موضوع و قلمرو جامعه شناسی کار

قبل از هر چیز لازم است معنایی را که از اصطلاح «کار» در نظر داریم روشن کنیم؛ زیرا در این صورت خواننده به طور مستقیم متوجه واقعیاتی می شود که هدف از جامعه شناسی کار نیز روشن کردن همین واقعیات است.
شنبه، 14 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موضوع و قلمرو جامعه شناسی کار
موضوع و قلمرو جامعه شناسی کار

 

نویسنده: دکتر غلامعباس توسّلی




 

موضوع جامعه شناسی کار

قبل از هر چیز لازم است معنایی را که از اصطلاح «کار» در نظر داریم روشن کنیم؛ زیرا در این صورت خواننده به طور مستقیم متوجه واقعیاتی می شود که هدف از جامعه شناسی کار نیز روشن کردن همین واقعیات است.
اینکه همه ی موضوعات مربوط به قلمرو «کار» مستلزم بررسی دقیق و همه جانبه است، به دلیل آن است که باید کار را یکی از ویژگیهای زندگی نوع بشر به شمار آورد. انسان «موجودی اجتماعی» یا به گفته ارسطو «حیوانی سیاسی»(1) است که حتی امروز هم با وجود تنوع مجموعه های اکولوژی و گوناگونی آهنگ حرکت در پیشرفت فنی و تحول در ساخت اجتماعی و سطح اقتصادی جوامع، در زندگی به کار می پردازد. در واقع، کار وجه اشتراک و شرط لازم زندگی انسان در جامعه است. مثالهای کلاسیکی که اغلب برای کار حیوانات ذکر می شود، مانند کار گروهی برخی حشرات مانند مورچه، موریانه، زنبور عسل یا بعضی پستانداران مانند سگ آبی، در روان شناسی حیوانی به رفتارهای غریزی در محیط از انگیزشهای معین و مشخص منسوب می شود. اما به محض اینکه مسئله انطباق با موقعیتهای غیرمنتظره مانند ساختن ابزار و ادوات پیش می آید- چنان که کهلر(2) با تجربیات مشهور خود در مورد میمونهای عالی در «تنریف»‌(3) نشان داده است - به مقتضیات فکری کار انسان نزدیک می شویم.
اما این رفتارها که جنبه ی انسانی دارد اساساً دارای چه مشخصاتی است؟ خصوصیت اول مفید بودن آن است؛ این دیدگاهی است که پیش از این اغلب اقتصاددانان لیبرال (4) داشتند، کلسن نیز درباره کار می گوید: کار استفاده از نیروهای مادی و معنوی در راه تولید ثروت یا ایجاد خدمات است». (5) از دیدگاه دارندگان چنین گرایشی کار به طور عمده از طریق هدفها و فواید خود و ارزش محصولی که خلق می کند، مشخص می شود. هانری بر گسن نیز در اثر معروف خود تحول خلاق(6) راجع به فعالیت انسان می نویسد «کار انسانی خلق فایده است». بنابراین، در تعریف کار باید همواره صفت مفید بودن را در نظر داشت.
ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا رفتارهای غریزی حیواناتی که از نوع پدیده های کار تلقی می شود، در اجتماع خودشان موجد فایده نیست؟ بدین ترتیب آیا نباید مشخصه ی بدیع کار انسانی را در جایی دیگر جستجو کرد؟ به نظر سایر اقتصاددانان «ویژگی کار انسان قبل از هر چیز در ساختن و سازمان دادن به مبارزه با طبیعت در یک چارچوب اجتماعی نهفته است». (7) متفکران از مدتها قبل تعریف کار را در رابطه ی پویای انسان و طبیعت جستجو کرده اند.
فرانسیس بیکن (8)، کار و پیشه را «انسان به اضافه ی طبیعت» تعریف کرده و دنباله ی این بحث تا دکارت (9) و فریدمان (10) کشیده شده است. با وجود این، در تحلیل رابطه ی انسان و طبیعت از لحاظ کار فعال، تاکنون هیچ کس دقیق تر از مارکس نبوده است. به نظر او کار اساساً تغییراتی است که انسان با استفاده از فنون در طبیعت به وجود می آورد و طبیعت نیز بر انسان اثر می کند و او را تغییر می دهد. مارکس در کتاب عروف خود، سرمایه، می نویسد: «در نگاه اول کار عبارت از کنشی است که بین انسان و طبیعت به وقوع می پیوندد». (11) انسان خود در برابر طبیعت، نقش قدرت طبیعی را ایفا می کند؛ او قدرت جسمانی خود؛ قدرتی را که در بازو، پا و سر و دست خود دارد به کار می گیرد تا مواد را به شکلی که برای زندگی اش مفید است، درآورد و آنها را از آن خویش گرداند. انسان در همان حال که بر طبیعت خارجی اثر می گذارد و آن را تغییر می دهد طبیعت خاص خویش را نیز تغییر می دهد و استعدادهای نهفته اش را شکوفا می کند. بدینسان، به تدریج تعریفی نسبی از کار درباره ی مفهوم «انسان سازنده»(12) شکل می گیرد که آن را به این صورت عنوان می کنیم:
«کار مجموعه اعمالی است که انسان به کمک مغز، دست، ابزار و ماشینها برای استفاده عملی از ماده روی آن انجام می دهد و این اعمال نیز متقابلاً بر انسان اثر می گذارد و او را تغییر می دهد».
این کنش و واکنش بین انسان و محیط کم و بیش طبیعی وی، عامل محرکی است که تعیین کننده ی دگرگونی در ساختهای اجتماعی است. به کمک این عامل می توان راه حل قانع کننده ای برای مسئله ی نیروی محرکه ی اجتماعی پیدا کرد.
این تعریف کار، تعریفی نسبی است. در واقع همه ی پدیده های کار در جوامع کنونی، در قالب «رفتارهای انسان سازنده» نمی گنجد و حتی با آن بسیار اختلاف دارد. فعالیتهای انسان الزاماً کشاورزی یا صنعتی نیست و ممکن است فعالیتهای تبدیلی هم نباشد (فعالیتهایی که طبق اصطلاح کلن کلارک (13) و فوراستیه به طور کلاسیک فعالیتهای «بخش سوم» خوانده می شوند). به علاوه انسان قرن بیستم، همیشه به معنای واقعی کلمه «انسان سازنده» نیست و هر روز بیش از پیش این خصلت خود را از دست می دهد.
تعریف بیکن و مارکس و به طور کلی تمام تعاریفی که درباره ی کار انسان روی طبیعت - که منجر به تغییر آن می شود- تأکید می کند، مستلزم یک هدف اساسی است. هدف انسان از تغییر در طبیعت به سوی هدفی متوجه است مانند تسلط بر طبیعت، ارباب و مالک الرقاب شدن آن، هضم پذیر ساختن مواد طبیعی و تبدیل آن به شیء و سپس به محصولات برای رفع نیازهای انسانی. این همان چیزی است که مارکس در باب فرایند تبدیل اشیا به صورت محصولات (به وسیله ی کار) بیان داشته است: «فرایند کار در محصول و در ارزش مصرف، پایان می پذیرد؛ برای مثال هر ماده ی طبیعی با تبدیل به مواد قابل مصرف، برای نیازهای انسان آماده می شود». (14)
اگرچه هر کاری هدفی دارد، با وجود این نمی توان کار را به خودی خود هدف دانست، چنان که ماکس شلر (15) نیز توجه زیادی به این امر کرده است؛ وی کار را به صورت مجرد «خنثی» و «کور» توصیف می کند. به نظر او برای کار هیچ هدف عمومی ای که بتواند به طور مجرد مورد تأیید قرار گیرد، وجود ندارد. این اتلاف وقت است که ادعا شود با جدا ساختن کار از گروههای اجتماعی و قومی و زمینه های فرهنگی آن می توان درباره ی آن بحث فلسفی کرد. (16) حتی بالاتر از آن، غالباً بهتر است در درون هر یک از این گروهها نیز شیوه ی نگرش و قضاوت نسبت به کار اختصاصی تر شود.
در اینجا چند نمونه از جوامعی را نام می بریم که در آنها برخی از اشکال کار (کارهای یدی و اعمالی که روی طبیعت انجام می گیرد) به هیچ وجه ارزشمند به شمار نمی آمده؛ بلکه برعکس، این گونه کارها به طبقاتی که پست تر به حساب می آمدند، واگذار می شده است، مانند شهرهای یونان در عهد باستان یا حتی در ساختهای بسیار متفاوت، مانند فئودالیته قرون وسطی در مغرب زمین. در اینجا لزومی ندارد سایر مواردی را که با نوعی تنفر به کارهای تولیدی (که جنبه ی سنتی دارند) می نگرند، یادآور شویم. در مقابل، برخی جوامع مانند شوروی سابق و چین وجود داشته اند که در آنها به کمک روزنامه ها، ادبیات، هنر و وسایل ارتباط جمعی بر این هدف تأکید کرده اند که فرد باید برای کار یدی، فی نفسه ارزش قائل شود.
شعاری که در دوران اول برنامه ی پنجساله شوروی سابق همه جا تکرار می شد این بود که کار امری افتخارآمیز، شجاعانه و قهرمانانه است و این نشان دهنده ی تلاش برای بالا بردن ارزش کار بود. از این رو طی سالیان متمادی در شوروی سابق با وسایل مختلف و خصوصاً از طریق اصلاحات در آموزش و پرورش، این هدف تعقیب می شد. بر اساس آیین نامه هایی که در شورای عالی کار شوروی در فوریه 1959 تدوین شد، همه ی دانشجویان، به جز برخی افراد استثنایی، ملزم بودند یک دوره کارآموزی چندساله را در بخشهای تولیدی بگذرانند. بین دلایل پیچیده ای که این گونه تصمیمات را ایجاب می کرد، مبارزه با نفرت و انزجار نسبت به کارهای یدی که در بین جوانان شوروی بسیار رایج شده بود، از سایر دلایل اهمیت کم تری نداشت. به این ترتیب جامعه به پسران و دخترانی که در یک فعالیت حرفه ای نام نویسی نمی کردند (شرکت در فعالیتهای بدنی، جز برای پیران الزامی بود) به دیده ی حقارت می نگریست و آنها با محروم شدن از برخی امتیازات تنبیه و مجازات می شدند. از این رو حتی زنانی که به علت دستمزد کافی شوهران خود نیازی به کار کردن نداشتند، باز هم شغلی را برمی گزیدند (امروزه در چین نیز کم و بیش همین روال جریان دارد). بی دلیل نیست که درباره ی این حالت روحی نسبت به کار از نوعی «بیماری عصبی کار» که در شوروی شایع بوده، صحبت شده است.
بنابراین بدون اینکه از این تجزیه و تحلیل فراتر رویم، تکرار می کنیم که بهتر است از تعاریف انتزاعی یا کلی کار یا جدا ساختن آن از تاریخ و جامعه شناسی و مردم شناسی احتراز شود. همچنین بدون توجه به صور واقعی کار بر حسب جوامع، فرهنگها و تمدنهای مختلف و بدون مشاهده ی شیوه ی کار کسانی که آن را انجام می دهند، نباید کار را تعریف کرد.

کار و عمل

حال باید دید علی رغم نظر بسیاری از فلاسفه کار، آیا نباید از قراردادن هر نوع عملی زیر عنوان کلی کار، خودداری کرد و با دقت کار را از فعالیت انسانی (به طور کلی) جدا کرد.
معمولاً فکر می کنیم هر عنصری که موجب احساس تقید شود، ویژگی کار شناخته می شود و فعالیتهای کار را از آنچه خارج از قلمرو آن است جدا می سازد؛ چنان که والن(17)، مایرسون(18) و هیرنشو(19) نیز بر این ویژگی تأکید کرده اند. در این معنی، کار در حدی که مستلزم تقید است، در بسیاری موارد از «عمل» که همراه با آزادی است متمایز می شود. کار هنگامی می تواند صورت عمل به خود گیرد که فرد آزادانه و با رضایت خاطر آن را انجام دهد، چنان که گاهی فعالیتهای هنرمندی که در طویل المدت اثری را- بدون اینکه نیازی او را به عجله وادارد- به انجام می رساند از این نوع محسوب می شود؛ لیکن این موارد نادر است. در دورنمایی که ما از کار داریم، کافی است یادآوری کنیم که بالزاک به دنبال اسلافش با نوشتن کمدی انسانی و مارسل پروست که خود را متعهد می کند تا اثر معروفش در جستجوی ایام از دست رفته را بنویسد، هر کدام به نحوی «کارگر» بوده اند. باید اضافه کنیم که کار، تنها هنگامی جای عمل را می گیرد که گرایشهای عمیق شخصیت را ظاهر و به تحقق آن کمک کند. ابداع آهنگهای موسیقی و حتی ابتکارات یک صاحب فن یا فعالیتهای پرشور و شوق یک گروه کارگر که به سوی هدف سازنده ای هدایت می شود و آنها را کاملاً به آن هدف وابسته می سازد، هر چند با نوعی تقید بیرونی همراه است، همگی حالت عمل پیدا می کند.
تلقی نسبی از کار، یعنی نگریستن به آن با دید جامعه شناختی یا مردم شناختی، وجوه چندگانه ای به کار می بخشد. برخی از مؤلفان که به ستایش کار به طور «کلی» پرداخته اند- در حالی که با واقعیات آن کم تر آشنا بوده اند- نوعی «تعصب نسبت به کار» از خود نشان داده و تنها جنبه های مثبت آن را بزرگ کرده اند؛ اما کار می تواند جنبه های منفی نیز داشته باشد. حالات روانی فرد هنگام کار کردن طیف وسیعی دارد که ممکن است از نارضایتی شروع شود و تا غم و افسردگی و حالات شدید عصبی پیش رود و یا برعکس، با رضایت شغلی، شکوفایی استعداد و در نهایت شادمانی در حین کار همراه باشد. این درجات و مراتب عاطفی مختلف که در حین کار بروز می کند برحسب قالبهای اجتماعی و فرهنگی به صور گوناگون ظاهر می شود.
اگر کار در وضعیت مناسب و درست انجام پذیرد تأثیرات مثبتی بر شخصیت فرد به جا می گذارد. کار- به خصوص کاری که بر انتخاب آزاد مبتنی باشد و با استعدادهای افراد مطابقت داشته باشد- عامل روان شناختی مهمی در ساخت شخصیت، ایجاد رضایت دائمی و احساس خوشبختی فرد است. ملاحظات فروید در این مورد عمیق است. به نظر فروید کار در ارتقای انسان به سوی کمال انسانی تأثیر بسیار دارد. کار از نظر اجتماعی در شکفتگی و تحرک تمدنها و از نظر فردی، در تحقق شخصیت فرد و سرنوشت خاص او مؤثر است.(20)

استثمار و از خودبیگانگی

اگر از ترازنامه ی کار سخن به میان آید باید به آن جنبه ای توجه کرد که بسیار پیچیده بوده و ممکن است شامل همه ی صور استثمار و «از خودبیگانگی» انسان باشد (البته در اینجا نمی توانیم همه ی موارد را برشماریم).
اگر انتخاب کار ناصحیح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضری خواهد داشت. چنانچه کار برای فردی که آن را انجام می دهد «امری خارجی» تلقی شود، در معنای خاص کلمه، کاری، از خودبیگانه کننده»(21) است. برخی از کارهای از خود بیگانه کننده عبارت اند از:
1. کوششهایی که در بررسیها و مشاهدات، سلب کننده ی شخصیت تشخیص داده شود.
2. کوششهایی که انجام دهنده، در آن شرکت نمی کند.
3. کاری که به فرد اجازه نمی دهد که هیچ یک از استعدادها و ظرفیتهای خود را به منصه ی ظهور برساند.
4. کاری که فرد علاقه ای ندارد وقت خود را صرف آن کند.
5. کوشهایی که فرد در پایان روز مانند نوعی بردگی از آنها فرار می کند و از نظر حرفه ای آن را مفید نمی داند.
6. کارهایی که خم و راست شدنی بیش نیستند.
برای اینکه کار با از خودبیگانگی همراه نباشد، باید از نظر فنی، فیزیولوژیک و روان شناسی مساعد باشد. اگر اوضاع اقتصادی و اجتماعی که کار در آن انجام می شود به گونه ای باشد که کارگر احساس کند از او بهره کشی می شود، باز هم کارگر در معرض خطر از خودبیگانگی قرار خواهد گرفت. برای کارگر مهم است که احساس کند کارش منصفانه و به تناسب مهارت و کوشش اوست و دستمزد وی نیز متناسب با دستمزد سایر گروههای کارگری پرداخت می شود.
در اینجا ما زمینه ای از بررسی را مشخص می کنیم که جامعه شناسان کار، بهره برداری از آن را شروع کرده اند و هنوز هم می توانند خوشه های بسیاری از آن را بچینند و آن وجهه نظر نسبت به کار با توجه به ساخت جامعه بزرگ، ساخت کارگاه و ابزار فنی آن، نحوه ی پرداخت دستمزد و... است. تجربیات ما درباره جوامعی که برخی از آنها به نظام سرمایه داری آزاد و برخی دیگر به نظامهای مختلف سوسیالیسم دولتی و اقتصاد ارشادی وابسته اند، نشان می دهد که مشکل از خودبیگانگی و استثمار در هر دوی این نظامها وجود دارد. ساخت جامعه هر چه باشد، احساس استثمار در کارگر باعث ایجاد نارضایتی و حتی حالات شدید عصبی می شود که ممکن است به طغیان بینجامد. کار مبتنی بر از خودبیگانگی، به همه ی اشکال آن، ممکن است موجب انحطاط و فساد شخصیت شود. روان پزشکانی از قبیل فریزر(22)، سیوادون (23)، تردگلد(24)، ژیلن و پلانک (25) و ویل(26) در مشاهدات خود به واقعیتهایی که در این زمینه با آن روبه رو بوده اند، اشاره کرده اند.

نظرگاههای مختلف در مورد کار

برای درک بهتر اینکه چگونه فعالیتهای کار ممکن است به نتایج مختلفی منتهی شود، باید آنها را از دیدگاههای گوناگون مورد توجه قرار داد و نظرگاههای اصلی را بررسی کرد؛ پس از این بررسی می توان نحوه ی شکل گیری ماهیت پیچیده کار را تبیین کرد. اگر چه در همه موارد با پدیده ای واحد و معین سرو کار داریم، آن را با استناد به یک سلسله صفات مشخص در نظر خواهیم گرفت؛ به عبارت دیگر کار را از زوایای متعدد بررسی خواهیم کرد-آن چنان که با دوربین عکاسی تصاویری از یک شیء می گیریم. اما باید توجه داشت که در هر مورد، با پدیده ای انسانی و کلی سروکار داریم. برای مثال کارگری به نام «احمد»‌ را در نظر می گیریم که در یک کارگاه مکانیکی در حومه ی تهران، متصدی چرخاندن یک نوع ماشین است. کار او را می توان از زوایای مختلف مورد توجه و بررسی قرار داد که در اینجا فقط عمده ترین آنها مورد نظر است. در هر یک از این زوایا، کار به صورت واقعیتی متفاوت ظاهر می شود. تنها با ترکیب این دیدگاههای مختلف است که می توان به دیدگاهی کلی درباره کار دست یافت.
نخستین صورت کار جنبه فنی آن است. مدتها کار جز از این جنبه مورد ملاحظه قرا نمی گرفت و هنوز هم در برخی موارد و از طرف بعضی از افراد چنین است و با توجه به این جنبه، کار منحصراً وابسته به صلاحیت مهندسان و «کارشناسان تولید»(27) است. در اینجا به مفهوم فنی «پست کار» می رسیم. در مثال احمد، پست کار هم ماشین احمد، هم قدرت محرکه ای که آن را تغذیه می کند، ‌هم طرز تعبیه ی ارگانهای داخلی ماشین با توجه به ماشینهای مجاور، هم سیستم تغذیه ی دستگاه و هم دخالتهایی را که ممکن است کارگر انجام دهد شامل می شود. البته «پست کار» کم و بیش با وضع کارگر عامل (مراقب ماشین) سازگار است؛ بنابراین مفهوم «پست کار» مستلزم سازگاریهای فیزیولوژیک و روان شناختی (28) است که در صنعت بیش از پیش توجه محققان و کارگزاران را به خود جلب کرده است.
دومین نظرگاه در فعالیت احمد جنبه ی فیزیولوژی آن است. احمد از نظر قد و قامت، اعضای بدن، سیستم ماهیچه ها، دستگاههای تنفسی و عصبی و... مشخصات معینی دارد. بین «پست کار» و محیط مادی(نور، رنگها، رطوبت، تهویه و سروصدا) از یک سو، و ترکیب جسمانی احمد از سوی دیگر، روابط چندگانه ای وجود دارد. این روابط ممکن است در مقایسه با روابط انسانی با «پست کار» از سازگاری کم و بیش بهتری برخوردار باشد، هر چند جهت آنها عکس یکدیگر است. در اینجا مراد، میزان سازگاری انسان با «پست کار» و محیط مادی آن است. تا چه حد، جسم احمد که ماههاست در این پایگاه کار می کند، با آن سازگار شده است؟ واکنشهای ارگانیسم بدن او در برابر فعالیتی که مثلاً در طول سال به طور متوسط چهل ساعت در هفته است، چیست؟ هنگامی که کار از این زاویه ملاحظه شود، تمام پژوهشهای مختص به پدیده ی «خستگی» را در بر می گیرد. این پدیده غامض است؛ زیرا تمام واکنشهای جسمانی احمد در مقابل کار ممکن است در اکثر موارد و به وضوح به وضعیت مسکن، فاصله تا محل کار و وسایل رفت و آمد از خانه تا محل کار منوط شود. همچنین این پدیده ها، همان طور که از مشاهدات مکرر برمی آید، ممکن است به نظر کارگر نسبت به کارش مربوط باشد؛ به دیگر سخن «خستگی» در بعضی موقعیتها و تا حدود بسیار زیاد پدیده ای اجتماعی است.
سومین نظرگاه جنبه روان شناسی است. کارگر فقط یک موجود مادی نیست، بلکه واجد خصوصیات روانی و اخلاقی نیز هست. چنان که قبلاً گفتیم، کار فعالیت ویژه ی نوع بشر و لازمه ی هر نوع زندگی اجتماعی است. امروزه که پیشرفت فنی همه ی دخالتهای انسان را در فرایند تولید منحصر کرده است، بهتر است در زبانهای مختلف جهان کلمه «کار» برای اعمال غیربشری به کار برده نشود، بلکه برای آن اصلاح جدیدی به وجود آید. لازم است کار از زاویه روان شناسی مورد ملاحظه قرار گیرد؛ زیرا همه ی رفتارهای انسانی در سطوح مختلف، مستلزم فعالیتهای روانی است.
در اینجا این پرسش مطرح است که واکنشهای روانی احمد در برابر کوششهای روزمره ی او چیست؟ استعدادهای او - به معنایی که در روان شناسی فنی (تکنیکی) به کار می رود- در چه زمینه ای است؟ انگیزه های او برای کار چیست؟ میزان خودآگاهی یا درجه رضایت شغلی ای که به آن نایل شده، چه اندازه است؟
کار وقتی از دیدگاه روان شناسی در نظر گرفته شود، همه مسائل مربوط به وجهه نظر را که در سالهای اخیر در قلمرو پژوهش و بررسیهای علمی واقع شده است دگرگون می سازد. رابطه ی کار و شخصیت موجب کنش و واکنشهای متعددی می شود که در همه جا حضور فعال دارد. برای مثال استعدادهای احمد انتخاب شغلی او را مشروط می سازد (یا باید مشروط سازد). در مقابل مجموعه اعمالی که هر روز در کارگاه به وقوع می پیوندد نیز بر گرایشها و وجهه نظرهای فکری و اخلاقی، درجات خودآگاهی و رضایت شغلی، عقاید، انگیزه ها و به طور خلاصه بر همه ی شخصیت او اثر می گذارد. از سوی دیگر، واکنشهای فکری کارگر نسبت به فعالیتهای کاری خود، امکان ارتقا و موقعیتهایی که برایش پیش می آید یا موانعی که او را از پیشرفت باز می دارد رفتار او را نه تنها در طول ساعاتی که در کارخانه است دستخوش تغییر می کند، بلکه در خارج از محیط کار نیز بر رفتار او تأثیر می گذارد؛ مثلاً وجهه نظر او نسبت به خانواده ی خود، روابط اجتماعی او (با دوستان)، انتخاب سرگرمیهای روزانه و محتوای سرگرمیهایش، همگی ممکن است متأثر از نوع کار و وضعیت محیط آن باشد. هر تحقیق کاملی درباره ی پدیده های کار ناگزیر پژوهش در مورد پدیده های غیرکار را نیز ایجاب می کند؛ زیرا همگی با یکدیگر روابط علت و معلولی متقابل دارند و این زمینه ی وسیعی است که به تازگی در علوم اجتماعی به آن پرداخته اند.
چهارمین نظرگاه، نظرگاه اجتماعی کار است. احمد در کارگاه تنها نیست. او نظیر روبینسون کروزه نیست که تنها زندگی کند، بلکه در درجات مختلف به گروههایی تعلق دارد که در داخل و خارج از کارخانه تشکیل شده است. کار مدرن امروز، حتی بیش از کار در جوامعی که دارای محیطهای فنی عقب افتاده هستند و کم تر از محیط طبیعی خود جدا شده اند، یک پدیده ی اجتماعی است. متصدی فانوس دریایی- که مثال قدیمی کارگر منفرد بود- از این پس به صورت مکانیسین برق که به اصول رادار آشناست، مطرح می شود.
نوعی تلقی درباره ی پدیده های کار از دیدگاه اجتماعی وجود دارد و آن «واقعیت کار» است که از نظر جامعه شناس مورد ملاحظه قرار می گیرد و در واقع این دورنمایی است که در اینجا مورد توجه ماست. البته منظور آن نیست که در اینجا تمام گروههایی را که احمد عضو آن است برشماریم، بلکه تنها چند مورد از آنها را ذکر می کنیم: ابتدا گروه کوچکی که در محل کار فعالیت دارد و آن «گروه کارگران» یا «اکیپ» نامیه می شود، سپس «کارگاه» و سرانجام «محیط وسیع تر کارخانه».

