نویسنده: آیت الله جعفر سبحانی
اخیراً کتابی در تبریز به این نام چاپ و منتشر شده است، ولی قسمت معظم آیاتی که در آن کتاب عنوان شده ابداً از آیات مشکله نیست، و برخی نیز برای تزریق عقائد مخصوصی که نویسنده آن کتاب دارد، عنوان شده است و قسمتی مختصر که جا دارد آنها را «آیات مشکله» بخوانیم، مورد بررسی صحیح قرار نگرفته است.
شکی نیست وجود این کتاب در دسترس گروه بی اطلاع و ساده لوح مایه ی انحراف عقیده است زیرا نتیجه ای که خواننده از این کتاب می برد این است که:
انبیاء معصوم نبودند، گاهی و یا پیوسته خدا را نافرمانی می کردند.
هیچ گاه خدا مودت خویشاوندان رسول خدا را بر ما لازم نکرده است.
آیه ی: (الیوم اکملت لکم دینکم) درباره ی علی نازل نشده است.
خطبه معروف صدیقه طاهره (علیها سلام) مجعول است و هکذا...
روی این ملاحظات برخی از دوستان نگارنده درخواست کردند که درباره ی این کتاب صفحاتی بنویسد از این رو بر خود لازم دیدم که پاره ای از این آیات را که لغزش های نویسنده تفسیر در تفسیر آنها نابخشودنی است، عنوان نموده و به تفسیر آن، و ردّ گفتار وی بپردازد.
***
(وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ )
(سوره ی بقره، آیه 54)
«به یاد آر موقعی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم! شما با گوساله پرستی، به خود ستم کردید، پس به خالق باز آئید، و خودتان را بکشید که این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است، خدا به رحمت به شما باز کشته و او بخشنده و مهربان است». (1)
در این جا مفسران برای جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» و این که مخاطب در این جمله چه کسانی هستند وجوهی را بیان کرده اند، که ما سه وجه از آن وجوه را متذکر می شویم و حق همان وجه سوم است که در آخر بیان می گردد اینک آن وجوه:
1- اشخاص که گوساله را نپرستیده اند آنها را که آن را پرستش نموده بودند، و توبه کرده اند بکشند و توبه آنها همین بود که کشته شوند (2).
2- گروه مؤمن آن گروه را که به پرستش گوساله اصرار می ورزیدند و هنوز از آن دست نکشیده بودند بکشند و این وجه را مؤلف تفسیر آیات مشکله برگزیده است.
3- گوساله پرستانی که توبه نموده اند خود را بکشند.
قبل از آنکه درباره هر یک از این وجوه سخن بگوئیم یادآور می شویم که این داستان علاوه بر سوره بقره در سوره اعراف آیه های 148 تا 153 و سوره طه آیه 85 نیز وارد شده است اینک با آیات هر دو سوره آشنا شویم:
(وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَ لاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کَانُوا ظَالِمِینَ) (اعراف، آیه 148)
«قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه خداوند) از زیورآلات خود گوساله ای ساختند، جسد بی روحی بود که صدای گاو داشت آیا آنها نمی دیدند که با آنان سخن نمی گوید و به راه (راست) هدایتشان نمی کند، آن را (خدای خود) انتخاب کردند و ستمگر بودند».
(وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ یَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (اعراف، آیه 149)
«هنگامی که حقیقت به دستشان افتاد و دیدند گمراه شده اند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نیامرزد به طور قطع از زیانکاران خواهیم بود».
(وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَ لاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)
(اعراف، آیه 150)
«وقتی موسی خشمگین و اندهناک به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت پس از من، بد جانشنیانی برایم بودید (و آئین مرا ضایع کردید) آیا در فرمان پروردگارتان عجله نمودید؟ سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید، او گفت:فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند بنابراین کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده».
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ) (اعراف، آیه 151)
«(موسی) گفت پروردگارا! من و. برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل کن و تو مهربان ترین مهربانی».
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ) (اعراف، آیه 152)
«آنها که گوساله را (معبود خود) انتخاب کردند به زودی خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا به آنها می رسد و این چنین کسانی را که (بر خدا) افتراء می بندند کیفر می دهیم».
(وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ) (اعراف، آیه 153)
«آنها که گناه کنند و بعد از آن توبه نمایند و ایمان آورند (امید عفو او را دارند زیرا) پروردگار تو در پی آن آمرزنده و مهربان است».
باز قرآن در سوره طه می گوید: (فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ) (طه، آیه 85)
«ما قوم را آزمودیم، سامری آنان را گمراه کرد».
اکنون که متون و ترجمه آیات را نگاشتیم شایسته است وجوه قابل توجهی را که در تفسیر جمله یاد شده در تفاسیر نقل شده است مطرح کنیم همان طور که در آغاز بحث یاد آور شدیم آیه مورد بحث، آیه پنجاه و چهارم در سوره بقره است و به کمک آیات سوره های «اعراف» و «طه» می توان مقصد را به دست آورد.
1- توبه مرتکب زنای محصنه(4) قبول است ولی با پذیرفته شدن توبه او باید سنگسار شود و حکم الهی درباره او اجرا گردد، و برخی معتقدند که اجراء حد درباره آنها، در واقع تکمیل توبه آنها است.
2- مرتد فطری(5) و یا کسی که حد الهی مانند حد روزه خوری، درباره او سه بار جاری شود، در مرتبه چهارم کشته می شوند هر چند نادم و پشیمان گردند، و توبه نمایند جای گفتگو نیست که کشتن یک چنین اشخاص تائب و نادم علاوه بر اینکه مقام و منزلت آنان را بالا می برد، و تا حدی بار آنان را در روز جزاء سبکتر می سازد، خود یک سیاست اسلامی است، زیرا هرگاه مرتکبین این جرائم با اعمال شاقه مؤاخذ نشوند و مرگ حتمی خود را در آستانه اعمال خود نبینند عظمت گناه از بین می رود و این سیاست اسلامی با رحم و عطوفت خداوند جهان منافات ندارد، زیرا مصلحت اجتماع بر مصالح فرد مقدم است.
البته می دانیم که جرم کسانی که گوساله سامری را پرستیده بودند، شرک و بت پرستی و انحراف از جاده توحید بود، و در حقیقت تمام زحمات موسی (علیه السلام) را به باد داده بود «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» اگر خداوند بزرگ و مهربان جرم آنان را بزرگ نمی شمرد و آنان را با کشتن کیفر نمی داد هر روز بیم توسعه بت پرستی و انحراف از جاده توحید در میان قوم موسی گسترش می یافت، و بار دیگر این فکر مانند سائر افکار شیطانی، کم کم مد روز می شد و پس از درگذشت موسی نیز تکرار می گشت.
سیاست الهی در این مورد این بود که مؤاخذه آنان را چنان سخت بگیرد که بار دیگر، هواسرانان، ریشه و اساس شرائع آسمانی را (توحید و یکتاپرستی) متزلزل نسازند و تصور نکنند که این جرم مانند باقی جرمها با نادمیت ظاهری و استغفار زبانی قابل گذشت می باشد.
ثانیاً: در خود آیه استیناس واضحی است که کشتن یکدیگر در حقیقت مکمل توبه آنها بوده است زیرا درست است که خداوند با رحمت و مغفرت به سوی آنها بازگشته است چنان که جمله (فَتَابَ عَلَیْکُمْ) از آن حاکی است اما توجه رحمت خدا دو شرط دارد که قبل از این جمله بیان شده اند و آن دو شرط عبارتند از:
1- توبه و اظهار ندامت از کردار خود به وسیله زبان که کاشف از پشیمانی باطنی می باشد و این موضوع را با جمله «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ » بیان فرموده است.
2- کشتن یکدیگر و آن را با جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» بیان کرده است. و دومی در واقع مظهر عملی و نشانه صدق توبه، و تسلیم در برابر فرمان خداوند است، و پس از انجام این دو کار، خداوند آمادگی خود را برای پذیرفتن توبه آنان با جمله سوم «فتاب علیکم» بیان می نماید و این نظم و ترتیب گواهی می دهد که دستور کشتن به منظور تکمیل مراتب توبه آنها بوده است.
با این وضع چطور حاضر می شوند که به دستور موسی توبه کنندگان را بکشند.
ولی نویسنده از این غفلت کرده که عین همین اشکال به نظر خود او نیز وارد هست زیرا ایشان معتقد است (چنانچه بعداً شرح می دهیم) که معنای (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ) این است که توبه کنندگان کسانی را که در عبادت گوساله اصرار داشتند و از عمل خود دست بردار نبودند، بکشند، در صورتی که قوم موسی همان قوم تنبل و محافظه کار بودند که از جهاد سرپیچی داشتند یک چنین گروه درباره کشتن گروه مصر بر پرستش هم سرپیچی می کردند، گروهی که حاضر نشدند با بیگانه بجنگند با گروه خود اگر چه منحرف باشند حاضر به جنگ نخواهند بود و جمله «قَالُوا یَا مُوسَى ... فَاذْهَبْ» می رساند که این جمله گفتار تمام یا قریب به اتفاق آنان بوده و به طور مسلم این جمعیت در حادثه گوساله موجود بوده و بخشی از آنان مشمول خطاب «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» بودند - مع الوصف- چطور خدا به آنان دستور می دهد که گروهی گروه دیگر را بکشند.
چیزی که می تواند اشکال را برطرف کند، این است که هرگز معلوم نیست که حال و وضع دینی و فرمانبرداری آنها در این دو واقعه یکی بوده تا کشف کنیم که دستور مزبور چنین افراد بی فائده بوده است.
گذشته از این، مگر سرپیچی مکلف، سبب می شود که تکلیف برداشته شود؟ و خدا از دادن دستور خودداری کند، خدا می داند که کافران و بسیاری از مسلمانان به احکام الهی عمل نخواهند کرد -مع الوصف- تکالیف خود را به یکایک آنها بیان کرده و اینکه آنان تا آخر عمر گوش نخواهند داد، مانع نشده است.
هیچ گاه عمل نکردن مکلف، در هیچ جای جهان، سبب سقوط تکالیف و دستورات نمی شود تا در مورد آیه گفته شود: خدا می دانست قوم او تنبل و سست عنصر و کم شهامت هستند -مع ذلک- چطور به آنان دستور کشتن می دهد.
تا این جا روشن شد که ایرادهای نویسنده تفسیر به نظریه ای که صاحب کشاف از برخی نقل کرده است وارد نیست ولی در عین حال، خود این نظریه با ظاهر آیه تطبیق نمی کند زیرا بنابراین نظریه: کسانی که گوساله را پرستش نکرده بودند، باید عبادت کنندگان را بکشند، در صورتی که روی سخن در آیه فقط با کسانی است که گوساله را پرستیده بودند و اساساً از کسانی که از عبادت آن خودداری نموده بودند، سخنی به میان نیامده است اینک آیه:
(وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ...)
(بقره، آیه 54)
«به یاد آر زمانی را که موسی به قوم خود گفت ای قوم من حقا که شما به نفسهای خود ستم کردید و توبه کنید و یکدیگر را بکشید آن بهتر است، پیش پروردگار برای شما...».
ما برای روشن شدن استدلال او هر دو آیه سوره اعراف را نیز نقل می کنیم و پیرامون آنها بحث خواهیم داشت.
1- (إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ)
«به راستی کسانی که گوساله را پرستش کردند برای آنها از پروردگارشان غضبی خواهد رسید و نیز در دنیا ذلت و خواری نصیب آنها می شود».
2- (وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ)
«کسانی که اعمال بد (گوساله پرستی) انجام دادند سپس توبه کردند و ایمان آوردند به راستی پروردگار تو بعد از آن بخشنده و مهربان است».
وی با جمله «لغفور رحیم» در آیه دوم، استدلال می کند که خدا از گناه آنان درگذشته بود، در این صورت، کشتن آنان بی جهت خواهد بود.
این که می گوید معنی توبه این است که با آنها کاری نداشته باشید از کجای آیه استفاده می شود، مگر معنی غفران و عفو الهی این است که دیگر با آنها کاری نداشته باشیم. . ؟چه بسا احتمال دارد که شرط پذیرفته شدن توبه آنان قتل آنها باشد.
2- داستان گوساله پرستی قوم موسی در دو سوره تا حدی به طور تفصیل بیان شده است یکی سوره اعراف که دو آیه پیش، از همان سوره بود، و دیگری سوره طه.
در این سوره به روشنی می فرماید: سامری قوم موسی را گمراه کرد که هرچند به طور تحقیق معلوم نیست که شماره مرتدان چقدر بود ولی به طور یقین یک جمعیت معتنابهی که درباره آنان جمله (فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ) (طه، آیه 85). : «ما قوم موسی را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» صادق بوده است این از یک طرف.
از طرف دیگر، آیات سوره اعراف آشکارا دلالت دارد تمام کسانی که راه شرک ورزیده بودند، بدون استثناء پس از آمدن موسی، راه توبه را پیش گرفتند و احدی از آنان در شرک باقی نماند چنانکه می فرماید:
(وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ ... وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ یَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ)
(اعراف، آیه های 148و 149)
«قوم موسی پس از رفتن وی پیکر گوساله ای که از زیورهای آنان ساخته شده بود معبود خود اخذ کردند که صدا می داد... چون پشیمان شدند و دانستند که گمراه شده اند گفتند: اگر پروردگار ما بر ما رحم نکند از زیانکاران خواهیم بود.».
از این آیه شریفه استفاده می شود که تمام کسانی که گوساله را پرستش نموده بودند، پس از برگشتن موسی توبه نموده و کسی بر کفر خود باقی نمانده چنانکه از اسم ظاهر «قوم موسی» و ضمائر جمع «ایدیهم»، «رأوا»، «قد ضلموا»، «قالوا»، «لم یرحمنا»، «ربنا»، «لنا»، «لنکونن»، و... این مطلب کاملاً معلوم می گردد بنابراین در قوم موسی کسی نبود که بر شرک خود اصرار ورزد تا دیگران آنها را بکشند.
3- در آیه 152 گواه روشنی است بر این که کسانی که گوساله را عبادت کرده بودند به طور مطلق تائب و غیر تائب سرانجام در این دنیا مورد مؤاخذ قرار خواهند گرفت اینک آیه:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).
«آنان که گوساله را پرستیدند به زودی مشمول خشم الهی می شوند و برای آنها در این دنیا ذلت است».
اگر منظور فقط کسانی بود که بر شرک خود باقی مانده بودند، بسیار مناسب بود و بفرماید «اِنَّ المُتَّخِذِینَ لِلِعجلِ» به طوری که تنها غیر تائب را در بر گیرد.
گذشته از این باید پرسید مقصود از این خشم و ذلت دنیوی که دامن گیر کلیه بت پرستان خواهد شد، چیست؟ آیا احتمال نمی رود که مقصود قتل همگان باشد خواه تائب و خواه غیر تائب؟
4- آیه ظرف ذلت و غضب را «حیوه دنیا» معرفی می نماید این خود می رساند که منظور تمام گوساله پرستان است خواه تائب خواه باقی، و اگر فقط منظور غیر تائب ها بود، بسیار مناسب بود بفرماید: «فی الحیوة الدنیا و الاخره» و ظرف غضب را هر دو دنیا معرفی فرماید.
5- این وجه نیز مانند وجه نخست با ظاهر آیه تطبیق نمی کند و سبب می گردد در مرجع ضمائر قائل به تفکیک شویم زیرا بنابراین وجه باید گفت: که مخاطب در جمله «ظلمتم انفسکم» و جمله «باتخاذکم العجل» فقط پرستش کنندگان است، ولی مخاطب در «فاقتلوا» مومنان حقیقی و کسانی که از اول عبادت نکرده یا کرده سپس توبه نموده بودند، می باشد.
هرگاه تصور کند که مراد از ضمیر «فاقتلوا» همان توبه کنندگان است دو اشکال متوجه می شود:
اول: چرا دستور جهاد به توبه کنندگان داده شده، ولی مومنان حقیقی واقعی از این دستور معاف شدند، در صورتی که امیرمومنان درباره جهاد می فرماید:
«اِنَّ الجَهادَ بابٌ مِن اَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةَ اَولِیائِهِ» (6)
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی بنده خاص خود باز کرده.
دوم: لازم می آید که از کلمه «انفسکم» که در صدر و ذیل آیه تکرار شد، اشخاص گوناگون مراد باشد، یعنی مراد از صدر آیه که جمله «ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل» است مطلق پرستش کنندگان باشد اعم از تائب و غیره و از ذیل آیه (فاقتلوا انفسکم) فقط اصرار ورزیدن، و این خود تفکیک بی جهت و بی دلیل است.
اساساً در لغت عرب، کلمه «نفس» در خود شخص استعمال می شود و استعمال این کلمه در اقوام بدون قرینه چندان مأنوس نیست و اگر در آیه «مباهله» فسران می گویند که مقصود از «انفسنا» علی (علیه السلام)است روی روایات و قرائنی است که تفاسیر و احادیث وارد شده است و هدف بالا بردن مقام علی(ع) است، بنابراین معنای «فاقتلوا» یعنی ای مخاطبها خودتان را بکشید، نه اینکه شما ای مخاطبها، دیگران را بکشید که آنان بر اثر قوم خویشی به منزله شماها هستند.
از این عبارت کاملاً استفاده می شود که توبه کنندگان مأمور شدند یکدیگر را بکشند، و کشته شدگان توبه کنندگان بودند، کیفیت قتل آنها به طور انتحار و خودکشی نبود بلکه شمشیر به دست گرفته یکدیگر را کشتند.
این نقل از تورات با ظهور آیه مورد بحث تقریبا موافقت دارد، این که می گوید: گروه «بنولاوی» اجابت کردند دو احتمال دارد:
1- منظور این است که گروه دیگری بر شرک خود باقی مانده بودند، این موضوع با آیه 149 اعراف سازش ندارد زیرا این آیه به طور عموم می رساند که همه پرستش کنندگان توبه کردند.
2- احتمال دارد که جمله: مفهوم نداشته باشد و پرستش کنندگان فقط همان گروه بنولاوی بودند در این صورت با قرآن مجید نیز تطبیق می کند و مؤید معنائی است که ما توضیح دادیم.
مقدمه:
با کتاب «تفسیر آیات مشکله» آشنا شویم:اخیراً کتابی در تبریز به این نام چاپ و منتشر شده است، ولی قسمت معظم آیاتی که در آن کتاب عنوان شده ابداً از آیات مشکله نیست، و برخی نیز برای تزریق عقائد مخصوصی که نویسنده آن کتاب دارد، عنوان شده است و قسمتی مختصر که جا دارد آنها را «آیات مشکله» بخوانیم، مورد بررسی صحیح قرار نگرفته است.
شکی نیست وجود این کتاب در دسترس گروه بی اطلاع و ساده لوح مایه ی انحراف عقیده است زیرا نتیجه ای که خواننده از این کتاب می برد این است که:
انبیاء معصوم نبودند، گاهی و یا پیوسته خدا را نافرمانی می کردند.
هیچ گاه خدا مودت خویشاوندان رسول خدا را بر ما لازم نکرده است.
آیه ی: (الیوم اکملت لکم دینکم) درباره ی علی نازل نشده است.
خطبه معروف صدیقه طاهره (علیها سلام) مجعول است و هکذا...
روی این ملاحظات برخی از دوستان نگارنده درخواست کردند که درباره ی این کتاب صفحاتی بنویسد از این رو بر خود لازم دیدم که پاره ای از این آیات را که لغزش های نویسنده تفسیر در تفسیر آنها نابخشودنی است، عنوان نموده و به تفسیر آن، و ردّ گفتار وی بپردازد.
***
(وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ )
(سوره ی بقره، آیه 54)
«به یاد آر موقعی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم! شما با گوساله پرستی، به خود ستم کردید، پس به خالق باز آئید، و خودتان را بکشید که این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است، خدا به رحمت به شما باز کشته و او بخشنده و مهربان است». (1)
در این جا مفسران برای جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» و این که مخاطب در این جمله چه کسانی هستند وجوهی را بیان کرده اند، که ما سه وجه از آن وجوه را متذکر می شویم و حق همان وجه سوم است که در آخر بیان می گردد اینک آن وجوه:
1- اشخاص که گوساله را نپرستیده اند آنها را که آن را پرستش نموده بودند، و توبه کرده اند بکشند و توبه آنها همین بود که کشته شوند (2).
2- گروه مؤمن آن گروه را که به پرستش گوساله اصرار می ورزیدند و هنوز از آن دست نکشیده بودند بکشند و این وجه را مؤلف تفسیر آیات مشکله برگزیده است.
3- گوساله پرستانی که توبه نموده اند خود را بکشند.
قبل از آنکه درباره هر یک از این وجوه سخن بگوئیم یادآور می شویم که این داستان علاوه بر سوره بقره در سوره اعراف آیه های 148 تا 153 و سوره طه آیه 85 نیز وارد شده است اینک با آیات هر دو سوره آشنا شویم:
(وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَ لاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کَانُوا ظَالِمِینَ) (اعراف، آیه 148)
«قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه خداوند) از زیورآلات خود گوساله ای ساختند، جسد بی روحی بود که صدای گاو داشت آیا آنها نمی دیدند که با آنان سخن نمی گوید و به راه (راست) هدایتشان نمی کند، آن را (خدای خود) انتخاب کردند و ستمگر بودند».
(وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ یَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (اعراف، آیه 149)
«هنگامی که حقیقت به دستشان افتاد و دیدند گمراه شده اند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نیامرزد به طور قطع از زیانکاران خواهیم بود».
(وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَ لاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)
(اعراف، آیه 150)
«وقتی موسی خشمگین و اندهناک به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت پس از من، بد جانشنیانی برایم بودید (و آئین مرا ضایع کردید) آیا در فرمان پروردگارتان عجله نمودید؟ سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید، او گفت:فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند بنابراین کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده».
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ) (اعراف، آیه 151)
«(موسی) گفت پروردگارا! من و. برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل کن و تو مهربان ترین مهربانی».
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ) (اعراف، آیه 152)
«آنها که گوساله را (معبود خود) انتخاب کردند به زودی خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا به آنها می رسد و این چنین کسانی را که (بر خدا) افتراء می بندند کیفر می دهیم».
(وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ) (اعراف، آیه 153)
«آنها که گناه کنند و بعد از آن توبه نمایند و ایمان آورند (امید عفو او را دارند زیرا) پروردگار تو در پی آن آمرزنده و مهربان است».
باز قرآن در سوره طه می گوید: (فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ) (طه، آیه 85)
«ما قوم را آزمودیم، سامری آنان را گمراه کرد».
اکنون که متون و ترجمه آیات را نگاشتیم شایسته است وجوه قابل توجهی را که در تفسیر جمله یاد شده در تفاسیر نقل شده است مطرح کنیم همان طور که در آغاز بحث یاد آور شدیم آیه مورد بحث، آیه پنجاه و چهارم در سوره بقره است و به کمک آیات سوره های «اعراف» و «طه» می توان مقصد را به دست آورد.
نظریه اول:
زمخشری در کشاف از برخی نقل می کند که مقصد از جمله «فاقتلوا انفسکم» این است که اشخاصی که گوساله را نپرستیده اند آنها را که آن را پرستش نموده اند، بکشند، و کمال توبه آنها همین است که باید کشته شوند(3).اعتراضات نویسنده به این وجه:
1- خیلی استبعاد دارد که خداوند پس از توبه کردن مردم، دستور کشتن آنها را بدهد.پاسخ:
اولاً احتمال دارد که کشتن این گروه متمم توبه آنها بوده است چنان که در شریعت مقدس اسلام هم نمونه هائی بر این موضوع دیده می شود:1- توبه مرتکب زنای محصنه(4) قبول است ولی با پذیرفته شدن توبه او باید سنگسار شود و حکم الهی درباره او اجرا گردد، و برخی معتقدند که اجراء حد درباره آنها، در واقع تکمیل توبه آنها است.
2- مرتد فطری(5) و یا کسی که حد الهی مانند حد روزه خوری، درباره او سه بار جاری شود، در مرتبه چهارم کشته می شوند هر چند نادم و پشیمان گردند، و توبه نمایند جای گفتگو نیست که کشتن یک چنین اشخاص تائب و نادم علاوه بر اینکه مقام و منزلت آنان را بالا می برد، و تا حدی بار آنان را در روز جزاء سبکتر می سازد، خود یک سیاست اسلامی است، زیرا هرگاه مرتکبین این جرائم با اعمال شاقه مؤاخذ نشوند و مرگ حتمی خود را در آستانه اعمال خود نبینند عظمت گناه از بین می رود و این سیاست اسلامی با رحم و عطوفت خداوند جهان منافات ندارد، زیرا مصلحت اجتماع بر مصالح فرد مقدم است.
البته می دانیم که جرم کسانی که گوساله سامری را پرستیده بودند، شرک و بت پرستی و انحراف از جاده توحید بود، و در حقیقت تمام زحمات موسی (علیه السلام) را به باد داده بود «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» اگر خداوند بزرگ و مهربان جرم آنان را بزرگ نمی شمرد و آنان را با کشتن کیفر نمی داد هر روز بیم توسعه بت پرستی و انحراف از جاده توحید در میان قوم موسی گسترش می یافت، و بار دیگر این فکر مانند سائر افکار شیطانی، کم کم مد روز می شد و پس از درگذشت موسی نیز تکرار می گشت.
سیاست الهی در این مورد این بود که مؤاخذه آنان را چنان سخت بگیرد که بار دیگر، هواسرانان، ریشه و اساس شرائع آسمانی را (توحید و یکتاپرستی) متزلزل نسازند و تصور نکنند که این جرم مانند باقی جرمها با نادمیت ظاهری و استغفار زبانی قابل گذشت می باشد.
ثانیاً: در خود آیه استیناس واضحی است که کشتن یکدیگر در حقیقت مکمل توبه آنها بوده است زیرا درست است که خداوند با رحمت و مغفرت به سوی آنها بازگشته است چنان که جمله (فَتَابَ عَلَیْکُمْ) از آن حاکی است اما توجه رحمت خدا دو شرط دارد که قبل از این جمله بیان شده اند و آن دو شرط عبارتند از:
1- توبه و اظهار ندامت از کردار خود به وسیله زبان که کاشف از پشیمانی باطنی می باشد و این موضوع را با جمله «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ » بیان فرموده است.
2- کشتن یکدیگر و آن را با جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» بیان کرده است. و دومی در واقع مظهر عملی و نشانه صدق توبه، و تسلیم در برابر فرمان خداوند است، و پس از انجام این دو کار، خداوند آمادگی خود را برای پذیرفتن توبه آنان با جمله سوم «فتاب علیکم» بیان می نماید و این نظم و ترتیب گواهی می دهد که دستور کشتن به منظور تکمیل مراتب توبه آنها بوده است.
اعتراض دوم نویسنده:
می نویسد: قوم موسی حاضر نشدند که با گروه کافران بجنگند و به موسی گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» ای موسی تو با خدایت به جنگ کفار بروید ما این جا نشسته ایم.با این وضع چطور حاضر می شوند که به دستور موسی توبه کنندگان را بکشند.
ولی نویسنده از این غفلت کرده که عین همین اشکال به نظر خود او نیز وارد هست زیرا ایشان معتقد است (چنانچه بعداً شرح می دهیم) که معنای (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ) این است که توبه کنندگان کسانی را که در عبادت گوساله اصرار داشتند و از عمل خود دست بردار نبودند، بکشند، در صورتی که قوم موسی همان قوم تنبل و محافظه کار بودند که از جهاد سرپیچی داشتند یک چنین گروه درباره کشتن گروه مصر بر پرستش هم سرپیچی می کردند، گروهی که حاضر نشدند با بیگانه بجنگند با گروه خود اگر چه منحرف باشند حاضر به جنگ نخواهند بود و جمله «قَالُوا یَا مُوسَى ... فَاذْهَبْ» می رساند که این جمله گفتار تمام یا قریب به اتفاق آنان بوده و به طور مسلم این جمعیت در حادثه گوساله موجود بوده و بخشی از آنان مشمول خطاب «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» بودند - مع الوصف- چطور خدا به آنان دستور می دهد که گروهی گروه دیگر را بکشند.
چیزی که می تواند اشکال را برطرف کند، این است که هرگز معلوم نیست که حال و وضع دینی و فرمانبرداری آنها در این دو واقعه یکی بوده تا کشف کنیم که دستور مزبور چنین افراد بی فائده بوده است.
گذشته از این، مگر سرپیچی مکلف، سبب می شود که تکلیف برداشته شود؟ و خدا از دادن دستور خودداری کند، خدا می داند که کافران و بسیاری از مسلمانان به احکام الهی عمل نخواهند کرد -مع الوصف- تکالیف خود را به یکایک آنها بیان کرده و اینکه آنان تا آخر عمر گوش نخواهند داد، مانع نشده است.
هیچ گاه عمل نکردن مکلف، در هیچ جای جهان، سبب سقوط تکالیف و دستورات نمی شود تا در مورد آیه گفته شود: خدا می دانست قوم او تنبل و سست عنصر و کم شهامت هستند -مع ذلک- چطور به آنان دستور کشتن می دهد.
تا این جا روشن شد که ایرادهای نویسنده تفسیر به نظریه ای که صاحب کشاف از برخی نقل کرده است وارد نیست ولی در عین حال، خود این نظریه با ظاهر آیه تطبیق نمی کند زیرا بنابراین نظریه: کسانی که گوساله را پرستش نکرده بودند، باید عبادت کنندگان را بکشند، در صورتی که روی سخن در آیه فقط با کسانی است که گوساله را پرستیده بودند و اساساً از کسانی که از عبادت آن خودداری نموده بودند، سخنی به میان نیامده است اینک آیه:
(وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ...)
(بقره، آیه 54)
«به یاد آر زمانی را که موسی به قوم خود گفت ای قوم من حقا که شما به نفسهای خود ستم کردید و توبه کنید و یکدیگر را بکشید آن بهتر است، پیش پروردگار برای شما...».
نظریه دوم:
وجه دوم این است که گروه مومن، گروه مصر بر پرستش گوساله را بکشند این نظریه را نویسنده تفسیر برگزیده و می گوید: معنای صحیح آیه این است که قوم موسی فقط کسانی را بکشند که در عبادت گوساله اصرار ورزیده و از عمل خود دست بردار نبودند - در نتیجه می خواهد بگوید: کسانی که از اول گوساله را عبادت نکرده بودند، و یا عبادت کرده ولی راه توبه را پیش گرفته بودند، مامور شدند که اصرار ورزان در عبادت گوساله را از دم شمشیر بگذرانند، سپس از آیه 152و 153 سوره اعراف که در آغاز بحث متن و ترجمه آنها را آوردیم گواه می آورد، که خداوند از توبه کنندگان عفو نموده بود و پس از پذیرفته شدن توبه، دیگر کشتن آنها معنی ندارد.ما برای روشن شدن استدلال او هر دو آیه سوره اعراف را نیز نقل می کنیم و پیرامون آنها بحث خواهیم داشت.
1- (إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ)
«به راستی کسانی که گوساله را پرستش کردند برای آنها از پروردگارشان غضبی خواهد رسید و نیز در دنیا ذلت و خواری نصیب آنها می شود».
2- (وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ)
«کسانی که اعمال بد (گوساله پرستی) انجام دادند سپس توبه کردند و ایمان آوردند به راستی پروردگار تو بعد از آن بخشنده و مهربان است».
وی با جمله «لغفور رحیم» در آیه دوم، استدلال می کند که خدا از گناه آنان درگذشته بود، در این صورت، کشتن آنان بی جهت خواهد بود.
پاسخ:
1- معنی «غفور رحیم» این است که توبه آنها پذیرفته شده است ولی نحوه توبه این گروه و شرط پذیرفته شدن آن چطور بوده است دیگر آیه بر آن دلالت ندارد و احتمال قوی می رود که به قرینه آیه مورد بحث یعنی جمله های: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» تکمیل توبه آنان با کشته شدن شان بوده است و به اصطلاح در آیه سوره اعراف کبرای قضیه بیان شده و اینکه توبه آنان پذیرفته شده است و در آیه مورد (بحث سوره بقره آیه 54) کیفیت توبه بیان گردیده است.این که می گوید معنی توبه این است که با آنها کاری نداشته باشید از کجای آیه استفاده می شود، مگر معنی غفران و عفو الهی این است که دیگر با آنها کاری نداشته باشیم. . ؟چه بسا احتمال دارد که شرط پذیرفته شدن توبه آنان قتل آنها باشد.
2- داستان گوساله پرستی قوم موسی در دو سوره تا حدی به طور تفصیل بیان شده است یکی سوره اعراف که دو آیه پیش، از همان سوره بود، و دیگری سوره طه.
در این سوره به روشنی می فرماید: سامری قوم موسی را گمراه کرد که هرچند به طور تحقیق معلوم نیست که شماره مرتدان چقدر بود ولی به طور یقین یک جمعیت معتنابهی که درباره آنان جمله (فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ) (طه، آیه 85). : «ما قوم موسی را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» صادق بوده است این از یک طرف.
از طرف دیگر، آیات سوره اعراف آشکارا دلالت دارد تمام کسانی که راه شرک ورزیده بودند، بدون استثناء پس از آمدن موسی، راه توبه را پیش گرفتند و احدی از آنان در شرک باقی نماند چنانکه می فرماید:
(وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ ... وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ یَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ)
(اعراف، آیه های 148و 149)
«قوم موسی پس از رفتن وی پیکر گوساله ای که از زیورهای آنان ساخته شده بود معبود خود اخذ کردند که صدا می داد... چون پشیمان شدند و دانستند که گمراه شده اند گفتند: اگر پروردگار ما بر ما رحم نکند از زیانکاران خواهیم بود.».
از این آیه شریفه استفاده می شود که تمام کسانی که گوساله را پرستش نموده بودند، پس از برگشتن موسی توبه نموده و کسی بر کفر خود باقی نمانده چنانکه از اسم ظاهر «قوم موسی» و ضمائر جمع «ایدیهم»، «رأوا»، «قد ضلموا»، «قالوا»، «لم یرحمنا»، «ربنا»، «لنا»، «لنکونن»، و... این مطلب کاملاً معلوم می گردد بنابراین در قوم موسی کسی نبود که بر شرک خود اصرار ورزد تا دیگران آنها را بکشند.
3- در آیه 152 گواه روشنی است بر این که کسانی که گوساله را عبادت کرده بودند به طور مطلق تائب و غیر تائب سرانجام در این دنیا مورد مؤاخذ قرار خواهند گرفت اینک آیه:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).
«آنان که گوساله را پرستیدند به زودی مشمول خشم الهی می شوند و برای آنها در این دنیا ذلت است».
اگر منظور فقط کسانی بود که بر شرک خود باقی مانده بودند، بسیار مناسب بود و بفرماید «اِنَّ المُتَّخِذِینَ لِلِعجلِ» به طوری که تنها غیر تائب را در بر گیرد.
گذشته از این باید پرسید مقصود از این خشم و ذلت دنیوی که دامن گیر کلیه بت پرستان خواهد شد، چیست؟ آیا احتمال نمی رود که مقصود قتل همگان باشد خواه تائب و خواه غیر تائب؟
4- آیه ظرف ذلت و غضب را «حیوه دنیا» معرفی می نماید این خود می رساند که منظور تمام گوساله پرستان است خواه تائب خواه باقی، و اگر فقط منظور غیر تائب ها بود، بسیار مناسب بود بفرماید: «فی الحیوة الدنیا و الاخره» و ظرف غضب را هر دو دنیا معرفی فرماید.
5- این وجه نیز مانند وجه نخست با ظاهر آیه تطبیق نمی کند و سبب می گردد در مرجع ضمائر قائل به تفکیک شویم زیرا بنابراین وجه باید گفت: که مخاطب در جمله «ظلمتم انفسکم» و جمله «باتخاذکم العجل» فقط پرستش کنندگان است، ولی مخاطب در «فاقتلوا» مومنان حقیقی و کسانی که از اول عبادت نکرده یا کرده سپس توبه نموده بودند، می باشد.
هرگاه تصور کند که مراد از ضمیر «فاقتلوا» همان توبه کنندگان است دو اشکال متوجه می شود:
اول: چرا دستور جهاد به توبه کنندگان داده شده، ولی مومنان حقیقی واقعی از این دستور معاف شدند، در صورتی که امیرمومنان درباره جهاد می فرماید:
«اِنَّ الجَهادَ بابٌ مِن اَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةَ اَولِیائِهِ» (6)
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی بنده خاص خود باز کرده.
دوم: لازم می آید که از کلمه «انفسکم» که در صدر و ذیل آیه تکرار شد، اشخاص گوناگون مراد باشد، یعنی مراد از صدر آیه که جمله «ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل» است مطلق پرستش کنندگان باشد اعم از تائب و غیره و از ذیل آیه (فاقتلوا انفسکم) فقط اصرار ورزیدن، و این خود تفکیک بی جهت و بی دلیل است.
نظریه سوم:
یادآور شدیم که تعداد مرتدان روشن نیست آیا همه قوم موسی مرتد بودند (که بسیار بعید است) یا یک جمعیت قابل ملاحظه ای که درباره آنان کلمه «قومک» صدق می کند؟ ولی از ضمائر مکرر در آیه 149 اعراف استفاده می شود که تمام مرتدان راه توبه را پیش گرفتند، بر این اساس، روی سخن در آیه با پرستش کنندگان است که همان توبه کنندگانند، و مخاطب در تمام ضمائر و مقصود از «انفسکم» در صدر و ذیل همان گروهند، و مقصود از (فاقتلوا) نه این است که بروند دیگران را بکشند، بلکه مقصود این است که خودشان را بکشند.اساساً در لغت عرب، کلمه «نفس» در خود شخص استعمال می شود و استعمال این کلمه در اقوام بدون قرینه چندان مأنوس نیست و اگر در آیه «مباهله» فسران می گویند که مقصود از «انفسنا» علی (علیه السلام)است روی روایات و قرائنی است که تفاسیر و احادیث وارد شده است و هدف بالا بردن مقام علی(ع) است، بنابراین معنای «فاقتلوا» یعنی ای مخاطبها خودتان را بکشید، نه اینکه شما ای مخاطبها، دیگران را بکشید که آنان بر اثر قوم خویشی به منزله شماها هستند.
متن تورات نیز گواه ما است:
متن داستان که در تورات امروز نیز وارد شده است با آنچه که ما در معنای (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ) بیان کردیم تقریباً موافق است در «تورات» چنین آمده است: «دَعا اِلَیهِم مَن یَرجِعُ اِلیَ الرَّبِّ فَاجابَهُ بَنوُ لاوِی فَاَمرَهُم بِاَن یَأخُذُوا السُّیوفَ وَ یَقتُل بَعضَهُم بَعضاً فَفعَلوُا».از این عبارت کاملاً استفاده می شود که توبه کنندگان مأمور شدند یکدیگر را بکشند، و کشته شدگان توبه کنندگان بودند، کیفیت قتل آنها به طور انتحار و خودکشی نبود بلکه شمشیر به دست گرفته یکدیگر را کشتند.
این نقل از تورات با ظهور آیه مورد بحث تقریبا موافقت دارد، این که می گوید: گروه «بنولاوی» اجابت کردند دو احتمال دارد:
1- منظور این است که گروه دیگری بر شرک خود باقی مانده بودند، این موضوع با آیه 149 اعراف سازش ندارد زیرا این آیه به طور عموم می رساند که همه پرستش کنندگان توبه کردند.
2- احتمال دارد که جمله: مفهوم نداشته باشد و پرستش کنندگان فقط همان گروه بنولاوی بودند در این صورت با قرآن مجید نیز تطبیق می کند و مؤید معنائی است که ما توضیح دادیم.
پی نوشت ها :
1- راجع به مطلب 8 از کتاب تفسیر آیات مشکله ص 43.
2- کشاف، ج 1، ص 216.
3- تفسیر کشاف، ج 1، ص 216.
4- زنای محصنه یک اصطلاح فقهی است و آن در موردی است که زانی و زانیه هر دو یا یکی همسر داشته باشند.
5- مرتد در اصطلاح فقهی به دو نوع است مرتد ملی و مرتد فطری، مرتد ملی آن کسی است که حین انعقاد نطفه یکی از والدین او مسلمان نبوده باشد و او بعداً اسلام بیاورد و بعد کافر گردد ولی مرتد فطری کسی است که از پدر و یا مادر مسلمان متولد شود و بعد مرتد گردد و این شخص اگر هم توبه کند، باید کشته شود و توبه او حد را ساقط نمی کند.
6- نهج البلاغه، خطبه 26.