منبع: راسخون
«شد نوبت شاعری که آغاز کند... اشعار پُر از سوز و گدازِ خود را
گفتا چه بخوانم که بُوَد ناخوانده؟... گفتند به او بخوان نمازِ خود را »
در دنیای ادبیات غیر جِد، عده ای «طنز» و «هَزل» و «فکاهه» را در یک راستا می بینند و برای هر سه قالب، فقط لبخند را شرط اصلی می دانند و کاری به محتوا و درونمایه شعر ندارند، در صورتی که در هر کدام از ژانرهای اشاره شده، اصالتی نهفته است که دیگری فاقد آن می باشد. مثلاً فکاهه هدفش فقط خنداندن مخاطب است ولی هزل فقط پنجاه درصد به فکر لبخند است، و پنجاه درصد هم در صدد می باشد که مخاطب را به فکر وا دارد و اندیشه را تقویت کند.
بدون شک مقوله ی «طنز» یک سرو گردن از دو قالب دیگر برتر و بالاتر است زیرا فقط بیست درصد خنده را مجاز می داند و هشتاد درصد به فکر طرح کردن معضلات اجتماعی و نشان دادن معایب و مفاسد است.
در همین دو بیت شعری که حُسن مطلع این مقال قرار گرفت، ببینید استاد «مرتضی هادوی فرد» شاعر طناز و با تجربه ی اصفهانی، چگونه به افراد بی نماز پهلو می زند و آنان را به سُخره گرفته است! به این سبک «طنز» می گویند، سروده ای که بیش از لبخند، در پی اندیشیدن مخاطب می باشد.
«مرتضی هادوی فرد» متخلص به استاد نامی، بیش از پنج، شش دهه است که با سرودن اشعار در قالبهای گوناگون، لباس طنز بر پیکر شعرهایش پوشانده و ضمن خنداندن مردم، از مشکلات و شداید اجتماعی، پرده بر می دارد.
«نامی» در سال 1312 خورشیدی در شهر هنرمند پرور اصفهان چشم به جهان هستی گشود و تاکنون چندین کتاب مجموعه شعر به دست چاپ سپرده است. اسامی برخی از مجموعه شعرهای این شاعر خوش قریحه به شرح زیر است:
1. «گنجینه ی بدیهه و پند و لبخند» 2. «بزم ادب» 3. «قند پارسی» 4. «با هم بخندیم» 5. «بزم شادی» 6. «قصه ها و نکته ها» و...
به شعر دیگری از نامی توجه کنید. شاعر با همین چند بیت کوتاه می خواهد بگوید که: فقط با شکوه و شکایت و دعوا و مرافعه نباید همسر بد را به سُخره گرفت. راه های بهتری هم وجود دارد:
«مردی افتاده بود بر قبری... با دلی از مصیبت آکنده
گریه می کرد و دائماً می گفت: ... رفتی و رفت از لبم خنده
یک نفر گفت: کیست صاحب قبر؟... کاین چنین بهرِ توست ارزنده
اشک خود پاک کرد و گفت او بود... شوهرِ اولِ زن بنده!»
مرتضی هادوی (نامی) در حال حاضر سرپرست انجمن ادبی مشتاق اصفهان است. این انجمن در بعد از ظهر روزهای سه شنبه هر هفته در محل کتابخانه ی ولی عصر، واقع در خیابان ولی عصر دایر می باشد، که شعرا و نوقلمان عرصه شعر و شاعری را با آغوش باز استقبال می کند.
از این شاعر توانمند مقالات و اشعار زیبایی در زمینه ی شعر اجتماعی - خصوصاً ادبیات کودکان و نوجوانان - در نشریات مختلف کشور به چاپ رسیده است از دیگر فعالیتهای فرهنگی هادوی، احداث چاپخانه و انتشارات نامی است که تاکنون ده ها مجلد کُتُب فرهنگی، ادبی به زیور طبع آراسته است.
برای حُسن خِتام این مطلب شعر انتقادی دیگری با درونمایه «گرانی» از کتاب «با هم بخندیم» نامی، برگزیده ایم. خنده ای که با خواندن این شعر نصیب شما می شود، باعث امتنان نگارنده ی این مقاله است:
«از گرانی تخم مرغ کسی ... شِکوه ی دل به پیش مرغی بُرد
مرغ پرسید از او که شغلت چیست؟... پاسخش داد: کارمندی خُرد
گفت: شغل دوم گرت نَبُود/ تخم ما را نمی توانی خورد»
/م