نویسنده: ادوارد ژوزف
بدون تردید یکی از عوامل بزرگ رابطه ی کنونی و طرز تفکر و معیشت و سیاست آن اصول و مبانی تمدن لاتینی است. اینکه غالباً صحبت از نژاد لاتینی به میان آمده صحیح نیست زیرا نژاد بالاخص بنام لاتین وجود ندارد بلکه یک تمدن لاتینی موجود است که امروزه اغلب ملل از اصول آن پیروی می کنند خواه این تمدن از پیشینیان به آنها به ودیعه رسیده خواه تمام یا قسمتی از آن را خود اختیار کرده باشند. از لحاظ قدمت تمدن لاتینی را نمی توان در عداد تمدنهای باستانی مانند ایران ـ یونان ـ کلده و آشور ـ مصرـ چین ـ هند بشمار آورد ولی ضمناً باید گفت که تمدن لاتینی بالنسبه قدیم است.
مهد این تمدن دریای مدیترانه می باشد که رومیان آن را «دریای ما»mare nostrum و عربها آنرا بحرالروم می خوانند. در کرانه های این دریا نژادهائی مختلف زندگی می کنند که قدیم ترین آنها نژاد ایبری Iberes است. (1) ایبریها از گروه مستطیل الراس dolichocéphale هستند و دارای پوست سفید و قد کوتاه و استخوان بندی محکم می باشد و از همان نژاد سیاه پوستان افریقائی هستند با این تفاوت که افریقائیها سیاه ولی ایبریها سفیدپوست می باشند. نژاد ایبری به هیچ وجه با نژاد آلپیAlpius که غالباً سلتی Celtes نیز نامیده می شود و از گروه قصیر الراس brachycéphale است پیوستگی ندارد و حتی از اسکاندیناویها که از همان طایفه ی مستطیل الراس هستند متمایز است. مرکز اببریها در حاشیه ی غربی مدیترانه است و این نژاد عبارت از بربریها و ایطالیائیها و اسپانیائیها و فرانسویهای جنوبی می باشد و بدین ترتیب یک واحد اروپا و افریقائی را تشکیل می دهد ولی بواسطه انتقالات و مهاجرتها و جنگهای عدیده پی در پی اختلاط و امتزاجی در این نژاد به عمل آمده است. از طرف دیگر اهالی شمال که آنها را شمالی Nordiques می نامند همواره مترصد بوده اند که خود را به جنوب اروپا برسانند و از سرمای سخت نواحی شمال خود را رهانیده به مناطق گرم نزدیکتر کنند و از این رو مدام به یونان و ایتالیا و اسپانیا و حتی به ممالک شمالی قاره آفریقا هجوم می آوردند. اگر چه طبعاً بواسطه ی این عوامل در اثر آمیزش با نژادهای دیگر اختلاطی در نژاد ایبری روی داده معهذا نژادهائی که در طی قرون گذشته در نواحی مدیترانه مستقر گشته اند از نژاد ایبری متمایزاند. در قسمت جنوبی مدیترانه نفوذ عربها که از نژاد سامی سفید پوست هستند علی الخصوص خیلی محسوس است.
در واقع باید گفت که عربها با استیلای خود در شمال افریقا آداب و رسومی نوین به ارمغان آوردند و صنایع بکر ایجاد کردند و پایه ی تمدنی مشعشع برقرار ساختند و هم عربها بودند که آبیاری را در این نواحی توسعه دادند و اصول صحیح فلاحت را با آب و هوای آنجا وفق دادند و کشت برنج و پنبه و نی شکر را که تا استیلای عرب در جنوب مدیترانه که به وسیله رومیها ایجاد شده بود طبعاً از بین رفت.
بالعکس تمدن لاتینی در متصرفات اسپانیا و پرتغال رخنه پیدا کرد و حتی به امریکای مرکزی و جنوبی نیز رسیده و هنوز هم در این نواحی نفوذ تمدن لاتینی کاملاً برقرار است. بدین جهت این قسمت از قاره آمریکا را امریکای لاتینی می نامند. بدیهی است رسوم و آداب هندیها و سیاه پوستهای بومی هنوز در این قسمت امریکا مانع ورادع بزرگی برای برقراری و استقرار کامل تمدن لاتینی است، ولی آثار و علائم این تمدن همه جا بوجه محسوس نمایان است بطوری که حتی هیچ یک از آداب و رسوم آنگلوساکسون یا عرب یا شمالیها هنوز نتوانسته است در این تمدن نفوذ یابد.
عواملی که در تشکیل تمدن لاتینی مؤثر بوده اند مختلف و پیچیده می باشند. فی الواقع آب و هوای دریای مدیترانه و موقعیت جغرافیائی آن و قدمت تاریخ آن و نفوذ غیرمستقیم روم از عوامل مهم وجود این تمدن به شمار می آیند. در وهله ی نخست، آب و هوای مدیترانه وجه مشخص و ممیز این تمدن است و با آب و هوای نواحی همجوار خود یعنی اقیانوس اطلس و اروپای مرکزی و صحرای افریقا اختلاف شدید دارد و گوئی دائماً در ستیزه می باشد. گاهی نفوذ صحرای افریقا با تابستان گرم و سوزان و خشک خود در مدیترانه حکمروائی دارد و گاه دیگر بالعکس نفوذ آتلانتیک با زمستان ملایم و بارانی خود در مدیترانه جلوه می کند و بنابراین هوای مدیترانه را می توان شخصیتی نامید ولی یک شخصیت متضاد که به صورت اختلاف حرارت روز و شب و بادهای سخت و بارانهای زیاد و سیل های مهیب درمی آید. طبیعی است که نفوذ این عوامل در مزاج و اخلاق و روحیات مردمان مدیترانه مدخلیت تام دارد.
برای مثال جنوب فرانسه را مطالعه می کنیم. در جنوب فرانسه تقریباً مدام باد می وزد ولی دائماً در تغییر است و هر یک از آنها اثری مختلف دارد. باد دریا باعث ناتوانی است در صورتی که باد شمال که سرد و خشک است موجب تحریک می باشد و هیچ یک از این بادها نمی تواند آن نفوذ مسکن و آرام کننده ی بادی را که از اعماق آتلانتیک می وزد دارا باشد. در مقابل این بادهای تند و نرم همان آفتاب جنوب مدیترانه در تعدیل هوای این دریا تأثیری عمیق دارد و این رو ساحل نشینان دریای مدیترانه از نفوذ این عوامل بر کنار نیستند و خصوصیات اخلاقی و مزاحی و روحی آنها این اختلافات هوای مدیترانه را کاملاً آشکار می سازد.
چون صحبت از ممالک مدیترانه به میان آمد طبعاً نباید ترکیه را از نظر دور داشت. اما ترکها را چه از حیث اصل و چه از جهت تمدن نمی توان از مردمان مدیترانه شمرد. ترکها اگر چه در قرون اخیر در کنار مدیترانه مستقر گشته ولی نفوذی در این دریا نداشته اند.
از آنچه گذشت می توان بر سبیل اجمال چنین نتیجه گرفت که در میان نژادهای مختلفه ای که نامبرده شد نژادی بنام لاتینی نمی توان یافت و اگر اسمی از لاتینی ها برده شود مقصود از نژاد لاتینی نیست بلکه منظور همان مردمانی هستند که یا این تمدن را به وجود آورده اند و بالفعل از آن پیروی می کنند یا در مرکز این تمدن زندگی می کنند.
بالعکس تمدن لاتینی حقیقتی است مسلم که از عوامل مختلف بوجود آمده. اساس این تمدن را نخست رومیها بنا نهادند ولی رفته رفته با اصول سایر تمدن ها آمیخته گردید مثلاً پاره ای از اصول تمدن یونانی بوسیله خود رومیها در تمدن لاتینی نفوذ یافت و حتی قسمتی از اصول تمدن شرقی هم در تمدن لاتینی بوسیله یونانیها و عربها راه یافت.
مرکز تمدن لاتینی از لحاظ جغرافیائی اساساً همان امپراطوری قدیم روم می باشد که تمام ممالک گرداگرد دریای مدیترانه را تحت سلطه خود داشت البته باستثنای مدیترانه شرقی و مدیترانه افریقائی که تمدن لاتینی در آنجا نفوذ کامل نداشته است. فی الواقع چون مدیترانه شرقی بخصوص آسیای صغیر به دست ترکها افتاد و مدیترانه افریقائی در سلطه ی حکومت عربها بود عوامل تمدن لاتینی طبعاً تا حدی نتوانست در این نواحی رخنه یابد در صورتی که بالعکس نفوذ ترک در یونان و نفوذ عرب در اسپانیا کاملاً نمایان است.
از دوره تجدد طبقات الارض néolithique در ممالک مدیترانه مردمانی می زیسته اند که به تدریج سیر ترقی را پیموده تا برای خود تمدنی بوجود آوردند که مبانی همین تمدن لاتینی فعلی بر آن قرار گرفته است در صورتی که در همان زمان شمالیها هنوز دارای پیشرفتی نبوده اند علی الخصوص انگلستان که به واسطه وجود و استقامت یخچالها از ازیاد نفوس برخوردار نبود و بنابراین هنگامی که مردمان مدیترانه با تمدن قدیم آشنا بودند از شمالیها به هیچ وجه اسمی در میان نبود. ازینرو تمدن لاتینی یک تمدن رسیده و پخته ایست که متمایز از تمدن شمالیها می باشد. یکی از خصائص لاتینی ها صراحت فکری است که بوسیله آن می توانند بین اصول و عمل تمیز دهند. لاتینی ها حتی المقدور میل دارند از اصول و عقاید غیر عملی بپرهیزند و بدین جهت ممکن است نتوانند از مکتب متفکرین امثال روسو پیروی کنند. به آدمی صفت خوب نمی دهند و به او اعتماد ندارند. هوش و ذکاوت از خصوصیات اولیه ی آنها و استعداد بیان عقاید و پرورش معنوی از غرائز طبیعی آنهاست. مبنای اجتماع را بر پایه تشکیل خانواده و قبیله استوار می کنند و باید در اینجا گفت که این خصائص را مدیون رومی ها هستند چه خود این نهاد اجتماعی از هر دولت و حکومت مقتدرتر و بادوام تر می باشد. و همچنین تا حدی لاتینی ها اصول حقوقی خود را مرهون رومیها می باشند. مبانی این اصول حقوقی بر روی آراء و تصمیمات سخت ناشی از بدبینی و عدم اعتماد و احتیاط مفرط نهاده شده اصول حقوق انگلیسی برخلاف لاتینی ها از اصل حس اعتماد پیروی می کند و شخص را به عدل و انصاف قاضی واگذار می کند. در انگلستان اصول حقوقی را کمتر روی کاغذ می آورند چنانکه پایه ی زندگی آنها بیشتر روی سنن قرار گرفته است تا قوانین در صورتی که لاتینی ها هر چیز را تا کلمه ی آخر باید ثبت کنند و این خود یکی از مختصات تمدن لاتینی می باشد. در آئین ملک داری لاتینی ها حکومت را یک نوع قدرت خارجی و مافوق شخص می پندارند و برای بدست آوردن این قدرت باید در جنگ و جدال باشند و پس از به دست آوردن این قدرت آنرا اسباب و وسیله ی تسلط قرار می دهند. شخص فرداً باید از خود دفاع کند زیرا دولت و حکومت را حتماً نسبت به خود رئوف و خوش نظر نمی پندارد و در طی تجربیات این حس شک و تردید در او بیشتر تقویت یافته است و از این جهت اگر از این قدرت بر علیه او یا نزدیکان او سوء استفاده شود چندان متأثر و متعجب نمی شود. خود این طرز تفکر و عمل مولد علاقه مفرط لاتینی ها برای جدال ها و کشمکش های سیاسی می باشد. اینک اگر قیاس بگیریم طریقه لاتینی با معرفت آنگلو ساکسون که با مصالح اعتماد پی ریزی شده اختلاف بسیار دارد چه انگلیسی ها حکومت را نماینده ی اهالی و مردم آن کشور می پندارند. همچنین در کشورهای متحده امریکا برقراری یک حکومت به قدری تابع انتخابات مکرر است که می توان گفت شخص وجود دولتی را احساس نمی کند. اصول حکومت دموکراسی جدید را یحتمل رومیها بنا نهاده اند ولی مسلماً این دموکراسی را چنانکه امروزه مفهوم واقعی دارد کشورهای پروتستان اروپای غربی بوجود آورده اند و هم آنها هستند که این اصول حکومت و ملک داری را مستقر کرده اند در صورتی که لاتینی ها که اختلاف عقیده مذهبی نیز با محیط نامبرده داشته اند نمی توانند ادعا کنند که در استقرار و ترویج اصول دموکراسی دخیل و سهیم بوده اند.
لاتینی ها علاقه مفرطی به تجزیه و تحلیل هر موضوع دارند و بیشتر راغبند راجع به اصول صحبت کنند تا به حقایق عملی بپردازند. سیاست روشن و واضح را دوست می دارند و در اظهار عقاید از سایرین باریک بین تر هستند. این حس تجزیه و تحلیل را به خوبی می توانند به زبان جاری سازند و به همین جهت زبانهای لاتینی الاصل دارای قدرت و صراحت و عبارات متین و جملات محکم و حالت شاعرانه می باشند. ممکنست این خود یکی از معایب لاتینی ها نیز باشد زیرا لذت تکلم و صحبت و بحث در عقاید خود همین عقاید را از انجام باز می دارد. مثلاً اگر یک لاتینی به بحث اصول محافظه کاری بپردازد کمتر می توان از گفته های وی نتیجه گرفت که حتماً باید محافظه کار بود زیرا در تطویل کلام چنان اصرار می ورزد که از اصل مبحث دور افتاده به استنتاج نمی رسد و در ضمن بیان مطالب متنوع خارج از موضوع و ادای کلمات زیاد گوئی قوای او برای اثبات عقیده خود یا دفاع از آن عقیده تحلیل رفته باشد.
پی نوشت ها :
ایبری هنوز هم به شبه جزیره جنوب غربی اروپا که ممالک اسپانیا و پرتغال را تشکیل می دهد اطلاق می شود و آن را شبه جزیره ایبری péninsule lbérique می نامند.