هشدار در برابر آفات و خطرات استعمار غرب

با وجود غفلت و بی‌خبری حاکمان ایران، روحانیون و عالمان بیداردل با دید تیزبین و بینش دقیق خود نسبت به مسائل کشور و اوضاع جهانی نظارت داشتند و نیات دلسوزانه و میهن‌پرستانه و اسلام‌خواهانه‌ی آن‌ها مانع از چشم‌پوشی نسبت به نفوذ
شنبه، 8 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هشدار در برابر آفات و خطرات استعمار غرب
 هشدار در برابر آفات و خطرات استعمار غرب

پژوهشگر : خدیجه داداشی


 
با وجود غفلت و بی‌خبری حاکمان ایران، روحانیون و عالمان بیداردل با دید تیزبین و بینش دقیق خود نسبت به مسائل کشور و اوضاع جهانی نظارت داشتند و نیات دلسوزانه و میهن‌پرستانه و اسلام‌خواهانه‌ی آن‌ها مانع از چشم‌پوشی نسبت به نفوذ غربیان در کشور می‌شد
هشدار در برابر آفات و خطرات استعمار غرب
با وقوع انقلاب صنعتی در کشورهای اروپایی و در پی آن شکل‌گیری استعمار، توجه غرب جدید به منظور تأمین نیازهای اولیه‌ی صنایع خود، متوجه سایر نقاط عالم و به طور خاص مشرق زمین جلب گردید. در برابر میل سیری ناپذیر جوامع غربی در استعمار و استثمار انسانی و معدنی سایر کشورها، غفلت؛ ساده لوحی و بی‌خبری حاکمان جوامع شرقی و به طور خاص شاهان ایران، زمینه‌ها و فرصت‌های مورد نیاز استعمار غرب برای نیل به مطامع آن‌ها را فراهم می‌ساخت؛ وضعیتی که بیش از هر دوره‌ای، در دوره‌ی حکومت قاجارها در ایران قابل بررسی و مشاهده است.
حضور غربیان و به‌خصوص انگلیس در منطقه‌ی خاورمیانه و تأمین مطامع استعماری‌اش از منابع سایر کشورها، رنگ و بوی استقلال سیاسی و اقتصادی حکومت‌های منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود. ایران عصر قاجار نیز اگرچه در ابتدا از حیث راه ورود به هند ثروتمند، مورد توجه اروپا بود؛ ولیکن در سال‌های نه چندان دور پس از آن، به واسطه‌ی کشف منابع غنی و ظرفیت‌های بالای طبیعی و ژئوپلتیک مورد توجه ویژه‌ی استعمارگران قرار گرفت.
تلاش استعمار برای نفوذ و اداره‌ی مستقیم ایران همانند آنچه که برای هندوستان اتفاق افتاد به دلیل تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و همین طور شرایط خاص ایران به لحاظ جغرافیایی با شکست مواجه شد، از این رو اجرای سیاست‌های استعماری با ابزار دیگری مورد پی‌گیری قرار می‌گرفت. مکر، حیله و بازی با مهره‌های پنهان سیاسی و اقتصادی و به راه انداختن گروه‌های فراماسونری؛ وعده و وعید حمایت و فریب افراد جویای جاه، مقام و نفوذ به دربار و ...، از جمله روش‌هایی است که در همین راستا صورت گرفته است.
با وجود غفلت و بی‌خبری حاکمان ایران، روحانیون و عالمان بیداردل با دید تیزبین و بینش دقیق خود نسبت به مسائل کشور و اوضاع جهانی نظارت داشتند و نیات دلسوزانه و میهن‌پرستانه و اسلام‌خواهانه‌ی آن‌ها مانع از چشم‌پوشی نسبت به نفوذ غربیان در کشور می‌شد. عالمان سعی داشتند با هشدار نسبت به خدعه و نیرنگ استعمارگران، شاهان قاجار را نسبت به خطراتی که در پی نفوذ بیگانگان برای سلطنت و استقلال کشور به‌وجود خواهد آمد، آگاه کنند.
علامه‌ی نامی مرحوم «آقا احمد کرمانشاهی» فرزند بزرگ «آقا محمد علی کرمانشاهی» و از نوادگان استاد معظم علامه «مجلسی» که مدتی نیز در هند که مستعمره‌ی انگلیس بود، زندگی کرده است، از عالمانی است که نسبت به استعمار کشورهای غربی به شدت نگران و هوشیار بوده است.
«مرآت الاحوال جهان نما» اثر احمد کرمانشاهی کتابی از گونه‌ی «تحفه العالم» اثر «سید عبداللطیف شوشتری» و از آغازین نوشته‌هایی است که ایرانیان در واکنش نسبت به تمدن غرب از خود به جای گذارده‌اند. وی در این کتاب نفوذ استعمار در کشورهای دیگر را مورد انتقاد قرار داده است و اگرچه در نوشته‌های خود انتقاد زیادی به انگلیسی‌ها وارد نکرده و دستاوردها و پیشرفت‌های جدید آن‌ها را نیز مورد ستایش قرار داده است؛ اما با این وجود باز هم می‌توان در لابه‌لای این کتاب، به گزیده‌هایی از انتقادهای وی به انگلیسی‌ها دست پیدا کرد.
آقا احمد کرمانشاهی به هنگام ذکر رویارویی «تیپو سلطان» با انگلیسیان، تا حدودی لحن هم‌دردی با تیپو سلطان را دارد و کسی را که خانه‌ی محرم تیپو بوده ولی به سود انگلیسیان به وی خیانت کرده، مردی بدذات و نمک به حرام می‌خواند و از اینکه کشته شد و به مراد دل خود نرسید، اظهار خوشحالی می‌کند.
وی در بخشی از کتاب سعی دارد با بیان چگونگی استیلای انگلیسیان بر هند، شاهان قاجار {در این زمان فتحعلی شاه در ایران حکومت می‌کرد} را مخاطب قرار داده و آن‌ها را نسبت به اثرات سوء نفوذ استعمارگران در کشور آگاه کند تا شیفته و فریفته‌ی آنان نشده و نسبت به سلطه‌ی استعمار هوشیار باشند.
«جناب مستطاب حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌الاسلام) فرموده است: «رأسُ الآفات اَلوَلَه باللّذاتِ؛ یعنی: سر آفت‌ها و اصل زحمت‌ها، واله و شیفته شدن به لذت‌هاست» و بعضی از عرفا گفته‌اند:
«اذا اشتَغَلَ السلطانُ بِاللّهوِ فبَشّروهُ بِفناءَ المُلکِ و خرابه؛ یعنی: چون پادشاه مشغول لهو و لعب و مفتون لذات نفس گردد و اوقات خود را صرف آن سازد، پس بشارت دهید او را به تباه شدن و خراب شدن ملک او؛ چنانچه بر محمد شاه[1]، آخرین سلاطین بابریه در هند رویداد شد که به سبب اشتغال به عیش و عشرت و مصاحبت با امردان[2] و زنان خوب صورت، پایه‌ی سریر سلطنت و دولت او سست گردید و بیگانه، مملکتش را مسخر نمود و از آن روز الی الآن، روز به روز کوکب احوال آن دودمان در رجعت است و پایه‌ی امور دولتشان سست‌تر و خراب‌تر می‌شود؛ چنانکه در این جزو زمان، به جز نام سلطنت، در آن خاندان چیزی باقی نمانده{است}.»[3]
آقا احمد با بینش سیاسی دقیق خود سعی دارد به شاهان قاجار بفهماند که پرداختن به امور بیهوده و لذات زود گذر موجب فنا و نابودی مملکت و سلطنت می‌شود. وی با بیان این مسئله به شکل‌های مختلف قصد دارد شاهزادگان قاجار را از دل مشغولی به لذات و خوشگذرانی‌ها، برحذر داشته و آن‌ها را نسبت به مکر و حیله‌ی بیگانگان و استعمارگران که در کمین ملک و سرزمین ایران بودند، هوشیار سازد و این مسئله را با آوردن نمونه‌هایی از ویرانی ولایات هندوستان، در پی نفوذ و خدعه‌ی استعمارگران انگلیس گوش‌زد می‌کند.
از جمله در جایی؛ آقا احمد کرمانشاهی به هنگام ذکر رویارویی «تیپو سلطان» با انگلیسیان، تا حدودی لحن هم‌دردی با تیپو سلطان را دارد و کسی را که خانه‌ی محرم تیپو بوده ولی به سود انگلیسیان به وی خیانت کرده، مردی بدذات و نمک به حرام می‌خواند و از اینکه کشته شد و به مراد دل خود نرسید، اظهار خوشحالی می‌کند.[4]
از سوی دیگر؛ آقا احمد کرمانشاهی به هنگام توصیف عظمت شهر کلکته- که خود معتقد است که این شهر به همت و کوشش انگلیسی‌ها آباد شده است- می‌آورد: «مجملا تمام هندوستان خراب شده است تا آن بندر آباد گردیده است.»[5] یا اینکه به هنگام تحلیل و تبیین چگونگی چیره شدن انگلیسی‌ها بر هندوستان، به روشنی نیرنگ، حیله و مکر انگلیسی‌ها را نیز بیان کرده است.
«..... و بالجمله چون کمپنی انگریز یعنی جماعت تجار هند با پادشاه خود این احوال را مقرر کردند، گماشتگان خود را با مال التجاره و زر نقد روانه سمت هندوستان کردند و در هنگام سلطنت جهانگیر پادشاه بابری حسب الخواهش جامس پادشاه انگریز در بندر سورت مکانی به جهت بیت التجاره که آن را کوتهی می‌گویند به آن جماعت داده شد و رفته رفته از آن پادشاه رخصت کوتهی ساختن در ممبئی و مندراج و بنادر دیگر نیز حاصل کردند و در امر تجارت مشغول و سرگرم بودند و به پادشاه هند نیز گمرک و محصول مال التجاره می‌دادند و بهتر از سوداگران دیگر اطاعت می‌کردند و در این ضمن با مردم و رؤسا و بزرگان هر ملکی رسوم دوستی و اخلاص را استوار نمودند و بر احوال و اطوار آن ملک آگاهی و اطلاع به هم رسانیدند. پس از تجارت ترقی کرده به تسخیر مملکت کوشیدند و به اندک وقتی کشور وسیع البنیان هندوستان را به تصرف خود در آوردند و از کثرت هوش و ادراک و متابعت عقول دانشمندان و اصحاب تدبیر از سوداگری پا به خرگاه سروری نهادند.»[6]
بی‌حالی و بی‌توجهی شاهان و حاکمان هندوستان نسبت به مکر و حیله‌ای که انگلیسی‌ها برای تسلط بر هندوستان در پیش گرفتند و در قالب فعالیت‌های تجاری و اقتصادی و با برخوردهای مکارانه و گویش نرم و مصالحت جویانه آنان را خام کرده و موقعیتی در این کشور به دست آوردند، به شدت مورد انتقاد آقا احمد و موجب آزردگی خاطر وی می‌شود. وی همان‌طور که بیان کرده، توجه استعمارگران به مشاوره‌ی دانشمندان و اصحاب تدبیر باعث شد تا آن‌ها در اهداف خود موفق شوند و این مسئله را به‌خصوص در اشاره به پادشاه قاجار که خواستار توجه وی به این مسئله است، بیان می‌دارد.
درنگ آقا احمد در هندوستان و نگارش کتابش در نخستین دهه‌ی سده‌ی 19 و مقارن با آغاز درگیری ایران در عرصه‌ی سیاست جهانی بود. از رشته رویدادهای بسیار مهم آن دهه، یکی جنگ‌های طولانی روس و ایران و دیگری کوشش فرانسه و انگلیس بر اجرای برنامه‌های استعماری خویش در ایران بود و هر دوی این سلسله رویدادها در کتاب «مرآت الاحوال» آقا احمد کرمانشاهی انعکاس یافته است. آقا احمد کرمانشاهی برنامه‌های استعماری فرانسویان را نیز مورد انتقاد قرار داده ولی در برخی موارد در مقایسه با استعمارگری‌های انگلیس، حساسیت زیادی به خرج نمی‌دهد.
به عنوان مثال؛ آقا احمد کرمانشاهی در این مسئله که آیا دولتی از اروپاییان حق آن را دارد که بر کشوری بیرون از مرزهای خود چیره گردد، یورش فرانسه بر مصر در سال 1213ق/1798م. را امری نادرست و حرکتی غیرمشروع به شمار آورده و استعمار انگلیس در هند را به علت برخورداری از شرایط لازم و به سبب عدم شایستگی هندویان بر کشورداری، کاری سخت بهنجار دانسته است.[7]
سلطان الواعظین نیات انگلیسیان در ورود به سرزمین‌های دیگر را با قصد سوء استفاده و غارت ثروت ممالک می‌دانست و هرگونه همکاری با آن‌ها را حرام اعلام کرده و این حکم خود را نه تنها در مورد مسلمانان بلکه به غیرمسلمانان نیز تعمیم داده بود.
اگرچه همان‌طور که گفته شد این مسئله به معنای چشم‌پوشی از تبعات نفوذ استعمار انگلیس در هند نیست. آقا احمد از آنجا که در هندوستان حضور داشته و استعمار انگلیس را در این کشور مشاهده کرده است، نمونه‌ی عینی خود برای درک بیشتر از نتایج تسلط استعمار بر کشورها را نیز از این سرزمین بیان می‌کند تا عبرتی برای شاهان ایران قرار دهد:
«احوال اهالی هندوستان و سلاطین آن به سبب معاشرت و مسامحه با جماعت نصاری[8]
، رفته رفته از اوج رفعت[9] به حضیض[10] رسید. پس بر فدویان و جان نثاران پایه‌ی سریر سلطنت دارالسیف و الایمان ایران، لازم و واجب است که از سوء عاقبت و فساد مال دوستی و الفت و مصاحبت با این جماعت مکر طویت[11]، اندیشه نموده، به نرم زبانی و سالوسی و تملق و چاپلوسی این فرقه، فریفته و به وعده‌های بی فروغ این طایفه سراپا حیله، شیفته و خرسند نشوند؛ چه سرمایه‌ی ایشان در تسخیر ممالک و بلدان و تخریب خانه‌ی سلاطین و پادشاهان همین است و هر مملکتی را که اراده‌ی تسخیر آن داشته‌اند، اول به اسم سفارت و تجارت در آن رخنه کرده، سرداران و ارکان دولت و رؤسای آن مملکت را به دادن درم و دینار و اقمشه[12] نفیسه و تحایف[13]لطیفه و نرم زبانی فریفته کرده، بعد از آن به سهولت تمام بر آن مسلط شده‌اند.
چنانچه از مطالعه‌ی احوال هند، معلوم خواهد شد و تسلط ایشان در هر دیار، نه بس موجب زوال سلطنت و ریاست و حصول بدنامی و ذلت است، بلکه مع ذلک باعث قطع سبیل امر به معروف و نهی از منکر و خرابی دین مبین و انهدام ارکان شریعت سیدالمرسلین است و سبب خسران دنیا و آخرت است..... متوقع از اصحاب عقل و بینش و ارباب کیاست و دانش، سیّما[14] سلاطین نامدار و شاهزادگان و الاتبار و حکام ذوی الاقتدار[15]، آنکه به نظر تعمق و اعتبار در این اوراق ملاحظه فرموده، بازی و افسانه طرازیش[16] نگمارند. اللهم اِنّی اَنذرتُ و نَصحتُ و اُشهدکَ و کفی بکَ شهیداً[17].»[18]
کرمانشاهی با توجه به مورد هندوستان، هوشیاری و دقت را لازمه‌ی برقراری روابط ایران با هر نوع کشور استعماری می‌داند و سیاست‌های فریبنده و منفعت طلبانه‌ی آن‌ها را تنها در راستای تأمین منافع آن کشور و موجب زوال و ویرانی سایر ممالک می‌داند به همین دلیل پس از تذکرهای مکرر نسبت به سیاست خدعه و نیرنگ انگلیسیان، در مورد ایجاد روابط سیاسی با فرانسویان نیز هشدار داده و می‌گوید:
«طریقه‌ی عقل و حزم مقتضی آن است که اصلاً از این طایفه[19] احدی را در پایه‌ی سریر سلطنت رخنه و آمد و شد ندهند؛ زیرا که تمام آن فرقه در چرب زبانی و چاپلوسی و تسخیر قلوب حکام و رعیت و ایقاع[20] فتنه و نفاق فیمابین رؤسا و منقلب ساختن سروران از پادشاهان و رعایا را از سرداران یگانه روزگارند و در هر ملکی که راه یافته‌اند، اول به نوع عجز و انکسار[21]و تجارت و سفارت و نوکری و چاکری بوده است و اخر الامر رفته رفته آن ملک را مسخر نمودند. اگر چه اهالی ایران، بشر طبیعت و پلنگ خاصیت‌اند و حکومت خلاف مذهب- خصوص کافر- با حیات ایشان جمع نمی‌شود و لیکن واقفان به کار و مردمان آموزگار را از تردد سفرای ایشان به دارالسلطنه [ایران] نهایت تشویش است؛ زیرا که این جماعت [فرانسوی] در اعلی درجه مکر و خدعه‌اند و اغلب سرداران ایران در نفاق و طمع به درجه‌ی قصوی[22] رسیده‌اند و لهذا سپاه را نیز از ایشان دلخوشی و رضامند تمام، حاصل نیست و از تراکم این امور، عقل خردمند را خوف رسیدن چشم زخم به پایه‌ی سریر سلطنت [ایران] بسیار است.»[23]
«ابوالفتح حسن حسینی» (سلطان الواعظین) از علمای دوره‌ی قاجار که به شدت با استعمار اروپاییان سر ستیز داشته است نیز با ابراز نگرانی از نفوذ غربیان در مملکت اسلامی سعی دارد با روشنگری نسبت به مکر و حیله‌ای که در عملکرد آن‌ها برای تسلط بر جوامع دیگر وجود دارد، مردم را آگاه کند. وی در اشاره‌ای که به روند تسخیر آمریکای لاتین توسط اروپاییان دارد اظهار می‌دارد:
«فرنگان صاحب مکر و حیله به مقتضای دنیاداری، هر روزه به حضور پادشاه {محلی مکسکو[24]}مشرف شده، بنای دوستی و اتحاد {و} گذرانیدن تحایف و اقمشه‌ی فرنگ به حضور پادشاه گذاشتند. {فرنگیان} به تدریج آشنا به زبان آن‌ها شده و تصرف در مملکت نموده، پادشاه مکسکو را مقید ساختند. چون این خبر در کل شهر و مضافات منتشر گردید، اهل آنجا نظریه‌ی حقوق شاهی، از ذکور و اناث و کبیر و برنا و پیر هجوم آورده بنای شورش و جدال را با فرنگان گذارده، چون آن مظلومان را حربه‌ی کاری نبود، جماعت فرنگان به علت توپ و تفنگ، جمع کثیر را هلاک نمودند.»[25]
«سلطان الواعظین» نیز همانند آقا احمد کرمانشاهی، هم‌زمان با حکومت فتحعلی شاه قاجار در ایران بوده و مدتی در کشور هند زندگی کرده است و در این مدت رفتارهای استعماری انگلیسیان بر این کشور مورد توجه و انتقاد شدید سلطان الواعظین قرار گرفته و در موارد متعددی سعی در نمایش سیاست‌های آن‌ها در هند دارد. از جمله در جایی از کتاب خود پس از شرح نحوه‌ی دست‌یابی انگلیسیان بر هند و چگونگی برنامه‌های استعماری آن‌ها این‌گونه نتیجه می‌گیرد:
«حق اینکه آنچه بر حقیر معلوم گردید تمامی امور جماعت انگلیسیه به مکر و حیله و جمیع اوقات شبانه روز آن‌ها مصروف به دنیاداری است..... و اگر خرقه‌ی دنیاداری را به بذل مال و رفتار و سازش دانند به قدر ضرورت سعی و تلاش {کنند و} کوتاهی را به قدر سر مویی تجویز ننمایند؛ بعد از گذشتن امر و حاجت، قطع رفتار و تغییر سلوک دهند.»[26]
سلطان الواعظین نیات انگلیسیان در ورود به سرزمین‌های دیگر را با قصد سوء استفاده و غارت ثروت ممالک می‌دانست و هرگونه همکاری با آن‌ها را حرام اعلام کرده و این حکم خود را نه تنها در مورد مسلمانان بلکه به غیرمسلمانان نیز تعمیم داده بود. وی پس از آنکه جایگاه و فعالیت خود در یکی از مدارس هند و جایگاهی که در نزد طلاب و ساکنان شهر به دست آورده بود بیان می‌کند، نقلی از تأثیر گفته‌ها و نظرهای خود بر روی یکی از کارکنان شرکت انگلیسی و متقاعد کردن وی در مورد حرام بودن کار کردن برای انگلیسیان بیان می‌کند:
«بعد از ورود حقیر در مدرس، یکی از اعاظم سرکارگورنر مدرس روزی نزد حقیر آمده استفتا نمود که مشغول فرنگی شدن در شریعت شما جایز است یا نه..... حقیر در جواب نوشت؛ شغلی که باعث اعانت آن‌ها باشد حرام است؛ بلاتکلیف است میان علمای شیعه. آن عاقبت به خیر همان ساعت بلاتأمل از جا برخاسته نزد گورنر{حاکم} رفت{و} از شغلی که داشت استعفا نمود. هرچه گورنر اصرار نمود و در ماهه[27] او را زیاد کرد آن مرد بزرگ قبول ننمود.»[28]
از نظر آقا احمد، توجه استعمارگران به مشاوره‌ی دانشمندان و اصحاب تدبیر باعث شد تا آن‌ها در اهداف خود موفق شوند و این مسئله را به‌خصوص در اشاره به پادشاه قاجار که خواستار توجه وی به این مسئله است، بیان می‌دارد.
نفوذ استعمارگران اروپایی در هر دوره و در هر سرزمینی به شکلی خود را نشان داده است. در سرزمین‌هایی که مردم آن به راحتی سایه‌ی تسلط بیگانگان را بر خودشان تحمل کردند، کار استعمارگران نیز راحت‌تر بوده و بدون زحمت و تنها با استفاده از توان نظامی و قوه‌ی قهریه بر آنجا مسلط شدند و اداره‌ی آن کشور را به دست گرفتند که این مسئله در کشورهای زیادی از جمله هند قابل مشاهده است. اما در ایران اوضاع به گونه‌ی دیگری بوده است و استعمارگران اگرچه در آغاز تمام تلاش خود را کردند تا به همین صورت بر کشور مسلط شوند، اما عرق ملی و میهن پرستی ایرانیان و نیز غیرت دینی و اسلامی آن‌ها مانع از این مسئله شد.
وجود چنین روحیه‌ای در ایرانیان، کشورهای غربی را از اهداف توسعه طلبی و قدرت طلبی آن‌ها منصرف نکرد بلکه آن‌ها را مجبور کرد تا با در پیش گرفتن سیاست‌های مکارانه و هدف قراردادن بنیان‌های فکری و اعتقادی مردم، ریشه‌های مقاوت مردم را از بین ببرند.
نمونه‌ای از این مسئله را می‌توان در تلاش‌های افرادی چون «هنری مارتین» و «لی» مشاهده کرد که با نوشتن کتاب‌هایی در رد اسلام، کوشیدند در اعتقادات دینی مردم سستی ایجاد کرده و مسیحیت را در ایران رواج دهند تا به این ترتیب از مقاومت مردم در مقابل نفوذ بیگانگان که برگرفته از مفاهیم موجود در آموزه‌های اسلامی بوده و به صورت موانع بر سر راه گسترش استعمار درآمده بود، جلوگیری کنند. نوشته‌ها و مناظره‌های افرادی چون مارتین صرفاً یک تلاش فردی برای ترویج مسیحیت نبوده است و حمایت سفیران و نمایندگان استعمار کهن انگلیس از جمله سرگوراوزلی و ملکم، نشان دهنده‌ی اهداف استعماری است که در پس چنین ظواهری وجود دارد.
هنری مارتین، کشیش مسیحی که با عنوان تمایل به گرایش به اسلام وارد ایران شد، فعالیت خود را از شیراز آغاز کرد و در حوزه‌های درس و بحث‌های دینی نیز حضور یافت و هم‌زمان نیز شروع به ترجمه‌ی انجیل به زبان فارسی نمود. چون در ابتدا کسی متعرض وی نشد، به سرعت اندیشه‌های ضد اسلامی خود را گسترش داد و به رد اسلام پرداخت[29] و افراد بسیاری را نیز در اعتقادات خود دچار تزلزل کرده و سعی داشت گروه‌هایی چون صوفیان را که پایه‌های منطقی درستی در اعتقادات خود نداشتند جلب کند. اما در این زمینه نیز هوشیاری علمای عصر به داد مردم رسید و آن‌ها را از اهداف پشت پرده‌ی عناصر استعمار انگلیس باخبر کرد.
هنری مارتین در طول مسیر حرکت خود از شیراز به تهران با هدف اعطای انجیل ترجمه شده به فارسی به فتحعلی شاه، در شهرهای اصفهان و قم توقف نمود و با عالمان دینی این مناطق به مناظره برخواست و سعی داشت آن‌ها بر حقانیت مسیحیت در مقابل اسلام مجاب کند. اگرچه وی در برخی موارد و در مناظره با عالمانی که تسلط کاملی به دقت نظرها و نکته سنجی‌های موجود در دین اسلام نداشتند، موفقیت‌های موقتی به دست آورد، ولی از همان زمان تا کنون ردیه‌های متعددی توسط اشخاص مختلف بر آرای ضد اسلامی وی نوشته شده است.
از جمله عالمانی چون «حاجی ملاعلی نوری» (حاجی اصفهانی)- «آقا محمدرضا همدانی»، از عالمان صوفی ایران در کتاب خود با عنوان «مفتاح النبوه» - «سیدمحمد حسین بن میر عبدالباقی خاتون آبادی»- «ملا احمد نراقی» با نگارش کتابی با عنوان «سیف الامه»[30] سعی کردند با تشریح بی‌پایه و اساس بودن گفته‌ها و ادعاهای مارتین، مانع از نفوذ اعتقادی استعمار در بین مردم و گمراهی آن‌ها شوند.
هوشیاری علمای بزرگ در مقابل سیاست‌های مزورانه‌ی مستعمران اروپایی و در رأس آن‌ها انگلیس همواره باعث روشنگری مردم بوده است اگرچه حاکمان به دلیل غرق شدن در رقابت بر سر قدرت، از بصیرت کافی در مقابل استعمار و اهداف آن‌ها برخوردار نبودند. «سیدجمال الدین اسدآبادی» از جمله عالمانی است که سالیان متمادی از حیات خود را صرف مقابله با توسعه طلبی‌های استعمار در کشورهای اسلامی به‌خصوص در هند، افغانستان و ایران کرده است و به شدت نسبت به خوی استعارطلبی و تزویر انگلیسی‌ها برای ملل اسلامی نگران بوده و همواره مصرّ و پایدار بوده است تا رنگ و روی فریب‌کاری غربیان در تقابل با کشورهای شرقی را به روشنگری بیان کند.
سیدجمال الدین اسدآبادی در جایی با ذکر تاریخچه‌ای از زندگی انگلیسیان و تلاش آن‌ها برای رقابت با سایر کشورهای اروپایی در غافله‌ی غارت کشورهای دیگر، به بیان سیاست‌های فریب‌کارانه‌ی آن‌ها می‌پردازد:
«...... انگلیسیان برای ورود به این عرصه‌ی رقابت، رجال برجسته و کارآمد و دانشمند به اندازه‌ی کافی نداشتند. از طرفی به دلیل کمبود جمعیت و فقر امکانات و اطلاعات، چاره‌ی کار را در این دانستند که یک سیاست مستمری مبتنی بر خدعه و تزویر و حیله و سیاست شرارت توأم با نفاق را پیشه خود سازند ........ با همین سیاست مزورانه، انگلیسی‌ها به منازعات درونی ملت‌ها دامن زدند و یا وزیران را به جان امیران و در نهایت همه را به جان هم انداختند و یا همواره سعی می‌کنند تا کشورهای مختلف را علیه یک‌دیگر تحریک کنند.»[31]
«سیدحسن کاشانی» ملقب به «مؤید الاسلام» نیز در تأیید و تکمیل گفته‌های بالا و با طرح دعاوی استعمارگران در بدو ورود به سایر کشورها، نیات و اهداف نهایی آن‌ها را تشریح کرده است:
«.... اول، ترقی تجارت. به این اسم در مملکت اجانب، داخل شده به هر وسیله بتوانند مقاصد سیاسیه‌ی خود را پیش می‌برند. دوم، دعوای انسانیت و مدنیت و تربیت نوع. به این بهانه نیز ممالک بسیار را متصرف شده و ملیون نفوس بنی نوع را برباد دهده و می‌دهند. سوم، ترقی روحانی و اشاعت دیانت عیسویه. به این قسم کشیشان و داعیان نصرانیت در ممالک اجنبیه، به یک دست انجیل و دست دیگر شمشیر وارد می‌شوند و به هر وسیله باشد مردم را به خود می‌شورانند و جهازات[32] دولت متبوعه خود را بدان مملکت دعوت می‌کنند.»[33]
توجه و دقت علما به سیاست‌های مزورانه‌ی استعمارگران غربی و تلاش برای حفظ منافع کشور و ملت همواره برقرار بوده و حتی در زمانی که بخشی از سرزمین ایران با تجاوز مستقیم و نظامی غربیان مواجه شده است، علما بر لزوم مقاومت و ایستادگی مردم و حتی حمایت از حکومت مرکزی به منظور حفظ قلمرو سرزمینی تلاش کرده‌اند این مسئله را می‌توان به طور آشکارتری در جریان حمله‌ی انگلیسیان به بوشهر و یا هرات مشاهده کرد و این موضوع در تاریخ متمادی از حیات ایران به کرّات قابل تحقیق است.(*)

پی نوشت ها :

[1]. منظور، محمدشاه روشن اختر (1131-1161 ق) پادشاه بابری گورکانی هند است.
[2]. پسران نو رسته
[3]. آقا احمد کرمانشاهی، مرآت الاحوال جهان نما، مقدمه و تصحیح علی دوانی( تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1375)، چاپ دوم، ص 536
[4]. همان، ص 235
[5]. همان، ص 257
[6]. همان، ص 464
[7]. همان، ص 399
[8]. منظور انگلیسیان
[9]. عزت و بزرگی
[10]. پستی و خاری
[11]. مکار
[12]. کالا
[13]. هدیه‌ها و سوغات
[14]. به خصوص
[15]. صاحبان قدرت
[16]. افسانه‌ی بافی
[17]. بار خدایا، من هشدار و پند دادم و تو را شاهد می‌گیرم و شاهدی چون تو کافی است.
[18]. مرآت الاحوال جهان نما، صص 199 و 200
[19]. هیئت‌های سیاسی و نظامی فرانسویان
[20]. پراکندن
[21]. زبونی، شکسته نفسی
[22]. دورترین، منظور نهایت نفاق و طمع است.
[23]. مرآت الاحوال جهان نما، ص 405
[24]. مکزیک
[25]. سفرنامه و سیاحت نامه سلطان الواعظین در هند، صص 235 و 236؛ به نقل از عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران (تهران: امیرکبیر 1387)، چاپ پنجم، ص456
[26]. همان، ص 457
[27]. حقوق
[28]. همان، ص 459
[29]. عبدالرزاق مفتون دنبلی، مآثر السلطانیه، تصحیح و حاشیه‌ی غلامحسین زرگری‌نژاد( تهران: مؤسسه‌ی انتشاراتی روزنامه‌ی ایران،1383)، ص 223
[30]. نخستین رویارویی اندیشه گران ایرانی...، صص534- 540
[31]. محمد حسن رجبی(دوانی)، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، (تهران: نشر نی، 1390)، ج 1، ص 261
[32]. ابزار و ادوات جنگی
[33]. همان، ج 2، ص 73
منابع:
عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران (تهران: امیرکبیر 1387)، چاپ پنجم
آقا احمد کرمانشاهی، مرآت الاحوال جهان نما، مقدمه و تصحیح علی دوانی (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1375)، چاپ دوم
عبدالرزاق مفتون دنبلی، مآثر السلطانیه، تصحیح و حاشیه‌ی غلامحسین زرگری‌نژاد (تهران: مؤسسه‌ی انتشاراتی روزنامه‌ی ایران،1383)
محمدحسن رجبی(دوانی)، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، (تهران: نشر نی، 1390) ج 1و2
سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره‌ی معاصر (از آغاز سلطنت قاجاریه تا سرانجام فتحعلی شاه) (تهران: اساطیر 1383)، 2 ج

منبع : برهان

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط