نقش جادو در شکل گیری ادیان جهان

مارکسیست ها و بعضی از جامعه شناسان معتقدند که انسان های ابتدایی برای تسلط بر طبیعت و بهره برداری از آن ناگزیر بودند که دست به اعمال بزنند، ولی از آنجا که دارای شناخت درست و دقیقی نبودند تا بتوانند قوانین حاکم بر
سه‌شنبه، 19 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش جادو در شکل گیری ادیان جهان
نقش جادو در شکل گیری ادیان جهان

 

نویسنده: عبدالله نصری




 

جادو یکی از وجوه مشترک ادیان ابتدایی است.
مارکسیست ها و بعضی از جامعه شناسان معتقدند که انسان های ابتدایی برای تسلط بر طبیعت و بهره برداری از آن ناگزیر بودند که دست به اعمال بزنند، ولی از آنجا که دارای شناخت درست و دقیقی نبودند تا بتوانند قوانین حاکم بر طبیعت را بشناسند و به وسیله آن طبیعت را به تسخیر خود درآورند از سحر و جادو استفاده می کردند. بدین معنا که گمان می کردند با انجام مناسک و مراسم جادویی قادر خواهند بود تا هم به تولید و استفاده از منابع پرداخته و هم به قوای مرموز و مخفی جهان را که حیاتشان را تهدید می کرد بپردازند.
در عصر و زمان ما نیز انسان های ابتدایی دست به اعمال و مناسکی می زنند که از آن می توان تعبیر به سحر کرد. به طور مثال بدویان فکر می کنند که با پاره کردن تصویر دشمن در حقیقت وی را زخمی کرده و از بین می برند. یا گمان می کنند که اگر ناخن یا موی کسی را به دست آورده و به آن صدمه بزنند به طور حتم صاحب ناخن یا مو صدمه خواهد دید یا اگر به جای پای کسی آسیبی رسانده شود بدون شک به صاحب پا آسیب خواهد رسید.
یکی از وسایلی که انسان ابتدایی برای سحر و جادوگری به کار می برد فتیش ها Fetiches هستند. فتیش ها اشیا و اجسامی هستند که انسان های ابتدایی برای آنها ارزش و احترام قایلند.
این اشیا به علت دارا بودن نیروی مرموز و مخفی، وسیله ای برای سحر و جادو به شمار می روند.
انسان بدوی گمان می کند که اگر این فتیش ها را همراه خود داشته باشد نیروی جادویی موجود در آن، وی را در مشکلات و گرفتاری های زندگی و خطر دشمن و شیاطین و ارواح موذی نجات خواهد داد. فتیش ها ممکن است از اشیاء طبیعی چون سنگ و چوب و گیاه باشند یا چیزهای غیر طبیعی و مصنوعی که انسان ها خود درست می کنند.
امروزه در بسیاری از قبایل ابتدایی افریقا و استرالیا پاره ای از اشیاء را به عنوان فتیش مورد تقدیس قرار می دهند تا از نیروی اسرارآمیز آنها جهت از میان بردن دشمن یا شفای بیماران یا ازدیاد کشت و زرع استفاده کنند.
« این فتیش ها اعم از اشیاء طبیعی و مصنوعی در نظر ایشان دارای یک نوع شخصیت مستقل هستند و صاحب اراده می باشند. در افریقا از احساسات دارندگان فتیش درباره آنها این چنین معلوم می شود. نخست با کمال سادگی آنها را دارای یک روح غیبی می دانند و مورد احترام و پرستش قرار می دهند. هدایا به آنها تقدیم می کنند. به امید حصول مداوم و وصول نتیجه، در پیش فتیش ها با تضرع دعا می خوانند، لیکن اگر آن آرزو تحقق نیافت و دعا اجابت نشد رفتار آن شخص وحشی نسبت به آن فتیش تغییر می کند.
نخست با او از در تملق و چاپلوسی درمی آید، بعد او را ریشخند و استهزا می کند، بعد با داد و فریاد و خشونت به او امر می نماید و بالاخره آن را می زند، مجازات می کند و اگر باز نتیجه مطلوب به حصول نپیوست معتقد می شود که روح مخفی از آن فتیش خارج شده است و دیگر به درد نمی خورد باید آن را ترک کرده، فتیش دیگری طلب کند، یا اینکه روح فتیش قویتری از ناحیه مجاور بر آن غلبه یافته است، در آن صورت آن را باید نزد ساحر یا کاهن برد تا آن را از قوه مخفی دوباره پر کند و قدرت جدیدی برای انجام حوایج قوم بدهد».(1)
این گونه خرافات که مربوط به جادوگری است مورد مطالعه و بررسی دانشمندان قرار گرفته و کوشیده اند تا پی به علل و نتایج آن ببرند.
یکی از نتایجی که از بررسی این موضوع گرفته شده این است که آن را منشأ اعتقاد به خدا دانسته اند، یعنی معتقدند که با در نظر گرفتن مسأله جادوگری است که می توان پی به علل گرایش به خدا برد.
ما در اینجا سخنان یکی از پژوهشگران ایرانی را که از طرفداران این نظریه است در اینجا نقل می کنیم:
« انسان ابتدایی به حکم زندگی، ناگزیر از آن است که نمودهای هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین و یا معنی کند. از این رو در عمل و نظر به تلاش می پردازد. اما چون تجربه کافی ندارد و نمی تواند با مشاهده و آزمایش بسیاری از اشیا و امور پیرامون خود را بشناسد، بناچار برای فرونشاندن خلجان و بی تکلیفی خود، به خیال پناه می برد و با تخیل ابتدایی خود هستی را تبیین می کند و به این طریق پاسخ هایی برای برخی از مسایل بی شمار زندگی می یابد و موافق آنها برای تسلط بر حوادث پیرامون خود، دست به فعالیت هایی می زند. این گونه فعالیت ها که زاده خیال پروری و امیدند و به موازات کارهای مثبت تولیدی جریان می یابد، جادو نام گرفته اند.
در جامعه ابتدایی جادو در همه مظاهر زندگی به خصوص مظاهر پیچیده ای که به دشواری شناخته و مطیع اراده انسانی می شود، راه دارد.
همه وجوه رفتار انسانی به خصوص زادن و زناشویی و تولید اقتصادی و در میان بیماری و مرگ در همان حال که موضوع شناخت تجربی انسان قرار می گیرند، با جادو می آمیزند. برای مثال انسان در همان حال که در عمل می کارد و آبیاری می کند و می درود، به مراسمی جادویی که به نظر او برای یادآوری کشتزار لازم اند، تن در می دهد. کار عملی باعث تغییر طبیعت و رفع نیازمندی های انسانی می شود، و کار جادویی به تغییر ذهن یعنی آرامش خاطر و امیدواری می انجامد. انسان جادو کار ابتدایی برای تبین حرکات خود و طبیعت، باور می دارد که چیزی یا نیروی در همه چیزها جریان دارد، و همه تغییرات زاده آن است. بومیانه مه لانزی و پولی نزی این نیرو را مانا می خوانند، سرخپوستان آلگون کوین بدان « مانی تو» می گویند، و سرخپوستان دشت های بزرگ آن را واکان می نامند.
به گمان مردم ابتدایی، هر جا که مانا باشد قدرت و نشاط هست. بومیان جزایر مارکیز برآنند که هر کس از مانا تهی شود، به نادانی می گراید.
مردم برخی از نواحی پولی نزی مثلا تاهی تی Tahiti معتقدند که اقتدار رییس قبیله نتیجه بهره عظیم اوست از مانا، درست هم چنان که مردم برخی از جامعه های متمدن قدیم و رهبران و پادشاهان خود را دارای فره charisma یعنی موهبتی آسمانی می دانستند و برای آنان حقوق الهی می شناختند.
بر اثر تحولات گوناگون جامعه، رفته رفته مفهوم مانای مرموز هستی گستر هستی بخش به صورت مفهوم جان یا همزاد در می آید. به این معنی که انسان ساده اندیش ابتدایی برای تبیین مظاهر گوناگون طبیعت اعتقاد می کند که هرچیز دارای جان یا همزاد یا مانایی مستقل است، و جنبش و آرامش آن از حرکت و سکون یا حضور و غیاب جان یا همزاد می زاید. پس انسان ابتدایی برای تسلط بر مظاهر طبیعت می کوشد که جادو کاری همزاد یا جان اشیا را موافق خود گرداند.
با تکامل بعدی جامعه و در هم شکستن تجانس اجتماعی و تقویت فکر انتزاعی، مفهوم جان یا همزاد که در آغاز، مستقل از نمودها به شمار نمی رود، از جسم تجرید می شود.
انسان باور می دارد که جان چیزی است متفاوت و مستقل از جسم و دارای نظامی متفاوت از نظام اشیاء محسوس.
پاره ای از آزمایش های زندگی مانند رویا و بیماری و مرگ که برای انسان ابتدایی روشن نیستند، به تجرد مفهوم جان کمک کنند.
در نتیجه مفهوم ساده جان به مفهوم هایی پیچیده تبدیل می شود، و اعتقاد به جان یا همزادگرایی به صورت دین ابتدایی درمی آید» (2).

روش های جادوگری

انسان ابتدایی از روش هایی برای جادوگری استفاده می کند که به شرح زیر می توان تقسیم کرد:

1- جادوی تقلیدی Imative Magic

در این نوع جادو انسان ابتدایی گمان می کند که اگر به کاری شبیه آنچه که طبیعت باید انجام دهد اقدام کند منظورش عملی خواهد شد. مثلاً اگر برای کشت و زرع به باران احتیاج داشته باشد با پاشیدن آب از بالا به پایین کار باریدن را تقلید می کند تا باران ببارد.
یا اینکه برای جنگیدن با قبیله ای قبل از تاخت و تاز مراسمی تشکیل داده و عملیات جنگی را جزء به جزء تقلید می کند تا بدین وسیله در میدان نبرد به پیروزی نایل شود.
به نظر فریزر در جادوی تقلیدی باید میان آنچه که انسان بدوی انجام می دهد با آنچه که می خواهد شباهتی برقرار باشد. برای مثال شباهت میان آب پاشیدن از بالا به پایین و باریدن باران. این نوع جادو را سحر عوامانه نیز نامیده اند. جان ناس در بحث از روش های جادوگری چنین می گوید:
« طریقه ( دیگر) سحر عوامانه است که منحصر به دست کاهن یا ساحر نیست، بلکه در نزد تمام افراد قبیله یا گروه معمول می باشد که به وسایلی بسیار ساده و ابتدایی به خیال خود سعی می کنند از مضرات و شرور ارواح موذیه جلوگیری نمایند یا ارواح مفیده را به نفع خود به کار وا می دارند. برای مثال تمام قبیله جمع می شوند و گناهان و خیانت خود را با تشریفات خاصی به جانوری منتقل ساخته، سپس آن را می کشند و یا به قایقی منتقل ساخته، آن را در دریا یا رودخانه غرق می کنند. هزار گونه عملیات و آداب از این راه انجام می دهند؛ مخصوصاً برای حاصلخیزی زمین بایر یا فرزند آوردن زن عقیم یا حیوانات نازا انواع وسایل و اعمال عجیبه دارند. مثالی برای نمونه که در بسیاری از نقاط جهان معمول شده همان « رقص غله» است که هنگام کاشتن بذر یا افشاندن خون قربانی حیوانی یا حتی قربانی انسانی و دفن جسد او در زمین بایر و یا تقدیم اولین محصول نوبر از میوه یا غله یا فرزند به خدایان یا پرستش گاو و دیگر حیوانات و غیره انجام می شود»(3).

2- جادوی مسری contagious Magic

این جادو نه تنها از جادوی تقلیدی مهمتر است، بلکه مشکلتر نیز می باشد، چه آنکه تنها به وسیله جادوگر امکان پذیر است.
در جادوی مسری جادوگر می کوشد تا یکی از وسایل و متعلقات شخص مورد نظر را به دست آورده و جادو کند. مثلاً اگر بخواهد به کسی صدمه و آزاری برساند، کافی است به مو یا ناخن یا تصویری از او آسیب برساند.
این نوع جادو را فلیسین شاله جادوی عاطفی sympathice Magic نامیده است.

هر یک از جادوی تقلیدی و مسری خود به دو نوع تقسیم می شوند.
1- جادوی لفظی یا نظری Theoretical Magic
2- جادوی عملی practical Magic

در جادوی لفظی از اوراد و الفاظ استفاده می شود، یعنی آنکه انسان بدوی برای رسیدن به منظور خود که دگرگونی طبیعت و از میان بردن دشمن است از الفاظ خوب و بد استفاده می کند. برای مثال انسان بدوی گمان می کند که اگر به ابر بگوید « ببار» و یا به آفتاب بگوید «طلوع کن» یا به دشمن بگوید « نابود شو» به منظور خود خواهد رسید.
جادوی لفظی در بسیاری از موارد جنبه نیایشی دارد.
اما در جادوی عملی باید اعمال خاصی صورت گیرد که آن هم به وسیله جادوگر که شمن shaman نامیده می شود انجام می گیرد.
انسان ابتدایی شمن را دارای قوه ای غیبی می داند که قادر است به کارهای مختلف از جمله شفای بیماران و یا نابودی دشمن دست زند. این طریقه را شمینیزم shaminism نیز نامیده اند.

نقد و بررسی

1- تاریخچه پیدایش جادو چیست؟

متاسفانه هیچ یک از دانشمندانی که مساله جادو را به عنوان مبدا و منشأ گرایش به خدا در نظر گرفته اند نتوانسته اند تاریخ دقیق این موضوع را معین کنند. در صورتی که در ابتدا می بایست تاریخ دقیق پیدایش جادو را تعیین کنند، و پس از آن اثبات نمایند که قبل از پیدایش جادو در اصل هیچ گونه گرایشی به خدا وجود نداشته است.
ثانیاً به فرض اینکه بتوانند اثبات کنند که گرایش به خدا قبل از پیدایش جادو وجود نداشته، لازم است اثبات کنند که ارتباط این دو به یکدیگر همزمانی نیست، بلکه با یکدیگر ارتباط علت و معلولی دارند.
گذشته از این با وجود اینکه بعضی از محققین تاریخ ادیان دین و جادو را با یکدیگر در ارتباط می دانند نتوانسته اند بپذیرند که منشا دین و اعتقاد به خدا مساله جادو بوده است.
« بعضی از دانشمندان «جادو» را اساس دین می دانند. فریزر می نویسد:
اولین عکس العمل انسان در مقابل نیروهای طبیعت دین بود. انسان ابتدایی در نظر داشت با جادو و نیروهای طبیعت را که اساس دین ابتدایی است اسیر خود سازد. به این ترتیب اعمال جادو را وارد دین ساخت و به آن جنبه تحقق بخشید. این عقیده طرفداران زیادی ندارد، بلکه عالمان ادیان معتقدند دین با جادو بستگی دارد ولی جزو‌ آن نیست؛ زیرا از نظر تعریف میان آن دو تفاوت بسیار است. تعریف جادو مانند دین بسیار مشکل است و امور مربوط به آنها یکسان نیست، ولی هر دو مانند یکدیگر دارای مراسم و افسانه است و امور را به مقدس و پلید تقسیم می کنند. تفاوت میان آن دو در این است که در دین انسان خود را مطیع نیروی معین و سرنوشت خاصی می سازد در صورتی که جادوگر با اعمال مخصوصی و ورد خوانی طبیعت را مطیع هدف خود قرار می دهد.
جادو به طور کامل با دین همراه است و با وجود تفاوت اساسی که با یکدیگر دارند اغلب در عمل مشکل است که آن دو را از یکدیگر تفکیک کرد... (4) چون از نظر تاریخ و مردم شناسی بین دین و جادو روابطی برقرار است و هر دو در قلمرو مقدس نقشی دارند. باید دانست چه عواملی آن دو را از یکدیگر جدا می سازد.
دین قانونی و شرعی و مجاز است ولی جادوگری جرم و گناه است. جادو به شکل عقیده به نیروهای نادیدنی نمایان است که اشیا را دارای قدرت اسرارآمیز می داند، ولی دین از راه ایمان به خدا نمایان می گردد.
مراسم جادو حتمی الوقوع است و طبیعت در اختیار جادوگر قرار می دهد. در صورتی که دین پرستش خدا و اطاعت و دعاست.
دین با فداکاری همراه است ولی جادو زیان آور است.
شعار دین پارسایی است و مانند جادو در کار نیروهای اسرارآمیز مداخله نمی کند.
دین قربانی و نماز در بر دارد ولی جادو ورد خوانی و تقلید است.
دین جامعه ای از مومنین تشکیل می دهد ولی جادو جنبه فردی دارد و دارای خصلت اجتماعی نیست»(5).
ویلیام جیمز william James می گوید:
« اما صرف نظر از اینکه بعضی از دانشمندان انسان شناس از جمله جونز، فریزر که مذهب را در مقابل سحر و جادو قرار می دهند، این افکار در این مراحل که منتهی به جادو و طلسم و اعتقادات خرافی دیگر می گردند هم می توانند علوم اولیه بشری شناخته شوند و هم ممکن است آنها را مذاهب و اعتقادات ابتدایی آدمی شناخت.
بحث در این مورد ثمری ندارد، زیرا جز یک مجادله لفظی چیزی بیش نیست. و از آن گذشته اطلاعات ما درباره مراحل اولیه فکر بشر به اندازه ای ناقص و درهم است که بیشتر از این بحث در آن نتیجه ای دربر نخواهد داشت»(6).

2- اعتقاد به ماوراء طبیعت قبل از جادو وجود داشته است

با مراجعه به منابع معتبر تاریخ ادیان در می یابیم که اعتقاد به ماوراء طبیعت (7) به صورت مفهوم « مانا» - که به الفاظ مختلفی بیان شده - قبل از جادو وجود داشته است و پس از اعتقاد به آن (مانا) انسان های اولیه برای تسخیر قوای طبیعت دست به جادو زده اند و جادوگری را نیز برای تأثیر بر ارواح و قوای ماوراء طبیعی ایجاد کردند.
جان ناس می گوید:
« ضمن بیان سحر سابقاً بیان کردیم که چگونه اقوام ابتدایی سعی می کرده اند که به وسیله ای قوای نیرومند روحانی را مسخر و به نفع خود مجبور به کار نمایند»(8).
سامویل کنیگ در بحث جادو می گوید:
« دست کم در جوامع اولیه هر فردی ممکن است با قوای مافوق طبیعت از جهات بی شماری اعم از خصوصی یا غیر خصوصی سرو کار داشته باشند، لیکن استمداد از این قوا فنونی دارد و مستلزم داشتن تخصص است» (9).
فروید می گوید:
« جادوگری اساساً به منزله فن تاثیر ارواح است. از طریق جلب کردن و خدمت کردن و ماخود. به حیا کردن و سلب قدرت از آنها و تحمیل اراده خود بر آنها و در جمیع این اقدامات، توسل جستن به تدابیری است که مؤثر بودن آنها در مورد زندگان به اثبات رسیده است»(10)
مینار Meynard نیز که درباره ی جادو رابطه آن با مذهب سخن گفته معتقد است که اولاً جادو وسیله ای بوده برای تأثیر بر قوای طبیعت و ثانیاً رابطه ای که میان این دو برقرار است تنها شباهت وجودی و مقارنت میان دین و جادو را ثابت می کند نه آنکه یکی منشأ دیگری باشد، بیان مینار چنین است:
« عالم انسانی همیشه معتقداتی درباره خدا داشته است منتهی ارزش آنها یکسان نبوده است. از جمله معتقدات سحر و جادوست.
سحر را نمی توان اعتقاد دینی به معنی اخص آن دانست، بلکه مجموعه ای از امور خفیه است که انسان به وسیله آنها مدعی تاثیر بر قوای طبیعی می شود تا آنها را با خود سازگار کند یا خود را از شهر آنها در امان دارد. روش جادوگران با آیین دین داران تفاوت های اساسی دارد. یکی از جامعه شناسان به نام فریزر وجه امتیاز آن دو را این می داند که سحر مبتنی بر این تصور است که در بین اشیا طبیعی در نهان مناسبت و قرابت وجود دارد. این مناسبت و قرابت را باید آشکار ساخت تا بتوان بر آن اثر گذاشت، یا اشیا را از همین راه چنان که خود می خواهیم به تاثیر متقابل یکدیگر واداشت. جادوگر بر آن است که با این قوا می توان سازش یافت، آنها را می توان رام کرد و به تسلیم آورد و به خدمت گرفت.
دین مبتنی بر این اعتقاد است که قوایی یا قوه ی واحدی وجود دارد که فراتر از آدمی است و او خدایی شخصی است که دارای علم و ادراک است، در اینکه دعاها و استغاثه ها را قبول یا رد کند مختار مطلق است و اعمال و مناسک افراد انسان را کمترین تأثیر الزام آوری بر اراده او نیست.
باید گفت که بعضی از امور در بین سحر و دین متشابه است و در بین اقوام اولیه سحر و دین هر دو با هم وجود دارد و لیکن مشابهت یا مقارنت دو امر نمی تواند مانع مغایر آن دو با یکدیگر باشد، چنانکه هر کدام از آن دو سیر تحولی جداگانه ای را پیموده است» (11).

3- رابطه جادو با مسأله روح:

بنابر اظهار نظر دانشمندان تاریخ ادیان مساله جادو پس در اعتقاد به روح به وجود آمده، یعنی سرچشمه آن اعتقاد به روح بوده است و چون این مساله در فصل گذشته رد شده در نتیجه جادو نمی تواند به عنوان علت گرایش به خدا تلقی شود.
« جادو هنگامی رواج یافت که انسان ابتدایی عالمی از ارواح برای خود ساخت. بدون آنکه ماهیت واقعی و تمایلات آنها را بداند درصدد برآمد تا خشنودی آنها را جلب کند و از آنها در امور خود استمداد جوید.
به این ترتیب است که بر روحانیت و تصور جانی برای اشیا که ریشه دیانت ابتدایی است عامل دیگر سحر و جادو افزوده شد. این سحر به منزله روح شعایر دینی به شمار می رود»(12).
فلیسین شاله نیز درباره منشا جادو چنین می نویسد:
« طبیعی است، با وجود تحولاتی که تاکنون انجام شده است مع ذلک مردم ابتدایی ارواح بسیاری نظیر روح خودشان را در دنیای خارجی جای می دهند و امیدوارند همان طور که با این ارواح رفتار می کنند با روح خودشان رفتار شود.
جان پرستی و امور مهم مربوط به آن ( جادو) از اینجا سرچشمه می گیرد» (13).
نقش جادو در شکل گیری ادیان جهان

4- ریشه اعتقاد به جادو:

با بررسی که پیرامون جادو انجام شد ریشه اعتقاد به جادو معلوم گردید:
1- ضعف و ناتوانی انسان در برابر نیروهای طبیعت.
2- جهل و نادانی انسان نسبت به شناسایی طبیعت. (14)
حال اگر بخواهیم اعتقاد به خدا را معلول جادو بدانیم - که ریشه آن نیز ناتوانی و جهل انسان ابتدایی بوده است - می بایست با از میان رفتن علت اصلی آن ( ضعف و ناتوانی) اعتقاد به خدا نیز از میان برود.
در صورتی که تاریخ بشری خلاف این امر را گواهی می دهد، زیرا با وجود آنکه ریشه های اعتقاد به جادو از میان رفته، روز به روز بر تعداد خداشناسان افزوده می شود.
از اینها گذشته به فرض اینکه اعتقاد بعضی از انسانهای بدوی به ماوراء طبیعت بر اساس جادو و جادوگری بوده باشد، این امر دلیل بر آن نیست که از عوامل اصیل عقلانی و روانی چشم پوشی کنیم، زیرا یک عامل منفی و خرافی هرگز نمی تواند علت اساسی برای گرایش به موضوعی که جنبه عقلانی دارد باشد.

5- شناخت صحیح:

کسانی که معتقدند جادو موجب گرایش انسان به خدا شده باید در نظر داشته باشند که با اشکالات و انتقادات وارد بر این نظریه چاره ای جز آن نیست تا بر اساس شناخت صحیح قبول کنیم که بشر از ابتدا بر اساس فطرت و آگاهی خود دریافتی از خدا داشته که بر اثر مرور زمان و شناخت بیشتر نظم جهان هستی و قانون علیت آن دریافت کاملتر و واقعیتر گردیده است، زیرا:
اولاً از آنجایی که انسانهای اولیه می دیدند که آتش موجب سوزاندن یا پختن غذا یا گرم شدن انسان یا آتش سوزی می شود خود دلیل بر این است که آنها تا اندازه ای به مسأله علیت پی برده بودند.
ثانیاً انسانهای اولیه در جستجوی شناخت جهان هستی بوده اند، چه آنکه به عقیده جان برنال در مراسمی که برای پاگشایی نوجوانان در عصر دیرینه سنگی تشکیل می شده سروده هایی خوانده می شد که در آنها علت یا اسطوره و پیدایش جهان هستی را بیان می کردند.
« آن عده از آیین ها و مراسمی که به تشریفات توتمی مربوط می شوند بویژه تشریفات تولید و پذیرش و پاگشایی نوجوانان Initiation و تدفین ارتباط نزدیکی با علم دارند. مراسم پاگشایی نوجوانان در عصر دیرینه سنگی انجام می شد، این حقیقت از کشف آثاری که داوطلب بر روی ماسه نرم ترسیم می کرده و هم چنین از اثر دست های متولد شده او بر روی ماسه ها معلوم می گردد.
در ضمن این مراسم که برای فرد فرد مردم ضروری بود، سرودهایی خوانده می شد که به زبان توتمی علت یا اسطوره پیدایش و گسترش جهان را بیان می کرد. این سرودها نخستین آموزش رسمی به شمار می روند، چون در واقع یک رشته عقاید صریح درباره چیستی جهان و نحوه سلطه از آنند»(15). در اینجا لازم است که دو نکته را یادآوری کنیم:
1- طرفداران نظریه جادو چون گرایش به خدا را با نحوه تفکر خود - که اغلب ماتریالیسم دیالکتیک Dialectic Materialism است - سازگار نمی بیند. در نتیجه می کوشند تا اعتقاد به خدا و مذهب را به وسیله مسایل تولیدی و کوشش انسان برای تسلط بر طبیعت توجیه کنند.
2- همان گونه که در آغاز کتاب اشاره کرده ایم انسانهای اولیه به زبانی غیر از زبان ما - که بیشتر نمادی است - حقایق را بیان می کنند. بنابراین شناخت دقیق اندیشه های آنان بدون توجه به چنین موضوعی بی نتیجه خواهد ماند. جان برنال مطلب مهم و ارزنده ای را در این زمینه ذکر کرده که اشاره به آن خالی از فایده نیست.
« ما جوانب مهمی از دوران ابتدایی علم را نادیده گرفته ایم. چرا که انسانهای اولیه به احتمالاً به زبانی مسایل علمی را مطرح می کرده اند که برای ما مانوس نیست. شاید توصیفات و دستورالعمل ها به زبان اسطوره و افسانه بیان می شده است که البته در چهارچوب فرهنگی خاص قابل ادراک می تواند بود. بدنیسان همان طور که دوسانتیلانا نشان داده است، مردم پلینزی در دریانوردی پیشرفت زیادی کرده و خط سیر کشتی را به دقت تعیین می نمودند لیکن نه به زبان ریاضی، بلکه با زبان اساطیر نجومی. به همین طریق شاید در طرح های رقص مقدس بومیان استرالیا که به صورت خطوط ظاهراً انتزاعی (chrunga) ترسیم شده اند اصول ریاضی قابل توجیهی نهفته باشد.
در استخوان مخططی که از عصر حجر به دست ما رسیده شگفتی های بسیار دیده می شود که نشان می دهید که انسان های اولیه استعداد شایانی در شمارش اعداد داشته است. به طوری که در درون این استخوان، خراشهای انداخته شده که نشان می دهد انسانهای اولیه جدول ضرب را می شناخته اند و حتی اطلاعاتی از اعداد اول داشته اند. آنچه بسیاری از نویسندگان در فقدان درک ریاضی انسان های اولیه گفته اند در واقع بیشتر به جهل خود آنان دلالت می کند» (16).

پی نوشت ها :

1. تاریخ جامع ادیان ص 12.
2. زمینه جامعه شناسی ص 7-425.
3. تاریخ جامع ادیان ص 3-12.
4. بنیاد دین و جامعه شناسی ص 21-20.
5. همان، ص 3-22.
6. دین و روان ص 6.
7. بار دیگر متذکر می شویم که نباید انتظار داشت که انسان ابتدایی - با محدودیت دریافت های فکریش - می بایست همان شناخت صحیحی را درباره خدا و ماوراء طبیعت می داشته که بزرگترین فیلسوفان ماورالطبیعی دارند.
8- تاریخ جامع ادیان، ص 16.
9. جامعه شناسی ص 137.
10. توتم و تابو ص 108.
11. شناسایی و هستی ص 362.
12. بنیاد دین و جامعه شناسی ص 23.
13. تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 479.
14. فروید معتقد است که علت پیدایش سحر امیال آدمی بوده است. یعنی به جهت ارزش زیادی که انسان بدوی برای حالات خود قایل بوده ایجاد شده است. در حقیقت هر چه را که سعی می کرده از راه سحر به دست آورد به این خاطر اتفاق می افتاده که میلش به آن تعلق پیدا می کرده است. ( رجوع شود به « توتم و تابو» ص 8-116)
15. علم در تاریخ ج 1 ص 9-68.
16. علم در تاریخ ج1 ص 72.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1373)، خدا در اندیشه ی بشر، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما