نویسنده : دکتر علی اکبر ولایتی
حنین بن اسحاق، در دوران خود، مترجم و مؤلف و دانشمندی جامع الاطراف دانسته می شد. او، علاوه بر ترجمه ی متون علمی و پزشکی، آثاری در منطق و فلسفه نیز ترجمه کرده است(شیخو، ص154؛ هاشمی، 1385 ص 40-41). آثار فلسفی بر جای مانده از او، هر چند در بردارنده ی رأی و نظری بدیع نیست، از قوت او در این رشته خبر می دهد. آثاری که در کلام فلسفی نگاشته نشانه ی قوت او در این زمینه است. آثار منسوب به او چنان فراوان است که بعید نیست برخی از این آثار، نتیجه ی کار مشترک تعدادی از شاگردانش زیر نظر او بوده باشد(امین، ج1، ص 285). او تألیفاتی از اوریباسیوس، بولس الاجانیطی و بقراط و ارسطو و روفوس و شروح آنها را به عربی برگرداند و، افزون بر ترجمه ی بسیاری از نوشته های یونانی و سریانی به عربی، چند مترجم مشهور را تربیت کرد. در کنار ترجمه، به تألیف چند رساله و کتاب در طب و برخی از علوم ادبی و تلخیص برخی از آثار جالینوس پرداخت و رسالاتی به صورت سؤال و جواب برای آموزش اصول طب نوشت (صفا، ص 65 -66؛ امر دهه، ص 172-173). طب نزد حنین دانشی نظری است و روش های درمانی او نیز بر اساس مبانی طب یونانی و اعتدال بخشی به طبایع چهارگانه استوار شده است(دبیان، ص95) . از تألیفات حنین می توان به عشر مقالات فی العین و رساله ای اشاره کرد که به درخواست علی بن یحیی بن ابی منصور( -275ق) دوست متوکل، خلیفه ی عباسی، و از حامیان حنین، نوشته است(برای دیگر حامیان حنین، مانند قاسم بن عبدالله بن سلیمان بن وهب(-291 ق) اولیری، 162). این رساله از قدیم ترین فهرست های اسلامی است که به دست ما رسیده است. حنین در این اثر به تشریح روش خود در ترجمه می پردازد. جزئیاتی از روش کار خود ذکر می کند و از مترجمان پیش از خود نام می برد و می گوید که اگر در اثری که مشغول ترجمه آن بوده جاافتادگی می دیده، خود در پی رفع آن نقص بر می آمده و مطالب کتاب را تکمیل می کرده است. از جمله، کتاب فینکس جالینوس، که مؤلف در آن از برخی از آثار خود یاد نکرده و حنین مقاله ی کوتاهی نوشته و به جا افتادگی ها اشاره می کند (حنین بن اسحاق، ص50). او نسخه های گوناگون یک کتاب را با هم مقایسه می کرد تا نسخه ی صحیح یا ضبط اصح مشخص شود. افزون بر این، از بازبینی ترجمه های دوره ی جوانی اش و رفع اشتباهات خود در آنها خبر می دهد. همچنین از کتاب فی القوی الطبیعیه یاد می کند که در هفده سالگی برای جبرئیل بن بختیشوع، پزشک مشهور جندی شاپور ( کامل، ص220)، ترجمه کرده بود.
همکاری اسحاق با پدرش در حدود 225 ق آغاز شد. شاید بتوان این تاریخ را زمان شکل گیری حلقه ی ترجمه حنین دانست. اوج فعالیت های ترجمانی اسحاق ظاهراً میان سال های 230 تا 240 ق است. شاگردان حنین در ترجمه ی سریانی آثار جالینوس نقش چندانی نداشتند. حبیش برای یوحنا بن ماسویه دو کتاب از یونانی به سریانی و یک کتاب از ترجمه ی عربی به سریانی در آورده و اسحاق نیز دو ترجمه ی سریانی برای بختیشوع انجام داد. بقیه ی ترجمه های سریانی به همت حنین و احتمالاً بیشتر آنها پیش از تشکیل حلقه ترجمه یا مستقل از فعالیت آن انجام شده است. حنین 85 ترجمه ی سریانی از 84 اثر جالینوس و هشت اصلاح و تلخیص از ترجمه ی پیشینیان از آثار وی را به انجام رساند (هاشمی، 1384، ص35). حامیان برخی از این ترجمه ها این کسان بودند:
یوحنا بن ماسویه حامی 15 ترجمه و 4 تصحیح ترجمه، سَلمَویَه بن بنان (-225 ق) حامی 10 ترجمه؛ بختیشوع بن جبرئیل حامی 12 ترجمه؛ جبرئیل بن بختیشوع حامی 5 ترجمه؛ داود متطبب حامی 5 ترجمه؛ علی بن یحیی، علی معروف به فیوم، شیریشوع بن قطرب و اسراییل بن زکریا طیفوری، هر یک حامی یک ترجمه؛ 7 ترجمه و 2 تصحیح نیز به درخواست شاگردان حنین صورت گرفته استگفتنی است که شاگردان حنین در ترجمه ی آثار جالینوس به عربی مشارکتی جدی داشتند. حنین در جای جای رساله ی خود به این مطلب اشاره کرده است.
ترجمه ها
یکی از قدیم ترین منابعی که به آثار حنین اشاره کرده نوشته های ابن ابی اصیبعه است. او می گوید حنین به ترجمه ی کتاب های طبی علاقه داشت و به خصوص به آثار پزشکی جالینوس می پرداخت. کتاب های جالینوس را مترجمان دیگری، همچون اسطاث، ابن بکرس، بطریق و ابی سعید عثمان دمشقی ترجمه کرده اند که هیچ یک، چه در وقت ترجمه و چه در تصحیح و تنقیح اصل اثر، به پای حنین نمی رسند و هیچ کدام علم و احاطه وی به آرا، جالینوس را نداشته اند (ابن ابی اصیبعه، ص262). حنین دارای تألیفاتی نیز هست که از مهم ترین آنها رساله ی حنین بن اسحاق است. این رساله نخستین کتاب شناسی به زبان عربی است که وی با اکتفا به حافظه ی خود، 129 اثر از جالینوس را با جزئیاتشان در رساله ای گردآوری کرده است. نسخه ی منحصر به فردی از این رساله در کتابخانه ایاصوفیه به شماره ی 3631 موجود است که خاورشناس آلمانی، برگشتراسر، آن را با ترجمه ی آلمانی، در 1925 م، در لایپزیک منتشر کرده است. ماکس مایرهوف نیز مقاله ای به انگلیسی در 1926 م درباره ی این رساله نوشته است (محقق، 1350، 48). او در این رساله به شرح و توصیف آثار جالینوس می پردازد که، در مقایسه با دیگر آثار هم عصر خود، بسیار متفاوت و، در عین حال، شاخص است.از ویژگی های رساله ی حنین، آوردن نام مترجمان دیگر و حامیان و مشوقان و سفارش دهندگان کتب علمی است. با توجه به این رساله، می توان دریافت که در سده های نخستین پس از اسلام، تصحیح و مقابله ی متون و ترجمه بسیار پیشرفته و دارای نظامی استوار و اسلوبی متقن و قواعدی منظم و ضوابطی مشخص بوده است(محقق، 1379، بیست و چهار ـ بیست و شش).
حنین در این رساله ذیل هر کدام از تألیفات جالینوس، به توضیحاتی که به نظرش ضروری بوده پرداخته است. مثلاً ذیل ترجمه البرهان می گوید که برای یافتن نسخه ی کامل آن به شام، فلسطین و اسکندریه، در مصر سفر کرده تا نسخه ی کامل آن را بیابد(حنین بن اسحاق، ص 58). و یا درباره ی ترجمه ی الفرق جالینوس متذکر می شود که آن را در جوانی ترجمه کرده، ما سال ها بعد، که نسخه های متعددی از آن را گردآوری کرده بود، با مقابله ی این نسخه ها، نسخه ای کامل فراهم کرده است. یا در جایی، ترجمه ی مجدد برخی از کتب را، که آکنده از اشتباهات فاحش است، بهتر از تصحیح ترجمه های آن می داند (همو، ص 19- 20).
او در حین ترجمه به ارزیابی محتوای کتاب می پرداخته است، چنانکه در ذیل کتاب فی التریاق الی بمفولیانس، محتویات کتاب را نادرست یافته و چنین استنباط می کند که ورّاقان و یا شاید مصححی، به قصد اصلاح، آن «فاسد»ساخته اند(همو، ص45). او، که به سبب سال ها کار و تلاش برای ترجمه آثار جالینوس، بر آراء وی اشراف دارد، از نادرست بودن انتساب کتاب ها به جالینوس سخن می گوید، از جمله، کتابه الکبیر فی نبض که بسیاری آن را از جالینوس می دانسته اند اما حنین، با این استدلال که این کتاب مشتمل بر همه ی نیازمندی ها درباره ی نبض نیست، این نسبت را رد می کند و احتمال می دهد که برخی دیگر آن مقاله را نوشته و نام جالینوس را در فهرست آورده اند (همو، ص39). یا کتابه فی الادوار الحمیات و تراکیبها که انتساب یکی از مقالات آن به جالینوس را رد می کند (همو، ص39). گاه نیز به درستی ترجمه اعتماد ندارد؛ چرا که اساس آن نسخه ی معتبری نبوده است(همو، ص56). در مواردی نیز، به ارزیابی ترجمه های دیگر مترجمان و درستی و نادرستی متن می پردازد. (همو، ص19-21).
