پژوهشگر: بهروز سروش نیا
بنابر نوشته های هرودوت و گزنفون و کتیبه داریوش : جد کورش هخامنش نام داشت ، پادشاهان ماد و پارس به او منتسب بوده اند و نام او را برای خانواده برگزیده و سلسله خود را هخامنشی نامیده اند .
تاریخ باستان ایران آنجا که تاریخ برای بیان گذشته خاموش می ماند ممزوج با اسطوره هاست ، منابع و مستندات ما از تاریخ باستان به نگاشته مورخان یونانی ، کتاب های دینی از هند باستان ، سنگ نوشته ها و در بخش اساطیری به کتاب دینی زردشتیان " اوستا " متکی است ، این منابع در دوره های بعد محتوای آثار حماسی تشکیل داده است .
مورخین عصر حاضر تاریخ قدیم ایران را به سه دوره تقسیم نموده اند:
دوره اول شامل حکومت ماد ها و هخامنشیان و حوادث قبل از هجوم اسکندر مقدونی به ایران است که آن را دوره ملوک الطوایفی می خو انند .
دوره دوم به دوران پارت و دولت اشکانیان در ایران موسوم است .
مورخین عرب ، داستان های ایرانی را ترجمه کرده و به عنوان تاریخ از خود باقی گذارده اند ،ً فردوسی طوسی نیز آن را به نظم کشیده و جاویدان ساخته است . اما نمی توان شخصیت های شاهنامه حقیقی دانست و نمی دانیم که آیا واقعا ً در تاریخ چنین کسانی بوده اند یا نتیجه خیال و تصورات ما هستند.
این داستان ها و اسامی مدت ها ورد زبان ها بوده و سپس در عصر ساسانی به صورت داستان هایی که حاوی حماسه های ملی است درآمده است . پس از حمله اسکندر که کتاب های تاریخی ایرانی به آتش کشیده شد ، کتابی برای درک وقایع باقی نماند و داستان های فوق جانشین آن تاریخ شد .
واضح است که داستان های فوق و اوستا کتاب دینی زردشتیان منابع اصلی شاهنامه بوده اند ، نام های بعضی از شخصیت های شاهنامه (کیخسرو ، کیقباد و ...) که در آن به سلسله پیشدادیان تعبیر می شود از این منبع وارد آن شده است.
ماخذ ما در احوال کوروش نگاشته هایی است مورخین یونانی ثبت کرده یا کتیبه هایی به زبان های باستان و سایر آثار باقی مانده باستانی ایران است که مهم ترین آنها کتیبه های داریوش است که به خط میخی به سه زبان فارسی باستان ، بابلی و اکدی نوشته شده و در قرن ۱۹ به خواندن آن موفق شده اند و از همه برجسته تر نقش کوروش کبیر حک شده در پاسارگاد است .
احوال کوروش را سه تن از مورخین شهیر یونانی به تفصیل نگاشته اند : هرودوت ، کِتزیاس و گزنفون
هرودوت در سال ۴۸۴ قبل از میلاد متولد شده است .
کتزیاس از شاگردان سقراط به پزشکی اشتغال داشته و در دربار امپراطوری هخامنشی نیز مدت ها پزشک دربار بوده است .
گزنفون نیز از شاگردان سقراط مدت ها با دربار ایران ارتباط داشته است .
متن کتیبه های فارسی بعضی از آنچه را که این مورخین نوشته اند تایید می نماید ، مثلا شجره نسب کوروش را همانطور که هرودوت و گزنفون ثبت کرده اند ، در کتیبه داریوش نیز آمده است .
استوانه کورش که در حفریات بابل بدان دست یافته اند بخشی از تاریخ را در مورد کورش روشن تر می سازد مشخص می کند که کورش از امرای پارس بوده و اقوام آریایی مقیم سرزمین پارس او ر ا حاکم خود نموده اند ، کورش پس از زمان کوتاهی بدون مقاومت زیادی توانست ماد را تصرف نماید و برای اولین بار در تاریخ ، کشور متحدی در ایران تشکیل دهد و در آسیای غربی امپراطوری تازه ای ایجاد کرده و از آن زمان فتوحات پی در پی کورش شروع می شود ، فتوحاتی که مقصود از آن خونریزی و جمع مال و سلطنت طلبی و سیطره نبود بلکه برای گسترش امنیت و عدالت و دستگیری از مظلومین و مقهورین بود ، بیش از دوازده سال از سلطنت او نگذشته بود که همه کشورهای آسیایی از ساحل دریای سیاه تا صحرای بلخ در برابر او سر تسلیم فرود آوردند .
هرودوت و گزنفون داستان کودکی کورش را به تفصیل بیان می کنند و چنین می گویند که جد مادری کورش قصد کشتن کورش را داشت و فرمان کشتن او را نیز صادر کرده بود اما کورش به طرز عجیبی از چنگال مرگ نجات یافت . بدین طریق تعلیم و تربیت درباری از کورش روی بر بست و در کلاس طبیعت درس خواند و در دامان کوه و بیابان پرورش یافت تا روزی رسید که توانست مواهب خدادادی و فضائل خود را آشکار کند و آوازه شهرت خود را به گوش همگان برساند . به رغم این که کورش می توانست از دشمنان خود که می خواستند او را به کام مرگ بیندازند انتقام بگیرد ، ولی او عفو را بر انتقام برگزید و از همه گذشت و کوچکترین اهانتی به آنها روا نداشت.
مورخین یونان عقیده دارند که کورش پس از آنکه بر تخت نشست با پادشاه لیدی (کرزوس) که با او دست به دشمنی زد و کورش را مجبور به توسل به شمشیر نمود جنگ نمود ، کورش در این جنگ پیروزی یافت .
لیدی در آسیای صغیر که امروز موسوم به آناتولی ترکیه حاضر است قرار داشت . حکومت لیدی دست نشانده یونان بود ، معمولا در آن زمان عاقبت ممالک شکست خورده ، ویرانی و قتل عام به دست فاتحین بود ، اما مورخین یونان می نویسند که چنین چیزی اتفاق نیفتاد و کوروش با کمال بزرگواری با مغلوبین رفتار کرد به طوری که مردم احساس نمی کردند که آتش جنگی به خانه آنها کشیده شده است.
رسیدن کورش به بلخ در آن زمان در حکم رسیدن به آخرین نقطه شرق بود ، زیرا کورش از ایران جنوبی برخواسته و سپس به مکران و بعد به کابل رفته و بلوچستان را پیموده به سوی بلخ رو نهاده بود . گمان قوی می رود که سرزمین سند نیز در این حمله کوروش فتح شده باشد . پارسیان ، سند را به نام هند می خواندند . در کتیبه داریوش هند در فهرست بیست و هشت کشوری که گشوده شده ، ذکرگردیده است.
آوازه دادگری کورش دنیا را گرفته و زبان ها ، گویای محاسن او بود ، مردم زجرکشیده بابل به دربار کوروش پناه برده و از او دعوت به فتح بابل کردند تا برای نجات آنها گام پیش نهد .
هرودوت می نویسد : والی سابق بابل با لشکر کورش همراه بود و با وصف در و دروازه های مستحکم شهر راهنمایی می کرد . مسلم بود که اگر راهنمایی والیان سابق نبود ، محاصره بابل سال ها طول می کشید ، آنها چاره ای جز آن را ندیدند که شعباتی از رود دجله در بالای شهر جدا کرده و مجرای نهر را منحرف سازند ، با کندن این شعبات ، آب رود تا حدی پایین رفت و گوشه ای برای هجوم سربازان به داخل شهر باز کرد . جنگاوران پارس از داخل دجله به شهر راه یافتند و در یکی از شب های تاریک افراد زیادی به درون شهر رفتند و با گشودن سایر دروازه ها کار پایان یافت.
پس از فتح بابل کورش دستور داد که کلیه اموال و اثاثیه معابد یهودیان مثل ظروف طلا و نقره و غیر آن که توسط بخت النصر هنگام خراب کردن معبد مقدس از اورشلیم به غارت برده شده بود به یهود بازگردد . علاوه بر آن دستور داد که وسیله بازگشت آنها را به فلسطین فراهم نمایند و شهرهای خراب را آباد و معبد مقدس را از نو برپا سازند،
مورخین یونان از حمله سوم کورش که برای اصلاح اوضاع ماد صورت گرفته نیز خبر می دهند ، این لشکرکشی باید در شمال سرزمین پارس باشد و حدود آن به کوه های شمال موسوم به کوه قاف که متصل به دریای خزر و دریای سیاه می شوند می رسید . این نواحی بعدها به قفقاز و به اصطلاح پارسیان کوهستان قفقاز فعلی گشت .
در این حمله کورش به نزدیک رودی رسید که امروز هم به نام کُـر معروف است ، اردو زد . در این حمله با اقوام کوهستانی این منطقه رو به رو شد ، این اقوام از دست دو قبیله به وی شکایت بردند که کوروش دستور داد سدی در برابر آنان بنا کنند .
کورش که تا ۱۴ سالگی یک چوپان بود و در جنگل ها و کوهستان ها می زیست ، توانست همه کشورهایی که تمدن عصر را در بر داشتند ، زیر سلطه خود درآورده و مرجع و پناه همه ملتهای نواحی غرب آسیا تا صحرای بلخ شود. کورش پس از فتح بابل ده سال زنده بود و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد از جهان رخت بربست.
بنابر نوشته های هرودوت و گزنفون و کتیبه داریوش : جد کورش هخامنش نام داشت ، پادشاهان ماد و پارس به او منتسب بوده اند و نام او را برای خانواده برگزیده و سلسله خود را هخامنشی نامیده اند.
در تاریخ می بینیم که عمر فتوحات اسکندر با عمر خود او پایان پذیرفت و به محض مرگ اسکندر کشورش به چند پاره تقسیم شد . اما پایه هایی که فتوحات کورش در کشورها گذاشت ، دو قرن کامل موجب تداوم و قوام حکومت برای فرزندانش شد و حتی روزی که کورش دنیا بدرود گفت ، هنوز کشور او توانایی توسعه داشت . پس از فتوحات در مصر پسرش دره نیل را نیز گشود و امپراطوری بزرگ جهانی را پدید آمد که دنیای قدیم نظیر آن را نشان نمی دهد . قسمت اعظم قاره آسیا و اروپا و مصر زیر فرمان امپراطوری او بود و پسرش توانست به تنهایی بر اورنگ شاهی تکیه زند ، فتوحات اسکندر همه جنبه مادی داشت ، اما کورش روح کشورها را می گشود ، امپراطوری اسکندر پس ار استقرار پایدار نبود ، در صورتی که امپراطوری بزرگ جهانی کورش سال ها پابرجا و استوار ماند.
آری ، موفقیت و پیروزی کورش بسیار بزرگ بود ، او که تا ۱۲ سال پیش از آن حاکمیت بزرگ ، حاکم ولایت کوچکی به نام انشان بود ، یکباره تمام حکومت های قومی و بزرگ در برابر او زانو می زنند و امپراطوری هایی بزرگ چون امپراطوری بخت النصر و بابل در برابر امپراطور نوظهور او سر تسلیم فرود می آورند .
http://www.aftabir.com منبع آفتاب:
تاریخ باستان ایران آنجا که تاریخ برای بیان گذشته خاموش می ماند ممزوج با اسطوره هاست ، منابع و مستندات ما از تاریخ باستان به نگاشته مورخان یونانی ، کتاب های دینی از هند باستان ، سنگ نوشته ها و در بخش اساطیری به کتاب دینی زردشتیان " اوستا " متکی است ، این منابع در دوره های بعد محتوای آثار حماسی تشکیل داده است .
مورخین عصر حاضر تاریخ قدیم ایران را به سه دوره تقسیم نموده اند:
دوره اول شامل حکومت ماد ها و هخامنشیان و حوادث قبل از هجوم اسکندر مقدونی به ایران است که آن را دوره ملوک الطوایفی می خو انند .
دوره دوم به دوران پارت و دولت اشکانیان در ایران موسوم است .
دوره سوم عصر ساسانی است.
دوره اول تاریخ دوران هخامنشی اوج مجد و افتخار ایران است ، این دوران از زمان سلطنت کورش شروع می شود و دوره ایست که پرده ای بر جزییات وقایع آن افتاده و ما برای درک و تحقیق پیرامون آن با مشکل روبرو ایم .مورخین عرب ، داستان های ایرانی را ترجمه کرده و به عنوان تاریخ از خود باقی گذارده اند ،ً فردوسی طوسی نیز آن را به نظم کشیده و جاویدان ساخته است . اما نمی توان شخصیت های شاهنامه حقیقی دانست و نمی دانیم که آیا واقعا ً در تاریخ چنین کسانی بوده اند یا نتیجه خیال و تصورات ما هستند.
این داستان ها و اسامی مدت ها ورد زبان ها بوده و سپس در عصر ساسانی به صورت داستان هایی که حاوی حماسه های ملی است درآمده است . پس از حمله اسکندر که کتاب های تاریخی ایرانی به آتش کشیده شد ، کتابی برای درک وقایع باقی نماند و داستان های فوق جانشین آن تاریخ شد .
واضح است که داستان های فوق و اوستا کتاب دینی زردشتیان منابع اصلی شاهنامه بوده اند ، نام های بعضی از شخصیت های شاهنامه (کیخسرو ، کیقباد و ...) که در آن به سلسله پیشدادیان تعبیر می شود از این منبع وارد آن شده است.
ماخذ ما در احوال کوروش نگاشته هایی است مورخین یونانی ثبت کرده یا کتیبه هایی به زبان های باستان و سایر آثار باقی مانده باستانی ایران است که مهم ترین آنها کتیبه های داریوش است که به خط میخی به سه زبان فارسی باستان ، بابلی و اکدی نوشته شده و در قرن ۱۹ به خواندن آن موفق شده اند و از همه برجسته تر نقش کوروش کبیر حک شده در پاسارگاد است .
احوال کوروش را سه تن از مورخین شهیر یونانی به تفصیل نگاشته اند : هرودوت ، کِتزیاس و گزنفون
کتزیاس از شاگردان سقراط به پزشکی اشتغال داشته و در دربار امپراطوری هخامنشی نیز مدت ها پزشک دربار بوده است .
گزنفون نیز از شاگردان سقراط مدت ها با دربار ایران ارتباط داشته است .
متن کتیبه های فارسی بعضی از آنچه را که این مورخین نوشته اند تایید می نماید ، مثلا شجره نسب کوروش را همانطور که هرودوت و گزنفون ثبت کرده اند ، در کتیبه داریوش نیز آمده است .
استوانه کورش که در حفریات بابل بدان دست یافته اند بخشی از تاریخ را در مورد کورش روشن تر می سازد مشخص می کند که کورش از امرای پارس بوده و اقوام آریایی مقیم سرزمین پارس او ر ا حاکم خود نموده اند ، کورش پس از زمان کوتاهی بدون مقاومت زیادی توانست ماد را تصرف نماید و برای اولین بار در تاریخ ، کشور متحدی در ایران تشکیل دهد و در آسیای غربی امپراطوری تازه ای ایجاد کرده و از آن زمان فتوحات پی در پی کورش شروع می شود ، فتوحاتی که مقصود از آن خونریزی و جمع مال و سلطنت طلبی و سیطره نبود بلکه برای گسترش امنیت و عدالت و دستگیری از مظلومین و مقهورین بود ، بیش از دوازده سال از سلطنت او نگذشته بود که همه کشورهای آسیایی از ساحل دریای سیاه تا صحرای بلخ در برابر او سر تسلیم فرود آوردند .
هرودوت و گزنفون داستان کودکی کورش را به تفصیل بیان می کنند و چنین می گویند که جد مادری کورش قصد کشتن کورش را داشت و فرمان کشتن او را نیز صادر کرده بود اما کورش به طرز عجیبی از چنگال مرگ نجات یافت . بدین طریق تعلیم و تربیت درباری از کورش روی بر بست و در کلاس طبیعت درس خواند و در دامان کوه و بیابان پرورش یافت تا روزی رسید که توانست مواهب خدادادی و فضائل خود را آشکار کند و آوازه شهرت خود را به گوش همگان برساند . به رغم این که کورش می توانست از دشمنان خود که می خواستند او را به کام مرگ بیندازند انتقام بگیرد ، ولی او عفو را بر انتقام برگزید و از همه گذشت و کوچکترین اهانتی به آنها روا نداشت.
مورخین یونان عقیده دارند که کورش پس از آنکه بر تخت نشست با پادشاه لیدی (کرزوس) که با او دست به دشمنی زد و کورش را مجبور به توسل به شمشیر نمود جنگ نمود ، کورش در این جنگ پیروزی یافت .
لیدی در آسیای صغیر که امروز موسوم به آناتولی ترکیه حاضر است قرار داشت . حکومت لیدی دست نشانده یونان بود ، معمولا در آن زمان عاقبت ممالک شکست خورده ، ویرانی و قتل عام به دست فاتحین بود ، اما مورخین یونان می نویسند که چنین چیزی اتفاق نیفتاد و کوروش با کمال بزرگواری با مغلوبین رفتار کرد به طوری که مردم احساس نمی کردند که آتش جنگی به خانه آنها کشیده شده است.
رسیدن کورش به بلخ در آن زمان در حکم رسیدن به آخرین نقطه شرق بود ، زیرا کورش از ایران جنوبی برخواسته و سپس به مکران و بعد به کابل رفته و بلوچستان را پیموده به سوی بلخ رو نهاده بود . گمان قوی می رود که سرزمین سند نیز در این حمله کوروش فتح شده باشد . پارسیان ، سند را به نام هند می خواندند . در کتیبه داریوش هند در فهرست بیست و هشت کشوری که گشوده شده ، ذکرگردیده است.
آوازه دادگری کورش دنیا را گرفته و زبان ها ، گویای محاسن او بود ، مردم زجرکشیده بابل به دربار کوروش پناه برده و از او دعوت به فتح بابل کردند تا برای نجات آنها گام پیش نهد .
هرودوت می نویسد : والی سابق بابل با لشکر کورش همراه بود و با وصف در و دروازه های مستحکم شهر راهنمایی می کرد . مسلم بود که اگر راهنمایی والیان سابق نبود ، محاصره بابل سال ها طول می کشید ، آنها چاره ای جز آن را ندیدند که شعباتی از رود دجله در بالای شهر جدا کرده و مجرای نهر را منحرف سازند ، با کندن این شعبات ، آب رود تا حدی پایین رفت و گوشه ای برای هجوم سربازان به داخل شهر باز کرد . جنگاوران پارس از داخل دجله به شهر راه یافتند و در یکی از شب های تاریک افراد زیادی به درون شهر رفتند و با گشودن سایر دروازه ها کار پایان یافت.
پس از فتح بابل کورش دستور داد که کلیه اموال و اثاثیه معابد یهودیان مثل ظروف طلا و نقره و غیر آن که توسط بخت النصر هنگام خراب کردن معبد مقدس از اورشلیم به غارت برده شده بود به یهود بازگردد . علاوه بر آن دستور داد که وسیله بازگشت آنها را به فلسطین فراهم نمایند و شهرهای خراب را آباد و معبد مقدس را از نو برپا سازند،
مورخین یونان از حمله سوم کورش که برای اصلاح اوضاع ماد صورت گرفته نیز خبر می دهند ، این لشکرکشی باید در شمال سرزمین پارس باشد و حدود آن به کوه های شمال موسوم به کوه قاف که متصل به دریای خزر و دریای سیاه می شوند می رسید . این نواحی بعدها به قفقاز و به اصطلاح پارسیان کوهستان قفقاز فعلی گشت .
در این حمله کورش به نزدیک رودی رسید که امروز هم به نام کُـر معروف است ، اردو زد . در این حمله با اقوام کوهستانی این منطقه رو به رو شد ، این اقوام از دست دو قبیله به وی شکایت بردند که کوروش دستور داد سدی در برابر آنان بنا کنند .
کورش که تا ۱۴ سالگی یک چوپان بود و در جنگل ها و کوهستان ها می زیست ، توانست همه کشورهایی که تمدن عصر را در بر داشتند ، زیر سلطه خود درآورده و مرجع و پناه همه ملتهای نواحی غرب آسیا تا صحرای بلخ شود. کورش پس از فتح بابل ده سال زنده بود و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد از جهان رخت بربست.
بنابر نوشته های هرودوت و گزنفون و کتیبه داریوش : جد کورش هخامنش نام داشت ، پادشاهان ماد و پارس به او منتسب بوده اند و نام او را برای خانواده برگزیده و سلسله خود را هخامنشی نامیده اند.
در تاریخ می بینیم که عمر فتوحات اسکندر با عمر خود او پایان پذیرفت و به محض مرگ اسکندر کشورش به چند پاره تقسیم شد . اما پایه هایی که فتوحات کورش در کشورها گذاشت ، دو قرن کامل موجب تداوم و قوام حکومت برای فرزندانش شد و حتی روزی که کورش دنیا بدرود گفت ، هنوز کشور او توانایی توسعه داشت . پس از فتوحات در مصر پسرش دره نیل را نیز گشود و امپراطوری بزرگ جهانی را پدید آمد که دنیای قدیم نظیر آن را نشان نمی دهد . قسمت اعظم قاره آسیا و اروپا و مصر زیر فرمان امپراطوری او بود و پسرش توانست به تنهایی بر اورنگ شاهی تکیه زند ، فتوحات اسکندر همه جنبه مادی داشت ، اما کورش روح کشورها را می گشود ، امپراطوری اسکندر پس ار استقرار پایدار نبود ، در صورتی که امپراطوری بزرگ جهانی کورش سال ها پابرجا و استوار ماند.
آری ، موفقیت و پیروزی کورش بسیار بزرگ بود ، او که تا ۱۲ سال پیش از آن حاکمیت بزرگ ، حاکم ولایت کوچکی به نام انشان بود ، یکباره تمام حکومت های قومی و بزرگ در برابر او زانو می زنند و امپراطوری هایی بزرگ چون امپراطوری بخت النصر و بابل در برابر امپراطور نوظهور او سر تسلیم فرود می آورند .
http://www.aftabir.com منبع آفتاب: