لیوتار: اُفول فراروایت ها

نظریه ی پست مدرن ژان فرانسوالیوتار(1) درباره ی معرف(شناخت)، بر اُفول دو نوع فراروایت(2)(روایت اعظم) مبتنی است: نخست روایت رهایی(3)(آزادی) و دوم روایت پیش بینی(4). هر دو روایت مدعی مزیت و برتری علم و معرفت بر
پنجشنبه، 13 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لیوتار: اُفول فراروایت ها
 لیورتا: اُفول فراروایت ها

نویسنده: سید محمد مهدی زاده




 

نظریه ی پست مدرن ژان فرانسوالیوتار(1) درباره ی معرف(شناخت)، بر اُفول دو نوع فراروایت(2)(روایت اعظم) مبتنی است: نخست روایت رهایی(3)(آزادی) و دوم روایت پیش بینی(4). هر دو روایت مدعی مزیت و برتری علم و معرفت بر خطاهای جهل و خرافه به عنوان مختصات جوامع پیشامدرن هستند. روایت رهایی بر خطاهای جهل و خرافه به عنوان مختصات جوامع پیشامدرن هستند. روایت رهایی یا آزادی، روایتی سیاسی است که به وسیله ی دولت از طریق نظام آموزشی اعمال می شود و علم را نیروی بزرگ و آزادکننده معرفی می کند. طبق دیدگاه لیوتار، فرهنگ پست مدرن اعتبار هر نوع روایت اعظم از جمله روایت رهایی و پیش بینی را متزلزل ساخته است(لیورتار، 121:1380).
لیوتار معتقد است که علم مدرن برای مشروعیت، به روایت ها متوسل می شود. این امری پارادوکسیکال(تناقض نما) است، چون علم دقیقاً به دلیل کنارگذاشتن روایت است که ادعای برتری دارد. در هر حال، علم بر روایتی متفاوت با نوع پیشامدرن آن متکی است. به نظر او، منشأ روایت علم، سیاست و فلسفه است و با روشنگری و تحقق آرمان های انقلاب فرانسه ارتباط دارد که راویِ رهایی تدریجی انسانیت از بردگی و ظلم طبقاتی بود. علم مدرن تصور می کند که اگر در دسترس همگان قرار داشته باشد، آن نقش محوری را در فرایند دستیابی به آزادی مطلق بازی کرده است. لیوتار این نوع از نقش محوری را در فرایند دستیابی به آزادی مطلق بازی کرده است. لیوتار این نوع از روایت را «روایت اعظم یا فراروایت»(5) می خواند. برای مثال، روایت روشنگری درباره ی پیشرفت بشر به واسطه ی ترقی معرفت علمی، اشتغال به علوم طبیعی و اجتماعی را توجیه می کند. وی حکایت مارکسیستی فرارسیدن سوسیالیسم از طریق تضاد طبقاتی و انقلاب کارگری را یک فراروایت می داند. منظور لیوتار از فراروایت «توسل به نوعی روایت کلان، از قبل رهایی سوژه ی عقلانی یا کارگر، یا ایجاد ثروت است(سیدمن، 226:1386).
لیوتار، پست مدرن را ناباوری نسبت به فراروایت ها و نزول قدرت مشروعیت بخشی روایت های اعظم تعریف می کند. وی در مقابلِ علم مدرنِ مبتنی بر فایده مندی اجتماعی و سازنده جامعه ی فن سالار، علم پسامدرن را مطرح می کند که به جای به وجود‌آوردن دانش یکدست و یکپارچه، به دنبال نوآوری مفهومی، از هم گسیختن طرح های مفهومی وحدت بخش و افزودن بر پارادایم ها، برنامه های تحقیقاتی و استراتژی های مفهومی است. به زعم او، ارزش علم پسامدرن ناشی از آن است که به انسان ها در برابر تفاوت، ابهام، عدم قطعیت و تضاد، آگاهی و مدارای بیشتری می بخشد.
