اوضاع آشفته عثمانی و اغتنام فرصت یهودیان

در سال‌های نخستین قرن بیستم، اوضاع اجتماعی- سیاسی امپراتوری عثمانی، بسیار آشفته و پریشان بود.(1) رفتارهای دیکتاتوری مآب و بی‌کفایتی و تعصّبات کور سلطان عبدالحمید عثمانی، و از سوی دیگر، ورود آرا و اندیشه‌های
دوشنبه، 18 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اوضاع آشفته عثمانی و اغتنام فرصت یهودیان
اوضاع آشفته عثمانی و اغتنام فرصت یهودیان

نویسنده: احمد کریمیان




 

در سال‌های نخستین قرن بیستم، اوضاع اجتماعی- سیاسی امپراتوری عثمانی، بسیار آشفته و پریشان بود.(1) رفتارهای دیکتاتوری مآب و بی‌کفایتی و تعصّبات کور سلطان عبدالحمید عثمانی، و از سوی دیگر، ورود آرا و اندیشه‌های آزادی‌خواهی و روشن‌فکری اروپا، مردم این سرزمین را سخت به هیجان آورده و موجی از نارضایی و خشم و نفرت را در میان ترکان و اعراب به وجود آورد.
در ژوئیه‌ی 1908م، افسران و روشن‌فکران وابسته به کمیته‌ی «اتّحاد و ترقّی»، با هدف استقرار حکومت مشروطه، یک قیام مسلحانه صورت دادند که پیروزی‌هایی به دنبال داشت و شادی و هیجان بسیاری از اعراب را برانگیخت.
در سپتامبر همان سال، اعراب مقیم استانبول، سازمان سیاسیِ «الاخاء‌العربی العثمانی» را که با گرایش‌های مردمی عربی همراه بود، تأسیس کردند و صاحب روزنامه و هواداران و شعباتی در شهرها و بلاد عربی شدند.
در این سال‌ها، جمعیّت‌ها و گروه‌های فراوانی از سوی آزادی‌خواهان و روشن‌فکران عرب و ترک، در داخل و خارج سرزمین عثمانی تأسیس یافت و اعضای آن، آشکار و پنهان، با اهداف اصلاح‌طلبی و انقلابی به فعالیت پرداختند. از جمله این تشکّل‌ها، می‌توان از سازمان علنی (المنتدی الادبی» در استانبول(2) و حزب «لامرکزیة الاداریه» و تشکیلات سرّی «العربیة الفتاه»، حزب مخفی «العهد» ... (3) نام برد.
در همین زمان، دولت اتریش با استفاده از آشفتگی اوضاع امپراتوری عثمانی و ضعف حکومت مرکزی، بوسنی و هرزگوین را که از سال 1878م به اشغال خود درآورده بود، رسماً به کشور خود ملحق ساخت و از سوی دیگر، بلغارستان و صربستان نیز در همین اوان از عثمانی جدا شده و اعلان استقلال کردند.(4)
بدین ترتیب، رواج فساد اخلاق، رشوه خواری، استبداد، عدم تدبیر، ضعف و تفرقه، ناخشنودی مردم و ... زمینه‌های لازم را برای تجزیه‌‌ی لاشه‌ی امپراتوری عثمانی که معروف به مرد بیمار اروپا شده بود، فراهم ساخت.
گرچه این تجزیه‌، عملاّ تا سال‌های پس از جنگ جهانی اول به تأخیر افتاد؛ ولی در این میان، صهیونیست‌ها که برای بلعیدن سرزمین فلسطین دندان تیز کرده و در کمین نشسته بودند، لحظه‌ای درنگ ننموده و از پای ننشستند. آنان در پی تشکیل نخستین کنفرانس صهیونیستی، با طراحی یک سلسله برنامه‌های دقیق، محرمانه و گسترده، تمام امکانات و اهرم‌های سیاسی و اقتصادی خود را به کار گرفتند تا بتوانند در آن آشفته‌بازار آفت‌زده کشور پهناور عثمانی، با استفاده از تفرقه و غفلت و سستی مسلمانان و هرزگی و سرسپردگی زمامداران، به طور خزنده و آرام به اهداف خویش دست یابند.
در نخستین گام، به عنوان پشتوانه‌ی اقتصادی اجرای طرح، علاوه بر دریافت کمک‌های بی‌دریغ مالی از سوی خاندان روچیلد، صندوقی نیز برای جمع‌آوری کمک به سود صهیونیسم در انگلیس تأسیس شد که در همان سالِ نخست، موفّق به دریافت 250 هزار لیره استرلینگ گردید. هم‌چنین صندوق دیگری با نام «صندوق ملی برای تملّک اراضی فلسطین» در سال 1901م، تأسیس یافت. از سوی دیگر، مناطق یهودی‌نشین نیز با ارتباط مستمری که با شخصیت‌ها و تشکیلات یهودی در سراسر اروپا و آمریکا به عمل می‌آوردند، از کمک‌های بی‌دریغ برخوردار بودند.(5)
این کمک‌های مالی، زمینه‌ی مهاجرت داوطلبانه‌ی گروهی از یهودیان را به فلسطین فراهم آورد؛ اما این پرسش به طور جدّی برای نخستین زمامداران جنبش صهیونیسم مطرح بود که «چگونه می‌توان در کشوری که بیش‌تر ساکنانش را اعراب بومی فلسطین تشکیل می‌دهند، یک اکثریت یهودی به وجود آورد؟» تنها و ساده‌ترین راه حلّ صهیونیسم سیاسی عبارت بود از: اخراج فلسطینی‌ها از سرزمین‌شان و وادار ساختن یهودیان به مهاجرت و استقرار در آن سرزمین.
راندن فلسطینی‌ها و تصرّف زمین آن‌ها یک اقدام حساب شده و منظّم بود. مدیر صندوق ملی یهود که مأمور خریداری زمین‌ها در فلسطین بود و یوسف وایتس (Yossef Weitz) نامیده می‌شد، در سال 1904م چنین نوشته است:
برای ما باید روشن باشد که در این کشور، جا برای دو ملت وجود ندارد. اگر اعراب، آن را ترک گویند، برای ما کافی خواهد بود... راه‌حلّ دیگری جز جابه‌جا کردن تمام‌ آن‌ها متصوّر نمی‌باشد؛ نباید حتی یک روستا و یک قبیله‌ی عرب را بر جای نهاد. باید به روزولت و به تمام سران کشورهای دوست توضیح داده شود که سرزمین اسرائیل خیلی کوچک نمی‌باشد. البته در صورتی که تمام اعراب، آن را ترک گویندو مرزهایش کمی به سوی شمال و در امتداد رود لیطانی، و در سمت خاور به بلندی‌های جولان کشانده شود.(6)
باری، سران یهود که مطبوعات، بانک‌ها، احزاب، گروه‌ها، سازمان‌ها و شخصیت‌های متنفّذ سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا را در اختیار داشتند، دولت‌های اروپایی و به ویژه انگلیس را واداشتند تا مجوّز مهاجرت محدود و موقّت گروهی از یهودیان اروپا را برای اقامت در فلسطین از سلطان عثمانی اخذ کند.
این مهاجران، تحت حمایت اقتصادی «صندوق ملی برای تملّک اراضی فلسطین» قطعه‌هایی از زمین‌های کشاورزی را در فلسطین خریداری کرده و در آن به صورت گروهی، اقدام به فعّالیت‌های کشاورزی نمودند.
ورود گروه‌های جدید مهاجران یهود به فلسطین و عطش فراوان آنان در خرید زمین‌های بیش‌تر، مسئله را در هاله‌ای از ابهام و تردید قرار داد و به صورت یک بحران، نگرانی‌های زیادی را برانگیخت.
فروش این زمین‌ها که عمدتاً متعلق به زمین‌داران بزرگ عرب بود و از سالیان پیش در اجاره‌ی کشاورزان خرده‌پای محلی قرار داشت، کشاورزان عرب را با مشکلات پیچیده‌ای روبه‌رو می‌ساخت؛ ولی مالکان زمین(7) به منظور دست‌یابی به منافع شخصی خویش، برخلاف فشار افکار عمومی و اعتراض شدید مستأجران بومی، به فروش زمین‌های خود تن می‌دادند.
نکته‌ی شایان ذکر این که، هم‌زمان با نخستین تحرّکات آرام و خزنده‌ی صهیونیست‌ها برای دست‌یابی به اراضی فلسطین، عده‌ای از فلسطینیان غیور، با درایت و هوشمندی، اهداف و مقاصد شوم و پنهان صهیونیسم را دریافته و زنگ خطر را به صدا درآوردند؛ اما دریغا که گوش شنوایی آن فریادهای جگر شکاف را دریابد و گامی در این راه بردارد.
روزنامه‌ی الاهرام، در چهارم اوت 1909م، نامه‌ی سرگشاده‌ی یکی از دانشجویان فلسطینی دانشگاه الازهر را منتشر ساخت که در آن هشدار داده بود که یهودیان برای هموار کردن راه خرید اراضی از شیوه‌های شیطانی و رذیلانه‌ای چون رشوه به مسئولان نظام فاسد عثمانی استفاده می‌کنند.(8)
در آغاز ژوئن 1909م نیز نماینده‌ی یافا، استیضاحی به مجلس «مبعوثان» عثمانی داد و در آن پرسید که هدف صهیونیسم چیست؟ و آیا جنبش ملی یهود با منافع امپراتوری عثمانی هم‌آهنگ است یا نه؟ سپس درخواست کرد که اسکله‌ی یافا بر روی مهاجران یهود بسته شود. با آن که مسئله، مسئله جدید و تازه‌ای بود، ولی نخبگان فلسطین، در آن مانند گذشته نقش میانجی را بازی کردند و به جای این که رو در روی صهیونیسم بایستند، بدین اکتفا کردند که آرای ملت را به گوش حُکّام برسانند.(9)
هم‌چنین در مه 1911م، روزنامه‌ی هاحروت متن جزوه‌ای را منتشر کرد که از ظهور یک نیروی سازمان یافته‌ی ضدّ صهیونیستی در میان اعراب حکایت می‌کرد که در آن آمده بود:
صهیونیسم خطری است که کشور ما را در بر گرفته، موج ترسناکی است که بر ساحل کشور ما می‌کوبد، سرچشمه‌ی اعمال نیرنگ‌کارانه غدّاری است که ما را تسخیر کرده. صهیونیسم برای ما موحش‌تر از گام سپردن یک انسان تنها در دل شب سیاه است. اما کار فراتر از این است و صهیونیسم به ما هشدار می‌دهد که به زودی خانه و کاشانه‌ی خود را از دست خواهیم داد و از کشورمان اخراج خواهیم شد.(10)
از سوی دیگر، شیخ سلیمان تاجی فاروقی، به منظور بسیج افکار عمومی بر ضدّ صهیونیسم، در اوت 1911م، سرمقاله‌ی بلندی در یکی از روزنامه‌های پرتیراژ بیروت به نام المفید منتشر ساخت و نوشت: فلسطین عملاً به چنگ صهیونیست‌ها افتاده و صهیونیسم در فلسطین، دولتی در دولت است و قوانین، دادگاه‌ها، معارف و نظام آموزشی خاص خود را دارد... مهاجران یهودی، باسواد و پول دارند، در صورتی که فلسطینی‌ها فقیر و در معرض اخراجند.(11)
فرد دیگری به نام محمد صالح صمادی حسینی، در روزنامه‌ی الرأی العام در قدس، مقاله‌ای تحت عنوان «ده خطر صهیونیسم» منتشر کرد و در آن عواقب مهاجرت یهودیان صهیونیست به فلسطین را چنین برشمرد:
- ساکن شدن یهودیان در نقاطی از کشور که از حیث تجاری و سوق‌الجیشی اهمیت فراوان دارد.
- فروخته شدن زمین‌ها و خانه‌های مردم محلی.
- از دست رفتن زمین‌های حاصل‌خیز و گران‌قیمت.
- برگشتن پول‌هی یهودیان به جیب خودشان، با باز کردن اماکن خوشگذرانی و اماکن دیگری از این دست برای اعراب.
- هیمنه‌ی مدارس صهیونیستی بر حوزه‌های آموزشی کشور.
- از پا درآوردن رهبران با صلابت و حزم اندیش عرب.
- سلطه‌ی اقتصادی یهودیان بر فلسطین، که راه را برای سلطه‌ی سیاسی آنان هموار خواهد کرد.(12)
علاوه بر این گونه هشدارهای پراکنده، که به صورت مقاله، اعلامیه و نامه منتشر می‌شد، تنی چند از ارباب قلم نیز در آثار خویش، خطرات جدی ناشی از جنبش صهیونیسم را مورد توجه و تأکید قرار دادند. کتاب الساحر و الیهودی اثر اسعاف النشاشیبی (مارس 1909) و فتاة صهیون (دختر صهیون) تألیف معروفْ ارنائوط (نوامبر 1911م) از آن جمله است.

پی نوشت ها :

1- شرح اوضاع اندوه‌بار آن دوره‌ی کشور عثمانی را در کتاب مختصری که به وسیله‌ی محمد حسن خان اعتماد السلطنه (صنیع الدوله) در سال 1313 هـ .ق، از فرانسه به فارسی ترجمه شده است، ببینید:
«شرح احوال سلطان عبدالحمید و اوضاع مملکت عثمانی، با تصحیح و تحشیه‌ی محمد حسن کاووسی عراقی، مؤسّسه‌ی چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران 1377».
2- این شهر که بزرگ‌ترین شهر ترکیه بوده و در ساحل دریای مرمره و تنگه‌ی بسفور قرار دارد، در حدود 660 پیش از میلاد بنا شد و به بیزانس یا بیزانطه معروف شد. پس از آن که در سال 330 میلادی، امپراتور قسطنطین اول، آن را تجدیدِ بنا کرد و مقرّ حکومت خویش ساخت، قسطنطنیه نام گرفت؛ ولی در سال 1453/م که سلطان محمد فاتح، آن را گشود، به نام اسلامبول (= اسلام پل، به معنای پل ارتباطی اسلام میان آسیا و اروپا) نامیده شد که بعدها به استانبول تغییر یافت.
3- ر.ک: اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یاکارنامه‌ی سیاه استعمار، ترجمه‌ی علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 79-80؛ (اچ. ام. ان) جفریز، فلسطین: الیکم الحقیقه، تعریبِ احمد خلیل الحاج، الجزء الاوّل، ص 67-68.
4- آلبر ماله، تاریخ قرن نوزدهم و معاصر، قسمت دوم، ترجمه‌ی حسین فرهودی، ص 451-455.
5- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 86.
6- روژه گارودی، ماجرای اسرائیل صهیونیسم سیاسی، ترجمه‌ی بیات مختاری، ص 114، (به نقل از: خاطرات یوسف وایتس، تل‌آویو، 1965/م).
7- این مالکان و فروشندگان، بیش‌تر از میان سه گروه بودند: مالکان غایب، دولت عثمانی و سرمایه‌داران غیرمسلمان.
8- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه‌ی محمد جواهر کلام، ص 62.
9- همان، ص 63-64.
10- همان، ص 66.
11- همان، ص 66-67.
12- همان، ص 70، در ضمن برای دیدن موارد بیش‌تری از ایندست، ر.ک: همان، ص 62-71.

منبع :کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط