نویسنده: محمد کاوه
خود-کارآمدی یکی از متغیرهای کلیدی در نظریه شناختی - اجتماعی باندورا است. باندورا، باربارانِلی و پاستورلی (Bandura, Barbaranelli & Pastorelli-1995) خود-کارآمدی را «باورهای افراد به توانایی های خود در بسیج انگیزه ها، منابع شناختی و اِعمال کنترل بر یک رخداد معین» تعریف کرده اند (مسعودنیا، 1386: 406). همچنین در نظام باندورا، منظور از خود - کارآمدی احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. در چارچوب نظریه باندورا، افراد با باورهای خود - کارآمدی قوی نسبت به افرادی که باورهای ضعیفی دارند در انجام تکالیف خود، کوشش و پافشاری بیشتری نشان می دهند و در نتیجه عملکرد آنان در انجام تکالیف بهتر است (اعرابیان و همکاران، 1383: 363-361). باندورا (1982) در نظریه یادگیری اجتماعی خود عنوان کرد که باورهای خود- کارآمدی دارای چند جنبه است. یکی از جنبه های آنکه در ارتباط با موقعیت های اجتماعی می باشد، خود-کارآمدی اجتماعی نامیده می شود؛ که بازتاب دهنده سطح رضایت اجتماعی افراد است (چارلی و کیانی، 1387: 185). او (1986) ادعا کرد که می توان در برخی فعالیت ها بیشتر به خود اطمینان داشت و در برخی فعالیت های دیگر، کمتر. وی سطح اعتماد را زمانی که کاری شروع می شود خود-کارآمدی نامید و گفت در این صورت خود-کارآمدی تنها به عزت نفس وابسته نخواهد بود؛ بلکه به انتظار موفقیت نیز که تجربه آن کار، در فرد ایجاد کرده است وابسته خواهد بود. یعنی سطح بالای خود-کارآمدی می تواند انگیزش برای فعالیت و افزایش شانس موفقیت در آن و حتی اعتماد به نفس را تحریک کند. مثلاً اگر یک دانش آموز برای اولین بار در جلوی هم کلاسی های خود ویلون بزند و آنها با شور واکنش نشان دهند، این واکنش، احساس خود-کارآمدی آن دانش آموز در ویلون زدن را تقویت می کند و این ذوق را به وجود می آورد که پیشرفت کند و در جلوی انبوه جمعیت ویلون بزند. اما با این وجود، احساس خود-کارآمدی در فعالیت هایی که معمولاً کمتر با موفقیت همراه می شود، مثل سخنرانی در کلاس یا در جمع، الزاماً مهارت و اعتماد بیشتری به وجود نخواهد آورد (بدار و همکاران، 1381: 47 و 46).
به طور کلی، خود-کارآمدی یعنی باور به این که فرد به دلیل توانایی های خود موفق می شود و هنگامی این احساس به فرد دست می دهد که نیازهای بزرگ داشته باشد و بتواند به دست آوردهای بزرگی نائل شود (برگر، 1388: 64). خود-کارآمدی حاکی از پیش بینی چگونگی نتایج رفتار و عاملی مهم در انگیزش افراد نیز به شمار می آید و به معنای اعتقاد به توانایی خود برای سازمان دادن و اجرای فعالیت های لازم برای دستیابی به یک هدف معین است (لطف آبادی، 1384: 174). باورهای خود-کارآمدی افراد، می تواند به وسیله 4 منبع اصلی مؤثر ایجاد و یا تقویت شود: مؤثرترین روش به واسطه «تجارب مستقیم» است. موفقیت های افراد، باوری نیرومند در کارآمدی شخصی افراد ایجاد می کند. در حالی که شکست ها آنان را ویران می سازند. به ویژه اگر این شکستها قبل از پا برجایی قوی خود-کارآمدی رخ دهند. دومین روش، به واسطه «تجارب جانشینی» می باشد که توسط الگوهای اجتماعی به دست می آید. دیدن افراد مشابه با کسب موفقیت های آنان باعث تلاش بیشتر و برانگیختگی آنان شده و توانایی لازم جهت تسلط بر موانع را یافته و موفق می شوند. روش سوم، «اقناع کلامی» است. افرادی که به صورت شفاهی تشویق می شوند زمانی که توانایی تسلط بر فعالیت ها را دارند باعث تلاش و تحمل بیشتر آنان می گردد. چهارمین منبع مربوط به حالات فیزیولوژیک و هیجانی در «داوری توانایی خود» است. خلق مثبت باعث افزایش خود-کارآمدی شده و خلق محزون معکوس عمل می کند. همچنین برآورده کردن و حفظ معیارهای عملکرد، خود-کارآمدی را افزایش می دهد؛ در حالی که ناکامی در برآوردن و حفظ آن معیارها، خود-کارآمدی را کاهش می دهد.
مطالعات بسیاری به بررسی تأثیر خود-کارآمدی در زندگی افراد پرداخته اند. از جمله مواردی که باورهای خود-کارآمدی بر آن تأثیر دارند سلامت روانی است. به طور مثال، نتایج یک پژوهش (1382) بیانگر آن است که باورهای خود-کارآمدی قوی بر سلامت روانی دانشجویان تأثیر مثبت دارد. کیم (Kim-2002) نیز از پژوهش خود نتیجه گرفت باورهای خود-کارآمدی نشان دهنده این موضوع هستند که فرد توانایی تغییر حالات منفی روانی خود را دارد. او نشان داد که افسردگی با سطح بالای نگرش منفی و باورهای ضعیف خود-کارآمدی رابطه دارد و خود-کارآمدی نقش یک میانجی در کاهش نشانه های افسردگی ایفا می کند و اضطراب و افسردگی افراد بالغ، با افزایش و تقویت باورهای خود-کارآمدی کاهش می یابد (اعرابیات و همکاران، 1383: 363-360). همچنین آسپینوال و ریچتر (Aspinwall & Richter-1999) عنوان کردند که یکی از جنبه های اساسی خود-کارآمدی شخص این باور است که فرد از راه اِعمال کنترل می تواند بر پی آمدهای زندگی خود اثر بگذارد. به ویژه در هنگام رویارویی با عوامل استرس زا، داشتن احساس کنترل بر شرایط می تواند عامل مهمی در سازگاری با موقعیت های گوناگون باشد. از نظر باندورا نیز، داشتن یا افزایش احساس خود-کارآمدی می تواند موقعیت تهدیدآمیز را مبدل به یک موقعیت مطمئن کند. لاک و لاتام (Locke & Latham-1990) نیز متوجه شدند که احساس خود-کارآمدی پایین با عزت نفس پایین، تفکرات بدبینانه نسبت به خود و توانایی عملکرد در ارتباط است. به طوری که افراد با خود-کارآمدی پایین از هر کُنشی که به باورشان فراتر از توانایی آنها باشد، پرهیز می کنند. در حالی که احساس خود-کارآمدی نیرومند، عملکرد بهزیستی فرد را افزایش می دهد. آوریل (Averil-1973)، میلر (Miller-1980) و لازاروس و فولکمن (Lazarus & Folkman-1984) نیز به نقش مؤثر خود-کارآمدی ادراک شده در تفاوت شیوه های مقابله افراد در موقعیت های استرس زا تأکید کرده اند (مسعودنیا، 1386: 406). در زمینه مهارت های اجتماعی که ارتباط زیادی با باورهای خود-کارآمدی دارند و رابطه خود-کارآمدی اجتماعی با ساز و کارهای روان شناختی مانند: افزایش خودپنداره و عزت نفس، کاهش افسردگی و پیشرفت تحصیلی نیز پژوهش های زیادی توسط هارجی، ساندِرز، دیکسون، کِرُتج و مِیرون (Harji, Sanders, Dickson, Crotch & Myron-1997)، آنسی (Annesi-2006) و فرایدل، کارتینا، ترنر و میگِلی (Friedel, Cortina, Turner & Midgely-2007) انجام شده است که نتایج همه پژوهش ها نشان داده اند باورهای خود-کارآمدی با ابعاد گوناگونی از رفتارهای انسان و عوامل مؤثر بر آن هم چون: انگیزش، تلاش و مداومت در انجام فعالیت مورد نظر، خود-پنداره و خود-پایی (Self-Monitoring) مرتبط می باشد.
بررسی های مختلف نشان می دهند که همراه با افزایش سن، میزان خود-کارآمدی اجتماعی در تعامل با هم سالان بهبود می یابد که این مطلب با یافته های گوناگونی که در فرهنگ های مختلف به دست آمده است، هم خوانی دارد. به باور ماسِن و همکارانش (Masen et Al-1988) نیز، هم سالان در رشد روانی - اجتماعی بیشتر نوجوانان نقش دارند؛ به ویژه در جوامعی که سن ورود به جهان بزرگسالان و مسئولیت خانوادگی به تأخیر می افتد. همچنین زیمرمن (Zimmerman-1995) به وجود ارتباط علّی میان خود-کارآمدی و انگیزش اشاره کرده است و پاژارِس و والیانت (Pajares & Valiante-1997) نکته مهم نظریه شناختی - اجتماعی بندورا را خود-کارآمدی اعلام کردند و مدعی شدند که باورهای خود-کارآمدی، پایه فرآیندهای مهمی همچون: انگیزش، بهزیستی روانی و علایق فردی است. از طرفی، پینتریچ و شانک (Pintrich & Schunck-2002) خود-کارآمدی را یک متغیر اساسی در یادگیری، عملکردهای اجتماعی - شناختی، مهارت های حرکتی، انتخاب راهبُردها و رفتارها عنوان کرده اند و ما، فانگ، نائور، تان و شایو (Ma, Fang, Knaure, Tan & Shive-2006) به این نتیجه رسیده اند که سطح بالای خود-کارآمدی با توان بیشتر مقابله با رفتارهای پرخطر برای سلامت همراه است. در نهایت، وِسچیو، گِربینو، پاستورِلی، دلبوو و کاپرارا (Vecchio, Gergino, Pastorelli, Del Bove & Caprara-2007) نشان دادند که به کمک خود-کارآمدی، در نوجوانی می توان رضایت از زندگی در آینده را پیش بینی کرد (چاری و کیانی، 1387: 185).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.