اگر چه ناپلئون در ابتدای به قدرت رسیدن مجدد خود قصد جنگ نداشت اما برای سیاستمداران اروپا مثل روز روشن بود که ناپلئون «ضعیف شده»... اجماع اروپا علیه ناپلئون در مارس ۱۸۱۴ سبب شد تا وی مجبور به قبول تبعید به جزیره الب شود اما بی خردی بوربون ها (خاندان سلطنتی فرانسه که در انقلاب کبیر از کار بر کنار شده و پس از تبعید ناپلئون مجدداً بازگشته بودند) سبب شد تا ناپلئون مجدداً در آوریل ۱۸۱۵ تصمیم به بازگشت به فرانسه را بگیرد و در مارس ۱۸۱۵ وارد جنوب فرانسه شد. امپراتور و امپراتوری فرانسه هنوز برازنده ناپلئون بود بنابراین در کل فرانسه هیچ کس از بوربون ها حمایت نکرد و در ۲۰ مارس او در پاریس بود و بوربون ها و سلطنت طلبان به دنبال سوراخی برای فرار.
بسیج مجدد اروپا علیه ناپلئون
اگر چه ناپلئون در ابتدای به قدرت رسیدن مجدد خود قصد جنگ نداشت اما برای سیاستمداران اروپا مثل روز روشن بود که ناپلئون «ضعیف شده» نیز برای نظم انگلیسی، اتریشی و روسی خطرناک است و اگر قدرت بگیرد می تواند ظرف سه سال مجدداً ۸۰۰ هزار سرباز بسیج کند. بنابراین سرداران بزرگ روسی و پروسی مجدداً فراخوانده شدند تا این بار ناپلئون را قبل از آن که به قدرت برسد در هم بکوبند ارتش های بزرگ اروپا با عجله به تقویت خود پرداختند و در ژوئن ۱۸۱۵ قریب به یک میلیون نفر را بسیج کردند. این رقم افسانه ای بزرگترین تجهیز نیرو تا آن تاریخ بود. ۲۳۰ هزار سرباز اتریشی، ۳۱۰ هزار سرباز پروسی، ۱۰۰ هزار سرباز انگلیسی و ۲۵۰ هزار سرباز روسی شالوده اصلی این ارتش بودند. اما ناپلئون از اخبار ترس آور بسیج اروپا باکی نداشت او قبلاً نیز با نیروهایی چند برابر خود درگیر شده بود.به استقبال تعیین کننده ترین نبرد قرن ۱۹
سربازان فرانسوی هنگامی که باخبر شدند نیمی از اروپا علیه فرانسه بسیج شده با وحشت و دلهره به انتظار عکس العمل ناپلئون نشسته کهنه سربازان فرانسوی می دانستند که آنها حتی اگر بر فرض محال این ارتش یک میلیون نفره را شکست دهند باز هم برنده نبرد نخواهند بود چرا که روسیه، پروس، اتریش، ایتالیا و اسپانیا آن قدر جمعیت دارند که چنین ارتشی را با پول انگلیسی ظرف یکسال مجدداً بازسازی کنند. اما حضور ناپلئون در میان سربازان به آنها قوت قلب می بخشید و آنها را امیدوار می کرد که به این جنگ مأیوس کننده دست بزنند. ناپلئون که عادت نکرده بود به انتظار حمله دشمن بنشیند در ۱۴ ژوئن بی مهابا به اولین دسته های نظامی متفقین به فرماندهی بلوخر پروسی و ولینگتون انگلیسی حمله کرد آنها در شمال فرانسه موضع گرفته بودند. امپراتور طبق عادت همیشگی خود را به میان دو سپاه دشمن انداختند و مانع اتصال آنها به یکدیگر شد. وی بلافاصله ابتدا به بلوخر حمله کرد و سپاه او را در بلژیک در هم کوبید در این نبرد ۲۰ هزار پروسی جان خود را از دست دادند.واترلو
در صبح ۱۸ ژوئن ناپلئون بدون آن که منتظر رسیدن قوای کمکی شود با ۷۲ هزار نفر سرباز خود حمله را آغاز کرد توپ های فرانسوی جناح چپ انگلیس را زیر آتش گرفتند و سربازان مارشال نی بشدت مرکز سپاه انگلیسیان را تحت فشار قرار دادند انگلیسی ها ناامیدانه مقاومت می کردند. ناپلئون تصمیم گرفت به هر قیمتی نبرد را با نابودی جناح چپ انگلیس ادامه دهد و نیروهای ذخیره خود را آماده ورود به جبهه کرد اما ناگهان وجود توده های سیاهی در شمال شرقی میدان نبرد آه از نهاد او برآورد خبررسانان بسرعت خود را به ستادش رساندند و گفتند که سپاه بلوخر در حال رسیدن است این سپاه با کمک نیروهای کمکی بازسازی شده و اکنون به ۸۰ هزار نفر رسیده بود. وقت اکنون حکم طلا را داشت ناپلئون باید ظرف یک ساعت کار انگلیسی ها را تمام می کرد و گرنه الحاق این دو نیرو کار را برای او تمام می کرد. پیاده نظام آرلون تحت فرمان مارشال نی زیر آتش سنگین نیروهای انگلیسی حمله را آغاز کردند این بار دیگر ناپلئون نمی توانست با برنامه ریزی نبرد را ادامه دهد او مجبور بود سپاه ولینگتون را بشکافد! توپخانه انگلیسی بخش بزرگی از پیاده نظام شجاع فرانسوی را که اکنون تحت تأثیر مرگ هم قطاران خود مصمم تر شده بودند از پای درآورد اما سرعت آن را کم نکرد تنها ورود سواران اسکاتلندی سبب توقف حرکت آنها شد ناپلئون که با نگرانی نزدیک شدن بلوخر را تماشا می کرد آخرین واحد ذخیره خود یعنی سواران زرهپوش «میلو» را وارد میدان کرد تا بالاخره موفق به عقب راندن سواران انگلیسی شد اما پس از آن متوجه شد جناح چپ انگلیس اکنون از نیروهای اصلی سپاه ولینگتون پر شده ناگهان رو به جناح راست دشمن کرد و بسرعت با کمک سواران خود در این بخش به پیروزی رسید انگلیسی ها علیرغم مقاومت دلیرانه چیزی تا از هم پاشیدن فاصله نداشتند اما ناگهان جناح راست فرانسه خود را رودرروی ۳۰ هزار سرباز تازه نفس پروسی دید اینها بخشی از سپاه بلوخر بودند و خود بلوخر نیز در پشت سر ناپلئون و گاردش موضع گرفته بود. ناپلئون هنوز ناامید نبود (بالاخره گروشی باید سر و کله اش پیدا می شد) پروسی ها اکنون گارد امپراتور را زیر آتش گرفته بودند اما واحدهای ورزیده فرانسوی علیرغم تلفات سنگین، آرایش مربعی خود حفظ کردند تا آن که ولینگتون به پشتگرمی نیروهای تازه نفس بلوخر فرمان حمله عمومی در کل جبهه را صادر کرد و از این لحظه به بعد ارتش فرانسه از وضعیت تهاجمی خارج شده و تحت فشار مهاجمان قرار گرفت. توپ های پروسی بی رحمانه نیروهای در حال عقب نشینی را زیر آتش گرفت در ساعت ۸ شب به نظر می رسید که دیگر رمقی برای مردان ناپلئون نمانده باشد و تنها راه ، عقب نشینی به سمت پاریس بود. نبرد در نیمه شب پایان یافت در حالی که جنازه ۵۰ هزار سرباز در واترلو برجای مانده بود.نتیجه نبرد
نبرد واترلو از نقطه نظر نظامی یک شکست نبود چرا که کشته های فرانسوی و انگلیسی (پروسی) به یک اندازه بود و طبعاً فشار ۱۵۰ هزار سرباز باید سبب عقب نشینی ۷۲ هزار سرباز شود اما از دید ناپلئون پیام این نبرد چیز دیگری بود. متفقین مصمم به نبرد بودند این بار او با سپاهی کم انگیزه و غیرحرفه ای طرف نبود مردان جنگی مانند ولینگتون و بلوخر را تنها باید با سرداران در سطح خودشان شکست داد نه با مارشال احمقی مانند گروشی که با ۳۶ هزار سرباز خود در لحظات حیاتی پایان جنگ در جنگ های شمال فرانسه گم شده بود! از سوی دیگر مرگ ۲۵ هزار نفر از بهترین مردان جنگی فرانسه جلوی چشم امپراتور او را بشدت افسرده کرد. بخش بزرگی از این سربازان نیروهای گارد و نارنجک اندازانی بودند که از ۲۰ سال قبل پا به پای ناپلئون در همه جا حاضر بودند او نمی توانست مشابه این مردان را در هیچ کجای عالم پیدا کند حال آن که سپاه های انگلیسی پروسی در پشت سر خود صدها هزار سرباز کمکی داشتند و نیم میلیون سرباز اتریشی روسی نیز در حال نزدیک شدن بودند. اما نکته عجیب حمایت تاریخی مردم فرانسه از ناپلئون شکست خورده بود آنها از او می خواستند که بماند و مقاومت کند. کارگران پاریس اعلام آمادگی کردند تا جای سربازان کشته شده او را بگیرند. فرانسه جنگ و مصیبت را دیده بود و می دانست رفتن ناپلئون به معنای پایان جنگ است اما رفتن این مرد جنگ طلب را نمی خواست. اما ناپلئون خوب می دانست که فرانسه دیگر جوانی برای قربانی کردن ندارد. جمعیت ذکور باقیمانده یا آن قدر جوان است که نمی تواند اسلحه به دست بگیرد و یا این که آن قدر مسن که به دنبال او زیر آتش متفقین به چپ و راست بدود. بنابراین در ۲۲ ژوئن ۱۸۱۵ استعفا داد و چندی بعد تحت نظر انگلیسی ها به سنت هلن تبعید شد. واترلو پایان بناپارتیسم بود.http://www.aftabir.com منبع : آفتاب