مترجم: کامران فانی
(تولد: نزدیک شهر حیره، عراق، 808/193؛ وفات: بغداد، 873/260)
حُنَین پزشک و فیلسوف و متکلم و برجسته ترین مترجم آثار یونانی به عربی و سریانی در قرن سوم هجری است. وی منسوب به قبیله ی «عباد» یکی از قبایل عرب بود. اعضای این قبیله مدتها قبل از ظهور اسلام به دین مسیحیت درآمدند و از کلیسای نسطوری سُریانی تبعیت می کردند. پدرش اسحق، در شهر حیره دارو فروش (صَیدَلانی) بود. حُنَین در جوانی زبان عربی و سریانی آموخت و در بصره زبان عربی خود را تکمیل کرد. ابن جلجل می گوید که وی در بصره با خلیل بن احمد، واضع نحو عربی، ملاقات کرد. این قول درست نیست و پلسنر با اتکاء به تاریخ تولد و مرگ این دو ثابت کرده است که امکان چنین ملاقاتی نبوده است(1).حُنَین برای تحصیل پزشکی به بغداد رفت. از گزارش زنده و زیبای ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء چنین بر می آید که ورود به حلقه ی درس پزشکی برای حنین کاری سهل نبوده است. تعلیم پزشکی در آن زمان یکسره به دست یوحَنا بن ماسویه، پزشک جندیشاپوری، بود. پزشکان جندیشاپوری که مردانی دانشمند و با فرهنگ بودند و عمر خود را وقف پزشکی کرده بودند، مردم حیره را که مشغله ی اصلیشان تجارت و صرافی بود، تحقیر می کردند. بعلاوه از اینکه می دیدند تاجرزادگان به پزشکی روی می کنند، ناراضی بودند.
با اینهمه، ابن ماسویه حنین را به حلقه ی درس خود پذیرفت و تعلیم او را به عهده گرفت و کتابی درباره ی مکتبهای مختلف پزشکی به وی داد. حنین که تشنه ی دانش آموزی بود هرگز از سؤال کردن خسته نمی شد.
یک روز که ابن ماسویه پاسخ به سؤالات او را دشوار و وی را در گرفتن پاسخ مُصر دید، به خشم آمد و شاگرد جوان خود را با لحنی تند و خشن به باد سرزنش گرفت:
مردم حیره را به طب چه کار؛ برو یکی از رفقایت را پیدا کن و پنجاه درهم قرض بگیر. یک درهم بده سبد بخر، سه درهم زرنیخ و بقیه را هم سکه ی کوفه و قادسیه بخر. سکه های قادسیه را با زرنیخ آلوده کن و آنها را بگذار توی سبد و کنار جاده بایست و داد بزن: سکه ی سره! بهترین سکه ها برای صدقه و خرج کردن. سکه ها را بفروش. با این کار بیشتر از علم پزشکی پول در می آوری(2). و به دنبال این حرف حنین را از خانه اش بیرون کرد.
ولی حُنَین تن به شکست نداد و مصمم شد تحصیل پزشکی را دنبال گیرد. چند سالی از بغداد ناپدید شد و در اسکندریه و «بلاد روم» (بیزانس) عمیقاً به تحصیل زبان یونانی پرداخت و در آموختن این زبان توفیقی چشمگیر یافت. ابن ابی اصیبعه به تفصیل ماجرایی را نقل می کند که چگونه یک شب حنین، هنگام دیدار دوستانش اشعار همر را از بر می خواند. حنین یکی از آثار جالینوس را هم برای جبرائیل بن بختیشوع ترجمه کرد. ابن ماسویه که او را از خود رانده بود، اینک بناچار استعداد وی را تصدیق کرد و با او دست دوستی داد و وی را به شاگردی خود پذیرفت. از این پس این دو همکار صمیمی یکدیگر شدند.
به دنبال تصمیم مأمون (متوفای 833/221) به ترجمه ی آثار ارسطو و دیگر حکمای یونان، یک هیأت فرهنگی برای تحصیل نسخ به بیزنطه (بیزانس) گسیل شد. حنین نیز که به گفته ی ابن ابی اصیبعه در زبان یونانی سرآمد عصر خود بود، احتمالاً یکی از اعضای این هیأت بود.
دیری نگذشت که امرا و اعیان دربار هم از کار خلیفه سرمشق گرفتند و در تحصیل نسخ و ترجمه آن به رقابت با یکدیگر برخاستند.
حُنَین، پسرش اسحق، خواهرزاده اش حُبَیش بن حسن اَعسَم، و شاگردش عیسی بن یحیی در میان مترجمان بویژه ممتاز بودند. حنین خود به تنهایی و یا با همکاری آنان دست به ترجمه ی آثار ارسطو و افلاطون و شارحان آنان زد. از آن مهمتر، ترجمه های اوست از بیشتر آثار سه تن بنیانگذار پزشکی یونانی: بقراط، جالینوس و دیسقوریدِس، که آراء و نظرات آنها در تحول پزشکی اسلامی نقش اساسی داشت.
حُنَین در ترجمه روشی ممتاز داشت که کلاً با معیارهای زبانشناسی جدید توافق دارد. وی در قضاوت نسبت به ترجمه های ضعیف دیگران سختگیر بود و این سختگیری را نسبت به آثار خود حتی بیشتر مراعات می کرد و معیارهای دقیقتری به کار می گرفت. با اشاره به ترجمه ای که از کتاب فی الفِرَق الطِبّیة جالینوس کرده بود، می نویسد:
من آن را در جوانی از روی نسخه های یونانی که افتادگی بسیار داشت ترجمه کردم. بعدها، وقتی به چهل و شش سالگی رسیده بودم شاگردم حبیش از من خواست آن را اصلاح کنم. در این وقت نسخه های یونانی متعددی گرد آورده بودم که با یکدیگر مقابله کردم، تا اینکه نسخه ای صحیح فراهم گردید و سپس نسخه ی سریانی را با این نسخه ی درست مقابله و تصحیح کردم و چنین است عادت من در هر چه ترجمه می کنم (3).
حُنَین برای یافتن نسخه های مختلف به سفرهای دراز تن می داد، چنانکه درباره ی کتاب البرهان جالینوس می گوید: «من به جستن آن فراوان پرداختم و برای یافتن آن شهرهای جزیره و شام و فلسطین و مصر را گشتم، تا اینکه به اسکندریه رسیدم. اما چیزی از آن را نیافتم، فقط در دمشق بود که به حدود نیمی از آن دسترسی یافتم»(4).
حُنَین و شاگردانش می کوشیدند متون یونانی را تا حد ممکن به وضوح و روشنی ترجمه کنند. در واقع حنین را باید یکی از واضعان اصطلاحات فلسفی و علمی زبان عربی دانست. بِرگشتراسِر در رساله ی تحقیقی خود درباره ی حنین و مکتب او، بر برتری ترجمه های حنین تأکید می ورزد: «صحت ترجمه ها بیشتر است، ولی به انسان این احساس دست می دهد که این صحت را مدیون تسلط بی چون و چرای مترجم بر زبان بداند، نه نتیجه ی سعی وسواس آمیز او. این نکته را در مطابقت ترجمه های او با متن یونانی و در دقت بی نظیر بیان او که هیچ گونه اطنابی در آن به کار نرفته است، باز می بینیم. فصاحت مشهور حنین در همین نکته نهفته است(5).
حُنَین بزودی شهرت یافت و در مجامع علمی که پزشکان و فیلسوفان در آن گرد هم می آمدند و در حضور واثق، خلیفه ی عباسی (وفات:847/232) درباره ی مسائل مشکل مباحثه می کردند، شرکت کرد. متوکل (861/247) پس از آنکه از وفاداری کامل حنین اطمینان یافت، وی را به ریاست پزشکان برگزید و بدین گونه خاندان بختیشوع را از این سمت عزل کرد. وی قبلاً از حنین خواسته بود برای از میان بردن یکی از دشمنان زهری تهیه کند و با تهدید و تطمیع بر خواسته ی خود اصرار ورزیده بود، ولی حنین از انجام این خواسته سرباز زد.
