با رسمیت یافتن مذهب شیعه در دوره ی صفوی (۹۰۷ ۱۱۳۵ ق) توجه و اهتمام شاهان صفوی به زیارت مقابر و ائمه(ع)، امام زادگان، و برخی از بزرگان تصوف (هم چون: شیخ صفی، شیخ زاهد و شیخ شهاب الدین اهری) افزایش یافت. در این نوشتار، بر اساس آگاهی های موجود، به سفرهای زیارتی در طول دوره ی صفوی، چگونگی انجام سفر و اعمالی که به جا می آوردند و اهداف سیاسی و اقتصادی احتمالی که در نظر داشتند اشاره شده است. نکته ی دیگری که در این نوشتار مورد بررسی، قرار گرفته است روند انجام سفرهای زیارتی است که از آغاز حکومت صفوی تا دوره ی عباس اول، روز به روز، افزایش و پس از آن کاهش یافت.
مقدمه
در طول حکومت صفوی با توجه پادشاهان صفوی به مقابر و آرامگاه های ائمه علیه السلام، امام زاده ها و بزرگان تصوف روبه رو هستیم. در نگرش نخست، این امر به لحاظ رسمیت تشیع و جنبه ی دین داری صفویان بدیهی می نماید، اما به جز ارادت و اعتقاد، شاید بتوان پیامد سی اسی و اقتصادی نیز در این عمل به ویژه در دوره عباس اول دید.حکومت صفوی پس از رسمیت یافتن تشیع به خصوص بعد از مهاجرت و حضور عالمان دینی وترویج و توسعه ی جایگاه رهبری دینی عالمان، در ساختار سیاسی خود ناخواسته در مواجهه با حفظ حدود و موقعیت نهاد سیاسی در برابر نهاد دینی قرار گرفت. در این شرایط، شاه صفوی هر چه بیش تر به شأن دینی خود تأکید کرد تا از این طریق چالش پنهان رهبری سیاسی با رهبری دینی عالمان را به سود خود پیش ببرد. در آغاز حکومت صفوی، جایگاه تصوفی فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی و به ویژه شاه اسماعیل، در مرتبه ای بود که بدون دغدغه، موقعیت قدرتمندی در اختیار داشت و با نگرشی تصوفی و به عنوان مؤسس حکومت شیعه مذهب صفوی و در خلأ سازمان روحانیت شیعه، از وجهه ی شیعی نایب امام غایب علیه السلام بهره مند گردید. در دوران پس از اسماعیل تا عباس اول نیز این وضع تداوم داشت. در این میان و در دوره ی طهماسب، مهاجرت عالمان ع رب و پی ریزی گسترده ی مؤسسات مذهبی و آموزش رسمی دینی آغاز شده بود اما طبع دین دار و متواضع طهماسب در برابر عالمان دینی، به ویژه محقق کرکی، نشانی از بروز تنش در رابطه نهاد سیاسی و نهاد دینی باقی نگذاشت.
اما از دوره ی عباسی اول که حکومت صفوی به ساختار سنتی کشورداری ایرانی نایل شده بود و از سوی دیگر، روحانیت شیعه به جایگاه مستحکم سازمانی، اقتصادی و هدایت اعتقادی برآمده بود، احتمال بروز چالش در مشروعیت پادشاهی وجود داشت. سیاست تمرکزگرای عباس اول در کنار ک لیه ی اقداماتی که تحت عنوان «اصلاحات» از آن یاد می شود، به ناچار می بایست به وجهه ی دینی شاه نیز توجه کند و فراتر از باور شخصی، به آن تظاهر نماید. بر این اساس، سفرهای زیارتی به عنوان یکی از اعمال مذهبی در این دوره به اوج می رسد. در بررسی سفرهای زیارت ی شاهان در دوره ی صفوی، مقصد مشهد و زیارت آرامگاه امام رضاعلیه السلام در اولویت قرار دارد. گذشته از محدودیت شاهان صفوی در زیارت عتبات عالیات در عراق، که عمدتاً در قلمرو حکومت سنی مذهب عثمانی قرار داشت، باید به این نکته نیز توجه کرد که سیاست اقتصادی این د وران و تلاش برای محدودسازی خروج پول از کشور می توانست مدنظر باشد. شواهدی بر این امر وجود دارد که حکومت صفوی حساسیت قابل توجهی در این مورد داشت.شاه صفوی به جز مشهد، به عتبات عالیات و زیارت آرامگاه حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مواقعی که ممکن بود، می رفت. علاوه بر این دو مقصد، به زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی و هم چنین شیخ شهاب الدین اهری، در شمال شرق تبریز، و نی ز مقابر امام زادگان اشاره رفته است.
□□□
نخستین سفر نظامی زیارتی را شاه اسماعیل صفوی به عتبات عالیات و مشهد مقدس داشت. محمد خان شیبانی ازبک، در سال ۹۱۳ قمری با حمله به خراسان و تصرف آنجا، حوزه ی تاخت و تاز خود را تا نواحی کرمان توسعه داد. شاه اسماعیل، با اعزام نمایندگانی، از او خواست که ب ه منطقه ی خارج از قلمرو تیموریان سابق بازگردد. جالب این است که، این درگیری سیاسی نظامی به زودی چهره ی درگیری مذهبی به خود گرفت. فرمانروای ازبک با سبک سری به اطلاع شاه صفوی رساند که خیال سفر حج در سر دارد و از او خواست که زمینه ساز و میزبان وفاداری برای وی، به منظور عبور از قلمرو صفوی برای این سفر زیارتی باشد. اسماعیل نیز متقابلاً اعلام کرد که قصد زیارت مشهد مقدس و آرامگاه امام رضاعلیه السلام را دارد. به هر حال، آنچه اتفاق افتاد شکست ازبکان و به جای آوردن زیارت امام رضاعلیه السلام از سوی شاه صفوی بود ک ه در مشهد «جبهه نیاز بر آن آستان ملائک آشیان سلطان خراسان نهاده، لوازم دعا و زیارت... [به جای آورد] و سادات و مجاوران آن عتبه کعبه مرتبه را به نوازشات ارجمند مخصوص گردانید و از روح مقدس آن سلطان سریر ولایت و امامت استمداد کرد».۲
سفر نظامی زیارتی اسماعیل به عتبات عالیات، در سال ۹۱۴ قمری و پس از تصرف منطقه ی عراق عرب صورت گرفت. در این مسافرت که با شکست باریک بیگ از امرای ترکمان که از ناتوانی سلطان مراد عثمانی سود جسته و بر امور مسلط شده بود همراه بود شاه اسماعیل سیدمحمد کمو نه را که از سادات نجف بود به مرتبه عالی رساند. همو در مسجد جامع «خطبه اثنی عشر به القاب همایون» شاه اسماعیل خواند و معزز و محترم گردید:
«[شاه اسماعیل ] روی نیاز و اخلاص به خاک پاک کربلا آورده به شرف زیارت مرقد منور ابی عبداللَّه الحسین و شهدای دشت کربلا مشرف شده به زیب و زینت آن روضه بهشت احترام، و انعام مجاوران توجه تام مرعی داشتند و از آن جا احرام طواف روضه جنت شاه ولایت پناه... از حل ه به نجف اشرف رفتند و به آن سعادت عظمی فایز شده، دست دریا نوال به بذل و احسان خدمه ی آن آستان... گشادند و تولیت نجف اشرف با بعضی محال عراق عرب به سید محمد کمونه شفقت شده... به دارالسلام عود نموده به شرف زیارت مراقد متبرکه ائمه والانژاد ابی ابراهیم موسی ا لکاظم و محمد التقی الجوادعلیه السلام مشرف گشتند و از آن جا عزم سامره نمودند؛ در آن اماکن شریفه رسم دعا و زیارت و انعام و احسان به تقدیم می رسانیدند.»۳
طهماسب صفوی (۹۸۴ ۹۳۰) پادشاهی متعصب در امور مذهبی قلمداد شده است. او از سویی تقدم عالمان را در امور دینی رعایت می کرد و از سویی دیگر، در رواج هنجارها و رفتارهای متناسب با احکام شرع می کوشید. در این میان «توبه های» او معروف است. وی علی رغم حکومت طولانی ا ش، به ظاهر فرصت و قصد کم تری در انجام سفرهای زیارتی داشت و در مقایسه با عباس اول، در این مورد خبرهای اندکی از او رسیده است. دو سفر زیارتی او به مشهد در سال های ۹۳۴ و ۹۳۹ قمری به دنبال ضرورت لشکرکشی به آن منطقه و نبرد با ازبکان بود.
در سال ۹۳۴ قمری عبیدخان ازبک به خراسان حمله و مردم آن دیار را دچار زحمت و سختی کرده بود. در جریان درگیری دو سپاه، طبق روایت محمد نطنزی، «تفرقی» در لشکر صفوی روی داد. در آن حالت بود که «شاه دین پناه» با تعداد معدودی از امیران بر بالای پشته ای راند و روی توجه به جانب مشهد مقدس کرده، «جبین ضراعت و ابتهال بر خاک پای نهاده، با رقّت قلب و زبان نیاز، از کریم کارساز استیصال مخالفان و استقلال غازیان و موافقان از حضرت شاه خراسان استشفاع نموده و بعد از زمانی دیر که آثار اجابت و شفاعت به ظهور رسید، سر از زمین بردا شته به حاضران گفت که نوعی کنید که سپاه پراکنده ی ما مجتمع گردند که حضرت امام رضا علیه التحیهٔ و الثناء سلطنت به ما داد.»۴ و پس از این پیروزی به «شرف طواف» بارگاه امام رضاعلیه السلام نایل شد و از او «استمداد همت» نمود.۵ طهماسب در سال ۹۳۹ قمری نیز، پس ا ز یک سری لشکرکشی در مناطق شمال شرقی، به سمت خراسان رفت تا ازبکان را که آن خطّه را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند عقب براند. ظاهراً این لشکرکشی با عقب نشینی و فرار ازبکان، بدون درگیری به پایان آمد و شاه فرصتی پیدا کرد که به زیارت مشهد مقدس برود.۶
به جز آنچه آمد، خبر زیارت «امام زاده واجب التعظیم عبدالعظیم» در سال ۹۵۳ قمری ذکر شده است که طهماسب از قزوین به قصد زیارت به ری رفت و از آنجا راهی تبریز شد.۷ در این زمان شاه صفوی درگیر سرکشی برادرش القاص میرزا بود و در مسیر این حرکت نظامی، زیارت ری صورت گرفت.
طهماسب زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفی الدین در اردبیل را نیز که معمول شاهان صفوی بود، به جای آورد. این زیارت نیز پس از اردوی نظامی صورت گرفت شاه صفوی به «طواف مرقد منور سلطان الاولیاء و مشایخ کرام صفویه که... . پادشاهان عالم معنی بوده اند» قیام می کند و ملاقاتی تازه با سادات شیخاوند که فرزندزادگان شیخ زاهد گیلانی بودند و وظیفه ی خدمت در آرامگاه بزرگان صفوی در اردبیل را داشتند صورت داد و به این ترتیب «سلسله پیر مریدی را به این خانواده رفیعه به تازه استحکام» می دهند.۹
بیشترین سفرهای زیارتی به مشهد، در زمان عباس اول صورت می گیرد و معروف ترین آنها سفر سال ۱۰۱۰ قمری است که با پای پیاده انجام می شود. نخستین سفر عباس اول به مشهد در سال ۹۹۶ ۹۹۷ قمری یعنی در آغاز پادشاهی اوست که علاوه بر «زیارت و طواف» مدتی «جهت تفحص حالا ت خراسان و قضای حاجت خراسانیان» در مشهد توقف کرد و اوقات خود را صرف «خدمت روضه مقدسه» نمود.۱۰ در ورود شاه صفوی به مشهد «سادات رفیع الدرجات و خدام عالی مقام... و اکابر و اشراف و عموم اهالی و اصناف» به استقبال آمدند و «به سعادت سجده و شرف پای بوس مشرف گردی دند» و «پیشکش های لایق» تقدیم کردند و شاه نیز «نظر مرحمت بر ترضیه حال رعایا» انداخت و «عدالت پیشه فرمود».۱۱
سفر سال ۱۰۰۷ قمری به دنبال یورش ازبکان به خراسان آغاز می شود؛ چنان که شاه صفوی که با «جهان جهان اخلاص و عالم عالم نیازمندی برهنه پای و گشاده پیشانی» به روضه ی مطهر رسیده، بعد از دعا و زیارت متوجه می شود که آستانه ی مقدسه «به غایت بی سامان» و «قنادیل طلا و نقره خالی» است.۱۲ برای سروسامان دادن به امور، یوسف خان ولد اُغلان بداغ چگنی را «به منصب خدمت امام رضاعلیه السلام... به حکومت مشهد مقدس سرافراز ساختند و نسق آستانه نموده بیوتات از شربت خانه و مطبخ و غیره تعیین نمودند و ارباب مناصب از خادمان و فراشان و تحویل داران مقرر فرمودند» و غازی سلطان تربتی را «متولی آستانه امام هشتم» و میرمحمد جعفر و ملامحمد کاظم را «مدرس» تعیین کردند.۱۳ در جریان همین سفر، اسکندر بیک منشی در توضیح «خادم باشیگری» روح اللَّه بیک از سرداران صفوی، به این نکته اشاره می کند که این امر در «آن روضه ی مقدس به ذات اقدس همایون [عباس اول ] اختصاص دارد.»۱۴
در سفر سال ۱۰۰۸ که جهت «استطلاع احوال ماوراءالنهر و اوزبکیه» صورت گرفته بود، به مدت ۶۵ روز به زیارت مشغول بودند.۱۵
نصراللَّه فلسفی در توجیه مسافرت های زیارتی متعدد عباس اول به مشهد می آورد که شاه عباس چون از کودکی در خراسان نشو و نما یافته و مقدمات فرمان روایی را در آن جا فراهم کرده و در شهر مشهد بر تخت سلطنت نشسته بود، خود را در پادشاهی مرهون امام هشتم علیه السلام می پنداشت و بدان حضرت ارادت و علاقه ی خاص نشان می داد.۱۶ افزون براین، در آغاز سلطنت عباس اول، به لحاظ ناتوانی حکومت، کشور دچار آشوب و تهاجم خارجی بود. از سوی غرب، عثمانی و از شرق، ازبکان مناطقی را به تصرف درآورده بودند. عباس اول، پس از استقرار، در مسائل خارجی اولویت را به درگیری با ازبکان داد که توان نظامی کم تری نسبت به عثمانی داشتند؛ از این رو، برخی از سفرهای او به مشهد جنبه ی نظامی داشت.
پی نوشت ها :
۱. استادیار دانشگاه یزد.
۲. اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح دکتر رضوانی، ج ۱، ص ۵۷ - ۵۹؛ ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص ۴۱ -۴۲، قابل ذکر است که فرمانروایان تیموری سنیمذهب نیز زیارت آرامگاه امام رضاعلیه السلام را به جای میآوردند. چنان که شاهرخ تیموری در اواس ط سال ۸۲۰ از هرات عازم زیارت مشهد شد. «شرایط زیارت به جای آورده، قندیلی از سه هزار مثقال به وزن طلا که به حسن رضا و ارادت ساخته و پرداخته بود فرمود که در سر مرقد مطهر آن آویختند و چهارباغ و سرایی در جانب شرقی روضهی آنجانب طرح انداخته» شد. ر.ک: شرف خان بدلیسی، شرفنامه، تصحیح ولادیمیر زرنوف، ج ۲، ص ۸۱ - ۸۲.
۳. اسکندر بیگ منشی، همان، ج ۱، ص ۵۷ - ۵۹.
۴. محمود بن هدایت اللَّه نطنزی، نقاوهٔ الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، ص ۱۳.
۵. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۸۸ - ۸۹.
۶. قاضی احمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا، تصحیح مجتبی مینوی، ص ۲۸۷.
۷. همان، ص ۲۹۶.
۸. قاضی احمد قمی، خلاصهٔ التواریخ، ج ۱، ص ۴۳۰ - ۴۳۱.
۹. ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص ۷۳، محمود بن هدایت اللَّه نطنزی، همان، ص ۲۶ - ۲۷.
۱۰. اسکندر بیگ منشی، همان، ج ۲، ص ۶۲۷.
۱۱. محمود بن هدایت اللَّه نطنزی، همان، ص ۳۱۳.
۱۲. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۹۱۱ - ۹۱۲.
۱۳. ملا جلال الدین منجم، تاریخ عباسی یا روزنامهی ملا جلال، به کوشش سیف اللَّه وحیدنیا، ص ۱۷۱ - ۱۸۵.
۱۴. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۹۶۲.
۱۵. همان، ص ۹۴۹ و ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۱۹۴. اشاره به سفر سال ۱۰۰۹ نیز شده که از راه سنا و ابیورد صورت گرفته است. ر.ک: اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۹۷۵، این سفر همان سفر معروف با پای پیاده نیز دانسته شده است. ر.ک: ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص ۱ ۸۳ - ۱۸۴.
۱۶. نصراللَّه فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج ۳، ص ۸۵۹.
۱۷. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۲۰۶ - ۲۰۷، نصراللَّه فلسفی، همان، ص ۸۶۳ - ۸۶۴ و اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۹۸۳ - ۹۸۴.
۱۸. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۲۳۸ - ۲۳۹.
۱۹. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۱۰۱۷.
۲۰. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۲۳۲.
۲۱. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۱۴۰۸ - ۱۴۰۹.
۲۲. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۳۲۶ - ۳۲۷.
۲۳. همان، ص ۳۲۸.
۲۴. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۱۴۰۸ - ۱۴۰۹.
۲۵. همان، ج ۳، ص ۱۵۷۸ - ۱۵۷۹.
۲۶. نصراللَّه فلسفی، همان، ص ۸۶۵.
۲۷. اسکندر بیگ منشی، همان، ج ۳، ص ۱۶۷۹، به کوتاهی به سفر سال ۱۰۱۲ نیز اشاره شده است.
۲۸. همان، ج ۲، ص ۶۴۵.
۲۹. همان، ص ۶۷۹ - ۶۹۸ و محمود بن هدایت اللَّه نطنزی، همان، ص ۳۹۷.
۳۰. همان، ج ۲، ص ۸۲۲.
۳۱. همان، ص ۱۱۵۷.
۳۲. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۳۰۱.
۳۳. اسکندر بیگ منشی، همان، ج ۲، ص ۱۱۵۸.
۳۴. همان، ص ۱۲۳۷ و ۱۲۴۴ - ۱۲۴۶ و ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۳۲۶.
۳۵. ملا جلال الدین منجم، همان، ص ۳۶۷ - ۳۶۸.
۳۶. همان، ص ۴۲۳ - ۴۲۴.
۳۷. همان.
۳۸. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۱۳۹۹ و ۱۴۳۵ و ج ۳، ص ۱۵۲۰.
۳۹. محمد معصوم خواجگی، خلاصهٔ السیر، ص ۱۰۶.
۴۰. همان، ص ۲۳۳ - ۲۳۴.
۴۱. ولی قلی بن داود قلی، همان، ص ۳۲۵ - ۳۲۶.
۴۲. اسکندر بیگ منشی، همان، ص ۹۶۲، ۱۱۵۸.
۴۳. نصراللَّه فلسفی، همان، ص ۸۷۸ - ۸۸۱، موارد متعددی از موقوفات به آرامگاه امام رضاعلیه السلام را یادآور میشود.
۴۴. محتشم کاشانی، هفت دیوان محتشم کاشانی، تصحیح نوایی و صدری، ج ۱، ص ۲۹۷.
۴۵. همان، ص ۳۱۸.
۴۶. همان، ص ۳۲۴.
۴۷. همان، ص ۳۲۱.
- بدلیسی، شرف خان، شرفنامه، تصحیح ولادیمیر زرنوف، ج ۲ (تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۷).
- خواجگی، محمد معصوم، خلاصهٔ السیر (تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۸).
- فلسفی، نصراللَّه، زندگانی شاه عباس اول، ج ۳ (تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۹).
- قزوینی، قاضی احمد غفاری، تاریخ جهانآرا، تصحیح مجتبی مینوی (تهران، حافظ، ۱۳۴۳).
- قمی، قاضی احمد، خلاصهٔ التواریخ، تصحیح احسان اشراقی (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۹)
- کاشانی، محتشم، هفت دیوان محتشم کاشانی، تصحیح نوایی و صدری (تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۰ ش).
- منجم، ملا جلال الدین، تاریخ عباسی یا روزنامهی ملا جلال، به کوشش سیف اللَّه وحیدنیا، (تهران، انتشارات وحید، ۱۳۶۶).
- منشی، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح دکتر رضوانی، ج ۱ (تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۷).
- نطنزی، محمود بن هدایت اللَّه، نقاوهٔ الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳).
- ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، تصحیح سید حسن سادات ناصری (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۱ ش).
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ،شماره ۱۶
http://www.aftabir.com منبع آفتاب: