حکومت اسلامی و تئوکراسی

حکومت تئوکراسی یعنی حکومت خدایی. این نظریه در قرون وسطی و در اروپا از سوی کلیسا ابراز می شد و کلیسا بخصوص کلیسای کاتولیک مدعی بود که از طرف خدا بر مردم حکومت می کند. در مقابل، برخی از فرقه های مسیحی
يکشنبه، 17 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حکومت اسلامی و تئوکراسی
 حکومت اسلامی و تئوکراسی

 






 

پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی

پرسش:

آیا حکومت اسلامی همان «حکومت تئوکراسی قرون وسطی» در شکلی جدید نیست؟

پاسخ:

حکومت تئوکراسی یعنی حکومت خدایی. این نظریه در قرون وسطی و در اروپا از سوی کلیسا ابراز می شد و کلیسا بخصوص کلیسای کاتولیک مدعی بود که از طرف خدا بر مردم حکومت می کند. در مقابل، برخی از فرقه های مسیحی معتقدند که اصلاً دین حضرت مسیح با مسائل سیاسی ارتباطی ندارد و به اصطلاح طرفدار تفکیک دین از سیاست اند. اما فرقه هایی از مسیحیت و بخصوص دستگاه کاتولیک، در قرون وسطی، طرفدار دخالت دین در سیاست و حکومت بودند و حکومت را حق دستگاه پاپ می دانستند. آنها معتقد بودند که کلیسا از طرف خداوند از چنان اقتداری برخوردار است که می تواند بر مردم حکومت خدایی داشته باشد و مردم موظف اند که به فرمان خداوند از دستورات پاپ اطاعت کنند؛ این شکل از حکومت «حکومت تئوکراسی» نام گرفت.
آیا وقتی گفته می شود اسلام حکومت الهی را پیشنهاد می کند منظور همان حکومت تئوکراسی است که در قرون وسطی توسط کلیسا اعمال می شد؟ آیا همان طور که در حکومت تئوکراسی، خداوند اختیارات گسترده ای به حاکم داده است و او به هر شیوه و هر گونه ای که خواست می تواند بر مردم حکومت کند، در حکومت اسلامی هم چنین است؟
در پاسخ باید گفت: حکومت الهی که ما به آن معتقدیم با تئوکراسی غربی از زمین تا آسمان فرق دارد. زیرا در قرون وسطی، کلیسا حکومت را حق خود می دانست که از ناحیه ی خداوند به او اعطا شده است، اما اینکه چگونه باید حکومت کرد، آیا حکومت کردن مستلزم رعایت قوانین و مقررات خاصی هست یا نه و آیا حکومت باید در چهارچوب محدوده ی خاصی انجام وظیفه کند یا نه؟ به خود کلیسا مربوط بود و بر این اساس به هر نحوی که دلخواه خودشان بود و هر طور که به صلاح خود می دیدند حکومت می کردند حتی اگر لازم می دیدند ظلم و ستم و استبداد خود را به خدا نسبت می دادند و حکومت خدایی می کردند و مردم هم موظف بودند اطاعت کنند!
اما در حکومت اسلامی، اینچنین نیست؛ یعنی، حاکم اسلامی باید در چارچوب خاصی اعمال حکومت کند. او حق ندارد خواسته های خود را بر دیگران تحمیل کند و بر آن نام خدایی نهد. بلکه او باید عیناً قوانین و احکامی را پیاده کند که از طرف خداوند بیان شده است نه اینکه مثل حکومت تئوکراسی حتی حق داشته باشد حلال خدا را حرام یا حرام خدا را حلال کند. حاکم اسلامی حق ندارد حتی یک قدم بر طبق خواسته های خود بردارد، و چنانچه تبعیت از هوای نفس کند، از عدالت ساقط می گردد و دیگر حق حکومت ندارد و مردم هم حق تبعیت از او را ندارند. حاکم اسلامی حق تصرف در احکام و قوانین اسلامی را ندارد، حق وضع قانون از ناحیه خود و بدون اذن خداوند را هم ندارد و در عمل هم فقط باید براساس احکام و مقررات اسلامی عمل کند. واژه ی «ولایت» نیز که معادل «حکومت» به کار می رود و در بیان قرآنی و روایی ما آمده است، حاوی معنایی لطیف است که حکایت از محبت و خیراندیشی ولی و حاکم نسبت به امت و حکومت شوندگان است، و طبعاً در این نگرش (نگرش اسلامی) جایی برای خودکامگی حاکم و حکومت اسلامی وجود ندارد.
بنابراین حکومت اسلامی با حکومت تئوکراسی قابل مقایسه نیست و این طور نیست که هر جا به اسم خداوند حکومت می شود واقعاً حکومت خداوند باشد، و آن حکومت مورد اجازه و رضایت خدا بوده باشد.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.