پژوهشگر: علیرضا فطرت
غرور نهفته در وجود شاپور اول ساسانی را می توان پس از گذشت ۱۷۳۶ سال هنوز هم در چهره وی مشاهده نمود.این غرور در حوزه تعاملا ت وی با دشمنان خارجی قابل توجیه است. غلبه بر سه امپراتور روم گوردیانوس سوم، فیلیپ عرب، والریانوس چنان تاثیری در دنیای آن روزگار گذاشت که شاپور در پی آن خود را شاه ایران و انیران نامید...
شاپور در حالی زمام امور را به دست گرفت(۲۴۰ میلا دی) که پدرش اردشیر بابکان زنده بود. دوراندیشی اردشیر و نگرانی وی از آینده سلسله نوپای ساسانی وی را بر آن داشت تا قبل از مرگ، حکومت را به فرزندش منتقل کند.
شاپور هم حرمت پدر را پاس داشت و تا زمان فوت اردشیر (۲۴۴میلا دی) تاجگذاری ننمود. درست در همین ایام گوردیانوس سوم به قصد گشودن سرزمین های آن سوی دجله به مرزهای ایران در میان رودان هجوم آورد.
در ۲۴۴ میلا دی نبرد اصلی بر کنار رود خابور در منطقه مشیگ راس عین امروزی در سوریه به وقوع می پیوندد. شاپور در کتیبه خود در نقش رستم در شرح ماوقع می گوید: هنگامی که نخست به شهریاری رسیدم گوردیانوس قیصر از همه روم، گوت و ژرمن شهر نیرو گردآوری کرد و به اسورستان علیه ایرانشهر و ما آمد و در مرز اسورستان، در مشیگ، پادرزم و رزمی بزرگ بود.
پس از کشته شدن قیصر، رومیان با شتاب فیلیپ عرب را به جانشینی گوردیانوس انتخاب کردند. فیلیپ به منظور جلوگیری از پیشروی قوای ساسانی به تمامی خواسته های شاپور تن در می دهد و عهدنامه ای را منعقد می کند که طبق یکی از مفاد آن روم، رسما خراجگذار ایران می شود.
شاپور در ادامه می گوید: رومیان فیلیپوس را قیصر کردند و فیلیپوس قیصر به التماس به نزد ما آمد و پانصدهزار دینار (به عنوان) خونبها به ما داد و باجگذار شد و ما از این روی مشیگ را پیروز شاپور نام کردیم>.(عریان ۱۳۸۲)
دومین مرحله از جنگ های ایران و روم با تعدی شاپور به مرزهای روم در سال ۲۵۳ میلا دی آغاز می شود و با اسارت والریانوس در ادسا Edessa اورفای امروزی در جنوب ترکیه به پایان می رسد.
شاپور از این مرحله هم سخن می گوید: <در جنگ سوم هنگامی که ما بر حران و رها تاختیم . . . والریانوس علیه ما آمده بود و با . . . نیرو هفتاد هزار و در نزدیکی حران والریانوس قیصر نبردی بزرگ در گرفت و ما خود با دست خویش والریانوس قیصر را اسیر کردیم و دیگران را ( اعم از ) رئیس گارد، سناتورها و افسران (و) هر آن کس که سالا ر آن سپاه بود، اسیر کردیم و آنها به پارس برده شدند و شهر سوریه، شهر کیلیکیه و شهر کپدوکیه سوخت، ویران و غارت شد.( عریان ۱۳۸۲)
شاپور به منظور جاویدان نمودن کامیابی های خود این سه واقعه را در نقش رستم، بیشاپور، دارابگرد در ۵ نقش منعکس کرده است.
ساختار این نقوش تقریبا مشابه اند: گوردیانوس زیرپای اسب شاپور افتاده، فیلیپ عرب در برابر شاپور متضرعانه زانو زده و سرانجام والریانوس که شاپور دستش را به نشانه اسارت گرفته است. در حقیقت هنرمند حجار با نقر حرکاتی چون لگدکوب کردن، زانوزدن و گرفتن دست، درصدد بهره گیری از ساده ترین و موثرترین شیوه برای انتقال معنا به مخاطب بوده است. مخاطبی که عموما مردم عادی و بی خبر از جزئیات حوادث بوده اند و بایستی با مشاهده این نقوش (که معمولا از مسافت دور هم قابل رویتند) و درک هیبت شاپور نهایتا منجر به افزایش فرمان پذیریشان از قدرت مطلقه ساسانی بشود.
شناخت درجه اهمیت هر یک از این حوادث تاریخی، کلید فهم یادنقش های شاپور است. کدام یک از این وقایع از اهمیت بیشتری برخوردارند: مشیک و کشته شدن گوردیانوس، معاهده فیلیپ عرب، اسارت والریانوس؟
به زعم نگارنده معاهده ۲۴۴ میلا دی پذیرش خراجگذاری روم از سوی فیلیپ عرب درصدر اهمیت قرار دارد. حقیقت این است که جایگاه قیصر در روم به مانند شاه در ایران نبوده است. شاه در ایران، نماینده اهورامزدا و معادل کل وجود سیاسی ایران است.
شاپور یعنی ساسانیان و ساسانیان در وجود شاپور معنا پیدا می کند. پیروزی شاپور یعنی پیروزی ایران و شکست او در حکم اضمحلا ل ایران است. اما در روم قضیه به گونه ای دیگر است؛ قیصر برگزیده سنای روم و انتقال قدرت نه موروثی بل انتخاب است. قدرت در خاندان های با نفوذ در سنا تقسیم شده و امپراتور وظیفه ای جز حفظ کیان روم ندارد؛ به عبارتی روم جدای از قیصر تعریف شده است.
در نتیجه، اهمیت خراجگذاری روم به عنوان یک کل سیاسی به هیچ وجه قابل قیاس نیست با کشته شدن امپراتور (گوردیانوس سوم) و یا اسارت او (والریانوس) که نه کل سیاسی، بل جزئی از آن کل اند. به این دلیل است که در نقوش شاپور، زانو و تضرع فیلیپ عرب نمود بیشتری دارد.
پینوشتها:
زرینکوب. عبدالحسین؛ تاریخ سیاسی ساسانیان؛ ۱۳۸۱؛ سمت
عریان. سعید؛ راهنمای کتیبههای ایرانی میانه؛ ۱۳۸۲؛ پژوهشگاه میراث فرهنگی
/ج