زندگانی محقّق سبزواری

محمدباقر سبزواری، معروف به محقّق سبزواری، در سال 1017 قمری در قریه ی نامِن سبزوار به دنیا آمد.(1) وی فرزند محمد مؤمن خراسانی است. سبزواری پس از وفات پدرش به اصفهان آمد و در آن جا سکنا گزید(2) و در اندک
چهارشنبه، 20 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگانی محقّق سبزواری
زندگانی محقّق سبزواری

 

نویسنده: نجف لک زایی




 

 

تولد

محمدباقر سبزواری، معروف به محقّق سبزواری، در سال 1017 قمری در قریه ی نامِن سبزوار به دنیا آمد.(1) وی فرزند محمد مؤمن خراسانی است. سبزواری پس از وفات پدرش به اصفهان آمد و در آن جا سکنا گزید(2) و در اندک زمانی سرآمد عالمان عصر خود شد. به گونه ای که پس از چندی به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت(3) و از این زمان، اولاد و اعقاب او به «شیخ الاسلام» معروف و مشهور شدند.(4)
درباره ی پدر محقّق سبزواری اطلاعی در دست نیست. در کتاب امل الآمل از شخصی به نام محمد مؤمن شاه قاسم سبزواری نام برده شده که فاضل، عالم، محقّق، متکلم، فقیه، محدث، عابد معاصر و ساکن مشهد است و دارای آثاری چون تفسیر قرآن و حواشی شرح لمعه است.(5) حاج شیخ عباس قمی ضمن نقل این مطلب در فوائد الرضویه، می نویسد: « این شیخ جلیل والدجناب محقّق سبزواری است و خط شریفش را در ظهر کتابی زیارت کرده ام»(6)
درباره ی این که این شخص پدر محقّق سبزواری است یا خیر، در سایر منابع چنین مطلبی ذکر نشده است، حتی در امل الآمل و منابع معاصر محقّق سبزواری نیز اشاره ای بدان نیست. علامه تهرانی در الذریعه به ذکر برخی آثار محمد مؤمن شاه قاسم سبزواری پرداخته است و وفاتش را میان سال های 1070 تا 1077 قمری می نویسد.(7) از این رو، بنابر آن چه در متون معتبر آمده که محقّق سبزواری در اوان جوانی و پس از وفات پدر به اصفهان آمده و در آن جا سکنا گزیده است، درست نمی نماید که این شخص پدر محقّق سبزواری باشد.
نویسنده ی روضات الجنّات آورده است که منصب شیخ الاسلامی تا زمان وی در سلاله ی طاهره ی محقّق سبزواری باقی مانده است.(8) این امر نشان می دهد که پس از وفات محقّق سبزواری، فرزندان او نیز دارای برخی از این مناصب یا همه آنها بوده اند. این ادعا را مطلبی که در کتاب مکارم الآثار آمده تقویت می کند؛ در این کتاب می خوانیم:
بعد از او[ مرحوم آقا میرمحمد حسین خاتون آبادی که شیخ الاسلام بود] که زمان سلطنت نادر شاه بود، مرحوم میرزا عبدالرحیم بن آقا محمد جعفر بن ملامحمدباقر سبزواری در سنه ی 1154 قمری نزد نادر شاه رفت و ادعا آورد که شیخ الاسلامی اصفهان اصلاً از خانواده ماست و خاتون آبادی ها که امام جمعه اند چرا باید آن را داشته باشند و نادر گفت: درست می گویند و امام جمعگی و شیخ الاسلامی نباید در یک کس و یک خانواده باشد و به فرمان او میرزا عبدالرحیم مذکور شیخ الاسلام شد.(9)
محقّق سبزواری نزد شاه عباس دوم و وزیر دانشمند او خلیفه سلطان، بسیار عزیز و محترم بود. خلیفه سلطان او را بسیار دوست می داشت و وی را بر نزدیکان خویش مقدم می شمرد. به گونه ای که تدریس در مدرسه ملاعبدالله شوشتری را به او واگذار کرد.(10)
در برخی منابع گفته شده که شاه عباس دوم در آخرین سفر خود به مشهدمقدس، تصمیم گرفت پس از بازگشت، منصب قضاوت را به محقّق سبزواری واگذار کند؛ اما در راه بازگشت، اجل به او مهلت نداد تا قصد خود را عملی سازد.(11)

سفرها

محقّق سبزواری در طی زندگانی 73 ساله ی خود، مسافرت های بسیاری کرد که در برخی منابع به بعضی از آنها اشاره شده است. البته بر ما روشن نیست که وی دقیقاً در چه سالی به اصفهان آمده و قبل از آن در کجا می زیسته است، اما در تذکره ی نصرآبادی زمان ورود او به اصفهان اوایل جوانی ذکر شده است.(12)
محقّق سبزواری در سال 1062 قمری سفری به مکه کرد و در این سفر کتاب شرح حدیث برّالوالدین را به درخواست شیخ شمس الدین حسین شیرازی، که مجاور خانه ی خدا بود، در «مجموعه ی» وی به نگارش درآورد.(13)
سیدعلی بن احمد فارسی، که در مکه با محقّق سبزواری دیدار داشته، در کتاب سلافة العصر می نویسد:
در یک هزار و شصت و سه از هجرت وارد مکه معظمه شد و یک سال مجاور بیت الله گردید. من او را آن جا دیدم و صحبتش دریافتم و به مجالس مباحثت و محاضرتش می رفتم، ولی اتفاق نیفتاد که در علوم چیزی از او فرا گیرم. پس به مملکت ایران برگردید و اینک آن جاست.(14)
خاتون آبادی می نویسد که سبزواری در 27 جمادی الثانیه 1076 در فرح آباد مازندران برایش اجازه نقل حدیث نوشته است.(15) محقّق سبزواری به درخواست و اصرار شاه عباس دوم به این سفر رفته بود و سیدعبدالحسین خاتون آبادی نیز در این سفر همراه او بوده است.(16)
محقّق سبزواری در سال 1082 قمری برای زیارت مرقد مطهر حضرت امام رضا(علیه السّلام) به مشهد مقدس مشرف شد.(17) حاج شیخ عباس قمی می نویسد:
گویند: در اواخر زمان حیات، ترک اصفهان نموده، مجاورت آستان ملایک پاسبان، امام انس و جان، حضرت امام رضا -علیه صلواة الله الملک المنّان- را اختیار نموده و یکی از مدارس قدیمه ی مشهد مقدس را که در آن اوان معروف به سمیعیه(18) بود، تعمیر و تجدید فرمود(19) و آن مدرسه در بالا خیابان واقع است و مبالغی کتب و املاک و دکاکین و مایحتاج بر سکنه ی آن وقف ساخت و خود به نفس نفیس در آن جا به مباحثه و تدریس پرداخت و از آن تاریخ به بعد، آن مدرسه معروف شد به مدرسه ی ملامحمد باقر.(20)
البته با توجه به این که محقّق سبزواری در اصفهان وفات کرده، بر ما روشن نیست که وی چه مدت در مشهد زیسته و در چه زمانی به اصفهان بازگشته است.

اساتید

محقّق سبزواری در دوران تحصیل، از اساتید بنام و معروفی استفاده برده است. برخی از اساتیدش در علوم نقلی و ضبط حدیث و علوم عقلی و فلسفی، سرآمد دوران خود بوده اند. از اساتید وی در علوم نقلی می توان به اشخاص زیر اشاره کرد:

1- علامه محمدتقی مجلسی، معروف به مجلسی اوّل( 1003-1070 ق)(21) و صاحب آثار حدیقة المتّقین، اجوبه ی مسائل فقهی، مناسک حج و رضاعیّه؛(22)
2- ملا حسن علی شوشتری( متوفّای 1075 ق)(23). وی رساله ای در حرمت نماز جمعه در زمان غیبت و اثر دیگری به نام التبیان دارد؛(24)
3- حیدرعلی اصفهانی؛(25)
4- سیدحسین بن حیدر عاملی.(26)

محقّق سبزواری از عالمانی چون محمدتقی مجلسی، نورالدین علی بن حسین بن ابی الحسن عاملی(برادر صاحب مدارک و معالم)، میرشرف الدین علی بن حجت شولستانی( زنده در 1062 ق) و حسین بن حیدر بن حیدر قمر کرکی روایت می کرده است. همه ی این بزرگان از شاگردان شیخ بهایی (952-1030 ق) بودند.(27)

از اساتید او در علوم عقلی می توان به این بزرگان اشاره کرد:
1- میرابوالقاسم فندرسکی(970-1050 ق)؛(28)
2- قاضی معز.(29)
3- در برخی متون قدیم و جدید، محقّق سبزواری شاگرد شیخ بهایی معرفی گردیده و گفته شده که از وی اجازه روایت داشته است.(30) این مطلب با توجه به شواهد و قراین موجود، درست به نظر نمی رسد؛ زیرا محقّق سبزواری در سال وفات شیخ بهایی(1030) سیزده ساله بوده است و نیز به طور دقیق بر ما روشن نیست که محقّق سبزواری در آن ایام در اصفهان می زیسته است یا خیر. آن چه مدعای ما را قوّت می بخشد، مطلبی است در تذکره ی نصرآبادی که زمان ورود محقّق سبزواری به اصفهان را اوایل جوانی گفته است.(31) که بدیهی است باید بعد از سن سیزده سالگی باشد.

همچنین در منابعی تذکره ی نصرآبادی و وقایع السنین و الاعوام، که هر دو از متون قرن یازدهم هستند، هیچ اشاره ای به تلمّذ محقّق سبزواری نزد شیخ بهایی نشده است. گفتنی است منابعی چون مکارم الآثار و طبقات اعلام الشیعه، مطلب روضات الجنّات در مورد شاگردی محقّق سبزواری نزد شیخ بهایی و نقل روایت از وی را نادرست خوانده اند.(32) دیگر منابع قدیم و جدید، بی هیچ سخنی از کنار آن گذشته اند.

شاگردان

محقّق سبزواری در بیشتر علوم عصر خویش تبحر داشت. از این رو، شاگردان بسیاری در حوزه سی وی شرکت کرده و از محضر علمی ایشان استفاده برده اند. از شاگردان ایشان بعضی به درجه علمی بالایی دست یافتند که در این جا به چند تن از آنان اشاره می کنیم.
1- حسین بن جمال الدین محمد خوانساری، معروف به محقّق خوانساری (1016-1098 ق).(33) او شوهر خواهر محقّق سبزواری است و دارای تألیفات و آثار فراوانی است، مانند ترجمة القرآن، حاشیه بر شرح اشارات، حسن و قبح، مشارق الشموس، معالم الفقه، منشآت و وقف نامه؛(34)
2- سید عبدالحسین حسینی خاتون آبادی( 1039-1105 ق).(35) وی به گفته خودش چهل سال اکثر اوقاتش را در کنار محقّق سبزواری گذرانده و در برخی سفرها همراه او بوده است، مانند مسافرت به مازندران.(36) دو بار از محقّق سبزواری اجازه ی نقل حدیث دریافت کرده است؛ یک بار در فرح آباد مازندران به تاریخ 27 جمادی الثانیه 1076 (37) و دیگری در جمادی الاولی 1081 که خاتون آبادی عازم مشهد مقدس بوده است.(38) کتاب وقایع السنین و الاعوام از اوست؛
3- محمد بن عبدالفتّاح تنکابنی، معروف به سراب(متوفّای 1124 ق).(39) محقّق سبزواری در سال 1081 قمری به وی اجازه نقل روایت داده است.(40) وی شاگرد علامه محمدتقی مجلسی نیز بوده و در سال 1072 قمری از او اجازه نقل حدیث گرفته است.(41) سراب دارای آثار فراوانی است، مانند حجّیت اجماع و خبر واحد، رساله ای در اصول دین و عقاید، سفینة النجات، رساله ای در نماز جمعه، ضیاء القلب، و غنیة المتعّبد؛(42)
4- محمد شفیع بن فرج گیلانی( زنده در 1087 ق).(43) او برادر محمد رفیع گیلانی است. محقّق سبزواری در سال 1085 قمری به وی اجازه نقل روایت داد.(44) کتاب البداء نوشته اوست؛(45)
5- محمد صالح بیابانکی. محقّق سبزواری در سال 1074 قمری به وی اجازه نقل روایت داده است؛(46)
6- عبدالله اردبیلی.(47)

معاصران

همان گونه که قبلاً گفته شد، قرن یازدهم در تاریخ اسلام از درخشندگی خاصی برخوردار است و این به سبب شرایط خاص حاکم بر آن دوره و وجود عالمان و اندیشمندان سترگ در آن عصر است. علاوه بر استادان و شاگردان محقّق سبزواری، که برخی از آنان از استوانه های دانش به شمار می روند، چهره های برجسته دیگری نیز معاصر او بودند که دارای جایگاه ویژه ای هستند و در این جا به برخی از آنان اشاره می شود:
1- حکیم، عارف و محدث مشهور ملامحسن فیض کاشانی (متوفّای 1091 ق). میان فیض و محقّق سبزواری الفت و یگانگی تام برقرار بود و در بسیاری از فتاوا و احکام با یکدیگر هم رأی بودند.(48) فیض در کتاب الشهاب الثاقب، از محقّق سبزواری با عنوان فقیه العصر و فاضل الزمان یاد کرده است.(49) فیض کاشانی از شاگردان ملاصدرای شیرازی است و در حکمت و فلسفه از ایشان بهره ی بسیار برده و از مروّجان و شارحان افکار و عقاید اوست.(50) اما این که محقّق سبزواری نیز شاگرد ملاصدرا بوده یا نه، بر ما روشن نیست، ولی با توجه به شواهد موجود، می توان گفت که وی محضر ملاصدرا را درک نکرده است، هر چند که از تعلیقات ملاصدرا در حاشیه خود بر الهیات شفا بوعلی استفاده فراوانی برده است و در آن جا از ملاصدرا با عنوان « بعضی الفضلا» یاد می کند.(51)
استاد سید جلال الدین آشتیانی که بخش هایی از حاشیه ی محقّق سبزواری بر کتاب شفا را تصحیح و منتشر کرده، نیز به شاگردی وی نزد ملاصدرا اشاره ای نکرده است.
2- سلطان العلما معروف به خلیفه سلطان(1001-1064 ق). وی شاگرد شیخ بهایی و میرداماد بود و شاه عباس اوّل دخترش را به ازدوج او درآورد. وی مدتی وزیر شاه عباس اول، شاه صفی(1038-1052 ق) و شاه عباس دوم (1052-1077 ق) بود.(52) خلیفه سلطان محقّق سبزواری را بسیار احترام می کرد و به او علاقه ی زیادی داشت و بر دیگر نزدیکان خود مقدم می داشت، به گونه ای که تدریس در مدرسه ی ملاعبدالله شوشتری را به وی واگذار کرد.(53)
3- شاه عباس دوم(1052-1077 ق). محقّق سبزواری به درخواست وی منصب امامت جمعه، جماعت و شیخ الاسلامی را پذیرفت.(54) و در برخی سفرها، مانند سفر به مازندران، به تقاضای شاه او را همراهی کرد.(55) محقّق سبزواری چند اثر مهم خود را به درخواست شاه عباس دوم به نگارش درآورده است؛ مانند روضة الانوار عباسی، مفاتیح النجات عباسی و جامع الزیارات.
از دیگر معاصران وی می توان ملاعبدالرزاق لاهیجی، شیخ حسین تنکابنی، ملارجب علی تبریزی و آقا میرزا رفیعای نائینی را نام برد.(56)

مقام و موقعیت علمی و اخلاقی

به شخصیت و موقعیت علمی و اخلاقی محقّق سبزواری تاکنون توجه نشده است. شگفت آن که برخی ایشان را با مرحوم حاج ملا هادی سبزواری(ره) و بعضی نیز با مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایة الاصول اشتباه می گیرند. محقّق سبزواری تاکنون فقط از جنبه ی فقهی و به عنوان فقیهی صاحب نظر مورد توجه بوده، چرا که تنها دو اثر فقهی وی، یعنی کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، مورد استفاده و استناد علما بوده است، برای مثال شیخ مرتضی انصاری در جای جای مکاسب، به کتاب کفایة الاحکام سبزواری استناد کرده و از آن استفاده برده است.
عالمان و اندیشمندان هر یک با تعابیر و عناوین گوناگون به مقام و جایگاه علمی محقّق سبزواری اشاره کرده اند. محسن حسن نجفی، صاحب جواهر، از فیض، سبزواری و صاحب مدارک با عنوان «اتباع المقدس» یاد می کند.(57) گفتنی است که محقّق سبزواری و چند تن دیگر از عالمان هم عصر وی، نظیر فیض کاشانی، پیرو مکتب مقدس اردبیلی(متوفّای 993 ق) بوده اند. ویژگی این مکتب و شخص مقدس اردبیلی، اتکا بر فکر و اجتهاد تحلیلی و تدقیقی، بدون توجه به آرا و انظار پیشینیان است.(58) از این رو، شاگرد وی، سیدعبدالحسین حسینی خاتون آبادی در معرفی کتاب کفایة الاحکام سبزواری می گوید:
کتابی است بسیار نافع، مشتمل بر مسائل نافعه ی ضروریه که در متون کتب مشهوره نیست و مسائلی غیرضروریه ی نادره، که در کتب مشهوره هست، در آن جا نیست.(59)
البته این خود علاوه بر این که روش وی را در فقه می نمایاند، به نکته دیگری نیز اشاره دارد و آن توجه محقّق سبزواری، به مسائل مورد نیاز جامعه و حذف مسائل غیرضروری و نادرالوقوع از بحث های فقهی و همچنین درک این مسأله است که باید به مشکلات و نیازهای روز جامعه توجه کرد و به آنها پاسخ داد.
ولی قلی بن داود قلی شاملو از معاصران محقّق سبزواری در کتاب قصص الخاقانی درباره ی شخصیت علمی سبزواری می نویسد:
از جمله علمای دین مبین حضرت خیرالمرسلین که به زور بازوی تزکیه ی نفس و شدت قوّت درّاکه ی ایشان، مذهب اسلام در نظر گروه مخالفین متین تر از کوه و مبیّن تر از آفتاب بلند شکوه است، مطلع انوار سبحانی، مخزن اسرار یزدانی، حلّال معانی مغانی، کشّاف سرایر نهانی، حضرت مولانا محمدباقر خراسانی است، که ذکر مناقب کلام تهذیب نظامش به نحوی در بلاد عراق پیچیده که صیت طنطنه ی شهرتش قاف تا قاف عالم آفاق رسیده. شمّه ای از کیفیت احوال آن قدوه ی ارباب عرفان و اصحاب یقین، آن که الیوم از جمله ی متبحرین و اجلّه ی محدثین است: حضرت معظم له زا قدرت فوق حد الکلام و زبردستی تمام در علم فقه و حکمت الهی هست. تمامی علمای عصر صاحبقرانی به آگاهی و مسأله دانی جواهر الاسرار یزدانی مقر و معترفند، هذا الیوم که سن شریف آن ارشاد بخش مریدان ملت حنیف از چهل متجاوز است، تصنیف و تالیف او بدین موجب است که زبان زد خامه ی اظهار می شود.(60)
استاد سید جلال الدین آشتیانی در وصف شخصیت محقّق سبزواری می نویسد:
سبزواری با آن که از محقّقان در علوم نقلی محسوب می شود و به واسطه ی مُسلّمیت او در اجتهاد و معروفیت او در مقام زعامت دینی و تدریس فقه و اصول، اوقات او مستغرق بود و به حق از اکابر فقها و اصولیون در دوران تشیع محسوب می شود، با این وصف، در انواع فنون عقلی به خصوص حکمت الهی، از مدرّسان عالی مقام عصر خود به شمار می رود و به تدریس حکمت و فلسفه و تفکر در مسائل حکمی رغبت و اشتیاق زیاد داشته است... و این خود دلیل است بر این که جامعیت در علوم عقلی و نقلی از خواص علمای دوران صفویه است.(61)
وی در ادامه می آورد:
این دانشمند، بسیار ذوق و خوش محضر و متخلق به اخلاق و صفات ملکوتی بود، به ادبیات فارسی احاطه ی کامل داشته است و به فارسی بسیار زیبا مطلب می نوشته است. در فنون ریاضی ماهر و دارای طبع شعری روان بود.(62)
محقّق سبزواری علاوه بر تسلط بر زبان عربی و تألیف کتاب ها و رساله هایی به این زبان به فارسی روان و زیبایی مطلب می نوشته است. روضة الانوار، اثر گران سنگ وی به زبان فارسی، از استحکام قابل تحسین و شایسته ای برخوردار است. در سراسر این اثر با آوردن اشعاری سخنان خود را در دل مخاطبان خود می نشاند. با توجه به این که سبزواری ابیات و مصراع های موجود در روضة الانوار را به کسی نسبت نمی دهد و از ایشان نیز دیوان شعری در دست نیست و همچنین با عنایت به احاطه ی وی به ادبیات فارسی، می توان گفت: بیشتر این ابیات سروده ی خود اوست.
میرزا محمدطاهر نصرآبادی( متولد 1027 ق) که معاصر محقّق سبزواری است، نام او را در شمار علما و فضلای شاعر به ثبت رسانده و رباعی زیر را از وی نقل کرده است:

در عالم تن چه مانده ای بی مایه *** پایی بردار و بگذار از نو پایه
از مشرق جان بر تو نتابد نوری *** تا از پی تن همی روی چون سایه (63)

فیلسوف معاصر، سیدجلال الدین آشتیانی درباره ی شخصیت ممتاز محقّق سبزواری می گوید:
ریاضیات را خوب تدریس می کرده و از سویی فقیه بزرگی بوده است. ذخیرة المعاد و کفایه از کتاب های فقهی استدلالی اند که نشان دهنده ی مرتبت بسیار عالی این حکیمند. ایشان در موسیقی رأیی داشته است و رأیش مخالف مشهور است. به اندیشه اش وسعت داده بود، اما در فلسفه، تعلیقاتی بر اسفار و اسرارالآیات ملاصدرا دارد که همانند الماس می درخشد.(64)
وی در ادامه درباره ی مقام علمی محقّق سبزواری می گوید:
حاجی سبزواری هم او را بزرگ ترین فیلسوف دانسته و تصدیق کرده است که ایشان به عنوان نخستین کس، فلسفه ی ملاصدرا را باب کرده است، یعنی از زمان ایشان شواهد الربوبیه و اسفار ملاصدرا به عنوان کتاب درسی شناخته شد.(65)
در جامع الروات درباره ی شخصیت سبزواری می خوانیم:
العلامة المحقّق المدقّق الرضی الزکی، جلیل القدر، عظیم الشأن، رفیع المنزلة، عالم فاضل کامل صالح متبحر فی العلوم العقلیة و النقلیة، وحید عصره، فرید دهره، لاتحصی مناقبه و فضائله، له تألیفات حسنة...(66)
نصرآبادی در تذکره ضمن اشاره به این که محقّق سبزواری از دارالمؤمنین سبزوار است، وی را این گونه توصیف می کند:
عارف معارف یقین و کاشف سرایر علوم دین مبین، مقتدای فحول علما و پیشوای زمره فضلا، گلزار عبادت از وضویش با طراوت و گلستان معرفت از اهتزاز نفس مبارکش همدوش نظارت به قوت بی تعلقی، از قید علایق وارسته... الحال فحول علما از مدرس مبارک ایشان، فیض وافر می برند.(67)
سیدعبدالحسین حسینی خاتون آبادی، که از شاگردان و نزدیکان محقّق سبزواری است، علاوه بر تعابیری که در مقام و شأن علمی او نوشته است، در اخلاق از وی به عنوان نادره ی دوران یاد می کند:
سخی و کریم و غنی الطبع و بسیار متدین بود، خصوصاً در خلوات، و در اخلاق نادره ی دوران بود و همگی اوقات، مواظبت بر اصلاح اخلاق خود و حقیر داشت.(68)

وفات

محقّق سبزواری پس از عمری تلاش و سازندگی روحی و علمی، در هشتم ربیع الاول سال 1090 در 73 سالگی در اصفهان دیده از جهان فرو بست.(69) جنازه وی را از اصفهان به مشهد مقدس منتقل کردند و در جوار ثامن الحجج امام رضا(علیه السّلام) در مدرسه ی میرزا جعفر به خاک سپردند.(70) از عالمان دیگری که در آن جا مدفونند می توان به شیخ حرّ عاملی، ملامیرزا شیروانی و شیخ علی، سبط شهید ثانی، اشاره کرد.
درباره ی تاریخ وفات وی گفته شده است« شد شریعت بی سر و افتاد از پا اجتهاد»، که مجموع اعداد کلمه ی«شریعت» بدون حرف شین و مجموع اعداد کلمه ی «اجتهاد» بدون حرف دال تاریخ وفات محقّق سبزواری، یعنی سال 1090 قمری است.(71) نکته مهم مفهوم این شعر است و این خود خبر از عظمت مقام علمی محقّق در آن عصر می دهد. از دو فرزند وی با نام های آقامحمد جعفر و ملامحمد هادی در منابع یاد شده است.(72)

پی نوشت ها :

1-سیدعبدالحسین خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، ص 501 و 535؛ میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج3، ص 823، محمدبن علی غروی حائری، جامع الروات، ج2، ص 79؛ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71؛ میرزا عبدالرحمن، تاریخ علمای خراسان، ص 33.
این که ایشان در سبزوار متولد شده یا خیر، منابع دست اوّل چیزی به دست نمی دهند. تنها در کتاب تاریخ علمای خراسان به محل تولد محقّق اشاره شده که منبع آن ذکر نشده است؛ مؤلف این کتاب میرزا عبدالرحمن(1268-1338 ق) مدرس اوّل آستان قدس رضوی است که اثر خود را به امر ناصرالدین شاه به نگارش درآورده است. برخی دیگر از متون، مانند فقهای نامدار شیعه، محل تولد محقّق سبزواری را سبزوار نوشته اند که منبع آن ذکر نشده است. شکی نیست که وی در اصل، سبزواری است و در متون نیز به آن اشاره شده است(میرزا محمد طاهر نصرآبادی، تذکرة نصرآبادی، ص 151؛ محمدباقر خوانساری، روضات الجنّات، ج2، ص 68؛ محمد علی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج5، ص 242). در کتاب دین و سیاست دوره ی صفوی، رسول جعفریان(ص202) آمده است: « محمد باقر بن محمد مؤمن خراسانی مشهور به محقّق سبزواری، متوفّای 1090 هجری است که در آن زمان 72 سال داشته و بدین ترتیب، تاریخ تولدش 1017 یا 1018 بوده است». روشن نیست که نویسنده ی محترم بر اساس چه منابعی چنین نتیجه گرفته است. با توجه به این که در هیچ منبعی، تاریخ تولد محقّق سبزواری 1018 ذکر نشده است، حتی منابعی که نویسنده مزبور در پاورقی به آن اشاره کرده است.
2- روضات الجنّات، ج2، ص 68. در این منبع می خوانیم: « قد ورد العراق بعد فوت والده المذکور و سکن اصفهان» که منظور عراق عجم است که اصفهان نیز جزء آن به حساب می آید. در کتاب دین و سیاست در دوره ی صفوی(ص202) می خوانیم: « مدتی را در عراق گذرانده و پس از آن در اصفهان می زیسته است»، که مؤلف مزبور مأخذ خود را ذکر نکرده است اگر منبع ایشان مطلب روضات الجنّات باشد، چنین مطلبی (مدتی را در عراق گذرانده) از آن استنباط نمی شود.
3- روضات الجنّات، ج2، ص 68؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242؛ شیخ عباس قمی، هدیة الاحباب، ص 254.
4-مکارم الآثار، ج2، ص 823.
5- محمد بن حر عاملی، امل الآمل، ج2، ص 296.
6- شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 599.
7- آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج22، ص 17.
8- روضات الجنّات، ج2، ص 68.
9- مکارم الآثار، ج2، ص 826.
10- روضات الجنّات، ج2، ص 69؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242؛ هدیة الاحباب، ص 254.
11-میرزا محمد تنکابنی تصمیم شاه عباس دوم را چنین می نگارد: « پس از این که زلزله ای در ناحیه ای از شیروان و اطراف آن روی داد، شاه عباس دوم از فیض کاشانی علت را سؤال می کند و ملا محسن در جواب می گوید: « از حیف و میل و رشوه ی قاضیان است که حکم به باطل می کنند. سلطان گفت که چون از این سفر برگشتیم در هر بلدی مجتهدی تعیین کنم که به او رجوع کنند و در آن وقت سلطان در محال خراسان بود و عزم کرد که اگر برگشت، آقا محمدباقر سبزواری را قاضی اصفهان کند، زیرا که او فقیه عادل بود. پس سلطان به ملامحسن گفت که اگر آقا محمد باقر سبزواری قبول نکند چه باید کرد؟ آن جناب در جواب گفت: بر او واجب است که قبول کند و اگر قبول نکند بر تو واجب است که او را جبر کنی بر قبول کردن. پس سلطان به اصفهان نرسیده و وفات کرد و این کار برای او اتفاق نیفتاد(قصص العلماء، ص 328-329).
صرف نظر از صحت و سقم چنین مطلبی، این که برخی قاضیان در آن عصر رشوه می گرفته اند. طبق آن چه در کتاب روضة الانوار آمده، صحیح به نظر می رسد و این که شاه عباس دوم چنین تصمیمی گرفته است، نشان از جایگاه بلند محقّق سبزواری در آن عصر دارد.
12- تذکره ی نصرآبادی، ص 152. میرزا محمد طاهر نصرآبادی متولد سال 1027 قمری است و در سال 1082 قمری شروع به تألیف تذکره کرده است. وی 73 سال عمر کرد و تا اواخر سلطنت شاه سلیمان زنده بوده (تذکره نصرآبادی، ص 20).
13- میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج2، ص 83 و 84؛ الذریعه، ج13، ص 190؛ طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 171. در منبع اوّل آمده است: « شمس الدین بن محمد حسین شیرازی، که مجاور خانه ی خدا بوده است، مجموعه ای داشته است به نام تذکارات که برخی از علماء در آن به خط خود مطالبی نوشته اند. محقّق سبزواری نیز در سفر زیارتی خود به مکه در سال 1062 قمری «شرح حدیث برّ الوالدین» را در آن مجموعه می نگارد».
سبزواری در آخر شرح سبب نگارش مطالب را بنا به درخواست حسین شیرازی عنوان می کند: « کتب هذه الکلمات فی شرح الحدیث مؤلفها الفقیر إلی عفو الله الربّ الباری محمد باقر بن محمد مؤمن الشریف السبزواری اجابة لالتماس الفاضل الکامل العالم العامل الورع التّقی المتعفّف الألمعی الرَّاقی لعلوّ همّته، رفیع المراتب فی الفضائل، السّاعی بأقصی جهده فی کمال النفس و تکمیل جلائل الخصائل، مولانا شمس الدین حسین الشیرازی- بلغه الله تعالی أقصی مراقی المآرب و أوصله أسنی درجات المطالب- لیکون تذکرة فی أیام الفرقة و الهجران و بالله الثقة و علیه التکلان، و کان ذلک فی شهر شوال من شهور سنة اثنین و ستین و ألف من الهجرة النبویة فی موضع الطائف» (ریاض العلماء، ج2، ص 83 و 84).
14- میرزا محمدعلی کشمیری، نجوم السماء فی تراجم العلماء، ص 114. گفتنی است محتوای نقل قول در هر دو منبع یکی است، اما اندک تفاوتی در تعابیر و الفاظ مشاهده می شود.
15- وقایع السنین و الاعوام، ص 524.
16- خاتون آبادی در وقایع السنین و الاعوام( ص 535) آورده است: « و در سفر مازندران نوّاب خلد آشیان صاحبقران، شاه عباس ثانی، آخوند را تکلیف فرموده، همراه برد و فقیر نیز در خدمت آن جناب بودم».
17- وقایع السنین و الاعوام، ص 535، «در هزار و هشتاد و دو به زیارت مشهد بودم». خاتون آبادی در صفحه ی 531 از وقایع السنین و الاعوام آورده است که وی در جمادی الاولی 1081 به مشهد مقدس رفته و محقّق سبزواری برای وی اجازه ی نقل روایت نوشته است، درست یک سال قبل از این که محقّق سبزواری به مشهد برود.
18-بانی یا متولّی مدرسه سمیعیه، محمد سمیع سبزواری بوده که بعد از این که محقّق سبزواری در آن جا به تدریس می پردازد، به مدرسه ی ملامحمدباقر سبزواری معروف می شود( طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71 و 252؛ مطلع الشمس، ج2، ص 390؛ تاریخ علمای خراسان، ص 34).
19- میرزا عبدالرحمن در تاریخ علمای خراسان (ص 34) آورده است: «در عام هزار و هشتاد و سه تعمیر مدرسه مذکوره را انجام رسانیده و این تاریخ در کتیبه ی سر در آن مدرسه نیز مرتسم گردید».
20- فوائد الرضویه، ص 426.
21- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242.
22- حسین مدرّسی طباطبایی، مقدّمه ای بر فقه شیعه، ص 237-238.
23-تذکره ی نصرآبادی، ص 152؛ ریحانة الادب، ج5، ص 244.
24- مقدّمه ای بر فقه شیعه، ص 239.
25- تذکره ی نصرآبادی، ص 152؛ طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71.
26- روضات الجنّات، ج2، ص 69؛ شیخ عباس قمی، مشاهیر دانشمند اسلام، ترجمه ی محمد راضی، ص 192.
27- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71.
28- تذکره ی نصرآبادی، ص 152؛ وقایع السنین و الاعوام، ص 514؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242.
29- تذکره نصرآبادی، ص 152؛ طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71.
30-روضات الجنّات، ج2، ص 69؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242؛ قصص العلماء، ص 386؛ فوائد الرضویه، ص 426؛ دین و سیاست در دوره صفوی، ص 202.
31- «در اوایل شباب، دوش به دوش آگاهی، جهت تحصیل به اصفهان آمده، در علوم نظری از تلامذة میرزا ابوالقاسم فندرسکی و قاضی معز بود»(تذکره ی نصرآبادی، ص 152).
32- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71. این منبع کسانی را که محقّق سبزواری از آنان روایت نقل کرده، برمی شمرد و همه را از طبقه ی شاگردان شیخ بهایی ذکر می کند و آن گاه مطلب روضات الجنّات را رد می کند مکارم الآثار، ج2، ص 823-824 در این منبع، مصحح در پاورقی بر انتقاد صاحب مکارم خرده گرفته و آورده است: « ممکن است که محقّق سبزواری در همین سیزده و چهاره سالگی درک محضر شیخ بهایی را نموده و از او اجازه گرفته باشد». البته پذیرفتن چنین توجیهی هر چند که خود نشان دهنده ی درک و فهم بالای محقّق سبزواری است که در ایام نوجوانی به چنین درجه ی علمی دست یافته است، اما با توجه به سخنان و مطالبی که ذکر گردید، موجه به نظر نمی آید.
33- روضات الجنّات، ج2، ص 69؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242؛ فوائدالرضویه، ص 426.
34- علی فاضل قائینی، معجم مؤلفی الشیعه، ص 163.
35- وقایع السنین و الاعوام، ص 502 و 534.
36- همان، ص 535.
37- همان، ص 524.
38- همان، ص 531.
39- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 71؛ روضات الجنّات، ج2، ص 69.
40- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 579 و 640.
41-الذریعه، ج11، ص 309.
42- معجم مؤلفی الشیعه، ص 108.
43- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 72؛ الذریعه، ج3، ص 55.
44- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 92.
45- الذریعه، ج3، ص 55.
46- طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 281.
47- همان ص 72؛ نجوم السماء فی تراجم العلماء، ص 114.
48- روضات الجنّات، ج2، ص 69؛ ریحانة الادب، ج5، ص 242.
49- « و قال فقیه العصر فاضل الزمان محمد باقر السبزواری المقیم باصفهان- أدام الله تأییده- فی رسالته ألّفها فی تحقیق هذه المسأله بعد نقل البراهین علی الوجوب العینی فی الغیبة بلاشرط مسقط...»(الشهاب الثاقب، ص 52-53).
50- سیدجلال الدین آشتیانی، منتخبانی از آثار حکمای الهی ایران، ج2، ص 118.
51- همان، ص 490.
52- مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 587.
53-روضات الجنّات، ج2، ص 68.
54- همان، ص 69.
55- وقایع السنین و الاعوام، ص 535.
56- منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج2، ص 119.
57- مقدّمه ای بر فقه شیعه، ص 57.
59-همان، ص 56-57.
60- وقایع السنین و الاعوام، ص 535.
61- ولی قلی بن داود قلی شاملو، قصص الخاقانی، ج2، ص 59 و 58. مؤلف در سال 1072 قمری در 38 سالگی شروع به تألیف کتاب کرده و در سال 1076 قمری آن را به پایان برده است، اما تاریخ وفات اشخاص را تا 1085 نگاشته که پیداست تا این سال در تکمیل کتاب خویش می کوشیده است.
62- منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج2، ص 490-491.
63-همان، ص 491.
64-تذکره ی نصرآبادی، ص 152.
65- کیهان فرهنگی، شماره ی 96، ص 6.
66- همان، ص 6.
67- جامع الروات، ج2، ص 79.
68- تذکره ی نصرآبادی، ص 151-152.
69- وقایع السنین و الاعوام، ص 535.
70-در وقایع السنین و الاعوام(ص 534) آمده است: « در سالی که بیماری بسیار بود و جمعی کثیر از هر طایفه فوت شدند». در این منبع ذکر نشده که وفات محقّق سبزواری به علت آن بیماریِ فراگیر بوده است یا خیر.
71- شیخ جابر انصاری در تاریخ اصفهان و ری و همه جهان( ص 201) ضمن اشاره به وفات محقّق سبزواری در اصفهان، مرقد وی را جنب مسجد حکیم نوشته است که درست نیست این مطلب در کتاب تاریخ علمای خراسان(ص 231 ) نیز نقد شده است.
72- ریحانة الادب، ج5، ص 244؛ ریاض العلماء، ج5، ص 45؛ روضات الجنّات، ج2، ص 70؛ مکارم الآثار، ج2، ص 79.
73- مکارم الآثار، ج2، ص 824؛ وقایع السنین و الاعوام، ص 535، طبق آن چه در مکارم الآثار آمده است، دو پسر محقّق سبزواری در رجب سال 1122 که شاه سلطان حسین رسماً چهارباغ را افتتاح کرده است، در شمار عالمان حاضر در مراسم بوده اند. خاتون آبادی در وقایع السنین والاعوام درباره ی این دو می نویسد: «در اخلاق مسلم بودند و نظیر پدر بزرگوار خود بودند». آقای بزرگ تهرانی از کتابی به نام نوروزیه نام می برد که مؤلف آن محمد جعفر بن محمد باقر شریف سبزواری است و احتمال داده است که وی فرزند محقّق سبزواری باشد(الذریعه، ج24، ص 382).

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.