پژوهشی پیرامون حضرت ام البنین علیهاالسلام

ام البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه بن معاویه بن بکربن هوازان هر چند به گونه ی جزمی و قطعی نمی توان برای قولی در مسئله دلیل محکم و مستقل آورد
دوشنبه، 29 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
پژوهشی پیرامون حضرت ام البنین علیهاالسلام
پژوهشی پیرامون حضرت ام البنین (علیها السلام)
 

نویسنده : حسین حمزه
 

الف) پدران
ام البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه بن معاویه بن بکربن هوازان[1] هر چند به گونه ی جزمی و قطعی نمی توان برای قولی در مسئله دلیل محکم و مستقل آورد ،اما نقل بالا مطابق با نقل اکثر مورخین وعلمای علم انساب است .و در این باب اقوال دیگری نیز وجود دارد ، ابن حزم اند لسی(م456) جد پنجم و ششم را حذف و وحید بن کعب را به ربیعه بن عامر متصل کرده است (ربیعه بن الوحید بن کعب بن ربیعه بن عامر)[2] ،ابن کثیر(م774) ام البنین بنت حرام ضبط کرده ، که هر دو قول {چه کلام ابن حزم و چه کلام ابن کثیر }صحیح نیست و تصحیف می باشد، به دلیل اینکه بنابر ضبط مشهور عامربن کلاب جز اجداد حضرت ام البنین علیها السلام و حزام به جای حرام است. و این گونه اشتباهات در نسخ برداری امر متداول بوده است. از جمله اشتباهات می توان به کلام شیخ مفید(م413) و به تبع ایشان علامه طبرسی اشاره کرد ،که ام البنین بنت خرام بن خالدبن دارم ضبط کرده اند[3] ، زیرا اولا:صحیح آن ربیعه است نه دارم وثانیا : قول مفید مخالف با مشهور علمای علم انساب می باشد. اما آن چه که به مقام تحقیق نزدیک تر و قابل استناد است، این می باشد که اجداد حضرت ام البنین سلا الله علیها را تا ربیعه که اتقاق بر آن وجود دارد ذکر کنیم{ ام البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعه }و مابقی اجداد را به دلیل اختلاف مورخین در نام آن ها و همچنین فاصله زمانی زیادی که این مولفین از عصر حیات بانو ام البنین سلام الله علیها داشتند وهمچنین امکان زیاد خبط و اشتباه در ضبط صحیح نام ها از ذکر آن ها بپرهیزیم ،هر چند اگر شهرتی در این مسئله یافت شود تمسک به آن خالی از قوت نیست ،و لکن برای هیچ یک از اقوال دلیل محکم و معتبری نیافتیم.والله العالم
اما نکته که بیان آن خالی از اهمیت نیست ،اینکه تنها شخصیت نسابه که نام حضرت ام البنین سلام الله علیها را فاطمه ذکر کرده، ابن عنبه صاحب عمده الطالب است[4]. درصورتی که علماء دیگر نام ایشان را ام البنین ذکر کرده اند و اصح نیز همین می باشد که نام آن علیا مخدره را ام البنین بگیریم ودلیل محکمی برای کلام ابن عنبه نیافتیم.

ب) مادرانشان :

1) بنابر قول ابوالفرج اصفهانی :

ام البنین دختر حزام بن خالد و مادر ام البنین ثمامه دختر سهیل بن عامر و مادر ثمامه عمره دختر طفیل دلاور مشهور قبیله قرزل، مادر عمره کبشه دختر عروه الرجال، مادر کبشه ام الخشف دختر ابی معاویه یکه تاز قبیله هوازان است، مادر ام الخشف فاطمه دختر جعفر بن کلاب و مادر فاطمه عاتکه دختر عبد شمس بن عبد مناف ،مادر عاتکه آمنه دختر وهب بن عمیر مادر آمنه دختر جحدر بن ضبیعه مادر او دختر مالک بن قیس مادر او هم دختر ذوالراسین خشیش بن ابی عصم مادر اودختر عمربن صرمه است[5]

2) بنا بر قول ابن عنبه :

ام البنین دختر لیلی دختر سهیل پسر مالک و او پسر ابی بره عامر پسر مالک پسر جعفر پس کلاب و مادرش عمره دختر طفیل بن عامر و مادرش کبشه دختر عروه پسر عتبه پسر جعفر پسر کلاب و مادرش فاطمه دختر عبد شمس پسر عبد مناف[6] .
بین این دو کلام اختلاف زیادی وجود دارد و فهم کلام حق بسیار مشکل است .
اولاد حضرت ام البنین علیها السلام :
حضرت ام البنین سلام الله علیها از امیر المومنین علی علیه السلام صاحب چهار فرزند ذکور شدند که همگی آنها در روز عاشورا در رکاب سید الشهدا علیه السلام به شهادت رسیدند، نام های ایشان عبارتند از :
عباس بن علی ، عثمان بن علی ، جعفر بن علی ، عبدالله بن علی[7]
ابن ابی ثلج بغدادی(م325) عبدالله ، جعفر و عثمان را از اولاد ام البنین بنت خالدبن یزید ذکر می کند، وبرای ام حبیب همسر دیگر امیر المومنین علیه السلام عمر،عباس و رقیه را می نویسد ،بایددقت داشت که اسقاط جناب عباس از اولاد ام البنین احتمالا از مولف ویا سهل انگاری ناسخ بوده است ،و به احتمال قوی دو عباس به نام های عباس الاکبر و عباس اصغر برای امیر امومنین علیه اسلام بوده است، این عباس که ابن ثلج ضبط نموده همان عباس الاصغر است و فرزند ام البنین، عباس الاکبر قمر بنی هاشم می باشد و ضبط ام البنین بنت خالد بن یزید صد در صد اشتباه است.
مسعودی(م346): جعفر، عباس و عبدالله را جزا اولاد ام البنین بر شمرده و ذکری از عثمان نیاورده است[8] .
تزویج حضرت ام البنین با امیر المومنین علیهما السلام :
روایت شده که امیر المومنین علی علیه السلام به عقیل برادرش که از علمای علم انساب و به اخبار عرب آگاه بود فرمودند : برای من همسری انتخاب کن که بتواند فرزندی شجاع و نیرومند به دنیاآورد، پس عقیل به امیر المومنین علیه السلام گفت : با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعت را از پدانش به ارث برده است.[9]

فرزندان :

الف) عباس بن علی بن علیه السلام :

السلام علی العباس بن امیر المومنین المواسی اخاه بنفسه الاخذ لغده من امسه، الفادی له الواقی، الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه، لعن الله قاتلیه یزید بن وقاد و حکیم بن الطفیل الطائی .[10]
عباس بن علی علیه السلام که کنیه شریفشان ابوالفضل بوده ،بزرگترین فرزند حضرت ام البنین سلام الله علیها می باشد، که در سن 34 سالگی [11] در واقعه کربلا به شهادت رسیده است.
ابوالفرج اصفهانی از حرمی بن ابی العلا از زبیر و عمویش نقل کرده که فرزندان عباس بن علی علیه السلام او را سقا نامیده و کنیه اش را ابوقربه گذارده بودند ،ولی من از هیچ یک از فرزندان عباس بن علی و آنان که پیش از ایشان بوده اند ،چنین چیزی نشنیده ام.
و عباس بن علی مردی خوش صورت و زیبا روی بود، چون سوار اسب می شد پاهای مبارکش به زمین کشیده می شد و از زیبایی و جمال به او ماه بنی هاشم می گفتند [12].
قیس بن سعد بن عباده نیز هنگامی که سوار بر اسب می شد به دلیل تنومندی و قد بلند ،پاها یش به زمین کشید می شده است.[13]
کنیه دیگر ابوالفضل العباس علیه السلام ابوالقاسم می باشد، همانگون که سید در مصباح الزائر از جابر زیارت اربعین را نقل کرده است[14] .
شیخ صدوق اعلی الله مقامه می فرمایند ،حدیث کرد برای ما ابو علی احمد پسر زیاد همدانی گفت حدیث کرد برای ما علی پسر ابراهیم پسر هاشم از محمد پسر عیسی پسر عبید الیقطینی از یونس پسر عبدالرحمن از پسر اسباط از علی پسر سالم از پدرش از ثابت پسر ابی صفیه گفت : سید عابدان به عبید الله پسر عباس پسر علی نظر انداخت و اشک از چشمانش جارش شد و گفت : به رسول خدا روزی سخت تراز روز احد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد وبعد از آن موته بود که پسر عمویش جعفر پسر ابیطالب کشته شد و سپس فرمود : اما هیچ روزی مانند روز تو نیست ای حسین سی هزار سواره که گمان می کردند ازاین امت هستند دورت را گرفتند. هر کدام از آن ها با کشتن او به خدا تقرب می جستند و او خداوند را بر ایشان یادآوری می کرد، ولی آنها متذکر نمی شدند تا سر انجام او را با ستم و ظلم و عدوان کشتند. آنگاه فرمود: خداوند عمویم عباس را غریق رحمت خویش سازد که جانبازی کرد و خود را فدای برادرش نمود تا دو دستانش قطع شد و در عوض خداوند دو بال به او داد که با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز می کند ، چنان که به جعفر پسر ابیطالب عطا کرده بود و برای عباس نزد خدواند تبارک و تعالی در قیامت مقامی است که همه شهدا اولین و آخرین به آن رشک خواهند برد ،و حمد مخصوص رب عالمیان است[15].
شیخ صدوق رحمه الله علیه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند : عموی ما عباس فردی صاحب بصیرت دارای ایمانی استواربودند و در کنار ابا عبداالله علیه السلام جهاد و مبارزه نمود و به نحوی شایسته از عهده آزمون برآمد و سرانجام به فیض شهادت نایل آمد[16]

شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام :

سید بن طاووس طاب ثراه : هنگامی که تشنگی بر حسین و اهل بیتش علیهم السلام فشار آورد ، سوار بر اسب بالای سد آب آمد تا داخل فرات شد و برادرش عباس نیز پیشاپیش حضرت بود .اما لشکریان ابن سعد از آن ها جلوگیری کردند و مردی از (بنی دارِم) تیری به گلو و زیر چانه امام حسین علیه السلام زد، حضرت تیر را بیرون کشید و دست مبارکش را زیر گلو گرفت ،تا کف دو دستش پر از خون شد سپس به آسمان پاشید و گفت پروردگارا به پیشگاهت از آن چه با پسر دختر پیامبرت می کنند شکایت می کنم. بعد میان عباس و حضرت فاصله انداختند حضرت عباس علیه السلام را از همه طرف محاصره کردند و او را به شهادت رسانیدند، امام علیه السلام با شهات عباس گریه شدیدی کرد[17]
علامه مجلسی رحمة الله علیه نقل می کند:
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام چون تنهایی و بی یاوری برادرش را دید خدمت امام علیه السلام شرفیاب شده و عرض کرد : برادرم آیا به من اجازه جهاد می فرمایید ؟ امام حسین علیه السلام گریست و گریه سختی نموده ،سپس فرمود: برادر جان تو علمدار و پرچمدار من هستی اگر تو بروی لشگر من پراکنده می شود. حضرت عباس علیه السلام عرض کرد راستی دام تنگ شده و از زند
گی خسته و ملول شده ام می خواهم انتقامم را از منافقان بگیرم اما م حسین علیه السلام فرمود :حال که عازم میدان هستی پس قدری آب برای این کود کان بیاور . حضرت عباس علیه السلام به سوی گروه کافران حرکت کرده و در برابر آنان ایستاده و آنان را پند و اندرز داد.و از عواقب کارشان ترسانید ولی در آنان اثر نکرد. حضرت به جانب برادرش امام حسین علیه السلام بازگشت و قضیه را بازگو کرد در این هنگام صدای کودکانی را شنید که فریاد می زند. العطش العطش حضرت عباس علیه السلام بر اسب خود سوار شد نیزه ای به دست گرفت و مشک آبی برداشت و به سمت فرات به راه افتاد .
چهار هزار نفر مامور فرات بودند آن ها دور حضرتش را گرفته و او را تیر باران کردند. حضرت عباس علیه السلام بر آنان حمله نمود و هشتاد نفر از آن ملاعین را به خاک انداخت و وارد شریعه فرات گردید. تشنگی بر حضرتش غلبه کرده بود، خواست جرعه از آب بیاشامد ولی تشنگی امام حسین علیه السلام و اهل بیت آن حضرت را به یاد آورد و نخورد و آب روی آب ریخت . مشک را پر کرد و ان را بر دوش راست خود انداخت و به سمت خیمه ها حرکت کرد. هنگامی که آن ملاعین این صحنه را دیدند راه بر آن حضرت بستند و او را از هر سمت محاصره نمود و بر او حمله کردند .حضرت عباس علیه السلام بر آنان حمله کرد و جنگیدو در این حال رجز می خواند و می گفت : وقتی که مرگ به سراغم می آید من از مرگ هراسی ندارم تا این که خود را داخل صفوف دلیران می کنم. جان من سپر بلای جان ابا عبدالله است که جان او جان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است من عباس هستم که با مشک می آیم و از شر رو به رو شدن با دلیران هراسی ندارم.
حضرت عباس علیه السلام همه آنان را پراکنده کرد و به حرکت خود ادامه داد تا این که یزید بن ورقا و حکیم بن طفیل سنبسی در پشت درخت خرمایی کمین کردند و غفلتا ضربه ای بر دست راست آن حضرت زدند و دست از بدن مبارکش جدا شد . حضرت شمشیر را به دست چپ گرفت و حمله کرد و رجز می خواند و می گفت به خدا سوگند اگر دست راست مرا ببیرد من همواره ازدین خودم و از امام و پیشوای صدق و یقین که فرزند پیامبر پاک و امین است حمایت می کنم. حضرت جنگید تا این که ضعف بر او عارض گردید، حکیم بن طفیل طائی ضربتی بر دست چپ آن حضرت وارد نمود و از تن جدا کرد و حضرت رجز می خواند و می گفت : ای نفس از گروه کفار واهمه به دل خود راه مده و به رحمت خدای جبار همراه با پیامبر آقا و برگزیده مسرور باش آنان با ستمگری دست چپ مرا قطع کردند پروردگارا آنان را در شعله های آتش جهنم وارد کن.
در این هنگام حضرت عباس علیه السلام مشک را به دندان ها مبارک خود گرفت و اسب را می دوانید تا این که آب را به تشنگان اهل بیت علیم السلام برساند. ناگاه تیری از جانب دشمن پرتاب و به مشک اصابت کرد و آب مشک ریخت . پس از آن تیر دیگری آمد و به سینه مبارک آن بزرگوار اصابت کرد و حضرت از بالای اسب رو به طرف اما حسین علیه السلام نمود و برادر خود را صدا زد : دریاب مرا.
و در روایت دیگر : نوفل بن ارزق عمود بر سر آن جناب زد ،چون امام حسین علیه السلام دید که برادرش در کنار شریعه فرات افتاده سخت گریست و بدن شریف او را به طرف خمیه ها حمل نموده و فرمود : در این وقت پشت من شکست.[18]

بیان چند نکته :

1-:خوارزمی در مقتل خود شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را قبل از شهادت حضرت علی اکبر سلام الله علیه دانسته است.[19]
2-:ابن شهر آشوب (م589)که از علمای اقدم بر علامه مجلسی بوده ،ذکری از به دندان گرفتن مشک نیاورده است،[20] و به احتمال قوی نقل مرحوم مجلسی از روضه الشهدا ءکاشفی{م 916} بوده است و الا ابن شهر آشوب (م588) مفید (م0413)و سید بن طاووس (م644) چنین نقلی راضبط نکرده اند،ودور ازذهن نیست که از اضافات در این واقعه باشد. و الله العالم
ابن کثیر (م774ه) تنها به شهادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بسنده کرده است وچگونگی ان را ذکر نکرده است[21] .
آن چه که موجب تعجب شده این است که طبری و ابن اثیر حتی شهادت حضرت عباس رابیان نکرده اندو تنها به کلام وی هنگام فرستادن برادران به میدان کارزار اشاره کرده اند.[22]
شهادت عبدالله بن علی علیه السلام:
السلام علی عبدالله بن امیرالمومنین مبلی البلاءوالمنادی بالولاءفی عرصه کربلا،المضروب مقبلا ومدبرا لعن الله قاتله هانی بن ثبیت الحضرمی.
سن مبارکش هنگام شهادت 25سال بوده است،و برای یاری سیدالشهداء به میدان کارزار رفت وبعد از کشتن چند تن از اشقیاء توسط هانی بن ثبیت به شهادت رسید.
وهنگام رزم چنین رجز می خواند:
من فرزند ان دلاورمردبخشنده ام،او علی نیکوخصال ونیک کرداراست.شمشیررسول خدا درد اور است و هر روزترس وبیم ایجاد می کند.
شهادت عثمان بن علی علیه السلام:
السلام علی عثمان بن امیرالمومنین سمی عثمان بن مظعون،لعن الله رامیه بالسهم خولی بن یزیدالاصبحی الایادی والابانی الدارمی.
عثمان بن علی علیه السلام در سن 21 سالگی به شهادت رسید. و در روایت ضحاک مشرقی چنین آمده است که خولی اصبحی او را هدف تیر قرار داد ،وآن تیر او را بر زمین افکند و در این موقع مردی از قبیله ابان بن دارم با شتاب آمده و او رابه قتل رسانید و سر آن جناب را بریده و آن سر را همراه خود برد .
و در حین جنگ چنین رجز می خواند :
منم همان صاحب افتخارات ،آقایم علی آن فرد نیکو کار و پاکیزه است[23]
او آقا و مولای هر کوچک و بزرگ است و پس از پیامبر وصی و جانشین یاری کننده اوست.
شهادت جعفر بن علی علیه السلام :
السلام علی جعفربن امیر المومنین الصابر نفسه محتسبا و الئائی عن الاوطان مغتربا المستسلم للقتال المستقدم للنزال المکثور بالرجال لعن الله قاتله هانی بن ثبیت الحضرمی[24].
جعفر بن علی علیه السلام در سن 19سالگی به شهادت رسید و در مورد قاتلش اختلاف شده است .بنابر روایت ضخاک مشرقی وی به دست هانی بن ثبیت به شهادت رسید اما بنابر حدیثی که نصر بن مزاحم از اما باقر علیه السلام نقل کرده به دست خولی اصبخی به شهادت رسیدهاست و حین چنین رجیز می خواند
من جعفرم و صاحب افتخارات فرزند علی نیک آرو و بخشنده
در شرافت و عزت من عمو و دایی من کفایت می کند من از حسین علیه اسلام که دریای بخشش و احسان بی کران است حمایت می کنم.
 

پی‌نوشت‌ها:

[1]نسب قریش ص 43 / عمده الطالب ص438 / مقاتل الطالبین ص53/الانوار فی نسب آل النبی المختارص23/رساله فی تواریخ النبی و الآل ص70
[2]جمهره انساب العرب ص47
[3]ارشادج1 ص518 / اعلام الوری ص211
[4]عمده الطالب ص438
[5]مقاتل طالبین ص102 / ابصار العین ص69
[6]عمده الطالب ص 438
[7]تاریخ طبری ج6 ص21 / البدایه و النهایه ج 5 ص312 /ارشادج ا ب 4 ص 517 /جمهره انساب العرب ص 36 اعلام الوری ص 210 / تاریخ یعقوبی ج 2 ص 139 /تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 2009 / اعیان الشیعه ج اص 326 / رساله فی تواریخ النبی و آلال ص 78 / المعقبین من ولد امیر المؤمنین ص 58 / الساده فی سیاده الساده ص 174 / سراج النساب ص 178 المستجاد ص 139 / المناقب ج 3 ص 350 / بحارالنوار ج 42 ب 120
[9]عمده الطالب ص 438 / ابصار العین ص 70
[10]بحارالانوار ج101ص277
[11]اعلام الوری ص 211 / مقاتل الطالبین ص 102
[12]مقاتل الطالبین 104 – 105 / قمقام زخار ص 511 / ابصار العین ص 70 / جلاء العیون ص 678
[13]جلاء العیون فصل 5 ص 437 / مقاتل الطالبین ص 71
[14]مصباح الزائر ص 151- 152 / بحار الانوار ج 101 – 42 ص 330
[15]امالی صدوق م 70 ح 10 / سفینه البحارج 6 ص 132 133 / خصال ب 2 ح 90 / ابصار العین ص 71
[16]خصال 86 ب2 / عمده الطالب ص 437 / سر السلسله العلومیه ص 89 / ابصار العین ص 71
[17]لهوف ص 159 / ارشاد ج2 ص 162 – 163 / مقتل خوارزمی ج 2 ص 34
[18]: بحار الالنوارج45ب37ص40-42/جلاءالعیون ب14ص678-679/ذریعه النجاةص258/ابصارالعین ص 78-79/قمقام زخارص510-511/روضةالشهداءص 415-417/فرسان الهیجاءج1ص373/مناقب ج4ص117
[19]مقتل خوارزمی ج2ص34
[20]مناقب ج4ص117
[21]البدایةوالنهایةج5ص491
[22]الکامل فی التاریخ ج5ص2253/تاریخ طبری ج7ص3056
[23]بحارالانوار ج45ص37/ابصارالعین ص86
[24]بحارالانوارج101ب19ص270

منبع:www.tarikheslam.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط