و قول به این که شب، عبارت است از اول غروب آفتاب تا طلوع آفتاب که در نتیجه ی آن بین الطلوعین که طلوع فجر باشد تا طلوع آفتاب داخل شب است، از بعضی اقاویل است و بیان این مطلب، این است که اختلاف نمودند در حدّ لیل و نهار، و محلّ خلاف، در بین الطلوعین است که طوع فجر صادق باشد تا طلوع آفتاب که داخل در شب است یا داخل در روز است، یا واسطه بین روز و شب است و معروف قریب به اجماع، بلکه اجماعی است بین عامه و خاصّه که «شب عبارت از غروب شمس است تا طلوع فجر صادق و روز عبارت از طلوع فجر است تا غروب شمس».
علّامه ی مجلسی می فرماید:
مخالفت نکرده در این مطلب، مگر شرذمه ی قلیله ای که آن ها هم منقرض شدند و بعض اصحاب ما در زمان ما، تجدید این نزاع کردند و بعضی قائل شدند که شب، عبارت است از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب و روز، عبارت است از طلوع آفتاب تا غروب که بین الطلوعین داخل در شب می شود و این قول را نسبت به اعمش (کنیه او ابومحمد است) و غیر او داده اند و روایت شده نیز از حذیفه حتی آن که گفته اند: حرام نیست اکل و شرب بر صائم تا طلوع شمس، چنان چه علّامه ی مجلسی نقل می فرماید.(2)
قول سوم را نسبت داده اند به طایفه ای که قائل شده اند به این که بین الطلوعین نه داخل شب است، نه داخل روز، بلکه واسطه ی است بین روز و شب و زمانی است منفصل از روز و شب و این قول سیّم، ضعیف است و کفایت می کند در ردّ او، قول خدای تعالی (یولج اللّیل فی النّهار و یولج النّهار فی اللّیل) (3)؛ زیرا که ایلاج، متحقّق نمی شود با قول به این که بین الطلوعین زمانی است منفصل از روز و شب، بلکه ایلاج، به ادخال نور و روز است به ظلمت شب و ادخال ظلمت شب است در نور روز هنگام غروب آفتاب که اقبال ظلمت شب است.
و امّا قول اوّل ــ که علیه جمهور العامة و الخاصّة و موافق تحقیق است (4) ــ این است که یوم و نهار لغةً، شرعاً و عرفاً عبارت است ــ حقیقةً ــ از طلوع فجر صادق تا غروب شمس (5) به جهت تبادر و فهم اهل لسان و دلالت آیات و اخبار کثیره.
امّا تبادر ــ که وجدان بر او شاهد است ــ علّامه ی مجلسی (قدس سره) و دیگران تصریح به او نموده اند.
علّامه ی مجلسی در جلد صلاة بحار الأنوار در باب تحقیق منتصف لیل می فرماید:
و عندنا أنّه لا یفهم فی عرف الشرع، و لا فی العرف العامّ، و لا بحسب اللغة من الیوم أو النهار إلاّ ما هو من ابتداء طلوع الفجر، و لم یخالف فی ذلک إلاّ شر ذمة قلیلة قد انقرضوا.(6)
و شیخ طبرسی (قدس سره) در مجمع البیان در تفسیر (و إذ واعدنا موسی أربعین لیلةً) (7) فرموده:
لیله از غروب شمس است تا طلوع فجر ثانی و یوم از طلوع فجر ثانی است تا غروب آفتاب.(8)
و معنای دیگری از برای یوم و لیله نقل نکرده. و در تفسیر آیه ی مبارک (و سخّر لکم اللّیل و النّهار) (9) فرموده تسخیر ــ فی الحقیقة ــ نسبت به شمس و قمر است به جهت این که نهار، عبارت از حرکات شمس است از وقت طلوع فجر تا غروب شمس و لیل، عبارت از حرکات شمس است ــ تحت الأرض ــ از وقت غروب شمس الی وقت طلوع الفجر الاّ این که حقّ سبحانه نسبت داده تسخیر را به شب و روز بر سبیل تجوز و اتساع.(10)
امّا آیات مثل (یولج اللّیل فی النّهار و یولج النّهار فی اللّیل) (11) زیرا که ایلاج، به معنای ادخال و فرو بردن چیزی در چیزی است و دخول نور در ظلمت، محقّق نمی شود مگر به بدایت ظهور نور و طلوع آن در ظلمت شب که عبارت است از طلوع فجر صادق که مبدأ ظهور نور و دخول اوست در ظلمت شب و هم چنین، دخول ظلمت در نور، محقّق نمی شود مگر به ظهور ظلمت و دخول آن در نور روز که اوّل غروب شمس و اقبال ظلمت و دخول آن است در روشنایی روز.
امّا منافات آیه ی شریفه با قول سیّم که خیلی واضح است، چنان چه سبق ذکر یافت. امّا اخبار که به آن ها استدلال شده، بسیار است، اظهر آن ها چند روایت است که به ذکر آن ها اکتفا می شود:
منها: ما عن العلل به سند خود از حضرت هادی (علیه السلام):
که در جواب یحی بن اکثم قاضی که سؤال نمود از آن حضرت که: چرا در نماز صبح، جهراً قرائت می شود و حال آن که از نمازهای نهاریّه است و جهر، در نمازهایی است که شب خوانده می شود؟ فرمود: به جهت آن است که پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اوّل فجر ــ که بدایت اختلاط ظلمت شب است به روشنایی روز ــ نماز می گذاردند، پس کأنّه جزء نمازهای شب محسوب می شود.(12)
و مثل این هم در تحف العقول روایت کرده.(13)
منها: ما عن العلل أیضاً بسنده عن زرارة، عن أبی جعفر (علیه السلام) که فرمود: صلاة وسطی نماز ظهر است و آن نماز ظهر اوّل نمازی است که خواند پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن، نماز ظهر نماز وسط است که بین دو نماز در نهار خوانده می شود که یکی نماز صبح باشد و یکی نماز عصر.(14)
و مثل این روایت را عیّاشی از زراره نقل کرده.(15) و هم چنین، صدوق در معانی الاخبار از حریز از زراره از حضرت باقر (علیه السلام) نقل نموده سطر (16) و این که بأسانید صحیحه وارد شده، دلالت واضح دارد، مثل روایت سابقه، بر این که فجر ــ که وقت نماز صبح است ــ جزء نهار است و نماز او، جزء نمازهای نهاریه است و ظاهراً عرفاً و شرعاً به حکم تبادر، فرقی نیست بین یوم و نهار و هر دو مترادفند.
منها: ما عن الفقیه و مجالس الصدوق و التوحید و العیون و الاحتجاج بأسانید هم عن الرضا (علیه السلام):
قال: «إنّ الله تبارک و تعالی ینزّل ملکاً من سماء الدّنیا کلّ لیلة الثلث الأخیر، و لیلة الجمعة فی أوّل اللّیل، فیامره فینادی: هل من سائل فأعطیه ــ إلی قوله ــ ینادی بهذا حتّی یطلع الفجر؛ فإاذا اطلع الفجر عاد إلی محلّه من ملکوت السماء».(17)
منها: ما عن ارشاد القلوب، عن موسی بن جعفر، عن آبائه قال: قال: أمیرالمؤمنین (علیه السلام):
در بیان فضیلت این امت که از جمله فضایل آن ها، این است که خداوند متعال، واجب گردانید بر آن ها پنج نماز را: دو نماز در شب و سه نماز در روز.(18)
پس بنابراین حدیث، باید نماز فجر، جزء نمازهای روز باشد، پس روز از مبدأ فجر خواهد بود.
منها: عن العلل از فضل بن شاذان، از حضرت رضا (علیه السلام) که در علّت اوقات نماز فرمود:
بدرستی که خدای عزّوجلّ دوست می دارد که ابتدا شود در هر عملی به عبادت او، پس از آن پراکنده شوند به جهت تحصیل مؤنه دنیای خود پس به این جهت، واجب نمود بر آن ها نماز فجر را.(19)
و معلوم است به اجماع علماء، بلکه ضرورت دین که اوّل وقت وجوب نماز صبح، طلوع فجر است، پس اوّل نهار و یوم، طلوع فجر خواهد بود.
منها: ما عن الکافی به سند صحیح از حلبی که گفت:
سؤال کردم از حضرت صادق (علیه السلام) از این آیه (حتّی یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود) (20) فرمود: یعنی ظاهر شود از برای شما بیاض و سفیدی روز از تاریکی و سواد شب، و فرمود که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو مؤذن داشت: یکی ابن امّ مکتوم و آن اعمی بود و صبح نشده، أذان می گفت: دیگری بلال و او اذان می گفت هنگام طلوع فجر پس فرمود پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ابن امّ مکتوم، در شب اذان می گوید که هنوز صبح نشده، پس اگر شنیدید اذان او را پس باکی نیست بر شما که بخورید و بیاشامید تا آن هنگام که بشنوید اذان بلال را.(21)
و این قدر از اخبار، کفایت در وضوح مطلب می کند، با این که واضح است و اگر تفصیل مطلب را طالبی، رجوع نما به جلد صلاة بحار الأنوار در بیان مواقیت، در باب تحقیق نصف شب.(22) و الله العالم.
امّا یوم اجاره که فقها فرموده اند از طلوع آفتاب است، پس نه از جهت این است که یوم، حقیقت در این معنا است، بلکه از جهت انصراف است به قرینه ی عامّه ی عرفیّه که بنّا و عمله که می گیرند، معهود است که از اوّل آفتاب، مشغول عمل می شوند، بلکه قدری از آفتاب بر آمده، هم مسامحه می کنند، مثل این که یوم وعده که می گویند: صبح را می یاییم می آییم منزل تو، معهود است که مراد از اوّل آفتاب، بلکه قدری از آفتاب بر آمده است، بلکه عرض می کنم: از همین فقره از دعا که فرمود: «و خلقت بها النّور، و جعلته نهاراً» صحّت این قول را استفاده نمود؛ زیرا که اگر خدا نور را نهار قرار داده، پس طلوع که مبدأ ظهور نور است باید داخل در نهار باشد؛ زیرا که مبدأ شیء که بدایت آن شیء است، داخل آن است و نمی تواند بدایت شیء، خارج از آن شیء باشد؛ لأنّه بدایته کما لا ینبغی أن یخفی لا أنّه أمر موهوم، پس اوّل طلوع فجر، بدایت یوم و نهار است.
امّا قول دوم که یوم حقیقت باشد در بین طلوع شمس الی غروب شمس که بین الطلوعین، داخل در شب باشد، پس متمسّک به تبادر عرفی شده، چنان چه در باب إجارات و بنای اعمال در عرف، همین است. در بحار الأنوار (23) در تحقیق منتصف اللیل، هم اخباری نقل می کند که می توان به ظاهر آن متمسک شد، ولی چون این قول، ضعیف است قولاً و قائلاً و دلیلاً، ما در این مختصر، اعراض نمودیم از ذکر آن اخبار و جواب آن ها.
و بالجمله، صاحب این قول، می گوید: «یوم» ــ لغة و عرفاً ــ حقیقت است در ما بین طلوع شمس الی غروبها ولکن حقیقت شرعیه، پیدا کرده در ما بین طلوع الفجر الی غروب شمس، پس یوم صائم که از طلوع فجر و نماز صبح که داخل در صلوات یومیه است، به جهت حقیقت بودن یوم است شرعاً در این قطعه از زمان، پس قول اعمش و بعضی دیگر که تجویز کردند مفطرات را برای صائم، بعد طلوع الفجر، خلاف معنای یوم است لغةً و عرفاً و شرعاً و مخالف اقوال قوم است در معنای یوم و لیل و خلاف اجماع تمام علما و جزء اقاویل باطله است.
امّا قول سوم که بین الطلوعین نه داخل شب است و نه داخل روز، بلکه واسطه بین روز و شب است، پس گذشت ضعف آن و آن که خلاف آیه ی شریفه ی (یولج اللّیل فی النّهار و یولج النّهار فی اللّیل) (24) است.
پی نوشت ها :
1.قال الطبرسی فی تفسیر قوله تعالی (ثمّ اتمّوا الصیّام إلی اللّیل) (بقره (2)، آیه ی 187) أی من وقت طلوع فجر الثانی و هو المستطیل المعترض الّذی یأخذ الافق و هو الفجر الصادق الّذی یجب عنده الصلاة إلی وقت دخول اللّیل، و هو بعد غروب الشمس و علامة دخوله علی الاستظهار سقوط الحمرة من جانب المشرق و إقبال السواد منه و إلاّ فإذا غابت الشمس مع ظهور الآفاق فی الأرض المبسوطة و عدم الجبال، فقد دخل اللیل، انتهی کلامه (منه (قدس سره)) (مجمع البیان، ج 2، ص 505 ).
2.بحارالأنوار، ج 83، « کتاب الصلاة»، باب تحقیق منتصف اللّیل و مفتتح النهار، ص 74 ــ76.
3.حدید (57)، آیه ی 6.
4.قال المحقّق القمی فی باب المجمل و المبین:
إنّهم اختلفوا فی حقیقة اللّیل و النّهار و طال التشاجر بینهم، فقیل بأنّه أی النّهار ما بین طلوع الفجر الثانی إلی غروب الشمس. و قیل: ما بین طلوع شمس إلی الغروب. و قیل بالاشتراک. و قیل: ما بین الطلوعین واسطة. و التحقیق عندی القول الأوّل الخ، (منه (قدس سره)) (قوانین الأصول، ص ).
5.قال الشیخ فی الخلاف علی المحکی عنه: الفجر الثانی، هو أوّل النهار و آخر اللیل، فینفصل به اللیل من النهار، و تحلّ به الصلاة، و یحرم به الطعام و الشراب علی الصائم، و تکون صلاة الصبح صلاة من النهار، و به قال عامّة أهل العلم.(منه (قدس سره)) (کتاب الخلاف، «کتاب الصلاة»، ص 266، مسئله ی 9).
6.بحارالأنوار، ج 83، « کتاب الصلاة»، باب 10، ص 74.
7.بقره (2)، آیه ی 51.
8.مجمع البیان، ج 1، ص 231.
9.نحل (16)، آیه ی 12.
10.مجمع البیان، ج 1، ص 542.
11.حدید (57)، آیه ی 6.
12.علل الشرائع، ج 2، باب 13، ص 323؛ بحارالأنوار، ج 83، ص 107، ح 5.
13.تحف العقول، ص 477 ــ480.
14.علل الشرائع، ج 2، باب 67، ص 355؛ بحارالأنوار، ج 83، ص 108، ح 6.
15.تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 127.
16.معانی الاخبار، باب معنی صلاة الوسطی، ص 332.
17.الفقیه، ج 1، ص 271؛ أمالی صدوق، ص 411؛ توحید، ص 176؛ عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 126؛ احتجاج، ج 2، ص 386.
18.بحارالأنوار، ج 83، «کتاب الصلاة»، باب 10، ص 110، ح 10.
19.همان، ح 11.
20.بقره (2)، آیه ی 187.
21.فروغ کافی، ج 4، «کتاب الصیام»، باب الفجر ما هو و متی یحلّ، ص 98، ح 3.
22.ر.ک: بحارالأنوار، ج 83، ص 74 ــ 145.
23.ر.ک: همان، ص 75.
24.حدید (57)، آیه ی 6.