فعالیت شدید علمی و محبوبیت او نزد خلیفه، آتش رشک و حسد را در میان همکاران و حتی دوستان و شاگردانش، دامن زد. در این میان، بختیشوع بن جبرائیل بویژه در برگرداندن نظر خلیفه سخت می کوشید و برای این منظور از اعتقادات تصویر شکنی(6) حنین سوء استفاده کرد. یک روز در حضور خلیفه حنین را ترغیب کرد که بر تصویر (مسیح) آب دهان بیفکند و [چون حنین چنین کرد] خلیفه او را از مقام خود معزول کرد و کتابخانه اش را مصادره نمود و خود وی را به زندان افکند. ذوسیس (ئئودوسیوس)(7) جاثَلیق هم به همان شدت بر او سخت گرفت، وی را از جامعه ی مسیحی طرد کرد و به وظایف کشیشی وی خاتمه داد. ولی شش ماه بعد خلیفه بیمار شد و ناگزیر حنین را برای مداوای خود از زندان آزاد ساخت و بار دیگر مورد عنایت خود قرار داد و بختیشوع معزول شد(8).
حُنَین تا دم مرگ در مقام خود باقی ماند. هر دو پسر او داود و اسحاق حرفه ی پزشکی پیشه کردند، ولی فقط اسحاق راه پدر را دنبال کرد و همّ اصلی خود را در کار ترجمه ی آثار فلسفی یونان نهاد.
فعالیت عظیم علمی حُنَین اساساً متوجه ترجمه ی جدید و یا تهذیب ترجمه های پیشین (به عربی و سریانی) بود. ولی شامل چند تألیف اصیل نیز هست.
چندین فهرست قدیمی از آثار حنین در دست است که مفصلترین آنها در عیون الانباء ابن ابی اصیبعه آمده است(9). فورلانی (10) این فهرست را مورد تحلیل و پژوهش قرار داده و سعی در طبقه بندی آن کرده است(11). سیاهه ای که در فهرست ابن ندیم آمده، کوتاهتر است(12)؛ و حتی از آن کوتاهتر فهرستی است که ابن قفطی داده است (13). لطفی سعدی فهرستی کامل اما غیر انتقادی از تمام آثار حنین تهیه کرده است(14).
آثار حُنَین را برای سهولت کار می توان به دو دسته ی آثار پزشکی و غیرپزشکی تقسیم کرد. در میان آثار پزشکی او، ترجمه های متون قدیمی، تلخیص و تفسیر این متون و نیز تألیف اصلی به چشم می خورد. درباره ی این دسته آثار، خود حنین رساله ای دارد که برای ابوالحسن علی بن یحیی منجم نوشته و در آن از ترجمه های خود از جالینوس یاد می کند (15). (درباره ی این اثر او نگاه کنید به بخش دوم این مقاله به قلم آلبرت زکی اسکندر.)
آثار غیرپزشکی او متنوع است. موضوع و شکل برخی از این آثار کاملاً مشخص است، ولی طبقه بندی و تعیین موضوع بقیه کاری دشوار است، و چون جز عنوان آنها که در فهرستهای قدیمی عربی آمده، چیزی در دست نداریم به یقین نمی توانیم بگوییم ترجمه اند یا تلخیص و تألیف (16). در اینجا صرفاً گزیده ای از آثار او را معرفی می کنیم.
زندگی خصوصی حُنَین در کتاب اِلی علی بن یحیی (نامه ای به علی بن یحیی) آمده است. این نامه را حنین در پاسخ علی بن یحیی، کاتب و ندیم متوکل خلیفه، که از وی خواسته بود به اسلام درآید، نوشته است. حنین رسالة فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس (نامه ای درباره ی ترجمه ی آثار جالینوس) را نیز خطاب به همو نوشته است. ابن ابی اصیبعه بخشی از رسالة فیما اَصابَهُ من المحن و الشدائد را نقل کرده است، ولی روزنتال در صحت انتساب آن به حنین شک کرده است(17).
آثار حنین در زمینه ی فلسفه شامل ترجمه ی متون (به عربی و سریانی) و تألیف است؛ از جمله: ترجمه هایی از افلاطون (السیاسة، النوامیس، طیماوس)؛ ارسطو (قاطیغوریاس= المقولات، باری ارمنیاس = العبارة، آانالوطیقا الاول، آنالوطیقا الثانی و کتاب النفس، قطعاتی از مابعد الطبیعه و الاخلاق با شرح فرفوریوس)؛ کتاب فیما یُقرَءُ قبلَ کُتب افلاطون؛ جوامع کتاب السماء و العالم؛ مسائل مقدمة لکتاب فرفوریوس المعروف بالمدخل؛ جوامع تفسیر القدماء الیونانیین لکتاب ارسطوطالیس فی السماء و العالم؛ شرح کتاب الفراسة لارسطو(18)؛ مسائل استخرجها من کتب المنطق الاربعه؛ و ترجمه ای از کتاب الرؤیا ارطامیدورس(19). بر این فهرست باید حدود ده متن فلسفی از جالینوس را نیز که حنین به سریانی یا عربی ترجمه کرده، افزود؛ بویژه فیما ذکره افلاطون فی کتابه المعروف بطیماوس، فی ان المُحرِّک الاول لایتحرک، و ان الاخیار قدینتَفعون باَعدائهِم (20). بعلاوه حنین ظاهراً آن داستان تمثیلی را که ابن سینا سلامان وابسال خود را بر پایه ی آن تألیف کرده است، از متن اصلی یونانی ترجمه کرد(21).
آثار حُنَین درباره ی نحو و لغت عربی عبارتند از: کتاب فی احکام الاِعراب علی مذهب الیونانیین، کتاب فی النحو و کتاب النُقَط. الیاس نَصیبینی در مجالس خود از «نحو» حنین سخن می گوید و در مجلس ششم از برتری زبان سریانی بر عربی یاد می کند(22). در همین فصل قطعه ای است که در آن الیاس کتابی از حنین ذکر می کند به نام کتاب النقط اعنی نقط الکتاب که در منابع دیگر نیامده است. حنین در برتری زبان سریانی می گوید که سریانیان و یونانیان و ایرانیان نامهایی برای داروها (العقاقیر والادویة) و ابزارها (آلات) دارند که اعراب فاقد آنند(23).
نام کتاب فی مسائله العربیة (کتابی در مشکلات عربی آن) بلافاصله به دنبال کتاب فی اسماء الادویة المفردة علی حروف المُعجم آمده است. (24) احتمالاًحنین می خواسته در این کتاب، مشکلاتی را که در ترجمه ی نام برخی داروها وجود داشته، طرح و بررسی کند. (25)
مباحث علمی، جز پزشکی، در آثار زیر آمده است: کتاب خواص الاحجار، کتاب الفلاحة؛ مقالة فی الالوان؛ فی الضَوء و حقیقته؛ مقالة فی تولد النار بین الحَجَرَین، مقالة فی سبب الذی من اَجلِه صارَت میاهُ البَحر مالِحَة (دلیل شوری آب دریا)؛ جوامع الکتاب ارسطو فی الآثار العِلویّة (درباره ی هواشناسی) (26)؛ مقالة فی المَدِّ و الجَزر، مقالة الافعال الشمس و القمر؛ مقالة فی قوس القُزَح.
درباره ی دین: مقالة فی خلق الانسان و انه من مصلحته و التفضُّل علیه ان جُعِلَ محتاجاً کتاب فی ادراک حقیقة الادیان. ابن ابی اصیبعه از کتاب کیفیة ادراک حقیقة الدیانة نام می برد که احتمالاً همان کتاب قبلی است، در نسخه ی خطی نام آن فی کیفیة ادراک حقیقة الدیانة آمده است. حنین معیارهایی به دست می دهد که با آن می توان در مسائل دینی حق را از باطل تشخیص داد.
به عللی که انسان به بداهت می پذیرد حق از باطل متمایز می شود. شش علت باعث می شود که مردم تن به قبول باطل دهند: زور، بینوایی، مصیبتی که انسان امید رهایی از آن را دارد، آرزوی جلال و مقام، گفتار خوشنمای مزوران، جهل شنونده، و خویشاوندی میان مبلغ و مستمع.
چهار علت سبب قبول حقیقت می شود: معجزاتی که از قدرت انسانی فراتر است، کشف دلایل حقیقت امور غیبی در نشانه های خارجی و محسوس دین، برهان عقلی و غیر قابل رد حقیقی که انسان پذیرفته است، و شناخت صحت و اعتبار منشاء یک دین از روی مراحل متوالی سیر تحول آن. (27)
این رساله را ابوالفرج هِبَة الله مشهور به ابن عَسّال نقل کرده است. لوئیس شیخو که از این رساله نام می برد، می گوید که در کتابخانه ی شرقشناسی دانشگاه سن ژورف بیروت دو نسخه از کتاب ابن عسال موجود است: نسخه ی الف از قرن نهم هجری و نسخه ی ب از قرن سیزدهم هجری. رساله ی حنین در آغاز فصل دوازدهم جزء اول است (الف، ص238-232، ب، ص96-93). (28)
آثار دینی دیگر حنین عبارتند از: مقالة فی دلالة القَدَر علی التوحید؛ مقالة فی الآجال که ابواسحق مؤتمن بن عسال متکلم از آن نام می برد؛ و بالاخره بنا به گفته ی مسعودی (29) ترجمه ی کامل عهد عتیق (تورات) از روی ترجمه ی یونانی مشهور به سبعینی (سپتواگنت/هفتادی) که برخی آن را از بهترین تحریرهای تورات می دانستند.
یکی دیگر از آثار حنین کشکولی است تحت عنوان نَوادِر الفلاسفة که در آن مجموعه ای از داستانها، نامه ها و کلمات قصار حکمای یونان باستان گرد آمده و حنین ملاحظاتی از خود بر آن افزوده است. بعدها دیگران از این مجموعه مستخرجاتی بیرون کشیدند و خود به صورت کتاب درآوردند. از متن عربی نوادرالفلاسفة دو نسخه ی عربی در دست است که هنوز به چاپ نرسیده، ولی ترجمه ی عبری آن را لوی ونتال منتشر کرده است (30). کارل مرکله در سال 1921 این اثر را مورد بررسی دقیق قرار داد و درباره ی دو نسخه ی خطی موجود آن (اسکوریال و مونیخ)، به عنوان آن و صحت انتسابش به حنین، که از قرون وسطا به بعد مطرح شده است، گفتگو کرد(31).
وی همچنین ترجمه های مختلف این کتاب را مورد بررسی قرار داد: ترجمه ی عبری (که شاعر اسپانیایی یهودا بن سلیمان خریزی، مترجم حریری، در 1200 میلادی آن را ترجمه کرده)، ترجمه ی اسپانیولی (تحت عنوان Libro de los buenos proverbios)، و ترجمه ی آلمانی لوی ونتال، بعلاوه مرکله روابط میان آداب الفلاسفة و منابع عربی مشابه را، اعم از چاپی و خطی، روشن ساخت و بالاخره وی بخشهایی از این کتاب را ترجمه و تفسیر کرد. کتاب حنین اساساً از روی یک جنگ مشابه بیزانسی برگرفته شده ولی از منابع قدیمی تر نیز خالی نیست(32)، و بخش سوم آن درباره ی مرگ اسکندر است(33). اکثر ترجمه های حنین به سریانی اینک از میان رفته است(34)
پی نوشت ها :
1. نگاه کنید به:
M. Plessner, " Der Astronom und Historiker ibn Sa'id al-Andalusi und seine Geschichte der Wissenschaften, ''in Rivista degli studi orientali, 31(1956), 235-257, esp. 244 ff.
2. ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، تصحیح مولر (قاهره، 1882)، ص185.
3. به نقل از مایرهوف در The Book of the Ten Treatises، ص xxiv [برای ترجمه ی فارسی رجوع کنید به مهدی محقق، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فرق اسلامی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، 1355، ص 380. دکتر محقق تمامی رساله ی حنین درباره ی آثار جالینوس را به فارسی ترجمه کرده و در این کتاب، ص 367-414 به چاپ رسانده است.]
4. همان.
5. همان ص xxv.
6. تصویر شکنی، شمایل شکنی، بی حرمتی به تصاویر و تندیسهای مقدسین. تصویرشکنان معتقد به حرمت تصویرنگاری و پیکرتراشی انبیاء و اولیا بودند و آن را گونه ای بت پرستی می دانستند. - م.
7. Theodosius.
8. درباره ی صحت و اعتبار تاریخی این واقعه و تقریب اقوال بظاهر متناقضی که در کتب قدیمی آمده است نگاه کنید به کتاب یوسف حبّی، حنین بن اسحق (بغداد، 1974)، ص36-38. همچنین بنگرید به
F. Rosenthal, "Die Arabische Autobigraphie'', Studia Arabica, 1(1973), 15-19.
که اعتبار این واقعه را مورد شک و سؤال قرار می دهد، و
B. Hemmerdinger. "Hunain ibn Ishaq et I'iconoclasme byzantin, '' in Actes du Xlle Congres international des etudes byzantines, II(Belgrade,1964), 467-469.
که نویسنده در آن این نظر لوکلر (Leclerc) را می پذیرد که حنین در مدت اقامتش در بیزانس (قسطنطنیه)تحت تأثیر جنبش تصویر شکنی آنجا قرار گرفت، و نیز نگاه کنید به
G. Strohmaier, " Hunain ibn Ishaq und die Bilder, " in Klio, 43-45(1965). 525-533.
9. ابن ابی اصیبعه، جلد1. ص184-200.
10. G. Furlani.
11. G. Furlani " Hunain ibn Ishaq, " Isis, 6(1924),287-92.
12. ابن ندیم الفهرست، چاپ فلوگل (لایپزیگ، 1871) جلد 1، ص294 به بعد.
13. ابن القفطی، تاریخ الحکماء، چاپ لیپرت (لایپزیگ، 1903) ص171 به بعد.
14. نگاه کنید به مقاله ی لطفی سعدی که از فهرستهای قدیمی منابع عربی و نیز از فهرست لوسین لوکلر در کتاب Histoire de la medicin Arabe ص145-152 استفاده کرده است:
Lutfi M. Sa'di, "A Biobibliographical Study of Hunayn ibn Ishaq al-Ibadi... ," in Bulletin of the Institute of the History of Medicine , 2(1934), 409-446,
15. قیاس کنید با تصحیح و ترجمه این رساله از برگشتراسر، وی در مقاله ی دیگر خود نیز به تفصیل از زندگی و روش کار حنین سخن گفته است:
H. Bergstrasser, " Hunain ibn Ishaq uber die syrischen und arabischen Galenubersetzungen,'' which is Abhandlungen fur die Kunde des Morgenlandes, 17, no. 2 (1925), and ''Neue Materialen zu Hunain ibn Ishaq Galen-bibliographie,'' ibid., 19, no. 2 (1932)
16. برای تفصیل این آثار مراجعه کنید به:
M. Steinschneider, " Die arabischen Ubersetzungen ausdem griechischen, " in Zeitschrift der Deutschen morgenlandischen Gesellschaft, 50(1896), also reprinted (Graz, 1960), 390(index); G. Bergstrasser, Hunani ibn Ishak und seine Schule(Leiden, 1913); F. Peters, Aristoteles Arabus (Leiden, 1968); and 'Abdurrahman Badawi, La transmission de la philosophie grecque au monde arabe, Etudes de philosophie Medievale, no. 56(Paris, 1968).
17. ابن ابی اصیبعه، جلد1، ص191-197.
18. درباره ی این کتاب نگاه کنید به:
M. Grignaschi, " La 'physiognomonie' traduite par Hunayn ibn Ishaq, ' in Arabica, 21, fasc. 3(1974), 287-291.
19. تصحیح ت. فهد (دمشق، 1964).
20. نگاه کنید به مقاله ی «جالینوس» به قلم ریچارد والتزر در دائرة المعارف اسلام، ویرایش دوم، جلد2(لیدن1965)402-403.
21. نگاه کنید به:
A. F. Mehren, in Museon, 4(1885), 38 ff. ; and C. A. Nallino, " Filosofia ' orientale 'od ' illuminativa'd'Avicenna?'' in Rivista degli studi orientali, 10(1923-1925), 465.
22. نگاه کنید به کتاب لوئیس شیخو Trois traites anciens (بیروت، 1923) یادداشت 59.
23. نگاه کنید به لوئیس شیخو، مجله ی دارالمشرق، دوره ی دوم (بیروت، 1899) ص 373.
24. نگاه کنید به:
J. Ruska, Untersuchungen uber das Steinbuch des Aristoteles (Heidelberg,1911).
25. این نامه را لوئیس شیخو در مجله ی دارالمشرق، دوره ی دوم. صفحات 1105-1115 چاپ کرده است.
26. این اثر را هانز دایبر تصحیح و ترجمه کرده و همراه با تعلیقات به چاپ رسانده است:
Hans Daiber, Ein Kompendium der Aristotelischen Meteorologie in der Fassung des Hunain ibn Ishaq (Oxford, 1975).
27. نگاه کنید به ابن ابی اصیبعه، 199.
28. نگاه کنید به:
L. Cheikho, " Un traite inedit de Honein, '' in Orientalische Studien Theodor Noldeke zum siebzigstein Geburtstag (2. Marz 1906)gewidmet. CarlBezold,ed. (Giessen, 1906 with Arabic Text and French trans. The text was reprodunced i Cheikho, Seize traites, 2nd ed. (Beirut, 1911), 121-123; and Vingt traites theologiques, 2nd ed. )Beirut, 1920), 143- 146. For other MSS of the text , see G. Graf, Geschichte der christlich- arabischen Literatur, II, 123-124.
درباره ی نگرش مذهبی حنین دو مقاله ی تحقیقی جدید عبارتند از:
R. Haddad " Hunayn b. Ishaq, apologiste chretien," in Arabica. 21(1974), 292-302: and P. Nwyia, " Actulite du concept de religion chez Hunayn Ibn Ishaq, " ibid. , 313-317.
29. درباره ی این نکته نگاه کنید به مسعودی، التنبیه و الاِشراف، طبع دوخویه، (لیدن، 1894)، ص112.
30. نگاه کنید به:
Abraham Loewenthal, Sefer musre ha pilosofim (Frankfurt, 1896), also in German trans. (Berlin,1896).
31. K. Merkle, Die Sittenspruche der Philosophen "Kitab adab al-falasifa "von Honein ibn Ishaq in der Uberarbeitung des Muhammed ibn 'Ali al -Ansari(Leipzig, 1921).
32. See G. Strohmaier, "Zu einem weiberfeindlichen Diogenesspruch aus Herculaneum. " in Hermes, 95(1967), 253-255.
33. درباره ی این کتاب نگاه کنید به:
Hertwig Derenbourg, "Les traducterurs arabes d'auteurs grece et l'auterur musulman des Aphorismes des philosophes,"in Melanges Henri Weil (Paris, 1898), 117-124; M. Plessner, "Analecta to Hunain ibn Ishaq 'Apopthegms of the Philosophers' and Its Hebrew Translation, " in Tarbiz, 24(1954 -1955), 60- 72, with summary in English, vi ff; J. Kraemer, " Arabische Homerverse, " in Zeitschrift der Deutschen morgenlandischen Gesellschaft , 106(1956), 292-302: and A. Spitaler, "Die arabische Fassung des Trostbriefs Alexanders an seine Mutter, " in Studi orentalistici in onore di Giorgio Levi dellavida, II (Rome, 1956), 497ff.
34. نگاه کنید به:
A. Baumstark, Geschichte der syrischen Literatur (Bonn, 1922), 227-230.
درباره ی امکان انتساب بعضی از قطعات به حنین، رجوع کنید به:
G. Furlani, " Bruchstucke einer syrischen Paraphrase der Elemente ' des Eukleides, " in Zeitschrift fur Semistik, 3(1924), 28; and J. Schleifer," zum syrischen Medizinbuch. II. Der therapetische Teil,"in Rivista degli studi orientali, 18(1940), 341-372. Two more recent studies are A. Voobus,"Discovery of New Syriac Manuscripts on Hunain, " in Ephrem Hunayn Festival (Baghdad, 1974),525-528; and W. F. Macomber,"The Literay Activity of Hunayn b. Ishaq in Syriac,'' ibid. , 554-570.
علاوه بر منابعی که در یادداشتها ذکر شده، مآخذ دیگر عربی عبارتند از: ابن جلجل، طبقات الاطباء، تصحیح فؤادسید (قاهره، 1955)72-68؛ ابن صاعد اندلسی، کتاب طبقات الامم، تصحیح لوئیس شیخو (بیروت، 1912)، 36 به بعد؛ علی بن زید بیقی، تتمه ی صوان الحکمة، تصحیح محمد شفیع (لاهور، 1935)، ص3 به بعد؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، طبع ووستنفلد(گوتینگن، 1741-1871) جلد 2، 159 به بعد؛ ابن عبری تاریخ مختصر الدول (بیروت، 1890)، تصحیح آنتون صلحانی 250-253؛ و دو کتاب دیگر ابن عبری به سریانی:
Bar Hebraeus, Chronicon ecclesiasticum, Jean Baptiste Abbeloos and Thomas Joseph Lamy, eds. , III (Louvain, 1875-1877), 197-200;Chronicon syriacum, Paul Bedjan, ed. (Paris,1890).
تحقیقات جدید عبارتند از:
L. Leclerc, Hisoire de la medecine arabe(Paris, 1876; repr. New York,n. d. ), 139-152,which is not a critical Srudy; M Steinschneider, Die hebraischen Uberestzungen des Mittelalters (Berlin,1893;repr. Graz,1956), 1055 (index); and Die arabischen Ubersetzungen aus dem griechischen (Leipzig, 1896; repr. Graz, 1956), 390(index); H. Suter, Die Mathematiker und Astronomen der Araber, (Leipzig,1900), 20-23; M. Steinschneider, "Die europaischen Ubersetzungen aus dem arabischen, "Sitzungsberichte der Akademie der Wissenchaften in Wien, Phil-hist. Kl. , 149, no. 4; and 151, no. 1(1905), photo repr. (Graz, 1956), 98(index); G. Bergstrasser, Hunain ibn Ishak und seine Schule (Leiden, 1913); G. Gabrieli, " Hunayn ibn Ishaq," in Isis, 6(1924), 282-292; M. Meyerhof, " New Light on Hunain ibn Ishaq and His Period, " ibid. , 8(1926), 685-724; and " Les versions syriaques et arabes des ecrits galeniques, " in Byzantion, 3(1926), 35-31; and G. Sarton, Introduction to the History of Science, I(Baltimore, 1927; repr. 1950), 611-613.
زندگی مفصل حنین و نیز تحلیلی از روشهای او در ترجمه در مقدمه ی کتاب زیر آمده است:
M. Meyerhof, The Book of the Ten Treatises on the Eye Ascribed to Hunain ibn Is-haq... (Cairo, 1928).
همچنین نگاه کنید به:
C. Brockelmann, Geschichte der arabischen Literatur, I(Leiden, 1943), 224-227, and supp. I(Leiden, 1937), 366-369; F. Rosenthal's review of R. Walzer, ed., Galen on Medical Experience, in Isis, 36(1945-1946), 253ff. , and The Technique and Approach of Muslim Scholarship (Rome, 1947), passim; and G. Graf, Geschichte der christlich-arabischen Literatur, II(Vatican City, 1947), 122-129.
که بخصوص آثار فلسفی و کلامی حنین را بررسی می کند.
جدیدترین کارهایی که درباره ی حنین شده عبارتند از: مقاله ی «حنین بن اسحاق» در ویرایش دوم دائرة المعارف اسلام، جلد سوم، ص 578 -581، و نیز مجله ی Arabica دوره ی 21، جزوه ی سوم (1974) که در آن ده مقاله درباره ی حنین به چاپ رسیده است، این مقالات برای ارائه به بیست و نهمین کنگره ی بین المللی مستشرقان، پاریس ژوئیه 1973، تهیه شده بود. در این کنگره جلسات بحث وگفتگو درباره ی حنین منعقد گردید. یوسف حبی، حنین بن اسحق (بغداد، 1974) به زبان عربی؛ جشن نامه حنین Ephrem Hunayn Festival
و کنگره نامه ی بغداد شامل شانزده مقاله درباره ی حنین: چهار مقاله به انگلیسی و بقیه به عربی.
منبع مقاله :
گیلسپی، چارلز کولستون؛ (1389)، زندگینامهی علمی دانشمندان اسلامی (جلد نخست)، ترجمهی جمعی از مترجمان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم