علیه محقّق سبزواری

از آن جا که محقق سبزواری به دلیل شخصیت علمی و داشتن منصب دینی- سیاسی در اصفهان نفوذ چشم گیری داشت، مخالفان فراوانی نیز پیدا کرد. دشمنی مخالفان به طور عمده مربوط به نظریات سبزواری درباره ی وجوب عینی نماز
چهارشنبه، 20 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علیه محقّق سبزواری
علیه محقّق سبزواری

 

نویسنده: نجف لک زایی




 

از آن جا که محقق سبزواری به دلیل شخصیت علمی و داشتن منصب دینی- سیاسی در اصفهان نفوذ چشم گیری داشت، مخالفان فراوانی نیز پیدا کرد. دشمنی مخالفان به طور عمده مربوط به نظریات سبزواری درباره ی وجوب عینی نماز جمعه، مسأله ی غنا و... بود که خالی از حسادت ها و انگیزه های غیرعلمی نیز نبود. در این جا به برخی از مخالفان عمده ی سبزواری اشاره می شود:
1- شیخ علی بن محمد بن حسن عاملی( 1013-1103 ق). وی که از نوادگان شهید ثانی(1) و معاصر محقق سبزواری است، همانند گروهی دیگر از عالمان شیعی عهد صفوی از جبل عامل به اصفهان آمد، در آن جا سکنا گزید و همان جا نیز درگذشت. او از دشمنان سرسخت صوفیان بود و از آنان با عبارات زشت یاد می کرد. کتاب های السهام المارقه من اغراض الزنادقه فی الرّد علی الصوفیه، شرح لعمه، رساله ای در تحریم غنا و دّرالمنثور از آثار اوست.(2)
شیخ علی در رساله ی خود درباره ی تحریم غنا ضمن رد نظریه ی سبزواری درباره ی غنا، اهانت های فراوانی به او کرده است که برخی مؤلفان از بازگویی آنها عذر خواسته اند.(3) محمد معصوم شیرازی در طرائق الحقایق پس از ذکر شمه ای از زندگی شیخ علی می نویسد:
رساله ای در تحریم غنا نوشته و در آن رساله نسبت های سخیف و عبارت های رکیک به محقق سبزواری فرموده که نقلش خلاف ادب است، ولی محض این که وضع حالات جناب شیخ علی و سلیقه ی ایشان معلوم شود به برخی از سخنان وی اشاره خواهیم کرد.
شیرازی در ابتدا آن بخش از نظریات سبزواری را که بهانه ی نقد شیخ علی از او شده؛ نقل کرده، سپس به مطالب شیخ علی پرداخته و چنین می نویسد:
مقدمتاً باید دانست که محقق سبزواری نماز جمعه را در حال غیبت واجب عینی می داند و هنگام توقف در اصفهان، زمان شاه عباس ثانی، ریاست عامه داشتند و از جمله تلامیذ ایشان آقا حسین- علیه الرحمه- بود و دیگر آن که رساله [ای] در تحریم غنا نوشته اند و در آن قائل به تفصیلند، یعنی ادله منع را مفید می دانند به آن چه در مجالس اباطیل مقرون به آلات طرب باشد، چنان که جمعی بر آن رفته اند.
شیرازی با اشاره به رساله ی تحریم عموم غنا از شیخ علی، مقصود از تألیف این اثر را رد نظریه ی محقق سبزواری در این باره دانسته و در ادامه به نقل از رساله شیخ علی درباره ی محقق سبزواری چنین آورده است:
در اوایل آخوند ملامحمدباقر صرف عمر را در تحریم مطلق غنا نموده بود، بلکه کسی که سماع مجلس صوفیه را استماع می نمود حکم به فسق و عدم ایمان او می کرد و در این زمان چون اسباب ریاست و بسیاری اتباع و مریدان مهیاست برای او، شروع در تسهیل امر آنها نموده به هر چه موافقت کنند او را. و چون امر غنا شایع بود میان اهل تصوف، اجتهاد نمود برای آنها در حلال نمودن غنا برای این که موافقت کنند صوفیه او را و به او اقتدا نمایند در جمعه و جماعت.
