نویسنده: مولود توکلی
«تأملی در خطبه 138 نهج البلاغه»
چکیده
حضرت علی علیه السلام در خطبه 138 نهج البلاغه عباراتی فرموده اند که به گمان اغلب شارحان نهج البلاغه از گوشه ای از وقایع آخرالزمان پرده برداشته است؛ شرایطی که در آن هدایت، دستخوش خیمه شب بازی های «هوی» خواهد شد، و قرآن به تبعیت رأی و قیاس درمی آید، و در نهایت به جنگی ویرانگر می انجامد. منجی عالم، در چنین هنگامه ای، سردمداران را به زشتی کردارشان مؤاخذه خواهد کرد و بشر را فرا می خواند که سیطره جهانی عدالت را به تماشا بنشینند؛ اما پیش از آن هنگامه طلایی، زمین دستخوش طغیانگری یک خون ریز می گردد. در نهایت حضرت علی علیه السلام با ارائه این نشانه های دقیق ضمن سفارش هایی مهم و حیات بخش، بشریت را از پایان سرنوشتش آگاه می کند تا به سلاح بیداری تجهیز شود.نهج البلاغه، آخرالزمان، خطبه 138، مهدی موعود علیه السلام، امام علی علیه السلام.
درآمد
در همه ادیان الهی، اخباری مبنی بر پیش گویی وقایع آخرالزمان و در نهایت ظهور یک منجی وجود دارد. در مذهب بی بدیل شیعه نیز اخباری در این مورد آمده است که علاوه بر نوید ظهور یک منجی شناخته شده، به پیش گویی وقایع آخرالزمان نیز می پردازد.از آن جا که تحلیل دقیق حوادث آخرالزمان، به شناخت و آگاهی از آن شرایط نیاز دارد، دقت در چنین روایات، بسیار لازم و ضروری است؛ چرا که اوضاع در آن زمان، آن چنان پرفتنه است که بازشناسی حق از باطل دشوار می شود، و همین ضرورت، نگارنده را بر آن داشت تا به بررسی این قبیل اخبار بپردازد.
از جمله این اخبار خطبه 138 نهج البلاغه است که در آن عباراتی وجود دارد که بسیاری از شارحان، مقصود از اشاره های امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن خطبه را با شرایط آخرالزمان منطبق می دانند؛ هرچند در خود عبارات، قرینه روشن و آشکاری مبنی بر ارتباط آن با آخرالزمان وجود ندارد. این جستار در پی آن است تا ضمن نقل اقوال شارحان، به نقد و بررسی آنها نیز بپردازد.
این خطبه در واقع از سه بخش جداگانه تشکیل شده که فراز بخش اول عبارت است از:
یَعطِفُ الهوی علی الهُدی إذا عطفوُا الهُدی علی الهَوی و یَعطِفُ الرّأیَ علی القرآن إذا عطفوا القرآنَ علی الرّأی
این بخش ذیل عناوین جدال آخرالزمان، شیوه عملی منجی و امام آخرالزمان مورد بحث قرار می گیرد.
بخش دیگر که عبارت است از:
حتّی تقوُمَ الحربُ بکمْ علی ساقٍ بادیاً نَواجِذُها مملوءَهٌ اخلافُها حُلوا رَضاعُها عَلْقَماً عاقبتُها. ألا و فی غدٍ- و سَیَأتی غدٌ بما لا تعرِفونَ- یأخذُ الوالی منْ غیرِها عُمّالَها علی مساوِی أعمالِها و تُخرجُ لهُ الارضُ افالیذَ کبِدِها و تُلقی إلیهِ سلماً مقالیدَها فیُریکم کیفَ عدلُ السّیره و یُحیی مَیّتَالکتابِ و السُّنه
بخش دوم ذیل عناوین نشانه های آخرالزمان و اصلاحات موعود بررسی می شود. و بخش سوم نیز عبارت است از:
کاَنّی بهِ قدْ نَعَقَ بالشّامِ و فحَصَ برایاتِه فی ضَواحیَ کوفانَ فعطفَ عَلیها عَطْفَ الضّروس و فرَشَ الارضَ بالرّؤوسِ. قدْ فغرتْ فاغرَتُهُ و ثَقُلت فی الارضِ وَطأتُهُ، بعیدَ الجولهِ، عظیم الصّولهَ و اللهِ لَیُشَرّونکمْ فی اطراف الارضِ حتی لا یبقی منکمْ إلا قلیلٌ، کالکُحلِ فی العینِ. فلا تزالونَ کذلکَ حتی تؤُوبَ الی العرَبِ أوازِبُ احلامها! فالْزَموا السّننَ القائمهَ و الآثارَ البیّنهَ و العهدَ القریبِ الذی علیهِ باقی النُّبُوهِ و اعلموا انّ الشیطانَ إنّما یُسنّیَ لکمْ طُرقهُ لِتتّبعوا عَقِبَهُ
ذیل عناوین نشانه های ضد انقلاب آخرالزمان کیست؟ و وظیفه مردمان آخرالزمان، این فراز مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
قابل ذکر است که بندهای نقل شده بخشی از متن اصلی خطبه است که سید رضی آنها را انتخاب نموده و آورده است. گفتنی است که این خطبه در منبع دیگری یافت نشده و راهی برای فهم دقیق آن در پیش رو نیست.
جدال آخرالزمان
خطبه 138 نهج البلاغه از همان آغاز به گونه ای ایراد شده که گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقام بیان اخباری مربوط به آینده است. استفاده از «إذا» ظرفیه در همان ابتدای خطبه این امر را روشن تر می سازد. خویی در منهاج البراعه بحث گسترده ای در مورد اِعراب بخش ابتدایی کلام حضرت، بیان می کند که«إذا» در این جا به هیچ وجه شرطیه نبوده و در واقع معنای ظرف می دهد.(ج8، ص 347).خطبه مذکور که سید رضی آن را تحت عنوان «یوُمیءُ فیها إلی ذکْرِ الملاحم»نام گذاری کرده است این گونه آغاز می شود:
یَعْطِفُ الهوی علی الهُدی إذا عَطَفوا الهُدی علی الهوی و یَعْطِفُ الرّأیَ علی القُرآن إذا عطفوا القُرآن علی الرّأی؛
خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی باز می گرداند و آن هنگامی است که[ مردم] رستگاری را تابع هوی ساخته اند و رأی آنان را پیرو قرآن کند و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأی خود کرده اند.
از دیدگاه شارحان نهج البلاغه، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این عبارات به فضا و شرایط آخرالزمان اشاره نموده و آن را ترسیم کرده اند. بیان حضرت در این فراز به شکلی است که گویی به جدالی آخرالزمانی اشاره می کند؛ به جدالی که در آن«هدایت» دستخوش خیمه شب بازی های «هوی» شده و «قرآن» به تبعیت «رأی» درمی آید، و به نبردی در هنگامه ای سخت اشاره می فرماید که بشر چنان عنان خود را به نفسانیت خویش می سپارد که زمام هدایت از کف می رمد، و «رأی» به چنان جایگاهی دست می یابد که کلام وحی را پیرو خویش می شمارد.
خویی در منهاج البراعه در شرح این عبارت به رویکرد مردمان آخرالزمان نسبت به قرآن اشاره می کند و می نویسد:
آنان قرآن را بنا به مذاهب گوناگون خویش به تأویل می برند... و سؤال از اهل ذکر و رجوع به ولیّ امر را وا می نهند(ج8، ص 349).
در چنین هنگامه پربلایی، به گفته صاحب معارج نهج البلاغه، اگر مردمان به یاری«هدی» اهتمام ورزند، به ناگاه«هوی» را یاری می نمایند و از خواهش های نفس فرمان می گیرند؛ به گونه ای که یارای تمیز میان آن دو را ندارند، همان گونه از تمیز میان «رأی » و «قرآن» ناتوانند.(ص 228)
شیوه عملی منجی
در چنین شرایط آشفته و نابسامان آخرالزمان، منجی ای ظهور خواهد کرد که با اتخاذ شیوه ای خاص، اوضاع را سامان می بخشد، و آن شیوه احیای«هدی» و دمیدن روحی تازه به «قرآن کریم»است.«هدی»معنای گسترده ای را دربرمی گیرد که به منظور درک بهتر کلام حضرت از توضیحی که مؤلف فی ظلال نهج البلاغه در مورد آن ارائه داده است مدد می جوییم:
مراد از هدی در این جا عقلی است که هر امر نافع برای حیات را نیک می شمارد و هر امر مضر برای حیات را زشت می داند(ج2، ص 297).
بنابراین، «هدی» همان عقل روشنگری است که در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده، تا به مدد آن خیر را از شر بازشناسد و در اوضاع پریشان آخرالزمانی، این قوه حیات بخش بشری که اسیر افسار گسیخته خواهش های نفسانی شده است احیا خواهد شد. وجود آن منجی، سبب نورانیتی می شود که در پرتو انوارش، این نیروی رخدادی، جانی تازه می گیرد.
بنابراین، با توجه به این پیش گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام، منجی بزرگ آخرالزمان، زمانی ظهور خواهد کرد که«هدی»- این عقل روشنگر- به رنگ هوس های خام آدمی جامه می پوشد و مردمان کلام وحی را به مریدیِ رأی خویش می گیرند.
منجی در چنین شرایطی بساط این دگرگونی را برخواهد چید، و واژگونی حقیقت را با میزان خویش به سر منزلی امن خواهد رساند؛ و چه سر منزل و سرانجامی نیکوتر از هدایت که حلقه مفقوده اوضاع پیچیده آخرالزمان است، و چه میزان و معیاری اطمینان بخش تر از سخن پروردگار که در پایان دوران زمین و زمینیان به وادی فراموشی سپرده خواهد شد؛ و این شیوه عملی منجی موعود است: مجالی به «هدی » برای بالیدن و دمی مسیحایی به «وحی» که به پوستینی بی جان مبدّل گشته است.
امام آخرالزمان
سخن این جاست که او کیست؟ این منجی بزرگ که بشریت گمشده در هزار توی«رأی» و «هوی» را به سعادت آباد «وحی»و «هدی» رهنمون می کند، کیست؟اکثر شارحان نهج البلاغه بر این عقیده اند که این فراز از خطبه به امام آخرالزمان اشاره دارد. ابن ابی الحدید در این باره چنین می نویسد:
این سخن اشاره دارد به وجود امامی که خداوند متعال او را در آخرالزمان خلق خواهد کرد، و در اخبار و روایات به وجود او وعده داده شده است( جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج4، ص 265).
اما این شارح معتزلی اشاره ای به هویت آن نمی کند.
ابن میثم او را امام منتظر موعود می خواند( اختیار مصباح السالکین، ص 297)، و حاج میرزا ابراهیم خویی او را این چنین معرفی می کند:
او قائم منتظر آخرالزمان است که در اخبار و روایات به وی نوید داده شده است(الدرّه النجفیه، ص 177).
نویسنده فی ظلال نهج البلاغه از قول اکثریت، او را «مهدی منتظر»می خواند و با ذکر دلیل، مدعایش را چنین شرح می دهد:
شکی نیست که مقصود اوست، چرا که احادیث فراوانی از طریق اهل سنت و نیز شیعیان در این مورد وارد شده است؛ زیرا او رأی و قیاس عمل نمی کند و امور را با منافع خاص نمی سنجد بلکه مقیاس و معیار در همه زمینه ها نزد او قرآن کریم و عقل سلیمی است که به آن اشاره کردیم؛ به طوری که اگر همه مردم بر امری اجماع کنند- حال آن که پشتوانه ای به یکی از این دو نداشته باشد،-نزد او بدعت و گمراهی شمرده می شود(ج2، ص 298).
موسوی در شرح نهج البلاغه خویش به صراحت او را مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می خواند که پیامبر به ظهور او نوید داده است(ج2، ص 409 و410).
بی گمان از دیدگاه ژرف نگر شیعه، بزرگمردی که قادر است به اذن خدای تعالی شرایط پریشان آخرالزمان را سامان بخشد کسی نیست جز همو که طبق روایات صریح منقول، دوازدهمین حقیقت تابناک عالم، همنام نبی مکرم اسلام و فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است.
نشانه های قیام آخرالزمان
اوضاع نابسامان آخرالزمان مقدمات جنگی وحشتناک و ویرانگر را فراهم می سازد؛ نبردی به غایت خونین و هراس انگیز که امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه از آن یاد می کنند:حتی تقوُمَ الحربَ بِکُمْ علی ساقٍ بادیاً نواجِذُها، مملوءَه اخلافُها، حُلوا رَضاعُها، علقماً عاقبَتُها
تا آن که آتش جنگ میان شما افروخته گردد و از شرار آن همه چیز بسوزد و چون شیر خشمگین دندان نماید؛ و چون ماده شتری از این سو و آن سو آید، پستان ها پر از شیر و مکیدن آن شیرین، اما پایان آن تلخ و زهرآگین.
«الساق» را «الشدّه» معنا کرده اند(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج9، ص 41)، و از دیدگاه مؤلف اختیار مصباح السالکین(ص 298)، و نیز مؤلف الدرّه النجفیه (ص 177)، این واژه کنایه از شدت آن نبرد آخرین دارد. حضرت علی علیه السلام با به کارگیری تعبیر زیبای بادیاً نَواجِذُها وحشت این نبرد خونین را به تمامی به تصویر می کشد. دندان نمایاندن جنگ، به شدت خوفناکی جنگ اشاره دارد؛ چه آن که به قول ابن ابی الحدید همان گونه که «نواجذ» یعنی دورترین دندان ها که در حالت خنده شدید نمایان می شوند، در آن قیام آخرالزمان نیز، جنگ دندان های بُرنده خویش را به رخ می کشد(ج9، ص 41).
دیگر شارحان نهج البلاغه این تعبیر را از اوصاف درندگان به هنگام خشم دانسته اند که به هر ترتیب با تصویرگری زیبای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از نبردی وحشت انگیز حکایت می کند( اختیار مصباح السالکین،ص 298؛ الدرّه النجفیه، ص 177).
این آشوب آخرالزمان در آغاز برای فتنه جویان دلچسب و شیرین به نظر می رسد و عبارات مملوءَهٌ اخلافُها و حُلواً رَضاعُها نمایانگر همین امر است، که البته در نهایت با تعبیر علقماً عاقبَتُها معنایی عمیق می یابد؛ چه آن که به قول خویی: طعم شیرین آرزوی پیروزی بر جان ها می نشیند، اما در نهایت چیزی جز کشتار و هلاکت برجای نمی ماند (ج8، ص 335).
از نگاه مؤلف فی ظلال نهج البلاغه نیز در آغاز جنگ، اهل جهالت به شوق می آیند و آفرین می گویند، ولی درنهایت با جنگی ویرانگر روبرو می شوند که همه را می سوزاند(ج2، ص 298). بنابراین، از نگاه حضرت علی علیه السلام در ظلمات این مبارزه دشوار، فرجامی تلخ نصیب آشوبگران خواهد شد و آتش پرشراره اش بسی سوزناک خواهد بود.
اصلاحات موعود
سلطان بی چون و چرای کلام، حضرت علی علیه السلام در ادامه خطبه، به سرانجامی که منجی بشریت برای آشوبگران رقم خواهد زد اشاره می کند:ألا وَ فی غدٍ- و سَیَأتی غدٌ بما لا تَعرفونَ- یأخذُ الوالیِ من غیرِها عُمّالها علی مَساویَ اعمالِها؛
آگاه باشید که فردا- و که داند که فردا چه پیش آرد-فرمانروایی که از این طایفه (امویان) نیست عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگیرد و عذری از آنان نپذیرد.
و سپس عباراتی می فرمایند که تصویر زیبایی از تسلیم کائنات در برابر آن مصلح جهانی ارائه می نماید:
و تُخرجُ لهُ الارضُ افالیذَ کَبِدها و تُلقی إلیهِ سِلماً مَقالیدها
زمین گنجینه های خود را برون اندازد و کلیدهای خویش را از در آشتی تسلیم او سازد.
این عبارات به قول نویسنده فی ظلال نهج البلاغه نشانگر آن است که همه چیز مطیع اوست(ج2، ص 299). آری؛ زمین و زمان خاضعانه سر به فرمان و تعظیم و فرود آرند، و زبان جز به اطاعت او نگشایند و در واقع در پرتو چنین مُصلحی عدالت محقق خواهد شد. امام علی علیه السلام در ادامه خطبه چنین می فرمایند:
فَیُریکم کیفَ عدلُ السّیرهِ و یُحیی میّتَ الکتابِ و السُنه
پس روش عادلانه را به شما بنماید، و آنچه از کتاب و سنت مرده است زنده فرماید.
بنابراین، از دیدگاه مولی الموحدین علی علیه السلام هدف نهایی قیام مصلح، عدالت سایه گستر جهانی و احیای کتاب و سنت است که بی گمان به تحقق خواهد پیوست.
نشانه های ضد انقلاب آخرالزمان
پیش از عصر طلایی عدالت محور جهانی، زمین دستخوش ویرانگری فردی خون ریز می گردد که آن چنان مردمان را لگدمال بیدادگری و دیوسیرتی خویش می کند که جز اندکی از مردم را باقی نمی گذارد. امیر کلام حضرت علی علیه السلام این دژخیم را چنین معرفی می کند:گویی او را می بینم که از شام بانگ برداشته و پرچم های خود را در اطراف کوفه برافراشته است. همچون ماده شتر بدخو که دوشنده خود را با دندان بدرّاند[ رعیت خویش را در خاک و خون بغلطاند] سرها را بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیان نهاده، به هر سو تازان، و حمله او سخت گران است. به خدا که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که از شما جز اندکی(به مقدار سرمه چشم)باقی نماند. سپس پیوسته چنین باشید تا آن که عرب بر سر عقل آید و در پی نظم کار خویش برآید.
تصویر ارائه شده از این فرد، نمایانگر شدت جور و ستمی است که او بر مردم روا می دارد. «فَغَرتْ فاغرتُهُ»از نگاه مؤلفان اختیار مصباح السالکین(ص 297)، الدرّه النجفیه(ص 177) و فی ظلال نهج البلاغه( ج2، ص 300) به معنای باز کردن دهان برای شکار است که کنایه از درّندگی وی دارد. عبارت «ثَقُلتْ فی الارضِ وَطْاتُهُ» نیز به شدت جور و وحشی گری، و نیز کثرت یاران و سربازانش اشاره دارد(الدرّه النجفیه، ص 177؛ فی ظلال نهج البلاغه، ج2، ص 300)؛ همان طور که بعیدَ الجَوْلهِ از وسعت تصرفات و تملک و جولان او در شهرهای دور حکایت می کند( اختیار مصباح السالکین، ص 297)، و این نبرد در نهایت به کشته شدن انبوهی از مردم ختم می شود که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عبارت«سرمه ای در چشم»به اندکی تعداد مردمانی که باقی مانده اند اشاره می فرماید. روایتی نیز در جای دیگر از ایشان نقل شده است که از همین مسئله به عنوان یک پیش گویی قبل از قیام آخرالزمان یاد می کنند:
لا یخْرُجُ المهدیُ حتّی یُقْتَلُ ثُلْثٌ و یموتَ ثُلثٌ و یبقی ثلثٌ(کنز العمال، ح39663).
مهدی ظهور نمی کند مگر بعد از آن که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم بمیرند و یک سوم دیگر باقی مانند.
ضد انقلاب آخرالزمان کیست؟
سؤال اینجاست که این فرد فتنه جو و ویرانگر کیست که این چنین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردمان را از زشتخویی او آگاه می کند، تا به ناگاه در دام مکر و حیله اش گرفتار نشوند و در صف یارانش جای نگیرند. راجع به مرجع ضمیر فردِ مورد خطاب اقوال متعددی ذکر شده است. ابن ابی الحدید شخص موردنظر را عبدالملک بن مروان می داند. او به گونه ای به شرایط نابسامان زمان و به تخت نشستن عبدالملک در شام و نیز زمامداری فرزندانش اشاره می کند که سرانجام با بازگشتن عقل های پوشیده اعراب به پایان می رسد:این موضوع خبر دادن از کار عبدالملک بن مروان و چگونگی ظهور او در شام، و سپس پادشاهی او بر عراق و اشاره به کشته شدن بسیاری از اعراب است که به روزگار حکومت عبدالرحمان بن اشعث و مصعب بن زبیر روی داد... ممکن است این اشکال به ذهن خواننده خطور کند که چگونه علی علیه السلام فرموده است تا عقل های پوشیده اعراب به ایشان برگردد؛ و از این جمله چنین فهمیده می شود که این کار باید به روزگار پسر مروان باشد و حال آن که ظاهراً چنین بوده، است و عبدالملک در حالی که پادشاه بوده، در گذشته است و پادشاهی او با برگشت عقل های پوشیده اعراب نابود نشده است.
می گویم: چنین تو را پاسخ می دهم که مدت پادشاهی فرزندان عبدالملک هم در واقع پادشاهی خود اوست و پادشاهی از فرزندان مروان زایل نشد تا آن که خِرد و عقل پوشیده عرب به خودش برگشت، و منظور از عرب در این جا بنی عباس و دیگر اعرابی است که هنگام ظهور دولت آنان از ایشان پیروی کردند...»(جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج4، ص 266).
نگارنده معارج نهج البلاغه مقصود از شخص موردنظر را مختار بن ابی عبیده ثقفی می داند. از دیدگاه وی این اخبار حاکی از کثرت قتل و خونریزی در آن زمان است، که در واقع نوعی عقوبت دنیوی برای اهل کوفه به شمار می رود چه آن که آنان بر امیرالمؤمنین علیه السلام آزار رساندند و در امر حکمین با او مخالفت ورزیدند و حق فرزندانش را ضایع نمودند؛ و این چنین خداوند مختار بن ابی عبیده ثقفی را بر آنان مسلط می سازد تا کسانی از آنان را که در لشگر شمربن ذی الجوشن در جنگ با امام حسین علیه السلام حضور داشته اند بکشد و کشت و کشتار همچنان در آن جا ادامه می یابد(ص 231).
اما مؤلف حدائق الحقائق در ابتدای بحث در این باره، فرد موردنظر را سفیانی می داند و همچنین دیگر کسانی که در آخرالزمان به خروج آنان اشاره شده است(ص 616).
ابن میثم راجع به فرد موردخطاب نظر خاصی ارائه نمی دهد و تنها با عبارت«قیل» به ذکر نظر دیگران می پردازد و می گوید که در این خطبه به عبدالملک بن مروان اشاره شده است چرا که هنگامی که بعد از پدرش خلیفه شد به شام آمد و پس از قتل مصعب بن زبیر به کوفه رفته، حجاج را برمی گزیند و کعبه را ویران می کند(اختیار مصباح السالکین، ص 298 و 299).
در الدرّه النجفیه نیز براساس آنچه بعضی شارحین گفته اند فرد مورد نظر عبدالملک بن مروان است(ص 178). مؤلف منهاج البراعه بر این عقیده است که فرد مورد اشاره سفیانی است که ظاهراً علامه مجلسی نیز بر آن تصریح داشته اند و سپس به نقل اقوال دیگر شارحان می پردازد(ج8، ص 359)؛ اما نویسنده فی ظلال نهج البلاغه به صراحت می گوید که نمی داند شخص موردنظر امام کیست، اما نظر پیشینیان قبل از خود را مبنی بر آن که فرد مذکور عبدالملک بن مروان است را رد نمی کند(ج2، ص 29).
به عقیده نگارنده با توجه به آن که سیاق کلی این خطبه پیش گویی وقایع آخرالزمان است، نمی توان فرد موردنظر را مطابق گفته بعضی شارحین، افرادی چون عبدالملک بن مروان و یا مختار بن ابی عبیده ثقفی دانست؛ چرا که این فراز از خطبه نیز بی گمان متناسب با سیاق کلی سخن، به امری آخرالزمانی اشاره می کند که به احتمال زیاد رأی صواب آن است که فرد موردنظر را سفیانی بدانیم که در آخرالزمان به جنگی خونین دست خواهد زد.
وظیفه مردمان آخرالزمان
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بخش پایانی خطبه به تبیین و وظیفه مردم در آن هنگامه پر هراس می پردازد:فالزِموا السّنَنَ القائمهَ و الآثارَ البیّنهَ و العهدَ القریبَ الذی علیهِ باقی النبّوهِ و اعلموا انّ الشیطانَ إنّما یُسَنّی لکم طُرقهُ لتتّبعوا عَقبه.
پس بر سنت پیامبر بمانید که برپاست و بر آثار [او] که هویداست، و عهدی که زمانی بر آن نگذشته و نشانی که از پیامبر به جا مانده است. و بدانید که شیطان راه های خود را برای شما هموار می کند تا در پی او بروید و از راه خدا به در شوید.
حضرت پس از ارائه علامات ظهور، مردم را به پپایمردی در مورد سنت های برپا، و پیمانی که زمانی چند بر آن نگذشته است هشدار می دهد، تا مبادا در آن دورانِ نابسامان از پی راه هایی که شیطان فراهم می کند روانه شوند.
این انذار به خوبی نمایانگر آن است که آن شرایط، به حدی پیچیده و غریب است که ممکن است مردمان به سادگی از تشخیص حق باز بمانند، و در جاده ای شیطانی گام بردارند؛ جاده ای که شیطان او را برای مردم هموار می سازد تا به سادگی آنان را شکار حیله های خویش کند.
کتاب نامه
1. اختیار مصباح السالکین، میثم ابن علی بن میثم بحرانی، تصحیح: محمدهادی امینی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1366ش.
2. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران، چاپ دوم، 1275ق.
3.حدائق الاحقائق فی شرح نهج البلاغه، قطب الدین حسین بن حسن بیهقی کیدری، تصحیح:عزیزالله عطاردی، 1375هـ.ش.
4. الدرّه النجفیه، ابراهیم بن حسین خویی، 1291ق.
5.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه عمومی آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول، قم، 1337هـ.ش.
6.شرح نهج البلاغه، سیدعباس موسوی، دارالرسول الاکرم، طبقه الاولی، بیروت، 1418ق.
7. فی ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، دارالعلم للملایین، نوبت سوم، بیروت، 1358ش.
8. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین علی المتقی ابن حسام الدین الهندی،(متوفی 975ه.ق)، ضبط: حسن رزوق، تصحیح: صفوه السقاء، مکتبه التراث الاسلامی، الطبقه الاولی، بیروت، 1389ق.
9.معارج نهج البلاغه، ظهیرالدین ابی الحسن علی بن زید البیهقی، تحقیق: محمدتقی دانش پژوه، اشرافِ السید محمود مرعشی، چاپ اول، قم، 1409ق.
10.منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله هاشمی خویی، تصحیح: سید ابراهیم میانجی، مکتبه الاسلامیه، نوبت چهارم، تهران، 1358.
11.ترجمه نهج البلاغه، جعفر شهیدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378ش.
/ج