در بیمارستانهای جهان اسلام، انواع شربتها، جبها.، معجونها، و تریاقها مورد استعمال و حاجت مدام می بود و تعلیم ادویه ی مرکبه و نیز شناخت مفردات طبی اهمیت تمام داشت. ازین رو، چنانکه فی المثل از صیدنه بیرونی و موجز ابن تلمیذ و بعضی مأخذ دیگر بر می آید در بیمارستانها وجود کسانی بعنوان صیدلانی رسم بود. در ادویه ی مرکبه کتاب جالینوس راحنین بن اسحق به سریانی نقل کرده بود و حبیش از سریانی به عربی. اینگونه کتب را مسلمین اقراباذین می خواندند - از ریشه لفظ یونانی Craphidion به معنی رساله ی مختصر، و تعداد زیادی از آنها تداول داشت - از اصل سریانی یا یونانی. از آنجمله بود اقراباذین سابوربن سهل، اقراباذین رازی و اقراباذین ابن تلمیذ. یک اقراباذین دیگر از آن طبیبی بنام ماسویه المارندی را طبیبی یهودی به لاتینی ترجمه کرده بود که قرنها مرجع اطباء اروپایی شد و گویند همان ترجمه اساس و مبنای فارما کوپه ی بعد اروپائیها واقع گشت. (1) بدینگونه، در ادویه ی مرکبه نیز، مثل طب، مسلمین امکان آن را یافتند که بر معلومات سابقین مبلغی بیفزایند. بعلاوه، تنوع اقلیم و وسعت قلمرو اسلام که از حد چین
تا اندلس ادامه داشت مسلمین را بیش از یونانیها با انواع ادویه ی مفرده آشنا کرد. درست است که فارما کولوژی اسلامی عنصر اولش یونانی است اما عنصر ایرانی هم در آن قابل ملاحظه است. نام بعضی از این ادویه حاکی است از تأثیر مکتب طبی جندیشاپور. بعدها، در طی قرون، صدها نام ادویه ی مفرده که بر این یونانیها مجهول بود در فارما کولوژی اسلامی وارد شد. ابن بیطار مالقی که برای تحقیق در انواع نباتات طبی در اندلس، شمال افریقا، مصر، سوریه، و آسیای صغیر مسافرتها کرد 1400 نوع از ادویه ی مفرده را در کتاب الجامع فی الادویة المفرده ی خویش بر می شمرد که شاید بیش از دویست قسم آن تازگی دارد و مخصوص است به مسلمین. کتاب النبات ابوحنیفه دینوری هم که از دیوسقوریدس ماخوذست خالی از نکته های کاملاً تازه نیست.
مطالعه دیوسقوریدس مسلمین را با طبیعت و با تحقیق علمی در نباتات آشنا ساخت. ابن بیطار طی اسفار متعدد تحقیقات بسیار در باب نباتات مختلف انجام داد. ابن ابی اصیبعه نقل می کند که بهمراه استاد خویش ابن السوری در تمام نواحی اطراف دمشق مسافرت کرد و بسیاری گیاههای تازه را بازشناخت. می گوید که درین گردشها آثار دیوسقوریدس، جالینوس، غافقی و سایر علما را همراه داشتیم. ابن السوری اول اسامی یونانی نباتات را بدانگونه که در دیوسقوریدس مذکور بود یاد می کرد سپس آنچه را مؤلف مزبور درباره ی نباتات، صفات ظاهری و خواص آنها گفته بود بیان می کرد. همین کار را درباره ی جالینوس و نویسندگان متأخر نیز می کرد و اغلاط و تناقضات آنها را خاطر نشان می نمود، این مورد که ابن ابی اصیبعه نقل می کند یک نمونه بود از گردشهای علمی که نبات شناسان اسلامی انجام می دادند و گهگاه نیز همراه با کسانی بودند که نباتات را نقاشی می کردند. مسلمین اسپانیا مخصوصاً به این رشته خیلی اظهار علاقه کردند. غافقی که در قرن دوازدهم میلادی کتاب خود را در باب ادویه ی مفرده نوشت در اندلس و افریقا مدتهای دراز به جستجو و تحقیق در نباتات پرداخت. مخصوصاً در شمال افریقا نباتات تازه ای کشف کرد که آنها را بهمان اسامی بومیشان خواند. مفردات ابن بیطار از حیث جامعیت و دقت چنان بوده که از عهد دیوسقوریدس تا دوره ی رنسانس اروپا شاید هیچ کتابی که با آن قابل مقایسه باشد بوجود نیامد. بدینگونه، در اسپانیا مطالعات مسلمین راجع به نباتات نه فقط در کتاب بلکه مخصوصاً در طبیعت انجام می شد و نه تنها برای علم طب بلکه نیز برای علم فلاحت و حتی صنعت. در واقع اینجا بود که برای اولین بار مسأله ی مجموعه نباتات محلی (Flore Locale) مطرح شد و گردشهای تحقیقی به قصد نبات شناسی. (2)
این تحقیقات، در رشته ی فلاحت هم تأثیر خود را بخشید. در علم فلاحت اگر فلاحة النبطیه ی ابن وحشیه چندان اهمیتی ندارد کتاب الفلاحه ابن عوام رساله یی است جامع، مفصل، عملی، و دارای ارزش عالی فنی. وی که در قرن ششم هجری در اشبیلیه ی اندلس می زیست ذوق خاصی به مسائل کشاورزی داشت و غالباً از تجاربی که شخصاً در کشت و پرورش نباتات انجام داده بود و از نتایج مطلوبی که در این باب بدست آورده بود سخن می گوید. ابن عوام از انواع خاک، انواع کود، انواع پیوند، اقسام مختلف آب، طرز غرس کردن اشجار، قطع و نقل کردن آنها، طرز غرس کردن اشجار، قطع و نقل کردن آنها، طرز آبیاری و مسائل متعدد دیگر صحبت می کند و همچنین در باب کنسرو ساختن میوه ها و تربیت دامها. در این رساله ابن عوام بعضی ملاحظات تجربی دارد که با توجه به امکانات عصر او جالب است و شاید عجیب. از جمله به جریان شیره ی نباتی در اندام گیاه اشاره می کند و تفاوت بین گیاهان نر و ماده را باز می نماید. همچنین تصوری از لقاح مصنوعی نباتات و وجود علاقه (Sympathie) یا عدم علاقه Antipathie بین آنها دارد. گذشته از علم فلاحت که مسلمین را باید از پیشروان آن نام برد، تأثیر فلاحت - و تجارت - مسلمین در آشنا کردن اروپا با بعضی انواع اشجار و نباتات نیز قابل ذکر است. (3) نام بعضی از این میوه ها و اشجار در السنه ی اروپائی هنوز از اصل شرقی آنها حاکی است. لاله که اولین بار در سال 1590 میلادی از قسطنطنیه به اروپا رفت نام ترکی خود تولپان (Tulpan) را به شکل تولیپ (Tulipe) حفظ کرد. هلو با نام (Peche) و (Pfersisch) نام قدیم ایرانی خود را دارد (Pesica؛ پرسیکا) چنانکه قهوه نیز بوسیله ی عثمانیها به اروپا برده شد و شکل مشروب متداول آن هم اختراعش منسوب است به ابوالحسن شاذلی که گویا آن را به عنوان نسخه ی شب زنده داری برای مریدان عرضه کرده باشد.
اینجا باید خاطر نشان ساخت که ضمن بررسی در نباتات و احوال طبیعت مسلمین تئوریهای جهانشناسی جالب و بدیع ابداع کردند. در احوال حیوانات و نباتات با آنکه آثار آنها از قبیل کتب اصمعی، جاحظ، و دمیری بیشتر جنبه ی لغوی و ادبی داشت باز از لحاظ علمی نیز قابل توجه بود. بعلاوه مسلمین در علم فلاحت نیز تحقیقات تازه کرده اند. درست است که الفلاحة النبطیه ی ابن وحشیه برخلاف ادعا از مآخذ بابلی و کلدانی نیست لیکن بهرحال پاره یی فواید علمی که در آن هست جالب است. در کتاب الفلاحه ی ابن عوام اشبیلی هم از انواع گیاهها و میوه ها سخن رفته است هم از اقسام کودها، پیوندها، حتی امراض نباتات. در آنچه تاریخ طبیعی خوانده می شود کارهای جاحظ، دمیری، و قزوینی یادآور آثار ارسطو و پلینی رومی است. بیرونی و ابن سینا هم به این مباحث علاقه بسیار نشان داده اند و دقت و تجربه آنها در کتب شفا، آثار الباقیه، ماللهند، الجماهر، و امثال آنها پیداست. در رسائل اخوان الصفا اقوالی در باب مراتب وجود هست که بعضی محققان آنها را با نظریه ی تطور قابل انطباق یافته اند. مسأله ی تأثیر محیط در پیدایش موجود زنده، و ضرورت انطباق موجود با محیط، و همچنین این امر که در ترتیب پیدایش کائنات زمین جماد بر نبات و نبات بر حیوان مقدم و سابق بوده است در رسائل اخوان الصفا مجال بیان یافته است (4) هم مسعودی، مورخ و رحاله ی معروف، و هم بیرونی و ابن سینا این نکته را هر یک بوجهی یاد کرده اند که امکان دارد بسی جاها که امروز دریاست وقتی خشک بوده است و بسی جاها که خشکی است دریا بوده. بیرونی یادآوری می کند که بعضی صحاری امروز - مثل جلگه عربستان و سند - در قدیم در قعر دریا واقع بوده است. توجه به تأثیر عوامل طبیعت در احوال زمین نزد ابن سینا هم هست و حکایت شیرینی که قزوینی در آثار البلاد از قول خضر نقل می کند شاهدیست بر این توجه. این حکایت را رو کرت شاعر آلمانی به نظم لطیف پرداخته است و از تأمل در آن، حوادث و انقلابات عالم و دگرگونیهای طبیعت پیداست. توجه به سنگواره های باقی مانده از موجودات دریائی (= فسیل) نزد اخوان الصفا و بیرونی قابل توجه است و بدینگونه مسلمین قرنها قبل از رنسانس اروپا به این مسأله برخورده اند (5) بدون شک اگر آثار بیرونی هم - مثل آثار ابن سینا و رازی - در قرون وسطی به اروپا رسیده بود اروپا خیلی زودتر به معرفت تجربی و اندازه گیری در مسائل راجع به طبیعت رهبری می شد.
پینوشت ها:
1. Lewin, B., EI (2), Vol. I / 355
2. برای تفضیل بیشتر در باب احوال و آثار ابن ابی اصیبعه و ابن بیطار، و همچنین درباره ی بررسی های مسلمین در باب فلاحت رجوع شود به مقالات مصطفی الشهابی، J. Vernet، در مأخذ مذکور در شماره ی 47، ج 2 / 22 - 920 و ج 3 / 16 - 715 و 60 - 759.
3. برای تفضیل بیشتر در باب احوال و آثار ابن ابی اصبیعه و ابن بیطار، و همچنین درباره ی بررسی های مسلمین در باب فلاحت رجوع شود به مقالات مصطفی الشهابی، J. Vernet، در مأخذ مذکور در شماره ی 47، ج 2 / 22 - 920 و ج 3 / 16 - 715 و 60 - 759.
4. سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره ی طبیعت / 153 - 98.
5. کسنوفانس (Xenophanes) حکیم یونانی هم فسیل را نشانه یی می دانسته است از اینکه زمین مکرر زیر آب دریا فرو رفته و بیرون آمده است. رجوع شود به: Sarton, Introduction, I / 73 .
/م