نویسنده: آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی(ره)
«ضیاء» ، طبرسی فرمود: «هو أعظم من النّور».(1)
و عن شرح النهج للشیخ المقداد (قدس سره): «أنّ الضوء (2) ما کان من ذات الشیء کالنار و الشمس، و النور ما کان مکتسباً من غیره، کاستنارة الجدار بالشمس، و منه قوله تعالی: (جعل الشّمس ضیاءً و القمر نوراً).(3)
پس در تعبیر به ضیاء، در شمس که فرموده در دعا «و جعلت الشمس ضیاءً، و القمر نوراً» اشاره به آن است که نور شمس، ذاتی اوست و نور قمر، مکتسب از نور شمس است، چنان چه أهل ارصاد نیز بیان نموده.
دلیل این مطلب را تجربه ی حسّی هم مقرّر داشته که به تمام مقابله ی جرم قمر یا جرم شمس، تمام جرم قمر نورانی شود و به نقصان مقابله به اندازه ی نقصان نور او کم شود بدواً و ختاماً.
وجه تسمیه ی کوکب مضییء مخصوص را به شمس ــ چنان چه شیخ ادیب ماهر کفعمی می فرماید ــ این است که شمس، در وسط کواکب سبعه، سیّاره است؛ زیرا که ستر کوکب، در فوق فلک شمس است که زحل، مشتری و مریخ باشد و سه کوکب دیگر در زیر فلک شمس است که زهره، عطارد و قمر باشد و وسط مخنقه (4) ــ که قلاده باشد ــ شمس و شمسه گویند.(5)
و عن تفسیر علیّ بن إبراهیم عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام):
إنّ الشمس ستّون فرسخاً فی ستّین فرسخاً، و القمر أربعون فرسخاً فی أربعین فرسخاً، بطونهما یضیئان لأهل السّماء، و ظهورهما یضیئان لأهل الأرض؛ (6)
یعنی جرم شمس، شصت فرخ در شصت فرسخ است و جرم قمر، چهل فرسخ در چهل فرسخ است. باطن آن ها روشنی می دهد به اهل آسمان و ظاهر آن ها روشنی می دهد به اهل زمین.
لم صارت الشمس أحرّ من القمر فقال:
لأنّ الله تعالی خلق الشمس من نور النّار و صفو الماء طبقاً من هذا و طبقاً من هذا، فلمّا صارت سبعة أطباق ألبسها سبحانه لباساً من نار، فهی لذلک أحرّ من القمر، و القمر خلق کذلک، فلمّا صار سبعة أطباق ألبسه الله تعالی لباساً من ماء، فهو أبرد من الشمس.(7)
و عن شرح النهج للشیخ المقداد (قدس سره): «أنّ الضوء (2) ما کان من ذات الشیء کالنار و الشمس، و النور ما کان مکتسباً من غیره، کاستنارة الجدار بالشمس، و منه قوله تعالی: (جعل الشّمس ضیاءً و القمر نوراً).(3)
پس در تعبیر به ضیاء، در شمس که فرموده در دعا «و جعلت الشمس ضیاءً، و القمر نوراً» اشاره به آن است که نور شمس، ذاتی اوست و نور قمر، مکتسب از نور شمس است، چنان چه أهل ارصاد نیز بیان نموده.
دلیل این مطلب را تجربه ی حسّی هم مقرّر داشته که به تمام مقابله ی جرم قمر یا جرم شمس، تمام جرم قمر نورانی شود و به نقصان مقابله به اندازه ی نقصان نور او کم شود بدواً و ختاماً.
وجه تسمیه ی کوکب مضییء مخصوص را به شمس ــ چنان چه شیخ ادیب ماهر کفعمی می فرماید ــ این است که شمس، در وسط کواکب سبعه، سیّاره است؛ زیرا که ستر کوکب، در فوق فلک شمس است که زحل، مشتری و مریخ باشد و سه کوکب دیگر در زیر فلک شمس است که زهره، عطارد و قمر باشد و وسط مخنقه (4) ــ که قلاده باشد ــ شمس و شمسه گویند.(5)
و عن تفسیر علیّ بن إبراهیم عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام):
إنّ الشمس ستّون فرسخاً فی ستّین فرسخاً، و القمر أربعون فرسخاً فی أربعین فرسخاً، بطونهما یضیئان لأهل السّماء، و ظهورهما یضیئان لأهل الأرض؛ (6)
یعنی جرم شمس، شصت فرخ در شصت فرسخ است و جرم قمر، چهل فرسخ در چهل فرسخ است. باطن آن ها روشنی می دهد به اهل آسمان و ظاهر آن ها روشنی می دهد به اهل زمین.
وجه تسمیه ی شمس به شمس
و نیز روایت نموده از سلام بن مستنیر که گفت: گفتم به حضرت باقر (علیه السلام):لم صارت الشمس أحرّ من القمر فقال:
لأنّ الله تعالی خلق الشمس من نور النّار و صفو الماء طبقاً من هذا و طبقاً من هذا، فلمّا صارت سبعة أطباق ألبسها سبحانه لباساً من نار، فهی لذلک أحرّ من القمر، و القمر خلق کذلک، فلمّا صار سبعة أطباق ألبسه الله تعالی لباساً من ماء، فهو أبرد من الشمس.(7)
پی نوشت ها :
1.و الضیاء أبلغ فی کشف الظلمات من النّور (مجمع البیان، ج 5، ص 138).
2.الضوء: بفتح الضاد المعجمة و ضمها الضیاء بکسر الضاد (منه (قدس سره)).
3.یونس (10)، آیه ی 5.
4.مخنقه بخاء معجمه قلاده و گردن بند (منه (قدس سره)) (کنز اللغه، ص 235، باب المیم مع التاء).
5.صفوة الصفات، ص 62.
6.تفسیر قمی، ج 2، ص 17.
7.همان.