 

 

 

 

اکیپها

 

 

 

اکیپها

 

 

4

3

2

1

 

 

 

3

2

1

 

8

7

6

5

 

6

5

4

کارگاه

 

کارگاه

 

کارخانه

 


هر کارخانه ممکن است شامل چندین کارگاه و هر کارگاه دارای چند اکیپ کار باشد.
برای مثال، بخش مکانیک کارخانه (در صورتی که کارخانه بزرگ بوده و کارگران زیادی در استخدام داشته باشد) در کل محیط کارخانه به صورت یک واحد تولیدی، واقعیت جمعی کم و بیش محسوسی را برای کارکنان فراهم می آورد؛ در ضمن یادآور شویم که بسیاری از تنظیم کنندگان «روابط انسانی» (که با عناوین مختلفی خود را معرفی می کنند) صمیمانه ولی با موفقیتهای نابرابر می کوشند تا روشهایی به کار برند که موقعیت اجتماعی کارگاه را تحکیم بخشند و کارگر را به نحوی در آن جای دهند که «محیط اجتماعی» بهتری داشته باشد. سایر گروههای خارجی یا فرعی نیز بر کارگر تأثیراتی می گذارند که اهمیت آن از گروههای داخلی کم تر نیست و حتی گاهی بیشتر است. برای مثال، خانواده یکی از گروههایی است که احمد در آن نقش دارد و ارزشها و انگیزه های او متأثر از آن است؛ همچنین اتحادیه ای که احمد عضو آن است یا حزب سیاسی ای که کارگر به آن وابسته است، همگی جز آن دسته از گروههای اجتماعی است که جامعه شناس کار نباید از آنها غفلت کند.
در صورتی که احمد خود را عضو یک طبقه ی اجتماعی(صرف نظر از پایگاه تئوری که نسبت به این مفهوم پذیرفته می شود) بداند و چنانچه به میزان معینی، نوعی «وجدان طبقاتی» در خود حس کند، در آن صورت طبقه اجتماعی به عنوان قلمرو نیروهای حقیقی ای که بر کار احمد اثر می گذارد، محسوس می شود.
به علاوه احمد متعلق به جامعه ی بزرگ، یعنی «ملت» است که ارزشها و مظاهر خاصی بر‌ آن حاکم است. احمد دارای اعتقادات و نظام ارزشی خاصی است که همه ی رفتارهای او را تحت تأثیر قرار می دهد. وابستگیهای اعتقادی او به مذهب و مردمش در کاری که انجام می دهد بی نهایت مؤثر است و باید مورد توجه قرار گیرد. مورادی که نام برده شد شامل گروههایی است که موجودیت آنها را اعضای آن به رسمیت شناخته اند و گروههای «رسمی» را تشکیل می دهند. برخی مؤلفان معتقدند، ‌در کنار این سازمان رسمی، گروههایی به صورت نامرئی و نیمه رسمی وجود دارند که آنها را «گروههای مجازی» می نامند. آنها گروههایی هستند که کارگران عضویت آن را در خارج از محیط کار پذیرفته و به علت داشتن اعتقادات و احساسات مشابه، به آن گروهها تعلق پیدا کرده اند؛ برای مثال، کششهای منشی، سیاسی، صنفی، مذهبی، حرفه ای، ملی و نژادی را می توان ذکر کرد. هر کجا چنین گروههایی وجود داشته باشد، بر وجهه نظر و بازده کار کارگر تأثیر می گذارد. وایت(29) و همکارانش، به ویژه رُوا (30) در تحقیقات خود این موضوع را آشکارا نشان داده اند. (31)
چنان که ملاحظه می شود، وجهه ی اجتماعی کار و طرح کلی آن به خوبی می تواند واقعیت پیچیده و غامض آن را آشکار سازد. این وجهه ی اجتماعی متشمل بر روابطی است که بر اساس موقعیت کار در گروههای مختلف مذکور، بین اشخاص برقرار می شود، التبه سوءاستفاده ای که از اصطلاح «روابط انسانی» شده است، نباید مانع ملاحظه ی محتوای واقعی آن شود. وانگهی در چنین دورنمایی است که بیشتر بررسیها به طور روزافزون، در قلمرو مؤسسات اقتصادی و واحدهای اداری ای که به عنوان «سازمان» در نظر گرفته می شوند، به عمل می آید.
اگر باز هم زاویه ی دید خود را تغییر دهیم، می توانیم برداشت بسیار وسیع و عمیقی از کار به عنوان «واقعیت اقتصادی» داشته باشیم. این جنبه ی کار به قدری مهم است که برخی از مؤلفان تا آنجا پیش رفته اند که حتی «علم روابط انسانی» را ناشی از محیط کار می دانند.
چنان که گفتیم، نظر احمد - چرخاننده ماشین- نسبت به کارگاه خود(که به طور کلی در نظر گرفته شده) بر نحوه ی کوششهای او، به عنوان فرد مولد، اثر می گذارد. این وجهه ی نظر به عوامل مختلفی مانند ساختار مؤسسه - به عنوان واحدی اقتصادی - و به ویژه به شیوه ی اداره آن بستگی دارد. آیا این مؤسسه واحدی اقتصادی از نوع واحدهای کوچک سرمایه داری سنتی است که به وسیله ی یک خانواده (بدون دارا بودن خصلت اجتماعی یا ارباب مآبی) ایجاد شده و گسترش یافته است یا یک شرکت بزرگ سهامی است که اداره ی آن به دست مدیران و تکنسینهایی- که خود مستخدمان عالی رتبه ی واحد هستند- سپرده شده است؟ آیا مؤسسه ای دولتی است که در سود کارگاه مشارکت دارد و از پاداشهای جمعی به منظور بهره دهی استفاده می کند؟ دستمزد افراد بر حسب چه سیستمی پرداخت می شود؟ آیا کارگر مکانیسم آن را قبول دارد و می پذیرد؟ آیا کارگر خود را کم و بیش، فردی محروم و «استثمارشده» حس می کند؟ وجدان حرفه ای این کارگر و شکوفا شدن استعداد فنی او (که در اولین مرحله، با طرح پیشنهاداتی به منظور بهبود پست کار و کیفیت کالا ظاهر می شود)، روح تعاون، روابط حسنه او با کارکنان کارگاه، سطح بازده انفرادی و... تمام این عوامل و انحای مختلف(ولی به صورتی محسوس) به اوضاع اقتصادی و سایر مقتضیاتی از این نوع (32) ارتباط دارد.

پی نوشت ها :

1. Zoon Politikon
2. Kohler, W. K.; L intelligence des singes superieurs; Paris: Felix Alcan, 1928.
3. Teneriffe
4. Liberal
5. Colson; Cours d'economie-politique; Paris: Felix Alcan, 1924.
6. Bergson H.; Levolution creatrice, Paris: P. U. F., 1948. P. 297
این کتاب توسط آقای علی قلی بیانی به فارسی برگردانده شده و با توضیحاتی به چاپ رسیده است، رجوع کنید به: برگسن، هانری؛ تحول خلاق؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371.
7. Bartoli H.; Science economique et travail, Paris: Dalloz 1957.
8. Francis Bacon
9. دکارت؛ «گفتار در روش درست به کار بردن عقل» ‌(بخش ششم مقدمه اصول فلسفه)، سیر حکمت در اروپا؛ ترجمه ی محمدعلی فروغی.
10. Friedmann; L'encyclopedie du travail humain; A. N. P., 1952.
11. Marx, K.; Le capital; Vol, 1, p. 180.
12. Homo-Faber
13. Colin Clark
14. Ibid, p. 183.
15. Max Scheller، جامعه شناس و پدیدارشناس معروف آلمانی.
16. در یک بررسی بین المللی(1956-1958) که شورای بین المللی علوم اجتماعی یونسکو درباره ی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر در بهره وری به عمل آورد، تا حدودی آثار متغیرهای اجتماعی- فرهنگی را بر سطح بهره وری کار کارگران نشان داد. به نظر می رسد که نیمرخ متفاوت ترکیب سه عامل تولید، بهره وری و انگیزه هایی که هدف بهره وری دارد، در هر نظام فرهنگی - اجتماعی عامل تعیین کننده ی ارزشمندی فراهم می کند. بر اساس نخستین داده هایی که در گزارش تألیفی مذکور ارائه شده است، وجه نظر نسبت به کار در یک اقتصاد معیّن به تلافی یا فاصله ی منحنیهای مربوط به تحول این عوامل از یکدیگر وابسته است.
17. Wallon, H.; Principles de pschologie appliquee; Paris: 1930.
18. Mayerson, I.; Comportement, travail, experience; L annee psychologique, 1950.
19. Hearnshaw; Les attitudes to work; OCC, Paris: 1954.
20. Freud, S.; Malaise dans la civilisation; Paris: Denoel et Steel, 1934.
21. محتوایی که مفهوم دو پهلوی «از خودبیگانگی» یا alienation برای ما دارد از همین جا ناشی می شود.
22. Fraser, R.; The Incidence of Neurosis among Factory Workers Industrial Health Research Board; London: 1947.
23. Sivadon, P,; “Psychopathologie du travail” L evolution psychiatrique; APP.2, 1952.
24. Tredgold, R. F.; Transactions of Industrial Medical Officers 3-1, 1953.
25. Gillon et Planques; L'hygiene mentale dans l'entreprise; Paris-Toulouse: 1955.
26. Weil, C.; Aspects medico-psychologique de l'industrialisation modern; RIT, 1957.
27. Production experts
28. در آمریکا با اصطلاح “Human Engineering” مشخص می شود.
29. White, W. F.; Patterns for Industrial Peace; New York: Harper, 1951
30. D. Roy
31. Cf. Viteles; Motivation and Morale in Industry; New York: W. W. Norton, 1953, P. 181.
برای شناخت عام مسئله به اثر زیر مراجعه کنید:
Form & Willer, The Informal Organization of Labor; 1951
32. در حال حاضر روشن است که مقتضیات کار، با هر یک از زوایایی که پی در پی پذیرفتیم (زاویه فنی، فیزیولوژیک، روان شناسی، اجتماعی و اقتصادی) از طریق بازده بر بهره دهی کارگر تأثیر می گذارد. از اینجاست که برای جامعه شناس، پیچیدگی مفهوم کار (که تحت تأثیر متغیرهای مختلفی قرار می گیرد) آشکار می شود.

منبع مقاله :
توسلی، غلامعباس؛ (1375)، جامعه شناسی کار و شغل[ویراست 2]، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، چاپ دهم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط