فرود سنگ‌های آسمانی

از نظر متخصصان امر، از میان پنج هزار سیارکی که در منظومه‌ی شمسی ما به دور خورشید می‌چرخند دویست تای آن ها از نظر امکان برخورد با زمین در ردیف بالقوه خطرناک قرار دارند. دلیل این مدعا این است که خط سیر آن‌ها
شنبه، 9 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرود سنگ‌های آسمانی
فرود سنگ‌های آسمانی

 

ترجمه و تألیف: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون



 
از نظر متخصصان امر، از میان پنج هزار سیارکی که در منظومه‌ی شمسی ما به دور خورشید می‌چرخند دویست تای آن ها از نظر امکان برخورد با زمین در ردیف بالقوه خطرناک قرار دارند. دلیل این مدعا این است که خط سیر آن‌ها منظماً مدار زمین را قطع می‌کند. یکی ا آن‌ها که توتاتیس نامیده شده است در مدار بیضی شکلی می‌چرخد که عملاً با مدار زمین در هم می‌آمیزد. محاسبات ژان لویی هودیه، اخترشناس فرانسوی، نشان می‌داد که این سنگ که حدود یک کیلومتر قطر دارد قاعدتاً باید اوایل هزاره‌ای که در آن قرار داریم (هزاره‌ی سوم میلادی) با زمین برخوردی داشته باشد.
البته بنا بر عقیده‌ی کارشناسان، اگر در ابعادی وسیع بیاندیشیم، عوامل دیگری هم وجود دارند که حتی بدون هیچ حادثه و فاجعه‌ای در سطح منظومه‌ی شمسی، می‌توانند منجر به از بین بردن سیاره‌ی زمین شوند. مثلاً پیش‌بینی می‌شود که در نیمه‌های این قرن، گاز کربنیک و متان آمیخته با هم، و از سویی دیگر گسیل‌های گازهای صنعتی که اثر گل‌خانه‌ای را برای جو زمین به وجود می‌آورند، هوای کره‌ی زمین را به اندازه‌ی یک و نیم درجه‌ی سانتیگراد افزایش بدهند، و این خود شرایط آب و هوایی به‌خصوصی را پدید می‌آورد که در صد هزار سال پیش وجود داشت. حتی تجسم آن نیز وحشتناک است. فقط کافی است به این مسأله بیاندیشیم که با بالا آمدن آب اقیانوس‌ها به اندازه‌ی چندین ده سانتیمتر، نواحی وسیعی مانند بنگلادش، هلند، و یا جزایر مرجانی پلی تزی، کاملاً زیر آب فرو خواهند رفت.
مسأله‌ی بعدی، موضوع جمعیت است. همان گونه که آلبرژاکار جمعیت شناس فرانسوی تأکید می‌کرد: «امروز ما به اشباع جمعیت انسانی بر روی زمین نزدیک شده‌ایم.» تا نسلی دیگر، در حالی که جمعیت جهانی شصت درصد افزایش خواهد داشت، پدیده‌ی بیابانی شدن نیز یک دهم زمین را در بر خواهد گرفت.
و اما نظر پی‌یر شونو، مورخ، این بود که آخر دنیا در اثر انفجار داخلی جمعیت فرا خواهد رسید، بدین سان که «تا چهارصد سال دیگر، بیش از چند هزار نفری به صورت پراکنده در سراسر جهان باقی نخواهند ماند». به هر حال اجازه دهید ما به موضوع مورد نظر خود بازگردیم که دنباله‌دارها و سیارک‌ها و خطرات ناشی از آن‌هاست. ابتدا در زیر، به قطر، تعداد، میزان برخورد، و عواقب برخوردها اشاره می‌کنیم:
قطعات کمتر از سی و سه فوت به تعداد میلیاردها وجود دارد. ذرات غبار کیهانی که در این دسته قرار می‌گیرند به طور پیوسته با زمین برخورد می‌کنند. سنگ‌های درشت‌تر قرار گرفته در این دسته هر چند سال یک بار با زمین برخورد می‌کنند. قطعات و سنگ‌های موجود در این دسته آن‌چنان خُرد و کوچک هستند که اکثرشان بدون آن که صدمه ای وارد آورند هم‌چنان که به طرف زمین سقوط می‌کنند در لایه‌های جو بالا می‌سوزند. با این حال، تعداد اندکی از شهاب سنگ‌هایی که از فلزات سخت‌تری تشکیل شده‌اند به سطح زمین می‌رسند، و نمونه‌هایی ثبت شده از صدماتی که سنگ‌های بزرگ‌تر به انسان‌ها زده‌اند در دست است. قطعات از سی و سه فوت تا سی‌صد و سی فوت به تعداد حدوداً صد و پنجاه میلیون وجود دارند. باید گفت در مورد سنگ‌های کوچک‌تر این دسته هر ده سال یک بار، و در مورد سنگ‌های درشت‌تر این دسته هر صد سال یک بار برخورد با زمین صورت می‌گیرد. در این ابعاد، بسیاری از سیارک‌های کوچک‌تر، در طبقات بالای جو می‌سوزند و از بین می‌روند، بنابراین در سطح زمین خسارتی به بار نمی‌آورند. قطعات بزرگ‌تر این دسته، در جو نزدیک‌تر به زمین از هم پاشیده می‌شوند. اگر یکی از آن‌ها به نزدیکی زمین یا به سطح زمین برسد انرژی اثر برخورد آن معادل انفجار دوازده کلاهک هسته‌ای در یک برخورد یا انفجار در ارتفاعات است. در سال 1908 میلادی یک شیء آسمانی به قطر دویست فوت بر فراز نونگوسکا در ناحیه‌ی سیبری منفجر شد و در منطقه‌ای به وسعت هشت‌صد مایل مربع درختان را از بین برد. قطعات از سی‌صد و سی تا سه هزار و سی‌صد فوت به تعداد تقریبی سی‌صد هزار وجود دارند. تقریباً هر پنج هزار سال یک بار یکی از آن ها با زمین برخورد می‌کند. بسیاری از سیارک‌ها به قطر چندین صد فوت، سالم با زمین برخورد می‌کنند و دهانه‌هایی به قطر نیم مایل یا بیش‌تر پدید می‌آورند. حاصل این برخورد، انفجاری به قدرت صدها یا هزارها سلاح هسته‌ای است. موج حاصل از این برخورد و آتش آن و هم‌چنین بقایای آن می‌توانند یک ایالت یا حتی یک کشور را از روی نقشه‌ی جغرافیا پاک کنند. قطعات بزرگ‌تر از سه هزار و سی‌صد فوت (شش دهم مایل)، به تعداد حدوداً دو هزار و صد وجود دارند. تقریباً هر پانصد هزار تا یک میلیون سال یک بار یکی از آن‌ها با زمین برخورد می‌کند. این سیارک‌ها با انرژی‌ای معادل با انفجار میلیون‌ها بمب اتمی منفجر می‌شوند و دهانه‌هایی با وسعت ده تا پانزده برابر ابعاد خود به جا می‌گذارند. هر دهانه‌ای بزرگ‌تر از یک مایل می‌تواند غباری را به جو زمین گسیل نماید که تابش نور را در دورتادور کره‌ی زمین مسدود کند، که این منجر به از بین رفتن اکثر حیوانات و گیاهان کره‌ی زمین می‌شود. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که شصت و پنج میلیون سال پیش، دایناسورها و دیگر موجودات، در اثر برخورد سیارکی به قطر چندین مایل، کشته شدند و از بین رفتند.
روز چهاردهم ژانویه‌ی سال 1989، ژان لویی هودیه، روبر شومن، الن موری، و کریستیان پولاس، به وسیله‌ی تلسکوپ رصدخانه‌ی کوت دازور، موفق به کشف سیارک جدیدی شدند. این شیء با چند صد متر قطر، در مداری که عملاً بارها مدار بیضوی سالانه‌ی زمین را قطع می‌کند، به دور خورشید می‌چرخد. سیارک مذکور با تناوبی نزدیک به چهار سال، منظماً از نود و هشت میلیون کیلومتری خورشید عبور می‌کند و تا دویست و نُه میلیون کیلومتر از آن دور می‌شود. بنابراین به طور کاملاً جدی این احتمال وجود دارد که برخوردی با کره‌ی زمین که در صد و پنجاه میلیون کیلومتری خورشید می‌چرخد داشته باشد.
این سیارک، توتاتیس نام‌گذاری شده است. تأکید بر زمان برخورد احتمالی این سیارک با کره‌ی زمین قدری مشکل است زیرا دانشمندان هنوز آگاهی کافی از عوامل و عناصر مداری ندارند و سیارکی با ابعاد کوچک، به اختلال‌های گرانشی بسیار حساس است.
فرود سنگ‌های آسمانی
توضیح تصویر: حفره‌های برخورد که بر روی زمین که ردیابی شده‌اند
هم‌چنان که در بستر رودخانه تعداد ریگ‌ها و دانه‌های شن، بسیار زیادتر از سنگ‌های درشت و تخته سنگ‌هاست، در منظومه‌ی شمسی نیز تعداد قطعه سنگ‌ها و غبارها (از چند متر تا چندین میکرومتر) بسیار بیش‌تر از سیارک‌ها و یا دنباله‌دارها (از چندین ده کیلومتر تا چندین صد متر) است. این سنگ‌های ریز و درشت پیوسته با زمین برخورد می‌کنند. ما آن‌ها را به صورت شهاب‌سنگ‌ها (شخانه‌ها) و شخانک‌ها (تیر شهاب یا شهاب ثاقب) مشاهده می‌کنیم که در اثر تماس با لایه‌های متراکم جو می‌سوزند و تحلیل می‌روند. این واقعه به ویژه هنگامی که زمین از منطقه‌ای پر از سنگ‌های آسمانی، مثلاً منطقه‌ی صورت فلکی پرسئید (یا برساووش)، عبور می‌کند بیش‌تر رخ می‌دهد. گاهی بر روی زمین تصادفاً به قطعات فلزی یا سنگی برخورد می‌کنیم که آن ها را شهاب‌سنگ می‌نامیم و هنوز نشانه‌هایی مبنی بر گرم شدن در اثر تماس با جو در آن‌ها وجود دارد. این سنگ‌ها که غالباً کوچک‌تر از آن هستند که بتوانند فاجعه‌ای به بار آورند از تنوع حاکم بر منظومه‌ی شمسی حکایت می‌کنند.
انقلاب عظیمی در سطح زمین که در اوایل سده‌ی بیستم میلادی روی داد، به برخورد یک شیء برون زمینی به جو زمین نسبت داده می‌شود: این سانحه مربوط به انفجاری در تونگوسکاست که صبحگاه سی‌ام ژوئن سال 1908 در سیبری مرکزی نزدیک رودخانه‌ی لنی سئی رخ داد و آتشی به پا کرد که نائیگا را منهدم ساخت و مرداب‌ها و توربزارهایی در سطحی نزدیک به دو هزار کیلومتر مربع پدید آورد و مقادیر زیادی غبار در جو بالای زمین تزریق کرد. احتمالاً این برخورد مربوط به شیئی به قطر حدوداً صد متر بوده است که با سرعت زیاد از استراتوسفر (پوش‌کُره) عبور کرده و سرانجام در ارتفاعی حدود شش تا نُه کیلومتر واپاشیده است.
در روز 22 مارس 1989، یک بار دیگر نزدیک بود آسمان بر سر ما فرود بیاید. سیارکی که FC1989 نامیده شد، با قطری در حدود دویست تا چهارصد متر از نود هزار کیلومتری زمین عبور کرد. چنین فاصله‌ای که برابر با دو برابر فاصله‌ی زمین تا ماه است در تاریخچه‌ی شناخته شده‌ی فواصل کمینه‌ی بین زمین و سیارک‌ها و یا دنباله‌دارها، یک رکورد به حساب می‌آید. در مقام مقایسه باید یادآور شویم که سیارک هاتور (Hathor) در اکتبر 1976 از فاصله‌ی یک و دو دهم میلیون کیلومتری، و دنباله‌دار لکسل (Lexell) در ژوئیه ی 1770 از فاصله‌ی دو و سه دهم میلیون کیلومتری زمین عبور کردند. چنان‌چه این سیارک در مسیر برخورد با زمین قرار می‌گرفت، سرعت نسبی آن نزدیک به شانزده کیلومتر در ثانیه (یا پنجاه و شش هزار کیلومتر در ساعت) می‌رسید. در اثر برخورد، انرژی‌ای معادل با انفجار پانصد تا دو هزار مگاتُن تی ان تی آزاد می‌شد و دهانه‌ای به قطر پنج تا هفت کیلومتر پدید می‌آورد و تمامی نواحی پیرامون را تخریب می‌کرد. رکورد مارس 1989، به نوعی در 18 ژانویه‌ی 1991 شکسته شد. در این تاریخ، شیئی (BA1991) در فاصله‌ی کمینه‌ی صد و هفتاد هزار کیلومتری از فراز زمین عبور کرد، اما قطر آن بیش از پنج تا ده متر نبود. و البته این پرسش مطرح است که آیا این شیء مربوط به قطعه‌ای بیرون زمینی بوده است و یا بقایایی از ستاره‌ای بوده است که مسیر آن را اختلال‌های گرانشی تغییر داده بوده است.
پیرامون خورشید، به جز سیارات معروف منظومه‌ی شمسی، دنباله‌دارها و سیاره‌های کوچکی در گردش هستند که سیارک نامیده می‌شوند. تاکنون در حدود یک هزار دنباله‌دار مختلف شناسایی شده است و بیش از پنج هزار سیارک کشف و فهرست‌بندی شده‌اند. مسلماً فقط اشیایی ردیابی و شناسایی شده‌اند که ابعاد بزرگ‌تری داشته‌ و درنتیجه نسبتاً درخشان بوده‌اند. هزاران و حتی میلیون‌ها شیء کوچک وجود دارند که درجه‌ی درخشندگی‌شان برای ردیابی آن‌ها بسیار کم است. مدارهای سیاره‌ای تقریباً دایره‌ای شکل هستند. مدارهای چند دنباله دار و تعداد زیادی سیارک به ویژه در کمربند اصلی بین مریخ و مشتری نیز نسبتاً حلقوی هستند. اما دنباله‌دارها و سیارک‌هایی هم وجود دارند که در مدارهای طویل‌تر و در سطحی نزدیک به مدار زمین به دور خورشید، می‌چرخند و این احتمال وجود دارد که مدار زمین را قطع کنند. چنان‌چه زمین در لحظه‌ای که این شیء کوچک مدار را می‌پیماید در نقطه‌ی تلاقی با آن قرار بگیرد، برخورد اجتناب‌ناپذیر خواهد بود...
امروزه درحدود صد دنباله‌دار شناسایی شده‌اند که مسیر زمین را قطع می‌کنند، و پیش‌رفت‌هایی که در زمینه‌ی ابزار مشاهده‌ی اجرام آسمانی صورت می‌گیرد هر ساله منجر به کشفیات جدیدتری می‌شود. درحدود پنجاه سیارک که مدارشان مدار زمین را قطع می‌کنند و بر حسب فواصل هر یک از آن‌ها در اوج و حضیض به شیءهایی از نوع آپولو، آمور، و یا آتن گروه‌بندی شده‌اند، در سال 1980 شناسایی شدند ولی امروزه تعداد آن‌ها بیش از دویست است.
تعداد دنباله‌دارها و سیارک‌های نزدیک، پیوسته در حال تغییر بوده است. در اثر اختلال‌های گرانشی، دنباله‌دارهای جدیدی از سوی ستاره‌های نزدیک احتمالی یا سیاره‌های غول‌پیکر، به منظومه ی شمسی داخلی تزریق می‌شوند، درحالی که فرایند آشوب، سیارک‌های کمربند اصلی را به سوی منظومه ی شمسی داخلی هدایت می‌کند. هسته‌ی دنباله‌دارها، که از یخ، سنگ، و غبار تشکیل شده است، در اثر عبور از مجاورت خورشید در مدارهای بیضوی خود، به تدریج تحلیل می‌رود، قطعه قطعه می‌شود و یا از هم می‌پاشد؛ هنگامی که تمامی یخ‌ها از پوسته‌ای عایق پوشانده شده یا در اثر گرم شدن‌های متوالی تبخیر شدند، این دنباله‌دارها با سیارک‌ها اشتباه تشخیص داده می‌شوند. بنا بر پاره‌ای از شاخص‌ها، سیارک‌هایی مانند ایکاروس، اولیاتو و فائتون ممکن است از دنباله‌دارهای نابود شده باشند.
چنین برآورد می‌شود که شیءهای کوچکی که احتمال برخورد با زمین را دارند بیست و پنج درصد از دنباله‌دارها و هفتاد و پنج درصد از سیارک‌ها باشند. حدود دو هزار تایی از آن‌ها قطری معادل یا بالاتر از یک کیلومتر دارند و تعداد دویست هزار تایی قطری برابر یا بیش‌تر از صد متر دارند. تعداد آن‌ها برحسب معکوس مجذور قطرشان افزایش می‌یابد.
دنباله‌دارها یا سیاره‌های کوچکی که تصادفاً به مدار برخورد می رسند، با سرعت نسبی بیش از ده کیلومتر در ثانیه یا بیش از سی و شش هزار کیلومتر در ساعت به جو بالای زمین اصابت می‌کنند. برخلاف آن‌چه که برای کره‌ی ماه روی می‌دهد، لایه‌های متراکم جو زمین، این اشیا را متوقف می‌سازند، گرم و تبخیر می کنند و اشیاء تردتر را می‌شکنند. اما جو کره‌ی زمین در برابر پرتابه‌های بسیار حجیم و یا متراکم که به صورت شهاب‌سنگ به سیاره‌ی ما برخورد می‌کنند، محافظ خوبی نیست. در این صورت، طی اصابت، در اثر تبخیر زمین، حفره‌های وسیعِ برخورد پدید می‌آیند. در روی زمین، نزدیک به صد و پنجاه حفره‌ی برخورد به ویژه در اروپای شرقی، امریکای شمالی، و استرالیا شناسایی شده اند، یعنی در مناطقی که به تازگی ابداً از روی‌دادهای مربوط به آتش‌فشانی یا حرکات تکتونیک (زمین‌ساخت) صفحات زمین در آن‌جا اثری نبوده است. حفره‌هایی که امروزه در اثر فرسایش از بین رفته‌اند، سطح کره‌ی زمین را شکل داده‌اند.
حفره‌ی شهابی آریزونا (ایالات متحده)، به قطر یک و دو دهم کیلومتر و عمق صد و هشتاد متر کاملاً دست نخورده باقی مانده است زیرا حدود پنجاه هزار سال پیش پدید آمده است. اما حفره های قدیمی روشه شوآر (در یوآتو، فرانسه) یا رایس (در باوی‌یر آلمان)، علی‌رغم بیست و پنج کیلومتر قطر، به جز با استفاده از شاخص‌های زمین‌شناختی، قابل شناسایی نیستند.
چندی است در باره‌ی چیکهولوب، حفره‌ای در یوکاتان (مکزیک) صحبت می‌شود که البته ردیابی و شناسایی آن باز هم مشکل‌تر است. به نظر می‌رسد این حفره در شصت و پنج میلیون سال پیش تشکیل شده و صد و هشتاد کیلومتر قطر داشته است. قاعدتاً این حفره را باید سیارکی به قطر حدود بیست کیلومتر پدید آورده باشد و احتمالاً در تزریق انبوه غبار در جو و دگرگونی آب و هوا و در انتقال از اواخر دوران دوم زمین شناسی (کرتاسه) به دوران سوم، سهیم بوده است...
از برآوردی در زمینه‌ی ارزیابی خطر برخورد، چنین نتیجه‌گیری می‌شود که بسامد برخورد یک هسته‌ی دنباله‌دار یا یک سیارک به قطر بالاتر از ده متر، حدود پنجاه سال یک بار است و برای قطر بیش از صد متر، حدود هر سی‌صد سال، و برای قطری بالاتر از یک کیلومتر، حدود هر پانصد هزار سال یک بار است.
فرود سنگ‌های آسمانی
توضیح تصویر: انفجار یک ابرنواختر (سوپرنوا) – مانند این تصویر در سال 1987 – چنان‌چه در مجاورت منظومه‌ی شمسی روی دهد، می‌تواند لایه‌ی اُزُن کره‌ی زمین را تبدیل به آبکش بکند... قضیه از این قرار است که جریان‌های بسیار نیرومند پروتون، در معجون پوش‌کره‌ای، واکنش های تخریب کننده‌ی تری اکسیژن به وجود می‌آورند.
برآورد بسامد برخورد، بر حسب انرژی آزاد شده، متناسب با جرم پرتابه و مجذور سرعت، امکان‌پذیر است. برخورد مورد نخست (قطری بیش از ده متر) در روی زمین ابداً خطر مرگ در بر ندارد. با این حال ممکن است پرتابه‌هایی در جو فوقانی ایجاد کند که شبیه به انفجار هسته ای است. مورد دوم (قطری بالاتر از صد متر) درست مطابق روی‌داد بزرگی است که در تونگوسکا پدید آمد و در روی زمین، سطحی معادل یک پایتخت بزرگ و حومه‌ی آن را منهدم ساخت. مسلم است که شدت سانحه، بستگی به ناحیه‌ی برخورد خواهد داشت و اگر به خاطر داشته باشیم که کره‌ی ما پوشیده از اقیانوس‌ها و جنگل‌ها و بیابان‌ها و یخبندهاست، نباید نگرانی زیادی از این روی‌داد داشته باشیم و به اصطلاح نباید فاجعه‌گرا باشیم.
آخرین مورد، یعنی قطری بالاتر از یک کیلومتر، کاملاً نگران کننده و وحشتناک است، زیرا نه یک بلای منطقه‌ای که فاجعه‌ای است در سطح جهانی، همراه با اختلالاتی در اکوسیستم، منهدم شدن کشتزارها، و مرگ و میر انبوه. در نهایت، اصابت شیئی به قطر بیش از ده کیلومتر مترادف است با انقراض انبوه گونه‌ها و پایان یافتن جهان که قابل تصور است.
خطراتی که در بالا برشمرده شدند، حتی اگر احتمال وقوعشان نسبتاً ضعیف باشد، بلافاصله فعالیت‌هایی را در چارچوب برنامه‌های بین‌المللی بر می‌انگیزند. یک کمیته‌ی بین‌المللی مرکب از متخصصان به ابتکار ناسا تشکیل شده است با این هدف که «عواقب برخورد با یک سیارک بزرگ – گرچه احتمال آن ضعیف باشد – آن‌چنان خواهد بود که احتیاط حکم می‌کند خطرات ناشی از آن مورد بررسی قرار بگیرند و برای مقابله‌ی آگاهانه با آن‌ها آماده شویم.» به طور خلاصه، در یکی از گردهم‌آیی‌ها در این رابطه، تصمیم گرفته شد که نخست همه‌ی دنباله‌دارها و سیارک‌های نزدیک به زمین که قطری بیش از صد متر و یا یک کیلومتر دارند شناسایی و فهرست‌بندی شوند، و در گام بعدی به تدارک امکاناتی بپردازند که مانع اصابت آن‌ها به زمین شوند.
نخستین هدف، پیش‌بینی برخوردهای فاجعه‌برانگیز خواهد بود، درست مانند پیش‌بینی گردبادهای ویران کننده که امروزه امکان‌پذیر شده است. این هدف با مجهز ساختن کره‌ی زمین به شبکه‌ای از شش تلسکوپ (سه تلسکوپ در هر نیم‌کُره) با دو تا سه متر قطر که کاملاً خودکار باشند و منحصراً به کسب اطلاعات در زمینه‌ی تهیه‌ی فهرست این اشیاء بپردازند حاصل می‌شود. هدف دوم بدون شک از امکانات تکنولوژیکی فعلی فراتر است، زیرا مبتنی بر این اساس است که یک وسیله‌ی نقلیه‌ی فضایی مناسب را به سوی یک پرتابه‌ی برون زمینی شناسایی شده گسیل دارد. این امر به یُمن سیستم پیشرانه‌ی پیش‌رفته انجام می‌گیرد و برای اجتناب از وقوع سانحه‌ای در مقیاس جهانی، مسیر شیء مورد نظر تغییر داده می‌شود. پی‌گیری برنامه‌ی کاوش‌های فضایی دنباله‌دارها، به وسیله‌ی سوند اروپایی جیوتر، و کاوش سیارک‌ها توسط سوند امریکایی گالیله برای چنین استراتژی‌هایی در نظر گرفته شدند.
به این ترتیب معلوم می‌شود که سیارک‌ها و دنباله‌دارها در میان بلایایی که وجود دارند، تهدیدی برای زندگی و بقای تمدن ما بر روی زمین به شمار می‌روند. حدوداً چهار و شش دهم میلیارد سال پیش، بسیار قبل از پیدایش گونه‌ی انسان، کرات و اقمار آن‌ها در حال تشکیل، به شدت از سوی سیارک‌ها و دنباله‌دارها بمباران می‌شده‌اند. آثار به جا مانده از این نخستین اصابت‌ها که بر سطح ماه یا عطارد به خوبی نمایان هستند، بر روی زمین از مدت‌ها پیش در اثر فعالیت آتش‌فشان ها، حرکات زمین‌ساخت یا فرسایش، از بین رفته‌اند. در مأموریت‌های فضایی به سوی ماه مشخص شده است که از میزان برخورد (در طی تشکیل منظومه‌ی شمسی بیش از یک میلیارد مرتبه بیش‌تر از امروز) به تدریج کاسته شده است تا این که در سی و هشت میلیارد سال پیش به میزان مشخصِ صد مرتبه بیش‌تر از امروز رسیده است. بر مبنای این نتایج، مقدار گازها و غبارهای ناشی از دنباله‌دارها که به وسیله‌ی کره‌ی زمین جمع‌آوری شده است، قابل برآورد است.
مأموریت‌های فضایی برای دنباله‌دارها (جیوتو، وستا) مشخص کرده‌اند که یخ‌های دنباله‌دارها تا حدود هشتاد درصد از آب یخ زده تشکیل شده‌اند و هیدروژن این آب، دوتریم نسبتاً فراوانی دارد، یعنی مشابه آب اقیانوس‌های زمین است. هم‌چنین در کاوش‌های فضایی کشف شده است غبارهای دنباله‌دارها، کلوخه‌های منفذدار سیلیکات‌ها و مولکول‌های آلی مرکب هستند.
بنابراین عده‌ای از دانشمندان توانسته‌اند چنین القا کنند که زمین که طی شکل‌گیری خود در دمای بالایی قرار داشته است، از ترکیبات فرّار محروم بوده و عمدتاً آب، کربن و تمامی عناصر ضروری برای پیدایش حیات را از طریق فرایندهای انبوهش وتجمع عناصر مختلف در پی انفجار دنباله‌دارها، برخورد سیارک‌ها، و یا سقوط ریزشهاب‌سنگ‌ها به چنگ آورده است. یک چنین فرضیه‌ای هنوز جای بحث بسیار دارد و قابل اعتماد نیست. اما اگر پیدایش حیات در اثر بمباران کره‌ی زمین به وسیله‌ی اجسام برون زمینی بوده است، پس آیا نگرانی ما از فرود آمدن آسمان و تهدید به نیستی بیهوده نخواهد بود؟!
و سرانجام باید بگوییم که امروزه قضاوت در باره‌ی برخورد یک سیارک به زمین بیش‌تر بر مبنای یک فلسفه‌ی شخصی است تا بر مبنای یافته‌های علمی. افراد محافظه‌کارتری مانند وِوِرکا، به اندک موارد برخورد شهاب‌سنگ‌ها اشاره می‌کردند: «مسلماً سنگ‌های آسمانی بر سر زمین فرود می‌آیند و آسیب‌هایی وارد می‌کنند. اما در مقیاس دوره‌ی زندگی انسان سیارک‌ها مسأله و مشکلی به شمار نمی‌آیند.» از سویی اخترشناسانی مانند گهرلس نیز اصرر داشتند که وقوع چنین برخوردی اگرچه بعید است اما در صورت تحقق دارای عواقب وحشتناکی خواهد بود.
برای آشتی دادن این دو دیدگاه راه ساده‌ای وجود ندارد. کلارک چایمن پژوهشگر، در این زمینه راهنمایی خوبی داشت: «برای کسانی که همیشه با زانوهای لرزان وارد هواپیما می‌شوند یا آزمایشگاه را برای پیدا کردن یک عامل سرطان‌زا در خون خود به ستوه می‌آورند، سیارک‌های منهدم کننده‌ی زمین نیز ارزش نگران شدن را دارند. در غیر این صورت، انسان نباید خواب راحت خود را فدای این گونه مسائل کند.» و چنین خلاصه نمود: «من که اهمیت نمی‌دهم.»
در مورد اینکه چه عاملی باعث سقوط دنباله‌دار بر زمین می‌شود لازم است به فرضیه‌ای در این رابطه اشاره شود. منظومه‌ی شمسی در گردش خود به دور کهکشان راه شیری که طی دویست و پنجاه میلیون سال انجام می‌گیرد، در جاهای مختلف سطح کهکشانی در هر شصت و شش میلیون سال دچار حرکت نوسانی می‌شود. از آن‌جایی که چگالی ماده در مجاورت سطح کهکشانی به حداکثر خود می‌رسد، عبور ادواری (هر سی و سه میلیون سال) منظومه‌ی شمسی از این سطح، گرایش به مختل نمودن مسیر دنباله‌دارها را دارد که در مرزهای نهایی منظومه‌ی سیاره‌ای ما در گردش هستند. از همین جا خطر برخورد با سیاره‌ی ما افزایش پیدا می‌کند. واقعیتی نیز وجود دارد که تأکیدی بر این فرضیه است: به نظر می‌رسد پیدایش ساختارهای بزرگ برخورد بر روی کره‌ی زمین، با تفاوت حدود سی و دو میلیون سال تکرار می‌شود...
فرود سنگ‌های آسمانی
توضیح تصویر: سیارک گاسپرا که توسط سوند گالیله به هنگام عبور از کنار آن در 29 اکتبر 1991 عکس‌برداری شده است (نمای درشت). این سیاره‌ی کوچک که پوشیده از حفره‌های برخوردی است ابعادی معادل نوزده در دوازده در یازده کیلومتر دارد و هر هفت ساعت یک بار به دور خود می‌چرخد.
نکته‌ای نیز در مورد مرگ گرمایی جهان: مدل کیهان شناختی فعلی، نشان می‌دهد که جهان در حال انبساط است: تمامی کهکشان‌هایی که آن را تشکیل داده‌اند تقریباً مانند لکه‌های روی بادکنکی که در حال باد شدن است از یک‌دیگر دور می‌شوند. عامل چنین انبساطی جاذبه‌ی گرانشی ناشی از تمامی اجرام جهان است. اما چنان‌چه این اجرام به اندازه‌ی کافی تعدادشان کم باشد، جهان به طور پیوسته و بی‌نهایت به انبساط خود ادامه خواهد داد و به تدریج رقیق‌تر و سردتر خواهد شد و ما از سرما خواهیم مرد! در مقابل، چنان‌چه توزیع این اجرام، که یادآور می‌شویم عمدتاً به صورت کهکشانه‌ها وجود دارند (و شاید به صورت اَشکال دیگر ماده)، فشرده‌تر باشد، در این صورت جهان منقبض می‌شود. یک مثال ساده شاید درک مطلب را آسان‌تر کند: اگر موشکی با سرعت نسبتاً زیاد (یازده کیلومتر بر ثانیه) پرتاب شود از نیروی جاذبه‌ی زمین خارج می‌شود، و اگر جاذبه‌ی خورشید نباشد تا بی‌نهایت پیش می‌رود. در مقابل، چنان‌چه سرعتش کم‌تر از سرعت رهایی (یازده کیلومتر بر ثانیه) باشد به زمین باز می‌گردد. در کیهان نیز چنین است: اگر نیروی جاذبه‌ی اجرام مختلف به اندازه‌ی کافی زیاد باشد جهان منقبض می‌شود. در این شرایط، از یک زمان معینی – احتمالاً طی چندین ده میلیارد سال – جهان به تدریج گرم‌تر و متراکم‌تر خواهد شد، و اگر مدل‌های متداول مورد استفاده را قبول داشته باشیم، در آن صورت کباب خواهیم شد! البته باید تصریح کنیم که این مدل‌ها ابداً بر اساس بنیان‌های محکمی پایه‌گذاری نشده‌اند و علم فقط پیش‌بینی‌هایی از این قبیل می‌کند و بررسی‌های آخرالزمانی را به علوم الهی واگذار می‌نماید.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.