نگاهی جامعه شناسانه به پدیده کودکان خیابانی

همه ی کودکان حق دارند از شرایط خوب زندگی برخوردار باشند . حق دارند بازی کنند؛ آموزش ببینند تا شرایط مناسب شکوفایی توانایی ها و رشد جسمی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی آن ها فراهم گردد.
پنجشنبه، 3 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی جامعه شناسانه به پدیده کودکان خیابانی
نگاهی جامعه شناسانه به پدیده کودکان خیابانی

 





 
همه ی کودکان حق دارند از شرایط خوب زندگی برخوردار باشند . حق دارند بازی کنند؛ آموزش ببینند تا شرایط مناسب شکوفایی توانایی ها و رشد جسمی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی آن ها فراهم گردد.

ماده ۲۷ پیمان نامه حقوق کودک

مقدمه

هر زمان که پشت چراغ قرمز بر سر چهارراهی توقف کنید و منتظر تغییر رنگ چراغ های ناهماهنگ راهنمایی در شمارش معکوس حرکت ماشین باشید، شاهد حداقل سه یا چهار کودک خردسال و نوجوانی هستید که با دسته های گل، اسباب بازی، دستمال برای پاک کردن شیشه ماشین و... به طرف انبوه ماشین ها حرکت می کنند تا شاید فقط یک یا دو ماشین با چانه زدن گلی بخرند و دستمالی بر روی شیشه ماشین کشیده شود؛ و باز در پی تکرار رنگ چراغ ها می توانید بارها و بارها نظاره گر این حرکت اتوماتیک وار انسانی باشید. این کودکان متکدی و دستفروش را روی پل عابر پیاده، کنار پیاده رو و یا سایر مکان های پر رفت و آمد به گونه های متفاوت می بینید. سماجت آن ها در تحریک احساسات ما آنقدر آزار دهنده است که مظلومیتشان را تحت الشعاع قرار میدهد.
این عارضه ی شوم منحصر به کشور ما نیست.از کوچه های غبار آلود افغانستان تا خیابان های پرزرق و برق نیویورک این پدیده ی شوم در سراسر پهنه ی گیتی به نام کودک خیابانی شناخته شده است و معمولترین آسیب اجتماعی است که تقریبا نتایج یکسان و دقیقا مشابهی دارد.
بی‌شک اندیشه مطالعه و بررسی کودکان خیابانی در سال های گذشته اذهان کارشناسان مسائل اجتماعی را مشغول نموده است. کودکان فقیر دارای خانواده یا بدون خانواده که در خیابان‌ها، ایستگاه‌های راه‌آهن، و سایر مراکز تجاری زندگی می‌کنند، بخشی از جامعه بشری هستند که پرداختن به آن، جلوگیری از شروع آسیب‌های اجتماعی است.
آگاهی جامعه نسبت به پدیده ی کودکان خیابانی امری است لازم چرا که موج کودکان خیابانی بزودی از حالت کودکی خارج شده و تبدیل به جوان خیابانی شده و جوان خیابانی به مانند بمب است.کودک خیابانی به عنوان گروهی از کودکان جامعه است که با توجه به شرایط خاص سنی خود در حال گذراندن دوران بلوغ و بحران هستند. اینان نیازمند حمایت جدی بیشتر والدین هستند ولی از انجا که به دلایل گوناگون از حمایت والدین محروم هستند در خیابان ها رها شده و آمادگی لازم برای کسب هر نوع آسیب پذیری را دارند.

اهمیت پرداختن به پدیده کودکان خیابانی

بی شک اندیشه مطالعه و بررسی کودکان خیابانی در سال های گذشته اذهان کارشناسان مسائل اجتماعی را مشغول نموده است. کودکان فقیر دارای خانواده یا بدون خانواده که در خیابان ها، ایستگاه های راه آهن، و سایر مراکز تجاری زندگی می کنند، بخشی از جامعه بشری هستند که پرداختن به آن، جلوگیری از شروع آسیب های اجتماعی است.
بر طبق نظر یونیسف، کودکان خیابانی با واقعیت تلخی از جدایی فزاینده خانواده روبه رو هستند و در خطر از دست دادن امکانات اساسی همچون بهداشت و آموزش می باشند. کودکان خیابانی با فقر شدید و تجربه، مجموعه خطراتی مواجه هستند که اثر مخربی بر سلامتی آن ها دارد. آن ها با گرسنگی و تغذیه ضعیف، مشکلات بهداشتی، فقدان سلامت روانی، تأخیر تحولاتی، مشکلات روان شناختی و عدم پیشرفت تحصیلی مواجه هستند. این پیامدهای بی خانمانی با دیگر پیامدها زنجیره ای را تشکیل می دهند که نیازهای تغذیه ای کودکان برآورده نشود. رشد، تحت تأثیر قرار گرفته و به تبع آن سلامت جسمانی به خطر می افتد و این امر بهداشت روانی را به شدت تحت تأثیر قرار داده، و در نتیجه توانایی تمرکز کاهش می یابد و در پی آن عملکرد اجتماعی به شدت دچار افت می شود.
کمبود این امکانات در سنین نوجوانی و جوانی برای دختران بی خانمان در زمان بارداری که عمدتاً ناخواسته است، کودکان بی خانمان را در معرض وزن کم در زمان تولد، مشکلات سلامت و بیماری های مزمن، مشکلات شناختی و تحولی سنین رشد و مشکلات تحصیلی قرار می دهد. البته این نکته قابل تأمل است که تعداد بسیار کمی از این کودکان از امکان تحصیلات ابتدایی برخوردار می گردند.
مشکلات سلامتی با مشکلات روان شناختی همراه با عملکرد ضعیف اجتماعی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری به دنبال حضور در خیابان، منجر به بروز شدیدترین آسیب های روانشناختی می شود.
نگاهی جامعه شناسانه به پدیده کودکان خیابانی

کودکان خیابانی

در مورد کودکان خیابانی تعاریف مختلفی ارائه شده است:
کودک: بر اساس ماده ۱ پیمان نامه حقوق کودک و سازمان یونیسف به افرادی اطلاق میشود که کمتر از ۱۸ سال سن دارند.
کودک خیابانی: به کودکانی اطلاق مشود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور ار و زندگی در خیابان هستند.
در تعریفی که سازمان ملل از کودکان خیابانی ارائه داده است کودک خیابانی، هر دختر یا پسری است که خیابان (در وسیع ترین معنای کلمه شامل اماکن متبرکه، اماکن غیر مسکونی، زیر گذرها و ...) محل سکونت و منبع معاش او شده است و از حمایت و مراقبت ناقص و ناکافی بزرگسالان برخوردار است.
در پروژه سازمان بهداشت جهانی برای کودکان خیابانی (1993) چهار گروه با مشخصه های زیر به عنوان کودکان خیابانی معرفی شده اند:
1ـ کودکانی که در خیابان ها زندگی می کنند و اولین نگرانی آن ها زنده ماندن و داشتن سرپناه است.
2ـ کودکانی که از خانواده خود جدا شده اند و موقتاً در مأمنی مانند خانه های متروک و سایر ساختمان ها، پناهگاه ها و سرپناه ها زندگی می کنند و یا از منزل یک دوست به منزل دوست دیگر می روند.
3ـ کودکانی که تماس با خانواده خود را حفظ می کنند ولی به علت فقر، پر جمعیت بودن خانواده و یا سوء استفاده جنسی و جسمی از آنان در بعضی شب ها و اکثر ساعات روز را در خیابان ها به سر می برند.
4ـ کودکانی که در مراکز ویژه نگهداری می شوند اما قبلاً در وضعیت بی خانمانی به سر می برده اند و در معرض خطر برگشت به همان وضعیت هستند.
دکتر قاسم زاده از جمله محققان ایرانی است که در زمینه کودکان خیابانی تحقیق کرده است. وی معتقد است: (کودکان خیابانی کودکانی هستند که بیشترین ساعات زندگی و گاه تمام آن را در کوچه و خیابان می گذرانند و از داشتن خانه و خانواده و بهره مندی از حقوق اساسی و انسانی خود محرومند). وی معتقد است این کودکان از نظر سنی، طیف گسترده ای از کودک چند ماهه تا افراد زیر 18 سال را تشکیل می دهند؛ برخی از این کودکان با خانواده خود زندگی می کنند و شب ها در خانه خود می خوابند و پدر و مادر، آنان را به خیابان گردی همراه با گدایی یا انجام کارهای مختلف وادار می کند؛ برخی از آنان کودکان بی خانمان و مهاجری هستند که شب ها در پارک و زیر پل ها به سر می برند؛ کودکان فاقد خانواده که توسط باندها اداره می شوند و مورد سوء استفاده قرار می گیرند معمولا به صورت گروهی زندگی می کنند و به وسیله باندها، صبح ها به خیابان ها آورده می شوند و شب ها در محلی به صورت دسته جمعی می خوابند و وضعیت دشواری دارند.
لاسوک Lassuk (1992) کودکان خیابانی را شامل گروه های زیر می داند:
- کودکان فقیر؛
- کودکان کارگری که شب ها به خانه بر می گردند و معمولا به مدرسه می روند و امکان انجام کارهای مجرمانه آنان کمتر است؛
- کودکان خیابانی کارگر (شغل های کاذب) که روابطشان با خانواده در حال گسستن است؛
- کودکان خیابانی که تماس خود با خانواده را کاملاً قطع کرده اند، آنان به طور تمام وقت در خیابان زندگی می کنند و کودکان خیابانی (واقعی) را تشکیل می دهند.
از نظر لاسوک کودکان گروه اول شب ها نزد خانواده یشان باز می گردند، احتمالا به مدرسه می روند و بزهکار نیستند. گروه دوم در حال از دست دادن پیوندهای خانوادگی و تماس با مدرسه هستند، گروه سوم احتمالاً با خانواده هایشان در خیابان کار و زندگی می کنند.
با این حال به نظر می رسد که یک برداشت خوب و واقع بینانه از این مفهوم، برداشتی است که چهار ملاک و معیار زیر را در نظر داشته باشد:
- انگیزه و چگونگی حضور کودکان در خیابان؛
- وضعیت و کنش های کودکان در خیابان؛
- مدت زمان حضور کودکان در خیابان و طول مدت زندگی خیابانی؛
- شیوه های سرپرستی، مراقبت و نظارت بر کودکان و میزان تماس و چگونگی پیوند کودکان با خانواده و نهادهای اجتماعی حمایتی مرسوم.
با توجه به معیارهای فوق، در یک جمع بندی نهایی می توان تعریف زیر را دربارةکودکان خیابانی مطرح نمود:
«کودکان خیابانی» بخشی از گروه بزرگ تر «کودکان در وضعیت دشوار» یا «کودکان آسیب پذیر شهری» هستند که ساعات طولانی از شبانه روز و گاه تمام آن را به صورت موقت (ناپایدار) و یا دائمی (مستمر) و برای مدتی نامعلوم خارج از نهادهای اجتماعی حمایتی معمول مانند خانواده و مدرسه و به قصد و انگیزه کار و یا دوری از خانواده، در خیابان به سر می برند. این کودکان درمقایسه با دیگر همالان خود تماس کمتری با نهادهای فوق الذکر دارند، و یا در مراکز ویژه ای غیر از این نهادها نگهداری می شوند که در صورت فقدان آن مراکز ویژه در معرض رها شدن و روی آوردن به کار و زندگی خیابانی و عوارض منفی و خطرات ناشی از آن از قبیل خشونت بهره کشی، بزه دیدگی، بزهکاری و انحرافات اجتماعی قرار می گیرند.
بر اساس تعریفی دیگر این کودکان در ۳ گروه اصلی زیر تقسیم می شوند .
- کودک خیابانی street children
به کودکانی می گویند که در خیابان زندگی می کنند و بدون حمایت خانواده یا بستگان خود ؛ سعی دارند از خودشان مراقبت کنند. این کودکان حدود ۵% کودکان خیابانی را تشکیل میدهند .
- کودکان خیابانی children on the street
این کودکان درواقع کودکان شاغل در خیابان هستند که برای کسب درآمد برای خانواده در خیابان کار می کنند . میزان ارتباط این کودکان با خانواده متفاوت است و ممکن است این ارتباط روزانه و یا در حد چند بار در سال باشد اما به هرحال احساس تعلق به خانواده دراین کودکان وجود دارد. اینان به حمایت و بقای خانواده خود از لحاظ اقتصادی کمک می کنند. اینان به اصطلاح نان آوران کوچک خانه هستند. این ها در بیشتر خانواده ها سپر بلای خانواده ی خویش می شوند و طعمه ی گرگ های خیابانی اند . گرگ های خیابانی که از این ها در توزیع مواد مخدر و… استفاده می کنند.
- کودکان خیابان children of the street
این کودکان گروه کوچکتر از کودکان خیابانی را تشکیل می دهند ، اما مشکلات پیچیده تری دارند .
برای این کودکان خیابان به منزله خانه است وآن ها در خیابان در پی سرپناه و غذا هستند و دیگر افراد خیابانی برای آنان حکم خانواده را دارند . این افراد یا سرپرستی ندارند و یا در صورت داشتن خانواده ، به دلیل مسائل مختلف ، زندگی در خیابان برایشان امن تر از زندگی در خانه است . کودکان رها یا طرد شده نیز گاهی به عنوان گروهی مجزا مطرح میشوند ، اما نظر به اینکه در خیلی از موارد بازگشتی ندارند و در مدت کوتاهی به کودکان خیابان بدل می شوند ، در بعضی تقسیم بندی ها جزئ گروه کودکان خیابان محسوب می شوند.که ۵% کودکان خیابانی را تشکیل می دهند.
بطور کلی تعاریف مختلف دارای سه جزء مشترک می باشند:
۱ – این کودکان وقت زیادی را در در خیابان زندگی یا سپری می کنند.
۲ – خیابان منبع معاش کودکان است.
۳ – از آن ها بطور شایسته و مطلوب توسط بزرگترها نگهداری نمی شود.
کودکان خیابانی از لحاظ تأمین معاش به چند گروه تقسیم می شوند:
متکدیان، بزهکاران (سارقین، توزیع کنندگان مواد مخدر، متخلفین جنسی)، کارگران خیابانی در مشاغل کاذب، کارگران خیابانی در مشاغل واقعی، ولگردان متکدی با مشاغلی همچون تنقلات فروشی، واکسی، روزنامه و گل فروشی، فال، کوپن فروشی و در نهایت ضایعات جمع کن ها.

علل بوجود آمدن کودکان خیابانی

از نکات برجسته کودکان خیابانی، علل فرارشان از منزل است. از عوامل مهم می‌توان فقر (اقتصادی)، تفاوت شدید طبقاتی و نبود عدالت اجتماعی، نرخ بالای بیکاری، افزایش بی‌رویه جمعیت در محلّه‌های حاشیه‌نشین شهرها، فقر فرهنگی خانواده‌ها (بی‌ سوادی و کم سوادی)، افزایش نرخ طلاق، اعتیاد، فوت یک یا هر دو والد بر اثر سوانح طبیعی و یا اجتماعی، افزایش بی‌رویه مشاغل کاذب با درآمد بالا، کمرنگ شدن فرهنگ مذهبی و ملّی و سست شدن بنیان ارزش‌های اخلاقی و اعتقادی در جامعه را نام برد.
در این میان فرار کودکان از خانه با محوریت خانواده نقش اساسی را ایفا می‌کند. عدم به کارگیری راهکارهای تربیتی صحیح و بروز مشکلات متعدد، تبعیض بین فرزندان، کمبود محبت، لوس شدن، تنبیهات شدید فیزیکی، سوء استفاده جنسی، عدم درک حساسیت‌های دوران بلوغ نوجوانی، ترس کودک از حضور در مدرسه، تفاوت سنی فاحش والدین و کودک و نوع ارتباط بین نسلی، مقدار زوجات پدر خانواده، اختلالات روانی، سرقت‌های کوچک و بزرگ در منزل و مدرسه، فقر مادی و فرهنگی خانواده و طلاق، عمده‌ترین مشکلات درون خانواده است.
بنابراین در ایجاد مشکلات اجتماعی به علت پیچیدگی آن ها یک عامل موثر نیست بلکه مجموعه ای از عوامل به درجات گوناگون تأثیر گذار است. به طور کلی چهار عامل در ایجاد مسائل اجتماعی مؤثر است.
. عوامل اقتصادی مانند فقر بی عدالتی ییکاری فاصله طبقاتی زیاد در جامعه توزیع ناعادلانه ثروت و .....
. عوامل فرهنگی و اجتماعی از جمله ترکیب ساختار و ازدیاد جمعیت مهاجرت جنگ تغییر ارزش های اجتماعی و فرهنگی فاصله بین نسل ها و تضاد های اجتماعی و نارسایی وکمبود قوانین حمایتی از کودکان وجود نگرش ها وباورهای نادرست و تبعیض آمیز از جمله نگرش به کودک به عنوان منبع درامد خشونت با کودکان نبود سامان های حمایت از کودکان و....
عامل خانوادگی مانند خانواده های پر جمعیت گسسته وپر تنش سابقه بزهکاری و اعتیاد در خانواده نا اگاهی والدین از نیازهای مناسب با آن ها و....
. عوامل فردی یا زیستی روانی مانند ویژگی های شخیتی کودکان ظرفیت روانی و توانمندی کودکان در بر خورد با مشکلات زندگی بحران بلوغ و تأثیرات آن و....
این گروه از عوامل خود تحت تأثیر عوامل اقتصادی- فرهنگی- اجتماعی و خانوادگی قرار دارند.
اکثریت کودکان خیابانی برای کسب در امد و کمک به خیابان می یایند. تأثیر فقر در پیدایش این پدیده نکته مهمی است که در انتخاب راهکارهای مناسب برای کاهش این پدیده باید مورد توجه قرار گیرد.
پیامد فرار از خانه و پناه آوردن کودکان به خیابان چیزی نیست جز آغاز سوءاستفاده‌هایی از این کودکان از قبیل:
آموزش کودکان و بکارگیری آنان برای حمل و توزیع مواد مخدر و سایر موارد غیرقانونی، آموزش و بکارگیری کودکان برای تکدی‌گری، آموزش و بکارگیری کودکان برای انواع سرقت، جیب‌بری، کیف‌زنی، کیف‌قاپی، خفت‌گیری، کودک‌ربایی و … ، بهره‌کشی و سوءاستفاده‌ جنسی، فروختن کودکان جهت تجارت اعضای بدن، آموزش و بکارگیری در اماکن فساد، فروختن و یا اجاره کودکان به منازل، بکارگیری در مشاغل خدمات پست دست‌فروشی و معرکه‌گیری، از جمله این سوء استفاده‌هایی هستند که آثار مخربی برای سلامت جسمی و بهداشت روانی کودکان خیابانی برجا می‌گذارد.

اثرات زندگی در خیابان بر کودکان

• خطرات بهداشتی و دچار شدن به انواع بیماری ها
• محروم شدن از تربیت و آموزش و پرورش
• مورد سوء استفاده و آزار جنسی ، جسمی و عاطفی قرار گرفتن
• دچار از خود بیگانگی شدن
• عدم رشد و تکامل روانی – عاطفی
• خطرات و حوادث ناشی از زندگی در خیابان مانند تصادف
• محروم شدن از کسب مهارت های زندگی
• پرداختن به تکدی گری
• گرفتار شدن در باندهای قاچاق و تبهکار
• مورد بهره کشی اقتصادی قرار گرفتن
• خطر پرداختن به اعمال مجرمانه

تحقیقات در مورد کودکان خیابانی در ایران

تحقیقی تحت عنوان « بررسی عوامل مؤثر در بروز پدیده کودکان خیابانی شهر مشهد » انجام گرفت. نتایج تحقیق مبین آن است که 66 درصد از کودکان خیابانی مورد بررسی با خانواده های خود در ارتباط اند و برای کسب و کار و درآمد، امرار معاش از منزل بیرون آمده و سر به خیابان می گذارند. تعداد 30 درصد از آن ها سابقه محکومیت دارند. 41 درصد از آن ها بی سواد یا سطح تحصیلات پایین داشته و 85 درصد شان ملیت ایرانی داشته اند. 56 درصد آن ها به علت ناسازگاری با والدین مخصوصاً بد رفتاری پدر اقدام به ترک خانه کرده اند. در مور انحراف جنسی، 44 درصد آن ها دارای اختلالات جنسی و 22 درصد آن ها مورد اغفال گزارش کرده اند. 80 درصد کودکان کم سن و سال هستند که کمتر از 100 تومان در روز درآمد دارند (دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، 1381).
سید حسن حسینی در پژوهشی با عنوان « وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران » پدیده کودکان کار و خیابان را در مراکز استان تهران، مشهد، اهواز، شیراز و رشت مورد مطالعه قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که عواملی چون نارسایی نهادهای اجتماعی کننده (مثل خانواده ، مدرسه) فقر اقتصادی خانواده های کودکان خیابانی و ناتوانی آن ها در انطباق با شیوه های زندگی شهری، آلودگی و آسیب زا بودن حاشیه شهرها، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوی نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی در بروز این پدیده مؤثر بوده اند (حسینی ، 1384).
در بررسی دیگر که با هدف تحلیل اطلاعات جمع آوری شده مربوط به کودکان خیابانی با ترسیم سیمای بالینی آن در ایران انجام گرفته، نشانگر آن است که حدود 88 درصد کودکان خیابانی پسر و 12 درصد دختر می باشند. 25% درصد فاقد سواد بوده و تقریباً 60درصد آن ها با والدین خود زندگی می کنند ولی 84 درصد آن ها امکان دسترسی به والدین خود را دارند در مجموع 19% به معنای واقعی جزء کودکان خیابانی محسوب می شوند. 67% تبعیت ایرانی داشته و 25% کودکان خیابانی درآمد دارند.
از نظر سطح توانمندی هوشی 62 درصد آنان در دامنه هوشی 85 تا 115 قرار دارند. از نظر تحول یافتگی کلی حدود 2 سال و 4 ماه تاخیر را در مقایسه با سن تقویتی دارند. شایع ترین رگه های خلقی آنان صرع فوبی است که نشانه عمده آن چسبندگی عاطفی در زندگی است. شایع ترین بیماری جسمی آنان اختلاف پوستی و انگلی است. تقریباً 25 درصد آنان دچار سوء تغذیه می باشند. حدود 12 درصد آنان سابقه آسیب ناشی از کودک آزاری داشته اند (سازمان بهزیستی کشور ، 1379).
علیرضا صالح در بررسی خود تحت عنوان « بررسی مقایسه ای ویژگیهای شناختی ، رفتاری و اجتماعی کودکان خیابانی و شبانه روزی تهران » در سال 1379 که به شیوه تحقیق شبه تجربی و در قالب توصیفی و استنباطی انجام گرفته نشان می دهد که میانگین نمرات شناختی کودکان خیابانی در سطح شهر از میانگین نمرات کودکان شبانه روزی کمتر است و در سطح ویژگی های اجتماعی بین میانگین نمرات کودکان خیابانی و شبانه روزی در مقیاس رشد اجتماعی وانیلند تفاوت وجود دارد. یعنی اینکه کودکان خیابانی نسبت به کودکان شبانه روزی از چهره اجتماعی پایین تری برخوردارند(صالح ، 1379).
نتایج مطالعه ای که با هدف تعیین عوامل مؤثر بر خود پنداری کودکان خیابانی سنین 6 تا 12 سال مراجعه کننده به فرهنگسرای خواجوی کرمان در تهران در سال 1380 انجام شده، نشان می دهد که بیشترین تعداد واحدهای مورد پژوهش (50 درصدی ) خود پنداری خیلی منفی داشته و فقط 21 درصد آن ها خود پنداری خیلی مثبت داشته اند. همچنین در بررسی عوامل مؤثر بر خود پنداری، یافته ها نشان داد که بین عواملی چون جنسیت، میزان سواد، میزان درآمد، مدت اشتغال به کار کودک، میزان شاد بودن در کنار خانواده و شخص مشاور، عکس العمل سرپرست در هنگام خطای کودک، داشتن وسایل ضروری زندگی، داشتن غذا و پوشاک کافی، داشتن دوستان خیابانی و خود پنداری واحدهای مورد پژوهش ارتباط معناداری وجود دارد. از این رو کودکان خیابانی از نظر تکامل جسمی و روانی در معرض خطر می باشند (دانشگاه علوم پزشکی تهران 1381).
مصطفی جانقلی به بررسی مهمترین علل بروز پدیده کودکان با توجه به وضعیت سرپرستی آن ها پرداخته است :

علل فرار کودکان در خانواده های کامل

جمعیت زیاد خانواده، فقر عاطفی موجود در خانواده، تعدد زوجات پدر، ترس از تنبیه و مجازات به دست بزرگترها بدلیل انجام اعمال ضد اجتماعی و اخلاقی، مشکلات درسی، داشتن نقض عضو و مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن توسط سایر افراد خانواده، تجدید یا مردود شدن در درس، فشار خانواده و اعمال نگرش های متعصبانه، پایین بودن آستانه مقاومت کودکان در مقابل فشارها، اعتیاد یکی از والدین، تمایل برای استقلال فردی و تلاش برای اشتغال.

علل فرار در خانواده های تک سر پرست تحت تکفل پدر

عدم تسلط سرپرست به هدایت و حمایت کودک، فقر اقتصادی، فشار روانی ناشی از بروز پدیده طلاق و خلاء ایجاد شده همسر گزینی سریع.

علل فرار در خانواده های تک سرپرست تحت تکفل مادر

فشارهای مضاعف سرپرستان سببی یا نسبی دارای حق حضانت، احصان حقارت کودک در جمع شبه خانواده موجود، فاش شدن راز کودک در بین اهالی محل و گروه همسالان و تشدید احساس حقارت موجود به طور به زعم محقق، گروه کودکان افرادی هستند درون گرا، دارای علایم روان نژندی بدون روان پریشی با تمایل به انکار حقیقت و واقعیت. مطلب مهم وجود علایم روان نژندی نظیر اضطراب، افسردگی، انزوا، گوشه گیری، پرخاشگری بیش از سایر همسالان در کودکان خیابانی است (جانقلی 1382).
هما سنجر در بررسی ای تحت عنوان «علل فرار نوجوانان از خانه » که به شیوه پیمایشی از 50 نفر بین 12 تا 18 سال انجام داده، نشان می دهد که فقر مالی و فرهنگی، کم محبتی، سختگیری، تبعیض، عدم تفاهم با افراد خانواده، خشونت های خانوادگی، دعواهای تمام نشدنی پدر و مادر یا سرپرستان، خلافکاری افراد خانواده در فرار نوجوانان از خانه ؤثر است(سنجر ، 1382).
جواد خامسان در مطالعه ای با عنوان «بررسی پیرامون مسأله کودکان خیابانی » در شهرستان بیرجند مشخص ساخت که فقر اصلی ترین علل بوجود آورنده کودکان خیابانی است. اکثر کودکان خیابانی تحصیل را رها کرده و بر کسب درآمد می پردازند. مهاجرت و حاشیه نشینی تأثیر زیادی بر مسأله کودکان خیابانی دارد. اکثر کودکان از خدمات اجتماعی برخوردار نبوده خانواده های آنان تحت پوشش حمایت های اجتماعی نیستند و اکثر آن ا از خانوارهای پر جمعیت هستند(خامسان 1379).

چارچوب نظری

از بین نظریه های مطرح شده دربارة مسائل اجتماعی، رهیافت آسیب شناسی اجتماعی به دلایلی چند نمی تواند ریشه های پیدایش کودکان خیابانی را به خوبی تبیین نماید. تئوری ها و پیش فرض های این رهیافت، پدیدة کودکان خیابانی را یک آسیب و بیماری اجتماعی تلقی می کنند و در تبیین آن به رفتارها، ویژگی ها و شرایط جسمانی روانی و اجتماعی کودکان و خانوادهای آن ها توجه دارند. فرضیه هایی که کودکان خیابانی را بی سرپرست یا رهاشده یا دارای نقایص جسمی و روانی می دانند و یا آن ها را بزهکار تلقی می کنند، به این رهیافت تعلق دارند. تحقیقات انجام شده (محمدعلی موسوی؛ هفته نامه بهزیستی، قادری؛ ماهنامه مددکاری اجتماعی، رسول روشن) تا حدودی عدم کفایت این رهیافت را آشکار کرده است.
این در حالی است که نظریه های بی سازمانی اجتماعی شامل نظریة آنومی مرتن (Merton, 1938)، نظریة عدم تعادل ساختاری پارسونز ونیزبت (Merton et al, 1976) در بررسی مسائل و آسیب های اجتماعی به شرایطی توجه دارند که منجر به ازهم گسیختگی، ضعف و تناقض و ناکارآمدی قواعد، هنجارها و ساخت های اجتماعی می شوند و عدم تعادل ساختاری و ضعف انسجام اجتماعی را به وجود می آورند. این نظریه ها برخلاف نظریة آسیب شناسی اجتماعی، بر واحدهای تحلیل بزرگ تری همچون ساختارها، خرده نظام ها، نهادها، گروه ها، اقشار و یا طبقات اجتماعی متمرکز می شود و نقش عوامل ساختاری را که مانع از انطباق و سازگاری گروه ها و اقشار اجتماعی یا خرده نظام ها و نهادهای جامعه با تغییرات اجتماعی و محیطی سریع می شوند و عدم تعادل ساختاری را به وجود می آورند، بررسی می کند.
نظریة بی سازمانی اجتماعی نسبت به نظریة آسیب شناسی اجتماعی، از قدرت تبیین بیشتری برای توضیح مسألة کودکان خیابانی برخوردار است. بر طبق این نظریه می توان فرض کرد که کودکان خیابانی انعکاسی از شرایط زیست اقتصادی اجتماعی فرهنگی اقشار تهی دست و آسیب پذیر حاشیه نشین است که نتوانسته اند در جریان مواجهه با تحولات اجتماعی حداقل دو دهة اخیر ایران، با شرایط موجود انطباق یابند. جامعة ایران طی بیست ساله اخیر تحولات سریعی مثل جنگ هشت ساله، برنامه های اقتصادی تعدیل ساختاری، سیاست های اقتصادی اجتماعی پس از جنگ و امثال آن را تجربه کرده است. هر یک از تغییرات و تحولات در زندگی اقشار و طبقات مختلف جامعه به گونه ای متفاوت بازتاب یافته و پیامدهای گوناگونی در پی داشته است. از پیامد های آن، رشد و ترقی برخی اقشار جامعه و سقوط و به حاشیه رانده شدن برخی دیگر بوده است. می توان فرض کرد که به خیابان آمدن کودکان ناشی از الگوی انطباق و سازگاری خانواده های محروم و به حاشیه رانده شده از فرایند ثروت، قدرت و منزلت در یک نظم اجتماعی نابرابر می باشد. رهیافت کنش متقابل نمادی در تبیین پدیدة کودکان خیابانی در ایران می تواند تاحدودی راهگشا باشد. این رهیافت و نظریات متأثر از آن برای فهم چگونگی شکل گیری تصاویر خاص دربارة کودکان خیابانی و علل و انگیزة شکل گیری این تصاویر و منافع و علایق پشت این تصاویر مفید هستند. فرضی که از این رهیافت بر می آید این است که کودکان خیابانی و خانواده های آن ها از کار خود در خیابان چه برداشتی دارند و چه منافع و علایقی حضور آن ها در خیابان را استمرار می بخشد.
نظریه فرهنگ فقر را لوئیس (1996) مطرح کرده و به نقد آن پرداخته است. این نظریه دارای چهار فرضیه اصلی است. فرضیه نخست به بی سرپرستی یا رهاشدگی این کودکان توسط خانواده هایشان اشاره دارد. فرضیه دوم کودکان خیابانی را به فقر مربوط می داند و نتیجه فقر را رهاشدگی منفعلانه می داند. فرضیه سوم کودکان خیابانی را حاصل مهاجرت از روستا به شهر و پیامدهای گسیختگی و فروپاشی ساخت خانواده می داند. نتیجه این شرایط فراموش شدگی و به حال خود گذاشتن کودکان به شکل منفعلانه است. فرضیه چهارم کودکان خیابانی را برخواسته از خرده فرهنگ های شهری بسیار حاشیه ای و منحرف می داند. این فرضیه ها معتقدند که کودکان خیابانی در صورتی که توان بخشی نشوند برای کاهش محدودیت و ناکامی هایشان بیشتر از روش های انحرافی و مجرمانه استفاده خواهند کرد.
تالفر در نظریه ناهماهنگی شناختی معتقد است ناهماهنگی شناختی در وضعیت هایی به وجود می آید که در آن تجربیات و نگرش ها با هم در تضاد و تقابل قرار دارند. چنین وضعیتی برای افراد تعارض و تنش به وجود می آورد، به نحوی که افراد باید نگرش ها یا ادراکشان از آن وضعیت را تغییر دهند. در ارتباط با کودکان خیابانی، ناهماهنگی شناختی ممکن است از یک طرف ناشی از ادراک برآمده از تحقیقاتی باشد که کودکان خیابانی را به مثابه افرادی تلقی می کند که خانواده هایشان را ترک یا رها کرده اند و از طرف دیگر این ناهماهنگی ممکن است ناشی از این تعهد و الزام عمومی باشد که خانواده، اساس و بنیان جامعه است. پذیرفتن و قبول این دیدگاه که کودکان دارای قدرت انتخاب برای ترک کردن خانه و روی آوردن به خیابان هستند، نقش خانواده و زندگی کودکان در خانه را زیر سوال می برد. این مسئله تهدید کننده و اضطراب آور است، زیرا از خانواده انتظار می رود که مکان مناسبی برای کودکان باشد.
نظریه انتخاب عقلانی در رابطه با کودکان خیابانی شکل گرفته است و برکیفیت عقلانی و انطباقی زندگی آنان تأکید دارد. در پرتو نظریه انتخاب عقلانی روی آوردن به زندگی خیابانی برای برآورده کردن نیازهای خاصی از کودک، سودمند است و این عمل نوعی سازگاری عقلانی با زمینه خاصی از محیط کودک، شرایط و تجربیات گذشته او و شرایط قابل دسترسی برای کنش اوست. در پرتو این رهیافت، برخلاف تلاش برای باز گرداندن کودکان به خانواده و تلاش مدرسه و جامعه به امید (بهنجار سازی) رفتار آنان، روش های پیشرو می توانند بر شناسایی نقاط قوتی مبتنی باشند که بر اساس آن کودکان خیابانی می توانند مهارت های لازم حفظ بقاء خود را بر آن بنا کنند و توسعه دهند.

اقدامات جهت پیشگیری یا کنترل پدیده اجتماعی کودکان خیابانی

هر گونه اقدام جهت پیشگیری یا کنترل پدیده اجتماعی کودکان خیابانی مستلزم شناخت این گروه در دسته بندی هایی است که به آن ها اشاره گردید. اما این پیشگیری و کنترل نیازمند ابزارهای ویژه ای هستند که دستگاه اجرایی، سازمان های غیر دولتی و خیریه ای، نقش تأثیرگذاری بر آن دارند. از مهم ترین این عوامل می توان به:
- حساس شدن و فعال شدن نهادهای دینی نسبت به پدیده کودکان خیابانی.
- حمایت های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از طریق سازمان های غیر دولتی از خانواده های کودکان خیابانی و گسترش سیستم تأمین اجتماعی.
- ایجاد و گسترش مراکز شبه خانواده برای کودکان خیابانی فاقد خانواده همچون سپردن آنان به خانواده های فاقد فرزند، برای آن دسته از کودکان خیابانی که فاقد والدین هستند.
- ایجاد مراکز سیار و موقتی به عنوان سرپناه برای کودکان فاقد خانواده.
- تأمین و ایجاد سرپناه شبانه و ارائه آموزش های کارهای فنی و حرفه ای.
- ارائه خدمات مددکاری در محل حضور کوکان خیابانی در خیابان ها.
- تفکیک بین دختر و پسر خیابانی جهت پیشگری و کنترل آسیب های اجتماعی.
- ضرورت رویکرد اجتماعی به این پدیده و توجه به اینکه خیابانی بودن جرم نیست ولی می تواند منجر به جرمی همچون بزهکاری گردد.
- مطرح کردن بحث کودکان خیابانی از طریق نشریات، صدا و سیما و حساس ساختن مردم نسبت به مشکلات کودکان خیابانی.
- توسعه و تجهیز منابع انسانی برای کار با کودکان و نوجوانان خیابانی در مؤسسات دولتی و غیر دولتی.
- تجهیز و فعال نمودن نهادهایی که در سطح شهرداری ها، دولت و سازمان های غیر دولتی، با حقوق کودکان و نوجوانان سر و کار دارند.
- استفاده از تجربیات موفق سایر کشورها در امور ساماندهی و بازپروری کودکان خیابانی اشاره کرد.
با توجه به مطالب فوق باید اذعان داشت که پدیده کودکان خیابانی که هر روز شاهد افزایش جمعیت آن ها هستیم، مسلتزم بازنگری در راهکارهای استفاده شده در این حیطه است. زیرا این کودکان با توجه به اینکه در رده های سنی مختلف قرار دارند، احتیاج به محیط مناسب برای رشد خواهند داشت. لذا باید با توجه به عواقب این پدیده که شامل بزهکاری، سرقت، اختلال های شخصیتی و ... می شوند، تلاش می شود تا شناختی بهتر از وضعیت این کودکان حاصل گردد.
در حال حاضر این پدیده از شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان، شیراز و مشهد به شهرهای کوچک نیز سرایت پیدا کرده است و در صورت عدم برنامه ریزی دقیق شاهد آسیب های اجتماعی این پدیده خواهیم بود.

نتیجه گیری

پدیده کودکان خیابانی یک مسأله جهانی است . برابر برآورد سازمان جهانی دفاع از حقوق بشر در حدود 100 میلیون کودک در سراسر جهان در خیابان کار و زندگی می کنند. آن ها برای زنده ماندن به کارهای گوناگون از جمله گدایی ، فروشندگی و تن فروشی مشغول اند. این کودکان، آسیب پذیرترین بخش جامعه اند که قادر به دفاع از خود نیستند و نیاز به حمایت بزرگسالان دارند.
این پدیده در ایران بویژه در مرکز آن، با توجه به حضور این کودکان در خیابان های سطح شهر که به اشکال مختلف اعم از فروش آدامس، روزنامه، گل، دستمال کاغذی، واکسی و ...نمود پیدا می کند و سبب آزردگی خاطر و دغدغه وجود جمع کثیری از مردم نوع دوست و با فرهنگ ایران شده است، می توان در زمره یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی با روند افزایشی که متأثر از سایر عوامل و زمینه های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جامعه است، قرار گیرد.
نکته قابل ذکر در باب مسأله کودکان خیابانی در ایران مطرح می باشد که مسأله کودکان خیابانی بر حسب درجه و شدت اهمیت آسیب های اجتماعی هنوز تبدیل به یک بحران ملّی نشده است و قابل کنترل و ساماندهی می باشد مگر در کلان شهرهایی چون تهران.
اصولاً وجود کودکان خیابانی در جامعه نشان دهنده این است که جامعه حالت کار کردی خود را از دست داده است. جامعه کار کردی جامعه ایی است که تمام بخش های آن با هماهنگی کار کند. منظور از جامعه غیر کار کردی، آن است که یک یا چند بخش آن البته (البته از لحاظ ساخت اجتماعی مورد نظر ) بدرستی و با هماهنگی سایر بخش ها کار نکند. زمانی که بخش هایی از جامعه دچار حالت عدم کارکرد صحیح شود و تعادل در بسیاری از بخش های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و جمعیتی به وضوح و فراوانی به چشم می خورد و می تواند منجر به ظهور و برو انواع آسیب های اجتماعی از جمله کودکان خیابان شود.

پیشنهادات

در یک جمع بندی می توان گفت که برنامه ریزی برای شناسایی، پیشگیری و کاهش پدیده کودکان کار و خیابانی و آسیب های اجتماعی ناشی از آن می بایست بر اساس محورهای زیر صورت گیرد:

الف) سطح کلان

- سرمایه گذاری های اقتصادی و فرهنگی در شهرهای کوچک و متوسط به عنوان محورهای توسعة منطقه ای که مانع از سیل مهاجرت به مراکز استان ها و پایتخت شده و مسیر مهاجرت را به شدت کوتاه می کند؛
- طراحی نظام های جامع حمایتی برای تحت پوشش قرار دادن خانواده های محروم شهری و تأمین اجتماعی و رفاهی این خانواده ها؛
- اعمال نظارت های بیشتر بر نواحی حاشیه شهری از طرف نهادهای انتظامی و تأمین امنیت و سلامت اجتماعی محلّه های آسیب زا؛
- فرهنگ سازی در زمینة شیوه های برخورد مردم با کودکان کار خیابانی؛
- ایجاد اشتغال برای حداقل یکی از اعضای خانواده های فقیر برای پیشگیری از احتیاج خانواده به درآمد کودک؛
- همکاری سازمان ثبت احوال برای ارائة شناسنامه و هویت دهی به کودکان، که بنا به دلایل مختلف دارای شناسنامه نبوده اند.

ب) سطح میانه

- تأسیس مراکز مشاوره و راهنمایی و مراکز بهداشت خانواده برای تحت پوشش قرار دادن هر چه بیشتر خانواده های نیازمند حاشیه نشین؛
- کمک به برقراری روابط نزدیک تر بین خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد عهده دار تربیت کودکان، در نواحی حاشیه ای شهرهای و محلّه های فقیرنشین؛
- اعمال دقت نظر کافی در گزینش و گمارش معلمان مدارس فقیرنشین و آسیب زای شهری، به طوری که باتجربه ترین و باسوادترین معلمان به این مناطق اعزام شوند؛
- هدایت کار کودکان به کانال های قانون مند شغلی و سروسامان دادن به مشاغل کوچک زود بازده برای کودکان؛
- شناسایی محلّه های ناسالم و جمع آوری اطلاعات دقیق آن ها از طریق برنامه های کوتاه مدت دوره ای.

پ) سطح خرد

- برای از میان بردن نگرش منفی ای که نسبت به کودکان کار خیابانی وجود دارد باید آن ها را وارد اجتماع کرد. در این زمینه حتی در کشورهایی از ایجاد مدارسی استفاده شده است که کودکان غنی و کودکان خیابانی در کنار یکدیگر به تحصیل بپردازند؛
- مشارکت دادن بچه ها در تصمیم گیری های مربوط به خود و آموزش مهارت های زندگی و نیز فعالیت های مدنی چون پس انداز کردن و امور بانکی و پست کردن نامه و… در جهت سوق دادن این کودکان به شهروندانی مسئول و مدنی (در برخی کشورها حتی بانک ها و رستوران هایی با مدیریت خود این کودکان تشکیل شده است، تا هم این کودکان از سوی مردم در فعالیت های اجتماعی به رسمیت شناخت شوند و هم باعث جلب اعتماد کودکان خیابانی دیگر گردد و هم این کودکان وارد فعالیت های اجتماعی و مدنی گردند)؛
- رشد برنامه های کنترل اجتماعی و نیز آموزش های منجر به رشد کنترل درونی برای این کودکان؛
- درگیرکردن جوانان و نوجوانان خصوصاً طبقات بالای اجتماع در امر حمایت از کودکان خیابانی و کودکان کار.
منابع:
- حسینی، سید حسن (1385)،کودکان کار و خیابان، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی دانشگاه تهران، نشر تهران، سلمان.
- حسینی ، سید حسن (1384)، وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران، فصلنامه رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، شماره 19.
- تلوزاد، محبوبه(1386)، آسیب شناسی پدیده کودکان خیابانی، سایت جامعه شناسی ایران.
- قمری دارستانی، زهرا، نگاهی به پدیده کودک خیابانی، سایت جامعه شناسی ایران
- بررسی جامعه کودکان خیابانی(1389)، نوشته شده توسط تجربه کار، سایت دانا.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط