نگاهی به مشکلات تاریخ نگاری، با تکیه بر تاریخ بیهقی

تاریخ دو روی دارد: یک روی آن، حوادثی است که در تاریخ اتفاق افتاده و روی دیگر آن، حوادثی است که از مجموع آن ها ضبط شده، و آن چه ضبط شده، نسبت به آن چه اتفاق افتاده، بسیار ناچیز است و شاید بتوان گفت که نسبت آن،
يکشنبه، 27 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به مشکلات تاریخ نگاری، با تکیه بر تاریخ بیهقی
نگاهی به مشکلات تاریخ نگاری، با تکیه بر تاریخ بیهقی

 

نویسندگان: اصغر فروغی اَبَری۱
علی میرشاهی




 
تاریخ دو روی دارد: یک روی آن، حوادثی است که در تاریخ اتفاق افتاده و روی دیگر آن، حوادثی است که از مجموع آن ها ضبط شده، و آن چه ضبط شده، نسبت به آن چه اتفاق افتاده، بسیار ناچیز است و شاید بتوان گفت که نسبت آن، یک به هزار است و این امری است که مورخان بدان معترف اند.
اهمیت تاریخ در زندگی بشر باعث شده که همواره گروهی به تحقیق و بررسی آن بپردازند. محققان می کوشند که اطلاعات ذی قیمتی را از زندگی مردم در زمان های گذشته به دست آورند. آن ها می خواهند از کم و کیف زندگی گذشتگان آگاه شوند و نقاط قوت و ضعف آن را بیابند و با تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف، زندگی با نشاط و سالم تری را به نسل های حال و آینده ارمغان دهند و به نظر می رسد این یکی از مهم ترین آرزوهای هر مورخی است. لیکن مورخان و محققان در عمل با مشکلات عدیده ای روبه رو هستند که در این جا مهم ترین آن ها فهرستوار بررسی می شود:

فقدان اطلاعات کافی از زندگی گذشتگان

تاریخ دو روی دارد: یک روی آن، حوادثی است که در تاریخ اتفاق افتاده و روی دیگر آن، حوادثی است که از مجموع آن ها ضبط شده، و آن چه ضبط شده، نسبت به آن چه اتفاق افتاده، بسیار ناچیز است و شاید بتوان گفت که نسبت آن، یک به هزار است و این امری است که مورخان بدان معترف اند.
نسوی در مقدمه سیرت جلال الدین منکبرنی که شیوه تاریخ نگاری خود را بیان می کند، از کثرت اتفاق وقایع در زندگی جلال الدین خوارزمشاه سخن می گوید و می نویسد: «که صد سال اگر زو کنی داستان هنوز از هزاران یکی باشد آن».۲
ابن اثیر نیز در مقدمه کتاب خود به این مطلب اشاره کرده است که در هیچ تاریخی، تمام رویدادهایی که به وقوع پیوسته و آن چه به وجود آمده، موجود نیست.۳ او که کتاب های تاریخی قبل از خود را جامع و کامل نمی داند و می خواهد تاریخ کاملی که وقایع شرق و غرب در آن باشد، بنویسد;اعتراف می کند که چنین امری ممکن نیست. وی می نویسد: نمی گویم که همه رویدادهای تاریخی را گرد آورده ام، چون کسی که در موصل۴ به سر می برد ناچار، از آن چه در دورترین سرزمین های خاور و باختر روی می دهد، بی خبر می ماند، ولی می گویم من در کتاب خود مطالبی جمع کرده ام که در هیچ کتاب دیگری یک جا جمع نشده است.۵
ودر جای دیگر می نویسد:«اعتراف می کنم که آن چه نمی دانم بیش تر است از آن چه می دانم».۶
با توجه به امکانات موجود آن زمان، مورخان نمی توانستند آن چه را که اتفاق می افتاد ضبط کنند. اگر به این امر، انگیزه، تعصب، مرام ومسلک مورخان را(که در ضبط وقایع تأثیر مهمی داشتند)اضافه کنیم، به درستی درخواهیم یافت که چه مقدار از وقایعی که اتفاق افتاده ضبط شده است.
مفقود و نابود شدن اسناد و مدارک جمع آوری شده توسط مورخان
یکی دیگر از مشکلات تاریخ نویسی این است که مورخان فرصت نیافتند اسناد و مدارکی را که به مرور زمان جمع آوری کرده بودند، ثبت و ضبط کنند. بیهقی در این مورد می نویسد: «من می خواستم که این تاریخ بکنم هر کجا نکته بودی در آن آویختی».۷
و در جای دیگر می گوید:«اگر کاغذها و نسخت های من همه به قصد ناچیز نکرده بودندی، این تاریخ از لونی دیگر آمدی».۸
اسناد و مدارک در کار مورخانِ دقیق و نکته سنج و آشنا به روش تاریخ نگاری علمی، نقش اصلی را ایفا می کند. حال تصور کنید که مورخی برای نوشتن حادثه ای با زحمت فراوان اسناد و مدارک آن را تهیه کرده باشد، اگر چند برگی از آن ها مفقود شود، مورخ با مشکل حادی روبه رو خواهد شد، چرا که آن اسناد را نمی تواند با بافته های ذهنی خود خلق کند، ناگزیر یا باید از کار خود منصرف شود یا این که به داستان سرایی بپردازد که مورخان همواره از این امر اجتناب می کردند و یا این که با همان اسناد و مدارک ناقص، دست به تألیف بزند. واضح است که با فقدان بعضی از مدارک، آن چه مطلوب آن ها بود، حاصل نمی شد.

مفقود شدن کتب تاریخی

یکی دیگر از مشکلات مورخان معاصر،از بین رفتن بسیاری از کتاب های تاریخی بر اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی، از قبیل حمله ها و غارت های مهاجمان و آتش سوزی ها است که از بسیاری از آن ها صرفاً نامی باقی مانده و از بعضی دیگر یک یا دو مجلد باقی مانده است. مؤلف تاریخ بیهق از کتابی به نام مشارب التجارب و غوارب الغرایب۹ نامی می برد که از تألیفات خود اوست که وقایع بعد از تاریخ یمینی تا زمان خود را در آن ذکر کرده، ولی امروزه در اختیار ما نیست.
بنا بر قول او، تاریخ ابوالفضل بیهقی حدود سی مجلد بوده که وی بعضی از آن ها را در کتابخانه سرخس و بعضی دیگر را در کتابخانه مدرسه خاتون مهد عراق ـ رحمهااللّه ـ نیشابور دیده است،۱۰ ولی از آن همه مجلدات، جز یک بخش باقی نمانده است. ذبیح الله صفا در اهمیت مجلدات تاریخ بیهقی می نویسد: «اگر همه اجزای آن در دست می بود ممکن بود ما را از مراجعه به بسیاری کتب دیگر مستغنی سازد و یا اطلاعات گران بهایی را که اکنون فاقد آن هستیم، در اختیار ما نهد».۱۱

تحریف کتب تاریخی

این مسئله از دید مؤلفان آن ها نیز پنهان نبود، از این رو آن ها برای حفظ آثار خود به روش های متعددی متوسل می شدند، مثلاً آن را به نام سلطانی می کردند یا این که آن را وقف می نمودند و باز هم به این اکتفا نمی کردند و با سوگندهای غلاظ و شداد از نویسندگان و خوانندگان می خواستند که در آن دست نبرند و آن را تحریف ننمایند. برای مثال، راوندی در مقدمه راحة الصدور و آیة السرور «صد هزار لعنت به جان و خان و مان و زن و فرزندان آن کس می فرستد که از این کتاب حرفی یا کلمه ای حذف کند یا زیادت و نقصانی نویسد یا طعنی زند و تصرفی کند».۱۲

آتش سوزی کتابخانه ها

آتش سوزی یکی از مصیبت های بزرگی است که بسیاری از کتب ذی قیمت را به تلّی از خاکستر تبدیل کرده و مورخان بعدی را از اطلاعات آن ها محروم نموده است. کتابخانه بخارا یکی از این کتابخانه هایی است که در سال ۳۸۷ هجری قمری طعمه حریق شده. ابن سینا که مدتی از این کتابخانه استفاده کرده، آن را چنین توصیف می کند:
کتابخانه ای دیدم سخت بزرگ دارای اطاق های بی شمار بود و در هر اطاقی قفسه های فراوانی نهاده بودند و کتاب ها را درونشان مرتب و منظم چیده بودند و هر اطاقی به کتب یک فن از فنون اختصاص داشت، مثلاً اطاقی فقط مربوط به دیوان های شعرا بود و اطاق دیگر مربوط به کتب فقه، و هم چنین اطاق هایی بود که به کتب علومی خاص اختصاص داده بودند. این کتابخانه دارای فهرستی بود که آن را مطالعه کردم و آن چه احتیاج داشتم از آن فهرست برگزیدم و به مطالعه آن ها پرداختم. در این کتابخانه کتب بسیار دیدم که اسامی آن ها را بسیاری از مردمان نشنیده اند و من خود نیز مانند آن کتاب ها را تا آن هنگام ندیده بودم. این کتابخانه گران بها تصادفاً در سال ۳۸۷ هجری قمری طعمه حریق شد که این حادثه را بایستی ضایعه ای بزرگ در جهان اسلام محسوب کرد، به علت این که نسخه های خطی منحصر به فرد در این کتابخانه وجود داشته که بر اثر آتش سوزی نابود شده است».۱۳
متأسفانه خطر آتش سوزی هنوز کتابخانه های ما را تهدید می کند، چنان که در سال ۱۳۶۶ کتابخانه ادبیات دانشگاه اصفهان بر اثر بی احتیاطی طعمه حریق شد و هزاران جلد کتاب در شعله های آتش سوخت و محققان را از محتوای کتب خطی منحصر به فرد آن محروم کرد.
نگاهی به مشکلات تاریخ نگاری، با تکیه بر تاریخ بیهقی

گزینش مطالب توسط مورخان

یکی دیگر از عواملی که باعث شده آن چه اتفاق افتاده و دانستن آن برای نسل های بعدی مفید بوده، ضبط نشود، ثبت گزینشی رویدادها توسط مورخان است. آن ها با توجه به شرایط زمانه خویش، که در آن و هدف خود از نوشتن تاریخ، حبّ و بغض نسبت به اشخاص یا وقایع و با توجه به آن چه در نظرشان مهم جلوه می کرد; برخی حوادث را می نگاشتند و بقیه را رها می کردند. البته این را نمی توان به عنوان ضعف تاریخ نگاری آن ها تلقی کرد، بلکه این ناشی از فقدان شرایط و امکانات لازم بوده است. به عبارت دیگر، حیطه کار مورخان گذشته نسبت به مورخان معاصر بسیار محدودتر بوده است و ما نباید از مورخان گذشته همان انتظاری را داشته باشیم که از مورخان معاصر داریم، چرا که گروه اخیر از امکانات وسیع تر و شرایط بهتری برخوردارند، چنان که بیهقی در این مورد می نویسد:
و غرض من نه آن است که مردم این عصر را باز نمایم. حال سلطان مسعود ـ اناراللّه برهانه ـ که او را دیده اند و از بزرگی و شهامت در همه ادوات سیاست واقف گشته. اما غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.۱۴
با توجه به سخن بیهقی، دیگر نمی توان به او خرده گرفت که چرا از مردم ذکری به میان نیاورده، بلکه به مناسبت هایی از وضع مردم سخن گفته است که بسیاری از حقایق زندگی آن ها را برای ما روشن می سازد و حتی با نقل حکایات متعددی، سلطان ودرباریان را به عدالت نسبت به رعایا سفارش می کند، ولی کتاب او همان طور که خودش گفته، درباره شخصیت سلطان مسعود غزنوی و اعمال و رفتار خصوصی، سیاسی ونظامی اوست.
مؤلف کتاب قابوس نامه نیز در مقدمه کتاب خود می نویسد:
پس آن چه از موجب طبع خویش یافتم، در هر بابی سخنی چند جمع کردم وآن چه بایسته تر بود و مختصرتر درین نامه نبشتم.۱۵
تمام مورخان برای نوشتن تاریخ به امر گزینش مطالب متناسب با سلیقه خود، توجه خاصی داشتند که به سبب تکراری بودن آن ها به همین مقدار بسنده کرده واز ذکر همه آن ها خودداری می کنیم.

فترت تاریخ نگاری

بنا بر عوامل گوناگونی در برخی دوره ها یا تاریخی نوشته نشده یا اگر نوشته شده، چنان از نظر مطالب ضعیف است که مورخ نمی تواند اطلاعات لازم را از آن به دست آورد. بدیهی است آگاهی از وضع این دوره ها تا حدود زیادی برای نسل های بعدی مبهم است و برای اطلاع از اوضاع آن دوره باید به حدس و گمان متوسل شد واز روی شواهد و قراین تا حدودی وضع آن دوره را روشن ساخت که ممکن است با حقیقت فاصله زیادی داشته باشد.
بیهقی در مورد فترت تاریخ نگاری در قرن پنجم و ششم هجری می نویسد: «عهد مورخان منقرض شده است و همم بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته».۱۶ جرفادقانی نیز در مورد فترت تاریخ نویسی در دوره سلجوقیان می نویسد:
ذکر محامد سلجوقیان، که مملکت این دو پادشاه۱۷ قطری بود از اقطار ممالک ایشان و حکم این دو سردار قطره ای بود از دریای سلطنت و پادشاهی ایشان، تا نه پس مدتی سپری خواهد شد و نام ایشان از جراید خواطر محو خواهد گشت، و چون اهل فضل در ایام ایشان خطی نیافته اند و به شرح مقالات و مقامات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده، کسی از ایشان یاد نیارد و از معالی و مساعی ایشان یادگار نماند».۱۸ لمتون هم در این مورد می نویسد:
شگفت این جاست که به نظر می رسد سلجوقیان بزرگ در خلال سردمداری شان مورخی نداشته اند. بعدهاست که متوجه منابعی می شویم که نویسندگان تواریخ سلسله ای، یک قرن بعد از آن ها به طور کلی اطلاعات بسیار کمی را در مورد آن ها جمع آوری کرده و به روی کاغذ آورده اند. ولی به هر حال به نظر ما، منابع ضروری برای تاریخ طغرل بیک، آلب ارسلان و ملکشاه با نوعی ویژگی عمومی در تاریخ نگاری بغداد به وقوع پیوست که بدون تغییرات عظیم عهد آل بویه هم چنان ادامه یافت.۱۹
کلود کاهن هم که به بررسی منابع دوره سلجوقی پرداخته، از این که سلاجقه بزرگ طی زندگی خود هیچ مورخی را نپرورانده اند، تعجب می کند.۲۰
کتاب های مورخان گذشته، پایه و اساس کار مورخان بعد است، بنابراین، مسلماً هر گونه ضعف و سستی که در کتب گذشتگان وجود داشته باشد، به همان اندازه محققان بعدی را در رسیدن به حقیقت دچار مشکل می کند.

مخلوط بودن حقایق با افسانه هاست

مورخان باید با شمّ تاریخی خود، حقایق تاریخ را از جعلیات و افسانه های بی اساس تشخیص دهند وآن چه را که می تواند برای نسل های حال و آینده مفید باشد، نقل کنند. مورخان که اطلاعات خود را از طریق راویان معاصر خود به طور شفاهی و یا از کتاب هایی که در گذشته در زمینه کار ایشان نوشته شده، کسب می کنند، باید توجه داشته باشند که چه مقدار ازآن چه می شنوند یا می خوانند واقعیات تاریخی است و چه مقدار از آن ها افسانه و داستان های جعلی است.
مورخینی، همچون بیهقی، مسکویه و بیرونی که به علم تاریخ و فن تاریخ نگاری اشتهار داشتند، به چنین مسائلی عنایت خاصی نموده اند. بیهقی در این مورد می نویسد:
بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوست تر دارند، چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو گرد آیند و وی گوید: در فلان دریا جزیره یی دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره، و نان پختیم و دیگ ها نهادیم، چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید، از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود و به فلان کوه چنین چیزها دیدم و پیرزنی جادو مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو گوش او را به روغنی بیندود تا مردم گشت وآن چه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادانان را، چون شب برایشان خوانند و آن کسان که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان شمرند و سخت اندک است عدد ایشان نیکو فرا ستانند و سخن زشت را بیندازند.۲۱
وی باتوجه به مطالب یاد شده می کوشد که اعتماد خوانندگان کتاب خود را به آن چه نقل کرده، جلب نماید و بنابراین می گوید:
من که این تاریخ پیش گرفته ام التزام این قدر بکرده ام تاآن چه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه.۲۲
بیهقی در این زمینه کارهای ابوریحان بیرونی را الگوی خود قرار داده است. مسکویه نیز از متد و روش خاصی در تاریخ نگاری پیروی می کرد واز نقل هرمطلبی که به دست وی می رسید یا می شنید، احتراز می کرد و تا صحت و سقم آن برایش معلوم نمی شد و آن را برای آیندگان مفید نمی دانست، نقل نمی کرد. وی در این مورد می نویسد:
لیک، این گونه گزارش ها را آمیخته با گزارش هایی دیدم افسانه مانند، یا چون مثل ها که در آن ها سودی جز خواب آوردن، یا سرگرم شدن به تازگی پاره ای از آن ها نباشد، آمیخته بدان سان که گزارش های درست در میان افسانه ها تباه شدند یا پراکنده گشتند، چنان که دیگر سودی نبخشند و شنونده یا خواننده، پیوندی در میان شان نبیند، بلکه هنوز همتاشان روی نداده، نکته شان فراموش شود، و پیش از آن که تکرار همانندشان، در یاد نگاهشان دارد، از یاد بروند، یا ذهن تنها به شیوه گزارش آن ها سرگرم بماند، بی آن که از آن ها سودی برد، از این روی، این کتاب را گرد آورده ام.۲۳
مشکلاتی که در این مختصر بدان اشاره شد، واقعیاتی است که در آثار گذشتگان وجود دارد و نمی توان آن را انکار نمود. بنابراین، مورخان معاصر برای دست یافتن به حقایق زندگی گذشتگان، علاوه بر کتاب های، تاریخی و بناها و آثاری که هر کدام گویای بخشی از زندگی گذشتگان هستند، باید به علمی هم مجهز شوند و دانشی را فرا گیرند که در تاریخ به اجتهاد برسند، چنان که بتوانند نانوشته های تاریخ را در ذهن خود با معیارهای علمی خلق کنند و برای نسل حال و آینده بنویسند. میزان صحت این گونه مطالب بستگی تام به تبحر و سبک و روش نویسنده آن دارد. منابع موجود نمی تواند همه جوانب زندگی گذشتگان را برای ما روشن سازد. در واقع، این منابع نقطه شروعی هستند که مورخان و محققان معاصر باید از آن آغاز کنند و حتی اگر می خواهند چیزی را استنباط کنند، باید بر مبنای نوشته های گذشتگان باشد. برای نمونه، اگر بخواهند از مشاغل دوره ای اطلاع پیدا کنند که در منابع آن دوره از آن ها یاد نشده است، با کمی دقت در همان منابع به بسیاری از آن ها پی خواهند برد. مثلاً وقتی که مورخی کاخ سلطانی را توصیف می کند، می توان از توصیف وی به بعضی از مشاغل زمان او، از قبیل بنّا، گچ کار، خشت مال، آجرپز، سنگ تراش، معمار و ده ها شغل دیگر پی برد. همین طور هنگامی هم که از مجلس شراب و میهمانی سلطانی صحبت می کند، بسیاری دیگر از مشاغل آن دوره برای ما معلوم می شود. بنابراین، مسئولیت سنگین بر دوش صاحب نظران و گروه های تاریخ است که دانشجویان تاریخ را به مرحله ای از علم و دانش برسانند که بتوانند با توجه به توانایی خود، کاستی های منابع تاریخی را تا حدودی جبران کنند و در غیر این صورت، ما نباید از تاریخ انتظار داشته باشیم که رسالت خود(یعنی روشنگری برای نسل حال و آینده) را به خوبی ایفا کند.

پی‌نوشت‌ها:

۱. دکتری تاریخ ایران.
۲. زیدری نسوی، سیرت جلال الدین منکبرنی، به کوشش مجتبی مینوی (شرکت انتشارات علمی وفرهنگی) ص ۵.
۳. ابن اثیر، تاریخ بزرگ اسلام وایران، ترجمه ابوالقاسم حالت (موسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی) ج ۱، ص ۱۳۱.
۴. موصل، محل اقامت ابن اثیر بوده است.
۵. ابن اثیر، پیشین، ج۱، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.
۶. همان، ص ۱۳۸.
۷. خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی: تاریخ بیهقی به کوشش غنی و فیاض، (انتشارات خواجو) ص ۳۳۲.
۸. همان، ص ۲۸۸.
۹. ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، به کوشش بهمنیار (چاپ دوم: چاپخانه اسلامیه) ص ۲۰.
۱۰ . همان.
۱۱. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (انتشارات فردوسی) ج ۲، ص ۸۹۱.
۱۲. راوندی، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال (موسسه انتشارات امیر کبیر) ص ۶۴ـ۶۵.
۱۳. عزیز اللّه بیات، شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران (تهران انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳) ج۱، ص ۷۸; گوهر، حجت الحق ابوعلی سینا، ص۳۱۷ و ریچارد فرای، بخارا، ص ۱۵۳.
۱۴. همان، ص ۹۶.
۱۵. عنصر المعالی، کیکاووس بن اسکندر; قابوس نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی (شرکت انتشارات علمی وفرهنگی) ص ۱۴.
۱۶. همان، ص ۴.
۱۷. مراد، غزنویان وآل بویه است.
۱۸. ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، به کوشش دکتر جعفر شعار، (بنکاه ترجمه و نشر کتاب) ص ۹.
۱۹. لمتون، تاریخ نگاری در ایران، به کوشش یعقوب آژند، ص ۲۹.
۲۰. کلود کاهن، «بررسی منابع تاریخی مربوط به دوره سلجوقی»، مجله سخن، دوره ۲۳، اسفند ماه ۱۳۵۲، ص ۲۷۷.
۲۱. بیهقی، تاریخ بیهقی، پیشین، ص ۶۶۷-۶۶۶.
۲۲. همان، ص ۶۶۷.
۲۳. ابن مسکویه، تجارب الأمم (تهران، سروش، ۱۳۷۹) ج ۱، ص ۴۹.

منبع:آفتاب http://www.aftabir.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط