بررسی نقش سروش، ایزد زرتشتی در شاهنامه ی فردوسی

این مقاله به بررسی نقش سروش، ایزد زرتشتی در شاهنامه ی فردوسی می پردازد. هدف از انجام آن بررسی و تحلیل مواردی است که این ایزد زرتشتی در شاهنامه حضور دارد. مقایسه ی موارد ذکر شده در شاهنامه با روایات باقی مانده
يکشنبه، 15 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی نقش سروش، ایزد زرتشتی در شاهنامه ی فردوسی
 «بررسی نقش سروش، ایزد زرتشتی در شاهنامه ی فردوسی»

 

نویسنده: دکتر کلثوم غضنفری (1)




 

چکیده

این مقاله به بررسی نقش سروش، ایزد زرتشتی در شاهنامه ی فردوسی می پردازد. هدف از انجام آن بررسی و تحلیل مواردی است که این ایزد زرتشتی در شاهنامه حضور دارد. مقایسه ی موارد ذکر شده در شاهنامه با روایات باقی مانده ی زرتشتی و بررسی این نکته که شاهنامه تا چه حد واقعیت اعتقادات زرتشتی را در مورد سروش انعکاس می دهد از دیگر اهداف این تحقیق است. (2)
مورد اخیر به ویژه از این نظر حایز اهمیت است که از یک طرف می تواند تا حد قابل توجهی در روشن کردن منابع مورد استفاده ی شاعر به ما کمک کند و از طرف دیگر این امکان را فراهم می کند که از میزان تأثیر عناصر اسلامی بر مطالب این کتاب و تغییراتی را که در اصل روایات زرتشتی ایجاد شده است، آگاهی پیدا کنیم.

سروش ایزد زرتشتی

نام سروش به صورت (sǝraoša-) هفت بار در گاتها ذکر شده است.(3)
این نام از ریشه ی اوستایی (-sru) به معنی سرو یا (srav) به معنای شنیدن مشتق می شود و به عنوان اسم عام به معنای گوش کردن و اطاعت کردن است.(4)
سروش (5) از ایزدان محبوب در دیانت زرتشتی است و نام او در بیشتر نیایشها و سرودهای زرتشتی ذکر شده است. او ایزدی است که نیایشها را به بهشت منتقل می کند.
بعدها در دین زرتشت او به عنوان نایب اهورامزدا بر روی زمین معرفی شده است و اعتقاد بر این بوده که مسوول نگهبانی از آفریده ویژه ی اهورامزدا، یعنی آدمی است.(6)
سروش تنها ایزدی است که در اوستا دو سرود در ستایش وی آمده است(7) و گاه در شمار امشاسپندان قرار می گرد. او بیش از همه مخالف ایشمه (8) دیو خشم است.(9)
زرتشت در یسنای 33 بند پنج، ایزد سروش را از همه بزرگتر (10) خطاب می کند. علاوه بر آن سروش تنها ایزد زرتشتی است که در سنت ایران بعد از اسلام به عنوان فرشته باقی مانده و مورد احترام است.
سروش نماینده ی فرمانبرداری اورمزد است و وظیفه ی اصلی او نظارت بر جهان مادی و نظم بخشیدن به آن است او مردم را به ویژه در شب پاسبانی می کند و آنان را از بدی دیوان می پاید. دیوان از بیم او به دوزخ می گریزند.(11)
در روایات زرتشتی سروش با استفاده از صفاتی هم چون دلیر، فرمانبردار، نیرومند، جنگاور، مقدس، خوب رسته، پیروزمند، پیشرفت دهنده و سرور جهان ستوده شده است.(12)
او پناه بیچارگان و ایزدی است که شب و روز با دیوان در جنگ است.(13) در پرهیزگاری او از همه برتر است.(14)
او آموزگار دینی است که مزدای پاک به او آموخته است.(15) در واپسین روز آن گاه که نیروهای اورمزدی و اهریمنی رو در روی هم قرار می گیرند سروش پرهیزگار مینوی اعتدال با دیو از منشای افراط و تفریط در می افتد و او را از پا در می آورد.(16)
در هنگام ظهور پشوتن پسر گشتاسب سروش یکی از ایزدانی خواهد بود (17) که او را در برقراری نظم و زنده کردن کیش به دینی یاری خواهد کرد (18) و سرانجام سروش ایزد در کنار ایزد مهر و رشن در روزشمار کارهای آدمیان را می سنجد.(19)

سروش در شاهنامه

در شاهنامه ی فردوسی جدای از امشاسپندان، تنها نام تعداد محدودی از ایزدان زرتشتی ذکر شده است. از این تعداد هم فقط در چند مورد محدود شاعر آنها را به گونه ایزد و وجود روحانی توصیف کرده است و در سایر موارد این ایزدان بیشتر به وجودهای انسانی تغییر یافته اند.
به عنوان نمونه یکی از این ایزدان زرتشتی، هوم است که در شاهنامه به هیأت انسانی درآمده است. هوم در اوستا ایزدی است که افراسیاب را اسیر می کند (20) اما فردوسی او را شخصی زاهد از اعقاب فریدون می نامد (21) که به کی خسرو در گرفتن افراسیاب و کشتن او کمک می کند:
2231-یکی نیک مرد اندر آن روزگار ... ز تخم فریدونِ آموزگار
کجا نام آن نامور هوم (22) بود ... پرستار دور از بر و بوم بود (ج4، ص 313)
در شاهنامه نام دیگر ایزدان زرتشتی یا برای نام روزها و ماه ها مورد استفاده قرار گرفته اند و یا به عنوان نامهای مقدسی که شاهان و قهرمانان به آنها سوگند یاد می کنند؛
به عنوان نمونه می توان خورشید و ماه را نام برد که در شاهنامه به آنها سوگند یاد می شود:
315-یکی سخت سوگند خوردم به ماه ... به تاج و به تخت سرافراز شاه (ج2، ص 441)
823- که سوگند خوردم به تخت و کلاه ... به دارای خرداد و خورشید و ماه (ج3، ص 365)
334- چو بشنید از او شاه سوگند خورد ... به خرّاد برزین و خورشید زرد (ج6، ص 386)
جدای از موضوع سوگند خوردن، خورشید و ماه، همیشه در شاهنامه به عنوان اجرام سماوی یاد شده اند تنها استثنا از بین ایزدان زرتشتی در شاهنامه که حضوری به نسبت برجسته دارد، سروش است. این امر می تواند به دلیل دوام نام این ایزد در روایات ایرانی-اسلامی به عنوان فرشته باشد.
نام سروش در شاهنامه همواره با دو لقب خجسته و فرخ ذکر شده که حاکی از تقدس و احترام این ایزد است.(23)
در مورد سیمای ظاهری سروش در شاهنامه اشاراتی وجود دارد که در اوستا و متون پهلوی ذکر نشده است. بنا به روایت شاهنامه سیمای سروش بسیار زیبا و جذاب است.(24)
اسفندیار دو پسرش، نوش آذر و مهرنوش را به خاطر زیبایی فوق العاده اش به سروش مانند می کند. فرستادگان خاقان نیز، کسری را به سروشی تشبیه می کنند که بر تخت نشسته است.(25)
سروش، جامه ای سبز بر تن دارد و صاحب دو پَر است، او موهای بسیار بلند و رویی به سان حور بهشتی دارد:
1190- هم چون سروشان یکی بر، دو پر (ج4، ص 246)
277- فرو هِشته از مُشک تا پای موی ... به کردار حور بهشتیش روی (ج1، ص 72)
1903- همه جامه اش سبز و خنگی به زیر ... ز دیدار او گشت خسرو دلیر (ج8، ص 144)
در یکی از متون زرتشتی به زبان فارسی جدید، ایزدان زرتشتی به گونه ای توصیف شده اند که جامه هایی سبز به تن دارند.(26)
در زرتشت نامه بهرام پژدو آمده است که هنگامی که زرتشت به دربار گشتاسب رفت بهمن، اردی بهشت، آذرخرّاد و آذرگشسپ او را همراهی می کردند و هر کدام از آنان بر اسبی سوار بود و جامه ای به رنگ سبز به تن داشت.(27)
به علاوه بر پایه ی منابع نوشته شده در دوره ی اسلامی به نظر می رسد که سبز، رنگ مهمی در دوره ی ساسانی بوده است.
در مجمل التواریخ ذکر شده است که تاجها، شلوارها و جامه های بعضی از شاهان ساسانی به رنگ سبز بوده است.(28)
جهشیاری از مورخان قرن چهارم هجری ابراز می دارد که فضل ابن سهل، وزیر مأمون رنگ سبز را برای عباسیان به خاطر اهمیت آن برای مجوسان (زرتشتیان) انتخاب کرد.(29)
نکته ی مهم دیگر در بیت 1903 که به سروش مرتبط است درمورد اسب سفیدی است که بر آن سوار است. در یسنا 57 بندهای 29، 28، 27 بیان شده است که چهار اسب سفید تندرو ارابه سروش را می کشند.
دلاوری سروش هم که در شاهنامه از آن ذکر رفته است در یسنا 57 بند 2 و یشت 11 بندهای 1 و 19 از آن یاد شده است. در شاهنامه بهرام چوبین فرستاده ای می جوید که به مانند سروش دلاور باشد؛ (ج7، ص 609)
1718- فرستاده ای جُست با شرم و هوش دلاور بسانِ خجسته سروش
***
ایزد سروش از همان اولین داستان در شاهنامه حضور دارد. بعضی از کارکردهای این ایزد در شاهنامه ذکر شده است اما کارکرد او به عنوان پیغام آور بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است. در بیشتر موارد او پیغام خداوند را برای شاهان و پهلوانان ایرانی می آورد و آنها را از پیام ها و دستورهای الهی آگاه می کند و به آنها راه درست را نشان می دهد.
در چندین مورد او شاهان و شاهزادگان را از خطراتی که آنها را تهدید می کند با آوردن پیامهای الهی از خطر حفظ می نماید.
اگرچه این کارکرد سروش به عنوان نجات دهنده و محافظت کننده از شاهان و پهلوانان ایرانی در روایات زرتشتی ذکر نشده است اما می توان آن را به کارکرد سروش به عنوان نابودکننده بدی و حفاظت کننده از نوع بشر (او از روح و جسم انسان حفاظت می کند).(30) در روایات زرتشتی مرتبط دانست (31) که یک بار به صورت مستقیم در شاهنامه هم ذکر شده است:
4- همیشه سروشت به روز سروش ... نگهبان و افزون ترت رای و هوش(32)
(ج3، ص 359)
این ایزد در شاهنامه، آن چنان که در بالا آمد، اغلب پیغامهای خدا را به جهان مادی می آورد. به این منظور او مستقیماً به نزد مردم می آید و پیغام خداوند را به آنها می رساند. در این جا ما ابتدا مواردی را که در شاهنامه سروش حضور دارد، بررسی می کنیم و سپس آنها را با روایات زرتشتی مقایسه کرده و مورد تحلیل قرار می دهیم:

1- سروش در شاهی گیومرت

مورد اول حضور سروش در شاهی گیومرت است که به سان پری ای پلنگینه پوش به نزد سیامک فرزند شاه می آید. به دستور خداوند او سیامک را از تصمیم اهریمن، مبنی بر تصاحب تاج و تخت پدرش آگاه می کند و او را به جنگ با دیوبچه اهریمن تشویق می کند:
26- یکایک بیامد خجسته سروش ... بسان پری ای پلنگینه پوش
بگفتش به راز این سخن در به در ... که دشمن چه سازد همی با پدر
(ج1، ص 23)
آمدن سروش به نزد سیامک برای بار اول در متن پهلوی دینکرد هم ذکر شده است و این تنها موردی است که در متون پهلوی سروش نقش پیغام آور را دارد.(33)
بر اساس شاهنامه خداوند سروش را به این منظور به نزد سیامک می فرستد تا او را از نقشه ی پلید اهریمن علیه آنها آگاه کند. علی رغم این شباهت بین مطالب شاهنامه و روایات زرتشتی در بیت 26 ذکر شده است که سروش به سان پری ظاهر می شود که در دین زرتشت، آفریده ی اهریمن است و به جادوگری دست می زند. دلیل این تناقض این است که فردوسی اصطلاح پری را در معنا و مفهوم ایرانی-اسلامی آن که بر آن اساس پریان وجودهایی خوب و مثبت هستند، مورد استفاده قرار داده است.
به طور کلی در شاهنامه پریان آفریده های مؤنث دلربایی هستند که صاحب زیبایی، خوبی و حتی در مواردی فره هستند و به عنوان مثال و نمونه ی زیبایی مورد ستایش قرار گرفته اند و در مورد سروش در ادبیات بالا هم شاعر مفهوم ادبی زمان خود را در مورد پری انعکاس می دهد و برای نشان دادن زیبایی سروش او را به پری تشبیه می کند.
در مورد بعد در شاهنامه سروش باز هم به عنوان پیغام آور به نزد گیومرت می آید و او را از ناله و زاری برای فرزندش سیامک که به وسیله ی بچه ی اهریمن کشته شده برحذر می دارد.
این مطلب هم انعکاس اعتقادات زرتشتی در مورد سوگواری است (34) که بر طبق آن گریه و زاری برای مردگان ممنوع است؛ زیرا باعث استحکام تسلط دیوان بر انسانها می شود.(35)
به علاوه بر این دیانت اعتقاد بر آن است که رودخانه ای از اشکهای خویشاوندان و دوستان شخص در گذشته ایجاد می شود و مانع پیشرفت شخص در گذشته می شود.(36)
علاوه بر این، سروش از طرف خداوند گیومرت را تشویق به گرفتن انتقام خون پسرش از دیوان و اهریمن می کند که خود نشان دهنده ی این امر است که انتقام گرفتن از دشمن اهریمنی بر طبق شاهنامه دستوری الهی است.(37)
سومین مورد حضور سروش در شاهنامه در داستان ضحاک است. هنگامی که فریدون، این شاه را به زنجیر می کشد و سعی می کند او را بکشد، سروش به فرمان یزدان سرمی رسد و از کشتن او جلوگیری می کند و او به فریدون دستور می دهد تا ضحاک را در غاری در کوه دماوند در بند کند:
445- بیامد سروش خجسته دمان ... مزن گفت، کو را نیامد زمان
همیدون شکسته ببندش چو سنگ ... ببر تا دو کوه آیدت پیش، تنگ
به کوه اندرون به بود بند اوی ... نیاید برش خویش و پیوند اوی
(ج1، 82)
هنگامی که فریدون ضحاک را به شیرخوان (38) می برد، برای بار دوم فریدون قصد کشتن او را می کند که این بار هم سروش می رسد و پیام خداوند را که عبارت است از نکشتن ضحاک به فریدون می رساند:
477- همان گه بیامد خجسته سروش ... به چربی یکی راز گفتش به گوش
که این بسته را تا دماوند کوه ... ببر هم چنین تازنان بی گروه
(ج1، ص 84)
به دنبال پیغام سروش، فریدون او را به کوه دماوند می برد و او را با میخها و زنجیرهای گران در بند می کند.(39)
مختصری از این داستان در روایات زرتشتی هم ذکر شده است (40) و دلیل این دستور سروش این گونه ذکر شده است که اورمزد گفته است که با کشته شدن ضحاک جهان پر از موجودات و جانوران درنده و مهلک خواهد شد.(41)
از این توضیحهای ذکر شده در متون زرتشتی برمی آید که سروش با رساندن پیغام اش به فریدون، زمین و ساکنان آن را از آفریده های خبیث اهریمن حفظ کرده است.
در روایات پهلوی سروش «حافظ نظم جهان مادی و ساکنان آن»(42) است و در این جا این کارکرد اوست که در شاهنامه انعکاس یافته است.
زمان دیگر در شاهی کی کاووس هنگامی که شاه فره خود را از دست می دهد و کشور با قحطی و خشک سالی مواجه می شود سروش در خواب بر گودرز پهلوان ظاهر می شود و او را از وجود کی خسرو که فرزند سیاوش است و در توران زندگی می کند، آگاه می کند:
441- چنان دید گودرز یک شب به خواب ... که ابری برآمد از ایران پُرآب
بر آن ابرِ باران خجسته سروش ... به گودرز گفتی که بگشای گوش
ز تنگی بخواهی که یابی رها ... وُ زین نامور ترُکِ نراَژدَها
به توران یکی شهریاری نوست ... کجا نام آن شاه، کی خسروست
ز پشت سیاوش یکی شهریار ... هنرمند و از گوهر نامدار
(ج2، ص 413)
سروش سپس کی خسرو را به گودرز معرفی می کند که از طرف مادر از تور نژاد دارد و می گوید که او انتقام خون سیاوش را خواهد گرفت. او هم چنین به گودرز می گوید که فقط پسرش گیو می تواند کی خسرو را در توران بیابد و این دستور الهی است.
در بیت 441 گفته شده است که گودرز در شب سروش را در خواب می بیند که با اعتقادهای زرتشتی سازگاری دارد و در این دیانت نیمه دوم شب از آن سروش است.(43)
در مورد دیگر در شاهنامه، پس از اسیر کردن افراسیاب در بردع در آذربایجان، هوم به کی کاووس می گوید که سروش او را از غاری که افراسیاب در آن پنهان شده بود، آگاه کرده است:
2309- سروش خجسته شبی ناگهان ... بکرد آشکارا به من بر نهان
(ج4، ص 319)
افراسیاب یکی از بزرگترین دشمنان ایرانیان در دوره های افسانه ای شاهنامه است و سبب جنگهای زیادی علیه این کشور و مردمان آن می شود که نتیجه ی آن قتل تعدادی از شاهان و شاهزادگان ایرانی، قتل عام مردم بی گناه و خرابی و ویرانی قسمتهای زیادی از ایران است.
در این داستان سروش پیام خداوند را برای هوم می آورد و به این وسیله به کی خسرو برای یافتن افراسیاب و گرفتن انتقام خون پدرش برای خود افراسیاب، اغریرث به کی خسرو کمک می کند.
بعد از انتقام گرفتن از افراسیاب و بازگرداندن آرامش و امنیت به کشور در شاهنامه کی خسرو نگران است که به وسیله ی دیو فریفته شود. به این دلیل او مدت طولانی به نیایش خداوند می پردازد و سرانجام هنگامی که به خواب می رود، سروش از جانب خداوند برای او پیغام رهایی می آورد و او را سفارش می کند که به درویشان و مردمان فقیر کمک کند و تخت و تاج را به فرد دیگری واگذار کند:
2591- چنان دید در خواب کو را به گوش ... نهفته بگفتی خجسته سروش
که ای شاهِ نیک اختر نیک بخت ... بسوده بسی یاره و تاج و تخت
اگر زین جهان تیز بشتافتی ... کنون آنچ جستی همه یافتی
به همسایگی داورِ پاک، جای ... بیابی، بدین تیرگی در مپای!
(ج4، ص 336)
اگر چه پیغام سروش به طور کامل در شاهنامه ی فردوسی ذکر نشده است اما بر اساس متون پهلوی او خبر جاودانگی را برای کی خسرو به ارمغان می آورد.

2- کمک سروش به شاهان ایرانی

کارکرد دیگر سروش کمک به شاهان ایرانی در برابر اهریمن و نیروهایش است. در داستان کی خسرو هنگامی که شاه مشغول گشودن دژ بهمن در آذربایجان و نبرد با ساکنان آن است، حضور سروش را در آن جا احساس می کند:
632- وُ گر خود خجسته سروش ایدرست ... به فرمانِ یزدان یکی لشکرست
(ج2، ص 465)
این دژ در شاهنامه به عنوان مکان اهریمن و دیوان توصیف شده است. بعد از پیروزی بر دیوان، کی خسرو آتشکده ی آذر گشسپ را در آن جا برپا می کند و آن را زیارتگاه زرتشتیان قرار می دهد.
در این مورد آن گونه که از داستان بر می آید حضور سروش برای کمک به شاهان ایرانی علیه اهریمن بوده است.
مورد دیگر از این کارکرد سروش در طی شاهنامه خسرو پرویز در دوران ساسانی است که آخرین مورد حضور این ایزد در شاهنامه هم محسوب می شود. بعد از این که بهرام چوبین بر تخت ایران می نشیند، خسرو پرویز با کمک ارتش روم به جنگ علیه بهرام چوبین می پردازد.
در طول این جنگ خسرو با بهرام و سه تن از یاران اش روبرو می شود و به غاری که در نزدیکی اوست فرار می کند و به دعا و نیایش خداوند می پردازد تا به او در مقابل بهرام و یارانش کمک کند. در این زمان سروش به امر خداوند سر می رسد و او را به مکانی امن منتقل می کند در این مورد هم سروش نجات دهنده ی شاه ایران است:
1900- به یزدان چنین گفت کای کردگار ... تویی برتر از گردش روزگار
بدین جایِ بیچارگی دستگیر! ... تو باشی، ننالم به کیوان و تیر!
همان گه چن از کوه بر شد خروش ... پدید آمد از راه فرخ سروش
چو نزدیک شد دست خسرو گرفت ... ز یزدان پاک این نباشد شگفت!
چو از پیش بدخواه برداشتش ... به آسانی آورد و بگذاشتش
بدو گفت خسرو که نام تو چیست؟ ... همی گفت چندی و چندی گریست! (44)
فرشته بود گفت نامم سروش ... چو ایمن شدی، دور باش از خروش!(45)
(ج1، ص 144)
در دنباله ی داستان در شاهنامه آمده است که سروش سپس خسرو را به پاکی و تقوا توصیه می کند و به او این نوید خوش را می دهد که بر بهرام پیروز خواهد شد.
در شاهنامه شاهان ایرانی سایه ی خداوند بر روی زمین و حافظ دین خدا (دین زرتشت) محسوب می شوند.(46)
سروش در این جا برای محافظت از شاه (حافظت کننده از دین خدا) علیه شخصی که بنا به گفته ی شاهنامه به وسیله ی دیو برای تصرف تخت شاهی ایران گمراه شده بود، می آید. بر اساس روایات پهلوی سروش نابودکننده ی بدی بر روی زمین است و در شاهنامه دشمنان ایران نماینده ی بدی هستند؛
بنابراین حضور سروش در این داستان برای کمک به خوبی (خسرو پرویز) و نابودی بدی (بهرام چوبین) است.
در این داستان فردوسی از عنوان فرشته برای سروش استفاده کرده است که می توان آن را به دو روش تفسیر کرد:
اول این که آن را کار خود فردوسی و یا منابع مورد استفاده او بدانیم که خواسته اند اعتقادات زرتشتی را با استفاده از اصطلاح های اسلامی توضیح دهند.
دوم این که آن را انعکاس اعتقادت ایرانی-اسلامی در مورد سروش بدانیم که بر اساس آن سروش عنوان فرشته دارد.(47)
علاوه بر مواردی که در مورد آنها توضیح دادیم در شاهنامه به بعضی دیگر از کارکردهای سروش به عنوان ایزد زرتشتی اشاره شده است که در این جا به تحلیل و بررسی آنها می پردازیم.
هنگامی که اکوان دیو رستم را با خود به هوا می برد و می خواهد او را بر زمین پرتاب کند از رستم می پرسد که از بین دریا و خشکی چه جایی را برای پرتاب شدن ترجیح می دهد؟ رستم در جواب او از دانای چین نقل می کند که: ‌«روح هر کسی که در دریا جان خود را از دست بدهد، نمی تواند به جهان دیگر راه پیدا کند و در بهشت سروش دیدار نخواهد کرد.»
68- که در آب هر کو بر آورد هوش ... به مینو نبیند روانش سروش
به زاری بماند روانش به جای ... خِرامش نباشد به دیگر سرای
(ج3، ص 292)
در بیت اول به نظر می رسد این اعتقاد زرتشتی انعکاس یافته است که آب عنصری مقدس است و مردم از آلوده کردن آن منع شده اند. در دین زرتشت اجساد مردگان منشای بزرگ آلودگی محسوب می شوند و جان دادن در آب باعث آلوده کردن آن می شود.(48)
مفهوم این بیت می رساند که بنابر اعتقاد رستم، سروش، روح کسی را که مرتکب این گناه شود با خود به مینو منتقل نمی کند.
در روایات زرتشتی آمده است که سروش بعد از مرگ افراد در طی سه روز اول از روح او در مقابل دیوان محافظت می کند (49) و در روز چهارم روح او را به سمت چینود پل(50) هدایت می کند.(51)
این سخنان رستم در مورد سروش در ابیات بالا در واقع به کارکرد این ایزد به عنوان واسطه و میانجی در دین زرتشت اشاره دارد.(52)
مورد بعدی در مورد این کارکرد سروش به وسیله ی کی خسرو ذکر شده است. هنگامی که او پیغام خداوند را از طریق سروش مبنی بر «شتاب برای رفتن به جهان دیگر» دریافت می کند، شب هنگام به قهرمانانی که همراه او روانه شده اند، ابراز می دارد که «هنگامی که آفتاب درخشان برمی آید و جهان تاریک را روشنایی بخشد» او آنها را ترک خواهد کرد و با سروش خواهد بود:
3042- مرا روزگار جدایی بود ... مگر با سروش آشنایی بود
(ج4،‌ص 366)
این گفته ی کی خسرو هم به نقش سروش به عنوان میانجی اشاره دارد که بعد از مرگ از طریق اشعه ی خورشید روانها را به سمت چینود، پل هدایت می کند.
در مورد دیگر ارجاسب شاه توران در توضیحی که در مورد ظهور زرتشت در ایران برای سپاهیان اش ارایه می دهد، به نقش واسطه ای سروش اشاره می کند. او از زرتشت نقل قول می کند که سروش او را همراه خود برای دیدن سرتاسر کشور و جهنم و بهشت برده است: (53)
* سروش آمد و برد زآن جا مرا ... به یک دم بدیدم همه کشورا
چو کشور بدیدم به مینو شدم ... بر انجم بپرسید خستو شدم (54)
(ج5، ص 86)
آن گونه که ارجاسب می گوید سروش راهنمای زرتشت برای دیدار از بهشت و جهنم بوده است. در این جا هم کارکرد واسطه ای سروش است که ذکر شده است. مطالبی شبیه به این ابیات شاهنامه را می توان در «ارداویراف نامه» یافت. بر اساس این متن پهلوی در دیدار «ارداویراف»(55) از بهشت و جهنم، سروش به همراه دیگر ایزد زرتشتی آذر او را همراهی می کردند.(56)
***
در شاهنامه اصطلاح سروش علاوه بر عنوان ایزد زرتشتی به معنای فرشته هم به کار رفته است. (در زبان فارسی سروش به معنای فرشته هم می باشد.)
هنگامی که فریدون به همراه برادران اش «برمایه» و کتایون به جنگ علیه ضحاک می روند با غروب آفتاب در نوند اتراق می کنند در تاریکی شب سروشی (فرشته ای) به نزد فریدون می آید و به او افسونگری می آموزد:
سروشی بُد آن آمده از بهشت ... که تا بازگوید بدو خوب و زشت(57)
(ج1، ص 72)
در این بیت لفظ سروش به معنای فرشته به کار برده شده است. آن گونه که فردوسی آورده است این فرشته به نزد فریدون می آید تا برای او برای مقابله با اهریمن افسون بیاموزد. در شاهنامه دو اصطلاح جادو و افسون با هم تفاوت دارند؛
افسون در واقع نوعی جادوی مثبت است که به وسیله ی شاهان زرتشتی برای مقابله با اهریمن و پیروان اش مورد استفاده قرار می گیرد در حالی که جادو امری منفور بوده که شاهان و قهرمانان زرتشتی شاهنامه با آن و کسانی که آن را انجام می دهند، می جنگند.(58)
نکته ی مهم دیگر که در بیت بالا به آن اشاره شده است این است که از مکان این فرشته تحت عنوان بهشت نام برده می شود. در این جا احتمالاً شاعر این اعتقاد اسلامی را منعکس می کند که بهشت جایگاه فرشتگان است.
جدای از سروش ایزد زرتشتی در شاهنامه در بعضی موارد ندایی مردم را مورد خطاب قرار می دهد و پیام الهی را به آنها می رساند. در لغتنامه های فارسی این ندا «هاتف» نام دارد که به معنای «ندا دهنده» است.
هاتف خود دیده نمی شود اما مردم این جهان می توانند صدای او را بشنوند در شاهنامه زمانی که داراب شاه کیانی (قبل از رسیدن به شاهی) مشغول جنگ با ارتش روم است، شب هنگام در ویرانه ای که هر لحظه می خواهد، فرو ریزد به خواب می رود.
در آن زمان ندایی ویرانه را مورد خطاب قرار می دهد که:‌ «حافظ شاه بعدی ایران باشد.»
اسکندر آخرین شاه کیانی شاهنامه هم چندین بار ندایی را می شنود که او را به خاطر آزمندی اش مورد نکوهش قرار می دهد.

نتیجه گیری

آن گونه که در بالا توضیح داده شد، کارکردهای مختلف سروش هم چون پیغام آوری و واسطه ای در شاهنامه ذکر شده اند و از بین آنها بیشترین تأکید شاعر بر نقش سروش به عنوان پیغام آور است. این در حالی است که در روایات زرتشتی ایزد دیگری به نام «نیروسنگ»(59) پیغام آور ایزدی است (60) و سروش تنها در یک مورد این نقش را دارد.(61)
این مطالب شاهنامه و تأکید بسیار زیاد فردوسی بر نقش پیغام آوری سروش می تواند به خاطر شهرت و عمومیت این کارکرد او در روایات اسلامی-ایرانی باشد.
در شاهنامه عنوان ایزد برای سروش ذکر نشده است و در عوض شاعر از اصطلاح اسلامی فرشته برای او استفاده می کند. یکی از مهمترین نقش های سروش در شاهنامه نجات زندگی شاهان، قهرمانان و مردمان ایرانی (62) و کمک کردن آن ها برای غلبه کردن بر بدی های اهریمن، دیوان و پیروان آنها است. در شاهنامه آن گونه که در بالا هم آمد ایرانیان و شاهان این سرزمین، نمایندگان خوبی و دشمنان شان نمایندگان بدی در جهان هستند.
در دین زرتشت سروش این کارکرد را دارد که از بین برنده ی نیروهای بدی بر روی زمین است. (یسنا، 57، بندهای 10، 15 و 18)
با توجه به توضیح های ارایه شده در بالا به نظر می رسد که این کارکرد سروش در دین زرتشت به شکل کمک کردن به شاهان ایرانی (خوب) در مقابل دشمنان شان (نیروهای بدی) در شاهنامه بدین گونه انعکاس یافته است.

پی نوشت ها :

1. دانش آموخته و پژوهشگر دانشگاه گوتینگن آلمان.
2. این مقاله به خواست بنیاد فردوسی به بهانه ی هزاره ی شاهنامه به وسیله ی نگارنده از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است.
3. yasna 17.47; 5.45;16.44;12.41; 5.14,28,35.
4. Boyce,vol.1.p.61.
5. سروش در زبان اوستایی به صورت sraoša و در پهلوی Srōš آمده است.
6. Boyce, ibid., p.226.
7.yasna 57,yašt.11.
8. Aeshma
9.Greater Bundahishn,chapter 34.9
10. Mazištem Visspa
11. Greater Bundahishn, chapter 26.
12. Yašt 11.1,19.
13. Yašt.11.3,12.
14. Yašt 11.9
15. Yašt 11.14
16. Wizīdagīhā ī Zādspram,35,43-46.
17- دیگر ایزدان نریوسنگ، میثرا، رشن، اشتاد و ایزد خور هستند.
18- Zand-ī Vohūman yasn,20.7-19.
19- مینوی خرد، پرسش1، بند 119-118.
20. در یشت 9 بندهای 18-17 هئوما (Haoma) به قربانی برای درواسپا (Drvāspā) می پردازد تا افراسیاب تورانی را به بند بکشد.
21. هم چنین نگاه کنید به مجمل التواریخ، ص 42.
22. علاوه بر این شخصیت در شاهنامه یک بار دیگر این نام به شکل هومان ذکر شده است که پهلوانی تورانی است.
23. ر.ک. yasna,57.1-33,yašt 11.1,3,7,10
24- ر.ک. Yašt,11.2.5
25- شاهنامه، ج7، 257، بیت 2084.
26. در اسلام هم فرشتگان جامه هایی به رنگ سبز بر تن دارند نگاه کنید به: (Bausani,pp.138-143).
27- پژدو، زرتشت نامه، ابیات 1144-1139.
28- مجمل التواریخ، صص 32-30.
29- جهشیاری، ص 396، شایان ذکر است که این رنگ در دوره ی اسلامی هم از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
30. Zand-ī Khūrtak Avistāk,244.
31. Yasna 57.2; Grater Bundahishn,chapter 26.46,Boyce,vol.1.p.226.
32. ابیاتی که با علامت ستاره متمایز شده اند بر اساس تصحح خالقی مطلق الحاقی به شمار می آیند.
33. نک. Kreyenbroek,p.13.
34. نک. مینوی خرد، فصل 13،5؛ Denkard, book 6,9-19
35. در اسلام هم از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که برای مردگان گریه و زاری نکنید؛ زیرا که گذر آنان را به جهان دیگر مشکل می کند.(ر.ک. Goldziher,p.129,Meier,pp.207-229)
36- The book of Arba Viraf, 16.7-10.
37- برای توضیح بیشتر این موضوع در شاهنامه ر.ک. (Ghazanfari K.pp.159-162)
38. این مکان در جایی در نزدیکی کوه دماوند است.
39. در بیشتر منابع اسلامی داستان ضحاک و فریدون آمده است اما در این داستان ذکری از نام سروش نیست. (ر.ک. ابن الفقیه، ص 549؛ ابن خلدون، ج2، ص 183؛ طبری، ج1، ص 197؛ مستوفی، ص 83، ابن مسکویه، ج1، ص 57-56؛ مجمل التواریخ، ص 35). از بین منابع اسلامی فقط گردیزی است که ذکر می کند خداوند برای فریدون از طریق فرشته ای به نام «نیروسنک» پیغامی فرستاد تا ضحاک را در کوه دماند در بند کند (ص 4). در روایات زرتشتی ایزد نیریوسنگ گاه به عنوان «پیغام رسان ایزدان» توصیف شده است. (ر.ک. Greater Bundaohisn, chapter 36,101,Vendidad,19.34)
مورخ دیگر ثعالبی از بعضی از مجوسان نقل می کند که ضحاک زنده در کوه دماوند است و منتظر روز رستاخیز است. (صص 24 و 28). این روایت ثعالبی در ادبیات پهلوی هم ذکر شده است و مطابق آن در هزاره اوشیدر، گرشاسب، ضحاک را از بین خواهد برد.(روایت پهلوی، فصل 48، بندهای 37-30؛ Greater Bundahishn,chapter,33,33-35)
40. مینوی خرد، فصل 26، 39-38؛ 10.21، Denkard,book 9,21
41.نک. Šāyest-nē- Šāyest (tr.West)20.18:The complete text of the Pahlavi Dēnkard,p.811,1.13-21.
42. Greater Bundahishn,26,46-48,Dādestān ī Dēnīg 27.6,46.3,Kreyenbroek pp.108,109,148.
43. The complete text of the Pahlavi Dēnkard,p.793.1.8ff.
44. نکته مهمی که می توان از ابیات بالا استنتاج کرد این است که به علت قیام بهرام چوبین علیه خسرو پرویز نویسندگان منابع مورد استفاده فردوسی تلاش کرده اند که با ساختن این داستان و مرتبط کردن خسرو پرویز به سروش مشروعیت لازم را برای شاه بودن به او ببخشند.
45. این داستان بهرام چوبین و خسرو پرویز به وسیله مورخان اسلامی هم ذکر شده است اما آنها داستان را این گونه نگاشته اند که خسرو از بهرام فرار کرده و خود را از دست او نجات داد. (ر.ک. دینوری، ص 123)
46. Ghazanfari,p.45.
47. علاوه بر سروش در شاهنامه، نام جبرئیل دوبار به صورت جداگانه و بدون ارتباط با نام سروش ذکر شده است. در مورد اول فردوسی اعتقادهای اسلامی و زرتشتی را با هم آمیخته و از قول موبدان زرتشتی این گونه کی خسرو را مورد مدح قرار می دهد:
2373- به تن زنده پیلی به جان جبرئیل ... به دست ابر بهمن به دل رود نیل
(ج4، ص 155)
در مورد دوم، فردوسی سلطان محمود را مورد مدح قرار می دهد و به گونه درستی نام جبرئیل را ذکر می کند:
16-پس لشکرش هفتصد زنده پیل ... خدای جهان یار با جبرئیل
(ج4، ص 170)
جبرئیل معادل سروش و فرشته حامل وحی است که با پیامبران در ارتباط است. او فرشته ای است که قرآن را آیه به آیه بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرده است.
48. نک. Šāyest -nē- Šāyest (tr.Tavadia).2.94
49. نک. Šāyest -nē- Šāyest (tr.West),17.3.Aogəmadacēcā,8-9.
50. پل چینور یا چینود (معادل پل صراط در دیانت اسلامی) پلی است که باید همه مردم پارسا و بدکار بعد از مرگ از آن بگذرند. در مورد جای این پل چنین آمده است: ‌«در ایرانویچ در بالا بر قله دایتی به بلندی یکصد مرد پل چینود قرار دارد و در زیر آن در وسط دوزخ است. در هنگام عبور پارسایان، نه نیزه پهنای آن می شود و هر نیزه به درازای سه نای و در هنگام عبور بدکاران مانند تیغ اسنره می شود.»
(Denkard,book,9,19).
51- Greater Bundahishn,chapter,26.
52. برای اطلاعات بیشتر ر مورد این کارکرد سروش (نک. Keryenbroek,p.133
53. این ابیات در دستنویس کتابخانه توپقاپوسرای استنابول با نشان (Ms.C1.III.24 (G.F.3)ذکر شده اند.
54. شایان ذکر است که در شاهنامه در یک مورد دیگر از حضور سروش نام برده شده است. در داستان رستم و اسفندیار، شاعر ذکر می کند که زمانی که مادر و خواهران اسفندیار جناره او را می بینند، بی هوش می شوند و هنگای که خوش خود را باز می یابند نزد سروش هستند:
1555- چو از بیهُشی بازِ هوش آمدند ... به نزدیکِ فرخ سروش آمدند
(ج5، ص 428)
اگر این گفته ی شاعر در مورد مرگ‌ آنها بود، می توانستیم آنها را بر اساس این اعتقاد زرتشتی تفسیر کنیم که سروش اولین کسی است که روح را بعد از مرگ خوش آمد می گوید اما فردوسی بعد از این ابیات توضیح می دهد که مادر و خواهران اسفندیار به نزدیک اسب اسفندیار می روند و شروع به ناله و زاری می کنند بر اساس این توضیحهای بعدی شاعر مشخص نیست که شاعر از این بیت به چه منظوری را مد نظر داشته است.
55. Ardā Vīrāf.
56. The book of Arda Viraf.4.
57. این بیت در دستنویسهای کتابخانه توپقاپوسرای در استنابول با نشان Ms.C1.III.24(G.F.3) مورخ 614 ه.ق./1217 دستنویس کتابخانه پاپ در واتیکان به نشان (Ms.Pers.118، مورخ 1444/848)، دستنویس کتابخانه بریتانیا در لندن به نشان (Add,18 188مورخ 1486/891) و دستنویس کتابخانه بریتانیا در لندن به نشان (Add,18 188 مورخ 1486/891) و دستنویس کتابخانه دولتی برلین به نشان (Ms.Pers.118، مورخ 1444/848) ذکر شده است.
58. برای توضیح بیشتر این موضوع در شاهنامه (ر.ک.Ghazanfari,pp.125-128).
59. Nēryōsang
60.Kreyenbroek,p.139.
61. The complete text of the Pahlavi Dēnkard.p.313.1.20.
32. نک. Yašt 11.10

منابع فارسی و عربی :
1. البلدان، ابن الفقیه، بیروت، 1416.
2. دیوان المبتدا و الخبر فی التاریخ العرب و البربر، ابن خلدون، بیروت، 1408.
3. تجارب الامم، ابن المسکویه، تصحیح امامی، تهران، 1379.
4. زرتشت نامه، بهرام پژدو، تصحیح روزنبرگ و دبیرسیاقی، تهران، 1348.
5. غررالاخبار، ثعالبی، برگردان فضایلی، تهران، 1368.
6. الوزاء و الکتاب، جهشیاری، برگردان طباطبایی، تهران، 1348.
7. اخبار الطوال، دینوری، قم، 1368.
8. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، 1387.
9- شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، ج8-1، تهران، 1386.
10- زین الاخبار، گردیزی، تصحیح حبیبی، تهران، 1347.
11. تاریخ گزیده، حمداله مستوفی، تصحیح نوایی، تهران، 1364.
12. مینوی خرد، برگردان احمد تفضلی، تهران، 1354.

منابع لاتین :
1-Anklesaria,B.T.(tr),1956,Zand-Akasih Iranian or Greater Bundahishn,Bombay/
2- Anklesaria B.T.(tr& ed).1957.Zand-ī Vohūman Yasn,Bombay.
3. Anklesaria, M.A. & Behramgore, T., (tr) 1949,Pahlavi Vendidad, Bombay.
4. Bausani, A.,1959, Perisa religiosa da Zarathustra a Bahâ u’lla, Millan.
5. Boyce, M.1975, A History of Zoroastrianism,Handbuch der Orientalisik Seris,vol.1.Leiden-köln.
6- Darmesteter,J.,1892-1893 (repre.1960) Le Zend-Avesta,Annales du Musée Guimet,3 vols,Paris.
7- Dhabhar,B.N.(ed) 1927,Zand-i Khūrtak Avistāk,Bombay.
8- Ghazanfari,Kolsoum,2011,Perceptions of Zoroastrian Realities in the Shahnameh,Berlin.
9-Gignoux,P., &.Tafazzoli, A. (ed & tr.) 1993, Wizīdagīhā ī Zādspram, Paris.
10. Goldziher, I., 1990, ‘Islamisme et parsime’, in: Acts du ler Congrès International d’Histoire des Religion, Paris, pp.119-147.
11- Haug,M.& West E.1971, The book of Arda Viraf, Amsterdam
12- Humbach,H., 1959, Die Gathhas des Zarathustra, 2 vols, text with German trans, and notes, Heidelberg.
13. Jamaspasa, K. M., 1982, Aogəmadaēcā, a Zoroastrian liturgy, Vienna.
14- Kreyenbroek, G., 1985, Sraoša in the Zoroastiran tradition, Leiden, E.J. Brill.
15- Lommel, H., 1927, Die Yäšt’s des Awesta, German transl, with notes, Goettingen und Leipzig.
16- Madan,D. (ed)1911,The complete text of the Pahlavi Dēnkard, Bombay.
17- Meier, F.1973, ‘Ein Profetenwort gegen die Totenbewinung’, in: Der islam 50, pp.207-229.
18- Nadjmabadi, S.& Weber, S. (ed) 1378/2000, Mudjmal al-tawārīk wa-all-qia, Edingen-Neckarhausen: Deux Mondes.
19. Tavadia, J.c., (ed & tr) 1930, Šāyest -nē- Šāyest, Hamburg.
20. West, E., (tr.) 1882, Dādestān ī Dēnīg, from sacred books of the east, vol.18, Oxford.
21. West, E., (tr.) 1885, Šāyest -nē- Šāyest, from sacred books of the east, vol.5.oxford
22. West, E., (tr.) 1897, Denkard, Book 9, from sacred books of the east, Oxford.

منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.