اندیشه های آیة الله علی نقی کمره ای در دولت صفوی (3)

مـؤلــف در سراسر کتاب از لزوم مصاحبت شاه با علماء برای جلوگیری از انحراف سخن گفتهاست. نمونه ای از "مفاسد ناشیه... از ترک صحبت و مشاورت علمای دین مبین و فقها و محدثین معتصمین به ائمه طاهرین - علیهم السلام - اعتنای
جمعه، 14 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اندیشه های آیة الله علی نقی کمره ای در دولت صفوی (3)
اندیشه های    (آیة الله علی نقی کمره ای) در دولت صفوی(3)

 

نویسنده : رسول جعفریان



 
(آیة الله علی نقی کمره ای)

مفاسد ترک مصاحبت علما از سوی شاه

مـؤلــف در سراسر کتاب از لزوم مصاحبت شاه با علماء برای جلوگیری از انحراف سخن گفتهاست. نمونه ای از "مفاسد ناشیه... از ترک صحبت و مشاورت علمای دین مبین و فقها و محدثین معتصمین به ائمه طاهرین - علیهم السلام - اعتنای پادشاه دین پناه از نسل خیرالبشر مروج دین ائمه اثنا عشر - علیهم السلام - به طلب و ذکر و اعتبار و اختیار کتابی مهمل که بی دینی هندی در مقام تفسیر قرآن... نوشته" است.
مؤلف در جایی از وی با نام ابوالفضل هندی یاد کرده اما نام کتاب وی را نیاورده تا بتوان درباره آن تحقیق بیش تری کرد (برگ116).
[29] وی بر آن است که این کتاب به نوعی در انکار نبوت پیغمبر خدا(ص) نوشته شده و به همین دلیل، در ضمن چندین صفحه مطالب مبهمی از آن گزارش داده که عیناً نقل می کنیم.
این کتاب گویا در دوران سلطنت اکبرشاه در هند (963-1004 ه-.ق) به نگارش درآمده است؛ دورانی که تألیف آثاری از این دست آزاد بوده است. وی اشاره دارد که مؤلف، با تألیف آن کتاب "خشنود ساخته خاطر فاتر طاغی یاغی را که تظاهر و اعلان به دشمنی بهترین پیغمبران مبعوث بر انس و جان می نمود و حتی آن که در زمان فرمانروایی وی در بلاد هندوستان بعضی ملحدان متوسمان به اهل علم بدون نور آن، ذریعه تقرب به سوی او را که عین دوری از زحمت الهی است و قرب به نیران، نوشتن تصنیف نفی النبوة می گردانیدند". پس از آن، شرحی از اوضاع هندوستان در عهد آن شاه در رواج فساد و انحراف با عبارت پردازیهای طولانی آمده است:
"... ظهور شر و فسق بدون نهی از آن و معذور داشتن اصحاب عصیان و اکتفای مردان به مردان و زنان به زنان و صمت مؤمنان از کلمه حق و... افطار روزه روز ماه مبارکرمضان بدون خطور محذور و قبح آن در دل های ایشان و خذلان آمران به معروف و ناهیان
از منکر و... تعطیل بیت الله الحرام از خاص و عام ایشان و امر به ترک آن و... معیشتمردان از اعقاب و زنان از فروج و... مساعدت زنان بر فسق و عصیان و مشاهده بدع و زناو اهل نیران و... (برگ 97-94).
اما "غرض بی دین بدمآل از نوشتن کتاب مزبور به طریق اهمال، هم چنان که مشهور است، تصدیق مقال روی دشمن نبی عربی - صلی الله علیه وآله - بود به این که قرآن کلام بشر است نه معجزه خیرالبشر". استدلالی هم آن مؤلف داشته به این صورت که اگر قرآن معجزه است با استفاده از بیست و هشت حرف، کتابی که او نوشته با کم تر از نیمی از این حروف نگاشته شده است. او با این استدلال ِباطله خود را مقرب بارگاه پادشاه گمراه گردانید".
مقصود پادشاه هند است که باید همان اکبرشاه باشد. تحلیل مؤلف آن است که عالم مزبور در پی دنیاخواهی و برای جلب مقام چنین متنی را برای آن پادشاه منحرف نوشته است:

زمفتون دنیا ره دین مخواه خدا بینی ازخویشتن بین مخواه

شاه در پی این کتاب، کسی را به شیراز فرستاده تا برایش ببرد. مؤلف پس از آن که شاهد توجه شاه "به کتاب مهمل منعوت مذکور و طلب آن از دارالعلم و دارالفضل"، بوده، می کوشد تا طی دوازده وجه به رد مطالب آن کتاب بپردازد. مهم ترین اشکال آن است که متن مزبور که شبیه به قرآن نوشته شده، متنی مهمل و بدون معناست و چیزی از آن به دست نمی‌آید "چون کتاب مزبور بنابر توغل آن در ابهام و اجمال و تمخض آن در اهمال، بدون قرآن کریم فهم مراد از آن احدی را حاصل نیست". (برگ 99) این چه ربطی به قرآن دارد که هر کلمه و جمله آن مفهم معنای عالی است. گویا متن آن کتاب از نظر عربی، شباهتی با متن قرآن داشته و به نوعی همان مطالب را در قالب شرح، در عباراتی با استفاده از حروف کم تر، بیان کرده که در عین حال، مجمل و مهمل شده است. به باور مؤلف "تحسین آن چه جهت حسن ندارد... آن هم از صوب پادشاه، باعث بر اعتبار آن... می گردد" که این البته از جانب حامی دین به غایت ناسزاوار است." وی این اقدام شاه را در اعتبار بخشیدن
به این "اثر موجب رغبت آن کسان که از علم و عرفان و ایمان... نصیب ندارند به سوی تشابه و اقتدا نمودن به صاحب آن در اتیان نمودن به مثل آن از جهت اهمال و اجمال و عدم فهم مراد از آن" می داند.( برگ100)
نکته دیگر آن است که مؤلف مسبب ارائه این کتاب را به شاه، همان شخصی می داند که در جای جای کتاب وی را به خاطر تکفیر قائل به لعن ابوحنیفه سرزنش کرده است.نسخه ای از این کتاب در اختیار آن شخص بوده و شاه آن را از وی درخواست کرده است.به هر روی اقدام شاه در درخواست آن کتاب که در نگاه مؤلف تا بدان پایه بد است کهنبوت پیغمبر را انکار کرده، اقدامی نارواست و بر حامیان دین مبین و ناصران دولت ابد قرین از صوفیان و خلص بندگان درگاه پادشاه دین پناه که قدرت اهانت و زجر و منع و خذلان جریّ مذکور را دارند... [است که] قیام بر آن بر وجه مشروع و معروف" نمایند تا"مؤمنان و اهل عرفان و ایقان در اکناف بلاد موافقان و مخالفان مسرور گردند و اقامتحدی از حدود الهی در ملک پادشاه شود که انفع است به جهت حصول و نزول برکات زمین و آسمان." (برگ104). پس بر پادشاه دین پناه، ترک اعتنا به کتاب مذکور به قبول و تحسین آن بلکه در رد تقبیح مؤلف آن لازم باشد.(برگ105).
مولف برخی از عبارت های مهمل آن کتاب را آورده است که آن مؤلف در وصف قرآن آورده: "و هو السحر الحلال و طلسم الکمال ما احم حوله ساحر ما هو حد الاحمام و السداد للکلام کالحلو للطعام و الملح للادام". و در وصف کتاب خود به شعر با استفاده از لغات عجیب غریب بدون نقطه گفته:
الواح سحر ام طلسم مکرم صراح الاصل طرس مطهر
مؤلف در هر وجهی که برای نادرستی آن کتاب بیان کرده، در انتها این تأکید را دارد که "پس نتواند بود که طلب پادشاه دین پناه کتاب مهمل مذکور را طلب قبولی و تحسینی و اختیاری و اعتباری بوده باشد." و نیز اشارتی به آن نویسنده شیرازی که نامش را "جری شقی" گذاشته کرده که "تشابه و اقتدا به صاحب کتاب مذکور" کرده به "توقع صله و عطیه و جایزه از پادشاه" کتابی مشابه آن در تفسیر بلانقطه قرآن تألیف کرده است. (برگ 108 - 110). شرح این واقعه در ادامه خواهد آمد.

ضرورت حمایت مالی از علما و سپردن کارها به دست مجتهدان عادل

وی در فصلی دیگر، درباره ثواب و فضیلت ادخال سرور در م-ؤمنین سخن گفته و دوازده حدیث در این باره انتخاب و نقل کرده است. وی در ذیل حدیث ششم، و نقل روایت نجاشی، حاکم اهواز، که توصیه ای از امام صادق(ع) برای کمک به یکی از شیعیان دریافت کرده بود، اشاره به وضع نابسامان علما از نظر مالی دارد به طوری که "در عرض زاید از دو سال، جمعی غفیر از اهل عرفان و ایقان از مؤمنان که غایت احتیاج و عسر حال و شدت فقر و ضیق معیشت عیال دارند، چون قلیلی به جهت ایشان، قبل از این استمرار داشت، انقطاع یافته بود، سعی ها به وسایل در دیوان پادشاه نمودند که شاید به جهت ایشان وجه معاشی از محل حلال به هم رسد" اما، این تلاش ها راه به جایی نبرد. (برگ160). وی از شاه خواسته تا هم قضای دین او "از وجه حلال" نماید و هم آن که "جری مذکور" را - که پس از این از وی سخن خواهیم گفت - خوار سازد. ایضا پس از آن، باز از شاه درخواست می کند تا "در اعزاز و اکرام مؤمنان و شیعیان عموماً و علما و فقها و مجتهدان و محدثان که حجة حجه الله الرحمان اند" بکوشد. (برگ162).
فصلی دیگر، در برآوردن حاجت مؤمنان و ثواب آن است. در این جا هم وی دوازده حدیث را انتخاب و ارائه کرده است. به نظر می رسد، هدف او در این بحث، نجات عالمان شیراز از وضعیت اسف بار مالی شان باشد. وی درباره آن ها که از ایشان با تعبیر "فقرای شیعه صاحب عیال از اهل عرفان و ایقان، از علما و متعلمان در دارالعلم شیراز" یاد کرده از شاه می خواهد "تا از محل حلال، بر وجه دوام و استمرار، بدون وساطت و امتنان احدی" به آن ها کمک کند. (برگ165). پس از آن، با نقل احادیث فراوانی باز بر همین نکته تأکید می کند که "بنابراین، هرگاه پادشاه دین پناه در قضای حاجات مؤمنان و شیعیان عموماً و علما و متعلمان از اهل ایقان خصوصاً اعتنا فرمایند و به اخلاص نیت به قصد قربت و رعایت جهت موالات ایشان با اهل بیت عصمت و طهارت، قضای حاجت ایشان نمایند.
و ایشان را محتاج به توسل به دیگران، خصوص بعض اهل دیوان که نظر ایشان مقصور بر حطام دنیاست و ذخایر آن و حفظ جاه و منصب، نگردانند، به یقین آن چه در ضمیر اشرف است از مقاصد خیر الله سبحانه و تعالی آن را بر می‌اورد و از همّ آن باز می دارد ان شاءالله. (برگ171). این بحث در برگ 173 پایان می یابد.
در فصل بعد، باز احادیثی در قضای حاجت مؤمنان آورده و هم چنان از وضع دیوانیان ناراحت است، چرا که" بعضی از دیوانیان" "اصلاً و مطلقاً اهتمام به صلاح دارین مسلمین ندارند و غرض آن ها منحصر در حطام دنیا و ذخایر آن و حفظ جاه و ریاست است". (برگ174).
وی البته در برآوردن حاجت علما، بردرآمد حلال تکیه دارد و این مطلب را قدری واضح تر بیان می کند. او می گوید: "... از محل حلالی نه از نمای موقوفات هر محل که صدر می دهد، چون نمای وقف هر محل که صدر به عنوان وظیفه به هر کس می دهد، غالباً بر خلاف شرط وقف واقع می شود و بر تقدیر موافقت اتفاقی، صدر را در آن ولایتی شرعی نیست، پس حرام بوده باشد بر آن کس... هم چنین امر سیورغالات غالباً علی الاصح فی المسألة. و قطعی است حرمت نصب قاضیان و شیخ الاسلامان این زمان که به درجه اجتهاد و معتبر در حکم کردن میانه مسلمانان و فتوا دادن نرسیده‌اند... و هم چنین نصب متولیان و متصدیان که صدر زمان بر موقوفات هر محل بر خلاف شرط آن می نماید به یقین برخلاف شرع انور است." (برگ176).
ممکن است تصور شود که چنین مجتهدانی در دسترس نیستند. به اعتقاد وی یافتن افراد واجد شرایط هم دشوار نیست، بلکه بر شاه است " تا... بداند که در هر شهر و قطر مجتهد عدل امامی جامع جمیع شرایط حکم و فتوا کیست".
پرسش بعدی این است که شاه این مطلب را از کجا دریابد. کمره ای می نویسد: "و تحقیق این مقدمه از عارفان عصر که صاحبان انصافند و کتمان حق به مکان حب ریاست و طلب دنیا و ذخایر آن نمی کنند میسر است."
اکنون که انتخاب شدند به چه کار باید گماشته شوند؟ کمره ای می نویسد: "و بعد از حصول معرفت مجتهدان و محدثان ایمانیان عصر که به اعتقاد مولف رساله، در هر یک از بلده اصفهان و کاشان و خراسان و عراق عرب و بحرین و شیراز و غیر آن نور وجود ایشان ظهور دارد، واحد یا متعدد... شرعیات هر قطری را به یکی از ایشان مفوض و مرجوع فرماید و ممکن در آن گرداند بر وجه انفراد و استبداد و مردمان هر قطر را به متابعت و انقیاد اوامر و نواهی مجتهدان قطر مأمور سازند و غیر را که از سلک ایشان خارج است، مسلط بر ایشان نگردانند و تمکین تام تمام فرمایند تا بر ایشان قیام به آن به حسب شرع اطهر لازم آید و عذر و حجت ایشان که تمکن در رواج و انتظام امور شرعیه مسلمانان نمی یابند از جانب سلطان منقطع شود تا بعد از آن امور عالمیان به انتظام آید و آثار عدل پادشاه که موجب ثبات دولت و دوام عظمت و سلطنت وی است انتشار یابد و همهخیر و برکت به هم رسد و این مزیت عظما در دنیا و عقبا پادشاه را بر پادشاهان سابق ولاحق حاصل شود." (برگ178).
فصل بعد درباره لزوم گرامی داشتن مؤمن است که مؤلف شش حدیث در این موضوع آورده است. وی در این جا کسانی که "در تقلیل عطیه و احسان پادشاه می کوشند و آن را نفعمال دیوان حساب می کنند" نکوهش می کند. (برگ 178). وی هم چنین از تألیف رساله"تحفه فاخره" یاد کرده که آن را "به جهت پادشاه ایمانیان تألیف نمود و به درگاه دین پناه فرستاد و به پادشاه رسید." مؤلف اشاره به "پنجاه تومان" بدهی خود می کند و این که با وجود "عسر حال و کثرت عیال" شاه کمکی به او نکرده؛ هر چند امید دارد که "شاه در این مرتبه به محض تفضل و احسان، امر به قضای دین مولف از فضل نعم منعم حقیقی خداوند رحمان از محل حلال بدون وساطت بعض دیوانیان و هم چنین به تعیین وجه معاشی مناسب همت وی از وجه مباح بر سبیل دوام و استمرار بدون وساطت مذکوره بنماید."(برگ 183).

پی‌نوشت‌ها:

[28] . میرزا حبیب الله، فرزند سید حسین کرکی جبل عاملی در سال 1040 ه.ق از طرف شاه صفی به صدارت منصوب شد.
[29] .منزوی احتمال داده که مقصود ابوالفضل علامی وزیراکبرشاه باشد. "الذریعه،ج25،ص 243".

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.