مترجم: مسعود رجب نیا
اگر بکوشیم تا از جای بسیار بلندی بر پهنه ی خاور میانه چشم اندازی داشته باشیم، با توجه به وضع اجتماعی در 1700- 500 پ م، سراسر سرزمین های گوناگون، از مصر گرفته تا نجد ایران و از آناطولی گرفته تا خلیج فارسی را زیر چشم گیریم، نتیجه می گیریم که می توان آن را در بر آوردن و پهناور ساختن ساختمان ها و شهرها خلاصه کرد. شهرها در ناحیه هایی پی ریزی شدند که در آغاز این دوران فقط جایگاه قبایل یا جامعه های روستایی بود؛ اصول انسجام و سازمان دهی اجتماعی که تنها در بین النهرین فرمانروا بود، بر بخش های پیرامون هم سایه افکند تا سراسر خاورمیانه را در بر گرفت. کوتاه سخن آن که، «جامعه ی بزرگ» عصر حمورابی بر عوامل نامساعد نهب و غارت نیمه متمدنان چیره شده و باز جان گرفت و سخت بالید و با درخشش بیش از پیش شاخه گسترد و سراسر شرق باستان را فرا گرفت.
دهکده های روستایی هم چنان در حالت دوران نوسنگی ماندند، جایگاه اکثریت مردم خاورمیانه بودند. در کوهستان مردم روستایی آزادی بیشتری داشتند و از دگرگونی های سیاسی و فرهنگی دشت ها بر کنار بودند. شیوه ی زندگی قبیله ای در حواشی بیابان ها هم چنان ماند که در هزاره ی سوم پ م بود. این دو سر چشمه ی مردم نیمه متمدن، روح پر غرور و بدوی برابری و مساوات خود را نگاه داشتند که با روحیه ی سرکوب شده ی روستاییان دشت های متمدن- که با اندیشه ی برتری اجتماعی بیگانه شده بودند- تفاوتی شگرف داشت. زیرا اینان از دیر باز و از سالیان دراز پیش از 1700 پ م، به فشار سران و دادن سهم ارباب از حاصل کوشش خویش خوگرفته و آن را مسلم گرفته بودند. پس، تاخت و تازهای چند قرن اخیر در این روابط هیچ دگرگونی پدیدار نساخت، گو این که گرایش های زبانی و فرهنگی گروه اربابان بر فراز نشیب های لشکر کشی ها و وقایع سیاسی دگرگون می شد.
پیدایش آهن و تاخت و تازهای دوباره ی نیمه متمدنان در سده های دوازدهم و یازدهم پ م، بر زندگی روستاییان خاورمیانه اثری ژرف تر گذاشت. این بار غارتگران نیمه متمدند، نه هم چون اشراف پیروزمند سوار بر گردونه و آزمند دستیابی بر کشاورزان وابسته، بلکه مانند گروه های انبوهی از مردم قبایل با جنگ افزار آهنین و آماده برای نگهداری هرچه بهتر شیوه ی زندگی مقرون به برابری نیاکان خویش در آمدند. تأثیر این حال آن بود که در بخش هایی از سرزمین خاورمیانه، آبادی های روستایی مستقلی پدیدار شد که سر سپردگی مبهم و ناآشکار قبیله ای یا انفرادی نسبت به سرکردگان و داوران خویش داشتند.نمی توان در عصر آهن با قاطعیت میزان مهاجرت های روستاییان آزاد را به خاورمیانه تعیین کرد. در بابل و مصر، وابستگی دیرین بر روحانیان و پادشاهان و دربار و مالکان بزرگ گویا بی دگرگونی مهمی بر جای ماند. در جامعه های عقب افتاده ای مانند اسرائیل حتی ادعاهایی نظیر خراج، بیگاری و خدمات نظامی در حدود 1000 پ م از سوی سران سپاهی محلی اوج گرفت و آزادی فردی روستاییان رو به تباهی رفت. عوامل سیاسی و نظامی را یک فرآیند اقتصادی پر فراز و نشیب طبقاتی در آن جا که پول قدرت یافته بود، پشتیبانی می کرد.(1) از این رو که پول و خوی داد و ستد موجب می شد که بهره ی پول رواج گیرد و بهره گیری از پول هم با سرعت مایه ی تباهی و براندازی جامعه های کشاورزی آزاد می شد. در سال های بدی محصول، کشاورزان به وام های گزاف دچار می شدند و کشتزارهای خود را نخست بر باد می دادند و سپس خود به بندگی کسانی می افتادند که به گونه ای به مقداری پول یا تخم غلات دست یافته بودند. باید مخالفت کتاب مقدس را با رباخواری و دشمنی انبیاء بنی اسرائیل را با توانگران، زاده ی این سابقه دانست. (2)
تا هنگامی که امپراتوری آشور بر بیشتر خاورمیانه دست یافته بود، وجود املاک پهناور و روستاییان وابسته بار دیگر رایج شد. اما قوانین آشور برای حمایت از روستاییان وابسته، بعضی امتیازات داشت (از جمله محاسبه ی بهره ی وام مربوط به محصول از زمانی آغاز می شد که از هنگام باز پس دادن وام گذشته باشد) و حتی بندگان در قبال قانون دارای حقوقی و نیز متعهد به خدمت سربازی برای حکومت بودند.(3) شاید بعضی از آثار ضعیف عصر وجود آزادی بیشتر و برابری بیشتر در این مطالب قانونی منعکس بوده است. ولی کلاً جامعه های روستایی خاورمیانه چنین می نماید که بار دیگر در اوضاع نیمه ی آزاد هزاره ی دوم پ م فرو رفته باشند.
با این همه، روستاییان امپراتوری آشور و شاهنشاهی پارس همچنان از امتیاز تیغه های فلزی خیش و داس همچون میراث تهاجمات عصر آهن برخوردار ماندند و نیز با بازگشت به اوضاع وابستگی گذشته، باز هم از سهم متعادلی از اقتصادی بازار «جامعه ی بزرگ» خاورمیانه بهره مند می شدند. پس، بازگشت به اوضاع هزاره ی دوم به طور کامل اجرا نشد؛ زیرا حتی پس از آن که ملاکان و خراج گیران و رباخواران سهمیه های خود را برداشت می کردند، دست کم بعضی از روستاییان اضافه محصولی داشتند که به بازار عرضه کنند. این امر به نوبه ی خود آنان را توانا می ساخت که ابزار و دیگر کالاهای دکان های پیشه وران را بخرند. این حقیقت که ابزارهای فلزی برداشت کار کشاورزی را افزون و آن را آسان تر ساخت، در آمد روستایی را هم تعدیل کرد. در برابر، چون ذوب کردن و شکل دادن ابزارهای فلزی متضمن ابزار و اسباب خاص و مهارت های ویژه ای ورای توان کشاورزان عادی بود، ناچار روستایی می بایست قدرت خریدی اضافی برای فراهم ساختن این ابزار تدارک ببیند.
دانستن میزان داد و ستد محلی میان روستایی و پیشه ور گویا ناممکن باشد. بی گمان، این داد و ستد بستگی داشت به زمان و مکان. کلاً هر چه محصول روستایی بیشتر نصیب عوامل نامطلوب اقتصادی مانند اجاره و خراج و بهره ی پول می شد، کمتر چیزی بهره ی بازارِ ده می گشت. اما، هر چه بر وسعت زندگی شهری در هزاره ی اول پ م می افزود، چنین می نماید که کمابیش مردم بومی روستایی هم بر میزان اندکی از درآمد اضافی دست می یافتند تا آن را در بازارهای شهر به پیشه وران آن جا بدهند. بدون چنین گردش محلی کالاها میان شهر و روستا، بی افزایش پیوسته ی تخصص پیشه ها در میان پیشه وران شهری و روستایی، چه بسا شهرها تنها جنبه ی کانون های دیوانی و حکومتی و دینی هزاره ی دوم پ م خود را حفظ می کردند. این که بر وسعت و شمار کانون های شهری افزوده می شد، دلیل است بر این که پیشه وران نه تنها مشتریانی در میان اشراف ملاک پیدا کرده بودند، بلکه در میان جامعه های بزرگ تر روستایی و مردم تنگدست شهری هم مشتری داشتند.
در ارزیابی اهمیت چنین تخصص هایی نباید به گزاف رفت. کلاً زندگی روستایی خاورمیانه در محیط تنگ و بسته ی جامعه ی روستایی می گذشت که در آنجا روابط بازاری چندانی نبود و در آن جا شهریان پیوسته بیگانه به شمار می آمدند و با آن که روستاییان احتمالاً از راز سودمندی فلزکاری و سفالگری آگاه بودند، کمتر ممکن بود یه ایشان اعتماد کنند. با این همه در واقع، جامعه ای روستایی که بنیاد آنها به پیش از پیدایش نخستین جامعه های تمدنی یعنی تقریباً به هزار سال پیش از این ماجرا بازمی گشت، اینک در درون یا پیرامون «جامعه ی بزرگ» که در اطراف شهرهای بزرگ متمدن بر پا بود، جایی استوار یافته بودند. کشاورزان دیگر خود بسنده و بی نیاز مانند هزاره ی چهارم پ م و نیز تنها وابسته به سران جامعه نبودند که فرهنگ جامعه ی اربابان خود را ناآگاهانه با بهای محرومیت خویش و بیگاری در بیشتر مدت هزاره ی سوم و در سراسر هزاره ی دوم پ م پشتیبانی و نگهداری می کردند. در عوض، روستاییان خود شروع کردند به این که آهسته ولی در گروه های بسیار به درون «جامعه ی بزرگ» در آیند و بخشی از محصول اضافی خود را با ابزارهای آهنین و کالاهای دیگر ضروری برای شیوه ی بهبود یافته ی کشاورزی و خویش داد و ستد کنند. اثر این کار آن بود که ناتوان ترین طبقه ی جامعه تا حدودی از نظر مالی قوت می گرفت و این نبود مگر از برکت دگرگونی های پدیدار شده در جامعه ی شهری و روستایی و بسیاری تخصص و پیشه ها.
این شیوه ی داد و ستد محلی موجب شد که در خاورمیانه پایه ی اقتصادی جدیدی پدیدار شود. حتی به هنگامی که اوضاع سیاسی یا نظامی موجب قطع راه های بازرگانی می شد و بخش های محلی را ناچار متکی به منابع خویش می ساخت، باز هم ساختار اجتماعی و اقتصادی تقسیم کار میان شهر و روستا و میان پیشه وران و روستاییان در جریان بود. تحت این اوضاع بود که زندگی شهری هرگز تباه نشد و با زندگی شهری هم قدرت تمدن فرهنگ برتر ادامه یافت، گو این که بهترین نعمات و خوشی های زندگی شهری عاید چند تنی افراد بر جسته که از ثروت و فراغت بیشتری بهره مند بودند، می شد و پیشه وران هرگز از آنها برخوردار نبودند. شیوه های بروز فرهنگ البته فراز و نشیب داشت و اصالت و زیبایی مصنوعات خاورمیانه در قرون مختلف بسیار متفاوت بود. ولی تخصص اقتصادی میان شهر و روستا قالب اجتماعی مداومی فراهم ساخته بود که اگر چه یک چندی هم زندگی دچار وقفه ی موقت می شد، باز هم روابط فوری و نرم و آهسته ادامه می یافت. با همه ی فراز و نشیب ها و حوادث، خاورمیانه هرگز پایه ی اساسی تمدن را از دست نداد.
کامیابی هایی که در سرزمین های حاصلخیز خاورمیانه در زمینه های اجتماعی- اقتصادی به دست آمده بود، پایه ای شد برای پشتیبانی از پیشه وران متخصص که تاریخ بشر را به پیش می راندند. در هزاره ی سوم پ م تمدن تنها به زمین های دیم منحصر نشد. در هزاره ی دوم، تمدن از دشت های پیرامون رودهای سیلابی تجاوز کرد. ولی، در آن جا که آبیاری میسر نبود، کشاورزی امری بود آسیب پذیر و ضعیف که بیشتر متکی می شد و بر ثروت گروهی اندک از فرمانروایان و مالکان یا بازرگانان. در مقابل این امر در هزاره ی اول پ م، تباهی گروهی از مالکان با فرهنگ یا متوقف شدن شیوه ی خاصی از بازرگانی درراه های دراز هیچ یک قادر به براندازی زندگی شهری نبود و با گسترش زندگی شهری، تخصص اقتصادی و طبقات اجتماعی گوناگون که برای حفظ تمدن ضروری بودند، تداوم یافت. دیگر تمدن در خاورمیانه که نخست مناسب اراضی دیم بود، امری مسری و پایدار شده بود.***
اقتصاد وابسته به بازار که بر روستاهای خاورمیانه ی باستان سایه گسترده، در سطح های مختلف عمل کرد. در سطح پایین، داد و ستد میان پیشه وران ساده و روستاییان جریان داشت. در سطح دوم، پیشه وران بودند و یا بازرگانان شهرهای مختلف که به نوبت خویش در خدمت مالکان و کاهنان و برجستگان دیگر بودند و و بدیشان مصنوعات محلی و وارداتی تجملی و ظریف عرضه می کردند. در سطح بالا، معدودی کانون بازرگانی و تولیدی شهرهای عمده بودند که شبکه ی روابط تجاری آن ها بر سراسر جهان متمدن و پیرامون آن گسترده شده بود.
در مرکز این شبکه شهرهای بین النهرین قرار داشتند که با شاهراه هایی کاروان رو به بندرها پیوند می یافتند. این جاده ها را حکومت های آشور و پارس غالباً مرمت می کردند و بهبود می بخشیدند. بابل بزرگ ترین شهر عمده ی این بخش بود؛ ولی بسیاری شهرهای عمده ی باستانی دیگری در بین النهرین رونق خویش را تا هزاره ی اول پ م حفظ کردند. در زمان فرمانروایی کاسیان و آشوریان، بعضی از این شهرها فرمان سلطنتی داشتند که بدان ها حقوق بسیاری در زمینه ی خودمختاری و نیز حقوق های گوناگون دیگری می داد که تا نواحی بیرون باروهای آن ها را هم شامل می شد. برای مثال، شهروندان این شهرها همگی از خدمت در سپاه آشور معاف بودند و امور شهر همچنان در دست دیوانیان و کاهنان محلی بود و مأموران پادشاه در آنها چندان دخالت نمی کردند. این گونه دولت- شهرهای خراج گزار چه در حکومت آشور و چه بعدها در حکومت پارس، همواره از دستگاه دیوانی استانی این حکومت ها بر کنار ماندند.شهرهای عمده ی دیگری نیز با امتیازات مشابه اعطایی حکومت های امپراتوری در همه ی مراکز بین النهرین باستان پراکنده بودند. تا زمانی که حکومت آشوریان برپا بود، شهرهای عمده ی اشور و نینوا هم چنان مراکز بر جسته ی داد و ستد و صنعت ماندند. دمشق در سوره منزل عمده ای شد بر سر راه فنیقیه و بابل، و کرخمیش در نقطه ای شمالی تر در کنار فرات دارای همین پایگاه بود در بازرگانی آناطولی، در سوی جنوب شرقی، شوش، سال ها پیش از آن که به پایختتی امپراتوری پارس بر گزیده شود، اهمیت تجاری داشت. در صورتی که شهرهای دیگر ایران مانند اکباتان، پاسارگاد و تخت جمشید گویا کما بیش مراکز دیوانی بودند. شهرهای خشکیِ آناطولی هم همین حال را داشتند؛ جز آن که سارد، پایتخت لیدی شهر برجسته ی بازرگانی و صنعتی شمرده می شد و نیز شهری استوار و بارودار و درباری بود. در کنار سواحل آناطولی، شماری شهرهای تجاری پس از 900 پ م آغاز بالیدن کرد و با گذشت یک قرن و نیم دیگر، بازرگانی کنار اژه و درون سرزمین یونان هم پر رونق شد.
در کرانه های شرقی مدیترانه، شهرهای فینیقی در حدود 1000 پ م کانون های عمده ی بازرگانی و صنعتی شدند. صور و صیدون در پایه گذاری مهاجرنشینها در غرب مدیترانه پیشدستی کردند و با کشتیرانی نیرومندی توانستند همه ی ثروت کرانه های مدیترانه را به بندرگاه های خود بیاورند. فینیقیان تا بریتانیا راندند و به کرانه های افریقایی اقیانوس اطلس نیز رفتند.(4) کشتیبانان فینیقی به تقلید از دریانوردان مینوسی و میسنی روان شدند و نیمه متمدنان پشت جنگلهای پیرامون مدیترانه را با کارگاه های جامعه های متمدن مرتبط ساختند.
در مصر، نخستین شهرها با جامعه های گسترده تر از کاخ یا پرستشگاه، در زمان امپراتوری (1465- 1165 پ م) پدیدار شد.(5) ممفیس در انتهای دلتا و تب در مصر علیا بزرگترین این شهر ها بودند. ولی در هر دو، همچنان عناصر دینی و سلطنتی بر زندگی سوداگری و دنیوی چیره ماند. در دلتا شهرهای بازرگانی خالص تری پیدا شد که از همه برجسته تر نوکراتیس بود. شایان توجه است که این شهر با نام یونانی اش مشهور شده است، زیرا پایه گذاران آن و بیشتر ساکنان آن یونانی بودند. مانند همیشه مصریان بومی چندان گرایشی به بازرگانی خارجی نداشتند و چنین کارهایی را به بیگانگان باز می گذاشتند.
بی گمان، دریاهای جنوب که مصر و بین النهرین و هند را به هم پیوند می داد، همچنان گذرگاه کشتی های بازرگانی در هزاره ی دوم و اول پ م بود. پیروزی های آریاییان در هند شاید تا چند قرنی مایه ی وقفه های گه گاهی در بازرگانی دریایی میان آن شبه قاره با خاورمیانه می شد(6) ولی پس از دست اندازی پارسیان بر پاره ای از سند، داریوش دل بستگی یافت تا پیوندی دریایی را با این استان دور افتاده بگسترد. ولی، کامیابی های او در این زمینه گویا اندک بود. گو این که اطلاعات قطعی درباره ی تاریخ بازرگانی دریاها و خلیج های پیرامون عربستان در دست نیست.(7) بهره گیری از شتر امکان بازرگانی میان مصر و بین النهرین را از راه بیابان آسان ساخت و راه داد و ستد از کرنه های شبه جزیره ی عربستان را که در گذشته تا هزاره ی اول پ م رایج بود، بی رونق ساخت.(8)
بازرگانی مانند همیشه مایه ی جریان درهمی از نفوذهای فرهنگی شد و در نواحی متمدن خاورمیانه، تفاوت های فرهنگی را هموار و یکنواخت ساخت. در ماورای آن، در سرزمین های نیمه متمدن هند و یونان و سرزمین های عقب افتاده تر غرب مدیترانه، مردم را بر آن داشت تا از مظاهر تمدن خاورمیانه پیروی کنند و هر چه دلخواه خویوش یافتند بگیرند و آن را ملایم طبع جامعه ی خویش سازند و تمدنی مستقل پایه نهند جدا از تمدن کهن.
بدین گونه، قانون و شیوه ی دیوانی امپراتوری آشور و پارس، با کشتی ها و کاروان های بازرگانی شهری در آمیختند تا در سراسر خاورمیانه یک «جامعه ی بزرگ» همانند آن چه در زمان حمورابی در مرزهای تنگ تر بین النهرین پدیدار شده بود، برپا کنند. تنها یک بخش خرد از جمعیت کل دستی مستقیم در این «جامعه بزرگ» داشت، زیرا بازرگانیِ با دور دست و فعالیت در دستگاه حکومت مرگزی تنها در دست گروهی اندک بود. بنابراین، اقتصاد کلان شهرها و ساختار سیاسی امپراتوری تا حدودی در برابر شیوه ی ثابت و استوارتر مبادله ی کالا در میان روستاییان و پیشه وران بومی که متضمن یک گسترش شهری متعادل در برابر نابسامانی های سیاسی و اقتصادی بود، گزند ناپذیر می نمود.پینوشتها:
1. سکه زنی به شیوه و تصور اروپایی نخست در لیدی شاید در سده ی هفتم پ م آغاز شده باشد. ولی از زمان ها پیش از آن، در بابل و آشور قطعات فلزی ریخته گری با ارقام وزن استاندارد و گاه نشانه هایی از عیار آن ها رایج بوده است. در زمان حمورابی، ارزش «شِکِلهای» سیمین استاندارد عمومی شناخته شده بود، با آن که در استاندارد کهن مقدار معینی از جو نیز رایج بود. در زمان قدرت آشور، فلز استانداردی با وزنی خاص رایج شد. مس و نیز سیم را برای سکه های خرد به شکلی می ریختند و بدینگونه داد و ستد محلی اندک مقدار را بسیار آسان می ساخت. تفاوت چندانی در میان آشور و یونان و پاریس و لیدی در زمینه ی سکه وجود ندارد؛ جز این که سکه های لیدی استوانه ای بود و نیز این که در آشور، حکومت سکه زنی را انحصار خود نساخته بود. نک:
A. T. Olmstead, History of Assyria, pp. 536-538.
2. برای مثال، عاموس، باب 2، ایه های 6-8 و 4؛ و باب 8 آیه های 4-6.
3. A. T. Olmstead, History of Assyria, pp. 510-524; Cambridge Ancient History, III, 98- 99.
4. چه بسا یک کشتی فنیقی افریقا را در حدود 600 پ م دور زده باشد. نک: Herodotus, IV, 42 پارچه ی رنگ شده با رنگ سرخ فنیقی یکی از اقلام صادرات فنقیان بود. گذشته از این، محصولات تجملی دیگری مانند شراب و اشیای مفرغی و شیشه ای نیز صادر می شد. از کرانه های مدیترانه و اژه بیشتر عبارت بود از مواد خام و برده . نک:
G. Contenau, La Civilization Phenicienne (Paris: Payot, 1926), pp. 298- 308
5. J. A. Wilson, Burden of Egypt, pp. 204-205.
6. اندک اشاراتی در ریگ ودا نمودار وجود کشتی های دریانورد و بازرگانی با سرزمین های دور دست است ولی مقدار آن گویا ناچیز بوده و چندان اهمیتی نداشته است. نک:
R. C. Majumdar (ed.) the history and Culture of Indian People: the Vedic Age (London: Allen & Unwin, Ltd., 1951), pp. 396 – 397.
نباید از یاد برد که هند و جنوب غربی اقیانوس آرام در دوران «گران سنگی» در هزاره ی اول پ م، گستردگی فرهنگی و تمدنی پهناوری یافتند که در آن هند و آسیای جنوب شرقی و بعضی جزایر جنوب غربی اقیانوس آرام، به سوی شمال تا ژاپن قرار داشتند.
7. یک ناخدای یونانی به نام اسکیلاکس به فرمان داریوش اول برای اکتشاف رود سند و راه های دریایی میان آن و دیگر سرزمین های ایرانی گسیل شد؛ داریوش می پنداشت که ارزش دارد آب راهه ای میان نیل و دریای سرخ کنده شود تا کشتی ها از مدیترانه به دریاهای جنوبی آمد و رفت کنند. آشکار نیست که مقدار کالاهای حمل شده از این راه چه میزان بوده است. زیرا این آبراهه به زودی پر شد و با آن که خبر از وجود شهرهایی در هند در دست است، این ها شاید شهرهای حکومتی یا مذهبی بوده باشند تا بازرگانی و صنعتی. نک:
A. T. Olmstead, History of the Persian Empire pp. 144- 149
8. رواج بهره گیری از شتر همچون وسیله ای عمومی اندکی پس از 1000 پ م مایه ی گسترش شگرف صحنه ی عملیات بیابان گردان شد و دستیابی ایشان را، چه برای بازرگانی و چه برای عملیات جنگی، در گله های کم شماری رام ساخته باشند. اما، در حدود هزار سالی گذشت تا آن که این چهار پای گریزپا آنقدر رام و فراوان شود که در جامعه های آدمیان اهمیت یابد. نک:
Joseph P. Free, (Abrahm's Camels,) Journal of Near Eastern Studies, III (1944), 184- 93; Reinhard Walz, (Zum Problem des Zetischrift der Domestication der alt welt lichen Camel den,) in Zeitpunkts der deutschen Morgan land ischen Gesell schaft, CI (1951), pp. 29-51; Reinhardt Walz, (Neue Untersu chungen zum Domestication problem der alt welt lichen Camel den,) loc. Cit. CIV (1954), PP. 47-50.
/م