رشد زبان گفتاری و نوشتاری در کودکان

کودک همان طوری که فهمیدن معنای کلمات و جملات را یاد می گیرد، خود نیز لغت می سازد و بتدریج لغتی را که برایش مفید است رشد می دهد. تعبیر شفاهی و کتبی کودک از لحاظ رشد مقدار و نوع، به تبع سن او مختلف می شود.
چهارشنبه، 25 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رشد زبان گفتاری و نوشتاری در کودکان
رشد زبان گفتاری و نوشتاری در کودکان

 

نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

کودک همان طوری که فهمیدن معنای کلمات و جملات را یاد می گیرد، خود نیز لغت می سازد و بتدریج لغتی را که برایش مفید است رشد می دهد. تعبیر شفاهی و کتبی کودک از لحاظ رشد مقدار و نوع، به تبع سن او مختلف می شود. همچنین، کوتاهی و بلندی جملاتش از چگونگی رشد عمومی، میزان نضج و سن دوستان او متأثر می شود.

تعبیر گفتاری

کودک در سال اول زندگی، یک کلمه را به معنا و به جای یک جمله بکار می برد و این مرحله که مرحله «جملات کلمه ای» (word sentences) یا (holophrases) نامیده می شود نسبت به شنونده، مرحله تعبیر مبهم و غامضی است، بدین معنا وقتی کودک توپی را دیده می گوید: «توپ» معانی متعددی به ذهن شنونده می رسند از این قبیل که: آیا کودک با آن کلمه می خواهد بگوید: «این توپ من است» یا می گوید: «آن توپ را به من ده» یا منظورش این است که «با من توپ بازی کن»؟ یا وقتی کودک می گوید: «ماما» ممکن است معنایش این باشد که مادر بیا، و سایر احتمالات که گاهی بزرگسالان به علت اینکه منظور کودک را نمی فهمند ناراحت می شوند. همچنین، کودک معانی الفاظ را می فهمد ولی از تلفظ آنها عاجز می شود. در نیمه دوم دو سالگی، رشد گویایی کودک به سرعت انجام می گیرد بطوری که او می تواند در تعبیر افکارش دو کلمه را با هم بکار ببرد، سپس شماره کلمات برحسب افزایش سن، میزان هوش و محیط زندگی بیشتر می شود. خلاصه، کودک در یک سالگی به تلفظ دو یا سه کلمه قادر می شود، در دو سالگی جمله ساده را تکرار می کند یا کلمات را به صورت ترکیبات بکار می برد، در هشت سالگی میزان لغات کودک- تقریباً- 25 درصد سن 18 سالگی می باشد و این نسبت در 12 سالگی به صدی پنجاه می رسد.

آغاز نخستین کلمه و رشد مفردات کودک

ممکن است دایره لغت (vocabulary) کودک را به دو نوع تقسیم کرد:
الف- دایره لغت پویا (فعال) (active) که شامل کلماتی است که کودک در سخن گفتن بکار می برد.
ب- دایره لغت ایستا (منفعل) (passive) که شامل لغاتی است که کودک می فهمد و به درستی واکنش نشان می دهد.
رشد و تکامل زبان پیش از اینکه کودک نخستین کلمه را تلفظ کند آغاز می شود. اولین کلمه کودک، آن کلمه ای است که درست و روشن باشد و همه بتوانند آن را درک کنند. البته، تشخیص این کلمه دشوار است زیرا گاهی صدای معینی که برای همه مفهوم است در می آورد و احتیاج خود را برطرف می سازد بدون اینکه آن صدا را بتوان در فرهنگی پیدا کرد. از تجارب مید (C.D. Mead) چنین برمی آید که ظهور نخستین کلمه در کودکان پرهوش در یازده ماهگی، در متوسط ها 3/15 و در کودکان ضعیف عقل در 5/38 ماهگی آغاز می شود.
نخستین کلمات کودک را بیشتر «اسم» تشکیل می دهد سپس افعال، قید و صفت نیز بکار می برد ضمایر نیز معمولاً در آخر ظاهر می شوند. به طورکلی، کودکان کلمات را به ترتیب زیر، یاد می گیرند و بکار می برند:
حروف و ادوات ندا
اسم (اسامی اشیائی که در نظر کودک جالب هستند مانند ماما و ...)
فعل (فعلی که برای کودک جالب است مانند «بده» ، «بگیر»)
بزرگسالان علاقه مندند که در حرف زدن با بچه ها بیشتر اسامی و افعال را بکار ببرند و شاید دلیل اینکه اسم و فعل نخستین کلمه هایی هستند که در سخن گفتن بچه ها دیده می شوند همین رفتار بزرگسالان است.
قید و صفت. کودک قید و صفت را از سالگی بکار می برد. صفاتی که بیشتر بکار می برد عبارتند از: «خوب»، «بد»، «قشنگ»، «سرد» و «گرم».
ضمایر و روابط (حروف ربط و اضافه) آزمایش های اسمیت (M.E.Smith) نشان می دهند که رشد بکار بردن کلمات، میان سالهای اول و دوم به کندی انجام می گیرد سپس به نسبت زیاد افزایش می یابد و سن و سایر جنبه های رشد کودک، در این امر مؤثرند. جدول مقابل نتایج این بحث را روشن می کند.