از دیگر ویژگی های رساله ی حنین، استفاده از بسیاری از اصطلاحات، همچون، اجمال، اخراج، اصلاح، افساد، انتساخ، و تخلّص(همان، ص2، 11، 14، 28، 37، 39) است که به نسخه برداری و مقابله و ویرایش متن مربوط می شود.
اولین و دومین کتاب این فهرست، فهرست خود نوشته ی آثار جالینوس(فینکس) و فی مراتب قراءة کتبه است(همو، ص5-7). چهار کتاب بعدی همان کتاب هایی است که استادان طب در اسکندریه برنامه ی درسی خود را با آنها شروع می کردند و کتاب های هفتم تا بیستم نیز جزء کتاب های درسی مدرسه ی پزشکی اسکندریه بوده است. این هجده کتاب همراه با کتاب فی الحلیة لحفظ الصحة در مجموع جوامع اسکندرانیین را تشکیل می داده اند. این مجموعه پیش از حنین نیز توسط سرجیس رأس العینی، ایوب رهاوی، ابن شهدی کرخی و ثیوفل رهاوی به سریانی ترجمه شده بود. حنین هفده کتاب را دوباره به سریانی در آورد و دو ترجمه را نیز اصلاح کرد و برای این طریق مجموعه ای درسی فراهم آورد. او در رساله خود تأکید می کند که بیشتر این آثار را پیش از 30 سالگی ترجمه کرده است(هاشمی، 1384، ص33).
افزون بر این، او کتابی با عنوان اختصار ستة عشر کتاباً لجالینوس برای فرزندانش، داود و اسحاق، تألیف کرد که مانند دیگر کتاب هایش به شیوه ی پرسش و پاسخ و، در واقع، با انگیزه ی آموزش و تعلیم نگاشته شده بود (ابن ابی اصیبعه، ص 272). این شیوه ی پرسش و پاسخ با هدف آموزش را حنین در ترجمه های خود نیز به کار می گرفت. مثلاً تفسیر جالینوس بر تدبیر الامراض الحاده ی بقراط و بخشی از تفسیر او بر ابیذیمیای بقراط را به صورت پرسش و پاسخ در آورد و به سریانی ترجمه کرد(حنین بن اسحاق، ص50). جالب توجه است که او نامی از سفارش دهندگان این دو کتاب نمی برد، حنین رساله ی ترجمه های جالینوس را در 242 ق نگاشت و ده سال قبل از مرگ اطلاعات آن را به روز کرد و در آن قسمت عمده ای از 39 سال فعالیت خود و همکارانش در امر ترجمه را بازگو کرد(همو، ص64).
تألیفات
ابن ابی اصیبعه به اثری از حنین به نام فی امتحان الاطباء اشاره کرده است. این کتاب درباره ی آزمودن پزشکانی است که قصد دارند عملاً وارد این کار شوند (ص273 ). ابن اخوه در کتاب خود می گوید که چشم پزشکان باید با آنچه حنین در کتاب عشر مقالات درباره ی چشم آورده آزموده شوند(ابن اخوه، ص 165). پزشکان دیگری، چون جالینوس و ابن ماسویه، نیز کتاب هایی در این باره نوشته اند (محقق، 1352، ص60).حنین برخی از آثار خود را برای فرزندانش، اسحاق و داود، نگاشت و برخی از کتاب های جالینوس را نیز برای آنها ترجمه کرد. داود پزشک بود، اما در این حرفه شهرت چندانی نیافت و فقط یک کُنّاش از او باقی مانده است. اسحاق نیز طبیب بود و، در عین حال، دوستدار فلسفه و مترجم کتب فلسفی و طبی و توانست جای پدر را بگیرد و در فضل و صحت نقل از یونانی و سریانی به عربی از مشاهیر مترجمان شود. از دیگر کارهای وی، به اتمام رساندن کارهای نیمه تمام پدرش بود (قفطی، ص172؛ هاشمی، ص30).
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر؛ (1389)، حنین بن اسحاق، (آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران/19)، تهران: نشر امیر کبیر؛ چاپ اول 1390.