و دریابان علی شمخانی (وزیر سابق دفاع) بودند که پس از تشکیل سازمان در سال 58 از امام درخواست کردند تا آیت الله راستی به عنوان نماینده در سازمان معرفی شود. این گروه در حفظ جریان اعتصاب کارگران شرکت نفت در جنوب در آستانه ی پیروزی انقلاب نقش داشتند و چند اقدام مسلحانه نیز در سال های 57-56 در جنوب کشور انجام دادند. (28)
دوم. امت واحده: این گروه را بهزاد نبوی تشکیل داد. او نیز پس از ارتداد سازمان منافقین از آن جدا شد و در سال 1355 این تشکل را بنیان نهاد. از افراد برجسته ی آن، محمد سلامتی، پرویز قدیانی، صادق نوروزی و علی شجاعی زند بودند. (29)
سوم. گروه موحدین: به دست شهید سید حسین علم الهدی پایه گذاری شد. پیروان این گروه نیز در خوزستان فعال بودند و با گروه منصورون همکاری داشتند. عمده فعالیت آنها سال 1356 بود و «پل گریم» آمریکایی از مسئولان شرکت نفت را ترور کردند. (30)
چهارم. گروه فلاح: بنیانگذار این گروه، شهید محمد منتظر قائم (فرمانده سپاه پاسداران یزد) بود. از اعضای این گروه برادرش حسن منتظر قائم و مرتضی الویری بودند. (31)
پنجم. گروه توحیدی بدر: این گروه در شهر ری فعال بود و در سال 1354 تشکیل شد. بنیانگذار آن حسین فدایی (رئیس فعلی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی) و از اعضای آن افراد زیر بودند: علی عسگری، ‌حسن اسلامی مهر، شهید قلمبر، شهید طابه نژاد، شهید فدایی و شهید اخوت. (32) این گروه ارتباط نزدیکی با روحانیت داشت و امام خمینی (ره) را به عنوان رهبر و مرجع پذیرفته بود.
ششم. گروه توحیدی صف: در سال 1355 تشکیل شد و از جمله اعضای برجسته آن شهید محمد بروجردی (از فرماندهان سپاه که در کردستان به شهادت رسید) و شهید سلمان صفوی، اکبر براتی و حسین صادق بودند. (33)
هفتم. گروه فلق: متشکل از دانشجویان ایرانی بود که در خارج فعالیت می کردند و به ایران بازگشته بودند. از اعضای برجسته آن می توان به سید مصطفی تاج زاده و حسن واعظی اشاره کرد. (34)
یادآور می شویم که رابطه گروه های هفت گانه با روحانیت پس از انقلاب اسلامی دچار تحولاتی شد که در این مقاله درصدد بیان آن نیستیم.
نباید فروگذاشت که علاوه بر گروه های یاد شده، ‌تشکل های دیگری نیز فعال بودند که می توان به گروه «ابوذر» (مرکب از جوانان مبارز نهاوند که با حجج اسلام فاکر، ‌موحدی ساوجی و ربانی شیرازی در ارتباط بودند) و «مهدویون» در اصفهان (با مسئولیت مهدی امیر شاه کرمی) و «مجاهدین اسلام» (به رهبری رجبعلی طاهری) در شیراز اشاره کرد. (35)

روحاینت مبارز و هدایت ملت ایران در انقلاب اسلامی

بررسی و مطالعه تحولات سیاسی- اجتماعی پس از شهریور 1320 ما را به این اصل رهنمون می شود که جریان اسلامی به رهبری روحانیت بزرگ ترین و عمیق ترین نقش را در هدایت ملت ایران برای دست زدن به انقلاب علیه رژیم استبدادی پهلوی داشته است.
روشن است که راه انداختن یک انقلاب عظیم نیازمند رهبری هوشمند، ‌مکتبی غنی، کادر انقلابی آگاه و شجاع و مردمی فداکار است. همچنین تشکیلاتی وسیع و سراسری می طلبد تا کل جامعه را از پایتخت تا دورترین روستاها علیه رژیم بسیج کند و مهم تر آنکه پشتوانه ی مالی قدرتمندی تمنا دارد.
از میان جریانهای مختلف سیاسی- فکری در ایران پس از شهریور 1320 تنها جریان اسلامی بود که از همه امتیازات فوق نصیب داشت:
1. رهبری داشت همچون امام خمینی (ره) با شخصیتی پرجاذبه و زندگی ساده و بی آلایش همانند مردم عادی. او مبارزی بود که با طاغوت سر سازش نداشت، اسلام شناسی بود بی بدیل و سیاستمداری هوشمند و در یک کلام «مرد خدا».
2. از مکتبی ناب، ظلم ستیز و دشمن استبداد و استعمار و جامع یعنی تشیع برخوردار بود که ریشه در اعماق وجود مردم ایران داشت.
3. کادر اصلی رهبری آن را روحانیان مبارز و شجاعی تشکیل می دادند که بی اعتنا به دنیا، ‌دلسوزانه خود را وقف خدمت به مردم کردند. رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله) در این باره می گوید:
ما با یک لاقبا، ‌مثلاً چه چیزی داشتیم که موجب بشود مردم با حرف روحانیت و حرف امام، آن طور حرکت کنند، پانزده سال مبارزه نمایند و بعد با فداکاری آن را به پیروزی برسانند و سپس ده سال دوران مبارک حضرت امام، در مقابل این همه توطئه ایستادگی کنند و بعدش همینطور: آیا جز معنویت و جز این اعتقاد در دل مردم که روحانیت برای خودش کار نمی کند بلکه برای خدا و خیر مردم است و امر خدا را اجرا می کند، چیز دیگری بوده است؟ چند سال پیش خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم که این انقلاب به پشتوانه هزار سال نفوذ معنوی روحانیت شیعه به پیروزی رسید. (36)
4. مردمی فداکار و معتقد به مبانی انقلاب، پشتیبانی اش می کردند که حاضر بودند همه هستی خود را برای اعتلای اسلام قربانی کنند.
5. جریان اسلامی از تشکیلات وسیع و فعالی در سراسر کشور برخوردار بود که هیچ یک از سازمان ها و احزاب از آن برخوردار نبودند.
نقش آیت الله عبدالکریم حائری یزدی در تأسیس حوزه علمیه قم و مراجع عظام بعدی، از جمله آیت الله بروجردی در حفظ و گسترش حوزه علمیه بدون شک پشتوانه عظیمی برای انقلاب اسلامی بود که از سال 1341 نمایان گشته بود.
همین حوزه بود که بستر لازم برای تربیت طلاب فداکار و مخلص از جمله امام خمینی (ره) را فراهم ساخت و آموزش های مورد نیاز کادرهای طراز اول
انقلاب اسلامی را سامان داد. آیت الله العظمی اراکی در اشاره به این نقش می گوید:
آقای خمینی از قم مبعوث شد، در اثر حوزه علمیه ای که آقای حائری منعقد کرده بود و این یکی از نتایج آن حوزه بود. (37)
6. پشتوانه ی مالی مبارزات انقلابی از خمس مؤمنان یعنی سهم امام، صندوق های قرض الحسنه خودجوش و کمک های بازاریان مسلمان تأمین می شد نه از سرقت بانکها که برخی جریانهای غیراسلامی بدان دست می یازیدند.
بسیاری از مساجد در سراسر کشور کانون مبارزه علیه رژیم و هدایت مردم به سوی انقلاب اسلامی بود. به عنوان نمونه، از نقش آفرینی «مسجد هدایت» (با سخنرانی آقایان طالقانی، باهنر، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی و مرتضی مطهری)، مسجد جامع نارمک (با سخنرانی آقایان آیت الله خامنه ای و خزعلی)، مسجد جاوید (با سخنرانی شهید مفتح)، مسجد جلیلی (آیت الله مهدوی کنی)، کانون توحید‌ (آیت الله موسوی اردبیلی)، مسجد الجواد (شهید مطهری از سال 1350 به بعد) (38) و هزاران نمونه آن در سراسر کشور باید یاد کرد.

جامعه مدرسین حوزه ی علمیه قم

از تشکل های فعال حوزه ی علمیه قم جامعه مدرسین بود، که جمعی از علما و اساتید بزرگ حوزه در سال 1340 آن را پایه گذاری کردند. جامعه مدرسین، نخست یک تشکیلات مخفی بود و با آغاز قیام ملت مسلمان دعوت امام خمینی (ره) را لبیک گفته، با تمام توان در چاپ، تکثیر و پخش اطلاعیه های امام خمینی (ره) و سایر علما، ارسال اطلاعیه ها به شهرستانها و اعزام سخنران می کوشید. از جمله فعالیتهای اعضای جامعه مدرسین همراهی با مراجع در تأیید مرجعیت امام خمینی (ره) در سال 1342 پس از دستگیری بود. چون مراجع تقلید طبق قانون اساسی مصونیت داشتند، این اقدام مانع از محاکمه امام خمینی (ره) در دادگاه نظامی و اعدام شد (39). پس از تبعید امام (ره) به ترکیه در سال 1343 و سپس عراق، اعضای جامعه مدرسین همگام با دیگر علمای مبارز و دانشگاهیان کوشیدند تا دایره مرجعیت امام خمینی (ره) را بگسترانند و نام او را زنده نگاه دارند و علیه رژیم افشاگری کنند.
مهم ترین فعالیت های جامعه مدرسین از زمان تبعید امام (ره) تا پیروزی انقلاب عبارت بود از:
- تماس با امام خمینی (ره) به هر طریق ممکن و اخذ رهنمود؛
- تماس با علما و مراجع قم و علمای بلاد و تقاضای حمایت از مبارزات؛
- تهیه اعلامیه در فرصتهای مناسب؛
- تکثیر و پخش اعلامیه ها در شهرستانها؛
- ایراد سخنرانی در مواقع لازم؛
- اعزام طلاب به شهرستان ها برای سخنرانی؛
- دعوت مردم به تعطیلی و شرکت در تظاهرات؛
- پخش عکس و رسانه امام خمینی و ترویج مرجعیت ایشان؛
- رسیدگی به اعتصاب کنندگان و خانواده زندانیان و تبعیدشدگان و شهدا؛
- صدور اعلامیه مبنی بر خلع محمدرضا شاه پهلوی از سلطنت و پیشنهاد تأسیس حکومت اسلامی در تاریخ 1357/9/21. (40)
این تشکیلات برجسته روحانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پذیرفتن مسئولیتهای کلیدی در تثبیت نظام جمهوری اسلامی نقش خود را در دفاع از اسلام، انقلای اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایفا می کند.

جامعه روحانیت مبارز

بخشی از عالمان مبارز و روحانیان انقلابی تهران که از سال 1341 به مبارزه انقلابی تحت رهبری امام خمینی پرداختند، با هدف حرکتی سازمان یافته تر به تدریج از سال 1352 فعالیت های مخفی خود را سامان داده (41) و رسماً در نیمه دوم سال 1356 با توجه به تجربیات گذشته و با هدف مبارزه سازمان یافته تر با رژیم استبدادی پهلوی و تأسیس حکومت اسلامی گرد هم آمدند و تشکیلات «جامعه روحانیت مبارز» را بنیان نهادند. آنان عبارت بودند از آیات شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح، شهید باهنر، مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، موحدی کرمانی و عباسعلی عمید زنجانی. (42)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به اختلاف نظر بین اعضای جامعه روحانیت مبارز، جناحی از آن انشعاب یافت و «مجمع روحانیون مبارز» را در فروردین 1367 تشکیل داد. اعضای این انشعاب عبارت بودند از: حجج اسلام مهدی کروبی، سید محمود دعایی و حیدرعلی جلالی خمینی. (43)
پس از انشعاب، امام خمینی هر دو جناح را تأیید فرمود؛ چون به تعبیر ایشان، در اصول با هم مشترک بودند؛ ولی هریک برای رشد اسلام و خدمت به مسلمانان طرح و نظری داشتند که به عقیده خود موجب رستگاری است. (44)
بار دیگر بر این نکته پای می فشریم که جریان اسلامی به رهبری عارف و اصل امام خمینی (ره) و روحانیت انقلابی بزرگ ترین و عمیق ترین نقش را در هدایت مردم برای سرنگونی نظام کهنه 2500 ساله شاهنشاهی و برپایی نظام جمهوری اسلامی داشته است؛ امّا بسیاری از زوایای این فعالیت هنوز بر مردم و تاریخ مخفی مانده است.
تشکلهای بی نام و نشان شخصیتهای روحانی مسلمان و چهره های مبارز فراوانی از اقشار مختلف کشور در جامعه شهری و روستایی در پیشبرد انقلاب اسلامی نقش داشتند که شرح فعالیت آنها تحقیقات گسترده ای می طلبد.

پی نوشت ها :

1. امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج 21، ص 91.
2. سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جلد اول، ص 657.
3. نک: امام خمینی (ره)، حکومت اسلامی، ص 201-202.
4. نک: امام خمینی (ره)، کشف الاسرار، ص 185-190.
5. سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، ج 1، ص 657.
6. سید حمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، ص 50-115.
7. یرواند اَبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 436-439.
8. مطالب این صفحه از مصاحبه نگارنده با یکی از روحانیان انقلابی و مبارز زمان طاغوت اخذ شده است.
9. از نظر این گروه طلبه باید فقط درس بخواند، نمی بایست روزنامه مطالعه کند یا مثلاً ساعت مچی ببندد.
10. نک: بیانات حضرت آیت الله خامنه ای 68/11/9، 70/1/26 و 81/11/7.
11. صحیفه امام، ج 21، ص 281 و ج 20، ص 24.
12. همان، ص 278.
13. همان.
14. نک: همان، ج 11، ص 236 و ج 18، ص 314 و ج 21، ص 279.
15. نک شهید مرتضی مطهری، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت.
16. از جمله این کتاب ها به «کجرویهای کسروی» اثر فرهنگ نخعی و «شکست کسروی» از سید نورالدین مجتهد شیرازی می توان اشاره کرد.
17. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 163-164.
18. همان، ص 156-161.
19. همان، ص 162-163.
20. همان، ص 177-179.
21. نک: جریان ها و جنبش ها...، ص 190- 191. و مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 2 تا ش 8 که خاطرات رهبر و اعضای آن بیان شده است.
22. همان.
23. نک: اسدالله بادامچیان و علی بنایی، هیئت های مؤتلفه اسلامی، ص 35.
24. همان، ص 136-154.
25. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 185-189.
26. همان، ص 215-216.
27. نک: مجموعه بیانیه ها و اطلاعیه ها، ج 1، ص 13.
28. نک: تاریخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ج 1، ص 53-143.
29. نک: همان، سعدالله زارعی، روند کارکرد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، گزیده اخبار و تحلیل، ش 99، ص 7.
30. نشریه عصر ما، شماره 7، 1373/11/19، ص 6-7.
31. نک: لطف علی لطیفی، جامعه شناسی سیاسی احزاب، شماره (4)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ص 20.
32. همان.
33. همان.
34. همان.
35. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 317-321.
36. آیت الله خامنه ای، حدیث ولایت، ج 5، ص 302-304.
37. نک: فصلنامه یاد، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، سال اول، شماره 4، پاییز 1365، ص 23- 30.
38. نک: جریان و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 335-337.
39. نک: تاریخچه فعالیت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سایت اینترنت file:// A: jameeh- files/ moarfi. htm.
40. پیشین.
41. نک: اساسنامه جامعه روحانیت مبارز مصوب 1386/8/22.
42. نک: صادق سلیمی بنی، جامعه شناسی سیاسی احزاب، ش 1، ‌جامعه روحانیت مبارز، ‌ص 62.
43. همان، ص 63.
44. امام خمینی، صحیفه نو، ج 21، ص 46-47.

منبع : مظفری( قنبری) ، آیت، (1341)، جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، قم: زمزم هدایت ، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.