شرح فعالیت های شهید جعفری در گفتگو با مهندس جلال الدین پولکی؛ از بستگان شهید

تلاش و مجاهدت همیشگی

مهندس جلال الدین پولکی، برادر همسر سردار شهید سید محمدسعید جعفری، در این مصاحبه (که به سعی زهرا عبد سامان یافته) در بیان شرح فعالیت های آن شهید عزیز، می گوید.
سه‌شنبه، 9 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تلاش و مجاهدت همیشگی
تلاش و مجاهدت همیشگی






 

شرح فعالیت های شهید جعفری در گفتگو با مهندس جلال الدین پولکی؛ از بستگان شهید

مهندس جلال الدین پولکی، برادر همسر سردار شهید سید محمدسعید جعفری، در این مصاحبه (که به سعی زهرا عبد سامان یافته) در بیان شرح فعالیت های آن شهید عزیز، می گوید.

در ابتدای این مصاحبه دوست داریم بدانیم آغاز آشنایی و ارتباط شما با شهید جعفری، به واسطه وصلت همشیره گرامی تان بود. یا این که از قبل ایشان رامی شناختید؟

بنده شهید جعفری را به واسطه کارهای فرهنگی و همچنین ارتباطاتی که در قبل از انقلاب با دایی من یعنی آقای علی اصغر زمانی داشتند از دیرباز می شناختم و این آشنایی به 50 سال پیش برمی گردد. طی ارتباطات و جلسات مذهبی که این دو عزیز داشتند، ما نیز با شهید جعفری رابطه برقرار کردیم و بعداً رفت و آمدهایی به وجود آمد. در خلال این رفت و آمدها، دایی ما به آقا سعید علاقه بیشتری پیدا کرد و این ارتباطات منجر به وصلت شهید جعفری با همشیره بنده شد.

ازدواج شهید جعفری به چه صورت انجام شد؟

مقدماتش را مرحوم دایی ام به وجود آورد. جلساتی که گفتم، گاهی در منزل ما برگزار می شد. التبه خود شهید جعفری در مدارسی که تحصیل می کرد، مساجد و کلاً در منطقه غرب کشور، طیف گسترده ای جلسات مذهبی مستمر داشت و در استان های دیگر هم سخنرانی می کرد و فعالیت هایش را بسط و توسعه می داد و علاقه شدیدی به فعالیت های مذهبی داشت. در هر حال به صورت شبانه روزی فعال و همیشه در حال تلاش و مجاهدت بود. همان طور که گفتم ایشان با دایی ما آشنایی داشت و ارتباطش با خانواده و علاقه خاصی که پدر و مادرم به ایشان پیدا کرده بودند باعث شد که با همدیگر بستگی سببی پیدا کنیم.

شهید جعفری و همشیره مکرمه جناب عالی چه سالی ازدواج کردند؟

بین سال های 1350 و 1352.

مراسم عروسی به چه صورتی برگزار شد؟

محل برگزاری مراسم عروسی منزل پدری ما بود. مکان زندگی شان اطراف کوچه شهید صادق صابون پز، روبه روی سینمای شهر فرنگ (پل چوبی) بود که بعداً چون نتوانستند در محل استیجاری بمانند، به منزل پدرم آمدند و تا زمان شهادت در طبقه فوقانی آن جا زندگی کردند.

خصوصیات اخلاقی شهید سعید جعفری به چه صورت بود؟

ایشان با توجه به اعتقادات خاص و علاقه اش به فراگیری، فکر و هوش و استعداد فوق العاده ای داشت. ضریب هوشی این بزرگوار بالا و خودش نیز فردی مذهبی و بسیار معتقد بود و همیشه سعی می کرد که خدمت علمای شهر برسد. حتی برای کسب علم و دروس فقهی به استان های مختلف می رفت. با این که ملبس به لباس روحانیت نبود اما از یک روحانی چیزی کم نداشت. در واقع عالم بود. مطالعات فراوانی داشت و در سطح مدارس و مساجد و استان، فعالیت هایش را بسط داده بود. حتی جلساتی در شهرستان ها یا استان های همجوار تشکیل می داد و از همان سال های قبل از انقلاب، شبکه فعالیت های اسلامی و مبارزاتی به کل منطقه غرب کشور بسط یافته بود. ایشان فردی خود ساخته بود که جلسات و تشکیلات منظمی هم تأسیس کرده و با همه اعضای آن ها در ارتباط بود. یادم است که شهید جعفری از لحاظ تربیتی، به صورت خانوادگی با افراد گروه های مختلف تلاش می کرد.

به چه صورت؟

یعنی سیره کاری اش به این صورت نبود که در امر ترویج معارف دینی و اخلاقی، فقط بچه ها مورد نظر ایشان باشند، بلکه در این بستر از وجود پدر و مادرها هم استفاده می کرد. شهید جعفری با حضور همه اقشار مردم در سطوح مختلف تشکیل جلسه می داد و از همه پتانسیل های موجود استفاده می کرد. حتی در گستره مسائل سیاسی وارد حیطه هایی شده بود که با خارج از کشور هم در ارتباط بود.

در این خصوص بیشتر توضیح می دهید؟

یاد می آید قبل از انقلاب شخصی به نام «آقای خزایی» و همراهانش از حزب رعد افغانستان به این جا آمدند و شهید جعفری جلساتی به اتفاق آن ها تشکیل داد. شهید جعفری کمک های مردمی هم برای این گروه جمع می کرد و به افغانستان می فرستاد. از لبنان هم آقای عبدالامیر قبلان، جانشین امام موسی صدر، را دعوت کرده بود که به محل سکونت شهید جعفری در فردوسی برود و جلسه ای هم با ایشان تشکیل داده بود. شهید جعفری مبارزات مردم علیه اسرائیل را در حد توان خود پشتیبانی می کرد و به این حوزه نیز علاقه فراوانی داشت. همان سال های قبل از انقلاب، مقداری کمک های مردمی هم برای مبارزین لبنانی جمع آوری کرد که این کمک ها را به وسیله آقای قبلان به لبنان فرستاد. این ها شمه ای از کارهایی است که نشان می دهد ایشان در همه مسائل پیشتاز بود.

در واقع مبارزات سردار شهید سید محمدسعید جعفری در دوران ستم شاهی فقط به استان کرمانشاه، غرب کشور و میهن اسلامی مان محدود نبود. بلکه ایشان چون یک عنصر جوان، مبارز، فعال، برش دار، پرنفوذ و مؤثر جهادی در عرصه بین المللی بود، با سران مبارزه در جاهایی چون افغانستان و لبنان و سران آنان، مثل آقای قبلان که معاون امام موسی صدر بودند، ارتباطات مؤثری بررار کرده بود.

بله. به خاطر روح بزرگی که ایشان داشت و به خصوص به سبب صداقتش در گفتار و رفتار و ایمان راسخش، همواره زبانزد خاص و عام بود و ما هم این موضوع را به خوبی درک می کردیم. صداقت و ایمان و استعداد وشناخت ایشان همیشه باعث می شد تا بتواند مسائل را از قبل پیش بینی کند. در واقع شهید جعفری نسبت به همسن و سال های خود 20 سال جلوتر فکر می کرد.

این ویژگی ریشه در کدام خصوصیات شهید داشت؟

اعتقاد، صداقت، ایمان، عمل صالح، مطالعه و ممارست و مراجعه ایشان به آقایان علمای دینی و این که در هر جایی اگر فرد عالم و دانشمندی می دید، سعی می کرد جلو برود و از محضر آن عزیز استفاده کند شهید جعفری روح بزرگ و توانمند و استعداد بسیار بالایی داشت. ایشان قبل از انقلاب با وجود داشتن دیپلم علوم ریاضی از نظر درسی و علمی در حد بالایی قرار داشت و می توانست وارد دانشگاه شود اما به خاطر فعالیت های فرهنگی و مذهبی و اعتقادی که داشت، وارد دروس حوزی شد تا بتواند مبارزاتش را بهتر سر و سامان دهد. البته در دانشگاه ها هم نفوذ داشت و برای اساتید دانشگاه و دانشجوها جلسات خصوصی و عمومی تشکیل می داد. پیش ساخت ها، بینش بالا، خلوص، صداقت و روح بزرگ شهید سعید جعفری، از ایشان فردی ساخته بود که در جریان پیروزی انقلاب و این نهضت توانست به خوبی عرض اندام کند وبرای اردوی انقلابیون و حزب اللهی ها امید به بار بیاورد.
شهید جعفری در دوران قیام مردمی و اسلامی در جریان مبارزات، به رهبری حضرت امام(ره) اعتقا راسخ داشت و در منطقه غرب کشور و میان اعضای محترم جامعه روحانیت، این مسأله بلافصل بودن رهبری معظمٌ له را بسط و توسعه می داد و ترویج می کرد. ارتباط و نفوذ شهید جعفری با خانواده ها طوری بود که در منزل شان در کوچه دامپزشکی خیابان فردوسی، تمام همسایه های محل را مجذوب رفتار و اعمال خود می کرد؛ گاهی نان و حلیم می خرید و به عنوان نذری دم خانه همسایه ها می برد- حتی برای آن ها که غیرمذهبی بودند و بعضاً حجاب درست وحسابی هم نداشتند- و همه آن ها را جذب می کرد. در مراحل بعدی هم از بچه های یکایک آن خانواده ها برای حضور در جلسات دعوت می کرد و در بستر این ارتباط ها، پدر ها و مادرها هم به این مسیر علاقه پیدا میکردند و به همین سبک اجازه می دادند که بچه های شان در جلسات مذهبی شهید جعفری و یاران و همراهانش وارد شوند متقابلاً شهید جعفری از کسانی که به این جلسات مذهبی رفت و آمد می کردند کمک ها و اعانه هایی می گرفت.
در واقع شهید جعفری یک شخصیت هیأتی فعال، پرجنب و جوش، پرتحرک و دارای جاذبه و یک الگوی مجسم بود؛ یعنی آن چه از نشاط، تحرک، جذابیت، فعال بودن و به قول امروزی ها «داشتن خروجی مثبت» لازم بود، در ایشان جمع شده بود.

راستی دوست داریم بدانیم ایشان با وجود آن همه مشغله، چگونه و به چه صورت استراحت ممی کرد و به مسائل شخصی و خانوادگی اش می رسید؟

شهید جعفری در طول شبانه روز کمترین استراحت را داشت، چون به این نتیجه رسیده بود که در جوانی باید کار کرد و کار کرد و کار کرد... وی حتی موقع غذا خوردن هم آرام و قرار نداشت. دوستان مدام به شهید جعفری تلفن می کردند و در رابطه با هدایت جوانها و فرستادن سخنران از شهری به شهری دیگر از وی سؤال می کردند و ایشان هم راهنمایی لازم را انجام می داد. سخنرانانی مثل آقای خزعلی از تهران و قم، شهید هاشمی نژاد و مرحوم حاج شیخ احمد کافی از مشهد، فخرالدین حجازی را از تهران می آورد تا در این جا- کرمانشاه- و جاهای مختلف صحبت کنند. از لحاظ روانشناسی، و جامعه شناسی و مردم شناسی به هر نحوی با اقشار مختلف و مردم منطقه، همچنین با خانواده ها و اشخاص، ارتباطی مستمر و تنگاتنگ داشت. با افراد مختلفی که از لحاظ علمی و اطلاعات مذهبی در سطح پایین تری بودند، طوری رفتار می کرد که آنها هیچ ترس و واهمه ای نداشته باشند. به خوبی قواعد ارتباطات موفق را رعایت می کرد و در این زمینه یک الگو بود. طوری نبود که درجلسه ای وارد شود و متوجه نباشد که جلسه در چه سطحی است سطح پایین باشند و ایشان بخواهد با سطح بالا با آنان صحبت کند.
شهید جعفری دقیقاً تشخیص می داد که حضار در جلسات از طیف چه آدم هایی هستند و باید برای آن چه حرف هایی زده شود. حتی می دانست در ارتباط با جوان ها و پیرها باید به چه سبک و حالتی صحبت کند که آن ها با آغوش باز حرف ها و افکارش را بپذیرند. بر قواعد و زمینه های برقراری ارتباط هماهنگ و این که چگونه باید دیگران را به یک مسأله علاقمند کند واقف بود و زن و مرد و پیر و جوان را جذب خود و راه پرافتخاری که در آن طی طریق می کرد می ساخت؛ به خصوص خانواده های غیر مذهبی را؛ چون جذب خانواده های مذهبی کار ساده ای بود و آن ها با پای خودشان می آمدند اما شهید جعفری غیرمذهبی ها را نیز به خوبی می توانست با این مسیر مرتبط کند. معمولاً اکثر جوانان خانواده های غیرمذهبی که به جرگه ما می آمدند، با این مسیر مرتبط و به آن معتقد می شدند. این ها حتی می خواستند بر خانواده یا پدر و مادرشان هم اثر بگذارند اما والدین شان گاهی مقاومت می کردند. یادم می آید خانواده ای بود که می خواست یک دوره تعطیلات تابستانی را به کنار دریا برود و جوان این خانواده، نمی خواست با ان ها برود و در آن جریان ها قرار بگیرد. به خاطر این که آن زمان بی بند و باری و بدپوششی بر سواحل کشور حاکم بود. آن ها جوان خود را از منزل بیرون کرده بودند، او هم وسایلش را جمع کرده بود و به منزل شهید جعفری آمده و ترجیح داده بود که آن یک ماه دور از خانواده و در منزل ایشان بماند. خوشبختانه، بعد از انقلاب خانواده آن جوان هم متحول شدند و جزو کوشندگان نظام و بعدتر حتی خانواده شهدای انقلاب قرار گرفتند.

از این ویژگی شهید جعفری نیز زیاد شنیده ایم که نسبت به شاغل ساختن دوستان اهتمام وافری می کرد.

در زمینه اشتغال به کار افراد، توسط شهید جعفری باید بگویم که پدر ایشان یک کارگاه نجاری و همچنین نمایشگاه مبل مفید و مختصری در کنار آن داشت. شهید جعفری معمولاً افراد بیکار را برای کار کردن به همان کارگاه نجاری و نمایشگاه مبل سازی می فرستاد که در اثر این فداکاری ها و گماشتن مکرر دوستان به کار در آن جا، تراز درآمد این بزرگوار به صورت منفی درآمده بود. در واقع علاقه خاصی داشت که دوستان را به کار مشغول کند و به زندگی آن ها سرو سامان بدهد. برایشان زنی بگیرد و آنها ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند. در انجام کارها حساسیت خاصی داشت و پیشقدم بود و در پیشبرد کارها دخالت می کرد. گاهی شنیده می شد که ایشان گفته است: حتی اگر ما نتوانیم به افراد کمک مالی بکنیم نیز از آبروی مان استفاده می کنیم و از کسانی که متمول هستند پول قرض می کنیم. منظورم این است که حتی این کارها را هم برای خانواده های مستضعف که گرفتاری داشتند می کرد. این ماجراهایی که برای شما می گویم داستان نیست، بلکه کارهایی است که شهید جعفری انجام داده است. در خصوص فرموده های مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به کرمانشاه و اطلاعاتی که درباره کارنامه این شهید بزرگوار داشتند، جالب است که ایشان با این تعبیر از آقا سعید یاد کردند که شهید جعفری؛ شهیدی پیشتاز، پیشرو، با بصیرت و پاسخگو به نیاز لحظه ها بود. و مصداق بصیرت شهید جعفری نیز این است که سال ها قبل، حوادث 20 سال آینده را پیش بینی می کرد و برای افراد تعیین شده در اطراف خویش، طرح هایی داشت و مجری به اجرا درآوردن آن طرح ها بود و عناصر رژیم را شناسایی می کرد و بر همین اساس آرایش سیاسی و نظامی لازم را به یارانش می داد.

شغل شما چیست؟

بنده مهندس عمران هستم. از نظر من اگر ساختمانی بخواهد یک حالت ایستایی داشته باشد، حتماً باید آیین نامه 2800 زلزله را در ساخت آن به کار ببریم؛ یعنی باید ساختمان را طوری بسازیم که در برابر بارهای اتفاقی و زلزله بتواند مقاومت کند و با هفت، هشت ریشتر زلزله نیز تکان نخورد. الان اگر علم افراد مثل یک ساختمان در حال ساخت، در حال بالا رفتن باشد ولی عمل و ایمان کافی نداشته باشد مانند مثالی است که دارم می زنم و انگار که آیین نامه مقاومت در برابر زلزله در تکوین شخصیت آن ها رعایت نشده است. اگر علم، بدون ایمان و عمل صالح باشد و برآورد صحیح و بصیرت لازم در کار نباشد، طرف ممکن است در برابر جذبه های منفی وسوسه شیاطین و آزمایش هایی که در طول زمان در برابر آن ها قرار می گیریم، به انحراف کشیده شود. این انحرافاتی هم که می بینیم به وجود می آید، نتیجه نداشتن ایمان و عمل صالح است. دقیقاً همان آیین نامه 2800 زلزله که آن جا- در صنعت ساختمان- صدق می کند. برای این جا هم صادق است که می بینیم ایمان و شخصیت برخی افراد حتی با دو سه ریشتر زلزله هم فرو می ریزد.

و خوشبختانه شهید جعفری با پی ریزی ایمانی و اعتقادی قوی خود، به خوبی از این مسیرهای صعب العبور گذر کرد.

اشان با بصیرت، ایمان و اعمال صالحی که در وجود خود ذخیره کرده بود، می کوشید تا همه آزمایش های خود را به خوبی پس دهد و در عین حال مراقب افرادی که دارند خود را می سازند نیز بود؛ که آن ها نیز آجرهای شخصیت خود را بی بصیرت روی هم نگذارند و خدای ناکرده بیهوده بالا نروند، یا به صورتی نباشند که به محض رویارویی این عزیزان با کوچک ترین امتحان پس دادنی، نیروی منفی یا مقام و منصب و پول بر آن ها تأثیر بگذارد، بلکه اساساً شهید جعفری طوری آدم ها را می ساخت که در برابر انحراف ها و افراد منحرف، پایداری و استقامت لازم را داشته باشد. در واقع شهید جعفری هم خودش را ساخته بود و هم سعی می کرد جوانان و اطرافیان را بسازد. به هر صورت، از لحاظ پیشتازی و پیشرو بودن کارهای ایشان از همان سال های قبل از انقلاب، مرحله به مرحله، جزو مصادیق بارز فرمایش های مقام معظم رهبری بود؛ یعنی از قبل از انقلاب، آن تشکیلات و برنامه ها را داشت و سخنرانی ها را ایراد می کرد یا تدارک می دید. در سطح استان های اطراف، دانشگاه ها، مساجد، مدارس و محله ها، سخنرانی و جلسات مستمر مذهبی داشت. در بطن اوج گیری انقلاب نیز در مبارزه با رژیم، با روحانیت معظم در ارتباط بود.
یادم است سال 1356 طی جریانی، که در آن مقام معروف روزنامه اطلاعات به حضرت امام(ره) توهین شد و قیام مردم در قم صورت گرفت و در شهرستان ها بسط پیدا کرد، این جا هم مردم کرمانشاه و شهرستا های مختلف متأثر از این جریان برای شهدای آن قیام خونین، علیه رژیم شاه تظاهرات کردند. در این برهه نیز که از هنگام شهادت حاج آقا مصطفی تا 22 بهمن 57 به طول انجامید، شهید سعید جعفری سعی می کرد امضای آقایان علما را پای اعلامیه های انقلابی و محرک بگیرد و مردم را برای مراسم ختم و هفتم و چهلم شهدا به صحنه مبارزه و تظاهرات دعوت کند؛ که اسناد و مطالب مربوط به آن همگی موجود است.

شهید جعفری در زمینه کارهای میدانی و عملیاتی چه فعالیت هایی صورت می داد؟

ایشان در همه زمینه ها پیشرو و پیش قدم بود و نیروهای خوبی را تربیت می کرد. مثلاً یادم است که همان زمان قبل از پیروزی انقلاب، برای تهیه اسلحه و وسائل و ابزار مربوط به مبارزه، ما فقط برای ساختن کوکتل مولوتوف 2 شهید عزیز تقدیم نهضت کردیم. شهید ابراهیمی و شهید مرتضی شریفی در خانه ای در خیابان شریعتی در حال ساختن این مواد آتش زا برای مبارزه بودند که خانه شان منفجر شد و شهید شدند. الان مزار این دو گل پرپر شده محل باغ فردوس قرار دارد.
در نخستین مرحله بعد از روزهای انقلاب نیز اولین شهیدانی که نثار نهضت شدند، شهید صادق صابون پز و یک شهید عزیز دیگر بودند که در تظاهرات به شهادت رسیدند. این ها نمونه ای از شهدایی هستند که قبل از پیروزی انقلاب در جریان تظاهرات کرمانشاه به این فوز عظما رسیدند همگی تحت تأثیر تبلیغات و راهبری شهید جعفری قرار گرفته بودند. بعداً و در جریان پیروزی انقلاب نیز شهید جعفری تشکیلاتی راه اندازی کرده و آموزش های نظامی لازم را به افراد داده بود. همه این عزیزان برای حفظ پیروزی و دستاوردهای امام و انقلاب با قدرت وارد صحنه مبارزه شدند؛ یعنی آمادگی کامل و صلاحیت لازم را داشتند.

دوست داریم از ارتباط تنگاتنگ شهید جعفری با سلسله جلیله روحانیت بیشتر برای ما بگویید.

شهید جعفری پیوسته با روحانیت مرتب بود و روحانیت هم همواره شهید جعفری را قبول داشتند. این بزرگوار، فرد رابط جامعه روحانیت، با مردم و جوانان مبارز شهر بود و تظاهرات را سازماندهی و رهبری می کرد. می خواهم بگویم که در زمان انتقال قدرت و زوال قطعی و نهایی رژیم ستم شاهی، زودتر از همه شهرها، در کرمانشاه، ارگان های رژیم بساطشان را جمع کردند و تسلیم مردم شدند. در این مقطع، شهید جعفری، هم در شهربانی نیرو گماشته بود و هم مقرهای ارتش را سازماندهی می کرد. حتی با عناصر ارتشی مثل سرلشکر صیاد شیرازی از قبل در ارتباط بود. شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود اعلام کرده است که من در زمانی که در ارتش کرمانشاه یک درجه دار بودم، اشخاصی از طرف شهید جعفری آمدند و من را به جلسات مذهبی شهر دعوت کردند و من از افکار و جلسات مذهبی ایشان متأثر بودم، بعد هم این قبیل جلسات و کارها در تهران برای ما ادامه پیدا کرد.
می خواهم بگویم که در ارتش امثال امیر سرلشکر شهید صیاد شیرازی و شهید سرگرد علی داد همتی که درجه ایشان نیز بعد از شهادت به سرلشکری رسید، تربیت شده بودند. دوستانی که وارد کمیته و سپاه می شدند، از شهید جعفری برای آموزش، عملیات و سازماندهی تشکلهای نظامی و انتظامی دعوت می کردند که مصداق بیانات مقام معظم رهبری که ایشان فردی پیشتاز و پیشرو بود، این قبیل کارهاست.

در جای دیگری نیز معظمٌ له می فرمایند شهید جعفری پاسخگو به نیاز لحظه ها بود. از این فرموده رهبرمعظم انقلاب هم مصداقی را برای ما بیان بفرمایید.

شهید جعفری به محض پیروزی انقلاب؛ یعنی عید نوروز سال 1358؛ درست زمانی که دموکرات ها به مهاباد و مریوان و پادگان سنندج حمله کرده بودند تا سلاح ها را در اختیار بگیرند مهم ترین عامل در سازماندهی نیروهای انقلابی بود و آن زمان خود من هم در پادگان خضر زنده و همچنین در هوانیروز مستقر بودم.
آن جا من مرحوم ظهیرنژاد، شهید کشوری و شهید شیرودی را در مقر هوانیروز دیدم، که از طرف فرماندهی نیروی زمینی وقت آمده بودند. این عزیزان متعاقب جلساتی که در هوانیروز داشتند، آماده پرواز می شدند، وضو می گرفتند و با یک حالت عرفانی و معنوی خاصی به سنندج می رفتند. در واقع ما غائله کردستان را قبل از سال های دفاع مقدس در پیش داشتیم که تلاش ها و مجاهدت های این عزیزان علیه مسئله نفاق با چنین حالتهای خاشعانه و جهادی انجام می شد. آن زمان میدان اصلی تحرکات ضد انقلاب در داخل کشور بود و در حالی که در هیچ جای ایران هنوز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل نشده بود، در این جا شهید سعید جعفری مقر سپاه را تشکیل داده بود و به وسیله هلی کوپتر نیروها را برای حفاظت از پادگان سنندج به محل درگیری ها می فرستاد.
آقایان امیر و حسین اشک تلخ و منصور شاه رضایی از جمله شهدای غائله سنندج بودند که نگذاشتند این پادگان استراتژیک با آن همه اسلحه و مهمات به دست ضد انقلاب بیفتد این سه شهید عزیز درست در روز آخر 1357 شهید شدند و روز اول یا دوم فروردین 1358 هم تشیع جنازه باشکوهی در کرمانشاه برای آن ها برگزار شد. حضرت آیت الله خامنه ای خصوصاً دراین مورد هم اشاره واضحی فرموده اند.

جالب این که شما، که خودتان هم سوابق انقلابی و هم سوابق بعد از انقلابی دارید و در ریواریویی با با گروهک های ضد انقلاب هاهم در دفاع مقدس هم کار و تلاشکرده اید، به خوبی می توانید شرایط آن زمان و مجاهدت های شهید عفری رابستر آن شرایط به تصویر بکشید.

بنده حتی قبل از انقلاب در آمریکا بودم و در بهمن ماه 1357 به نوفل لوشاتو در فرانسه آمدم و با پروازهای انقلاب خود را به تهران رساندم. بعدهم به سرعت به عزیزانی که این جا جمع بودند پیوستم و خیلی هم ذوق و شوق داشتم. مدتی نیز خود بنده فرماندار کرمانشاه وبنیان گذار بسیج غرب کشور در این استان بود.

الان که شما انسانی با تجربه هستید و در سنین میان سالی قرار دارید، به خوبی می دانید که این فرموده حضرت آقا- در خصوص مدیریت پاسخگو به نیاز لحظه ها که در وجود و شخصیت آن جوان 28 ساله تبلور یافته بود- چه معانی عمیقی دارد. دوست داریم شما که یک مدیر مجرب و متخصص هستید، برای ما بگویید که این جوان رعنا یعنی شهید جعفری چگونه به این جایگاه رسید؛ شخصیتی که اگر الان بود حتماً یکی ازوزنه های فرهنگی و سایسی و حتی نظامی کشورمان محسوب می شود.

دقیقاً. شهید جعفری به قدری استعداد داشت که می توانست در حد ملی و کشوری فعالیت کند.این شایستگی یقیناً به خاطر شناخت و استعداد شایان و توان پیش بینی زمانی در ایشان به وجود آمده بود، به طوری که قبلاً هم گفتم او مختصات و شرایط 20 سال اینده را هم پیش بینی می کرد.

ایشان با همه بزرگان این منطقه نشست و برخاست داشت. ما زمانی با یک نفر معاشرت می کنیم و همراه و همسفر می شویم که بخواهیم در مسیری مثل مبارزه با امور معنوی به اتفاق، طی طریق کنیم. در اموری مانند دین، ایمان و جهان که آدم باید در آن ها دانسته های خود را تبادل کند، یعنی در عالم ارتباط، دو طرف می خواهند با هم مبادلات وزینی داشته باشند تا بتوانند با هم به طی طریق ادامه دهند و شهید جعفری در عین جوانی با بهترین علمای این منطقه چنین رابطه ای داشت.

بله. مثلاً با شهید محراب آقای اشرفی اصفهانی رابطه عمیقی داشت. اتفاقاً یادم است که یک بار ایشان نسبت به بعضی از افراد و عناصر که گروهی را تشکیل داده بودند نگران شده بودند، شهید در جلسه ای عنوان و اشاره کردند و با لهجه شیرین اصفهانی فرمودند: «شهید سید محمدسعید جعفری همیشه از جبهه تلفن می زد و مسائل مذهبی اش را با من هماهنگ می کرد. ایشان حتی در خط مقدم جبهه مترصد بود که اگر مسئله ای پیش می آید که جوانان در جریان نیستند، حتماً پاسخ آن را بدانند؛ که اهم مسائل ما مسائل مذهبی و فقهی و اخلاقی و اسلامی است. ما جنگ حق و باطل را برای حرام و حلال داریم انجام میدهیم؛ یعنی فقط گرفتن خاک ها که مطرح نیست، بلکه ما برای بسط عقیده و ایدئولوژی اسلام می جنگیم. قال صادق و قال باقر؛ یعنی اسلام فقاهتی.» با استناد به همین مسائل، بنده نز می خواهم بگویم که شهید جعفری چون فردی معتقد بود و نسبت به فقه و اسلام فقاهتی شناختی کامل داشت، معیار و شاخص دستش بود و وقتی که حرکات و سکنات افراد را می دید، اختلاف معیارها را زود تشخیص می داد، که مثلاً فلان مسئول یا فلان شخصیت چقدر در مسیر است یا خدای ناکرده چقدر انحراف دارد.

از ارتباط شهید جعفری با سایر علمای منطقه بگویید.

از میان علمای دیگر مثلاً حضرت ایت الله نجومی- قدس الله نفس الزکیه- نیز با شهید جعفری ارتباط تنگانگ داشت. ایشان همیشه از شهید به نیکی و بزرگی یاد می کرد و می فرمود: «شهید جعفری فردی بسیار خود ساخته و دارای تهذیب و «تحزب» بود- یعنی هم تهذیب نفس و هم میل و علاقه و اعتقاد به تحزب تشکیلاتی داشت- ایشان اگر دانشگاهی بود دانشمندی سطح بالا و اگر حوزوی بود فقیهی والامقام می شد.» این نظر یک فقیه بزرگوار و یک هنرمند بزرگ همچون مرحوم آیت الله نجومی بود به علاوه، بنده بارها دیده ام که مرحوم حضرت آیت الله حاج آخوند (ره) هم مسائل و فعالیت های حوزوی مربوط به شهید جعفری را در یکی از نوشته هایش گواهی و تأیید کرده و حتی اشاره کرده است که ایشان فردی مذهبی و فعال بود و ما هم هر گاه فعالیتی داشتیم، به کمک جوانانی که در ارتباط با شهید جعفری بودند کارمان را پیش می بردیم.
شهید بزرگوار با حضرت آیت الله حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی هم ارتباط عاطفی و علاقه خاص داشتند. ایشان در اوایل پیروزی انقلاب مقداری پول به شهید جعفری داده بود؛ مبنی بر این که چون رژیم سقوط کرده، در جامعه اهل سنت منطقه یک فضایی پیش آمده که باید در ارتباط با انقلاب حتماً پشیتبانی بشوند. آیت الله محمدی عراقی به این ترتیب سعی کرده بودند که ایشان را راهی کند تا برود و کمک های مالی را به آنها برساند و حتی اگر بتواند برادران اهل سنت و عشایر منطقه اورامانات را جذب و نیازمندی های مادی و معنوی شان را برآورده و بیش از پیش آن ها را در خط امام و انقلاب هدایت کند. این ها شمه ای از خاطرات مشترکی است از آیت الله شهید محمدی عراقی و شهید جعفری که من با چشم خودم دیدم، شهید عبدالخالق عبداللهی- حفظهم الله تعالی- هم در ارتباط بود. شهید جعفری همیشه می گفت: آقایان علما گنجینه معارف هستند و ما وظیفه داریم از این گنجینه های با ارزش استفاده کنیم. می گفت هر کدام از این بزرگواران در مصادیق خود و محل هایی که فعالیت دارند مثل یک کانون حزبی هستند که می شود از وجود آن ها در محل کار و فعالیت شان برای انقلاب استفاده کرد. می گفت علما در هر سطحی که هستند می شود از حضورشان استفاده کرد. به هر نحوی که شده سعی می کرد امضای آن ها را پای اعلامیه هایی که در حمایت از نهضت و حضرت امام(ره) صادر می شد بگیرد. اعتقاد داشت و به این امر عامل نیز بود که همیشه سلسله جلیله روحانیت در رأس حرکات باشند؛ یعنی اینجا این جریان نیکو و این سنت حسنه را به خوبی به راه انداخته بود و به جوانان توصیه می کرد که همواره با کارشناسان دین در ارتباط باشند و خود نیز یک عنصر صد در صد ولایی بود.
هیچ گاه به این صورت نبود که شهید جعفری بخواهد جوانان را به طرف خودش جذب کند و برای خود گروه و تشکیلاتی داشته باشد یا در مسائل غفلت کند و خود محور باشد و بخواهد خودی نشان بدهد. از این مسائل به کلی دور بود و اساساً علاقه ای به این که بخواهد خود را مطرح کند نداشت. مدام به دنبال این بود که خالصا و مخلصاً در وجه الله در مسیر انقلاب اسلامی پیش رود و مردم این منطقه رهبری و امام بزرگوارمان(ره) پشتیبانی کنند. خوشبختانه سرانجام این ها با هم هماهنگ شدند و یکی از دلایل پیروزی نهضت هم همین بود که امام امت و امت امام با هم هماهنگ شدند.

به فرموده مقام معظم رهبری یکی از عناصر انقلابی پشتاز و پیشرو شهید سید محمدسعید جعفری بود. در این زمینه نیز صحبت بفرمایید.

شهید جعفری درد دین داشت، دوست داشت که دین کاملاً در این جا پیاده شود و جوانان هدایت شوند می خواست خودش و همگان رستگار شوند. اساساً ما انقلاب را برای کشورگشایی نمی خواستیم، بلکه انقلاب ما برای تحقق مسائل عقیدتی و آرمانی انجام می شد ما می خواستیم آرمان ها پیاده شوند، و خوشبختانه بخش زیادی از این آرمان های مقدس به نتیجه رسید و بقیه نیز به یاری خدای متعال در آینده تحقق خواهد یافت. شهید جعفری با سخنرانی های که در این خصوص در بین مردم و جونان می کرد، به ویژه جوانان را به سمت این مفاهیم ارزشی سوق می داد که ما باید دارای محوریتی به نام ولایت فقیه باشیم، محوریتی که در تداوم و استمرار حرکت انبیا(ع) است. شهید جعفری همواره تأکید می کرد محوریت ما باید حضرت امام(ره) و روحانیت مبارز و نمایندگان ولی فقیه در استان ها باشند و ما باید از وجود آن ها استفاده کنیم. معتقد بود که می بایست هرگونه تشکیلاتی را پشت سر این بزرگواران داشته باشیم. تأکید می کرد که همیشه می بایست نسبت به مسائل سیاسی روز آگاه باشیم، دشمن شناس باشیم و انحرافات را تشخیص دهیم تا هر وقت که احیاناً دشمن خواست در مسائل مختلف عناصر خود را نفوذ دهد، ما بتوانیم حرکات و سکنات دشمن را در ارتباط با شاخصه هایی که داریم تشخیص دهیم و از توطئه ها و تحرکات دشمن جلوگیری کنیم. می گفت همیشه باید از بروز انحرافات پیشگیری و با آنها مقابله کنیم. مخصوصاً اول انقلاب بخش هایی از غرب کشور جایگاه عناصر منحرفی بود که حتی می خواستند پایگاه های مختلفی از جمله؛ چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق و کسانی که در جنبش مسلمانان مبارز و موسوم به امتی ها بودند؛ هر یک از این ها به نحوی می خواستند جای پایی پیدا کنند. مثلاً در زمان تصویب قانون اساسی توسط مجلس خبرگان می خواستند عناصری داشته باشند که مواضع و نقطه نظرهای آن ها را پیاده کنند و شهید جعفری از نیروهای مؤمن و معتقدی بود که به خوبی مواضع آن ها را تشخیص داد و از تحرکات آن ها پیشگیری کرد. از همان روزهای اول انحرافات منافقین خلق، امتی ها، لیبرال ها، چریک های به اصطلاح فدایی خلق، بنی صدریون و شخص بنی صدر را تشخیص داد و حتی کسانی را فرستاده بود که تا پیش بنی صدر بروند و از حرکات و سکنات و مواضع ایشان اطلاعاتی به دست آورده، با او ارتباط برقرار کنند و حتی الامکان به راهش آورند. قبل از این که جریانات بنی صدر هویدا شود، شهید جعفری تشخیص داده بود که وی فردی منحرف است و بلافاصله در قبالش موضع گیری و افشاگری کرد و در حد توان نگذاشت که او و همپالکی هایش ریشه بدوانند. مسائل دفتر آقای منتظری را نیز از همه زودتر تشخیص داد. کارهای سید مهدی هاشمی و انحرافات بنی صدر، دکتر پیمان، رجوی، جنبش مسلمانان مبارز و هر کسی را که در منطقه جای پایی برای این افراد درست کرده بود، پیش بینی می کرد و مدام با آن برخورد داشت.

از فعالیتهای شهید جعفری در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی بگویید.

در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی متأسفانه با کم کاری های گروه ها و تشکیلات فرهنگی اصیل و انقلابی، در کرمانشاه دوستان زمینه را آنچنان باز گذاشته بودند که 2 نفر از عناصر اصلی مجاهدین خلق- منافقین- به نام های فرشید و مظهری می خواستند به مجلس راه پیدا کنند که شهید جعفری همان اوایل تشخیص و تذکر لازم را به همه دوستان داد. بر همین اساس نیز جلسه ای در مسجد معتضدی تشکیل داد و افراد را برای مباحثه و مذاکره فراخوان کرد که با هم بحث کنند تا بهتر بتوانند قضایا را روشنگری کنند. به هر حال آن زمان کار به جایی رسید که شهید جعفری مجبور شد به فرمانداری برود و در آن جا با هماهنگی جامعه روحانیت و خانواده های شهدا و مؤمنین شهر که آمده و تحصن کرده بودند، خوشبختانه برنامه های دیگر از مصداق های کاری ایشان در خصوص پیشتازی و پیشروی و با بصیرت بودن از لحاظ سیاسی و نظامی بود از لحاظ فرهنگی هم افراد را به خوبی ساخته بود و با مواضع روشنی که داشت انحرافات را به خوبی تشخیص می داد و پاسخگوی نیاز لحظه ها بود. در واقع در لحظه ای که باید علاج واقعه را قبل از وقوع کرد و جلوی برنامه های دشمن و ضد انقلاب را- حتی در جبهه های نظامی- می گرفت. جالب این که از مدت ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تشخیص ایشان پیروزی نهضت امام بود. در جریان غائله کردستان و پیشگیری از سقوط پادگان ها در سنندج و مریوان و مهاباد، مأمور اعزامی به منطقه بنده بودم که نیرو را هلی برد کردم و به آن جا بردم. خوشبختانه ما پادگان مریوان را هم در مقابله با ضد انقلاب و حزب دمکرات و کومله حفظ کردیم. در سنندج هم که آن دوستان شجاعانه حاضر شدند و ماجرای شهادت شهیدان امیرمنصور شاه رضایی و امیر و حسین اشک تلخ به وجود امد.
شهید جعفری به موازات همه این اتفاقات در زمینه روشنگری در خصوص جریانهای سیاسی؛ شب های جمعه در مسجد معتضدی جلسه تشکیل می داد و با تمامی دانشجوها و کسانی که مدعی بودند یا با دیدگاه ها و حرکات ایشان مخالف بودند. فراخوان و میزگرد می گذاشت. حتی از اعضای محترم جامعه روحانیت نیز دعوت می کرد که عکس هایش هم هست.

شیوه ایشان در برگزاری این مباحثات و مناظره ها چه بود؟

شهید جعفری در مسجد معتضدی حاضر می شد و با دوستان درباره کتب ضاله منافقین و منحرفین صحبت می کردند، مثلاً در این زمینه که وظیفه ما در امر مبارزه با نشریات ضاله چیست؟ شهید عزیز با این اطلاعات وسیعی که از محتوای کتب ضاله داشت به خوبی روشنگری می کرد؛ یعنی جامعه روحانیت و مردم آن جا نشسته بودند و ایشان نیز مطالب خود را بیان می کرد و به جایش از علما نیز تأییدیه لازم را می گرفت.

یعنی مدام مطالبش را با نظریات این بزرگواران و معارف والای اسلامی و شیعی هماهنگ می کرد.

دقیقاً از طرفی آن تریبون همواره باز بود و ایشان با درایت به همه سؤالات پاسخ می داد. بعد هم نتیجه گیری می کرد که مثلاً الان و دراین برهه از زمان، با ضد انقلاب و منحرفین و کسانی که می خواهند انقلاب را به انحراف بکشانند، چگونه موضع و برخوردی باید داشته باشیم. معتقد بود که ما نمی توانیم بگذایم منافقین به خیابان ها بریزند و روزنامه های مجادهد بفروشند، تشکیلات داشته باشند و جوانان را بسیج کنند یا مثلاً حزب توده، چریک های فدایی خلق امتی ها برای خود تشکیلات دشته باشند. از لحاظ فرهنگی نیز جلساتی تشکیل می داد و پاسخ و پرسش ها را می داد. از لحاظ این که اعضای گروهک ها سر به راه نمی شدند نیز با آن ها هم برخورد می کرد و جلوی شان را می گرفت. یک تشبیه و تعبیر زیبا و مشفقانه نیز داشت و به آن ها می گفت اگر ما امروز به شما سیلی بزنیم، بهتر از این است که جوان های شما این قدر به انحراف کشیده شوند و افراد را ترور کنند تا قوه قضاییه مجبور شود آن ها را به سزای اعمالشان برساند. می گفت ما امروز می توانیم با یک سیلی جلوی آن ها را بگیریم ولی اگر جلوی ان ها گرفته نشود ، کارشان به جایی می رسد که متأسفانه محارب می شوند و قانون مجبور می شود مقابل آن ها را بایستد. در واقع می کوشیدند تا از وقوع جرم توسط افراد گروهک ها پیشگیری و آن ها را هدایت کنند.

متأسفانه سعادت دست نداد تا به روال همیشگی با همسر مکرمه شهید جعفری گفت و گویی داشته باشیم. دوست داریم از زبان شما- هر چند به طور مختصر- از نگاه ایشان آگاه شویم و بدانیم که چگونه از همسر گرانقدرشان یاد میکنند؟ در واقع می خواهیم از لسان ایشان هم با شهید آشنا شویم.

خوشبختانه همسر مکرمه شهید جعفری کسی است که در این 32 سالی که از شهادت آن عزیز میگذرد در نبود آقا سعید به خوبی توانسته به خوبی نقش خود را در قبال فرزندشان ایفا کند و این خود نشانه اهمیتی است که برای شهید عزیز و همچنین یادگار مشترک شان قائل هستند. الان آقای دکتر سید عبدالصالح جعفری- فرزند شهید- یک دانشمند روانشناس است که دکترای ادیان هم دارد. در واقع سه دکترا دارد؛ از جمله پزشک متخصص هم هست. مسائل فقهی را یک ساله به صورتی فرا گرفت که تمام دروس مربوطه را امتحان داد و قبول شد. الان هم در دروس خارج فقه حضور پیدا کرده و دارد امتحان می دهد. خوشبختانه دکتر سید عبدالصالح به مسائل دینی علاقه و زمینه اش را دارد. به هر حال ایشان یادگاری ارزنده ای برای شهید جعفری است.
البته دکتر سید عبدالصالح هم نشان از پدر دارد و هم تحت تأثیر تربیت مادرشان است در تهران هم که سید عبدالصالح می خواستند تحصیل کند، همیشیره بنده خیلی حساسیت داشت که حتما در کنار فرزندش حضور داشته باشد. معتقد بود که فرزندشان باید در خانواده بار بیاید؛ نه در خوابگاه ها و جدای خانواده؛ و خیلی شدت و حدت از خود نشان می داد. آقای دکتر سید عبدالصالح کلاً حوزه فعالیت هایش وسیع بود و فعالیت های دانشجویی انجام میداد. مدتی مسئول جامعه اسلامی دانشجویان در سراسر کشور و مدتی هم در مجمع تقریب مذاهب جامعه اسلامی مدیر بود. به هر حال در فضای فرهنگی و تبلیغاتی فردی مؤثر بود. حتی در استان های مختلف، در دانشگاه ها ایشان را دعوت می کنند و ید طولانی در پاسخ به سؤالات دارد. در واقع برای پدرش که همه ما ایشان رامی شناسیم، نماینده ی خوبی است. مادر گرامی ایشان سال ها تلاش کرده و برای پاس داشت نام شهید و تربیت نیکوی فرزندش همواره خصلت های پدر را بازگو می کند و می گوید که باید از خصلت ظرفیت داشتن و سلیم النفس بودن بالای شهید جعفری برخوردار بود. همشیره سعی دارد که آن ظرفیت بالای شهید جعفری که در کارهایش داشت، فرزندش هم به آن جا برسد که خوشبختانه تا حد زیادی هم موفق شده است.
منبع: نشریه شاهد یاران شماره 84

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.