پیمان مؤاخات‏

مقاله حاضر که مقدمه‏اى است بر شکل‏گیرى پیمان برادرى در مدینه، به بررسى و تحلیل بینش اخوانى و آیین برادرى اسلامى در صدر اسلام مى‏پردازد و تلاش مى‏نماید تا ضمن بررسى مبانى فکرى و فلسفى اندیشه اخوت دینى، نقش این بینش
دوشنبه، 29 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیمان مؤاخات‏
پیمان مؤاخات‏

 

پژوهشگر: دکتر روح اللَّه بهرامى*




 
مقاله حاضر که مقدمه‏اى است بر شکل‏گیرى پیمان برادرى در مدینه، به بررسى و تحلیل بینش اخوانى و آیین برادرى اسلامى در صدر اسلام مى‏پردازد و تلاش مى‏نماید تا ضمن بررسى مبانى فکرى و فلسفى اندیشه اخوت دینى، نقش این بینش و نگرش وَحْیانى را در ایجاد وحدت در پیکره اجتماعى جامعه صدر اسلام بیان کند. نویسنده بدین منظور، موضوع فراخوانى قرآن به اخوت دینى؛ سیره و عمل پیامبر در ارتقاى بینش اخوانى - نسبى جامعه عرب به سطح اخوت دینى و فاصله گرفتن از تعصبات خونى و نژادى «الاخوة فى نسب»؛ و تبلیغات و تشویق‏هاى پیامبر براى ایجاد پیوند برادرى میان مسلمانان را بررسى مى‏کند.

فلسفه برادرى در اسلام‏

اسلام منادى توحید است و توحید در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و تواناى خالق هستى، بلکه به مفهوم توحید در پیکره اجتماع عظیم انسان‏ها با همه تفاوت‏هایشان بود و معناى کامل توحید فقط با اعلام برادرى میان جامعه اسلامى و اجتماع بشرى با یک رویکرد خداگرایانه مصداق عینى پیدا مى‏کرد. در واقع تحقق اندیشه توحیدى در صورت اجتماع بشرى احساس و درک این اندیشه بود که انسان از منشأ واحدى است و از روح واحدى حرکت یافته و از پیکره واحدى خلق شده است. این وحدانیت زمانى صورت تکاملى خود را پیدا مى‏کرد که انسان‏ها این احساس را اجتماعى کنند و در سایه اعتقاد توحیدى در جمع برادران ایمانى و موحد درآیند و به مصداق «إنّما المؤمنون إخوة ...»1 در حلقه اجتماع انسان‏هاى مؤمن همه را برادر خویش بدانند و براى نجات برادران ایمانى و خدایى خویش از هیچ تلاشى فروگذار نکنند. این‏گونه برادرى، منادى و مروّج نوعى بینش است که در آن همه کینه‏ها، نفرت‏ها، جهل‏ها، حق‏کشى‏ها و نابرابرى‏ها کنار گذاشته مى‏شود و همه مردم در جامعه اسلامى براى تحقق اجتماعى برادرانه تلاش مى‏کنند که در آن برابرى و عدالت تمام بت‏هاى موهوم طبقاتى و امتیازات ستمگرانه را از روى کره خاکى و صفحه زندگى اجتماعى نابود مى‏کند و با حذف دوگانه‏گرایى‏ها، تفرقه‏ها و تضادها، وحدت و یکتایى را نوید مى‏دهد.
این بینش بر خصومت‏ها، ستیزه‏گرى‏ها، سرکشى‏ها و جدال‏هاى بى‏پایان و پر ملال اجتماع انسان‏ها خط بطلان مى‏کشد. تجلى زیباى این بینش اجتماعى را باید در سیره حضرت رسول(ص) و عصر طلایى اسلام جست‏وجو کرد. پیامبر در اندک زمانى با چنین نگاه و بینش فلسفى در صحنه عمل اجتماعى، تصویرى به یادماندنى از برادرى اسلامى ترسیم کرد. یکتایى اعتقادى و اجتماعى که حضرت رسول با جنبش الهى خویش ترویج کرد، توانست در میان اجتماعى از اعراب بادیه‏نشین و قبایل متعددى که تماماً در خودسرى، ستیزه‏گرى، برادرکشى، ستمگرى، نابرابرى و نابرادرى بودند، روحیه الفت و مواخات ایجاد کند.2؛ روح انحصارگرایى قبیله‏اى، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعیض را در صحنه اجتماعى و جغرافیایى انسانى و سیاسى عربستان بزداید؛ شرک را به توحید مبدل سازد و شرک، نه تنها در مراتب اعتقادى بلکه در مراتب اجتماعى جاى خود را به وحدانیت و یکسانى بدهد. از این‏رو نداى برادرى پیامبر اسلام درصدد بود که شرک اجتماعى را به توحید اجتماعى مبدّل کند و آن‏را با عقیده به توحید اعتقادى و ایمانى همراه ساخته، در سایه توحید اعتقادى - اجتماعى، قسط و عدالت اجتماعى که هدف رسالت الهى پیامبران است محقق سازد.
پس جهان‏بینى توحیدى و اجتماعى حضرت رسول و آیین اسلام، منادى نظام توحیدى - اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى است تا با ایجاد جامعه‏اى برادروار و برابروار، قطب‏هاى طبقاتى و امتیازات ناحق و ناشایسته زمان را در هم بریزد و زیربناى اجتماعى - اقتصادى جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحید اعتقادى - اجتماعى دگرگون سازد.
برادرى، اعلام ماهیت یک‏نواخت و سرشت متوازن و صداى یکتاى همه انسان‏هاست و اعلام این اصل است که انسان‏ها با هم هستند و همه انسان‏ها با همه رنگ و صورت‏ها و شکل‏ها و انساب و قبایل و اقوام و نژادهایى که براى خویشتن واحد متصور شده‏اند، همه از یک منشأ و ریشه اصیل واحد و یکتاى الهى‏اند و حبل متین خداوند رشته‏اى نامرئى در تاروپود همه انسان‏ها دمیده است که با توسل به آن وحدانیت خویش را مى‏یابند.3
در واقع پیامبر آمد تا با شعار برادرى طرز تلقى بشر آن روزگار را تغییر دهد و مبنا و فلسفه جدیدى دراندازد که الگوى زندگى اجتماعى و بینش اجتماعى - الهى انسان‏ها باشد و دیدگاه فلسفى انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودى انسان متحول سازد و مبناى انسان‏شناسى نویى پایه‏گذارى کند که ریشه در هستى‏شناسى، خداشناسى و توحید اعتقادى دارد. این‏که انسان‏ها همه از یک منشأ هستند و این منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدایى در خلق انسان و هستى و هم به لحاظ حیات اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى و سیاسى تجلى کند. برادرى مبلّغ برابرى و هم‏ترازى انسان‏هاست و ضد انسان‏کشى، ستمگرى، فاصله اجتماعى و طبقاتى، نژادپرستى و برترى‏جویى نژادى.
همه انسان‏ها از نگاه اسلام و پیامبر از یک منشأ خدایى و قدسى‏اند و از یک کل واحد تنیده شده‏اند. همه فرزندان آدم و حوایند4 و اعتقاد به اراده الهى و تحقق آن اراده روى زمین و امانت‏دارى الهى برعهده بشر است. تنها چیزى که سبب انشعاب، افتراق و نابرادرى‏ها شده، آن جزء از اراده انسانى است که او را به جاى این‏که به منبع واحد الهى متصل و به منشأ واحد خلقت انسانى متوجه کند و به‏سوى سرچشمه برادرى بکشاند - برخلاف آن سرشت الهى - بر خلاف آن جهتِ قدسى گام برداشته، از وحدانیت اجتماعى - اعتقادى به شرک اجتماعى - اعتقادى مى‏کشاند. اسلام منادى مبارزه با شرک اعتقادى - اجتماعى است و جاودانه به‏سوى توحید در اعتقاد و عمل دعوت مى‏کند. دعوت به برادرى در سنت حضرت رسول از همین جا نشأت گرفته است.

قرآن و فراخوانى به اخوت اسلامى‏

اعمال، رفتار و سلوک پیامبر(ص) و نیز عملکرد سیاسى و اجتماعى ایشان در تمام دوران حیات تاریخى‏اش منشأ و ریشه در وحى الهى داشت و پیمان برادرى و تفکر اخوانى آن حضرت برگرفته از تعالیم خدایى و آموزه‏هاى قرآنى بود. براى فهم عمل تاریخى، سیاسى و اجتماعى پیمان اخوت و تبلیغات حضرت رسول به برادرى و برابرى در دوران پیش از هجرت و پس از آن در مدینه، توجه به متن مقدس قرآن کریم و آموزه‏هاى قرآنى در این باب اهمیت فوق‏العاده دارد.
قرآن کریم به مسئله اخوت و برادرى دینى مسلمانان اشاره کرده است و این مسئله را یکى از عوامل محورى در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق برمى‏شمارد. خداوند بهترین راه وحدت و ترویج و تبلیغ آن‏را وحدت براساس برادرى دینى و اخوت اجتماعى - اعتقادى مى‏داند و آن‏را نعمتى عظیم قلمداد مى‏کند که جامعه مسلمانان را از پراکندگى، تنهایى، نزاع‏هاى درونى و طاقت‏فرساى قومى، قبیله‏اى، نژادى و برترى‏جویى‏هاى بى‏محتوا نجات و به اتحاد سوق مى‏دهد. آیات الهى مفهوم برادرى را از ماهیت انحصارى، انسانى و قبیله‏اى آن خارج ساخته، از منظرى والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح مى‏کند، بدان مى‏پردازد.
در جامعه جاهلى عرب پیش از اسلام آن‏چه از برادرى منظور بود، برادرى نسبى و سببى بود و نسب واحد و پیوندهاى خونى و نسبى در فرهنگ جاهلیت ارجحیت ویژه‏اى داشت. به‏طور کلى برادرى در قاموس عرب چندین بار معنایى را در برداشت:
1-. برادرى نسبى براساس پدر واحد (در سطح خانوادگى)؛
2-. برادرى براساس برادرخواندگى، صمیمیت و دوستى برادرانه؛
3-. برادرى قبیله‏اى براساس تعصب قبیله‏اى و نیاى واحد و یا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.5
همه این سه نوع برادرى در شبه جزیره عربى عصر جاهلى وجود داشت و عصبیت قبیله‏اى، نسبى و قومى مبناى کلى آنها بود و رفتار سیاسى - اجتماعى جامعه عرب بر این اساس شکل مى‏گرفت. برادران در مقابله با بنى‏اعمام خود با هم‏دیگر متحد مى‏شدند و در مقابل آنها قرار مى‏گرفتند. بنى‏اعمام براى مقابله و مبارزه با تیره‏ها و رقباى دیگر با یک‏دیگر متحد مى‏شدند و تیره‏ها و طوایف براى مقابله با تیره‏ها و طوایف رقیب به هم‏دیگر نزدیک مى‏شدند و قبایلى که از نسب واحدى بودند براى مقابله با قبایل دیگر صف‏آرایى مى‏کردند و با اعضاى قبیله خود متحد مى‏شدند. این قانون معیار دفاع از کیان سیاسى - اجتماعى و اقتصادى قبیله بود.
قرآن کریم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانى سه‏گانه فوق، معنا و مفهوم جدیدى به حوزه معنایى و لغوى این واژه افزود که علاوه بر دربرداشتن مفاهیم بالا و اصلاح آنها و جایگاه هر کدام در روابط سیاسى - اجتماعى مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده‏ترى ارائه مى‏داد که کارکرد آن در عرصه حیات سیاسى - اجتماعى جامعه قبیله‏اى عرب در دوره اسلامى توانست استحاله‏اى عظیم در فرهنگ‏ها، سنت‏ها و باورهاى قبیله‏اى ایجاد کند. از این راه به خلق فرهنگ و معناى جدید و وسیع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عینیت پیدا کرد. پیامبر اسلام در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى رنج‏ها و محنت‏هاى بسیار کشید تا جامعه عصر جاهلى را از وضع رقت‏بارى که همواره آنان را در مقابل یک‏دیگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنى‏ها آسایش و آرامش از زندگى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معیارها و طبقات انساب را6 که حق و باطل در پیوند و ارتباط طبقاتى با آنها معنى پیدا مى‏کرد، از فرهنگ اجتماعى جامعه عرب حذف نماید و یا آن را جهت داده، در فرهنگ جدید به‏کار گیرد.
کاربست این بار معنایى از اخوت قرآنى که به اخوت دینى و برادرى اعتقادى تعبیر شد، باعث گردید تا فرهنگ «الأخوّة فی نسب» همراه با معیارهاى جاهلى خود در صحنه زندگى اجتماعى و سیاسى اعراب تعدیل شود و فرهنگ «الأخوّة فی الدین» جاى آن را بگیرد.
فرهنگ اخوت دینى اکثر معیارهاى نژادى و خونى که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادرى دینى را جانشین آن ساخت. هر زمان ریشه‏هاى فرهنگ جاهلى به سبب تعصبات کور قبیله‏اى بیدار مى‏شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن مى‏پرداخت. زمانى پیامبر به دلیل علاقه‏اش به یک غلام حبشى که در بستر بیمارى افتاده بود، مورد اعتراض برخى از مهاجران و انصار قرار گرفت، به‏طورى که برخى از آنان گفتند: ما خانمان خود را رها کردیم و در خدمت رسول بیامدیم. هیچ کس این ندید از او در زندگى و بیمارى و مرگ که این غلام سیاه دید.7
در همین جا بود که آیه ذیل بر پیامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلى که هنوز در اندیشه برخى مسلمانان خودنمایى مى‏کرد، مبارزه کند و فضیلت و برترى را به تقوا و پرهیزگارى در میان ابناى بشر منحصر نماید:
«یا أیّها الناس إنّا خلقناکم مِن ذکر و انثى و جعلناکم شعوباً و قبایل لتعارفو إنَّ أکرمکم عنداللَّه أتقیکم إنَّ اللَّه علیم خبیر».8
در آیاتى قبل از این، مسلمانان برادران دینى قلمداد گردیده‏اند و بر وظایف دیگر برادران دینى در رفع اختلاف میان آنها تأکید شده است:
«إنّما المؤمنون إخوة فأصْلحوا بین أخوَیْکم واتقواللَّه لعلکم ترحمون»9 مسلمانان برادران دینى یک‏دیگرند. پس میان آنها صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد رحمت او قرار گیرید»
مبارزه قرآن با برترى‏طلبى‏هاى جاهلى، اعلان نسب واحد براى تمام ابناى بشرى و اعلام برابرى آنها و رد افتخارات واهى انسابى، مشهور است و این که فضیلت در نسب نهفته نیست، بلکه نسب‏ها همواره به یک نسب ختم مى‏شوند، بنابراین فضیلت و برترى نه برمعیار نسب، که بر معیار تقواى دینى است و برادرى واقعى در برادرى دینى نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشى، ردیه‏اى بود بر تفکرات برترى‏جویانه و انسابى که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسى و خزرجى، مضرى و ربیعى و ... را در مقابل هم قرار مى‏داد.
بنابراین قرآن و آموزه‏هاى الهى با ترویج و تبلیغ ارزش‏هاى الهى و دینى از راه اخوت اسلامى در جان و روح مسلمانان، ریشه درخت کهن‏کین و تفاخر نژادى و نَسَبى را قطع کرد.
در سراسر آیات قرآن که پیوندهاى نَسَبى و واژه اخوت و مشتقات آن ذکر شده، معانى مختلف برادرى از جمله برادرى طایفه‏اى، نسبى، دینى و سببى بیان گردیده و همواره ویژگى‏ها، خصلت‏ها، امتیازات، منافع و مضار هر یک یادآورى شده است. خداوند، در این آیات اخوت دینى (الأخوَة فی الدین) را برترین و عمیق‏ترین مفهوم اجتماعى براى اتحاد جامعه اسلامى یاد مى‏کند و وظایف و لوازم برادرى دینى را خاطرنشان مى‏نماید و با تأکید، ارزش‏هاى بیهوده برادرى انسابى که مایه تفاخر پوچ و بى‏معنى است، فسخ مى‏کند.
با مداقه و تفحص در متن آیات قرآن مى‏توان اهداف گوناگون اخوت را چنین دسته‏بندى کرد:
1-. اصلاح امور مسلمانان به‏وسیله برادران دینى؛10
2-. توسعه برابرى و برادرى اجتماعى و اقتصادى (تحقق عدالت)؛11
3-. رعایت حقوق برادران دینى؛12
4-. نجات و رستگارى انسان با تقویت فضیلت‏هاى انسانى به‏وسیله تقوا و مبارزه با نژادپرستى و معیارهاى طبقاتى؛13
5-. اجراى احکام الهى در توارث، وصایت و حقوق خانوادگى؛14
6-. ترویج حسن ایثار و انفاق؛15
7-. ایجاد اتفاق و اتحاد میان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامى؛16
8-. تعیین مرزبندى میان کفر و ایمان‏17 و اقامه ضروریات دین.

اهمیت و مقام اخوت دینى از دیدگاه رسول اکرم‏

از آن‏جا که هدف رسالت پیامبر ایجاد قسط در جامعه اسلامى بود، بدون تردید تحقق این موضوع جز از راه اخوت دینى و برادرى و الفت میان مجموع مسلمانان ممکن نبود؛ زیرا تنها با احساس برادرى و الفت دینى دل‏هاى مسلمانان به‏هم نزدیک مى‏شود و تعاون و همکارى براى ساختن امت اسلامى به‏وجود مى‏آید و ایثار و از خودگذشتگى براى برادران دینى معنا پیدا مى‏کند و برابرى و قسط اسلامى در سایه اخوت اعتقادى محقق مى‏شود. از این‏رو پیامبر اسلام(ص) از آغاز به ترویج و تبلیغ بینش اخوانى میان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آیات الهى درباب وظیفه و مسئولیت مسلمانان در برابر یک‏دیگر به‏عنوان برادران دینى، در عمل نیز براى ایجاد اتحاد و برادرى تلاش وافر کرد. آن حضرت مفهوم برادر دینى را از مفهوم برادر سنتى رایج میان جامعه عرب جدا نمود و مفهوم نو برادرى دینى را در خدمت حق‏طلبى، عزت و حرمت انسان قرار داد. درکنار این مفهوم سازى و تعریف جدید از برادرى، رد ارزش‏هاى خونى و متعصبانه و برادرى سنتى را وجهه همت خویش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشى و مباهات، قتل و کشتار، خیانت و ظلم و شقاوت در حق هم‏نوعان و برادران انسانى و دینى که برمحور دفاع کورکورانه از حریم خاندانى و قبیله‏اى شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادرى را از سطح روابط درون نژادى و خونى که عامل بروز رفتارهاى سیاسى - اجتماعى ناصواب بود، به سطحى شایسته و فراتر میان تمام انسان‏ها بدل کرد که در حوزه آن انسان به‏عنوان عزیزترین خلقت هستى با بهره‏گیرى از اخوت دینى صورت‏ها و مرزبندى‏هاى نژادى، مکانى، خونى، قومى و طبقاتى را درهم شکند و مرزى متعالى و دینى و اعتقادى براى دوست داشتن، عشق ورزیدن، الفت، برادرى و برابرى ایجاد کند و خانواده بزرگى از انسان‏هاى مؤمن تشکیل دهد که در آن خواهران و برادران دینى در مقابل یک‏دیگر احساس مسئولیت و وظیفه کنند و براى اداى آن بکوشند.18
پیامبر در طول زمام‏دارى خود در عمل، گفتار و سلوک خویش معناى برادرى دینى را محقق ساخت. در مکه زمانى که مسلمانان از هر سو مورد تهدید مشرکان و غیر مسلمانان بودند، تازه‏واردان به اسلام را تشویق مى‏کرد برادر یک‏دیگر باشند و با یک‏دیگر متحد شوند. رمز موفقیت و پیروزى‏هاى بعدى وى تا حد زیادى مرهون تشویق و تقویت بینش اخوانى و در گرو ایجاد پیوند برادرانه در جامعه اسلامى بود.
او در مکه میان عده‏اى از مسلمانان پیوند برادرى ایجاد کرد و آنها را دوبه‏دو برادر ساخت. خود نیز به این وظیفه عمل کرد و در روزهاى نخستین دعوتش پایه‏هاى آن را بر برادرى بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، على(ع) را برادر خویش قرار داد.19
اهمیت مقام برادرى در کلام پیامبر چنان است که مى‏گوید: هیچ عملى را بیش از سه کار دوست ندارم و یکى از این سه کار، همیارى و برادرى دینى در قبال برادران موحد است:
«هیچ عملى را بیش از سه‏کار دوست ندارم: سیرکردن گرسنگى مسلمانان، پرداختن وامش، و برطرف ساختن اندوه از پیشانى‏اش؛ کسى که از مؤمنى اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخیز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به یارى بنده‏اش است تا وقتى که بنده‏اش به کار یارى برادرش باشد».20
معلوم است فقط در جامعه‏اى که احساس برادرى دینى وجود دارد، چنین ایثار و همکارى و همیارى تجلى پیدا مى‏کند. در بخشى دیگر فرمود: «المسلم أخوالمسلم لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه: مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمى‏دارد و دست از یارى‏اش بر نمى‏دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسلیم نمى‏سازد.»21
در ترویج فرهنگ برادرانه و عیب‏پوشى از برادران دینى که آن را از اهم وظایف یک برادر دینى قلمداد مى‏کند مى‏فرماید:
«مَن ستر عورة أخیه المسلم ستراللَّه عورته یوم‏القیامة: هر کس راز و عیب برادر دینى خویش را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را مى‏پوشاند».22
نیز مى‏فرماید: «مثل‏الأخوین مثل الیدین یغسل أحدهما الآخر: مَثَل دو برادر دینى مثال دو دست است که هم‏دیگر را شست‏وشو مى‏دهند».23
هم‏چنین براى تشویق همیارى و جلوگیرى از اجحاف، برادران دینى را موظف مى‏سازد که به هیچ وجه به هم‏دیگر ظلم روا ندارند؛ یک‏دیگر را رها نسازند؛ حاجت یک‏دیگر را برآورده سازند و عیب یک‏دیگر را بپوشانند.24
در همین باره، پیامبر اسلام و ائمه و اولیاى دین، در گفتارهاى بسیارى، حقوق برادرى اسلامى را از دید اسلام بیان کرده‏اند. در این جا به یک حدیث ارزنده دیگر از پیامبر اکتفا مى‏کنیم که در آن تمام حقوق برادران دینى ذکر شده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد 74 آورده است. در این حدیث وظایف جامعه مؤمنان و برادران دینى به صورت جامع در سى ویژگى بیان شده است:
پیامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دینى مسلمانش سى حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمى‏گردد مگر به اداى این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:
1-. یغفر زلته: لغزش‏هایش را ببخشاید.
2-. یرحم عبرته: در ناراحتى‏ها به او مهربانى کند.
3-. یستر عورته: عیوب و اسرارش را مخفى دارد.
4-. یقیل عثرته: اشتباهات او را جبران کند.
5-. یقبل معذرته: عذر او را بپذیرد.
6-. یردّ غیبته: در برابر بدگویان از او دفاع کند.
7-. و یدیم نصیحته: همیشه خیرخواه او باشد.
8-. یحفظ خلته: در حفظ دوستى او کوشا باشد.
9-. یرعى ذمته: آن‏چه را که بر ذمه اوست، مراعات نماید.
10-. یعود مرضه: در وقت بیمارى از او عیادت کند.
11-. یشهد میته: در هنگام مرگ او را تشییع نماید.
12-. یجیب دعوته: دعوت او را اجابت کند.
13-. یقبل هدیته: هدایاى او را بپذیرد.
14-. یکافأ صلته: عطاهاى او را جبران نماید.
15-. یشکر نعمته: نعمت او را شکرگزارى کند.
16-. یحسن نصرته: به دوستى او را یارى نماید.
17-. یحفظ حلیلته: ناموس او را حفظ کند.
18-. یقضى حاجته: حاجت و نیاز او را برآورده سازد.
19-. یشفع مسألته: براى نیاز و درخواستش نزد دیگران شفاعت کند.
20-. یسمت عطسته: عطسه او را تحیت بگوید.
21-. یرشد ضالته: او را ارشاد نماید.
22-. یرد سلامه: به سلامش پاسخ بگوید.
23-. یبرّ أنعامه: انعام او را به خوبى بدهد.
24-. یطیب کلامه: کلامش را نیکو بپندارد.
25-. یصدق اقسامه: سوگند او را تصدیق و قبول کند.
26-. یوالی ولیَّه: با دوستش دوستى کند.
27-. لایعادیه: با او عداوت نکند.
28-. ینصره ظالماً و مظلوماً فأما نصرته ظالماً و یرده عن ظلمه و أما نصرته مظلوماً فیعینه على اخذ حقه: در یارى او بکوشد چه ظالم باشد چه مظلوم؛ اما یارى او در حالى که ظالم باشد به این است که او را از ظلمش بازدارد و در حالى که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نماید.
29-. لا یخذله و لا یسلمه: او را در برابر حوادث بى‏یاور نگذارد.
30-. و یحب له من‏الخیر ما یحب لنفسه و یکره له من‏الشر ما یکره لنفسه: و هر آن‏چه را براى خود مى‏پسندد، براى دوستش بپسندد و هرچه از بدى براى خود نمى‏خواهد، براى او نیز نخواهد.25

اخوت اسلامى در مکه (مؤاخات اولیه)

نخستین منابع تاریخ اسلام، در باب چگونگى مؤاخات میان مسلمانان مکه، توضیحات دقیقى ارائه نمى‏دهند. تنها در کتابهاى سیره به بحث مؤاخات در مکه اشاره گردیده و از آن با عنوان «المؤاخات اولیه» یاد شده است.
برخى از منابع متأخر اساساً مؤاخات اولیه را منکر شده‏اند؛ بحثى که اغلب به تضادهاى سیاسى و فرقه‏اى شیعه و سنى باز مى‏گردد. برخى از مؤلفان و سیره‏نویسان اهل‏سنت براى انکار برادرى رسول اکرم با على(ع) - که شیعیان به استناد آن على را به‏منزله برادر و جانشین حضرت رسول قلمداد مى‏کنند - به مخالفت و رد روایت‏هاى مربوط به «المؤاخات اولیّه» پرداخته و استدلال کرده‏اند که مؤاخات فقط در مدینه و میان مهاجر و انصار انجام شد. با این همه، برخى از منابع از پیمان اخوت نخستین میان مسلمانان مکه سخن به میان آورده‏اند. این منابع خواسته‏اند توضیحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامى در مدینه تکمیل نمایند. از این‏رو یکى از زمینه‏هاى اخوت مدینه را اخوت در مکه مى‏دانند و از دو پیمان اخوانى در صدر اسلام تحت عنوان «المؤاخات‏المدنیه» و «المؤاخات المکیه» یا «المؤاخات أولیّه» و «المؤاخات‏الثانیه» یاد مى‏کنند. این منابع زمانى که به توضیح و تشریح جریان پیمان مؤاخات مدینه مى‏پردازند، به‏صورت جداگانه به پیمان اخوت مکه اشاره نمى‏کنند، بلکه در حاشیه این پیمان از مؤاخات مکه به مثابه مقدمه پیمان اخوت مدینه سخن به میان مى‏آورند. براى همین، برخى مانند ابن تیمیه به رد آن پرداخته و دلایلى در این باب اقامه کرده‏اند.26
در منابعى که بر ذکر پیمان اخوت در مکه اشاره کرده‏اند، به روند چگونگى پیمان مذکور و این بحث که پیمان مذکور در کدام مکان خاص و کدام روز معیّن اتفاق افتاده، اشاره‏اى نشده است.
مسلّم است که پیامبر از آغاز، وحدت و برادرى اسلامى را یک راه حل مناسب براى ایجاد امت واحده مى‏دانست و ضرورت اتحاد نیروهاى مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنى بر الفت میان مسلمانان و برابرى و برادرى، این بینش و ضرورت تاریخى را تکمیل نموده بود.
پیامبر، براساس این بینش الهى و انسانى، رسالت خود را در ایجاد آن مى‏دید و در هر زمانى که کسانى به اسلام در مى‏آمدند، سعى مى‏کرد میان آنها رابطه برادرى ایجاد کند تا در سایه وحدت و وفادارى مسلمانان، قدرت دفاع از حریم اسلام را تقویت نماید و فاصله طبقاتى و نژادى رایج در عصر جاهلى را بدین‏صورت میان تازه مسلمانان از بین ببرد. عقد پیمان اخوت مدینه قدمى بزرگ‏تر در راستاى تقویت این طرز تفکر بود. پس نمى‏توان ماهیتاً تفاوتى میان هدف پیامبر در ایجاد عقد اخوت در مکه و مدینه احساس کرد، مگر آن‏چه که مربوط به وضع اجتماعى و اقتصادى میان مهاجر و انصار در هنگام پیمان مدینه بود؛ زیرا در آن زمان علاوه بر این که پیامبر قصد داشت رابطه و الفت میان مسلمانان را با این پیمان مستحکم سازد و زمینه تشکیل امت اسلامى را فراهم سازد، کمک انصار به مهاجران که از دیار خود کوچیده بودند، عامل مضاعفى در تحکیم پیمان برادرى در مدینه بود و در سایه پیمان مذکور برادران مهاجر مى‏توانستند از مساعدت‏هاى مالى انصار بهره گیرند27 و حتى از یک‏دیگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامى که مهاجران از غنائم جنگى بهره‏مند شدند و گشایشى در امور حاصل شد، رابطه ارث و میراث براساس اخوت، به حکم خداوند قطع گردید28 و به نزدیکان میت سپرده شد.
هدف نهایى پیامبر از ایجاد عقد اخوت دینى میان مسلمانان، توسعه بینش برادرى و برابرى اسلامى بود، به‏ویژه که سعى کرد در اخوت، حریم‏هاى برترى‏طلبى و اشرافیت‏خواهى را بشکند. از این‏رو میان برده و اسیر و سیاه حبشى و سید قریشى رابطه اخوت ایجاد کرد؛ چنان‏که میان زید بن حارثه و حمزة بن‏ابى‏طالب ایجاد کرد. عظمت اسلام از همین‏جا آغاز مى‏شود که در مدت کوتاهى پس از بعثت پیامبر، تعلیمات وى چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهى جز مبارزه و براندازى آن ندیدند. تعالیمى که ابى‏عبیده جراح را با سالم مولى‏ابى‏حذیفه؛ عبیدة بن حارث و بلال حبشى؛ و حمزه و زید را در یک ردیف قرار داد. این نشانه‏هاى آشکارى از فرو ریختن دیوارهاى بلند عُجْب و غرور و یک‏سان شدن آنها و نویدى بر ایجاد جامعه‏اى واحد و عدالت‏جو بود. اشرافیت مکه بیش از هر چیز از این مسئله وحشت داشت و به آن اعتراض مى‏کرد، ولى جامعه اسلامى و رهبر الهى (پیامبر) به آن مباهات مى‏کرد.
پیامبر همواره در مکه و مدینه این رویه را ادامه داد و برادرى را تشویق و ترغیب کرد و براى تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشید. در مدتى که در مکه بود، بنا به روایت منابع میان هیجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدینه بنا به ضرورت‏هاى اعتقادى و سیاسى و اقتصادى امر اخوت دینى براى تشکیل جامعه‏اى واحد به شکل منسجم‏تر دنبال شد و با عقد پیمان المؤاخات ثانى، این نوع بینش و نگرش در جامعه اسلامى مستحکم گردید. پاره‏اى از منابع تاریخ اسلام که به مؤاخات در مکه اشاره کرده‏اند، فهرست‏هایى از کسانى را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کرده‏اند. در اکثر منابع، فهرست واحدى از برادران هم پیمان در مکه آمده، و این تواتر نشان‏دهنده صحت روایت مذکور است. بلاذرى درانساب‏الاشراف، ابن‏سیدالناس در سیرةالنبویه، صالحى در سبل‏الهدى همگى از هیجده تن که در مکه عقد اخوت بسته‏اند، یاد مى‏نمایند. در ذیل، فهرست‏هایى که به این بحث پرداخته‏اند با تغییرات مختصرى که دارند، ارائه شده است:
ردیف مؤاخات مکه ازانساب الأشراف بلاذرى‏29
1 حمزه و زید بن حارثه‏
2 ابى‏بکر و عمر
3 عثمان و عبدالرحمن بن عوف‏
4 زبیر بن عوام و عبداللَّه بن مسعود
5 عبیدة بن حارث و بلال حبشى‏
6 مصعب بن عمیر و سعد بن ابى وقاص‏
7 ابى عبیدة بن الجراح و سالم مولى أبى حذیفه‏
8 سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللَّه‏
9 على بن ابى‏طالب(ع) و محمد رسول‏اللَّه(ص)
ردیف مؤاخات مکه از السیرة النبویه ابن سیدالناس‏30
1 ابى‏بکر و عمر
2 حمزه و زید بن حارثه‏
3 عثمان و عبدالرحمن بن عوف‏
4 زبیر و ابن مسعود
5 عبیدة بن حارث و بلال حبشى‏
6 مصعب بن عمیر و سعد بن ابى وقاص‏
7 سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللَّه‏
8 ابى عبیده جراح و سالم مولى ابى حذیفه‏
9 على بن ابى‏طالب(ع) و محمد بن عبداللَّه(ص)
ردیف مؤاخات مکه از سبل‏الهدى و الرشاد فى سیرة خیرالعباد31
1 ابى‏بکر و عمر
2 حمزه و زید بن حارثه‏
3 عثمان و عبدالرحمن بن عوف‏
4 زبیر بن عوام و عبداللَّه ابن مسعود
5 عبیدة بن الحارث و بلال حبشى‏
6 مصعب بن عمیر و سعد بن ابى وقاص‏
7 عبیده و سالم مولى ابى حذیفه‏
8 سعید بن ابى زید و طلحة بن عبیداللَّه‏
9 على بن ابى‏طالب(ع) و حضرت رسول(ص)

پی‌نوشت‌ها:

*. استادیار گروه تاریخ دانشگاه لرستان.
1-. حجرات (49) آیه 10.
2-. «واعْتصموا بحَبْل‏اللَّه جمیعاً و لا تفرقوا واذْکروا نعمت‏اللَّه علیکم إذْ کنتم أعدآءً فألَّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً و کنتم على‏ شفا حفرة من‏النار فأنْقذکم منها کذلک یبیِّن‏اللَّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون». آل‏عمران (3) آیه 103.
3-. همان.
4-. «یا ایها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و اُنثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انَّ أکرمکم عنداللَّه اتقیکم إنّ اللَّه علیم خبیر». حجرات (49) آیه 13.
5-. «الأخوّة فی النسب، الأخوّة فی الصداقةَ، الأخوّة فى الدین» نگاه کنید به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان‏العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413 ق) ج 1، ص 22.
6-. انساب عرب به طبقات مختلفى چون: جدم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، أسره، عترة، ذریه و زاد تقسیم مى‏شد و مناسبات اجتماعى و قبیله‏اى بر محور دورى و نزدیکى روابط خونى و نژادى بر هر یک از آنها استوار بود. نگاه کنید به: السید محمود شکرى الآلوسى، بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بى تا) ج 3، ص 191 - 188.
7-. ابوالفتوح رازى، روح‏الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378) ج 18، ص 44.
8-. حجرات (49) آیه 12.
9-. همان، آیه 10.
10-. همان، آیات 9 - 10 و بقره (2) آیه 178.
11-. آل‏عمران (3) آیات 103 - 102 و توبه (9) آیات 12 - 11.
12-. همان.
13-. حجرات، آیه 47.
14-. احزاب (33) آیات 4 - 5 و بقره، آیه 178.
15-. بقره، آیه 220 و توبه، آیات 11 - 12.
16-. آل‏عمران، آیات 102 - 103.
17-. توبه، آیات 11 - 12.
18-. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22، ص 172.
19-. ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‏تا) ج 1، ص 238 - 239.
20-. ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج‏1، ص 497.
21-. ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص 173.
22-. همان.
23- همان.
24-. صفى‏الرحمن المبارکغورى، الرحیق المختوم، بحث فى‏السیرة النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا) ص 21.
25-. ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج 22، ص 174 - 175 (به نقل از بحارالانوار، ج 74).
26-. امام محمد یوسف‏الصالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، (بى جا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3، ص 534.
27-. ابن سعد، پیشین، ص 293.
28-. انفال (8) آیه 75.
29-. احمد بن یحیى بلاذرى، انساب‏الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللَّه، (بیروت، دارالمعارف، بى تا) ج 1،ص 270.
30-. ابن سیدالناس، السیرةالنبویة (عیون‏الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م) ص 264.
31-. الشامى، پیشین، ص 532 - 538.

کتابنامه‏
- الآلوسى، السید محمود شکرى، بلوغ‏الارب فى معرفة احوال‏العرب، (بیروت، دارالکتب‏العلمیه، بى‏تا)ج‏3.
- ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‏تا)، ج 1.
- ابن سیدالناس، السیرةالنبویة (عیون‏الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م)
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‏العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق) ج 1.
- بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب‏الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللَّه، (بیروت، دارالمعارف، بى تا) ج‏1.
- رازى، ابوالفتوح، روح‏الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378)، ج 18.
- الصالحى الشامى، امام محمد یوسف، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، (بى تا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3.
- المبارکغورى، صفى‏الرحمن، الرحیق المختوم، بحث فى السیرةالنبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا)
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22.
- یعقوبى، ابن واضح، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج 1.

منبع مقاله : www.tarikheslam.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط