چالش های جمهوری اسلامی ایران

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در چارچوب قانون اساسی مصوب مردم که مسئولین قانونی، فعالیت خود را در مجلس شورای اسلامی، دستگاه اجرایی، دستگاه قضایی و اداره نیروهای مسلح در چارچوب قانون
پنجشنبه، 14 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش های جمهوری اسلامی ایران
 چالش های جمهوری اسلامی ایران

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

دفاع مقدس و کارآمدی نظام

پس (1) از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در چارچوب قانون اساسی مصوب مردم که مسئولین قانونی، فعالیت خود را در مجلس شورای اسلامی، دستگاه اجرایی، دستگاه قضایی و اداره نیروهای مسلح در چارچوب قانون و مقررات آغاز کردند؛ اگر در اداره کشور و حل معضلات مهم دچار مشکل می شدند، اگر در تهاجمی که دشمن علیه نظام و تمامیت ارضی ما انجام داد و بخشی از کشور ما را تصرف کرد، نمی توانستیم در برابر تجاوز دشمن ایستادگی کنیم و حماسه عظیم و بزرگ هشت سال دفاع مقدس را بیافرینیم، آیا کارآیی و کارآمدی نظام ما زیر سؤال نمی رفت؟ آیا افکار عمومی و مردم ما به این نظام وابسته و دلبسته می ماندند و حاضر به ایثار و فداکاری برای این نظام بودند؟ بی تردید دفاع مقدس یک نمونه آشکار از کارآمدی نظام اسلامی ماست.
رهبری حضرت امام به عنوان فرماندهی کل نیروهای مسلح، تلاش دولت خدمتگزار و ایثار نیروهای مسلح، حماسه عظیم و بزرگی را آفرید. در جنگ تحمیلی که طولانی ترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم بود و همه قدرت ها ابرقدرت ها و قدرت های منطقه ای پشت سر متجاوز قرار گرفته بودند، ملت ما با اتکال به خداوند، اطاعت از امام و ایثار و فداکاری نگذاشت حتی یک وجب از خاک کشور در اختیار دشمن باقی بماند و ضربات بسیار مهلکی بر دشمن وارد ساخت که موجب حیرت جهانیان شد. درواقع شکست حصر آبادان در مهر 1360، اولین علامت روشن و بارز از کارآمدی نظام اسلامی بود. انگیزه دینی مردم برای فداکاری و فرامین قاطع امام(ره) و نصرت خداوند، عوامل اصلی این پیروزی ها بودند. اگر امام(ره) در این جنگ تحمیلی به جای فرمان حمله و مقاومت، به سازمان های بین المللی تکیه می کرد و دشمن در خاک ما باقی می ماند، آیا مشروعیت این نظام در اذهان و افکار عمومی ما زیر سؤال نمی رفت؟ اگر بعد از آتش بس، تدبیر مقام معظم رهبری و دولت باعث بازگشت اسرا و آزادگان عزیز به وطن و خروج دشمن از باقیمانده خاک ایران و محکومیت عراق در سازمان ملل نمی شد، کارایی و کارآمدی نظام زیر سؤال نمی رفت؟ به راستی اگر بازگشت آزادگان با افتخار و سربلندی در مرداد 1369 نبود؛ و اگر معرفی رژیم عراق به عنوان آغازگر جنگ توسط دبیرکل سازمان ملل متحد در آذر 1370 نبود؛ قضاوت مردم نسبت به توان سیاسی مسئولین و مشروعیت نظام چگونه بود؟ در اینجا فرصت نیست که توضیح لازم داده شود، ولی به طور خلاصه سه مسئله: تخلیه بیش از دو هزار کیلومتر مربع سرزمین اشغال شده ایران توسط عراق، بازگشت آزادگان، محکومیت عراق در سازمان ملل بدون دادن کوچک ترین امتیاز، نشان بسیار روشنی از اقتدار نظام، توانمندی مسئولین برای به ثمر رساندن ایثار و فداکاری نیروهای مسلح و مردم ما و در نهایت علامت روشنی از کارآمدی و کارایی نظام اسلامی ما بود.

تصمیمات سرنوشت ساز و کارآمدی نظام

در ماجرای حمله عراق به کویت، مسئولین نظام، تصمیم دقیق و حساب شده ای اتخاذ نمودند که این تصمیم مورد تأیید و تجلیل افکار عمومی مردم و سیاستمداران جهان قرار گرفت. تصمیم صحیح در آن مقطع، کار آسانی نبود. از یک طرف عراق دشمن خونین ما بود و هشت سال علیه ما جنگیده بود، از طرف دیگر کویت از حامیان سرسخت عراق در طول جنگ هشت ساله بود. حتی در مجامع بین المللی لحن سیاستمداران کویتی علیه ما، از خود عراقی ها هم تندتر بود. همان طور که به خاطر دارید، حمله عراق به کویت در روز عاشورا که روز تعطیل عمومی ما بود انجام شد. در عین حال، کشور ما اولین کشوری در منطقه بود که حمله عراق به کویت را صریحاً محکوم کرد. حتی زودتر از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، اعلامیه محکومیت از سوی دولت ایران صادر شد. از طرف دیگر، عراق مایل بود که در این جنگ از او حمایت کنیم و متحدین نیز علاقه مند بودند ایران علیه عراق وارد جنگ شود و یا حداقل فضای کشور را برای حمله به عراق در اختیار آنها قرار دهد. تصمیم بر محکومیت عراق و اعلام بی طرفی در جنگ و ممنوعیت فضای ایران برای هر دو طرف درگیر، تصمیم بسیار بجا و حساب شده و عاقلانه ای بود که نظام ما اتخاذ نمود. برخی از افراد در آن زمان در داخل مجلس شورای اسلامی و خارج از مجلس معتقد بودند که باید به حمایت از صدام علیه آمریکا وارد جنگ شویم. اگر چنین تصمیم نابجایی اتخاذ می شد، چه تبعات و آثار زیانباری برای منافع ملی ما داشت؟ یک تصمیم مهم و سرنوشت ساز در یک مقطع بسیار حساس موجب تقویت مشروعیت نظام و دلیل روشنی بر کارآمدی نظام اسلامی خواهد بود. اگر در آن مقطع تصمیم به مداخله در جنگ به نفع صدام یا امریکا می گرفتیم، بی تردید عقلانیت و کارآمدی نظام اسلامی با علامت سؤال در افکار عمومی مواجه می شد.

بازسازی و کارآمدی نظام

نمونه دیگر مسئله بازسازی بود؛ بازسازی ویرانی های یک جنگ هشت ساله با آن همه وسعت که ده ها شهر بزرگ و صدها روستا به کلی ویران شده بود و از شهرهایی چون خرمشهر و قصر شیرین جز تل خاک چیزی باقی نمانده بود، آن همه پالایشگاه، نیروگاه، کارخانه، مدرسه، بیمارستان و منازل که در بخش وسیعی از کشور نابود شده بود؛ از بندرعباس، شیراز، اصفهان، تهران گرفته تا همه شهرستان های استان های غربی کشور. درواقع بازسازی تأسیسات و اماکن در بیش از نیمی از سطح کشور مطرح بود؛ آن هم بدون کمک حتی یک دلار از طرف سازمان های بین المللی و دیگر کشورها و تنها به اتکای خزانه کشور و یاری مردم. همزمان با بازسازی، کشور با توطئه های بزرگ غرب و به ویژه امریکا از جمله تحریم های متعدد نیز رو به رو بود.
به راستی انجام این بازسازی وسیع در یک زمان کوتاه، نه تنها نشانه بزرگی از کارآمدی نظام اسلامی و مسئولین دلسوز بود، بلکه شبیه یک معجزه بود. به ویژه آنکه همزمان با بازسازی، برنامه اول به تصویب رسید. رونق اقتصادی به وجود آمد. رشد بیکاری مهار شد و نرخ آن کاهش چشمگیری پیدا کرد. کسری بودجه به صفر رسید. رشد اقتصادی، رشد سرمایه گذاری، ذخیره ارزی و اصلاح ساختار اقتصادی انجام شد. هزاران پروژه، تکمیل و ده ها هزار طرح مهم اقتصادی آغاز گردید؛ و در کنار تحول اقتصادی، فعالیت های وسیع فرهنگی و بازسازی نظامی و بنیه دفاعی نیز شروع شد. اگر نظام و دولت در بازسازی کشور و سازندگی این مرز و بوم ناموفق بود،‌ آیا کارآمدی و درنهایت مشروعیت نظام مورد شک و تردید افکار عمومی قرار نمی گرفت؟ اگر نظامی در عمل، کارآمدی خود را از دست دهد، زمینه جهت ایجاد تردید در مبانی نظری مشروعیت نظام نیز فراهم می شود و در این شرایط دشمنان حداکثر بهره برداری را خواهند نمود.
اینکه یک نظام در چارچوب قانون، فعالیت خود را آغاز کرده باشد، کافی نیست. برای اینکه بتواند افکار عمومی جامعه را در جهت حمایت خود نگه دارد، این نظام بایستی کارآمدی خود را در عمل، به ویژه در بحران های مهم به اثبات برساند. ما امروز برای افکار عمومی به ویژه نسل جوان، می توانیم مشروعیت نظام ج.ا.ا را از دیدگاه مبانی دینی، از دیدگاه قانونی و قانون اساسی و همچنین از دیدگاه کارآیی و کارآمدی به خوبی تبیین کنیم. به دلیل اینکه از بحران های بسیار مهم و در برابر توطئه های پیچیده منطقه ای و بین المللی توانسته است به خوبی عبور کند و بحران ها را به خوبی پشت سر بگذارد و تصمیمات صحیح، دقیق و به موقع اتخاذ کند.

جایگاه افکار عمومی از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)

از دیدگاه اسلام هم، رابطه نزدیک حکومت با مردم و رضایت مردم و همراهی افکار عمومی با نظام، یک اصل مورد تأکید است. حتی امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر، نشانه صلاحیت حاکمان را افکار عمومی و راه شناخت شایستگی مسئولین را نظرات جامعه و مردم می داند. وی در همین نامه به مالک گوشزد می کند که بین حاکمیت فعلی و حکومت و حاکمان قبلی همواره از طریق بررسی اعمال و رفتار و آثار حکومت آنان، مقایسه ای مستمر در افکار عمومی وجود دارد.
«ثم اعلم یا مالک! انی قد وجهتک الی بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور و أن الناس ینظرون من امورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولاة قبلک و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده»(2).
«ای مالک من تو را به سرزمینی فرستاده ام که پیش از تو حکومت هایی در آنجا جریان داشته که برخی عادلانه و برخی ظالمانه با مردم رفتار کرده اند؛ و بی تردید مردم در همه امور و شئون حکومت تو نظاره خواهند کرد، همان گونه که تو در شئون حکومت های گذشته نظاره می کردی. درباره تو همان را خواهند گفت که تو خود درباره آنان می گفتی. نیکوکاران را به نام نیکی می توان شناخت که خداوند بر زبان های بندگانش جاری ساخته است.»
حتی امیرالمؤمنین(ع) در همین نامه، مسئله خواست مردم و رضایت مردم را به عنوان یک اصل، کنار حق و عدل قرار می دهد:
«ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیة»(3).
«باید بهترین امور در نزد تو، متوسط ترین در حق و فراگیرترین در عدالت و جامع ترین از نظر رضایت مردم باشد».
دقیقاً یک حکومت کارآمد باید بتواند در مسیر حق و بدون ظلم به کسی، به گونه ای برنامه ریزی کند که حداکثر رضایت مردم را جلب کند. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در ذیل همین فراز از جملات امیرالمؤمنین(ع) می گوید از دیدگاه علی بن ابیطالب(ع) قانون حکومت، تلاش در به دست آوردن رضایت عامه است. آنها که در توصیف حکومت اسلامی همواره به مسئله آمریت حکومت تأکید می کنند و برای افکار عمومی و جلب نظر مردم در اداره کشور ارزش قائل نیستند، درست برخلاف شیوه امیرالمؤمنین و دستورات آن حضرت عمل کرده اند. وی در همین نامه به مالک چنین می گوید:
«و لا تقولن انی مؤمر آمر فاُطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر»(4).
«و هرگز مگو من به مقام فرماندهی نصب شده ام، فرمان می دهم و باید فرامین من اطاعت شود. چه این کار دل را سیاه می کند و دین را متزلزل و تباه می نماید و موجب نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت خواهد گردید.»
امیرالمؤمنین(ع) در این تعبیر، برخورد غیرمنطقی و متکبرانه با مردم و ایجاد تنفر در مردم را عاملی جهت سرنگونی نظام و تغییر در قدرت می داند. آنچه در جامعه ما به ویژه در میان نسل جوان و تحصیل کرده، در سال های اخیر کم و بیش به عنوان بحث مشروعیت مطرح می شود، به مفهوم سیاسی آن یعنی کارآمدی است. مخصوصاً زمانی که می بینند برخی از معضلات و مشکلات در جامعه ادامه دارد و نظام راه حل سریع، صحیح و اساسی برای آنها نمی یابد. برای اینکه بتوانیم نظام اسلامی را به عنوان یک نظام مشروع و کارآمد در افکار عمومی به اثبات برسانیم، نظامی که آرزوی مسلمان ها برای قرن ها بوده است، باید همه دست به دست هم دهیم و نظام را کارآمد کنیم. باید بتوانیم معضلات پیش روی نظام را حل کنیم و امید تازه به جامعه ای بدهیم که کم کم به سمت یأس و ناامیدی کشانده می شود. فکر می کنم در این مقطع مردم ما از چند مشکل بزرگ رنج می برند که اگر نتوانیم در یک مدت معقول، این معضلات را حل کنیم، کارآمدی نظام ما و بالطبع مشروعیت نظام زیر سؤال خواهد رفت.

اختلافات داخلی

مشکل اول، مسئله اختلافات داخلی است. البته روشن است که اختلاف سلیقه و حتی اختلاف نظر در یک حد قابل قبول، نه تنها به عنوان مشکل و معضل محسوب نمی شود، بلکه می تواند مایه شکوفایی و رشد جامعه باشد. ولی اختلافات شدید و منازعات مستمر که عمدتاً از نظر مردم، برای اشغال پست ها و استحکام قدرت جناحی تفسیر می شود، برای مردم ما به صورت روندی خسته کننده و مزاحم تحقق منافع کلان کشور در آمده است. ادامه این اختلافات و برخوردها که بعضاً از شیوه های غیراخلاقی و غیراسلامی نیز استفاده می شود، موجب سست شدن اعتماد مردم به مسئولین نظام و حتی تشکل های روحانی خواهد شد.
البته منشأ برخی از اختلافات، اختلاف نظر در مباحث مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. این گونه اختلافات حتی در مباحث اصولی سیاسی و فقه حکومتی نیز وجود دارد. زیربنایی ترین بحث در فقه حکومتی و سیاسی، منشأ مشروعیت نظام اسلامی است و در این مسئله واقعاً اختلاف نظر وجود دارد. جمع بین «ولایة الله» و «ولایة الناس» به صور مختلف امکان پذیر است. نسبت به نقش رأی مردم در بحث مشروعیت، اختلاف نظر وجود دارد. در بحث آزادی و محدوده آن و نحوه جمع بین آزادی افکار و عقاید با اعتقادات دینی، موازین شرعی و محدودیت هایی که در مباحث فقهی و کلامی وجود دارد، نظر واحدی وجود ندارد. در بحث عدالت اجتماعی و جمع آن با مسئله رشد و توسعه اختلاف نظر وجود دارد. در مباحث فرهنگی و آزادی مردم در دسترسی به کلیه اطلاعات و محصولات فرهنگی، نظرات متفاوتی ابراز می شود. رسیدن به اجماع نظر، حداقل در مباحث اصولی و زیربنایی، وظیفه اندیشمندان به ویژه علما، فقها و حوزه های علمیه است. اگر در این زمینه ها اندیشه های نو مبتنی بر اصول مسلم اسلام و از طریق اجتهاد مستمر و پویا در جامعه مطرح نشود و به شبهات و اشکالات نسل تحصیل کرده پاسخ داده نشود، ممکن است این آسیب پذیری تبدیل به بحران های فرهنگی- فکری و اجتماعی و حتی بحران هویت شود.

معضلات اقتصادی

مشکل دوم، معضلات اقتصادی است. کاهش ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، عدم رشد مناسب سرمایه گذاری، چرخش های سریع در سیاست های اقتصادی، عدم امنیت سرمایه گذاری و خروج سرمایه، نمونه هایی از مشکلات اقتصادی کشور است؛ به ویژه مسائل مربوط به اشتغال و رشد نرخ بیکاری که به تدریج به مرز بحران و فاجعه نزدیک می شود. چند میلیون جوان بیکار که برخی از آنها دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند و بیست میلیون دانش آموز و دانشجویی که فردا و پس فردا برای صحنه کار و فعالیت آماده می شوند و نداشتن برنامه جامع، حساب شده و دقیق جهت ایجاد فرصت های شغلی موردنیاز، جامعه ما را به سمت یک بحران سوق می دهد. اساساً شروع نرخ دورقمی در مسئله بیکاری زنگ خطری برای مسئولین است. امروزه در برخی از استان ها شاهد نرخ بیکاری به میزان 25 درصد می باشیم و متأسفانه برنامه های موجود حتی قادر نیست همین نرخ خطرناک را تثبیت کند و با ادامه رشد نرخ بیکاری در سال های آینده، با مشکلات بسیار پیچیده ای مواجه خواهیم شد.
مسئله دیگر آنکه حتی اگر برای همه جوانان شغل مناسب هم آماده کنیم، ولی برای اوقات فراغت آنان فکر نکرده و برنامه ریزی دقیقی نداشته باشیم، با بحران های خطرناک اجتماعی مواجه خواهیم شد. نرخ رشد اقتصادی، وضع سرمایه گذاری داخلی و خارجی در کشور، مسئله امنیت سرمایه گذاری و مسئله فرار سرمایه و حتی فرار مغزها وضع دشواری را برای کشور به وجود آورده است. بدون تردید عدم حل معضلات مهم اقتصادی، به مفهوم ناکارآمدی مسئولین و حتی ناکارآمدی نظام حکومتی از دیدگاه افکار عمومی تفسیر خواهد شد.

گسترش فساد

مشکل سوم، گسترش فساد است. امروزه فساد اداری و رشوه، مواد مخدر، مفاسد اخلاقی، ایجاد شبکه فساد، جنایات سازمان یافته و دیگر مفاسد اجتماعی به صورت یک معضل مهم اجتماعی درآمده است. این وضع در شهرهای بزرگ بیشتر به چشم می خورد. شاید هیچ معضلی به این اندازه برای مردم جامعه ما دردآور نیست. درواقع اولین توقع از حکومت اسلامی، استقرار اخلاق اسلامی در جامعه و مبارزه قاطع با فساد است. مخصوصاً زمانی که فساد از ناحیه کارگزاران نظام و مأمورین دولتی مشاهده شود، برای مردم ما بسیار یأس آور خواهد بود و مسئله کارآمدی نظام اسلامی ما در افکار عمومی کاملاً مورد تردید قرار خواهد گرفت. نگرانی عمده بسیاری از پدران و مادران، وضع اخلاقی فرزندان جوان آنها می باشد. برای مردم ما فاسد شدن جوانانشان در محیط دبیرستان، دانشگاه، محیط اداری و یا در جامعه این کشور اسلامی، غیرقابل قبول است. متأسفانه برای مبارزه و ریشه کن نمودن مفاسد اجتماعی برنامه ریزی اساسی و سیستماتیک انجام نگرفته و برخوردهای ضعیف و یا مقطعی نتوانسته است رشد مفاسد را مهار نماید.

عقب ماندگی تکنولوژیکی

مشکل چهارم، مسئله عقب ماندگی علمی و تکنولوژیکی است. ما نباید وضع امروز کشورمان را با قبل از انقلاب مقایسه کنیم. البته در این مدت، در زمینه های مختلف علمی و صنعتی رشد قابل ملاحظه ای داشته ایم، ولی این رشد کافی نیست. مردم، رشد کشورمان را با دیگر کشورهای پیشرفته و یا لااقل با کشورهایی که قبلاً همسطح آنها بوده ایم، مقایسه می کنند. مالزی، کره جنوبی، آرژانتین، برزیل، هند، پاکستان، ترکیه و امثال اینها، کشورهایی بوده اند که بیست سال قبل با ایران در یک سطح و یا حتی پایین تر بوده اند. امروزه مردم، کشورمان را با کره و مالزی مقایسه می کنند(5). البته شرایط انقلاب و مسئله جنگ تحمیلی برای جامعه ما قابل درک است، ولی انتظار این است که در دوران پس از جنگ برای جبران عقب ماندگی، حرکت شتابانی را مشاهده نمایند. ادامه عقب ماندگی، به طور کلی کشورمان را از صحنه کشورهای پیشرفته جدا می سازد. حتی رابطه علمی و تکنولوژیکی در شرایط فردا برای ما بسیار مشکل خواهد شد. این عقب ماندگی باعث شکسته شدن غرور ملی نخبگان فکری و جوانان کشورمان می شود. حضور جوانان کشور در مسابقات علمی المپیادها و کسب رتبه های بالا، قدم بسیار مؤثری برای بازگشت این غرور بوده است. خداوند استعداد و توان لازم را به جوانان ما داده است. باید با برنامه ریزی صحیح و کنار گذاشتن جنگ های جناحی و سیاسی بی ثمر در کشور، به حرکت علمی و صنعتی و فنّاوری پیشرفته شتاب ببخشیم، در غیر این صورت ادامه روند موجود، کارآمدی نظام و حتی مشروعیت نظام را با علامت سؤال جدی مواجه خواهد نمود.

جهانی شدن و کارآمدی نظام

شرایط امروز با شرایط 20 سال پیش و شرایط سال های پس از پیروزی انقلاب کاملاً متفاوت است. امروز ما در دوره ارتباطات قرار گرفته ایم. مردم به ویژه نسل جوان ما تقریباً از همه مسائل مهم جهان مطلع هستند و لذا همواره مسئله کارآمدی نظام ما برای حل معضلات و مشکلات در مقایسه با کشورهای منطقه و حتی کل جهان مطرح است. دیروز اگر کسی می خواست جنسی را بخرد یا بفروشد فقط می توانست در بازار محل خودش و منحصراً بین چهار نفر فروشنده محلی، مقایسه ای انجام دهد. کم کم با گسترش ارتباطات این رقابت در سطح استان مطرح شد. برای انجام یک معامله بزرگ، معمولاً در سطح استان می توانست اطلاعات لازم را به دست بیاورد. این بازار رقابت،‌ کم کم به سطح کشور رسید. ولی امروز در خرید و فروش، صحنه رقابت، صحنه بین المللی است و در سطح جهان این رقابت، مطرح است. امروز خریدهای عمده در کشورهای مختلف از طریق وسایل ارتباطی نوین و اینترنت و با تماس با همه تولیدکنندگان عمده جهان و در یک رقابت جهانی انجام می شود. اساساً امروز صحنه رقابت نه تنها در معاملات بلکه در همه مسائل مهم، صحنه رقابت بین المللی است. صحنه رقابت محلی نیست، صحنه رقابت یک شهر یا یک کشور نیست، همان بحثی که امروز به عنوان «جهانی شدن»(6) مطرح است.
درواقع بسیاری از موضوعاتی که قبل از این، در سطح ملی یا منطقه ای جریان داشتند، امروزه گستره جهانی پیدا کرده اند. برای انجام یک کار، امروز می توان امکانات موجود در سراسر جهان را مورد بررسی قرار داد. این یک واقعیت است که الگوهای زندگی روز به روز به هم نزدیک تر می شوند. اساساً ارتباطات گسترده و نوین فعلی، خود به خود مسائل فراوانی را در سطح فراملی ایجاد می کنند که برای حل و فصل آنها نیاز به همکاری جهانی است. امروز شدت این ارتباطات شبکه های نوینی را بین دولت، نهادهای بین المللی، سازمان های غیردولتی و شرکت های چندملیتی به وجود آورده است. آنچه امروز قابل پیش بینی است اینکه مسئله جهانی شدن، چه به عنوان یک پروژه غربی و چه به عنوان یک فرایند چند بُعدی، ‌در تمام حوزه های نهادی زندگی اعم از اقتصادی، فرهنگی، تکنولوژیکی، حقوقی، نظامی و سیاسی به سمت تحقق به پیش می رود. همگرایی، وابستگی متقابل، درهای باز، نفوذ متقابل و تخصصی شدن حوزه های فعالیت صنعتی، مفاهیمی هستند که در چارچوب جهانی شدن محقق می شوند.(7)
البته جهانی شدن نیز مانند دیگر مراحل تاریخی نظیر انقلاب کشاورزی و صنعتی ممکن است باعث قدرتمند شدن بیشتر برخی از کشورها و تضعیف بیشتر برخی دیگر شود. در شرایط فعلی جهان، تقریباً قدرت اصلی اقتصادی در اختیار تعدادی شرکت های بزرگ و کمپانی های عظیم خلاصه شده است. گفته می شود امروزه کل ثروت 400نفر از بزرگ ترین ثروتمندان جهان برابر کل ثروت بقیه افراد جهان است. بی تردید روند جهانی شدن، عصر دولت را به عنوان یک بازیگر اصلی در سیاست جهانی تضعیف می کند و راه را برای ظهور بازار جهانی، اقتصادهای غیرملی و شبکه های فراملیتی تولید، تجارت و مسائل مالی هموار می نماید.
در اینجا به این بحث که آیا جهانی شدن به نفع و یا به ضرر ماست، نمی پردازیم. به هر حال خواسته یا ناخواسته این چالش را پیش رو داریم و لذا در مسائل فرهنگی، تبلیغاتی و محصولات فکری و نظری که به نسل جوان عرضه می کنیم، باید بدانیم ما در صحنه رقابت جهانی هستیم. نسل جوان ما امروز تنها در برابری تریبون محدود ائمه جمعه و یا اندیشمندان و سخنرانان در داخل کشور قرار ندارد. گوش و چشم آنها در یک صحنه جهانی با تنوع نظرات و افکار مختلف مواجه است و ما نمی توانیم به او بگوییم در میان همه گفته ها و نوشته ها، انتخاب گر نباشد.
ابزار و وسایل مدرن آنچنان امکاناتی در اختیار جوان ما قرار داده که به راحتی بتواند در سطح جهانی افکار و نظرات را با یکدیگر مقایسه کنند. رادیوهای گوناگون، ماهواره، اینترنت و سایر ابزار و وسایل ارتباطی، حجم وسیعی از اطلاعات و نظرات گوناگون را در اختیار او قرار می دهد. حتی در بحث حکومت، نوع حکومت، نحوه اداره کشور، نحوه رابطه مردم با حاکمان و روابط متقابل آنها و تقریباً همه مسائل فرهنگی و سیاسی، امروز در یک شرایط رقابت جهانی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
در بحث جهانی شدن دورنمای جهان فردا این چنین است، جهانی با یک قانون عام با یک بازار بزرگ، فرهنگ های شبیه به هم، الگوهای جهانی و حتی نحوه فکر کردن مشابه، قضاوت مشابه و... مطرح است. در جهان فردا اگر قدرت لازم را نداشته باشیم، بلعیده می شویم. به تعبیر برخی نویسندگان، جهانی شدن به صورت «بلعیده شدن» تجلی می یابد و اقتصادهای مسلط جهانی، کشورهای ضعیف را می بلعند و حتی به افسانه حاکمیت ملی خاتمه می دهند. تلاش غرب بر این است که از این روند به نفع خود استفاده کند و جهانی شدن را به «جهانی شدن لیبرالیسم» تغییر جهت دهد و آن را به جهانی شدن سرمایه داری، تجارت آزاد، دموکراسی و تکثر فرهنگی تبدیل نماید. حتی امریکایی ها در این فکر هستند که جهانی شدن را به مفهوم امریکایی شدن جهان، تغییر جهت دهند. به هر حال همه قدرت های بزرگ جهان می خواهند ماشین جهانی شدن در مسیری حرکت کند که آنها می خواهند.
ما نمی توانیم در برابر این تحولات جهانی چشم خود را ببندیم و با خوش باوری نظر افرادی را بپذیریم که می گویند جهانی شدن صرفاً یک افسانه و توهم است و هرگز تحقق نخواهد یافت. اگر «جهانی شدن» هم دور از دسترس باشد، نوعی جهانشمولی در بخش اقتصاد، فرهنگ، تکنولوژی، مسائل نظامی و زیست محیطی هم اکنون وجود دارد. بی تردید حرکت به سمت جهانی شدن، چالش ها و فرصت های جدیدی را پیش روی ما گذاشته است. در این چالش ها هرچه قدرت ما بیشتر باشد، در شرایط جهان فردا کمتر متضرر می شویم و یا حتی ممکن است سود ببریم. هرچه ضعیف تر باشیم، به قول آن نویسنده «بلعیده» می شویم. بی شک یک کشور کوچک و ضعیف در دنیای فردا بلعیده می شود و در همه صحنه ها بازنده خواهد بود و قدرت های مسلط و قوی همه چیز را به نفع خود تغییر مسیر خواهند داد.
برای مثال طبق مقررات سازمان تجارت جهانی(8) که بسیاری از کشورها عضو آن هستند و بقیه نیز در فهرست ورود به آن قرار دارند، در سال های آینده به تدریج مالیات ها و تعرفه ها برداشته خواهد شد. اگر چنین وضعی در آینده تجارت جهانی پیش آید، دیگر ما قادر نیستیم جنس تولیدی را در بازار به فروش برسانیم، بلکه این مردم هستند که بین آنچه مصنوع ماست و یا مصنوع کشورهای دیگر، در یک صحنه رقابت آزاد انتخاب خواهند کرد. جنس بهتر با قیمت ارزان تر بر بازار سلطه خواهد یافت. مگر همین الان در کشورمان پارچه داخلی در انبار کارخانه ها نمانده است؟ با اینکه ورود پارچه تقریباً ممنوع است. با همین پارچه قاچاق که وارد می شود، مردم چه چیزی را در بازار انتخاب می کنند؟ مغازه دار شما چه جنسی را انتخاب می کند؟ مصرف کننده پارچه، چه پارچه ای را انتخاب می کند؟ پارچه بهتر با کیفیت بالاتر، رنگ بهتر و قیمت ارزان تر انتخاب می شود.
در صحنه رقابت فردا، همه چیز این چنین خواهد شد. بنابراین کشوری که توان تولید قدرت نداشته باشد، بازنده است. مقصود من از قدرت، تنها قدرت نظامی نیست. اگر کشوری قدرت تکنولوژیکی که امروز قدرت اصلی است، نداشته باشد و از لحاظ علمی، صنعتی و تکنولوژیکی نتواند با جهان فردا رقابت کند، بازنده است. یکی از علایم کارآمدی نظام در دنیای فردا، قدرت رقابت در صحنه بین المللی است. رقابت در صحنه فردای جهان و حتی امروز کار آسانی نیست؛ نه تنها رقابت صنعت، حتی رقابت در محصولات فکری و فرهنگی؛ حتی رقابت در شیوه حکومت و سیستم های حاکم در کشور و نحوه ارتباط بخش های حکومت با یکدیگر. امروزه می گویند رقابت در شرایط جهانی شدن به مفهوم افزایش برتری در چهار زمینه است:« عقلایی بودن» به مفهوم اقناع عقل بشری، قابل اثبات بودن با قواعد علمی؛ «زیبایی» به مفهوم جلب احساسات و عواطف بشری؛ «عملی بودن» به مفهوم موفقیت در مقام آزمون و تجربه؛ و «اتکا به قدرت و ابزار پیام رسانی» به مفهوم اثرگذاری در افکار جهانی با تسلط بر ابزار و فنّاوری پیام رسانی.
برهمین اساس می بینیم که پیام های فرهنگی غرب با تکیه بر تفوق در زمینه های چهارگانه فوق، معمولاً دارای جذابیت بیشتر نسبت به دیگر پیام های فرهنگی برای نسل جوان است. غرب در فکر نوسازی فرهنگی دیگر جوامع براساس خردگرایی، اومانیسم، دموکراسی و پلورالیسم و به دنبال توسعه سیطره فرهنگی بر کلیه جوامع مختلف است و می خواهد با پیروی از منطق رقابت، پیام های مطلوب تری را مطرح سازد. در این شرایط ما نمی توانیم پیام های فرهنگی خود را با همان قالب های دیروز و بدون در نظر گرفتن صحنه رقابت جهانی برای نسل جوان مطرح نماییم و امید به پیروزی در این صحنه رقابت داشته باشیم.
اگر فردا نتوانیم به صورت علمی و برنامه ریزی شده در صحنه جهانی رقابت کنیم، اگر نتوانیم در بازار جهانی حضور پیدا کنیم، ما بازنده ایم؛ نه تنها بازنده در صنعت و تکنولوژی، حتی در صحنه اداره جامعه و حکومت. جوان فردا از ما خواهد پرسید که شما به نام اسلام و به نام جمهوری اسلامی ایران 20 سال، 25 سال در این کشور حاکم بودید، چه کردید؟ کشور را با کشورهای هم سن و سال خودمان از لحاظ علمی و صنعتی مقایسه خواهد کرد. مگر ما می توانیم در شرایط عقب ماندگی از لحاظ علمی و تکنولوژیکی مدعی حقانیت باشیم؟ یکی از معانی مشروعیت، حقانیت است. در شرایط ناکارآمدی، حقانیت ما و صحت و درستی فکر ما و نظرات دینی و علمی ما هم، با علامت سؤال مواجه خواهد شد.

چهره نوین زندگی

امروز صحنه، صحنه ارتباطات و تحولات در زمینه اطلاعات و پردازش اطلاعات(9)است. تمام صحنه های زندگی تا 20 سال دیگر عوض خواهد شد. مدرسه، کتابخانه، نحوه خرید و فروش، مراجعه به بانک و ادارات و بالاخره همه چیز عوض می شود. دیگر مدرسه به این صورت نخواهد بود. هر دانش آموزی یک کامپیوتر کوچک در اختیار خواهد داشت و با آن با معلم خود پیام رد و بدل می کند، تکلیف می گیرد و تکالیف خودش را برای معلم می فرستد، توسط معلم تصحیح می شود و نمره می گیرد. فردا دیگر کلاس درس و تخته سیاهی به صورت امروز وجود ندارد. شکل کتابخانه ها عوض خواهد شد. دیگر کتابخانه ها به صورت فعلی مراجعه کننده ای نخواهند داشت. شما با یک کامپیوتر کوچک به بزرگ ترین کتابخانه های دنیا متصل می شوید و هر کتاب یا مقاله ای یا هر بخشی از کتاب را که می خواهید، از طریق کامپیوتری که در خانه شما و یا همراه شماست، دریافت می کنید. اساساً شکل فعالیت اجتماعی و زندگی مردم عوض خواهد شد. ما اگر در صحنه رقابت جهانی فعال نباشیم، ناگهان 50 سال عقب می افتیم. امروز در کشورهای پیشرفته لازم نیست کسی به بانک مراجعه کند. پول را برداشت می کند، پرداخت می کند، از حسابی به حسابی منتقل می کند، از حساب خود پول قبوض را می دهد،‌ همه با کامپیوتر کوچکی که همراه دارد. با کد و رمزی که دارد، وارد سیستم کامپیوتر بانک مربوطه می شود و کار بانکی خود را انجام می دهد. فردا تمام معاملات مهم به این صورت خواهد بود، تمام گفتگوهای فرهنگی، شاگرد و استادی از این طریق خواهد بود. از طریق کامپیوتر. این ترسیم گوشه ای از صحنه آینده جهان است. آیا ما می توانیم از این صحنه عقب بمانیم؟
هم اکنون در مالزی برنامه ریزی شاهراه اطلاعاتی در حال انجام است. برنامه این است که در سال 2020، یعنی 20 سال دیگر، تمام زندگی مردم از طریق یک کارت انجام شود. یعنی هر فرد یک عدد کارت همراه دارد. با این کارت وارد کامپیوتر می شود، از این طریق وارد حساب بانکی خود می شود، از این طریق با اداره مربوطه ارتباط برقرار می کند، از این طریق به شهرداری مراجعه می کند و مجوز ساختمان می گیرد، از این طریق سهام خودش را به فروش می رساند، از همین طریق خرید و فروش می کند، از این طریق با بیمارستان و پزشک خود تماس می گیرد، و از این طریق از پزشک نسخه می گیرد، و از همین طریق برای دریافت دارو به داروخانه سفارش می دهد. تمام زندگی مردم با یک کارت انجام خواهد گرفت. این کار هم اکنون شروع و فاز اول آن انجام شده است.

بحران مشروعیت

مشروعیت نظام ما در آینده در پیشگاه افکار عمومی جامعه ما و به ویژه نسل جوان ما در سایه کارآمدی نظام ما خواهد بود. اگر خدای ناکرده از هم ردیف های خودمان در دنیا عقب بمانیم، اگر نتوانیم معضلات اساسی مردم را حل کنیم، دچار بحران شده ایم؛ آن هم خطرناک ترین بحران به نام بحران مشروعیت(10). می گویند مشروعیت دو پایه دارد: سلطه حکومت بر مردم از یک طرف و رضایت مردم از طرف دیگر. ممکن است خدای ناکرده هردو را از دست بدهیم. هم سلطه از دست برود، سلطه مشروع و سلطه قانونی و هم رضایت مردم از دست برود. به قول بعضی از نویسندگان آن وقت به اینجا می رسیم که مردم بگویند بالایی ها عرضه ندارند، پایینی ها رضایت ندارند. مردم راضی نیستند و آنها که در مسند حکومت هستند، توان عمل ندارند. پس مسئله کارآمدی بسیار مهم است. ممکن است گفته شود کارآمدی، مسئولیت و وظیفه دولت است. وظیفه دولتمردان و مسئولین است. به این نکته لازم است توجه شود که متأسفانه ما آن چنان سیستم حکومتی، مسئولین و اسلام را با هم مخلوط کرده ایم که هرگونه تغییر در یکی، عامل تأثیر در دیگری است. یعنی ما برای مردم، مسائل را تفکیک نکرده ایم که اسلام بخش بزرگی از فعالیت های اجتماعی را بر دوش عقل بشر و مشورت و تجربه قرار داده است. یک سری اصول و ارزش هایی را اسلام برای ما بیان کرده و احکامی هم برای ما مقرر کرده است، ولی ما هر کاری را به نام اسلام، تمام می کنیم. جای خوشبختی است که قانون اساسی ما نگفته است نظام اسلامی و قوانین کشور، عین اسلام است. حتی نگفته است منطبق بر اسلام است. بلکه گفته است نظام اسلامی، قوانین و مقررات کشور نباید مغایر با اسلام باشد.
اگر به مردم القا کنیم که همه فعالیت های ما عین اسلام است، مفهومش این خواهد شد که اگر برنامه پنج ساله اول نقص دارد، نعوذبالله نقص اسلام است. آیا اگر برنامه پنج ساله دوم نقص دارد، اگر قانون مجلس ما نقص دارد، اگر مقررات اداری ما نقص دارد، اگر نحوه اداره جامعه ما نقص دارد، اگر امنیت در جامعه نقص دارد، اگر حل مسئله بیکاری با مشکل مواجه است، همه بر دوش اسلام است؟!

ناکارآمدی مسئولین و یا نظام

چرا همه بار مسئولیت را بر دوش اسلام می گذاریم! در بسیاری از کشورها اگر بحث کارآمدی مطرح است و می گویند این نظام کارآمد است یا نیست، به این مسئله برمی گردد که افرادی که در رأس کار هستند، یعنی نخست وزیر، وزرا و مدیران سطح بالا، کارآمد هستند یا نیستند. یعنی مشروعیت به اشخاص برمی گردد، به سیستم برنمی گردد. یعنی هیچ کس نسبت به سیستم حکومتی کشور تردید نمی کند. نمی گویند این نظام دموکراتیک که در کشور حاکم است، این سیستم دارای اشکال است. می گویند این چند نفر مسئول نالایق اند. این افراد باید تعویض شوند. در بعضی از موارد، وضع حادتر می شود و بحران مشروعیت از طریق افراد حتی به سیستم برمی گردد و می گویند با تعویض افراد، مسئله حل نمی شود؛ سیستم دارای ایراد و اشکال است. وقتی سیستم و نظام به نام اسلام است و حکومت به نام حکومت دینی است؛ نعوذبالله ممکن است این ناکارآمدی به اسلام برگردد. خدای ناکرده بگویند اسلام نمی تواند جامعه را اداره کند. اسلام قدرت اداره جامعه را ندارد. همان که امام راحل(ره)در بیانات خودشان از تحجر نگران بودند و می فرمودند کاری نکنید که بگویند اسلام نمی تواند جامعه را اداره کند. مدیریت اسلام و اداره جامعه توسط اسلام، یک اصل مهم و راهنماست.
مشکلاتی که ما امروز در جامعه داریم، کم کم در ذهن جوان هایمان این چنین القا می کنند که مشکل از اسلام است. اول می گفتند این افرادی که حاکم هستند و حکومت می کنند، ضعیف و ناتوان هستند؛ این مدیران، علم و تجربه کافی ندارند. افراد خوب و سالمی هستند و می خواهند خدمت کنند، ولی دانش و علم کافی و تجربه کافی ندارند.
این مرحله اول بود. کم کم یک قدم بالاتر گذاشتند و گفتند مشکل تنها این نیست که مدیران علم و تجربه کافی ندارند، بلکه اینها عُرضه اداره کشور را ندارند. کم کم یک قدم بالاتر رفتند و گفتند در صداقت مسئولین شک است و خودشان نمی خواهند وضع کشور درست شود. این «نمی خواهند» بزرگ ترین تردیدی است که در ذهن مردم نسبت به نظام به وجود خواهد آمد و درواقع مفهوم آن عدم صداقت مسئولین است.
تا اینجا همه این مسائل به کارآمدی مسئولین برمی گردد. از این مرحله هم گاهی یک قدم بالاتر می روند و می گویند اصلاً بحث مسئولین نیست، بحث این نیست که این مسئول ضعیف است و باید مسئول قوی تری بیاید، اصلاً این سیستم جواب نمی دهد. سیستم و نظام حکومتی پاسخگو نیست. اول می گویند آیین نامه ها و مقررات ایراد دارد، کم کم می گویند قوانین و کم کم می گویند خود این قانون اساسی ایراد دارد! همه این مسائل را امروز در اذهان جوانان ما در گوشه و کنار کشور مطرح می کنند. الان می گویند که قانون اساسی ما دارای پارادوکس ها و تناقضات است. خود این قانون اساسی نمی گذارد معضلات حل شود. یعنی مشکل را به جای اینکه برگردانند به یک مسئول که ناتوان است، برمی گردانند به سیستم و نظام و می گویند این نظام و این سیستم دارای نقص و عیب است. البته بالاتر از این هم رفته اند و آن اینکه، اصلاً بحث سیستم نیست، درواقع بحث مبنایی و زیربنایی مطرح می کنند و می گویند یک حکومت دینی و حکومت اسلامی جواب نمی دهد. اساساً دین داری نظام و حکومت نیست! اصلاً اسلام کار به دنیای مردم ندارد، اسلام مخصوص آخرت است! همین بحث هایی که گوشه و کنار در سال های اخیر شنیده می شود. افرادی آمدند و اصل حکومت اسلامی را زیر سؤال بردند.
برای اینکه ما بتوانیم این بار سنگین را که بی جهت بر دوش اسلام گذاشته شده، برداریم، راه حل چیست؟ راه حل این است که اولاً مدیران شایسته تر و افراد باتجربه تری مسئولیت ها را به عهده گیرند و وحدت و هماهنگی لازم در میان مسئولین به وجود آید و سایر اقدامات لازم جهت کارآمدی بیشتر نظام انجام شود؛ چه اینکه در شرایط فعلی برخی از مشکلات به هدر رفتن توان نظام به دلیل اختلافات داخلی برمی گردد. امروز عدم حل برخی از مشکلات جامعه ناشی از رویارویی و اصطکاک درونی نظام است. برخی از حوادثی که ما شاهد آن هستیم مربوط به نزاع های درونی ماست. حادثه خرم آباد یک نمونه آن است. ده ها حادثه مشابه دیگر که بوده و خواهد بود، مربوط به نزاع های داخلی است. نزاع درون نظام بسیار خطرناک است. متأسفانه در درون نظام ما رو در رویی وجود دارد. بخشی از اندیشه و توان و نیروی ما در تصادمات داخلی، در نزاع های داخلی هدر می رود. این نکته اول است. اما مسئله مهم تر آنکه آیا بهتر نیست بار ناکارآمدی را از دوش اسلام برداریم؟ حتی از دوش روحانیت که لسان اسلام و مبین احکام اسلام و مورداعتماد مردم است، برداریم؟ چرا باید کارآمدی و ناکارآمدی در نظام ما به علما و فقها و حتی اسلام برگردد؟! آیا نمی شود راه بهتری را برگزینیم؟ هیچ هدفی برای ما بالاتر از اصل اسلام نیست. اگر ضربه به هر هدفی قابل تحمل باشد، ضربه به اسلام به عنوان منبع هدایت بشریت نباید برای ما قابل تحمل باشد. امیرالمؤمنین(ع) حتی حکومت حق و عدل خود را در برابر حفظ اسلام و جلوگیری از ضربه بر اسلام ناچیز می شمرد. بیان امیرالمؤمنین چنین است:
«فخشیت إن لم انصر الاسلام و اهله أن اری فیه ثُلماً او هدماً تکون المصیبه به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل، یزول منها ما کان، کما یزول السراب أوکما یتقشع السحاب فنهضت فی تلک الاحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمأن الدین و تنهنه»(11).
«ترسیدم اگر به یاری اسلام و مسلمانان قیام نکنم، رخنه و شکافی در آن پدید آید که مصیبت آن بر من خیلی بزرگ تر از حکومت نکردن بر شما باشد. چه اینکه آن متاع چند روزی است که به سرعت پایان پذیر و همانند سرابی نهان شود، یا مانند ابری از هم پراکنده شود و از بین برود. پس برخاستم تا باطلی محو شود و دین خداوند محکم و استوار گردد.»

پی نوشت ها :

1. سخنرانی در سمینار سراسری ائمه جمعه، در حضور ائمه جمعه سراسر کشور، مجتمع امام خمینی، تهران، 11 مهر 1379.
2.نهج البلاغه، نامه 53.
3. همان.
4.همان.
5.در این رابطه رجوع کنید به:
World Development Report,United Nations,2000
6.Globalization
7.برای مطالعه بیشتر در این خصوص رجوع کنید به:
Robert Holton,Globalization and the Nation-State,London:Macmillan Press,1998.
8.WTO.
9.Information Processing.
10.Crisis of Legitimacy.
11.نهج البلاغه، نامه 62.

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.