سیاست خارجی صفویان در خلیج فارس

خلیج فارس به جهت موقعیت ویژۀ خود و به دلایل گوناگون تاریخی، همواره منطقه ای مناسب برای حضور و رقابت دولت های اروپایی به شمار می رفته است. حکومت های ایران نیز در مقاطع مختلف با آگاهی از جایگاه استراتژیکی
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست خارجی صفویان در خلیج فارس
سیاست خارجی صفویان در خلیج فارس

 

نویسنده: رضا بیطرفان*




 

چکیده

خلیج فارس به جهت موقعیت ویژۀ خود و به دلایل گوناگون تاریخی، همواره منطقه ای مناسب برای حضور و رقابت دولت های اروپایی به شمار می رفته است. حکومت های ایران نیز در مقاطع مختلف با آگاهی از جایگاه استراتژیکی خلیج فارس و نقش عظیم آن در ارتباطات سیاسی و تجاری، متمایل به بهره برداری از آن در جهت مصالح و منافع ایران بودند و هر یک از این دولت ها با توجه به ثبات و امنیت داخلی و میزان تأثیر گذاری و نفوذ جهانی خود، در جهت حفظ این موهبت سودمند سیاسی، اقتصادی تلاش می نمودند. صفویان نیز که در ادارۀ اوضاع داخلی ایران روزهای پرفراز و نشیبی را پشت سر می گذاشتند و با چالش های زیادی روبرو بودند، سیاست های متفاوتی در قبال حضور اروپائیان در خلیج فارس اعمال کردند که گاهی این سیاست ها، مسالمت آمیز و با پذیرش شرایط طرف مقابل انجام می شد و گاهی با حرکتی فعالانه در جهت کوتاه کردن دست غربی ها از منابع و منافع این منطقه صورت می پذیرفت. تلاش اصلی در این مقاله بررسی سیاست خارجی شاهان صفوی در مواجهه با حضور نیروهای اروپائی در خلیج فارس می باشد که با روشی توصیفی و تحلیلی و با بهره گیری از نوشته های منابع ایرانی و غربی صورت گرفته است.
واژگان کلیدی: خلیج فارس، صفویه، پرتغالی ها، انگلیسی ها، هلندی ها، فرانسوی ها.

مقدمه

تغییر و تحولاتی که با روی کارآمدن سلسلۀ صفویه در اوضاع خلیج فارس رخ داد و در نهایت منجر به حضور اروپائی ها و در ابتدا پرتغالی ها در 913ق، در آب های خلیج فارس شد، آغاز فصلی جدید در سیاست خارجی ایران به شمار می رود. پرتغالی ها که در دستیابی به راه های جدید تجاری از سایر کشورهای اروپایی پیشی گرفته بودند و توانسته بودند بر راه های جدید دریایی دست یابند، در شرایطی به قدرت اول خلیج فارس تبدیل شدند که صفویان در ابتدای مسیر شکل گیری و تثبیت جایگاه خود به سر می بردند. صفویان تا قبل از دوران شاه عباس اول به صورت آگاهانه و در جهت اتحاد علیه دشمنان غربی و شرقی خود به دوستی با پرتغالی ها می اندیشیدند و در زمان شاه عباس اول بود که بعد از ایجاد امنیت و ثبات داخلی، نوبت به زمینه سازی برای بهره برداری سیاسی و تجاری از موقعیت ممتاز خلیج فارس رسیده بود و در این زمان با اتخاذ سیاست فعال خارجی در برابر پرتغالی ها دست آنها از جزایر شمالی خلیج فارس کوتاه شد. حضور شرکت های هند شرقی انگلیس و سپس هلند و فرانسه در خلیج فارس نیازمند هوشیاری مستمر صفویان و اعمال سیاست های صحیح در این باره بود که در دوره های مختلف به شیوه های متفاوتی انجام پذیرفت. این رقابت سیاسی-اقتصادی تا واپسین روزهای حیات سلسلۀ صفوی نیز در جریان بود و در مقاطعی با اتخاذ روش های صحیح در هدایت آن، منافعی نیز عاید دربار صفویه گردید؛ اگرچه در بیشتر زمان ها به جهت ضعف شاهان صفوی و بی ثباتی اوضاع داخلی ایران، ضربات سنگینی به اقتصاد ایران در حوزۀ تجارت خلیج فارس و در نتیجۀ کوتاهی دست ایرانیان از آن وارد آمد. در این مقاله در سه بخش به سیاست خارجی شاهان صفوی در مورد خلیج فارس از زمان شاه اسماعیل اول تا روی کار آمدن شاه عباس اول، دوران حکومت شاه عباس اول و در پایان در زمان جانشینان شاه عباس اول خواهیم پرداخت.

شاه اسماعیل اول تا شاه عباس اول

صفویان در زمان پادشاهان اولیۀ خود در عرصۀ دریا بر خلاف خشکی کارآمد و مؤثر عمل نمی کردند که این مسئله دلایل سیاسی و نظامی خود را داشت. آنها در این زمان به شکل قابل توجهی به تثبیت قدرت خود می پرداختند و جنگ های متعددی نیز با همسایگان شرق و غرب یعنی ازبکان و ترکان عثمانی داشتند. آنها در مواقعی نیز که مجبور به حضور مؤثر در خلیج فارس بودند به کمک پرتغالی ها به این امر دست می زدند و دست یاری آنها در اکثر مواقع به سوی پرتغالی ها دراز بود. در اروپا نیز تحولات شگرفی پدید آمده بود و رقابت بر سر امکانات بیشتر خود را نشان می داد و کشورهایی که از فرصت های به دست آمده در این زمان بهرۀ لازم را برده بودند، در نهایت بر قدرت و ثروت خود افزودند. کشتی های توپ دار اقیانوس پیما که از اختراعات اروپائیان بود، برای نخستین بار در جهان، فاصلۀ مرزهای کشورها را از میان برداشت، و مردمی را که روزگاری بسیار دور تصور می شدند، بسیار نزدیک گردانید و دریاها را به خاک اروپا افزود و به این ترتیب این قارۀ کوچک به یک باره تبدیل به قاره ای بزرگ و قدرتمند گردید. سوداگران اروپائی نیز بیشتر تاجرانی بودند که در درجۀ اول به دنبال داد و ستد و تولید انبوه بودند و تجارت دریایی نیز برای آنها ارزش افزودۀ زیادی داشت. دیدگاه انسان ها، در این زمان تغییر کرده بود و باعث ایجاد روش های جدیدی برای قدرتمند شدن گشته بود. به لحاظ تحولات جهانی نیز، تسلط عثمانی ها بر راه تجارت مدیترانۀ شرقی، زمینه را برای اکتشافات جغرافیایی فراهم نمود تا اینکه دریانوردان پرتغالی در این عرصه از سایر رقبا پیشی گرفتند و با دستیابی به آب های اقیانوس هند، راه دریایی به سوی شرق را پیدا کردند و در نتیجه جای پایی محکم برای دولت خود ایجاد نمودند. این امر راهی پرسود را برای آنها باز نمود و آنها دریافته بودند که استعمار هند بدون دستیابی به خلیج فارس ممکن نیست. «حیات تجاری و اقتصادی هند از دیرباز با خلیج فارس پیوند داشت، زیرا روابط تجاری هند با اروپا عمدتاً از طریق همین دریا صورت می گرفت»(مشایخی، 1386: ص49). در نتیجه در قرن شانزدهم میلادی مصادف با قرن دهم هجری قمری، تماس های تجاری ایتالیایی ها با ایران کاهش یافت. پرتغالی ها که قرن شانزدهم را باید قرن آنها دانست، پس از قدرت گیری در منطقه صاحب اعتبار زیادی شدند و سنگ نخستین استعمار را بنا نهادند تا جاییکه پادشاه پرتغال خود را « خداوند کشتی رانی و فتح و تجارت هندوستان و حبشه و عربستان و ایران» می خواند(ویلسون، 1366: 124). آنها پس از مدتی و با ورود «دو آلبوکرک» در 913ق به سواحل خلیج فارس به ارزش تنگۀ هرمز پی بردند و تسخیر آن منطقه را برای دستیابی به رؤیاهای خود ضروری دانستند و در نتیجه هرمز را به تصرف خود درآوردند. آلبوکرک در استنباط خود از نقاط حساس و کلیدی آسیا، سه محل را مهم می دانست که عبارت بودند از عدن، هرمز و ترعه های مالاکا و هرمز از دو نقطۀ دیگر ارزشمندتر بود(سیوری، 1378: 43). هرمز اصلی ترین منطقۀ تجاری ایران در خلیج فارس بود و دروازه ای اصلی برای تجارت با ایران به شمار می رفت. پرتغالی ها حکمران جزیرۀ هرمز را وادار کردند که مبلغی را به عنوان غرامت به آنها بدهد و سالیانه نیز به آنها خراج بپردازد. امّا آنچه از همه مهم تر بوده و هدف اصلی آنها به حساب می آمد، این بود که حاکم هرمز را وادار کردند کالاهای آنان را از عوارض گمرکی معاف کند و اجازه ندهد کشتی اهالی منطقه بدون اجازۀ پرتغالی ها به داد و ستد بپردازد. اقدامی که شاه اسماعیل اول در این زمان توانست انجام دهد، فرستادن سفیری به هرمز و عقد پیمانی دوستانه بود( فلسفی، 1316: 13). بعد از آن نیز میگل فرّی ایرا از طرف پرتغالی ها نزد شاه اسماعیل فرستاده شد. آلبوکرک در سال 921 ق نیز قدرت پرتغال در هرمز را تثبیت کرد و بر امیر هرمز که از پرداخت خراج سرباز زده بود، غلبه کرد و قلعۀشهر را به تصرف خود درآورد(بیانی، 1379: 678). به این صورت ورود پرتغالی ها در 913ق به ایران همزمان با آغاز قدرت گیری صفویان در ایران صورت پذیرفت و شاه اسماعیل اول در این زمان با مدعیان داخلی در نبرد بود تا حاکمت خود را تثبیت کند. بعد از آن نیز با ازبکان و عثمانی ها نبردهای سختی را پشت سرگذاشت و به همین دلایل فرصت توجه جدی به مسائل خلیج فارس را نداشت و نداشتن نیروی دریایی و کمک های پرتغالی ها به ایران در حملۀ ایران به بحرین و قطیف نیز منجر به سیاست دوستانه با پرتغالی ها گردید. آلبوکرک نیز که مردی زیرک بود تصمیم داشت تا زمان تسلط کامل پرتغالی ها بر دریای عمان و خلیج فارس، روابط با صفویه را به حالت دوستانه نگه دارد. وی بعد از دوسال توقف در هرمز به جهت نفاق و دو دستگی که در میان سردارانش پیدا شد به هندوستان رفت ولی در 921 ق به هرمز برگشت و همانطور که اشاره شد، آنجا را مجدداً تصرف نمود. از جمله هیئت های پرتغالی که بعد از آلبوکرک به ایران آمدند، هیئتی به ریاست بالتازار پسوآ بود که به دربار شاه اسماعیل اول راه یافت(نوایی، 1377: 87). مرگ ناگهانی شاه اسماعیل اول، مذاکرات دوستانه پرتغال و ایران را ناتمام گذاشت. در زمان شاه طهماسب صفوی نیز به دلیل نابسامانی اوضاع داخلی و درگیری های قزلباشان برای کسب قدرت، درگیری های خارجی با ازبکان و عثمانی ها و همچنان نداشتن نیروی دریایی، سیاستی منفعلانه در قبال خلیج فارس در پیش گرفته شد. پرتغالی ها نیز در این زمان نیرویی قدرتمند و بی رقیب در خلیج فارس به شمار می رفتند. در هرصورت در دوران شاه طهماسب، پرتغالی ها بهترین مانع برای نفوذ ترکان عثمانی به شمار می رفتند و ایرانیان با کمک پرتغالی ها بر قطیف حمله و دست عثمانی ها را از این منطقه در جنوب خلیج فارس کوتاه نمودند. بعد از این اتفاق نیز باز هم سفیرانی از طرف پرتغال به ایران آمدند(عبدی بیگ شیرازی، 1369: 104). در زمان حکومت شاه اسماعیل دوم و محمد خدابنده نیز به دلایل فروانی که منجر به آشفتگی اوضاع داخلی و ضعف سلطنت شده بود، حرکت قابل ذکری علیه سلطۀ پرتغالی ها در خلیج فارس صورت نگرفت. اما همانگونه که در قسمت دوم مقاله به آن اشاره خواهیم کرد، در زمان شاه عباس اول به تدریج قدرت صفویان در خلیج فارس بیشتر شد و حرکات مؤثر نظامی در این زمینه صورت گرفت. حتی پیش از شاه عباس اول، پای کشیشان نیز به ایران باز شده بود و کشیش پریسمون مورالس به دربار شاه محمد خدابنده اعزام شد تا به حمزه میرزا پسر بزررگ شاه، ریاضی و نجوم آموزش دهد(فلسفی، 1364، ج2: 1468). در مجموع در دوران نخست، بیشترین حضور در آب های خلیج فارس را پرتغالی ها داشتند که بنا به گفتۀ راجر سیوری، هدفشان تسلط بر سراسر آسیا بود تا کشتیرانی رقبا را از کار بیندازند و با این سیاست به تجارت بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه ایران صدمه زدند(سیوری، 1372: 191).

شاه عباس اول

امنیت و ثبات داخلی حاصل از سیاست های شاه عباس اول، اروپائیان را بر آن داشت تا علاوه بر اتحاد نظامی در روابط بازرگانی اقتصادی نیز با ایران وارد عمل شوند. دولت های اروپایی نیز برای کسب امتیاز تجارت در بندر گمبرون، رقابت شدیدی داشتند و مبالغ زیادی به خزانۀ صفوی می ریختند. در زمان شاه عباس اول، تاجران ایرانی با پرداخت هزینه های سنگین گمرکی به عثمانی محصولات خود را به اروپا می فرستادند و پرتغالی ها نیز اجازۀ فرستادن مستقیم محصولات ایران به اروپا را به تاجران ایرانی نمی دادند. در این شرایط بود که شاه عباس به دنبال تقویت نیروی دریایی خود به کمک انگلیسی ها بود تا بتواند اقدامی مؤثر علیه حضور و تسلط پرتغالی ها در خلیج فارس به عمل آورد و حقوق پایمال شدۀ تاجران ایرانی و بومیان منطقه را احیا کند. به این ترتیب در زمان وی مذاکرات سیاسی ایران و اسپانیا به اوج خود رسید و در همین دوران شاه عباس اول توانست در سال 1010ق بحرین و در 1022ق بندر گمبرون را تسخیر کند. فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا نیز که کشور پرتغال را ضمیمۀ اسپانیا کرده بود، در این شرایط به ارسال هیئت هایی به ایران پرداخت تا نفوذ پرتغالی ها در خلیج فارس را استمرار بدهد و امتیازات تجاری و سیاسی لازم را کسب نماید. البته شاه عباس در برابر خواسته های فیلیپ تسلیم نشد و تصمیم گرفت که دست پرتغالی ها را از منطقه کوتاه کند. یکی از عواملی که شاه عباس را در تصمیمش مبنی بر اخراج پرتغالی ها مصمم می ساخت، ظلم ، ستم و تحقیری بود که آنها در حق بومیان روا می داشتند و به همین دلیل از ایشان کینه شدیدی در ساحل جنوبی ایران پدید آمده بود(فلسفی، 1342: 119). به همین دلیل همانطور که اشاره شد در 1022ق امام قلی خان به فرمان شاه عباس به بندر گمبرون که لنگرگاه کشتی های جنگی پرتغال بود حمله کرد و پرتغالی ها را از آنجا بیرون نمود. در 1026ق شاه عباس، نمایندۀ شرکت انگلیسی هند شرقی به نام ادوارد کاناک را به حضور پذیرفت و به او وعده داد بندر جاسک و یا بندر هرمز، و یا هر بندر دیگری را که شرکت هند شرقی برای انجام امور تجاری خود لازم بداند، در اختیار کارکنان آن ها قرار می دهد. سفارت دن گارسیا دو سیلوا فیگوئروا نیز در سال 1027ق به ایران برای بازپس گیری بندر گمبرون و بحرین بی نتیجه بود. شاه عباس در مقابل پیشنهاد دن گارسیا فیگوئروا مبنی بر دادن کشتی جنگی به صفویان در دریای سرخ برای مقابله با عثمانیها و در عوض بازپس دادن گمبرون و بحرین اظهار داشت که گمبرون در خاک ایران و متعلق به ایران است و بحرین را هم از امیر هرمز که خراج گزار ایران است گرفته و پس نخواهد داد و چون با عثمانی ها صلح کرده است، نیازی به کشتی های جنگی پرتغال ندارد(فیگوئروا، 1363: 368). در ادامۀ روند قطع رابطۀ صفویان با پرتغالی ها و شدت یافتن خصومت ها میان آنها بود که در 1030ق انگلیسی ها در بندر کوچکی کار خود را شروع کردند و پیشنهاد معافیت از حقوق گمرکی در بنادر ایران و دریافت نیمی از حقوق گمرکی بندر عباس برای کمپانی هند شرقی انگلیس، آنقدر جالب توجه بود که آن ها را وادار کرد تا علیه پرتغال وارد نبرد بشوند و شاه عباس اول با کمک انگلیسی ها و رشادت های امام قلی خان حاکم فارس توانست هرمز را تصرف کند و سلسلۀ ملوک هرمز در 1031ق منقرض شد و هرمز از دست پرتغالی ها خارج شد. از این زمان مرحلۀ تازه ای از حضور پرتغالی ها در خلیج فارس شروع شد و بیشتر حضور آنها در سواحل جنوبی خلیج فارس بود و تلاش های آنها برای تصرف مجدد هرمز و قشم حتی در روزهای ضعف حکومت صفوی بی نتیجه ماند. شاه عباس پس از فتح هرمز آن را به انگلیسی ها واگذار نکرد و دستور داد تا به جز قلعه، شهر و آبادی آنجا را ویران کنند و در عوض به آبادی گمبرون یا همان بندر عباس مشغول شد. برای جلب حمایت انگلیسی ها برای اخراج پرتغالی ها ، امتیازاتی را به کمپانی هند شرقی انگلیس واگذار کرد و آنها توانستند در شهرهایی از ایران تجارت خانه هایی برای خود تأسیس کنند. رقابت تجاری میان پرتغال و انگلیس در این زمان در اوج خود بود. پیش از آن نیز در 1026ق بود که شاه عباس اجازۀ خرید ابریشم در ایران را به انگلیسی ها داده بود و آنها توانسته بودند در بندرعباس نیز پایگاهی تجاری داشته باشند. قدرت هلندی ها در ایران و رقابت آنها با انگلیسی ها سبب کاهش رونق تجارت انگلیسی ها در اواخر حکومت شاه عباس شده بود؛ هلندی هایی که از 1033ق با ادعای نقش پرنگ در خروج پرتغالی ها از خلیج فارس، در بندرعباس صاحب تجارت خانه شده بودند. هلندی ها در تبادل سفرا و گرفتن امتیاز از صفویان بسیار خوب عمل کردند تا جاییکه در 1036ق از شاه عباس در تجارت ابریشم امتیازاتی گرفتند که شرایط آن از امتیاز انگلیسی ها سودمندتر بود (فلسفی، 1316: 151). آنها اجازۀ فعالیت در تمامی شهرهای ایران را یافتند و تجارت خانه ای نیز در اصفهان تأسیس نمودند. با وجود تمامی این کامیابی ها، تا زمانی که شاه عباس زنده بود، هلندی ها در رقابت با انگلیس موفقیت های محدودتری به دست آوردند. هر چند که فوران معتقد است که هلندی ها رابطۀ نزدیکی با شاه عباس و بازرگانان ارمنی برقرار کردند. به گفتۀ وی تجارت هلندی ها با ایران را باید کم و بیش، تجارت دو شریک برابر دانست چون خود آنها اذعان داشتند که تجارت با ایران نه بر اساس تسخیر سرزمین بوده و نه قراردادی انحصاری در کار بوده است(فوران، 1377: 68)، البته این موضوع در زمان ضعف شاهان صفوی صدق نمی کرد.

جانشینان شاه عباس اول

پس از شاه عباس اول به رغم تداوم سلطۀ ایران بر شمال خلیج فارس، رقابت های غربی ها در تجارت این منطقه و حملات و شورش های اعراب، بلوچ ها و افاغنه، اوضاع را آشفته و نابسامان کرد. در این زمان بود که شاهان صفویه که خود را ناتوان در اعمال نظر قاطع در امور می دیدند، از رقابت شرکت های خارجی بهره می بردند. در دوران شاه صفی رقابت تجاری شدیدی میان انگلیس و هلند در ایران درگرفت. در این دوره کشتی های هلندی میان هند و ایران در رفت و آمد بودند و محصولات هندوستان به ایران می آمد(تاج بخش، 1372: 692). هلندی ها به شکل قابل توجهی در جهت خروج انگلیسی ها از بنادر خلیج فارس تلاش می کردند. این در حالی بود که در اواخر دوران حکومت شاه صفی و آغازین سال های سلطنت شاه عباس دوم اختلافاتی نیز میان صفویان با هلندی ها ایجاد شد که حتی منجر به اشغال موقت جزیرۀ قشم توسط آنان گردید(سانسون، 1346: 171) در نهایت اوضاع آرام شد و وضعیت روابط دو کشور دوستانه باقی ماند. در سال های بعد به ویژه به علت شکست هلند از انگلیس در اروپا، روابط تجاری ایران با هلندی ها محدود شد و تجارت رقبای آنها یعنی انگلیس و فرانسه تا حدود زیادی رونق یافت. تمایل شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی نیز بیشتر به انگلیسی ها بود و سیاست های نابجای هلندی ها آنها را ازسطح اول روابط با ایران دور کرد و جایگاه آنها در روابط خارجی ایران متزلزل گردید. هلندی ها حتی در روزگاری که به شدت نیازمند نگاه دوستانۀ ایران بودند، حاضر به پرداخت هزینه ای نبودند و به عنوان نمونه پیشنهاد ایران برای مقابله با حملات اعراب مسقط را رد کردند. اما در این زمان پرتغالی ها که در زمان جانشینان شاه عباس اول برای بازیابی جایگاه خود در آب ها و خشکی های خلیج فارس به اقداماتی دست زده بودند، به دنبال بازسازی روابط با ایران بودند. با توجه به ناامنی های ایجاد شده در آب های خلیج فارس و تهدید امنیت آن توسط اعراب راه زن مسقط توافقاتی میان ایران و پرتغال برای قلع و قمع آنها صورت پذیرفت که در نهایت مذاکرات در این زمینه نیز به بن بست خورد و به جایی نرسید. اعراب مسقط ضمن تصرف بنادر خلیج فارس مانند بندر کنگ، بحرین، قشم و لارک، کشتی هایی را که در خلیج فارس می دیدند تصاحب می کردند(فلور، بی تا: 36). تلاش شاه سلطان حسین صفوی برای جذب متحدی علیه اعراب در مذاکره با هلند و انگلیس نیز بی نتیجه بود و در این زمان پادشاه ایران به دنبال جلب دوستی پادشاه فرانسه بود تا از آنها بخواهد که چند کشتی از نیروی دریایی خودشان را به خلیج فارس بفرستند. فرانسوی هایی که در 1075ق سومین شرکت هند شرقی را تأسیس کرده بودند. این تقاضا ظاهراً به وسیلۀ کشیشی فرانسوی به نام آبه گوردو برای لوئی چهاردهم فرستاده شد و به نظر می رسد که این درخواست در آن زمان به دلیل درگیری فرانسه در مسأله جانشینی اسپانیا بدون پاسخ ماند. سلطان حسین بعد از ناکامی در فرستادن چندین سفیر به نزد فرانسوی ها این بار به محمدرضا بیگ، کلانتر شهر ایروان مأموریت داد تا به دربار فرانسه برود هرچند که مخالفان روابط ایران و فرانسه هنوز در صدد کارشکنی و اختلال در این باره بودند. سرانجام نیز محمد رضا بیگ با عهدنامه ای که انتظارات ایران را برآورده نمی کرد به ایران بازگشت. این نکته را باید در نظر داشت که فرانسه در ایجاد رابطۀ رسمی با ایران مدتها بعد از دولت های پرتغال، هلند و انگلیس اقدام کرد. نقش مبلغان مسیحی فرانسوی در گسترش روابط با ایران بسیار مؤثر بود. نهایتاً اتحادی در اواخر 1130ق با پرتغالی ها ایجاد شد و البته ناگفته نماند که نبردهای مشترک پرتغالی ها و ایرانیان با اعراب به جهت شورش افاغنه ناتمام ماند. در دوران منجر به سقوط صفویان، ‌تجارت در خلیج فارس بیشتر به سمت بنادر شمالی مانند بصره، ریگ و بوشهر متمایل شده بود و با گرایش کمپانی های خارجی به حضور در آنها، رونق مضاعفی یافته بودند چنانکه گفته می شود که بندر ریگ در این دوره از رونق خاصی برخوردار بود(وثوقی، 1384: 331). در پی سقوط صفویه و دگرگون شدن اوضاع، پرتغالی ها بر هرمز مسلط شدند و شاه طهماسب دوم به دنبال اتحاد با آنها بود اما ظهور نادرشاه پایانی بود بر حضور پرتغالی ها در آب های خلیج فارس(لکهارت، 1368: 493). با انقراض صفویه، شرکت های تجاری اروپایی در خلیج فارس با مخاطرات جدی روبرو شدند و حضور دزدان دریایی، فعالیت های آنها را مختل کرده بود و در داخل کشور نیز کارکنان این شرکت ها در بسیاری از موارد جان خود را از دست دادند. هلندی ها در این برهه از تاریخ اقتصادی خلیج فارس به بصره رفتند و توانستند دوران پر رونقی را در آنجا سپری کنند. در هرصورت، زیان اقتصادی بزرگی به واسطۀ شرایط ناشی از سقوط صفویان به کشور وارد شد و شرایط مخاطره آمیزی برای تجارت در خلیج فارس به وجود آمد. حضور قدرتمند شرکت هند شرقی انگلیس در آب های خلیج فارس در این زمان و کم رنگ شدن نقش رقبا در این برهۀ زمانی، در نهایت و در آینده ای نه چندان دور،آنها را به قدرتی بی رقیب در آب های خلیج فارس در قرن سیزدهم هجری تبدیل کرد.

نتیجه

خلیج فارس به جهات گوناگون برای شاهان صفویه دارای اهمیت بود و آنها نمی توانستند نسبت به جریانات این منطقه بی تفاوت باشند. در نتیجه هنگامی که به دلایل گوناگون حضور قدرت های اروپایی در این ناحیه به شکل قابل توجهی افزایش یافت، آنان نیز به اشکال متفاوت به ایفای نقش در مناسبات با دولت های خارجی پرداختند. سیاست های شاهان صفوی تا پیش از دوران شاه عباس اول به شکل ملموس و روشنی، سیاستی توأم با پذیرش شرایط موجود بود که منجر به چشم پوشی آنها از امتیازاتی بود که تجارت خلیج فارس می توانست برای آنان به همراه داشته باشد. با روی کارآمدن شاه عباس اول و هموار شدن شرایط داخلی، سیاست صفویه در قبال حضور بی رقیب پرتغالی ها در خلیج فارس تغییر یافت و افزایش قدرت نظامی ایران منجر به گشوده شدن راه های تازه ای در تجارت بین المللی برای آنان گردید. اما سیاست لغزندۀ صفویان در خلیج فارس در زمان جانشینان شاه عباس اول نیز دستخوش تغییرات زیادی شد و گرفتاری های داخلی صفویان و کاهش اقتدار شاهان صفوی در کنار رقابت دولت های اروپایی در خلیج فارس، وضعیتی متزلزل و نا بسامان را برای صفویان رقم زد.

پی‌نوشت‌ها:

* کارشناسی ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی

منابع و مآخذ
بیانی، خان بابا(1379)، تاریخ نظامی ایران در دورۀ صفویه، تهران: طلوع قلم.
تاج بخش، احمد(1372)، تاریخ صفویه، شیراز: نوید شیراز.
سانسون(1346)، سفرنامه(وضع کشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی)، ترجمۀ دکتر تقی تفضلی، تهران: ابن سینا.
سیوری، راجر(1372)، ایران عصر صفوی، ترجمۀ کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکزی.
سیوری، راجر(1378)، خلیج فارس از روزگار باستان تا قرن هجدهم میلادی، ترجمۀ حسن زنگنه، قم: بوشهرشناسی با همکاری انتشارات همسایه.
عبدی بیگ شیرازی(نویدی) (1369)، تکملة الاخبار، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران: نشر نی.
فلسفی، نصرالله(1316)، تاریخ روابط ایران و اروپا در دورۀ صفویه، قسمت اول، تهران: چاپ خانۀ ایران.
فلسفی، نصرالله(1364)، شاه عباس اول، تهران: انتشارات علمی، ج2.
فلسفی، نصرالله(1342)، سیاست خارجی ایران در دوران صفویه، تهران: سازمان کتابهای جیبی.
فلور، ویلم(بی تا)، برافتادن صفویان، برآمدن محمود افغان، ترجمۀ ابوالقاسم سری، بی جا: بی نا.
فوران، جان(1377)، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمۀ احمد تدین، تهران: رسا.
فیگوئروا، دن گارسیا دو سیلوا(1363)، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران: نشر نو.
لکهارت، لارنس(1368)، انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمۀ مصطفی قلی عماد، تهران: مروارید.
مشایخی، عبدالکریم(1386)، خلیج فارس و بوشهر، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر.
نوایی، عبدالحسین(1377)، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دورۀ صفویه، تهران: سمت.
وثوقی، محمد باقر(1384)، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران: سمت.
ویلسون، آرنولد(1366)، خلیج فارس، ترجمۀمحمد سعیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط