زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

بسیاری معتقدند برگردان دقیق یک متن از زبانی به زبان دیگر ناممکن است؛ اما کمتر کسی ضرورت این کار را انکار می‌کند. آغاز ترجمه تقریبا با پیدایش خط و نوشتن همراه است و زبان بیگانه دروازه‌ی ورود به جهانی نااشنا تلقی می‌شود.
دوشنبه، 17 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا
زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

 

نویسنده: بهزاد کشمیری




 
بسیاری معتقدند برگردان دقیق یک متن از زبانی به زبان دیگر ناممکن است؛ اما کمتر کسی ضرورت این کار را انکار می‌کند. آغاز ترجمه تقریبا با پیدایش خط و نوشتن همراه است و زبان بیگانه دروازه‌ی ورود به جهانی نااشنا تلقی می‌شود.
زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

در "عهد عتیق" گوناگونی زبان ملت‌ها عقوبت بلندپروازی انسان است که می‌خواست خود را به آسمان برکشد. بنابر روایت‌های "سفر پیدایش" خداوند وقتی دید ملتی همزبان و همدل مشغول ساختن برجی برای رسیدن به آسمان هستند اراده کرد "زبان ایشان را مشوش کند تا حرف یکدیگر را نفهمند."
این حکایت ظاهرا به ساختن برج بابل در بین‌النهرین اشاره دارد؛ همان منطقه‌ای که یکی از مهمترین جایگاه‌های پیدایش خط و نوشتن به شمار می‌رود. بخشی از تاریخ مکتوب ترجمه نیز به همین منطقه بازمی‌گردد و می‌توان آن را تدبیر انسان برای کم‌اثر کردن ترفند الهی تلقی کرد.

ترجمه در لوح‌های گلی کتاب‌خانه‌ی بابل

زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

برج بابل

از عهد باستان ترجمه‌های کمی به دست آمده، اما همان نمونه‌های نادر نشان می‌دهد که تنوع زبان‌ها و فرهنگ‌ها، همزمان با پیدایش خط، برگرداندن متنی از زبانی به زبان دیگر را رواج داده است. از مهمترین یافته‌ها در این زمینه لوحه‌های گلی منسوب به کتاب‌خانه‌ی آشوربانیپال هستند که نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم توسط جرج اسمیت، باستانشناس انگلیسی، در کاوش‌های استان نینوای عراق در بین‌النهرین به دست آمد.
حماسه‌ی گیلگمش و افسانه‌ی توفان سومری از جمله آثار به دست آمده از لوح‌های آشوری است که به چند قرن پیش از میلاد مسیح مربوط می‌شوند. روایت‌های مختصرتر و کهن‌تری از حماسه‌ی گیلگمش به زبان آکدی و سومری پیدا شده که قدمت آنها به پیش از هزاره‌ی دوم قبل از میلاد می‌رسد. این یافته‌ها نشان می‌دهد در کتاب‌خانه‌ی اشوربانیپال حکایت‌هایی نگهداری می‌شده که پیشتر به زبان‌های دیگر رایج در منطقه، موجود بوده است.
"مترجمان" واژه‌ای با ریشه‌ی آرامی در دوران باستان سه حوزه‌ی فرهنگی چین، هند و خاورمیانه از مهدهای اصلی تمدن محسوب می‌شدند. برخلاف دو حوزه‌ی نخست که یک زبان و خط واحد بر سراسر دستگاه حاکمیت مسلط بود، خاورمیانه محل حضور قوم‌ها و فرهنگ‌های متفاوت بود که به زبان‌های گوناگون سخن می‌گفتند و به شیوه‌های مختلف می‌نوشتند. نیاز به ترجمه در این منطقه بیش و پیشتر از دیگر حوزه‌های تمدن باستان بوده است.
صاحب‌نظران معتقدند، پیشینه‌ی واژه‌ی «مترجمان» که از زبان آرامی (meturgeman) وارد بسیاری از زبان‌های دیگر شده به واژه‌ی آشوری ragamu می‌رسد. این واژه در زبان آشوری به معنای گفتگو کردن و اسم فاعل آن "تسهیل‌کننده‌ی گفتگو" معنا می‌دهد. واژه انگلیسی dragomanو واژه‌های مشابهی در زبان‌های فرانسوی و ایتالیایی نیز از همین ریشه‌اند. ترجمه و مشتقات آن از طریق عربی به فارسی نیز راه پیدا کرده است.
از هزاره‌ی سوم پیش از میلاد تا حدود دو هزار سال پیش برخورد با اقوامی با فرهنگ و زبان متفاوت، و ضرورت‌های کشورداری و کشورگشایی از مهمترین علت‌های استفاده از مترجمان بوده است. شکل گیری حکومت‌هایی که بر چند قوم مختلف تسلط داشتند و سلطه‌ی یک فرمانروا بر چند اقلیم را می‌تواند در همین محدوده دید.
زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

تمدن ایلامیان در بخش‌هایی از غرب و جنوب فلات ایران، شاهد مهم دوران اختلاط زبان‌ها و اهمیت مترجمان است. ایلامیان که از حدود ۵ هزار سال پیش تا ۶۴۰ سال قبل از میلاد مسیح قدرت داشتند به زبانی حرف می‌زدند که با هیچ یک از زبان‌های اصلی منطق خویشاوند و هم‌ریشه نبود. زبان ایلامیان (خوزی) نه به زبان‌های "هند و اروپایی" نسبتی دارد و نه با زبان‌های "سامی". ایلامی را زبانی "یافتی" می‌خوانند که به پسر سوم نوح، یافت منسوب است .
ایلامیان سالیان درازی را به جنگ با سومریان حاکم بر بین‌النهرین گذرانده‌اند؛ دورانی مغلوب و خراج‌گذار بودند و دورانی فاتح و باج‌گیر. در هر یک از این دوره‌ها واژه‌هایی از یک زبان به زبان دیگر راه یافته‌اند.

فرهنگ لغت دوران باستان

در حفاری‌های دشت هفت تپه در خوزستان کتیبه‌ها و لوح‌های گلی بسیاری به دست آمده که برخی از آنها نامه‌هایی برای کسانی در بین‌النهرین بوده و بالاجبار به زبان بابلی نگارش شده است. از این دوران لوحی استوانه‌ای به دست آمده که یکی از قدیمی‌ترین فرهنگ‌های لغت محسوب می‌شود. دور تا دور این استوانه واژه‌هایی به زبان ایلامی و با خط میخی در کنار معادل بابلی و آشوری آن نقش شده و ظاهرا مورد استفاده‌ی مترجمان و کاتبان بوده است.
با انقراض فرمانروایی ایلامیان پایتخت آنها، شوش به یکی از مراکز مهم قدرت امپراتوری‌های بعدی به ویژه هخامنشیان تبدیل شد. هخامنشیان حکومت خود را بر شالوده‌ی بافت اداری و شبکه کشورداری ایلامیان که برای مناسبات ان زمان بسیار پیشرفته بود بنا کردند. از همین راه گروه بزرگی از منشیان و دفترداران ایلامی با زبان و خط خود به دربار هخامنشیان راه یافتند. به این ترتیب زبان و خط ایلامیان زبان اداری هخامنشیان و یکی از سه زبان رسمی و متداول آن زمان شد.

ترجمه در خدمت ادیان صاحب‌کتاب

سنگ‌نوشته‌های چند زبانه‌ای که در ایران و مصر یافت شده نشان می‌دهد که یکی از ضرورت‌های کشورگشایی ابلاغ فرمان‌ها به زبان‌های مهم آن دوران بوده است. کتیبه‌ی بیستون یکی از مهمترین و معرفت‌ترین نمونه‌های سنگ‌نوشته‌های دو و سه زبانه محسوب می‌شود. ضرورت ترجمه با پدید آمدن ادیان صاحب‌کتاب فراگیر وارد مرحله‌ای جدید شد.
برای فهم و تبلیغ تورات و انجیل دانستن زبان‌های عبرانی و آرامی و برای ترجمه‌ی قرآن تسلط بر زبان عربی از ملزومات به شمار می‌رفت. با این تفاوت که یهودیان و مسیحیان ترجمه‌ی کتاب مقدس را جایز و لازم می‌دانند اما مسلمانان نه. در نظر مسلمانان قرآن کلام خدا و معجزه‌ای است خدشه‌ناپذیر و غیرقابل تقلید. در نتیجه هیچ ترجمه‌ای شان متن اصلی را ندارد.
در برخی متون اسلامی گفته می‌شود که پیامبر مسلمانان در ابتدای کار خود عده‌ای از نزدیکانش را تشویق به فراگیری زبان‌هایی چون عبری، یونانی، حبشی و سریانی می‌کرد تا پیام‌های او را برای حاکمان کشورهای دیگر ترجمه کنند.

واژه‌ی مشترک کافی نیست

زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

در نظر مسلمانان، زبان عربی، چون کلام خدا به آن نازل شده زبان کامل و ارجح است. در نتیجه کشورهای تازه مسلمان باید عرب‌زبان شوند. این اتفاق تقریبا در تمام حوزه‌ی نفوذ اسلام در دوران نخست تسلطش افتاد. استثنا بزرگ ایران است، که گرچه در رویارویی با مسلمانان حکومتی روبه‌زوال داشت، همچنان کشوری پهناور با فرهنگ و تاریخی غنی بود. زبان ترکی نیز بعدها در دنیای اسلام جایگاه خود را حفظ کرد.
زبان‌های مختلف در طول تاریخ از یکدیگر بسیار تاثیر گرفته‌اند. این تاثیر در مورد زبان‌های اصلی به صورت ورود واژه‌هایی از زبانی به زبان دیگر بوده و همچنان ادامه دارد. ورود واژه‌های تازه حتا اگر به تضعیف ساختار زبانی بیانجامد (مانند واژگان عربی در زبان فارسی) اساس آن را دگرگون نمی‌کند. به همین علت در میان زبان‌هایی که واژه‌های مشترک فراوان دارند نیز (مانند ترکی، فارسی و عربی) فهم متنی از یک زبان بیگانه بدون کمک مترجم ممکن نیست.

ضرورت‌های آموختن زبان بیگانه

آموختن زبان بیگانه از دیرباز به علت‌ها و با انگیزه‌های مختلف انجام شده و می‌شود. آموختن زبان کشور میزبان از سوی پناهندگان و فراریان، یا فراگرفتن زبان قوم فاتح توسط مغلوبان قدمتی به تاریخ پیدایش خط و زبان و حتا بیشتر دارد. استفاده از ترجمه با گسترش ادیان صاحب‌کتاب و شکل گرفتن حکومت‌های مقتدر با دستگاه اداری منسجم وارد مرحله‌ی جدیدی می‌شود.
میل آشنایی با آثار مکتوب دیگر حوزه‌های زبانی همواره و با انگیزه‌های مختلف مذهبی، سیاسی، فرهنگی و علمی وجود داشته است. هرچه آثار فکری و علمی در زبانی بیشتر رشد کرده باشد، میل به فراگیری آن زبان نیز اهمیت و ضرورت بیشتری می‌یابد. زمانی لاتین، عربی و فارسی زبان‌های مهم علم و فرهنگ محسوب می‌شدند، اکنون این جایگاه در اختیار انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و ایتالیایی است. فراگیری زبان بیگانه با شگل‌گیری روابط دیپلماتیک نوین و تشکیل سفارتخانه‌ها نیز انگیزه‌های تازه‌ای ایجاد کرد.

ترجمه، داد و ستدی هزاران ساله

از قرون وسطی جهشی عظیم در انتقال آثار مکتوب مهم زمان از زبان یونانی و عربی به زبان لاتین، و سپس به انگلیسی، آلمانی و فرانسوی آغاز شد. یونانیان پیشتر از مصری‌ها، بابلی‌ها و ایرانی‌ها بسیار گرفته بودند. ایرانیان و مسلمانان نیز به نوبه خود نوشته‌های بسیاری از هندیان، سریانیان و یونانیان به زبان‌های خود ترجمه کرده‌اند.
زبان، دروازه‌ ورود به جهانی ناآشنا

دوران رنسانس در اروپا و نیز زمانی که زبان عربی یکی از زبان‌های مهم علمی جهان بود، دو دورانی محسوب می‌شوند که نقش ترجمه در آنها و اهمیت آن در ثبت و انکشاف دانش بشری بسیار مهم ارزیابی می‌شود. به رغم این ترجمه هیچ گاه بدون لغزش نبوده و کم نیستند مواردی که این لغزش‌ها مایه‌ی بدفهمی و سوء تفاهم‌های هولناکی شده است.
در حقیقت همه‌‌ی کسانی را که نسبت به توفیق ترجمه نگاهی تردیدآمیز دارند، نمی‌توان مخالفان ترجمه نامید؛ اینها بیشتر منتقدان ترجمه‌های بد هستند. موضع انتقادی نسبت به ترجمه نیز تاریخی طولانی دارد و در دوره‌های رونق ترجمه افزایش یافته است.

پیش‌شرط‌های ناممکن ترجمه‌ی موفق

جاحظ متفکر قرن دوم و سوم هجری، یکی از نخستین نظریه‌پردازان ترجمه محسوب می‌شود. او می‌گوید مترجم شعر باید بتواند تمام ظرافت‌ها، ویژگی‌ها و نکات نهفته در متن اصلی را به زبان مقصد منتقل کند و همچنین باید از ذوق و دانشی همپایه‌ی مولف برخوردار باشد. اینها، به ویژه شرط دوم در حقیقت تاکیدی بر فرضیه‌ی ترجمه‌ناپذیر بودن شعر است. این نظریه در آرای نظریه‌پردازان امروز غربی مانند رومن یاکوبسن و رابرت فرست نیز به چشم می‌خورد.
جاحظ شرط همپایه بودن مترجم و مولف را به ترجمه‌ی متون علمی و فلسفی نیز تعمیم می‌دهد. او شرط دیگری برای توفیق در ترجمه پیش می‌کشد و آن هم‌سطح بودن تسلط مترجم به زبان‌های مبدا و مقصد است. جاحظ در اینجا بر نکته‌ای دیگر تاکید می‌کند که آب پاکی روی دست همه‌ی مترجمان می‌ریزد. متفکر معتزله می‌گوید دو زبان مبدا و مقصد در بخش‌های متفاوتی به یکدیگر نزدیک یا با هم ناسازگارند و به همین دلیل تسلط هم‌سطح بر دو زبان ممکن نیست.

ترجمه، قابل انتقاد و گریزناپذیر

عدم امکان "دو زبانگی کامل" که از سوی جاحظ مطرح شده، امروز نیز در میان نظریه‌پردازان غرب از جمله میشل فوکو حامیان فراوانی دارد. با این همه این متفکر عرب نمونه‌ی جالبی از بی‌اعتقادی به ترجمه است. نظریات سختگیرانه‌ی جاحظ هم در میان عرب‌زبانان و هم در بین ایرانیان به افزایش دقت مترجمان انجامید و باعث شد که تلاش کنند آگاهی خود را درباره موضوع متنی که ترجمه می‌کنند افزایش دهند.
در کنار تئوری‌پردازی‌هایی که می‌تواند کاملا قانع‌کننده و قابل قبول به نظر بیاید یک واقعیت ساده نیز وجود دارد که ترجمه را گریز‌ناپذیر می‌کند. تا زمانی که همه به زبان‌هایی که متن‌های مورد نیاز و علاقه‌شان نوشته شده مسلط نباشند، ترجمه تنها راه دست یافتن به این متن‌هاست. و از زمانی که ربان مشترک آدمیان "مشوش" شد مترجمان واسطه‌ی به اشتراک گذاشتن مطالبی هستند که در زبان‌های دیگر نوشته شده است. فراگرفتن زبان‌های خارجی نیاز به مترجمان را منتفی نمی‌کند؛ در بهترین حالت امکان می‌دهد دروازه‌ی برخی جهان‌های ناشناخته را بی‌واسطه بگشاییم.
منبع:http://www.dw.de



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط