بدون تردید برای دریافت صحیح جایگاه و مقام زن در دوره ی مورد بحث (یعنی دوره ی هخامنشیان) لازم است تا نگاهی به جایگاه زن در نزد سایر ملل مشرق زمین و یونان و مصر داشته باشیم چرا که این مقایسه می تواند تا حد زیادی ما را به درک علل اهمیت زنان در دوره ی هخامنشی رهنمون سازد. بدین منظور در این فصل خواهیم کوشید در حد نیاز، دیدگاه ملل بیگانه نسبت به زن را تبیین کنیم. در این راستا ابتدا مقام و منزلت زنان در بین النهرین را مورد بحث قرار می دهیم؛ از میان تمدن های بین النهرین باستان ابتدا به جایگاه زن در نزد سومریان می پردازیم، سپس جایگاه زن در نزد بابلیان و بعد جایگاه زن در نزد آشوریان، پس از معرفی دیدگاه های این تمدن ها به ترتیب، جایگاه و منزلت زنان در نزد چینیان، رومیان، یونانیان و مصریان را معرفی و تحلیل خواهیم نمود.
مقام و منزلت زنان در بین النهرین
بطور کلی حقوق زنان در بین النهرین متفاوت با حقوق مردان بوده است. آنان می توانستند به راحتی در مکانهای تجاری رفت و آمد کنند؛ خرید و فروش نمایند؛ مالک دارایی های خود باشند و در مراسم قانونی حضور پیدا کنند.«زنان بلند مرتبه ای نظیر راهبه ها و اعضای خاندان سلطنتی می توانستند آموزش خواندن و نوشتن ببینند و موقعیت قابل توجهی در اداره ی امور داشته باشند». (1)
جایگاه زنان در میان دولت شهرهای بین النهرین متغیر بود و در طول زمان نیز تغییر می یافت. در این دولت - شهرها شکاف و خلاء بزرگی میان حقوق زنان طبقات بالا و پایین وجود داشت (تقریباً نیمی از جمعیت در دوره ی بابلی متاخر جزء بردگان بودند) و قدرت زنان و آزادی ایشان در طی دوره ی آشوریان به میزان بسیاری کاهش یافت. «اولین شواهد موجود در مورد قوانینی که پوشش زنان نخبه را در جامعه الزامی می کرد متعلق به دوره بابلی متاخر می باشد». (2)
تاریخ زنان بین النهرین تاریخی دراز و پیجیده است. بخشی از این پیچیدگی ناشی از انشعابها و اختلافهایی است که در تاریخ خود بین النهرین وجود دارد. حال و روز انسان های ین النهرین باستان به تبع تمدن های مختلف شان دچار افت وخیز و تفاوت می شود. با هر تفاوتی که در تمدن های این منطقه مواجه می شویم در می یابیم که نگاه آنان به زن و بویژه به جایگاه و آزادی های زن متفاوت شده است. در این مجال به بررسی جایگاه زنان در تمدن های مختلف بین النهرین - سومر، بابل آشور خواهیم پرداخت. از همه جالبتر، دوره آشوری است که از (900 تا 600 ق.م) ادامه داشت. در طول این دوره قانون بسیار مهمی به نام «قانون 40 آشور میانه» وضع شد که اثرات آن هنوز هم بر وضعیت زنان این منطقه مشهود است. «طبق این قانون، دولت کنترل بر جنس مؤنث را در اختیار خود گرفت و در این راه، برخی را وادار به پوشیدن روبند و برخی را از پوشیدن آن منع کرد».(3)
از آن دوره به بعد، هر تمدنی که جانشین تمدن قبلی می شد آزادی های زنان را محدودتر می کرد و از جایگاه و شأن زنان، بیشتر می کاست و این گونه بود که یک انقلاب مردسالارانه ای تدریجی در این منطقه به وقوع پیوست.
جایگاه زن در نزد سومریان
اولین تمدن بین النهرین باستان، سومری (2500 تا 1750 ق.م) بود. در این دوره بیشترین قدرت و شأن زنان در ارتباط با معابد بود. غالباً دختران جوان به عنوان خانه دار معابد یا زنان صیغه ای نمایندگان زمینی خدایان خدمت می کردند.(4) پدران از این که دختران شان در راه خدمت به مذهب فعالیت می کنند احساس غرور و افتخارمیکردند. آنها گاهی دختران شان را از همان زمان تولد وقف خدمت به معابد می کردند و جهیزیه ی دختران شان را نیز به معبد هدیه می دادند. (5) راهبه های نین دینگیر (Nin - dingir) هر ساله در ازدواج های مقدس برای اولین بار در شهر سومری اوروک که به الهه اینانا تعلق داشت برگزار شده است و این اتفاق احتمالاً پیش از سال (3000 ق.م) صورت گرفته است. مبنای پایبندی و اعتقاد به ازدواج مقدس، این باور بود که باروری زمین و مردم، به قدرت جنسی الهه ی باروری بستگی دارد.(7) ازدواج مقدس بین الهه اینانا و یکی از کشیشان بلندمرتبه (به نمایندگی از خدا) یا پادشاه به نمایندگی از خداوند دوموزی (Dumuzi) صورت می گرفت و مراسم آن به مدت دو هزار سال در معابد الهه های باروری انجام می شد. مراسم نمادین این پیوند اسطوره ای در حضور عموم مردم انجام می شد و ازآن جا که مراسم سرشار از خوشی و لذت بود احتمالاً عبادت کنندگان، در هنگام مراسم، در زمین های اطراف معابد اعمال جنسی انجام می دادند. (10) این واقعیت که پادشاه سومر هر سال با یکی از نمایندگان الهه اینانا ازدواج می کرد، خود باعث حفظ و بقای قدرت راهبه ها می شد. (9) در یونان عهد کلاسیک و روم قبلاز مسیح نیز مراسمی شبیه ازدواج مقدس انجام می شده است.(10)
یکی از معروف ترین زنان تاریخ سومر و یکی از اولین شاعران تمدن غرب، ان هدو آنا دختر سارگون است. او «کشیش عالی رتبه، الهه ماه بود و نفوذش چنان زیاد بود که بعدها خود او را الهه دانستند». (11) سبک او در شعر «تمجید اینانا» بعدها سرمشق شاعران دیگر قرار گرفت. به احتمال بسیار قوی او شعرهای فراوان دیگری نیز داشته که متأسفانه هیج یک از آنها به دست ما نرسیده است.
در آن دوره قوانین فراوانی وجود داشت که ازدواج های اصطلاحاً «قراردادی» را مدون می کرد. هر پدر به دختر و همسر خویش جهیزیه ای می داد که آن دو، مشترک مالک آن بودند اما فقط زن اجازه فروش آن جهیزیه را داشت. (12) در بحث حقوق والدین نسبت به فرزندان، زن و شوهر از قوق یکسانی برخوردار بودند. زنی که از طبقه ی بالای جامعه بود می توانست به امور تجاری خود شخصاً رسیدگی کند. او می توانست شخصاً برده داشته باشد یا برده های خود را بفروشد. در جامعه ی سومری زنای مرد قابل بخشش بود اما از آن جا که هر زن فقط می بایست از شوهر خویش صاحب فرزند شود مجازات زن زناکار مرگ بود. (13) بعلاوه، ارزش زن بواسطه ی تعداد بچه هایی بود که به دنیا می آورد مشخص می شد. اگر زنی صاحب بچه نمی شد شوهرش می توانست او را طلاق دهد و اگر زنی عمداً از بچه دار شدن و زادن فرزند امتناع می کرد شوهر می توانست قانوناً او را وادار به این کار کند. باید به این نکته توجه داشت که در دوره ی مورد بحث، هرچه قدرت و ثروت مرد افزایش می یافت از جایگاه و منزلت زنان کاسته می شد. مورخان معتقدند که جایگاه و منزلت زن در دوره ی اول سومری بیش از دوره های بعد این تمدن بوده است.
جایگاه زن در نزد بابلیان:
در حدود سال (1750 ق.م) سومریانی که نیروی خلاق تمدن غرب بوده اند مغلوب همسایگان سامی خود یعنی بابلیان شدند و بابلیان همان تمدنی هستند که قانون حمورابی را به تاریخ عرضه کردند. (14) مورخان توانتسه اند از قانون حمورابی چیزهای زیادی درباره ی روابط ن و مرد و شأن و جایگاه زن بیاموزند. طبق این قوانین مرد می تواند هر عذری از جمله نازایی، زنا و حتی مدیریت ضعیف منزل، زن خود را طلاق دهد. مثلا یکی از قوانین تصریح می کند که «اگر زن، کدبانوی خوبی نباشد، اگر از منزل غفلت کند، اگر به همسر و فرزندانش توهین کند شوهر می تواند آن زن را به آب بیندازد و بکشد». تنها جمله ای که برای اجرا کردن طلاق کافی است آن است که شوهر به همسرش بگوید: «تو دیگر همسر من نیستی» و سپس جهیزیه اش را پس دهد. (15) ولی اگر همین جملات را زنی در برابر همسرش به کار برد مستحق مجازات مرگ است. زن نمی تواند شوهرش را طلاق دهد مگر این که ثابت کند شوهرش به او ظلم کرده و او علی رغم این ظلم، به شوهرش وفادار بوده است. او پس از اثبات این موارد، کافی است به همراه جهیزیه اش به خانه ی پدری باز گردد. مردی که متوجه ارتباط عاشقانه ی همسرش با مرد دیگری شود می توان هم همسر خود و هم آن مرد دیگر را بکشد. (16)زنان تحت محدودیت های خاصی می توانستند اموال را مالک شوند، به ارث ببرند و آنها را بفروشند. اگرچه قانون حمورابی به صراحت، ارزش اموال را مشخص کرده و زنان را نیز جزء اموال به حساب آورده است اما اگر مرد فقیری به مردی ثروتمند یا اموال او یا به همسر او آسیبی وارد می کرد مجازات او بسیار سنگین تر از مجازات مرد ثروتمندی بود که با یک مرد فقیرتر چنین می کرد. (17)
اساساً زنان بابلی جزء اموال و دارایی های مرد به حساب می آمدند. پدر دختر تعیین می کرد دخترش با چه کسی ازدواج کند. آنها می توانستند دخترشان را با قیمتی توافقی به مردی ثروتمند بفروشند.
ازدواج برای زنان تک همسری بود اما مردان می توانستند غیر از همسر خود به سراغ فاحشه ها بروند یا زنان صیغه ای اختیار کنند. زنان طبقه ی بالای جامعه، اموال بسیار گران بهایی برای مردان خود به حساب می آمدند و از این رو مجبور بودند در خانه بمانند. اگر آنها می خواستند از منزل بیرون بروند خواجه ی منزل که برده ای اخته بود و هیچ تهدیدی برای اموال مرد خانه به حساب نمی آمد او را همراهی می کرد. (18) زنان طبقه ی پایین از این حیث از آزادی بیشتری برخوردار بودند گرچه آنها جهیزیه نداشتند. اما جایگاهشان کمی بالاتر از برده بود. اگرچه زنان بابل در مقایسه با زنان دیگر اسلاف سومری خود از جایگاه پایین تری برخوردار بودند ولی باز هم از استقلال و حقوق خاصی بهره مند بودند.
آنها می توانستند در جایگاه قاضی، شاهد یا کاتب قرار گیرند. جایگاه این زنان از بسیاری جهات رفیع تر از جایگاه زنان در انگلستان و امریکای قرن نوزدهم بوده است. پر واضح است که گرچه در تواریخ این دوره زنان را با ذکر نامشان ثبت نکرده اند اما آنها در مقام راهبه، مدیر تجاری، موسیقی دان، کاتب و کارگر نساجی توصیف شده اند. نقش اقتصادی آنها در تمدن بابل بسیار آشکار است. (19)
هرودت می گوید یکی از زننده ترین رسوم و عاداتی که در بابل نظر هر بیگانه ای را جلب می کند این بود که «هر یک از زنان باید یکبار در عمر خود به یکی از معابد آفرودیت برود ودر آنجا خود را تسلیم یک مرد خارجی کند». (20)
در توضیح این رسم باید گفت که بابلیان اعتقاد داشتند که دخترانشان قبل از اینکه بخواهند به خانه شوهر بروند باید شبی را در این معبد سپری نمایند. باستانی پاریزی می گوید که دختران هنگام ورود به معبد، هفت زیور گرانبها داشتند و در برابر درهای هفتگانه یکی از زیورهای خود را تقدیم می کردند تا اینکه در نهایت عریان وارد معبد می شدند و زینت خدادادی خود را تقدیم می نمودند و تنها در این صورت بود که وظیفه دینی خود را بجای می آوردند. (21)
در توجیه این عمل مطالب مختلفی نقل شدهاست. راسل در کتاب خویش می گوید: «احتمال دارد همه ی این رسوم و عادت ناشی از این بوده باشد که خواسته اند باروری زنان را از طریق جلب عنایات خدایان تامین کنند». (23)
جایگاه زن در نزد آشوریان
تمدن بعدی در تاریخ بین النهرین، تمدن آشور (از 900 تا 600 ق.م) است. در این تمدن شاهد افت شدید حقوق و آزادی های فردی زنان هستیم.جامعه ی آشوری جامعه ای شبه نظامی بود قوانین آن عموماً سخت گیرانه تر از قوانین بابل بود. (23) از نگاه آشوریان زن فقط مولد تولید مثل بود. (24) آشور نیز مانند هر جامعه ی جنگجوی دیگری مردمان را به زاد و ولد بیشتر ترغیب می کرد زیرا نیاز مبرمی به سرباز داشت. زنان که فرزند ذکور به دنیا می آوردند پاداش می گرفتند و از آن سو، زنانی که فرزند مرده به دنیا می آوردند و یا سقط جنین می کردند مستحق مرگ بودند. (25) با این وجود آن چه درباره ی دوره ی آشور از اهمیت خاصی برخوردار است چگونگی پیوند یافتن حقوق زنان با اعصار گذشته و حتی با دوران کنونی است. دلیل این اهمیت، آن است که قوانی آشور میانه (و مهم تر از همه، قانون 40 آشور میانه) در طول همین دوره وضع شد.
تقریباً تمام قوانین آشور میانه به نوعی مربوط به زنان است و محدودیت های بیشتری را برای زنان ایجاد می کند. به نظر می رسد که این قوانین، صورت اصلاح شده قوانین حمورابی باشد. قوانین آشور میانه نمونه ای از اولین تلاش ها برای تنظیم و کنترل فعالیت های زنان در بنی النهرین است. (26) به عنوان مثال در قانون 40 آشور میانه درباره ی روبند زنان می خوانیم:
نه همسران مردان فرا دست و نه بیوه و نه زنان آشوری حق ندارند بدون پوشش سر خود در خیابان ظاهر شوند. دختران مردان فرادست نیز نباید بدون روبند و تنها درخیابان حاضر شوند. زن صیغه ای که همراه همسر موقت خود از منزل خارج می شود باید خود را با روبند بپوشاند. فاحشه ای که به عقد مردی درآمده است نیز نباید بدون روبند بیرون بیاید ولی فاحشه هایی که به عقد کسی درنیامده اند باید با سر برهنه بیرون بیایند.
دلیل وضع چنین قانونی آن بود که مردم بتوانند در خیابان، زنان «قابل احترام» را از زنان «غیر قابل احترام» تمیز دهند و منزلت دختران قابل احترام بیشتر حفظ شود. (27) این قانون برای حل مشکلات مذکور، زنان «قابل احترام» را وادار به پوشیدن روبند می کرد و سایر زنان را وادار به عریان کردن سرشان می نمود. یقیناً می توان چگونگی کاربرد این قانون را در جنبه های مختلف و تاثیر آن بر قوانینی که هنوز هم حاکم اند مشاهده کرد.
در قانون 40 آشور میانه برای اولین بار اصطلاح، زنان قابل احترام و زنان غیرقابل احترام به روشنی تعریف شد. زن قابل احترام زنی است که جزء اموال یک اشراف زاده آشوری است (خواه همسر او باشد یا بیوه ی او یا دختر وی). زن صیغه ای یا زن درجه دوم نیز هنگامی که با همسر اولش در انظار عمومی ظاهر شود، زن قابل احترام به حساب می آید. طبق قانون 40 اشور میانه زنان برده یا فاحشه نباید روبند بپوشند. روبند نشانه ی زنان ازدواج کرده است و برای ارزش گذاری در نزد مردم مورد استفاده قرار می گیرد. (28) برای کسانی که از این قانون تخطی کنند مجازات های سختی در نظر گرفته می شد. «اگر مردی زن روبند داری را ببیند که مجاز به پوشیدن روبند نبوده باید او را دستگیر کند، او را به قصر بیاورد و علیه او شهادت دهد. قاضیان قصر اجازه ی دست درازی به جواهرات او را ندارند و فقط کسی که او را دستگیر کرده می تواند لباس های آن زن را درآورد. قاضیان قصر می توانند با چماق به او پنجاه ضربه بزنند و حتی می توانند این ضربه ها را به سر او بزنند». (29) این مجازات، بسیار سمبلیک است زیرا ضرباتی که به سر وارد می شود نشان می دهد که آن سر شأن و منزلت پوشیدن روبند را ندارد. (30) قانون مذکور سخت ترین مجازات در این زمینه را برای دختر برده ای که روبند پوشیده در نظر گرفته است. چنین دختری لباس هایش کنده و گوشهایش بریده می شود. (31)
از آنچه گفته شد می توان دریافت که زنان بر حسب نوع فعالیت های جنسی شان طبقه بندی می شده اند. زنانی که در خدمت یک مرد بودند یا به هر نحوی نیازهای جنسی همان یک مرد را رفع می کردند و یا تحت حمایت او بودند روبند می پوشیدند و از این طریق خود را به عنوان جزئی از اموال شخصی آن مرد می شناساندند؛ و زنانی که در چنین جایگاهی نبودند - زنان برده، زنان صیغه ای بدون شوهر و فاحشه ها - نمی بایست روبند می زدند. جالب ترین جنبه این قانون مربوط به مجازات مردانی بود که موارد نقض قانون روبند را گزارش نکرده باشند: «اگر مردی زن روبند دار متخلفی را ببیند و او را دستگیر نکند و به قصر نیاورد خود آن مرد با چماق، پنجاه ضربه می خورد، گوش هایش سوراخ می شود و با نخی از پشت سر به هم دوخته می شود و او باید به مدت یک ماه نوکری پادشاه را بکند». (32)
قانون 40 آشور میانه نظام سلسله مراتبی را برای زنان تعیین می کند: در رأس این سلسله مراتب، بانوی ازدواج کرده یا دختر مجرد او قرار دارد، پس از زیر او زن صیغه ای شوهر دار (خواه برده باشد و خواه آزاد) قرار دارد و در پایین این سلسله مراتب زنان فاحشه و زنان برده قرار دارند.
تا قبل از وضع این قانون، فاحشه های معابد که راهبه های نماینده الهه ها به حساب می آمدند خودمختاری و استقلال داشتند و حتی جزء زنان قابل احترام به حساب می آمدند. (33) طبق قانون 40 آشور میانه ماهیت خدمات جنسی معابد در تعیین قابلیت احترام زنان، عامل مؤثری به حساب نمی آمد، زیرا فاحشه های معابد نیز مانند فاحشه های دیگر نگریسته می شدند. (34) در جامعه ی بین النهرین باستان بین فاحشه های مذهبی و فاحشه های تجاری تفاوت آشکاری وجود داشت ولی قانون 40 اشور میانه این تمایز را از میان برداشت. این قانون جایگاه برخی ازگروه های زنان را تنزل داد. آنها را دسته بندی کرد و از این رو می توان این قانون را یکی از اولین نشانه های مداخله ی آشکار دولت در قلمرو امور زناشویی به حساب آورد. (35)
جایگاه زن در نزد چینیان
مطالعه ی تاریخ چین نشان می دهد که آنان بدترین تصور ممکن را نسبت به زنان داشته اند. چینیان (1500 سال ق.م)، اعتقاد داشتند که خداوند مرد را آفرید و شیطان نیز خلقت زن را برعهده گرفت.چینی ها در تولد دخترانشان می گریستند و معمولاً آنان را در خردسالی می فروختند. آنان قربانیان خدایان خویش را معمولاً از میان دختران زیباروی انتخاب می نمودند. چینی ها محبت و مهربانی نسبت به زنان را غیرعادی می دانسته و آن را نکوهش می کردند. این رفتار در حالی نسبت به زنان اعمال می شد که آنان فرزند پسر را گرامی تر می دانسته و پدران با افتخار تربیت آنان را برعهده می گرفتند. (36)
جایگاه و مقام زن در روم
در نزد رومیان زنان و دختران ارزش و جایگاه چندان والایی نداشتند. دختران پس از ازدواج از مذهب پدری چشم می پوشیدند و مذهب شوهر خویش را می پذیرفتند. زنان در این زمینه از خود آزادی واراده ی واقعی نداشتند و می بایست بصورت تقلیدی از مذهب پدر خود در دوران قبل از ازدواج و از مذهب شوهر خود بعد از ازدواج اطاعت نمایند.در نزد رومیان ازدواج امری اجباری بود و فقط بخاطر اشخاص و یا بنابر توافق طرفین صورت نمی گرفت. در واقع هدف از ازدواج زن و مرد بر طبق آداب و تشریفات مذهبی ایجاد شخص ثالثی بود که برای ادامه شعائر دینی خانواده لایق باشد.
پلوتارک ضمن تشریح جایگاه نامناسب زنان در این دوران چنین می گوید که:
زنان روم برای شهادت در محاکم هم حق حضور نداشتند. (37)
جایگاه زن در یونان باستان
قوانین آتن به زنان اجازه نمی داد که در شغلی مشارکت کنند که ارزش درآمد آنان بالاتر از بهای تقریبی تأمین غذای چند روزه یک خانواده باشد. وی می توانست خوار و بار مورد نیاز خود را از یک مغازه ی محلی تأمین کند اما برای کارهای بیشتر باید از همسرش اجازه می گرفت.زن آتنی ممکن بود نسبت به زمینی ادعا داشته باشد اما نمی توانست به تنهایی از آن سود برده و یا آن را به فروش برساند. (38) در آتن باستان بهتر آن است که در مورد دارایی زنان از حقوق سخن بگوییم نه از مالکیت.
زنان به سه طریق از دارایی بهره مند می شدند: هدایا، جهیزیه و ارث.
زنان آتنی ممکن بود از همسر خود یا دیگر بستگانشان هدیه ای چون لباس و جواهر دریافت کنند. ازدواج همراه با جهیزیه در اواخر دوران باستان به صورت یک هنجار اجتماعی مطرح می شد و پس از آن ازدواج به عنوان واسطه ای برای استحکام بخشیدن و اتحاد در خاندان بود. بخری از پژوهشگران را باور آن است که بی میلی مردان آتنی به ازدواج از دلایل مطرح شدن جهیزیه بوده است. اگرچه اجماعی در این مورد وجود ندارد.
جامعه آتن یک جامعه کشاورزی بود و هر شهروندی میزان معینی از دارایی را مالک بود. خانواده به همراه زمین ملکی اش یک «اویکوس» (Oikos) نامیده می شد. «چون زنان حق مالکیت مزرعه یا مزرعه ای را نداشتند و نیز نمی توانسته اویکوس خانوادگی را نیز اداره کنند. هر یک از فرزندانی که وی به دنیا می آورد به خانواده اش یا همسرش تعلق داشت و مهم آن بود که یک وارث مرد داشته باشد». (39)
زنانی که برادر داشتند از پدر چیزی به ارث نمی بردند. هر آنچه که دختر از ثروت و دارایی خانواده کسب می نمود، در حکم جهیزیه ی وی بود. «قوانین مربوط به خانواده های بدون فرزند پسر پیچیده تر بود. مردانی که چنین وضعیتی داشتند غالباً دختر خود را به عقد پسری در می آوردند که تمایل داشت پسر خوانده ی آنان شود. باتوجه به عدم ارث برای دختران، پدران تلاش می نمودند که دختر خود را به عقد بستگان پسر نزدیک چون برادرزاده ها و یا خواهرزاده ها درآورند». (40)
زنان در جامعه ی آتن از نفوذ اندک و ناچیزی برخوردار بودند و تا پیش از مادر شدن، چندان مورد عنایت نبودند. پس از اینکه زن، فرزندی به دنیا می آورد «او را به نزد شوهرش می برد، اگر مرد کودک را می پذیرفت، بچه زنده می ماند در غیر این صورت سرنوشت نوزاد مرگ بود». (41)
این مساله در اسپارت خیلی جدی تر بود و نوزاد پس از به دنیا آمدن باید توسط شورایی مورد آزمایش و ارزیابی قرار می گرفت که آیا می توانست سربازی توانا و دلیر و یا زنی مفید باشد یا خیر. نوزادان نامشروع، علیل و دارای مشکل جسمی غالباً پذیرفته نمی شدند و سرنوشتشان مرگ بود و نوزاد دختر نیز باری بر دوش خانواده محسوب می شد. طلاق گرفتن نیز برای زنان تا حد زیادی به نظر مرد بستگی داشت. اگر مرد از همسرش ناخشنود بود و یا به هر دلیلی خواهان طلاق وی بود، زن را پیش روی شاهدانی طلاق می داد و یا صرفاً به نزد خانواده اش می فرستاد. جهیزیه بازگردانده می شد و فرزند یا فرزندان به پدر سپرده می شدند. زن کلیه حقوقش را در مورد فرزندان را از دست می داد و اگر مرتکب زنا شده بود، جهیزیه اش را نیز باید واگذار می نمود. زن در صورتی که خواهان جدایی بود، ناچار بود نظر مساعد یک آرخون (مقامات تصمیم گیر سیاسی در یونان) را جلب نماید.
کل دارایی که زن به ارث می برد در اختیار همسرش قرار می گرفت. «وی حق نداشت، بدون دلیل معینی در شهر بگردد. زن آتنی در حقیقت هیچ حق سیاسی نداشت و در تمام مراحل زندگی اش تحت کنترل مردان بود.
از آن جا که مرد اغلب وقت خود را بیرون از خانه می گذراند، زنان امر خانه داری و پروش فرزندان را برعهده داشتند. البته به جز خانواده های بسیار تهیدست، در باقی موارد کنیزان امور مربوط به پخت و پز، رفت و روب و حمل آب را انجام می دادند». (42) با این وجود بازدید زن همسایه یا موارد این چنینی در واقع تنها فرصتی بود که زن از کارهای درون خانه دست می کشید.
علی رغم عدم اهمیت زن در جامعه آتن، الهه های بسیاری چون الهه های جنگ، هنر، دانش، صنعت و خدای شهر آتن (آتنه) خدایان مادینه بودند و آتنیان برای ایشان معابد بزرگی برپا کرده بودند.
زن آتنی از هیچ حق مالکیتی برخوردار نبود و در صورت ازدواج، همسر وی مالکیت کل دارایی اش را برعهده داشت و در صورت طلاق، این مالکیت به پدر و یا نزدیک ترین خویشان مرد وی منتقل می شد. زنان ازحقوق اندکی و به عبارتی از برخی حقوق اجتماعی برخودار بودند. ایشان دارای حق رأی نبوده و سهمی در اداره جامعه نداشتند. مجاز به تماشای بازی های المپیک نبودند چرا که شرکت کنندگان در مسابقه عریان بودند. ارابه رانی تنها مسابقه ای بود که زنان، آنهم اگر اسبی داشتند می توانستند در آن شرکت کنند.
وظایف اجتماعی که زنان در آن نقشی عمده داشتند، مراسم ازدواج، برخی جشن ها و مراسم مذهبی بود. «تسموفوریا» (Thesmophoria) رخدادی مذهبی بود که از زنان انتظار می رفت در آن شرکت کنند. مردان از شرکت در این مراسم برحذر داشته شده و تنها زنان متأهل حق شرکت در آن را داشتند. در این مراسم زنان به قربانی و اهدای عطایایی به الهه ها اقدام می کردند. همچنین جشنواره دیگری نیز به نام هالوا (Haloa) بود که زنان در آن شرکت می کردند و برای نکو داشتن و حفظ کشت و زرع به بزرگداشت «دمتر» (Demeter) دخترش «کور» (Kore) و خدای دریا «پوزیدون» (posidon) میپرداختند. کاوش های باستان شناسی حاکی از آن است که زنان نقش عمده ای در حیات مذهبی آتن بر عهده داشته اند.
بخش دیگری از وظایف اجتماعی زن، نقش وی در مراسم سوگواری و خاکسپاری بود. در این مورد چه در نوشته های باقی مانده و چه در آثار تاریخی، مدارک و شواهدی در دست است.
زنان نقش مهی در آماده ساختن مردگان برای دفن داشتند. در مراسم تشییع، زنان به شراب افشانی می پرداختند. این تنها زمانی بود که زنان، مقدم بر مردان حرکت می کردند. مطابق قوانین سولون شمار بستگان زن محدود بود (اصولاً سولون تا اندازه ای از شدت وحدت مراسم خاکسپاری کاست تا نمایش متظاهرانه ای ثروتمندان را محدود کند. در روزهای سوم و نهم مراسم، زنان به فراهم نمودن غذا و شراب برای سازندگان آرامگاه می پرداختند.
سولون (سیاستمدار و قانونگذار مشهور آتن، نیمه اول قرن ششم ق.م) همچنین قانونی وضع کرد که بر مبنای آن رفتار و ظاهر زنان باید قاعده مند و از بی مبالاتی و ولنگاری آنان در این مراسم ها جلوگیری می شد. گریه و زاری و زخمی نمودن مردگان و نوحه سرایی نیز محدود شد. از نظر سولون اعمالی که تحت تاثیر اندیشه زنان صورت گرفته باشد اعتباری ندارد. (43)
البته نگاه ها به زن متفاوت بود. بخری آنها را مادران شهروندان و از این لحاظ دارای شان و شخصیت می دانستند. با این وجود زنان حتی در خانه ی خود از نگاه حریص مردان محافظت می شدند تا دامنشان پاک بماند. گزنفون نجابت زن را در خانه نشستن او می داند نه بیرون رفتنش. (44)
آنها کمتر به جامعه دسترسی داشتند و فعالیت های اجتماعی آنان محدود بود. سیمونیدس (Simonides) نویسنده، زنان را حیواناتی می دانست که صورت انسان دارند و منشأ آشوبند. زنان را موجوداتی جنسی می دانستند که قادر به کنترل تمایلات جنسی خود نبوده و از این رو باید به نفع خودشان محدود می شدند. سیمونیدس بر آن بود که «زنان همه چیز مردان، اعم از قدرت جنسی و جسمی آنها، خوراک و ثروتشان را تحلیل می برند و منشا همه ی پلیدی ها محسوب می شدند. اما بدون ایشان جامعه از میان می رود».
اورپید (Euripides) (نویسنده و نمایشنامه نویس قرن پنجم پیش از میلاد در یونان) در کتابش موسوم به مدا (Meda) در مورد زنان چنین می نویسد: «اگر فقط بچه را می شد از طریق دیگری جز جنس مادینه پدید آورد و اگر زن وجود نداشت، انسان از همه بدبختی هایش نجات می یافت.»
بسیاری از مردان چنین می اندیشیدند که زنان تنها برای تولید مثل به وجود آمده اند. نقش هایی که از زنان بر سفالینه ها باقی مانده، غالباً دختران رقاصه و یا فاحشه ها را نشان می دهد و این نشان دهنده ی آن است که مردان ارج و اهمیت اندکی برای این طبقه قایل بودند چرا که ایشان بردگانی در خدمت امیال مردان، تصویر شده اند.
مردان آتنی بسیار بیش از آن که برای زنان خود اهمیتی قایل باشند به الهه ها احترام می گذاشتند. نقش های موجود بر سفالینه ها و گلدان ها و تندیس ها و معابد باشکوه الهه ها (Goddess) و نیز سروده های هومر همگی حکایت از آن دارد که یونانیان برای خدایان مادینه بسی ارزش قایل بودند. اما به ندرت تصویر یک زن معمولی را در آثار به جای مانده و یا در اسطوره ها شاهدیم. ستون های کم کیفیت باقی مانده، حکایت از آن دارد که زنان بخش زیادی از وقت خود را در مزارع و روستاها تنها جایی که می توانستند از هوای تازه بهره مند شوند، سپری می کردند.
کار و آزادی که زن آتنی از آن بهره مند بود، به نحو چشمگیری به پایگاه اجتماعی وی بستگی داشت. در یونان باستان سه طبقه ی عمده از زنان وجود داشتند: زنان متاهل که ناچار بودند در خانه بنشینند، بافندگی کنند و پرورش فرزندان را برعهده بگیرند. بر اساس عرف یونان، شهروندان زن متأهل دارای احترام و حقوق اجتماعی بودند و مجاز نبودند جز در مراسم های مذهبی، خانه را رها کنند گروه دیگر زنان صیغه ای بودند که وضع قابل تعریفی نداشتند (بیوه ها و بردگان و دخترانی که توسط پدر و مادرشان به دست نیستی سپرده شده و ناچار از فحشا بودند.)
این جماعت بی آنکه قانونی آنها را محدود کند، آزادانه در جامعه پرسه می زدند. گروه دیگر، زنانی بودند (Hetaerae) که نسبت به زنان شوهردار از تربیت بیشتری برخوردار بودند. آنان تنها اگر مزد بالایی از سوی مردان دریافت می نمودند، با آنها همراه می شدند و مردان را در جشنها و میهمانی ها می پذیرفتند. زنان هتایرای (Hetairai) تنها ملازمان جنسی مردان نبودند بلکه به لحاظ فکری و اجتماعی نیز در کنار آن ها بودند. گرچه ایشان همچون فاحشه ها از حقوق اجتماعی برخوردار نبودند اما گاه برای مردان نقش همسر را بازی می نمودند. با این حال فرزندان آنها نامشروع بود و از قوق شهروندی بی بهره. آنها بر خلاف زنان شوهردار به آزادی در جامعه فعالیت داشتند و غالباً از هنرهایی چون رقص، موسیقی، آواز و نیز بحث های فکری و فلسفی بهره مند بودند.
جمعیت زیادی از بردگان زن در یونان حضور داشتند که بیشتر اسیران جنگ ها بودند و در خانه ی شهروندان به عنوان دایه - پرستار و در کارگاه ها به بافندگی مشغول بودند. آنها از هیچ حقوقی برخوردار نبوده و در سایه عنایت ارباب و خانم خود زندگی می کردند. (45)
کار عمده ی زنان طبقه ی بالا، مدیریت امور خانه و پرورش بچه ها و نیز مراقبت از بردگان بود. مشاغل ایشان عبارت بود از رفت و روب، ریسندگی و بافندگی و تولید جامه برای اهالی خانه. زنانی که از طبقه ی مستمند بوده و توان تهیه ی برده را نداشتند ناچار بودند در مزارع یا در فروشگاه ها در کنار مردان به کار مشغول شوند. مدارک و نوشته های باقی مانده حکایت از آن دارد که این گروه از زنان مشاغلی چون فروش نوارهای پارچه ای و میوه چینی داشتند. آریستوفان (Aristophan) طنزنویس و نمایشنامه نویس بزرگ قرن پنجم بیش از میلاد یونان، در نمایشنامه های خود غالباً زنان را با عناوینی چون مهمانخانه دار، پرستار شب، آشپز، سبزی فروش، عطرفروش، عسل فروش و غیره خطاب قرار داده است.
برخی از یونانیان نیز همچون چینی ها، می پنداشتند که زن نیروی اهریمنی دارد و قابل تربیت نیست. (46)
زنان در دولت - شهر اسپارت
در اسپارت دختران در انتخاب همسر خود، دخالتی نداشتند و ازدواج در اسپارت مطابق نظر پدران و مادران انجام می شد. (با توجه به اهمیت خدمت نظامی دراسپارت) قدرت بدنی و اندام متناسب در انتخاب مردان، بالاترین اهمیت را داشت که دیگر یونانیان بر این باور بودند که زنان اسپارتی از قدرت بالایی در جهت نفع کشور برخوردار بودند. پلوتارک می نویسد:«مردان اسپارت همواره از زنان خود اطاعت می کنند». ارسطو که نسبت به حق سیاسی برای زنان بسیار انتقاد داشت، بر آن بود که این مساله در سقوط این کشور موثر بوده است. (47) زنان اسپارتی اگرچه رأیی در مجلس نداشتند اما گویی در تصمیم گیری های پشت پرده نفوذ داشته اند.
زن اسپارتی می توانست مالک باشد و در واقع زنان اسپارت مالک یک سوم زمین های آن سرزمین بودند و در صورت تمایل، قدرت واگذاری آن را داشتند. بعلاوه، دختران در کنار پسران از ارث بهره داشتند.
دختران احتمالاً نصف پسران از ارث بهره مند می شدند و این احتمال وجود داشت که در صورت ترکیب سهم ارث و جهیزیه، کل دارایی را با خود ببرند. پوشش آنان طوری بود که قدرت تحرک بیشتری داشته باشند. زنان و دختران اسپارتی همزمان با پسران و در کنار ایشان به فعالیت های ورزشی مشغول می شدند و چه بسا با تن عریان در برابر جمعیت مختلط، نمایش اجرا می کردند. پلوتارک به این گونه مراسم ها اشاره نموده است. پایان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم شاهد کاهش جمعیت مردان نسبت به زنان بوده است. در این صورت، احتمالاً مردان با کمبود همسر رو به رو بوده اند و چه بسا همسر دوست خود را برای داشتن فرزند به عاریت می گرفته اند. از این رو برای ازدواج بیشتر برای به دست آوردن فرزند بوده است تا نیازهای عاطفی یا اجتماعی، لیکورک قانون گذار اسپارتی، قرض دادن زن به مرد صالح را مجاز می دانست و بر همین اساس سقراط زن خود را به «الکایبیادس خطیب» قرض داد.
زنان آتنی و اسپارتی بخش زیادی از اوقات خود را به دور از مردان جامعه سپری می کردند . مردان آتنی بخش زیادی از ساعت زندگی را در بحث های سیاسی می گذراندند و به هنگام بازگشت به خانه، از زن خود توقع اطاعت محض داشتند و نظر سیاسی یا اجتماعی وی را برنمی تابیدند. مردان اسپارتی از این هم کمتر در کنار زنان بودند.
با اینکه تنها مردان اسپارت در اداره ی امور شرکت داشتند اما کسی نمی تواند منکر نفوذ زنان آنان شود. اگرچه ازدواج زنان اسپارت احتمالاً ازسلطه و اعمال نظر مردان کمتر متأثر بود اما آنان کمتر احساسات را در ازدواج خود دخالت می دادند. زنان اسپارتی ماشین زاد و ولدی بود که سربازانی جسور برای حفظ کشور از تجاوز و آشوب بیگانگان و هلوت ها (بردگان اسپارتی Helots) به دنیا می آورد. عشق مادر جای خود را به غرور وی که در شجاعت پسرش به هنگام نبرد تجسم می یافت داده بود و همچنین تنفّر از بزدلی و ترس داده بود. جمله ی «به خانه برگرد یا با زره و یا بر زره» اندرز مشهوری بود که مادر اسپارتی به فرزندش هنگام عزم وی برای جنگ، می داد.
تفاوت زنان اسپارتی با زنان آتنی
1. دختران اسپارتی هم در زمینه ی هنر و هم وروزش به خوبی آموزش می دیدند.2. آنان به اعتلای توان فکری خود تشویق می شدند.
3. آنان مالک بش از یک سوم زمین ها بودند.
4. میان سن زنان اسپارتی و همسرانشان تفاوت اندکی بود و دختران آنان کمی دیرتر از دختران آتنی ازدواج می کردند.
5. شوهران اسپارتی، اوقاتی بسیاری را با دیگر مردان در اموزش های نظامی و جنگ صرف می کردند و چون مردان به ندرت در خانه بودند، زنان آزاد بودند که کلیه وظایف خارج از خانه را انجام دهند.
6. مادران اسپارتی فرزندان خود را تا هفت سالگی بزرگ می کردند و سپس دولت عهده دار این امر می شد و پدران در تربیت فرزندان نقش ناچیزی داشتند. (خود این امر به افزایش نفوذ زنان کمک می نمود).
بنابر آن چه گفتیم بدیهی است زنان آتنی فاقد ویژگی های مذکور بودند.
جایگاه زنان در مصر باستان
برخوردی که مصر با زنان داشت، بسیار بهتر از برخورد دیگر تمدن های باستان بود. مصریان معتقد بودند که لذت و شادی، اهداف مشروع زندگی اند. آنها خانه و خانواده را منبع اصلی خوشی و لذت می دانستند.در جهان باستان، ریاست مرد در منزل، امری کاملاً بدیهی و پذیرفته شده بود. البته این واقعیت از نظر زنان در مکان ها و زمان های مختلف، معنایی متفاوت داشت. «در مصر باستان همواره ازدواج و تولید مثل، امور مطلوبی به حساب می آمدند اما در برخی جوامع، زنان بردگان خانگی شوهرانشان به حساب می آمدند.
بی تردید زنان مصممی هم در مصر باستان وجود داشته اند که با رسوم متداول و سلطه ی مردان مخالف بوده اند و با نیروی شخصیت خود بر خانه و خانواده تسلط داشتند، اما این نوع زنان را باید استثناء دانست.
زنان مصری از دو جهت بخت و اقبال خوبی داشتند:
1- به غیر از این نکته که زنان جز در موارد خاص نمی توانستند به مقام فرعونی برسند در بقیه موارد، حقوق برابری با مردان داشتند. آنها می توانستند صاحب ملک شوند، پول قرض بگیرند، قراردادها را امضا کنند، تقاضای طلاق کنند، در دادگاه ها در جایگاه شهود قرار بگیرند و ... طبیعتاً آنها از حیث مسئولیت ها و وظایف شان نیز با مردها برابر بودند.
2- عشق و حمایت عاطفی، بخش مهمی از ازدواج محسوب می شد. مصریان فرزندان خود را دوست داشتند و این دوست داشتن به خاطر خود بچه ها بود نه به این دلیل که آنها می توانند در آینده، سربازان یا کارگران خوبی باشند». (49)
اگرچه مردان آتنی ازدواج را یک تکلیف مدنی خود می دانستند و زمان انجام این تکلیف را تا سن 30 سالگی به تعویق می انداختند (و از آن پس نیز با دختری 15 ساله ازدواج می کردند تا آن دختر را از جمیع جهات در کنترل خود داشته باشند)، اما مردان و زنان مصری برای معاشرت و معاشقه با یکدیگر ارزش زیادی قائل بودند و از هم لذت می بردند. به نظر آنان، عشق یکی از جنبه های مهم زندگی بود و ازدواج، یکی از اصلی ترین نیازهای هر کس از هر طبقه به شمار می رفت.
نکته ی جالب توجه آن استکه در هیج یک از منابع، ذکری از مراسم ازدواج مصریان به میان نرفته است. ما از آن دوره، اسناد مربوط به طلاق را در اختیار داریم، می دانیم که زنا ممنوع بوده، می دانیم که در آن دوره هر کسی می دانسته که کدام زن و مرد، همسر یکدیگرند اما از مراسم ازدواج در آن دوره هیچ سند و مدرکی در دست نداریم.
بعضی از محققان معتقدند که عدم وجود اطلاعات در این باره، تصادفی است و بواسطه ی ضعف منابع تاریخی است؛ اما بسیاری از محققان که در واقع در ان دوره اصلاً مراسم ازدواج وجود نداشته است: از هنگامی که یک زوج شروع به زندگی زیر یک سقف می کرده اند زن و شوهر هم به حساب می آمده اند. اگر این گونه باشد باید بگوییم که ازدواج های مصر باستان بسیار شبیه مفهوم «ازدواج عرفی» در جوامع مدرن آمریکای شمالی است. البته در دوره های بعد مراسم ازدواج تابع نظم و قانون ویژه ای شد و حتی ازدواج با محارم نیز شکل گرفت. «بطلمیوس دوم مرد بی قید و بندی بود و هر لحظه را با زنی می گذراند. وی سرانجام زن خود را طرد کرد و با خواهرش «ارسی نوئه» ازدواج کرد و همین ملکه ی جدید بود که بر مصر حکومت می کرد. (50)
از روی نقاشی های برجای مانده بر قبرها می توان دریافت که نقش کلیشه ای زن مصری، نقش همسر و مادر است و شوهر، ریاست منزل را به عهده دارد. «زن در درون خانه و به دور از نور خورشید کار می کند و به همین دلیل رنگ پوست زنان مصری روشن تر از مردان است. زنان مصری لاغر و زیبا به نظر می رسند گو این که مردان مصری شکم بزرگی دارند که نشانه ثروت و قدرت آنهاست. از روی این نقاشی ها می توان دریافت که زنان اشراف زاده کار نمی کنند اما زنان دیگر مصری به کارهایی چون رقاصی، اجرای موسیقی، آشپزی، فاحشگی در معابد، کار مزرعه و مانند آن می پردازند.
اما در مجسمه ها برعکس نقاشی، فقط زنان اشراف زاده به نمایش درآمده اند. در مجسمه های برجای مانده از آن دوره، زن معمولاً در کنار همسر و خانواده اش نشان داده شده است و معمولاً از حمایت فیزیکی همسرش برخوردار است چرا که در اکثر این مجسمه ها، بازوی شوهر به دور گردن یا روی شانه همسرش قرار دارد. به ندرت می توان مجسمه ای از این دوره یافت که فقط یک زن در آن دیده شود.» (51)
زنان مصر باستان نیز همچون اکثر زنان متمدن های دیگر باستان، فقط امکان حضور در طیف خاصی از مشاغل را داشتند. زنان مصر باستان در سنی ازدواج می کردند که مردان شروع به آموزش های شغلی خود کرده بودند. طبیعتاً این زنان باید همسر و مادری خوب در خانه می بودند. البته زنان می توانستند در بعضی از ادوار نماینده رسمی شوهرشان باشند. مثلاً اگر مردی نمیتوانست برای مدتی در سر کار خود حاضر شود همسر او مسئولیت های تجاری شوهرش را بر عهده می گرفت. اگر زنی از طبقه ی بالای جامعه، شغلی برای خود نمی یافت می توانست در مقام راهبه یکی از خدایان یا الهه ها، شغلی مذهبی برای خود دست و پا کند. از زنی که در این شغل کار می کرد انتظارمی رفت به تمام امور معبد رسیدگی نماید.
زنان با استعداد می توانستند در صنعت های موسیقی، بافندگی و تدفین فعالیت کنند (در صنعت تدفین، زنان با دریافت پول، هنگام دفن مرده به مرثیه خوانی می پرداختند). البته زنان نخبه می توانستند در منصب های حرفه ای مثل ناظر داخلی یا مدیر داخلی فعالیت کنند.
اما هنگامی که بحث حقوق زن و مرد پیش می آید می بینیم که در مصر باستان، زنان و مردانی که از یک طبقه هستند قانوناً از حقوق یکسانی برخوردارند.
زنان باستان می توانستند ارث بگیرند، صاحب برده شوند و املاک و دارایی های خود را مطابق میل خود، خرید و فروش کنند (گو این که پس از ازدواج، این حق آنها درعمل اندکی محدودتر می شد). زنان مصر باستان می توانستند به اراده خود تا آخر عمر مجرد بمانند بی آنکه تحت حمایت مردی درآیند.
کتابنامه:
1. باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران: انتشارات دهخدا، 1344.
2. جوان، موسی: تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران، چاپخانه رنگین، 1340.
3. دورانت، ویلیام: تاریخ تمدن، ج2، احمد آرام ودیگران، ج5، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1376.
4. دورانت، ویلیام: تاریخ تمدن، ج3، هوشنگ پیرنظر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
5. دورانت، ویلیام، تاریخ تمدن، فتح الله مجتبایی، ج2، تهران: انتشارات فرانکلین، 1339.
6. دوکلانژ، فوستل: تمدن قدیم، نصرالله فلسفی، تهران: چاپ افست کیهان، 1343.
7. راسل، برتراند: زناشویی واخلاق، ابراهیم یوسفی، تهران: اندیشه تهران، 1337.
8. علویقی، علی اکبر: زن در آینه تاریخ، تهران: بی تا، بی نا .
9. ماله، آلبر، و ایزاک ژوال: تاریخ ملل مشرق، ج2، ابوالحسن هژبر، تهران: ابن سینا، 1342.
10. نقبایی، حسام: سیر تکامل زن در تاریخ و شرایع، تهران: چاپخانه بدیع، 1342.
11. هرودت، تاریخ هرودت، مترجم، هادی هدایتی، ج1، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1339.
12. Bieda , Jessica , 2004 , women in Mesopotamia ,i n www. ezboard.com.
13. Stephenson , June , 1988 , womens Roots , caliomian: smith publishing co.
14. Lerner , Gerda , 1986 , The Origin of prostitutioorr in Ancient Mesopotamia , in Journal of women in culture and society.
15. walsh , Elizabeth Miller , 1981 , women in western civilization , cambridge MA:schendman publishing co.
16. passman , christina , M. 1991 , womens studies encyclopedia , New york: Greenwood press.
17. Bloomfield , Leonard , 2004 , women and propety in Ancient Athens , in www.womenintheancientworld.com
18. Loomer , J. m. 2002 , women of Ancient Greece in www. digitaltermpaper.com.
19. Firth , J. R. 2004 , what was the role of women in Athens? in www.angelfere. com/ca2/ancientchix
20. Thompson , James c. 2003 , women in Ancient Egypt , in www.womenintheancientworld.com.
پی نوشت ها :
* کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه شهید بهشتی تهران
1. Elizabeth , barber 1994 , womens work , washington: Norton , p.182.
2. Ibid , p.186
3. Bieda , Jessica , 2004 , women in Mesopotamia , in www.p 221. ezboard.com.
4. Stephenson , June , 1988 , womens Roots , caliomia: smith publishing co. p. 56.
5. Ibid , p. 56.
6. Lerner , Gerda , 1986 , The Origin of prostitutiorr in Ancient Mesopotamia , in Journal of women in culture and society ,p. 229.
7. Ibid , p. 239.
8. Ibid , p. 240.
9. stephenson , 56.
10. Lerner , p. 260.
11. stephenson , p. 57.
12. Ibid, p. 56.
13. Ibid, p. 59.
14. Ibid, p. 57.
15. walsh, Elizabeth Miller,1981, women in western civilization, cambridge MA: schendman publishing co ,p. 24.
16. Ibid , p. 25.
17. stephenson, p .63.
18. Ibid. p. 64.
19. Ibid,p.66.
20. هرودت، تاریخ هرودت، مترجم، هادی هدایتی، ج1، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1339، ص 274.
21. باستانی پاریزی، محمدابراهیم: خاتون هفت قلعه، تهران: انتشارات دهخدا، 1344، ص 283.
22. راسل، برتراند: زناشویی واخلاق، ابراهیم یوسفی، تهران: اندیشه تهران، 1337، ص 37.
23. Lerner, p .247.
24. جوان، موسی: تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران: چاپخانه رنگین، 1340، ص 88.
25. Stephenson, p. 66.
26. passman , christina , M.1991,womens studies encyclopedia , New york: Greenwood press. p. 457.
27. Lerner. p. 247.
28. Ibid, p. 249.
29. Ibid, p. 247.
30. Ibid, p. 249.
31. Ibid, p. 248.
32. Ibid, p. 250.
33. passman , p. 45.
34. Lenrner , p. 25.
35. passman , p. 45.
36. علویقی، علی اکبر: زن در آینه تاریخ، تهران: بی تا، بی نا، ص 31.
37. دوکلانژ، فوستل: تمدن قدیم، نصرالله فلسفی، تهران: چاپ افست کیهان، 1243، ص 85.
38. Bloomfield , Leonard , 2004 , women and propety in Ancient Athens , in www.womenintheancientworld. com.
39. Ibid
40. دورانت، ویلیام: تاریخ تمدن، ج3، احمد آرام و دیگران، ج 5، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1376، ص 186.
41. Loomer , J. m. 2002 , women of Ancient Greece in www. digitaltermpaper. com.
42. Firth , J. R. 2004 , what was the role of women in Athens? in www. angelfere. com /ca2 /ancientchix.
43. دورانت، ویلیام، تاریخ تمدن، فتح الله مجتبایی، ج2، تهران: انتشارات فرانکلین، 1336، ص 90.
44. ماله، آلبر و ایزاک ژوال: تاریخ ملل مشرق، ج2، ابوالحسن هژبر، تهران: ابن سینا، 1342، ص 257.
45. ویل دورانت: همان، صص 330 - 345.
46. علویقی: همان، ص 30.
47. بروسیوس: همان، ص 152.
48. نقبایی، حسام: سیر تکامل زن در تاریخ و شرایع، تهران: چاپخانه بدیع، 1342، ص 46؛ علویقی، همان، ص 30.
49. Thompson , James c. 2003 , women in Ancient Egypt , in www .womenintheancientworld. com
50. دورانت، ویلیام: تاریخ تمدن، ج3، هوشنگ پیرنظر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص 175.
51. seawright , caroline , 2001 , women in Ancient Egypt in www. thekeep.org.