و بعد از آن تفاصیلی می فرماید تا آن که می گوید: من در اصفهان غریب هستم و زیاده از چهل سال می شود متوطن این بلده می باشم و مزاحم احدی در هیچ چیز نشدم و چون این امور مشاهده نمودم که مردم بی دین شده اند، به خاطر من رسید از جهت نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر رساله[ای] بنویسم و گمانم آن است که منتفع شوند به آن رساله مردمانِ با خرد و دانش و بدانند که ملامحمد باقر ادّعا می کند که افضل اهل زمان، بلکه افضل متقدمین و متأخرین است، با این که سرمایه ی این کار ندارد و مردم را می خواند به معتقدات خود و می گوید: هر کس پیروی مرا نکند فاسق است. و اختیار کرده است وجوب نماز جمعه را عیناً و هر کس با او نماز نگذارد فاسق است و به تحقیق من او را به محک زدم و امتحان کردم، هیچ سواد ندارد[!] و عاری و خالی است از کمتر چیزی که مقدمه ی اجتهاد است، حتی آن که نمی تواند درست قرائت و تلاوت سوره ای از قرآن نماید، بلکه یک آیه را، و درست سوره الحمد و سوره ی جمعه را نمی تواند بخواند که یک عمر مشغول به آن است، بلکه نماز را نمی داند صحیح بخواند[!] چنان که تکبیرة الافتتاح را به نصب الله اکبر می گوید و اول مبطل را در افتتاح نماز به جا آورده و همچنین سوره حمد را غلط می خواند.
و آن چه را در حق او می گویم غیبت مذمومه نیست، بلکه از باب تنبیه غافل است و قدح مستحق است. و با وجود این اغلاط که معلوم شد ادعا می کند که در مکه ی معظمه قرآن را به نحو تجوید درست یاد گرفته است.
واز خواص اوست که در تشهد، میم اوّل محمد را فتحه می دهد، مثل عوام و «اذا جاء نصرالله و الفتح رأیت الناس»[را] بدون واو می خواند و رفع و نصب و جر را می شناسد، و در جنازه ی زنی با او حاضر شدم، می خواند: « اللهم انّ هذه أمتک و ابنة أمتک»، به فتح تا، در «جمیع نزل بک» بدون تا، [و در] «اللهم انّا لانعلم منه»، به ضمیر مذکر. و با او در وقع صیغه ی نکاحی حاضر شدم، می گفت: «زوّجت موکّلتی فاطماً» بالألف، « من موکّلک محمد»، به فتح میم، و هر چه به او گفتم، از این غلط خود رجوع نکرد. و از همه غریب تر آن است که قائل است به قدم عالم و از معتبرترین شنیدم که گفته است: آن چه در کتاب شفا می باشد حق است و حال آن که از جمله او قول به قدم عالم و کلمات دیگر و چون شایع شد این قول از او و بر او انکار نمودند، قائل به حدوث گردید، ولی قائل به قدم را تکفیر نمی کرد و حال آن که قول به حدوث از ضروریات دین اسلام، بلکه از ضروریات دین اهل ملل است.
بعد از آن شروع نموده در کلمات قوم در معنای ضروری و علت آن که منکر ضروری کافر است و سپس رجوع نموده است در بیان طعن بر سبزواری و از آن جمله می گوید: در مجلس میهمانی بودیم و جمعی کثیر هم بودند و من در پهلوی محقق واقع بودم. بسیار بر من مکان تنگ بود و او چهار زانو نشسته بود، هر چه اظهار کردم جا به جا نشد و در وقت گستردن طعام، چنان که رسم است غذای مخصوص را در نزد کسی که اعتنای به او بیشتر است می گذارند، آن که مباشر بود. ظرف غذا را نزد من اولاً گذاشت، احوال سبزواری دگرگون شد و نتوانست اظهار کند. به مباشر گفت: دست فلان کس نمی رسد و اشاره به شخصی که در طرف دیگر او نششته بود کرد، مباشر آن ظرف طعام را از من دور نموده و با چشم خود اشاره به من کرد، یعنی بحثی نیست.
و دیگر آن که شخصی کتاب های چند وقف نمود بر اهل علم و او را متولی قرار داد یا ناظر. به واقف گفت: عرب را داخل موقوف علیهم نکند. و این حرکت شیوه ی اهل ایمان نیست، به درستی که هر کس قابل انتفاع باشد و اهل آن باشد، چه تفاوت دارد عرب باشد یا عجم. شیخ علی بعد از این سخنان به ذکر فتاوای نادره محقق سبزواری می پردازد آن هم به نحو توهین آمیز.
شیرازی با توجه به سخنانی که از شیخ علی نقل می کند، آنها را بی انصافی در حق محقق سبزواری می داند و دلیل بر نادانی گوینده این سخنان. نیز در بزرگی محقق کتاب ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد و کفایة الاحکام را کافی و وافی ذکر می کند.(4)
گفتنی است شیخ علی با ملامحسن فیض هم در افتاده و درباره ی او نیز سخنانی ناروا در پایان رساله تحریم غنا گفته و دشنام های زشت به وی داده و او را کافر و ملحد شمرده است. فیض نیز به سبب آن که نسبت شیخ علی به چهار واسطه به شهید ثانی می رسیده، از او به «هضم رابع» تعبیر کرده است.(5)
به نظر می رسد آن چه شیخ علی در طعن بر سبزواری گفته است ناشی از فشار غربت چهل ساله و انگیزه های غیرعلمی باشد و نه یک بحث و اختلاف نظر علمی، چرا که در مناظره ای علمی جای فحاشی و هتّاکی نیست، بلکه محل ارائه براهین و دلایل است.
از جمله مسائل دیگری که در این دوره مورد توجه علما بوده و هر کدام رساله و مطلبی درباره آن نگاشته و موضع گیری کرده اند، (6) مسأله نماز جمعه بوده است که برخی قائل به وجوب و برخی دیگر قائل به حرمت آن شده اند.
اهمیت بحث در این زمینه به حدی بوده که جهت دریافت نظر فقهای متقدم و متأخر، طومارهایی تهیه و نزد فقهای برجسته وقت برده می شد تا در ذیل آن، دریافت خود را درباره نظرگاه های آنان بنویسند، برای نمونه نمی توان به طوماری اشاره کرد که شیخ علی تهیه کرده و نزد علما برده تا نظر خویش را در این باره بنویسند. شیخ علی خود قضیه را چنین نقل کرده است:
بنده ی درگاه، شیخ علی، که از اصرار محقق سبزواری دایر بر اتفاق فقهای متقدم و برخی از متأخرین به وجوب عینی نماز جمعه نگران شده است متن این طومارها را تنظیم کرده، نزد علمای معروف می برد تا نظرشان را در این خصوص در ذیل آن بنویسند.
او در ادامه می نویسد:
حضرت آخوند درباره ی دلالت کلام شیخ در خلاف و نهایه و کلام عامه در مختلف و کلام شیخ شهید در ذکری بر وجوب عینی اصرار داشت و عبارات کتب دیگر را بر غیر مراد محمول، ادعای ظهور در آن می نمود و بنابراین، در شبی از شب ها که در خدمت دستور اعظم، میانه حقیر و حضرت آخوند سخن می رفت، حسب الاستدعای طرفین پاره [ای] از آن عبارات متنازع فیها در طوامیر و تعلیقه ی مطاعه در حاشیه ی هر یک از آن طوامیر مرقوم شد که علمای دارالسلطنه بعد از تأمل، بیان نموده بنویسند که حال بر چه سان است، پس نزدیک هر یک فرستاده می شد و ایشان بعد از مطالعه و تعمق نظر، فهمیده خود را مرقوم می ساختند تا آن که در عرض سی چهل روز به اتمام رسید، در پایه ی سریر خلافت مصیر سلیمانی به تفصیل خوانده و چون ثبت آنها مثمر فواید است، لهذا در صورت همگی چنان که هست بدون تغییر و تبدیل و نقصان ثبت می گردد، و بالله التوفیق.
شیخ علی پس از درج عین عبارت فقها در طومار، خطاب به علما می نویسد:
علمای اعلام و فضلای فخام- کثرّهم الله فی الأنام- اعلام نمایند که عبارات مستور متن، دلالت صریح بر عینیت وجوب نماز جمعه در حال غیبت معصوم دارد و صاحب این کلام قائل به وجوب عینی است یا نه؟ بنده ی درگاه شیخ علی.
علمای معروف اصفهان هر کدام نظر خود را ضمن چند سطر نوشته و در ذیل آن نام خود را نیز مرقوم داشته اند، مانند حسین خوانساری، محمد حسین بروجردی، محمد صالح علاء الدین محمد، آقا جمال خوانساری، محمد علی استرآبادی، علی بن محمد، محمد سعید طباطبایی، محمد تقی نقیب حسینی، محمد رحیم عقیلی، محمد جعفر، تقی الدین محمد رضوی، محمد باقر روح الامین حسینی، جمال الدین حسینی تفرشی.(7)
2- میرزا علی رضا شیرازی مشهور به تجلّی( متوفای 1085 ق). وی از معاصران محقق سبزواری است و رساله ای به فارسی در نماز جمعه دارد. این رساله در اثبات عدم وجوب نماز جمعه در زمان غیبت نگاشته شده و ملحقاتی دارد در رد بر رساله ی محقق سبزواری که قائل به وجوب عینی نماز جمعه بوده است. محمد گیلانی، معروف به سراب، در ردّیّه ای فارسی بر رساله ی تجلّی، به دفاع از استاد خود محقق سبزواری برخاسته است.(8)
علی رضا تجلّی در این ردّیّه به کنایه، پیوند خویشی موجود میان قائلان به وجوب عینی را مؤثر دانسته و در برابر این عبارت سبزواری که در آن قائلان به وجوب عینی را از قبیح شیخ زین الدین معروف به شهید ثانی و شیخ حسین بن عبدالصمد، شیخ حسن بن شیخ زین الدین، شیخ محمد بن شیخ حسن، سیدعلی سایغ، سید محمد صاحب مدارک و مولی عبدالله شوشتری دانسته، می نویسد:
مخفی نیست که تمامی آن جماعت که با این شدّ و مدّ ذکر شد، راجع می شود به پدر و پسر زاده و داماد و دختر زاده و شاگرد، و اصل همه از پدر است که از او به ایشان رسیده.
البته روش است که این خرده گیری در مورد بسیاری از قائلان به وجوب عینی ناروا است.(9)
آثار میرزا علی رضا تجلّی عبارتند از: تفسیر قرآن، دیوان شعر، رساله در امامت و... همه این آثار به فارسی تألیف شده است.(10)
3- حسین بن جمال الدین محمد خوانساری، معروف به محقق خوانساری (1016-1098 ق). او شوهر خواهر محقق سبزواری و شاگرد اوست. مخالفت او با سبزواری صرفاً از جنبه ی علمی بوده و حول مسأله معروف به شبهه استلزام است. گویا در ابتدا سبزواری رساله ای تألیف کرده است با عنوان «شبهه استلزام» و خوانساری نیز رساله ای نوشته با عنوان «دفع الشبهة الاستلزام». دیگر بار محقق سبزواری برای توضیح و تبیین بیشتر مسأله، رساله ای تألیف می کند که در واقع پاسخ به انتقادات خوانساری است. سبزواری در این باره می گوید:
در گذشته مقاله ی مختصری در حل مسأله ای، که مشهور است به شبهه ی استلزام، نوشتم و بعضی از اعاظم افاضل معاصران که آن را دیدند، در نظرشان مورد قبول و توجه واقع نشد و بر آن نقد وارد کردند. من نیز آن انتقادات و اعتراضات را مطالعه کردم و متوجه شدم که مواردی است که استحقاق دارد زیاد بحث شوند...(11)
عنوان این رساله الرد علی الخوانساری یا الرد علی رسالة شبهة الاستلزام است. خوانساری نیز پس از تألیف این رساله به دست سبزواری، دوباره در پاسخ به وی رساله « الجواب عن السبزواری» را می نگارد.
بدین ترتیب، چندین رساله تألیف می شود. علامه تهرانی در الذریعه به معرفی رساله های محقق سبزواری و محقق خوانساری پرداخته است.(12)
آن چه در این رساله ها از اهمیت برخوردار است و باید مورد توجه قرار گیرد، زبان علمی آنان و رعایت ادب و حرمت نویسندگان در برابر یکدیگر است. رعایت ادب در برابر دیگران از ویژگی های قابل تحسین سبزواری است البته از ایشان غیر از این هم نمی توان انتظار داشت.
4- عبدالحی رضوی کاشانی (متوفّای بعد از 1152 ق). وی با نگارش کتاب حدیقة الشیعه به انتقاد از وضعیت دینی دوره صفوی پرداخته، در آن انتقاداتی نیز بر محقق سبزواری وارد کرده است.(13) رضوی کاشانی به پیوند ائمه جمعه و جماعت با حکومت و ریاست خواهی برخی از آنان که به همین دلیل به اقامه جمعه روی آورده اند و این که امام جمعه صاحب نفوذ اجتماعی بوده و از نظر او باعث بروز مشکلاتی برای روحانیان مخصوصاً از لحاظ اخلاقی شده، اشاره کرده است.(14) به نظر برخی از پژوهشگران معاصر، بسیاری از تندروی های او در اهانت به برخی از علما، ناشی از مسائل شخصی است، حتی در برخی موارد نقادی هایش از برخی از اشخاص، دلیل بر رستگاری آنهاست.(15)
5- اسماعیل بن محمد مازندرانی( متوفّای 1173 ق). او دارای رساله ای در حرمت غناست که در رد بر محقق سبزواری و فیض کاشانی نگاشته شده است.(16)

پی نوشت ها :

1- زین الدین بن علی بن احمد عاملی، مقتول به سال 996 قمری .
2- الذریعه، ج11، ص 138؛ ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج5، ص 217، محمد معصوم شیرازی، طرائق الحقایق، ج1، ص 175.
3- ر.ک: مطلع الشمس، ج2، ص 389؛ روضات الجنّات، ج2، ص 71؛ الذریعه، ج11، ص 138؛ شیخ یوسف بحرانی؛ لولوة البحرین، برگ 111.
4-طرائق الحقایق، ج1، ص 175-177. همچنین انتقادات شیخ علی عاملی درباره ی محقق سبزواری، ذیل شرح حال او در روضات الجنّات، ج2، ص 71-77 آمده است. در انتها صاحب روضات الجنّات در پاسخ به آن همه تندی و اهانت می نویسد: « و لکن الانصاف أنه أنصف فی حق مثل هذا الرجل الفقیه و الرکن الوجیه مع ان فی تصانیفه الرائقة ذخیرةُ للینته و کفایة لتصدیق فضائله و معالیه و قد کان أجل من أن یسمع فیه کلام معاصر تعریف حالته و تعنف مقالته و لاتتمثل فی جواب کلّ اولئک التفاصیل بقوله تبارک و تعالی: الله اعلم حیث یجعل رسالته[انعام(6) آیه 124]».
5- طرائق الحقایق، ج1، ص 177؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج5، ص 217-218.
6- ر.ک: رسول جعفریان رساله های نماز جمعه در دوره ی صفویه و نیز دین و سیاست در دوره صفویه.
7-مجموعه ی خطی شماره 4659 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، برگ 155-181؛ به نقل از دین و سیاست در دوره صفوی، ص 122-123. مؤلف دین و سیاست در دوره صفوی احتمال داده که این شیخ علی همان مؤلف الدر المنثور است که بخش هایی از ردیّه اش بر محقق سبزواری در مسأله ی غنا در صفحات گذشته ذکر گردید.
8- روضات الجنّات، ج2، ص 353.
9- مجموعه ی خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شماره 4659، برک 136؛ فهرست دانشگاه تهران، ج14، ص 3606، به نقل از: دین و سیاست در دوره صفوی، ص 128.
10- روضات الجنّات ، ج2، ص353.
11-الذریعه، ج10، ص 198
12- همان، ج8، ص 229 و ج10. ص 139، 196 و 198.
13- کتاب حدیقة الشیعه وی به سال 1112 تألیف شده و نسخه ای از آن به شماره 1124 در کتابخانه ی آیة الله نجفی موجود است. در کتاب دین و سیاست در دوره ی صفوی، گزارشی از این اثر آمده است. مطالب نقل شده از حدیقة الشیعه از همین منبع گرفته شده است( ر.ک: دین و سیاست در دوره صفوی، ص 337-353).
14- دین و سیاست در دوره صفوی، ص 135.
15- همان، ص 339.
16- الذریعه، ج11، ص 138.

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.