بخش اول: مفهوم شناسی
برای آنکه بتوانی از برخی از آیات قرآن تفسیری علمی داشته باشیم، ناچاریم مراد از تفسیر، علم و تفسیر علمی را در لغت و اصطلاح بیان کنیم.الف: تفسیر
تفسیر در لغت:
تفسیر در لغت مصدر باب تفعیل از ماده ی «فسر» است. لغویون معانی زیر را برای این ماده ی ذکر کرده اند: 1- بیان و توضیح دادن(1)؛ 2- جدا کردن (2)؛ 3- آشکار ساختن امر پوشیده. (3)برخی نیز تفسیر و فسر را طبق قاعده ی اشتقاق کبیر(4) جداشده از «سفر» دانسته اند(5)، ولی توجه به کاربردهای این دو ماده نشان می دهد که این دو واژه دو معنا و استعمال متفاوت دارند. فسر بیشتر برای اظهار معنای معقول و آشکار کردن مطالب علمی و معنوی(6) و سفر در خصوص آشکار کردن اشیای خارجی و محسوس به کار می رود. (7)
با توجه به آنچه ذکر شد و با در نظر گرفتن موارد استعمال این کلمه می توان گفت: یکی از معانی حقیقی ماده فسر، کشف و اظهار معنای معقول و آشکار کردن حقیقت علمی نامحسوس است و با در نظر گرفتن معنای مبالغه در باب تفعیل می توان یکی از معانی لغوی واژه ای تفسیر را «به خوبی آشکار نمودن مطالب معنوی و حقایق علمی»(8) دانست. این واژه در قرآن کریم، تنها یک بار [اگر چه به معنای اصطلاحی آن نیست] استعمال شده است و آن در آیه ی سی و سه سوره ی فرقان است که خدای متعال پس از بیان برخی ایرادهای کافران و پاسخ به آنها، خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله)می فرماید: (ولا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق و احسن تفسیرا) (و هیچ مثالی برای تو نمی آورند جز آنکه با [جواب] حق و بهترین تفسیر [به سوی] تو می آییم).
تفسیر در اصطلاح:
بسیاری از مفسران تعریفی برای تفسیر ارائه نداده اند(9) و شاید آن را به روشنی معنای متبادر عرفی اش واگذار کرده اند. ولی در مقدمه برخی تفاسیر و کتب علوم قرآنی تعاریف مختلفی دیده می شود که بیانگر دیدگاه خاص آن دانشمندان درباره ی تفسیر می باشد.الف) امین الاسلام طبرسی: «تفسیر، کشف مراد از لفظ مشکل است». (10)
ب) راغب اصفهانی: «تفسیر در عرف دانشمندان، کشف معانی قرآن و بیان مراد است، اعم از اینکه به حسب مشکل بودن لفظ و غیرآن و به حسب معنای ظاهر و غیر آن باشد».
زرکشی در البرهان(11) و سیوطی در الاتقان (12) این تعریف را از راغب نقل کرده اند.
ج ) جرجانی: «تفسیر در شرح، توضیح معنای آیه و شأن و قصه آن و سببی است که آیه در آن شرایط نازل شده، با لفظی که با دلالت آشکار بر آن دلالت نماید»». (13)
د) علامه طباطبایی: «تفسیر، بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آنهاست». (14)
هـ) آیه الله خوئی: «تفسیر، آشکار کردن مراد خدای متعال از کتاب عزیز اوست». (15)
هر کدام از این تعاریف، از جهاتی ناقص است و نمی تواند بیان کننده ی مراد کامل از تفسیر باشد. برخی از این تعاریف [همچون تعریف مرحوم طبرسی] به بیان معنای لغوی شبیه تر است تا تعریف اصطلاحی و نیز قیودی اضافی دارند [مثل قید لفظ مشکل]. برخی تعریف ها نیز [مانند تعریف راغب] مانع اغیار نیست و با داشتن عبارت «و غیر آن» شامل تأویل هم می شود یا [همچون تعریف جرجانی] مقدمات تفسیری را نیز در تعریف تفسیر داخل نموده اند. در بعضی تعاریف نیز[مثل تعریف علامه طباطبایی و آیه الله خوئی] مبانی تفسیر در تعریف گنجانده نشده است.
از مجموع تعریف های ذکر شده، می توان این نکته را دریافت که تفسیر، صرفاً توضیح الفاظ قرآن نیست، بلکه باید مراد خداوند متعال از آیات قرآن بیان شود. و آنچه در تفسیر مهم است، رسیدن به مدلول لفظ و معنای پنهان آن است، نه فقط معنای ظاهری لفظ. از این رو کلامی دارای تفسیر خواهد بود که نوعی معانی پنهان و پیچیده داشته باشد تا از راه تفسیر، کشف و آشکار گردد. از طرفی تفسیر، علمی روشمند است و برای خود اصول، مبانی و قواعدی دارد که مفسر، ملزم به رعایت آنها است.
تعریف مختار:
«تفسیر عبارت است از بیان مراد استعمالی آیات قرآن و آشکار نمودن مقصود خدای متعال از آن، بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره. »ب: علم
علم در لغت:
«یافتن حقیقت چیزی» (16) و «حضور و احاطه بر شیء» (17) به عنوان معانی لغوی علم بیان شده است.علم در اصطلاح:
هر شاخه ای از علم، تعریف خاصی از علم ارائه می دهد. منطقیون، فلاسفه و طبیعیون، هر کدام تصور خاصی از علم دارند و آن را به صورتی مناسب با آموزه ها و روش های آن علم تعریف می کنند. منظور ما از علم در این مباحث، علم تجربی یا همان تعریفی است که پوزیتویست ها (18) ارائه می دهند: «مجموعه قضایای حقیقی که از راه تجربه حسی قابل اثبات باشد. » (19)پی نوشت ها :
1. معجم مقاییس اللغه، ج دو، ص 355.
2. قاموس المحیط، ج 2، ص 156.
3. لسان العرب، ج 10، ص 26؛ قاموس المحیط، ج 2، ص 156.
4. کشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 767، و صرف ساده، ص 220.
5. مجمع البحرین، ج 3، ص 473، و الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 220.
6. مفردات راعب؛ ص 636.
7. مفردات راغب، ص 412.
8. روش شناسی تفسیر قرآن، ص 9.
9. مانند: تبیان، کشاف، تفسیر الکبیر، الدرالمنثور.
10. تفسیرمجمع البیان، ج یک، ص 39.
11. البرهان فی علوم القرآن، ج یک، ص 104.
12. الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص1190.
13. التعریفات، ص 76.
14. تفسیرالمیزان، ج 1، ص 4.
15. البیان، ص 397.
16. مفردات راغب، ص 580.
17. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 206.
18. Rositivisme.
19. آموزش فلسفه، ج 1، ص 61.