سن به سال

شماره کلمات

1
2
3
4
5
6

3
272
896
1540
2072
2562


تعبیر نوشتاری

توان تعبیر کتبی یا سخن گفتن از راه نوشتن کودک هنگام ورود به مدرسه به کندی رشد می کند و این رشد با گذشت زمان و انتقال او از یک کلاس به کلاس دیگر تکامل می یابد. علت این امر، پیچیدگی عمل تعبیر کتبی است و کودک در آغاز یادگیری این مهارت، با مشکل بزرگی مواجه می شود. بدین معنا که از یک طرف، تعبیر افکار از راه نوشتن برایش دشوار می شود؛ و از طرف دیگر معمولاً باید چیزهایی را بنویسد که به افکار دیگران مربوطند (تحمیل به جای انتخاب) یعنی کودک باید آنچه را که از او می خواهند بنویسد نه آنچه را که خودش می خواهد. علاوه بر آنها مشکل خط، توانایی او را محدود می سازد. مشکل دیگر کودک، آشنا نبودن به قواعد زبان و بکار بردن الفاظ است. همچنین، بین آغاز سخن گفتن و نوشتن، فاصله زمانی (معمولاً حدود 5 سال) وجود دارد. کودک مجبور است ذهنی ها را عینی کند یعنی تصویرها یا مفهومها را جانشین اشیاء کند، ناچار است کلمات را تحلیل کند تا حروف آنها را از هم تشخیص بدهد و بنویسد، کودک در نوشتن- برخلاف گفتن- مخاطب ندارد یا مخاطبش خیالی است و سرانجام، گستردگی جانشین فشردگی می شود یعنی گفتار، فشرده و کوتاه است در حالی که نوشتار به کامل ترین اندازه گسترده می شود.
این عوامل، توانایی کودک را به تعبیر نوشته در کلاس اول محدود می کنند. بدین سبب است که آموزش و پرورش جدید در آغاز تحصیل، به تعبیر آزاد و شفاهی (گفتاری) می پردازد و به تدریج آموزش تعبیر نوشته ای را شروع می کند. بدین ترتیب، که معلم ابتدا تصاویر و مناظری را به کودکان نشان می دهد و از ایشان می خواهد محتویات آنها را بیان کنند یا داستانهایی بسازند. بعد رفته رفته، جملات ناقصی را به کودکان می دهد تا آنها را کامل کنند. همچنین کودکان را تشویق می کند که کار روزانه و حوادثی را که مشاهده می کنند، خلاصه داستانهایی را که می شنوند، و سایر امور مربوط به محیط و تجارب مدرسه ای خویش را بنویسند. مهمترین نکته ای که باید معلم در نظر داشته باشد این است که در تصحیح اشتباهات دانش آموزان مبالغه نکند زیرا این عمل موجب نومیدی و سستی آنها می شود و بهتر است فقط به اصلاح اشتباههایی بپردازد که علت آنها کاملاً برای دانش آموزان روشن است.
جدول زیر استعداد و توانایی کودکان را برای ساختن جملات مختلف در تعبیر گفتاری و نوشتاری و چگونگی رشد آن را نشان می دهد.
رشد زبان گفتاری و نوشتاری در کودکان

جنبه های چهارگانه رشد و تکامل گویایی

از آنچه درباره ی رشد و تکامل تعبیر و بیان گفتاری و نوشتاری کودک گفته شد می توان دریافت که کودک در یادگیری زبان، چهار عمل مهم انجام می دهد و این عمل ها چنان با یکدیگر پیوستگی دارند که موفقیت در تحصیل یکی، پایه پیروزی بر دیگری است. این چهار عمل عبارتند از:
فهمیدن سخن دیگران
لغت سازی
جمله سازی
تلفظ

فهمیدن سخن دیگران

کودک پیش از اینکه بتواند خود کلماتی را بکار ببرد معنای سخن دیگران را می فهمد. این اصل در تمام دوره های زندگی دیده می شود. بدین معنا شماره لغت هایی که هر فرد می داند بیش از کلماتی است که می تواند بکار ببرد. مثلاً اگر یاد گرفتن زبان خارجی را در نظر بگیریم می بینیم شخص، گفته های اهل زبان را می فهمد پیش از اینکه خود بتواند همان کلمات را در عبارتهای درست و معقول بکار ببرد. مثلاً کودک شش ساله می تواند در حدود 2562 کلمه بکار ببرد در صورتی که در همین سن می تواند ده هزار کلمه را بفهمد چنانکه در نمودار زیر ملاحظه می شود.
رشد زبان گفتاری و نوشتاری در کودکان
این شکل اختلاف موجود بین استعداد کودک به فهمیدن الفاظ و توانایی او در بکار بردن آنها را نشان می دهد. منحنی پیوسته قدرت فهمیدن و منحنی نقطه چین تعبیر و بیان را نشان می دهد.
کودک، رفتار دیگران را از راه کارها و اشاره های دست و سرشان می فهمد نه کلمات آنان. مثلاً هنگامی که مخاطب قرار می گیرد رفتار خشم یا محبت را از قیافه و حرکات شخص در می یابد. همچنین، کودک مادرش را به وسیله «سرایت عاطفی» (emotional contagion) می شناسد یعنی علائم غیرلفظی از قبیل خنده یا آهنگ صدای مادرش را می فهمد. به عقیده ی یکی از روان شناسان، میان مادر و فرزند سه نوع بستگی وجود دارند که عبارتند از: حرف زدن مادرف آثار چهره مادر، و کارهای او. کودک خردسال معنای اوامر را از قبیل «نه-نه»، «بیا» ، «بخواب» و ... را از طریق حرکت دست و چگونگی صدای شخصی که امر می کند در می یابد. به تدریج دایره ی فهم کودک وسیع می شود تا اینکه هنگام ورود به مدرسه می تواند گفته های معلم را بفهمد، به معنای داستانهایی که به او می گویند متوجه شود و همانندی ها و ناهمانندی های موجود میان کلمات ساده را تشخیص دهد. لکن باز هم کودکان در سالهای اول تحصیل از فهم معانی بعضی کلمات عاجز می شوند. از این رو، معلم این کلاسها باید در تدریس خود، هنگام بکار بردن کلمات و عباراتی که کودکان با آنها آشنا نیستند، بیشتر دقت کند. همچنین، درس اول باید تا حد امکان با کلماتی آغاز شود که کودکان با آنها آشنا نیستند، بیشتر دقت کند. همچنین، درس اول باید تا حد امکان با کلماتی آغاز شود که کودکان با آنها آشنایی دارند و می توانند هدف او قرار بگیرند زیرا مهم ترین راه برای کمک به کودک خردسال در تشخیص اشیاء از همدیگر، این است که او اطمینان پیدا کند که هر یک از آنها برای او هدف خاصی دارد.

لغت سازی

در رشد و تکامل خزانه لغت، دو شکل مجزا را باید از هم تشخیص داد:

الف- شکل لغت های عمومی

کلماتی را شامل است که معنای عمومی دارند و می توان آنها را در موقعیت های گوناگون بکار برد. مثلاً لغت هایی مانند: «مرد»، «زیبا» و «رفتن» به این طبقه تعلق دارند. کودک خردسال در رشد و گسترش خزانه لغات عمومی، تمام قسمت های سخن را همزمان و با هم یاد نمی گیرد بلکه ابتدا آن دسته از کلمات را یاد می گیرد که برایش مفیدتر و آسانتر مانند نام اشخاص یا اشیاء. در پایان، کلماتی را یاد می گیرد که کم فایده و مشکلترند مانند ضمایر، زیرا او به آسانی می تواند نامها و حرکات و اشارات را جانشین آنها سازد.

ب- شکل لغتهای اختصاصی

در آغاز کودکی، هنگامی که دقت کودک به رشد و توسعه دایره ی لغتهای معمولی و قابل استفاده متمرکز است، کمتر فرصت یادگیری لغت های اختصاصی را دارد. از سه سالگی می تواند به تدریج این لغت ها را همراه لغت های عمومی یاد بگیرد. انواع لغت های اختصاصی عبارتند از: لغت های شوخی و نیرنگ، آداب معاشرت مانند «بفرمایید»، «متشکرم» یا «متأسفم» رنگ که بیشتر مورد علاقه کودکان است، عدد، زمان، پول، اصطلاحهای ویژه و زبان سری که کودکان به خصوص دختران- برای اینکه دیگران سخنان آنها را نفهمند- به آن سخن می گویند. دوران این زبان سری از هشت تا پانزده سالگی است که از ده تا سیزده سالگی به نهایت شدت و گسترش خود می رسد.
زبان یا گویایی کودک در دوره ی پیش از مدرسه دو نوع تغییر دارد: از یک طرف، کلمات را به اشیاء و حوادث خاص اطلاق می کند، مثلاً کودک سه ساله کلمه «گربه» را به تمام حیوانات چهارپا بکار می برد. ورنر (Heinz Werner) روان شناس معروف، که در کیفیت ساختمان افکار و زبان کودک مطالعات فراوانی کرده است. این نوع تغییر در زبان کودک سه ساله را با اصطلاح «نامتفاوت» (undifferentiated) و «تلفیقی» (syncretic) می نامد.
از طرف دیگر، در پنج سالگی کودک می تواند مانند بزرگسالان هر کلمه را به معنا یا چیز خاصی بکار ببرد مثلاً «گربه» را فقط به جنس گربه اطلاق می کند و این مرحله را دوره «تجریدی» یا «انتزاعی» (abstract) می گوید.
از بعضی از مطالعات پیاژه (J.Piaget) درباره ی وظایف و کنش های (function) زبان در زندگی کودک چنین برمی آید که رشد آن با سن کودک از «خودمداری» (egocentric) به «دیگر مداری» یا «جامعه مداری» (sociocentric) تعبیر می یابد. در سخن گفتن خودمداری به عقیده ی پیاژه کودک توجهی ندارد به اینکه کسی به حرفهای او گوش می دهد. او برای خودش سخن می گوید و حرف می زند و فقط برای خوشحالی و احساس لذت خویش توجه دارد. او نمی خواهد توجه شنونده را به سوی خود جلب کند. در سخنگوی «دیگر مداری» کودک به نظر شنونده یا گوش دهنده خود توجه دارد، می خواهد در او نفوذ کند یا عملاً افکار و عقایدش را با او مبادله می کند.
این تغییر از سخنگویی «خودمداری» به «دیگر یا جامعه مداری» به نوبه خود موجب افزایش اجتماعی شدن کودک می گردد. به تدریج که بزرگ می شود در می یابد که سخن گفتن «جامعه مداری» بیشتر برای او نفع دارد و باعث جلب توجه دیگران به سوی خود می شود.

جمله سازی

ترکیب کلمات برای جمله سازی، معمولاً پیش از دو سالگی آغاز می شود. کودک در نخستین جملات خود، تنها یک کلمه اسم یا فعل بکار می برد که هرگاه با یک حرکت و اشاره همراه باشد فکر کاملی را می رساند و این مرحله تقریباً از 12 تا 18 ماهگی است. سپس کودک، جملات دو کلمه ای یا بیشتر بکار می برد. در دو سالگی کلمات را در جمله های کوتاه و بیشتر نادرست، ترکیب می کند. این جمله ها دارای یک یا چند اسم، یک فعل و گاه گاهی صفت ها و قیدها می باشند. از چهار یا پنج سالگی جمله های پیچیده بکار می برد. البته در هر سن، تفاوتهای فردی را می توان در طول و طرح جمله ها ملاحظه کرد. جمله های کودکان با هوش یا منسوب به خانواده هایی که وضع اجتماعی و اقتصادی بهتری دارند بلندتر از جمله های کودکانی است که پایین تر از آنان هستند.
رشد و تکامل طول و ساختمان جمله در کودکان بطور کلی دارای چهار مرحله است:

1. مرحله تک کلمه ای

که تقریباً از آغاز دو سالگی شروع شده از چهار تا دوازده ماه ادامه می یابد.

2. مرحله جمله دو کلمه ای

که تقریباً از نیمه سال دوم ظاهر می شود و تا حدود بیست و هفت ماه ادامه می یابد. در این مرحله، جملات کودک بیشتر از اسامی ترکیب می شوند و کودک افعال، حروف تعریف، حروف اضافه و ربط بکار نمی برد.

3.مرحله جمله کوتاه (سه تا چهار کلمه)

که در حدود بیست و هشت ماهگی آغاز می شود و تقریباً تا چهار سالگی ادامه دارد. در طول این مدت، افعال صرف نمی شوند و حروف اضافه، حروف ربط، افعال معین، حروف تعریف، و ضمایر غالباً حذف می شوند.

4.مرحله جمله کامل

از حدود چهار سالگی به بعد است و جمله های کودک از شش تا هشت کلمه ترکیب می یابند و پیچیدگی و روشنی بیشتری دارند. کودک در این مرحله، ضمایر حروف تعریف، حروف اضافه و حروف ربط بکار می برد.

اشتباههای دستوری

اشتباههای دستوری تا سه سالگی میان کودکان عمومی دارند. علتش نیز مشکلاتی است که کودکان رویهم گذاشتن و ترکیب کلمات با آنها برخورد می کنند. به طور کلی، بزرگترین مشکلات دستوری کودکان عبارتند از: بکار بردن ضمایر، زمانهای گوناگون فعل، و مفرد و جمع افعال.

تلفظ

خردسالان تلفظ را از راه تقلید فرا می گیرند. کودک صداهایی را که می شنود تقلید می کند یعنی هر لغتی را همان طور تلفظ می کند که بزرگسالان تلفظ می کنند. کودک، می تواند لغات را بطور صحیح یا ناصحیح تلفظ کند. کودک در دوران خردسالی برای تغییر تلفظ بسیار آماده است و هنگامی که محیط او را عوض کنیم پس از مدت کوتاهی تلفظ همنشینان تازه ی خود را می پذیرد ولی در دوران نوجوانی، تلفظ به صورت عادت درآمده است و تغییر آن دشوار است.
بین دوازده و هیجده ماهگی بیشتر کلمات کودک غیرقابل فهمند. تلفظ او در این مدت آن قدر نارساست که فقط اعضای خانواده یعنی کسانی که با او مأنوس شده اند می توانند تا حدی منظور او را درک کنند.
بعد از هیجده ماهگی پیشرفت ظاهر می شود. در سه سالگی طرز تلفظ کودک پیشرفت قابل ملاحظه ای را نشان می دهد. ولی تا این زمان اگرچه کودک می کوشد کلمات زیادی را بیان کند اما کمتر می تواند لغات را درست تلفظ کند.
ناتوانی بزرگسالان در فهم کلمات و سخنان کودک باعث ناراحتی او می شود و او را وادار می کند به تنها زبانی که همیشه مؤثر و رضایت بخش است یعنی گریه و فریاد پناه برد. کودک در این دوره نه تنها حرکات کلمه را اشتباه تلفظ می کند بلکه چه بسا اتفاق می افتد که یک یا چند حرف از کلمه را عوض می کند و یا جای آنها را تغییر می دهد و به این ترتیب معجونی بوجود می آید که غیرقابل فهم است. از جمله حروفی که غالباً عوض می شوند «ن»، «ک» و «ف» است که به جای آنها به ترتیب «چ»، «ج» و «س» گفته می شود و مثلاً کلمات کوچه و فاطمه و یا فقط «بشکل» چوچه و یا چثیف، جوجه و ساطمه و یا سقط در می آید.
پس از سه سالگی پیشرفت های قابل ملاحظه دیده می شوند. اگرچه بیشتر کودکان حتی پس از ورود به دبستان نیز بعضی کلمات را غلط تلفظ می کنند ولی رویهمرفته در این موقع می توان گفت که در تلفظ آنها اشتباه کمتری می توان یافت و دیری نمی پاید که طرز تلفظ آنان به پایه بزرگسالان می رسد.
بین کودکان از نظر تلفظ نیز تفاوتهای فردی خاصی ملاحظه می شوند. بعضی از خردسالان آنچنان واضح سخن می گویند که اغلب کلمات شان را به آسانی می توان فهمید. ولی در مقابل این دسته بعضی از همسالان آنها آن اندازه کلمات را بد تلفظ می کنند که فقط می توان حدس زد منظور آنها چیست و یا یکی از اعضای خانواده ناگزیر است نقش مترجم آنها را به عهده بگیرد. این تفاوت تا حدی به تفاوت دستگاه صوتی بین کودکان بستگی دارد ولی علت اصلی آن را باید در شیوه راهنمایی های بزرگسالان، که برای مهارت یافتن کودک در ترکیب صداهای گوناگون معمول می دارند، جستجو کرد.

تأثیر زبان یا سخن گویی در سازگاری شخصی و اجتماعی

کودک، همچنانکه قدرت زبان و سخن گویی خود را رشد و گسترش می دهد، تفکر آینده اش برای ما روشن تر می شود. آینده چیزی است که او انجام می دهد نه آنچه می داند. پرسش هایی که مدام بر زبان او جاری می شوند عبارتند از: چه چیز؟ چرا؟ چگونه؟ کی؟ (چه وقت؟) کجا؟ او مرتباً روابط میان پدیده ها را در می یابد، و مجهول را معلوم می کند. مثلاً متوجه می شود هرگاه 20 به اضافه 20 می شود 40، پس 21 به اضافه 19 هم 40 خواهد شد.
مجهول را معلوم ساختن، و آینده را به حال برگرداندن، نیاز اصلی هر کودک است؛ و برای هر مجهولی که او برای خویشتن معلوم می کند توان خود را برای دانستن و انجام دادن افزایش می دهد. و این فرایند، پویایی رشد و تکامل است. رشد و تکامل تغییرات، لحظه ها، روزها و سرانجام سالها را (در حالی که رشد می کند) از تاریکی به روشنایی معلومات در می آورد. کودک خود را تغییر می دهد و با تغییر خویشتن، مفهوم خود از دنیا را تغییر می دهد. در حال کاربرد مفاهیم خود در عمل، دنیای اطرافش را تغییر می دهد و محیط تازه ای می آفریند. این چرخه تغییر به تدریج سرعت می گیرد و پیچیده تر می شود. همینکه کودک تغییراتی در خویشتن و دنیای اطرافش ایجاد می کند نتایج مهمی برای کودک در مدرسه و برای جامعه در بردارد. پس، کودک در همه مراحل رشد و تکامل خود در تلاش است که از سازگاری شخصی و اجتماعی برخوردار باشد. از جمله موارد رشد و تکاملی مؤثر در چگونگی این سازگاری می توان توان گویایی یا رشد زبان را نام برد. چگونگی تأثیر سخن گفتن را در سازگاری شخصی و اجتماعی کودکان می توان در چند نکته خلاصه کرد:
* ارضای نیازها و خواست ها
برخورداری از توان توضیح و تبیین نیازها و خواسته های خود به دیگران به شخص اجازه می دهد که منتظر نباشد تا دیگران از حرکات و اشارات او به آنها متوجه شود در نتیجه، از بعضی ناکامی ها در امان خواهد بود.
*جلب توجه
همه کودکان دوست دارند که مورد توجه اطرافیان قرار گیرند. و بزودی کشف می کنند که می توانند با طرح چند پرسش یا گفتن چند کلمه مناسب به این هدف خود برسند و افکار و نظرهای خود را برای دیگران روشن نمایند.
*روابط اجتماعی
توانایی برقراری ارتباط کلامی با دیگران از جمله شرایط مهم تعلق به گروه است. کودکان و نوجوانانی که می توانند به خوبی با دیگران ارتباط کلامی برقرار کنند بهتر می توانند مورد پذیرش اعضای گروه قرار گیرند و حتی شانس بیشتری دارند که به رهبری گروه انتخاب شوند.
*ارزشیابی های اجتماعی
کودکان ما نیز مانند بزرگسالان برحسب آنچه می گویند و اینکه چگونه می گویند مورد ارزشیابی اعضای گروه همسالان قرار می گیرند. سخن گفتن فرد، زمینه اجتماعی و خصایص شخصی او را به دیگران معلوم می کند.
*خودسنجی
کودک یا نوجوان می تواند بر اساس نظرهایی که همسالانش درباره ی سخنان او می دهند خود را ارزشیابی کند.
*موفقیت و پیشرفت تحصیلی
کودکان و نوجوانان بهره مند از توانایی کلامی خوب غالباً در فعالیت های درسی از موفقیت بیشتری برخوردارند.
*اثرگذاری در افکار و احساسات دیگران
شخص برخوردار از قدرت کلامی خوب براحتی می تواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و افکار و احساسات خود را به آنها تلقین کند.
*تأثیر در رفتار دیگران
کودکانی که خوب و با اعتماد به نفس بیشتر، سخن می گویند به سهولت می توانند در رفتار دیگران اثر بگذارند و حتی رهبری آنها را به عهده بگیرند.

یادگیری زبان (سخن گفتن)

سخن گفتن مهارتی است مانند سایر مهارتها که باید آموخته شود. سخن گفتن مستلزم این است که کودک ابتدا بتواند صداهای خاصی را به صورت ترکیب هایی یعنی کلماتی در آورد (جنبه حرکتی زبان) و ثانیاً بتواند به این کلمات معنا بدهد (جنبه ذهنی زبان). هر دو فرایند مذکور به یادگیری نیاز دارند. یادگیری سخن گفتن با روشهای متفاوت انجام می گیرد. کودکان حرف زدن را با تقلید از بزرگسالان و آزمایش و خطا یاد می گیرند. علاوه بر آنها تمرین و راهنمایی کودک در یادگیری مهارت گویایی بسیار مؤثرند. مخصوصاً موقعیتی که کودک را به حرف زدن و تلفظ درست کلمات برمی انگیزد.

اصول یادگیری تکلم

در یادگیری حرف زدن اصول زیر را می بینیم:
*آمادگی بدنی
بدون رشد و نضج مکانیسم گویایی یادگیری حرف زدن امکان ندارد.
*آمادگی ذهنی
آمادگی ذهنی برای سخن گفتن به نمو و نضج مغز، مخصوصاً بخش های تداعی مغز، بستگی دارد. این آمادگی، معمولاً بین ماههای 12 و 18 پس از تولد پیدا می شود.
*سرمشق یا الگوی خوب برای تقلید
اهمیت نقش سرمشق یا الگو را در زبان آموزی یادآوری کردیم و اینکه کودک کلمات را چگونه تلفظ خواهد کرد به سرمشق هایی بستگی دارد که کودک از آنها تقلید می کند. این الگوها ممکن است والدین، برادر و خواهر، گویندگان رادیو و تلویزیون یا بازیگران فیلم ها باشند.
*فرصت های تمرین
وجود فرصت های تمرین سخن گفتن طبعاً کودک را به حرف زدن برخواهد انگیخت.
*انگیزش
هرگاه کودکان احساس کنند که بدون استفاده از کلام می توانند به خواسته های خود دست یابند به آموختن زبان علاقه مند نخواهند شد.
*راهنمایی
بهترین روش های راهنمایی یادگیری زبان عبارتند از: 1) فراهم ساختن الگو یا سرمشق خوب، 2) تلفظ آهسته کلمات به طوری که کودک بفهمد. 3) کمک به کودک در تقلید تلفظ درست کلمات.

عوامل و شرایط مؤثر در آموختن تکلم

از آنچه درباره ی آموختن حرف زدن گفتیم می توان دریافت که یادگیری این مهارت نیز مانند آموختن سایر مهارتها از عواملی متأثر می شود. این عوامل عبارتند از:
*تندرستی
کودکان سالم سخن گفتن را زودتر از کودکان ناسالم یاد می گیرند زیرا بیشتر علاقه مندند که عضو گروه شوند و با اطرافیان خود ارتباط کلامی برقرار کنند.
*هوش
کودکان بهره مند از هوشبهر (IQ) بالا یاد می گیرند زودتر حرف بزنند و از برتری زبانی مشخصی برخوردارند.
*وضع اجتماعی و اقتصادی
معمولاً کودکانی که از وضع اجتماعی اقتصادی خوبی برخوردارند زودتر از کودکان محروم در مهارت گویایی تسلط پیدا می کنند، زیرا بیش از آنها به سخن گفتن تشویق می شوند و فرصت های تمرین زیادی دارند.
*جنس
پسران، به عنوان یک گروه در یادگیری تکلم از دختران به عنوان یک گروه کندترند. معمولاً جملات پسران در هر سن کوتاه تر از جملات دختران است و اشتباهات دستوری آنها بیش از دختران می باشد، و خزانه لغات پسران کوچکتر است.
*علاقه به ارتباط
علاقه زیاد به برقراری ارتباط کلامی با دیگران طبعاً کودک را به هرچه زودتر آموختن تکلم برخواهد انگیخت.
*اندازه خانواده
معمولاً تنها کودک یا کودک از خانواده کوچک زودتر و بهتر از کودک خانواده بزرگ حرف زدن را یاد می گیرد.
*تحریک
کودکی که مرتباً به حرف زدن تشویق شود زودتر یاد می گیرد که حرف بزند.
*جایگاه تربیتی
معمولاً فرزند اول خانواده زودتر از فرزندان بعدی یاد می گیرد حرف بزند زیرا والدین وقت بیشتری برای او صرف می کنند.
*روشهای تربیت کودک
کودکی که در خانواده آزادمنش و سهل گیر زندگی می کند بیشتر تشویق می شود که حرف بزند و این مهارت را زودتر یاد می گیرد.
*تماس با همسالان
تماس بیشتر با همسالان از جمله عوامل بسیار مؤثری در سرعت یادگیری سخن گفتن است، زیرا کودک تلاش می کند هرچه زودتر مورد پذیرش ایشان قرار گیرد.
*شخصیت
کودکان برخوردار از سازگاری خوب، بیشتر متمایلند بهتر حرف بزنند و کم و کیف لغات خود را بهتر گردانند.

پرسش های کودکان

هنگامی که کودک، سخن گفتن را یاد گرفت به پرسش زیاد آغاز می کند که تقریباً از سه سالگی شروع می شود و در شش سالگی به اوج خود می رسد. پسران زودتر از دختران به پرسیدن آغاز می کنند. پرسش های کودکان به استعداد گویایی و امیالشان بستگی دارند. این پرسش ها ابتدا جنبه عاطفی دارند که به امیال و خواسته های کودک یا اوامری که به او صادر می شوند مربوط هستند. میان سالهای اول و سوم به شناختن اشیاء و تصویرهایی که دقت او را جلب می کنند می پردازد. سپس میان سالهای سوم و چهارم می کوشد که به اوضاع و احوال جاری محیط خود پی ببرد. البته، این امر مستلزم رشد استعداد یادآوری کودک است. بتدریج، پرسش های کودک، اشکال گوناگون به خود می گیرند که هدف اساسی همه آنها آشنایی زیاد با محیط خارج است. مثلاً کودک می خواهد ارتباط درونی اشیاء را با همدیگر بشناسد، آنها را به یکدیگر مربوط کند و میان آنها وحدتی بوجود آورد. در نوع پرسش ها بین پسر و دختر تفاوت دیده می شود. پسران بیشتر در توضیح علت ها و دختران در مورد اوضاع اجتماعی سؤال می کنند.
کودک غالباً برای ارضای کنجکاوی خود سؤال می کند، لیکن انگیزه های دیگری نیز از قبیل میل به جلب توجه، ایجاد رابطه، بدست آوردن اطمینان خاطر، آرامش، یا کمک کودک را به پرسش وا می دارند. کودک، گاهی ممکن است پرسش هایی را مطرح کند که خود جوابشان را می داند در این صورت هدف او یا تنها سرگرمی لفظی است و یا اینکه می خواهد معلومات خود را به رخ اطرافیانش بکشد و خود را نشان دهد. بنابراین، پرسش های کودکان را می توان به دو نوع تقسیم کرد: «حقیقی» و «غیرحقیقی» در اولی انگیزه کودک به پرسش، کنجکاوی او و کسب اطلاعات تازه است در صورتی که در دومی انگیزه ی او جلب توجه و دقت بزرگسالان می باشد.

عوامل مؤثر در رشد و تکامل گویایی

عوامل مؤثر در یادگیری تکلم را مطرح ساختیم و اکنون عوامل مؤثر در کل رشد و تکامل گویایی را مورد بحث قرار می دهیم اگرچه ممکن است بعضی از آنها تکراری باشند.
اگرچه نحوه رشد و تکامل گویایی در همه کودکان یکسان است ولی باید متوجه بود که در میزان رشد و تکامل، تعداد و کیفیت لغات و صحت تلفظ در هر سن بین افراد تفاوت زیاد وجود دارد. عوامل بسیار مؤثر در رشد و تکامل گویایی عبارتند از:

1.تندرستی یا سلامتی

بیماری ممتد و سخت در دو سال نخست زندگی زبان باز کردن و جمله سازی کودک را به مدت دو ماه و بیشتر به تعویق می اندازد. چنانچه بیماری سخت بعداً عارض کودک شود او را از سایر کودکان جدا می سازد و این خود نیز موجب عقب افتادگی سخن گویی او می شود. و علاوه بر این کودک بیمار علاقه ی زیادی برای مکالمه نشان نمی دهد. کودکی که گوشش سنگین است بطور مسلم از نظر تلفظ و سایر جنبه های سخن گوئی از کودکان همسال خود، که از سایر جهات با وی برابر هستند، عقب تر خواهد بود. علت این امر واضح است همان طور که کودک از طریق تقلید سخن گفتن را فرا می گیرد و به این سبب نیز اگر نشنود که دیگران چه می گویند نمی تواند تقلید کند.

2.هوش

بستگی بین سخن گویی و هوش آن اندازه نزدیک و قوی است که گفته می شود بهترین نمودار هوش کودک طرز سخن گفتن او است. این موضوع نه تنها درباره ی زبان باز کردن و صحت سخن گویی در آغاز صادق است بلکه در مورد تعداد و کیفیت لغات در هر سن از کودکی نیز صحیح می باشد. به این ترتیب، کودکی که در مراحل نخست رشد و تکامل گویایی پیشرفت شایان ملاحظه ای کرده است متوسط و یا بهتر از متوسط است. اما از طرف دیگر اگر زبان باز کردن کودکی چند ماه به تعویق افتاد به هیچ وجه نمی توان گفت که او کودن است.
مطالعاتی که درباره ی کودکان مبتلا به ضعف ذهنی به عمل آمده اند نشان می دهند که فقط یک سوم آنها می توانند بطور معمولی صحبت کنند. هر چه میزان هوش کودکی کمتر باشد سخن گفتن او ضعیف تر است. اما کودکانی که از نظر هوش برجسته و ممتازند بطور اعجاب انگیزی در سخن گویی از نظر تعداد لغات و صحبت و طول جملات برجستگی خود را هویدا می سازند. علاوه بر این، طرز بیان این گروه در مطالب خود نیز فراست وافرشان را نشان می دهد. کودکان پیش از پایان دبستان، می توانند یک یا چند زبان خارجی بیاموزند و قادرند در برابر اجتماعات بزرگ سخنرانی کنند. در دبستان بین دانش کودکان درباره ی معنای لغات و موفقیت آنها در تحصیل رابطه مستقیم وجود دارد.

3.وضع اجتماعی/ اقتصادی

مطالعاتی که درباره ی وضع اجتماعی و اقتصادی خانواده کودک و زبان باز کردن او شده اند نشان می دهند که کودکانی که در خانواده پایین تر رشد کرده اند عقب تر از کودکانی هستند که در خانواده های بهتر پرورش یافته اند. این موضوع ممکن است معلول اختلاف هوش و یا تفاوت موقعیت یادگیری و یا هر دو باشد. در شیوه های تفهیم و تفهم پیش از تکلم مانند گریه و فریاد که در واقع «غریزی» هستند بین کودکان طبقات برجسته و معمولی اجتماع هیچگونه تفاوتی نیست. مقایسه ای که بین کودکان کارمندان و پیشه وران از یک طرف و دهقانان از طرف دیگر انجام شده اند نشان داده اند که تا سن یک سال و نیمی بین این دو گروه از نظر گویایی تفاوت قابل ملاحظه ای دیده نمی شود. ولی از این پس اختلاف در تعداد لغات صحبت، جمله سازی و تلفظ ظاهر می شود و کم کم نیز افزایش می یابد. کودکان طبقات بالاتر نسبت به کودکان خانواده های معمولی زودتر زبان باز می کنند و بهتر و بیشتر سخن می گویند. در هر سن طرز صحبت دسته اول بر دسته دوم برتری دارد. با توجه به اینکه میزان هوش ممکن است در این اختلاف مؤثر باشد. ضمناً نباید تأثیر عوامل محیط را از نظر دور بداریم. عوامل محیطی مؤثر در رشد و تکامل گویایی کودک عبارتند از: تعداد کتاب های کودکان که در اختیار بچه است. امکان بازیهای آموزنده، تعداد ساعاتی که برای کودک داستانهای جالب گفته می شوند، تعداد بزرگسالانی که روزانه با کودک برخورد می کنند، و سرانجام تعداد همبازی های کودک. کودکانی که بیشتر با بزرگسالان در تماسند سریع تر از کودکانی که فقط با کودکان دیگر سر و کار دارند در آموزش سخن گوئی پیشرفت می کنند. پدران و مادرانی که به طبقات بالاتر اجتماع متعلقند توجه دارند که رشد و تکامل گویایی از نظر وضع خانواده و موفقیت در زندگی آتیه کودکان دارای اهمیت است. از این رو، کودکان اینگونه طبقات قویاً تشویق می شوند که هرچه زودتر طریقه صحیح سخن گفتن را فرا بگیرند.

4.جنسیت

در طی سال نخست از نظر ایجاد اصوات بین دو جنس هیچگونه اختلافی نیست و از آغاز دومین سال بین پسران و دختران به نفع دختران تفاوتهایی ظاهر می شوند. دختران حتی پیش از زبان باز کردن در ادای صداها ماهرتر از پسران هستند پسران آهسته تر از دختران سخن گفتن را فرا می گیرند، جملات آنان کوتاه تر و از نظر دستوری ناقص ترند، تعداد لغاتی که می فهمند و بکار می برند کمتر است و تلفظ آنان در هر سن ناقص تر است. این تفاوتها رفته رفته شدیدتر می شوند و در بین پسران و دختران طبقات پائین اجتماع بیشتر از طبقات بالا است.
به نظر گروهی از روان شناسان علت این تفاوت بین پسران و دختران به هیچ وجه آشکار نیست. ولی یکی از روان شناسان آمریکائی کوشیده است علت این تفاوت را روشن سازد. او می گوید که در نخستین سال کودک سعی می کند که با ادای صداهای نامشخص از مادر خود تقلید کند. در این سن کودکان (چه دختر و چه پسر) نسبت به مادر خود احساسات یکسان دارند. ولی بزودی دختران می کوشند که خود را با مادر همسان سازند ولی سعی پسران بیشتر مصروف بر آن است که شبیه پدر باشند. از طرف دیگر، وضع زندگی ما طوری است که پدر بیشتر از مادر مجبور است محیط خانوادگی را ترک کند و بیرون از خانه وقت بگذراند بنابراین، پسر کمتر فرصت دارد که با پدر یعنی سرمشق خود تماس داشته باشد در حالی که فرصت به مجالست با مادر برای دختر بیشتر دست می دهد. و همین نزدیکی دختر به مادر سبب می شود که او زودتر و بهتر از پدر سخن گوئی را بیاموزد. و نیز چون از نظر کیفیت بین صدای پسر خردسال با یک مرد بالغ بیشتر از صدای دختر خردسال با زن بالغ اختلاف است او کمتر از دختر در آموزش سخن گویی احساس رضایت می کند چون تقلید او از سرمشقش به اندازه دختر موفقیت آمیز نیست.

5. روابط خانوادگی

با بررسی کودکانی که در پرورشگاه ها رشد می کنند آشکار می شود که روابط خانوادگی در رشد و تکامل مهارت گویایی تا چه حد حائز اهمیت است. کودکان پرورشگاه پیش از زبان باز کردن بیشتر از سایر کودکان گریه می کنند ولی در مقابل کمتر صداهایی که شبیه به ادای لغات است تولید می کنند. فقدان رابطه نزدیک با مادر و یا شخص جانشین وی موجب عقب افتادگی از نظر کلی و بخصوص در امر رشد و تکامل گویایی اینگونه کودکان است. آنها دیر زبان باز می کنند و در سراسر زندگی در امر رشد و تکامل زبان از دیگران عقب ترند.
نه تنها مقدار وقتی که کودک در کنار مادر خود می گذراند در رشد گویایی او اهمیت دارد بلکه نوع رابطه ای که بین کودک و مادرش وجود دارد بسیار مهم می باشد. همان طوری که رابطه ی صحیح کودک و مادر به رشد و تکامل گویایی کمک می کند رابطه و رفتار غلط مادری که کودکش را پیوسته بوس می کند و در ناز و نعمت می پروراند نه تنها سبب عقب ماندگی در رشد و تکامل گویایی وی می شود بلکه به نقص سخن گویی از جمله لکنت زبان منجر می شود. این روابط نامطلوب حتی هنگامی که کودک پا به دبستان می گذارد و افق اجتماعیش وسیع تر می شود دست از کودک برنمی دارد و سخن گوئی او را تحت تأثیر قرار می دهد.
تعداد اعضای خانواده نیز در رشد و تکامل گویایی کودک مؤثر است. در اوان کودکی وجود خواهران و برادران بزرگتر رابطه ای با مقدار صداهایی که کودک ایجاد می کند ندارد. ولی چون کودک بزرگتر شد اهمیت این موضوع ظاهر می شود. کودک منحصر به فرد بیشتر از سایر کودکان فرصت دارد که مورد توجه مادر قرار بگیرد. بعلاوه، کودکان منحصر به فرد به رقابت با خواهران و برادران، که گاهگاه موجب نقص در سخن گویی از جمله لکنت زبان می شود، نیازمند نیستند.
دوقلوها و سه قلوها نیز از خواهران، و برادران معمولی در سخن گویی عقب ترند. این وضع بخصوص در سالهای نخست زندگی یعنی وقتی که کودکان اوقات خود را بیشتر در خانه می گذرانند و رابطه آنها تقریباً با یکدیگر است بخوبی دیده می شود. آنها دیرتر زبان باز می کنند و تعداد لغاتشان کمتر و جملاتشان کوتاهتر و ناقص تر است. از دو تا پنج سالگی این عقب افتادگی شدت می یابد ولی هنگامی که به شش سالگی برسند تقریباً از میان رفته است.
توضیحی که برای عقب افتادگی این نوع کودکان می توان داد این است که آنان «زبان سری» مخصوص به خود دارند و به جای تقلید از بزرگسالان در سخن گویی همان زبان سری خود را بکار می برند. علاوه بر این چون می توانند با بکار بردن زبان سری خود و استفاده از اشارات و تغییر حالات چهره مقاصد خود را به یکدیگر بفهمانند تا حدی از تفهیم و تفهم با سایرین مستغنی هستند.

6.دو زبانی بودن

چون تصور می رود که کودک پیش از رسیدن به پنج سالگی بهتر می تواند زبانهای بیگانه را مانند اهل زبان فرا گیرد از این رو، بعضی از پدران و مادران می کوشند که به فرزندان خود در حین فرا گرفتن زبان مادری یکی از زبانهای بیگانه را نیز بیاموزند. این عمل موجب عقب افتادن کودک در آغاز به تکلم می شود چه کودک می خواهد چیزی را به زبان مادری به شخص بگوید و همان چیز را به یکی از زبانهای بیگانه به فرد دیگری بیان دارد. فکر او نیز در هم و مختل می شود. دو نوع دستور زبان که معمولاً با یکدیگر ناسازگارند ضرورت دارد. با توجه به اینکه موفقیت در این کار حتی برای دانش آموزان دبیرستان دشوار است می توان پی برد که کودک خردسال از آموختن دو زبان در یک زمان با چه وظیفه ی دشواری روبرو است. او معمولاً دو زبان را با یکدیگر مخلوط می کند و تا مدتها نمی تواند آنها را از یکدیگر جدا کند.
مطالعاتی که درباره ی نتایج دو زبانی بودن در دوران خردسالی بعمل آمده اند نمایان ساخته اند اگرچه در آغاز دو زبانی بودن کاملاً هویدا نیست ولی با گذشت زمان پیوسته آشکارتر می شود. هنگام ورود به مدرسه رشد و تکامل گویایی کودک آنچنان عقب مانده است که او در درک درسهای مدرسه با مشکل مواجه می شود و چون چنین کودکی برای ورود به مدرسه آماده نیست سازگاری او با عوامل محیط مدرسه نسبت به کودکان یک زبانی به مراتب دشوارتر خواهد بود. ناتوانی در بیان مطالب به طور رضایت بخش موجب می شود که کودک بیشتر از حد معمول احساس نگرانی کند. در نتیجه، کودک دو زبانه از آغاز در سازگاری تحصیلی خود با موانعی سخت روبرو می شود و به زحمت می تواند در تحصیل موفق شود.
اثر دو زبانی بودن کودک در سازگاری عاطفی و اجتماعی او بیشتر از موفقیت تحصیلی است. زیرا کودک دو زبانه وقتی می خواهد مطلبی را بیان کند متوجه می شود که دوستانش او را مسخره می کنند، خشمگین می شوند و یا خسته و ملول می شوند. در نتیجه، از صحبت با دیگران خودداری می کند و یک کودک ساکت می شود و این وضع طبعاً در رشد شخصیت او اثرهای نامطلوب به جای می گذارد.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.