لیوتار، تلاش برای یافتن نظریه ای عام که اجازه ی وضع قانون درباره ی حقیقت، درستی اخلاقی و زیبایی را به ما بدهد، هم ناممکن و هم نامطلوب می داند. ناممکن می داند، چرا که هیچ معیار، زبان مشترک یا مجموعه ای از مفاهیم نمی تواند ناهمگونی غیرقابل تقلیلِ نحوه ی اندیشه و سخن گفتنِ انسان ها درباره واقعیت را پوشش دهد. نامطلوب می داند، چرا که نظریه های عام، سلسله مراتبی را به وجود می آورند که تفاوت های اجتماعی را به حاشیه می رانند و سرکوب می کنند(سیدمن، 227:1386).
او روایت های اعظم را روایت های تسلط، برتری و سرکوب می داند که صداهای مخالف و اقلیت را خاموش می کند و با ادعای عام و جهان شمول بودن، تفاوت ها و تمایزها را نادیده می گیرد. لیوتار مارکسیسم، روشنگری و لیبرالیسم را روایت هایی اعظم می داند که در وضعیت پسامدرن، اعتبار و مشروعیت آن ها فرو ریخته است.
لیوتار همانند جیمسون، ادعا می کند که مصرف گرایی و لذت فردی از «کالاها و خدمات»، نشانه ی پست مدرنیته و انکار کمونیسم یا هر نظریه ی کلان دیگر به عنوان آلترناتیو (جایگزین) لیبرال سرمایه داری است(لیورتار، 1984 به نقل از لافی، 158:2007).
لیوتار(1380) با اشاره به رفاه و خوشبختیِ موجود در کشورهای سرمایه داری پیشرفته، مدعی است که ظهور گیج کننده ی تکنولوژی، بر وضعیت دانش تأثیر می گذارد. رشد و گسترش تکنولوژی های ارتباطات شامل وسایل حمل و نقل، رسانه ها و اطلاعات، دانش را به نیروی اصلی تولید در چند دهه ی گذشته تبدیل ساخته است.
او بر این باور است که تحولات تکنولوژیکی اثر قابل ملاحظه ای بر دانش می گذارد. فشرده سازی و تجاری سازی ماشین ها اکنون در حال متحول ساختن شیوه ای است که در آن علم کسب، طبقه بندی و قابل دسترسی و بهره برداری می شود.
وی معتقد است که ماهیت دانش نمی تواند در این بستر دگرگونی و تحول وسیع، ثابت و دست نخورده باقی بماند. وقتی جوامع به آن چه به عصر پسامدرن معروف است وارد شوند، وضعیت و مقام دانش تغییر می یابد(ساراپ، 1382، 180:181).
به نظر لیوتار، پیشرفت های تکنولوژیکی همچنین روایت های تولید شده به وسیله ی دولت- ملت ها را متزلزل ساخته است؛ زیرا دانش به واسطه ی این پیشرفت ها، آزادانه در
میان کشورهای مختلف جریان می یابد. به علاوه، افول روایت های اعظم مانند مارکسیسم و کمونیسم، به طور نسبی نتیجه ی تولید «کالای دانش» به وسیله ی تکنولوژی های پردازش اطلاعات است. همچنین فراروایت های رسانه ای مانند پخش(رادیو و تلویزیون) خدمت عمومی و آزادی مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی نیز افول کرده است.
لیوتار، دسترسی [انحصاری] تعدادی مؤسسه ی خبری چندملیتی به تولید دانش را باعث شکست اعتبار مطبوعات و روایت اعظم رهایی می داند. بنا به اذعان وی، تمرکز سرمایه به موازات افول فراروایت رهایی، به طرز مؤثری از دانش رسانه ای مشروعیت زدایی کرده و آن را با منطق رسانه های جمعی و مصرف توده ای جابه جا نموده است (لاف، 159:2007).

پی نوشت ها :

1. J. Lyotard
2. Decline of metanarrative
3. Narrative of Emancipation
4. Narrative of speculation
5. Metanarrative(of grandnarrative)

منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط