نویسندگان: ایوکوسه و استفن آبه
مترجم: افشین جهاندیده
مترجم: افشین جهاندیده
Communicition
(1) میان دو نسل از مکتب فرانکفورت پس از جنگ، گسستی حوا مفهوم ارتباط نمایان است. از دید نویسندگان دیالکتیک روشنگری، ارتباط به شکل ابزاری شده ی زبان فروکاسته می شود و ارتباط گسترشِ هم ارزیِ تجاری تا حوزه ی زبان است و یکسانی روابط میان انسان ها را هدف دارد و انزوا به وجود می آورد ( دیالتیک روشنگری، ص236) . در جهانی شی ءواره،(1) ارتباط فقط می تواند جایگزینی فریبنده به جای همبستگی پیشاپیش سرکوب شده باشد. برعکس از دید هابرماس، چنین نقدی بی بنیان است، زیرا روشن نمی کند که ارتباط موفق و نافریبنده چه می تواند باشد. ارتباط موفق و نافریبنده هنجارِ روابط اجتماعی است، روبطی که زبان واسطه ی آن است. پس ارتباط را تباید ابزاری ساده، بلکه بدیل حقیقی منطق ابزاری عقل مدرن دانست.
(2) در رساله های متأخر هورکهایمر و آدورنو، نقد بر ارتباط در چارچوب کلی تر نقد بر شءوارگی(2) جا می گیرد. ارتباط بر فرایندی دلالت دارد که از رهگذر آن زبان به کالایی بت واره و کلمه ها به پول محض مبادله و تهی از قدرت شان در نامیدن چیزها بدل می شوند. آن چه را به امکانات بیانی زبان و به توانایی اش در محاکات به ویژه در هنر مربوط است، نمی توان « در قالب مقولات ارتباط بیان کرد» (نظریه ی زیبا شناسی، ص14) . به روشنی نمی دانیم که این نویسندگان در این نقدِ اغلب کنایی خود، مستقیماً کارکرد ارتباطیِ زبان را هدف گرفته اند، کارکردی که نسبت به کارکرد محاکاتی زبان، کارکردی غیراصیل به شمار می آید، یا انحراف از این کارکرد را از رهگذر ابزاری شدن آن توسط رسانه ها در نظر دارند. از این دیدگاه، نظریه ی ارتباطی هابرماس چیزی بیش از توضیح ارائه می دهد. از دید هابرماس، نمی توان ارتباط را در این مقام نقد کرد، بلکه صرفاً می توان آن را به منزله ی امری آسیب شناختی ( از خودبیگانه) یا منطقی نما ( کاذب) نقد کرد که تابع منطقی ابزاری است که خاص آن نیست. این امر مستلزم آن است که بُعدِ اساساً ارتباطی کاربرد زبان وجود داشته باشد که غایت و تلوس(3) آن باشد، نه یک وسیله ی صِرف. هر کاربرد موفق زبان مستلزم توافق مخاطب واقعی یا مجازی است و فقط در صورتی می تواند معنایی را مدنظر داشته باشد که در عین حال تفاهمی بر سر شرایط انتشارش را هدف قرار دهد. در هر کاربرد زبان، یک ارتباط پایه ای وجود دارد و این همان چیزی است که از دید هابرماس، کاربردشناسی عام(4) در پی نشان دادن آن است. روابط اجتماعی را که زبان واسطه اش است، باید پیش از هر چیز، کنش های ارتباطی کم و بیش موق فهمید. موفقیت های ارتباط شرط بازتولید نمادین جوامع ما است. با کاربرد معمولی زبان، تفاهم موفقیت آمیز هدف است و قریب الوقوع می شود، اما در عین حال همواره معیوب است، زیرا بی وقفه با ضرورت های بیرونی ناشی از نظام پول و قدرت دچار اختلال می شود. بنابراین هابرماس آن چه را آدورنو و هورکهایمر تحت لوای نقدی واحد بر ارتباط جمع می کنند، جدا می سازد.
(3) با این حال در هر دو مورد، با نقد ارتباط کاذب و شیءوارگیِ مناسبات زبانی میان انسان ها سروکار داریم. مزیت نظریه ی هابرماس این است که این نقد را با نقد نظام هایی تعمیق می کند که به ابزاری کردن و استعمارِ زیست جهان، یعنی بستر ارتباط معمول منجر می شوند. برخلاف ویژگی صرفاً نوستالژیک نقد اولی، نظریه ی هابرماس عرصه را به روی نوعی بازارزش گذاری فوق العاده ی ارتباط، نخست در بُعد صرفاً زبانی ارتباط و سپس در ابعاد اجتماعی، اخلاقی و سیاسی آن باز می کند: در تمام این حوزه ها و از آن جا که بازتولید جامعه با ارتباط ممکن می شود، نیروی هنجارگذارِ هدف مشترک، همبسته و متقارنِ تفاهم دوباره فعال می شود. اما با جداسازی بیش از حد ریشه ایِ نظام از زیست جهان، و ضرورت های نظم ابزاری از کنش های ارتباطی، این خطر وجود دارد که آن چه نقد اولی مد نظر داشت، از دست برود، یعنی نقد بر ابزاری شدنِ ارتباط از درون، به ویژه با رسانه های جمعی که پیش از هر چیز ارتباط را تابع معیارهای موفقیت تجاری می کنند.
پی نوشت ها :
1- un univers reifie.
2- reificatio.
3- telos.
4- La pragmatique universelle.