سومین نوبل خانواده

«در این لحظه ی خاص، بیرون از دستگاه گریز از مرکز، هیچ چیز برای مادام کوری وجود نداشت: نه زندگی بامداد فردا، نه خستگی. در این لحظه مادام کوری از خود بی خود بود، روح او روی کاری که انجام می داد تمرکز کامل
شنبه، 26 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سومین نوبل خانواده
 سومین نوبل خانواده

نویسنده: برچ بِوِرلی
مترجم: محمدرضا افضلی



 

«در این لحظه ی خاص، بیرون از دستگاه گریز از مرکز، هیچ چیز برای مادام کوری وجود نداشت: نه زندگی بامداد فردا، نه خستگی. در این لحظه مادام کوری از خود بی خود بود، روح او روی کاری که انجام می داد تمرکز کامل داشت.»
توصیف مرحله نهایی یک آزمایش توسط دستیار ماری در آزمایشگاه.
سالها قبل از مرگ پی یِر، ماری روی هدفی کار می کرد که هسته ی مرکزی همه تلاشهای او را تشکیل می داد.او تصمیم داشت یک مدرسه پرتوزایی تأسیس کند و گروهی از دانشمندان را آموزش دهد که بتوانند این موضوع را بهتر بشکافند.
سالها طول کشید تا چنین مدرسه ای تشکیل شود. در عین حال، مسائل دیگری هم بود که به توجه او نیاز داشت. او تدریس در دبیرستان دخترانه را ادامه داد. در دانشگاه سوربُن، برای نخستین بار در جهان، درسی با موضوع پرتوزایی ارائه کرد. ماری همه ی آثار پی یِر را جمع آوری و منتشر کرد. سپس همین کار را با نتایج تحقیقات خود نیز انجام داد و دو جلد کتاب مرجع قطور انتشار داد.
در آزمایشگاه، راهی برای اندازه گیری خلوص و شدت داروهای رادیمی ابداع کرد. این کاری بسیار مهم بود، به ویژه برای درمانگرهایی که داروی لازم برای مداوای سرطان را تهیه می کردند.
در سال 1911 و در چهل و چهار سالگی، دومین جایزه نوبل، این بار در شیمی، به ماری کوری اهدا شد. او نخستین شخصی بود که دوبار به این افتخار دست پیدا کرد.
در سال 1912، سوربُن و انستیتو تحقیقات پزشکی پاستور که مؤسسه ای مشهور بود، تصمیم گرفتند اسنتیتو رادیم را در پاریس تأسیس کنند. این انستیتو در خیابان جدیدی که خیابان پی یِر کوری نامیده شده بود، تأسیس می شد و کار آن تحقیق روی پرتوزایی و درمان سرطان بود. تقریباً ده سال بود که رشد سلولهای سرطانی را با پرتوهای رادیم مداوا می کردند و به تازگی موفقیتهای چشمگیری هم حاصل شده بود.
احداث انستیتو رادیم در سال 1913 شروع شد. ماری شخصاً بر ساخت باغ، انتخاب درختان و کاشتن بوته های گل نظارت می کرد. او می خواست این مؤسسه، تا مدتها بعد از مرگش، جایگاهی از هر نظر کامل برای پرتوزایی باشد! اما وقتی سرانجام این مؤسسه تکمیل شد، جنگ جهانی اول آغاز شده بود و کسی نمانده بود که در انستیتو رادیم کار کند.

فعالیت های ماری در دوران جنگ

همه خود را وقف امور مربوط به جنگ کرده بودند. غریزه ی ماری به او می گفت که این جنگ مدتها به طول خواهد انجامید و اعضای بدن سربازان زیادی بر اثر ترکش بمب و اصابت گلوله خواهد شکست و زخمهای هولناکی بر می دارند. ارتش به دستگاه های رادیوگرافی با پرتو ایکس نیاز خواهد داشت تا بتواند این زخمیها را مداوا کند. تعداد این دستگاه ها در فرانسه بسیار کم بود و در جبهه جنگ اصلاً چنین دستگاه هایی وجود نداشت.
ماری به این نتیجه رسید که وظیفه ی او ساخت دستگاه های سیار پرتو ایکس است تا بتوان آنها را نزد زخمیها برد. او شخصاً به تربیت کسانی پرداخت که بتوانند با این دستگاه ها کار کنند. ماری هرگز با پرتو ایکس کار نکرده بود، اما اطلاعات زیادی در این مورد داشت و می دانست که می تواند نحوه کار با دستگاه پرتو ایکس را دریابد.
ده روز پس از این تصمیم، در پاریس می گشت و از مردم کمک می خواست. از ثروتمندان پول و وسیله ی نقلیه می گرفت. به تدریج همه ی تجهیزات لازم را از سازنده ی های تجهیزات علمی، گروه های دانشگاهی و آزمایشگاه های علمی دریافت کرد. سپس اتومبیل سازها را وادار کرد بعضی از خودروهای خود را تغییر دهند و آنها را به آمبولانس رادیوگرافی تبدیل کنند. ماری داوطلبانی را از بین استادان دانشگاه، دانشمندان و مهندسان گرد آورد تا با او همکاری کنند.
در اواخر اکتبر سال 1914، نخستین دستگاه سیار پرتو ایکس به جبهه اعزام شد. این آمبولانس اتومبیلی معمولی بود که یک دستگاه پرتو ایکس، به همراه مولدی که با موتور اتومبیل کار می کرد، در آن نصب شده بود. چند پرده و صفحه ی محافظ نیز در نظر گرفته شده بود. کسانی که با دستگاه پرتو ایکس کار می کردند دستکشهایی داشتند تا دستهایشان از پرتو ایکس محفوظ بماند. در این واحد سیار پرتو ایکس ماری، یک پزشک، دو دستیار و یک راننده- مکانیک، حضور داشتند. یکی از این دستیاران ایرِنه، دختر ماری، بود که اکنون هفده سال داشت.
نخستین سرباز مجروحی که برای مداوا نزد آنها آوردند از ناحیه ی بازو، باسن و سر گلوله خورده بود و ترکشهای بمب نیز در سرتاسر بدنش پراکنده بود. ماری و گروهش با مشاهده ی شدت و وسعت جراحات یکه خوردند. آنها بی درنگ مرد زخمی را جلو دستگاه قرار دادند تامحل گلوله ها و ترکشها را پیدا کنند. تا پایان نخستین روز ماری و گروهش 30 نفر را رادیوگرافی کردند. در دو سال آخر جنگ، بیش از 1 میلیون نفر در پایگاه های پرتو ایکس ماری، که از 20 دستگاه سیار و 200 دستگاه ثابت در بیمارستانهای نظامی تشکیل می شد، رادیوگرافی شدند.
ماری خود طرز کار دستگاه پرتو ایکس را فراگرفته بود. کالبد شناسی بدن انسان را آموخته بود، رانندگی یاد گرفته بود و حتی در مکانیک پایه ی اتومبیل همه تسلط داشت. او تدریس در پاریس را با کمک به 400 بیمارستان فرانسوی و بلژیکی در جبهه تطبیق داده بود. تنها عاملی که او را از کار باز می داشت دوره های بازگشت بیماری طاقت فرسایی بود که هنوز ناشناخته مانده بود.
او به فکر افتاد که چگونه می توان با استفاده از رادیم به جنگ کمک کرد. در سال 1915 پزشکان برای مداوای بافتهای آسیب دیده، آرتروز و بیماریهای دیگر از رادیم استفاده می کردند. آنها دریافته بودند که گاز پرتوزای حاصل از رادیم، که رادُن نام داشت، منبعی مناسب برای پرتوهای شفابخش است. ماری تهیه ی لوله های رادُن برای رادیم درمانی در همه ی بیمارستانها را آغاز کرد.

آغاز کار انستیتو رادیم

پس از پایان جنگ، انستیتو رادیم سرانجام توانست هدف اولیه ی خود را دنبال کند. فرانسه آسیب دیده از جنگ بیشتر منابع خود را از دست داده بود. ماری برای تحقیقات علمی به تجهیزات و پول نیاز داشت؛ رادیم هم لازم بود.
قیمت رادیم، نسبت به زمانی که او آن را کشف کرده بود، افزایش یافته بود. در سال 1903 ماری همه ی ذخیره ی رادیم خود را به دانشمندان دیگر بخشیده بود. در دوران جنگ، رادیم به سبب نور درخشانی که منتشر می کرد، در دستگاه نشانه روی توپ و صفحه ی قطب نما کاربرد یافت و به همین دلیل قیمت آن به بالاترین میزان رسید.
ماری ذخیره ی رادیم خود را به کوری درمانی اختصاص داده بود. اکنون او برای دانشمندانی که زیر نظر خودش تحقیق می کردند به رادیم نیاز شدیدی داشت و ماری، کاشف رادیم، پولی برای خرید آن نداشت!
کمک از جایی رسید که اصلاً انتظارش را نداشت. روزنامه نگاری امریکایی به نام مری مِلونی از ماری دعوت کرد تا برای گشتی به منظور تأمین منابع مالی به ایالات متحده ی آمریکا سفر کند. ماری از این پیشنهاد خوشش نیامد و این کار را نپسندید، اما به رادیم نیاز داشت. با اکراه این پیشنهاد را پذیرفت و دو دخترش، اِو شانزده ساله و ایرِنه بیست و سه ساله را نیز برای کمک و پشتیبانی با خود برد.
این گشت بسیار موفقیت آمیز بود. امریکا به گرمی به ماری خوشامد گفت. در همه جا سیل جمعیتی که پرچم در دست گرفته بودند و آن را تکان می دادند از او استقبال کردند. همه می خواستند شخصی را ببینند که با کشف رادیم به جهانیان خدمت کرده بود. داستان ماری کوری ذهن همه را به خود مشغول کرده بود و در ماه مه سال 1921، رئیس جمهور امریکا یک گرم رادیم گرانبها به ماری کوری هدیه کرد.
ستایش و تحسین خوشایند و لذت بخش بود، اما دشواری سفر فراتر از تحمل ماری بود. او خسته و بیمار، از پا افتاد و نتوانست گشت را طبق برنامه به پایان برساند. ماری به پاریس بازگشت، منتهی این بار می دانست چگونه پول و منابع برای تحقیق روی رادیم جذب کند. تا زمانی که قوایش اجازه می داد، در چنین گشتهایی شرکت می کرد تا بتواند پشتوانه ای برای تلاشهای دیگران فراهم کند. گروهی که ماری در انستیتو رادیم گرد آورد، در زمان خود اسرار مهمتری در مورد پرتوزایی را آشکار کردند.

پیروزی دیگری برای کوری

در سال 1934 ایرِنه، دختر ماری، با دانشمندی توانا به نام فردریک ژولیو ازدواج کرد. آنها سعی می کردند پنهانترین اسرار اتم را آشکار کنند. در ژانویه سال 1934، آنها دریافتند که با بمباران کردن بعضی از فلزات با پرتوهای رادیواکتیو، می توانند این فلزات را به فلزات پرتوزای دیگری تبدیل کنند که در طبیعت شناخته نشده بودند. آنها پرتوزایی مصنوعی را کشف کرده بودند. در سال 1935 به ایرِنه و فردریک جایزه نوبل اعطا شد؛ این سومین جایزه نوبل بود که به خانواده ی کوری اهدا می شد.
در همین زمان، پروفسور رِگارد، یکی از همکاران ماری در انستیتو رادیم، تحقیق روی سرطان را ادامه داد. در فاصله پایان جنگ و سال 1935، بیش از 8000 بیمار مداوا شده بودند. پزشکان از سراسر جهان به انستیتو رادیم می آمدند تا فنونی را که در آنجا ابداع شده بود، بیاموزند.
منبع : برچ، بِوِرلی، (1385)، ماری کوری: پیشگام شجاع تحقیقات پرتوزایی، ترجمه محمدرضا افضلی، تهران: فاطمی، چاپ دوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط