نقش وجایگاه انگلیس در جزایرخلیج فارس (مطالعه موردی جزیره قشم)

آغاز تحولات جدی خلیج فارس و بنادر و جزایر آن را باید از دوره ی صفویه دانست زیرا هم زمان با این دوره بود که اروپاییان به طور جدی وارد مناسبات سیاسی و اقتصادی این منطقه شدند و به تبع آن رقابت های قدرتهای استعمارگر
شنبه، 12 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش وجایگاه انگلیس در جزایرخلیج فارس (مطالعه موردی جزیره قشم)
نقش وجایگاه انگلیس در جزایرخلیج فارس (مطالعه موردی جزیره قشم)

 

نویسندگان: علی جعفری (1) دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان
محمد دامن خشک (2) کارشناسی‌ارشد تاریخ دانشگاه اصفهان
منبع :راسخون


 

چکیده

آغاز تحولات جدی خلیج فارس و بنادر و جزایر آن را باید از دوره ی صفویه دانست زیرا هم زمان با این دوره بود که اروپاییان به طور جدی وارد مناسبات سیاسی و اقتصادی این منطقه شدند و به تبع آن رقابت های قدرتهای استعمارگر نیز در این منطقه آغاز گردید و بنادر، سواحل و جزایر خلیج فارس را نیز درگیر این تحولات کرد.پرتغالی ها اولین استعمارگرانی بودندکه در خلیج فارس مستقر شدند پس از اخراج آنها انگلیسی ها به خاطر منافع فراوانی که داشتند جای پای خود را در این منطقه استراتژیک مستحکم کردند .بعدها انگلیسی ها سرجان ملکم را به دربار فتحعلی شاه فرستادند، که موافقت وی را در استیلای نیروهای انگلیس بر جزیره ی قشم که یکی از جزایر مهم و استراتژیک خلیج فارس بودجلب نماید، اگرچه این توافق حاصل نگردید، اما انگلیسی ها جزیره ی مذکور را تا دوران پهلوی به اشغال خود درآوردند و در بندر باسعیدو یک پایگاه نظامی و انبار زغال تاسیس کردند، که این امر موجب بحران در روابط ایران و انگلیس گردید. بدین روی بررسی نقش و جایگاه انگلیس در جزیره قشم علی الخصوص باسعیدو که تاکنون چندان به آن پرداخته نشده است از اهمیت وی‍‍ژه ای برخوردار است.لذادر این مقاله روند تسلط انگلیسیها برجزیره قشم تا اخراجشان از این منطقه با روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و آرشیوی موردبررسی قرار می گیرد.
کلیدواژه : خلیج فارس، جزیره ی قشم، باسعیدو، ایران، انگلیس.پهلوی

مقدمه

خلیج فارس از زمان های بسیار دور به جهت دارا بودن شرایط و موقعیت جغرافیایی ویژه و قرار گرفتن بر مسیر های آبی و زمینی به لحاظ سیاسی،نظامی، اقتصادی اهمیت شایان توجه داشته و در همه دوره های تاریخی این سرزمین عامل حیاتی و منبع ثروت بوده، لذا با توجه به ویژگی های خاص و استراتژیکی که جزایر خلیج فارس داشته از دوران گذشته بویژه از دوره صفویه کانون توجهات استعمارگران اروپایی قرار گرفت یکی از جزایر بسیار مهم خلیج فارس ،جزیره قشم می باشدکه دارای موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی سرشاری است که از دوره صفویه به بعد استعمار گران بویژه انگلیس به آن چشم دوختند. انگلستان به علت منافع فراوانی که در هندوستان داشتند برای برقراری امنیت و آرامش در خلیج فارس نیازمند پایگاهی بود تا بتواند به هدف اصلی خود که حفظ هندوستان بود، دست یابد.
در نتیجه باسعیدو واقع در شمال غربی جزیره ی قشم به منظور این هدف انتخاب گردید. انگلیسی ها با ایجاد این پایگاه توانست به پدیده ی دزدی دریایی پایان بخشدند و تا حدودی امنیت در منطقه خلیج فارس به خاطر منافع خود ایجاد کردند ، اما پس از آن انگلیسی ها هیچ وقت به اختیار خود جزیره ی قشم و بندر باسعیدو را ترک نکردند، چنان که این مسئله موجب بحران در روابط ایران و انگلیس گردید.که در ادمه به روند تسلط انگلیسی ها بر جزیره قشم تا اخراج آنان از این جزیره مورد واکاوی قرار می گیرد.

روند تسلط انگلیسی ها بر جزیره قشم

در سال 913 ه.ق آلبوکرک تصمیم گرفت مستعمراتی برای پرتغال در مشرق به وجود آورد، به همین خاطر به عملیات محدود تجاری راضی نبود و از این رو تصمیم به تسخیر هرموز گرفت؛ چون تصرف این منطقه ی استراتژیکی که در مدخل تنگه ی خلیج فارس قرار داشت، می توانست از یک طرف حاکمیت پرتغال را بر خلیج فارس تحقق بخشد و از طرف دیگر با توجه به اهمیت حیاتی و استراتژیکی خلیج فارس، این امکان را برای استعمار پرتغال فراهم می کرد، که بتواند امنیت متصرفات خود در مشرق زمین را فراهم نماید و نبض تجارت بین مشرق و دول اروپایی را در دست بگیرد. بنابراین درتاریخ یکم ربیع الثانی 913ه.ق(دهم اوت 1507م.) با شش کشتی و چهارصد و هشتاد تن ملوان و سپاهی از هندوستان عازم خلیج فارس شد در جمادی الاول سال 913ه.ق، اواخر سپتامبر1507م. به جزیره ی هرموز رسید و در ابتدا سعی کرد، شرایط تسلیم را به خواجه عطا، وزیر و سیف الدین شاه، حاکم هرموز بقبولاند ولی نتیجه ای به دست نیامد و بالاخره با توپخانه هرموز را زیر آتش گرفت، تا این که این جزیره در دهه ی آخر جمادی الاول913ه.ق/دهه اول اکتبر 1507م. تسلیم گردید(نشات، 1344: 97). پس از مدتی پرتغالی ها به اهمیت جزیره قشم نیز پی برده و بنا به نوشته ی وادالا(3) پرتغالی ها در جزیره ی قشم در دو محل مستقر شدند یکی شهر اصلی قشم که دو مایلی آن یک دژ پرتغالی قرار داشت و دیگری بسیدو یا باسادور(به معنای مقر سفیر، که گویا نام بسیدو یا باسعیدو از همان مشتق شده است)(وادالا، 2536: 42) آنان به محض ورود به جزیره ی قشم اقدام به تاسیس قلعه ی نظامی نمودند، در واقع پرتغالی ها هم در هرموز و هم در قشم به احداث قلاع اقدام ورزیدند(اسکندر بیک ترکمان، 1335،980/3 ).
پرتغالی ها سالها در جزیره قشم وهرمز بدون کوچکترین مشکلی با تمام قوا حکمرانی نمودند که سرانجام پس از آن که شاه عباس اول بر تخت سلطنت صفوی نشست با کمک انگلیسی ها آانها برای همیشه از خلیج فارس بیرون رانده شدند.این امر موجب آغاز نفوذ و تسلط انگلیس در منطقه گردید، به طوری که در مدت زمان کوتاهی توانستند جای پرتغالی ها را بگیرند و سایر رقبای تجاری و سیاسی خود را از میدان رقابت به در کنند به لحاظ منطقه ای، در سال 1786م / 1201ق دولت انگلستان از طریق کمپانی هند شرقی، موفق به برقراری سلطه ی کامل خود بر هندوستان گردید؛ واقعه ای که سبب گردید تا از این پس، خلیج فارس در جنوب ایران، علاوه بر اهمیت تجاری، به لحاظ امنیتی نیز برای انگلستان حائز اهمیت باشد؛ واقعیتی که تا مدت زمانی بیش از یک قرن، نقش اساسی در شکل دهی سیاست های انگلستان در منطقه داشت(هوشنگ مهدوی،1364: 191).
از قضا هنگامی جنوب ایران برای انگلستان اهمیت می یافت که در شمال، همسایه ی شمالی یعنی روسیه، پس از گذشت بیش از یک قرن از زمان پطر کبیر با به قدرت رسیدن کاترین دوم، 1776 م /1191 ق، مجدداً سیاست پیشروی به سمت جنوب و دستیابی به آب های گرم خلیج فارس، به منظور نزدیکی به هندوستان را مد نظر قرار داده بود( مسعودنیا، 1384، 339 / 1 ). در واقع در آغاز سده ی بیستم بود که انگلستان بیش از پیش از تجاوز احتمالی روسیه به خلیج فارس بیمناک شد. انگلیسی ها به بهانه ی احتمال رویداد چنین تحولی بر آن شدند که جزایر ایرانی در تنگه ی هرموز را اشغال کنند. آن ها کنترل بر برخی از این جزیره ها را مستقیماً در دست گرفتند و برخی دیگر را تحت حاکمیت شیوخ قواسمی مسندم قرار دادند که فرمانروایی آن ها در آن سواحل هنوز ابعاد کشوری نیافته بود ( مجتهد زاده، 1385: 60 ).انگلیسی ها دردوران افشاریه وزندیه در خلیج فارس به صورت نه چندان مستمر مستقر بودند ولی در دوره قاجاریه همانند عصرصفوی فعالیتشان به خاطر مسائلی که ذکر گردید دوچندان گردید به علاوه یکی از مهمترین عواملی دیگری که باعث گردید استعمار گران انگلیسی در عصر قاجار و پهلوی به خلیج فارس توجه ویژه ای بنمایندوجود دزدان دریایی بود که همیشه مشکلاتی برای کشتی های انگلیسی ایجاد می کردند .قواسم به کشتی های هندی و انگلیسی دستبرد می زدند و مقامات ایرانی به خاطر نداشتن نیروی دریایی، قادر به قلع و قمع آنان نبودند. در واقع انگلستان تا این زمان هرگز عمیقا خود را در خلیج فارس درگیر مبارزه با دزدان دریایی نکرده بود؛ چنان که اعزام نیرو برای سرکوبی قواسم از طرف کمپانی هند شرقی در سال های1223 تا 1225ق/ 1808 تا 1810 م. تنها یک پیروزی موقتی بود؛ ده سال بعد حکومت بمبئی تصمیم گرفت برای دزدی دریایی که هم اکنون به صورت یک قدرت نیرومند درآمده بود، اقدامات جدی و موثری انجام دهد(رایت، 1383: 92).
قشون انگلیسی ها جواسمی هایی که منطقه ی از جزیره قشم را در دست داشتندمجبور به عقب نشینی نمودندوقشم رابه تصرف خود در آوردندو آن را به سلطان مسقط سلطان سعید تحویل دادند»(لاخ، 1369: 8-77).
اگرچه قدرت و نفوذ دولت ایران در منطقه ی خلیج فارس حداقل ممکن بود، ولی نسبت به این گونه عملیات که بدون اجازه ی آنان صورت می گرفت، شدیدا حساسیت نشان می دادند. زمانی که نیروهای انگلیسی تحت فرمان ویلیام گرانت کایر(4) از بمبئی عازم خلیج فارس شد، مقامات ایرانی به ویلوک، وزیر مختار در ایران اطلاع دادند که دولت ایران تمایلی به تنبیه دزدان دریایی در سواحل ایران ندارد. مدتی بعد که دولت انگلستان تصمیم گرفت بدون توجه به هرگونه عکس العمل دولت ایران یک نیروی قابل توجه 12000 نفری انگلیسی و هندی را که بعد از لشکرکشی ویلیام گرانت کایر در راس الخیمه باقی مانده بودند به جزیره ی قشم منتقل کند، درگیری دیگری بین ایران و انگلستان روی داد. در آن زمان ویلوک(5) در تهران یک بررسی به عمل آورده و متوجه ی مخالفت شدید مقامات ایرانی با انتقال نیرو به جزیره ی قشم شد؛ ایران گرچه نیروی دریایی نداشت، اما برای برانداختن دزدان دریایی خود را بی نیاز از کمک یک قدرت خارجی می دانست و به همین خاطر نسبت به عمل دولت انگلستان اعتراض کرده و خواستار تخلیه ی هر چه سریع تر نیروهای انگلیسی از جزیره ی قشم شد و تقاضا کردند بروس(6) نماینده ی مقیم در بوشهر به تهران فراخوانده شود(رایت، 1383: 99).
دولت انگلیس به درخواست های ایران توجهی نکرد و این پایگاه سه سال بعد به علت بدی آب و هوا و سرایت وبا و سایر بیماری ها تخلیه شد. زمانی که جی.بی.فریزر(7) در سال1336ق/ 1821 م. از جزیره ی قشم دیدن کرد، مشاهده نمود که به علت بیماری تنها 300 سپاهی هندی و تعداد انگشت شماری از سربازان انگلیسی برای خدمت آماده هستند. مرگ و میر در میان انگلیسی ها و هندی ها بیداد می کرد و او نتیجه گیری کرد که دلیلی برای ادامه نگه داری چنین پایگاه غیر بهداشتی وجود ندارد. با آن که در آن هنگام انگلستان از طرح خود برای استقرار یک نیروی دائمی ضد دزدی دریایی در خلیج فارس برای نظارت بر تنگه ی هرموز دست برداشته بود، ولی یک انبار تدارکات نیروی دریایی در باسعیدو، در شمال غربی جزیره در سال1239ق/ 1823 م. تاسیس گردید. این اقدام بدون جلب موافقت مقامات ایرانی عملی گردید و محل انبار به عنوان اراضی تحت حکومت دولت انگلستان تلقی شد(رایت، 1383: 100).
انگلیسی ها برای حفظ موقعیت خود در ایران علاوه بر نماینده ی بازرگانی که در بوشهر داشتند، هیئت مخصوصی تحت ریاست: «سرجان ملکم» به دربار ایران اعزام داشتند. وی در پیشرفت سیاست انگلیس در خلیج فارس نقش مهمی ایفا نموده است. ریچارد ولزلی نایب السلطنه انگلیس در هندوستان هدف های هیئت مذکور را این گونه مشخص کرد: 1) همکاری با دولت ایران علیه زمان شاه پادشاه افغانستان که پنجاب را اشغال کرده بود و مستملکات انگلیس را در هندوستان تهدید می
کرد. 2) جلوگیری از ورود اتباع فرانسوی به ایران یا توقیف کشتی های آنان در بنادر این کشور.3) توسعه روابط بازرگانی میان کمپانی هند شرقی و ایران(نشات، 1344: 56-155).
سفارت اول ملکم هر چند با موفقیت کامل همراه نبود، اما منجر به عقد قرارداد با ایران شد و حاجی خلیل خان ملک التجار به عنوان سفیر ایران همراه با هیئت انگلیسی به هند رفت(محمود محمود، 1353: 39).
ملکم در اواخر سال1799 م. پس از آخرین مذاکرات خود با ریچارد ولزلی و مسئولان کمپانی هند شرقی، از بمبئی عازم مسقط شد. وی پس از دیدار با سلطان مسقط و کسب موافقت او برای گسترش روابط دوستانه با حکومت هند، یک دکتر انگلیسی را به عنوان پزشک مخصوص سلطان و نماینده ی کمپانی هند شرقی معرفی کرد و سپس عازم ایران شد. ملکم در اول فوریه1800 م. وارد بوشهر شد؛ توقف ملکم در بوشهر به علت مذاکرات طولانی او درباره ی تشریفات سفر وی به تهران چهار ماه طول کشید. او در این مدت، موقعیت سیاسی و بازرگانی سواحل جنوبی ایران را به دقت مورد بررسی و تحقیق قرار داد و به این نتیجه رسید که دولت انگلیس با تصاحب یک جزیره در خلیج فارس و استقرار یک واحد نظامی مجهز، می تواند از منافع خود دفاع کند. ملکم جزیره ی قشم را برای این کار انتخاب کرد و موضوع را به اطلاع فرماندار بمبئی رساند(ویلسن، 1348: 47-246).
وی در پایان به این نتیجه رسید که دولت انگلیس با تصاحب یک جزیره ی مناسب در خلیج فارس به راحتی قادر به مقابله با هر دو خطر فرانسه و روسیه که به طور بالقوه قادر بودند با عبور از مرزهای ایران و پشت سر نهادن نواحی شمالی آن منافع انگلستان و کمپانی هند شرقی را در جنوب به مخاطره اندازند، خواهد بود و ضمنا با برقراری امنیت در خلیج فارس توسط واحد یاد شده، خود به خود بر حجم و سرعت مبادلات بازرگانی بین هند، ایران، امپراتوری وسیع عثمانی و سواحل عربی خلیج-فارس افزوده خواهد شد(میرزا صالح، 1365، 12/ 1).
ملکم قراردادی را با فتحعلی شاه امضاء نمود و قرار شد که به موجب این پیمان، طرفین بر علیه ی هرگونه خطری که یکی از دو دولت را تهدید نماید، قیام کنند. پس از عقد قرارداد دستور جدیدی از سوی فرماندار کل هندوستان به ملکم ابلاغ شد که پیشنهاد وی در مورد جزیره ی قشم مبنی بر تاسیس یک مرکز نظامی- تجاری مورد قبول کمپانی قرار گرفته و لذا نامبرده اجازه دارد با مقامات ایرانی وارد مذاکره شود. او تقاضای کمپانی را با فتحعلی شاه و حاجی ابراهیم خان اعتماد الدوله در میان گذاشت، اما بر خلاف انتظارش، شاه و مقامات ایرانی با واگذاری جزیره ی مزبور یا هر جزیره ی ایرانی به بیگانه مخالفت کردند(هیات انگلیسی ارل اشتین، 1382، 54- 53/ 3).
در واقع پس از شکست دزدان دریایی توسط انگلیسی ها، ویلیام گرانت کایر نیروهای تحت فرماندهی خود را که در آغاز1200 تن بودند، به جزیره ی قشم منتقل کرد. اگرچه این عمل مورد اعتراض ایران قرار گرفت و از انگلیسی ها خواستند
نیروهای خود را از آن جزیره خارج کنند، اما این خواسته و اعتراض مورد بی اعتنایی انگلیس قرار گرفت و چهار سال بعد یک ایستگاه تدارکاتی دریایی در باسعیدو در شمال غربی قشم تاسیس کردند(مجتهد زاده، 1379: 197). انگلیسی ها پیوسته
چند فروند کشتی برای نظارت بر رفت و آمدها در آب های خلیج فارس و حفظ امنیت راه های بازرگانی در اسکله ی باسعیدو نگه می داشتند. محمد ابراهیم کازرونی به هنگام بازرسی بنادر و جزایر خلیج فارس در عصر محمد شاه قاجار از لنگر انداختن 7 فروند کشتی انگلیسی در بندر باسعیدو و عزیمت 3 فروند کشتی برای تسخیر جزیره ی خارک خبر می دهد(کازرونی، 1367: 134). از این زمان بود که انگلیسی ها عملا در جزیره ی قشم و بندر باسعیدو به تاسیس پایگاهی جهت اهداف خود اقدام ورزیدند. سر پرسی سایکس درباره ی اهداف انگلیسی ها می نویسد: « در زاویه ی شمال غربی قشم، محلی است موسوم به باسعیدو که عده ای از قوای انگلیسی برای سرکوبی دزدان دریایی و حفظ آرامش خلیج فارس در آنجا مستقر بودند» (سایکس، 1336: 314).
نیروی دریای انگلستان و هند با استفاده از این پایگاه به دزدی دریایی اعراب و تجارت برده پایان داده و امنیت راه های تجاری را تامین کردند؛ علاوه بر این دولت انگلستان از طریق انعقاد تعداد زیادی معاهده با شیوخ عرب، عملا تمام سواحل جنوبی خلیج فارس را تحت الحمایه خود ساخت(نورزاده بوشهری، 1325: 171- 170).
مولف فارسنامه ی ناصری می نویسد: «از سال هزار و دویست و هفده به اذن اولیای دولت علیه ی ایران، قریه ی باسعیدو در تصرف دولت بهیه ی انگلیس درآمده تعمیر نموده، قلعه برای مخزن جهازات دولتی خود ساخته چندین نفر سرباز و چند ارابه توپ برای محافظت در آن قلعه گذاشته اند» (حسینی فسائی، 1367، 1587/ 2).
فتحعلی شاه با توجه به چگونگی گسترش نفوذ و سلطه ی انگلیسی ها از محدوده ی کوچک نمایندگی کمپانی هند شرقی از جنوب هند به سراسر این کشو، نگران آن بود که با واگذاری هر جزیره ای در خلیج فارس به انگلیسی ها، آن ها می توانند به طور کامل بر این منطقه مسلط شده و در طول زمان به اعمال نفوذ بیشتر در داخل خاک ایران بپردازند و حتی سیاست خارجی او را تحت کنترل خود قرار دهند، به این علت وی با درخواست ملکم شدیدا مخالفت نمود.
در این زمان ژنرال گاردان از طرف دولت فرانسه وارد خلیج فارس شد؛ وی می خواست درباره ی وسایل و راه هایی که می-توان در مسافرت به هند مورد استفاده قرار داد، مطالعات دامنه داری به عمل آورد. همچنان که می خواست یکی از جزایر ایران را در خلیج فارس که از حیث سوق الجیشی مناسب باشد، برای احداث پایگاه جهت نیروهای فرانسوی انتخاب کند. به موجب قرارداد تجارتی که در دسامبر1807م. میان ایران و فرانسه منعقد گردید، دولت ایران موافقت نمود که پس از استرداد گرجستان، یکی از جزایر خود را در خلیج فارس به دولت فرانسه واگذار نماید. مطالعات فرانسویان در خلیج فارس موجب نگرانی حکومت بمبئی گردید و زمانی که انگلیسی ها به اقامت فرانسویان در جزایر هرموز و قشم پی بردند، نگرانی آنها بیشتر شد و در نهایت فرانسوی ها تحت فشار انگلیسی ها مجبور به عقب نشینی شدند(نشات، 1344: 75-174).
به نظر می رسد که بازدید افسران فرانسوی از مناطق خلیج فارس، دولت فرانسه را متوجه این نکته ساخت که نفوذ انگلستان به حدی تقویت یافته که قدرت هرگونه رقابتی را در برابر آن دولت از میان برده است و از این جهت راه خلیج فارس برای حمله به هندوستان مناسب نیست؛ چرا که ژنرال گاردان هم نتوانست دربار ایران را با خود همراه کند و در نهایت پس از حضور سرهارد فورد جونز به دربار ایران، وی نیز خاک ایران را ترک کرد و ناتوانی فرانسه در رقابت با انگلستان عملا آشکار گردید.
در واقع قبل از این هم فرانسویان دست به تحریکاتی در خلیج فارس زده بودند، چنان که با حاکم مسقط یعنی سلطان بن احمد رابطه برقرار کردند، اما کاپیتان ملکم در مذاکره ای که با وی در جزیره ی قشم صورت داد، او را تهدید کرد که در صورت ادامه تماس با فرانسویان، تمام بنادر هند غربی بر روی کشتی های وی بسته خواهد شد؛ بنابراین سلطان بن احمد به ناچار تسلیم شد(دلدم، 1363: 127).
در جریان اعتراض ایران به انگلستان، این دولت استدلال کرد که اشغال جزیره ی قشم در سال 1820 م. بر اساس عقد موافقت نامه ای کتبی با سلطان مسقط بوده است، که به گفته ی آن دولت جزیره ی قشم به آنان تعلق داشت. با این همه زمانی-که ملکم برای مذاکرات سال 1801م. در تهران بود، به امید جلب موافقت شاه برای تامین پایگاه انگلستان در جزایر قشم و هنگام-که به نتیجه نرسید- این جزیره ها را متعلق به ایران دانسته بود و این قضیه به مقتضیات زمان موکول شد(رایت، 1361: 95).
در سال 1911م. نیروی دریایی انگلیس انبار زغال خود را از باسعیدو به هنگام انتقال داد و این بار هم بدون اطلاع ایران در محوطه ی تلگرافخانه یک فروشگاه خواربار و تفریگاه ایجاد کرد و استدلالش هم این بود که به کالاهای وارداتی حقوق گمرکی تعلق نمی گیرد. در واقع تا سال1930م. جزیره ی هنگام پایگاه ی عمده ی نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس بود تا این که دولت انگلستان ناچار شد علایق خود را در آن جا و در جزیره ی قشم ترک کند(رایت، 1361: 6-95).

حکومت پهلوی وتأسیس نیروی دریایی

با تأسیس سلسله ی پهلوی و انقراض قاجاریه، ایران از حکومت مرکزی نیرومندتری برخوردار گردید. با این حال این کشور فاقد نیروی دریایی بود که بتواند حاکمیت ایران را بر سواحل و جزایر جنوبی تحقق بخشد. نیروی دریایی ایران (اگر بتوان چنین نامی بدان داد) در اداره ی گمرکات بنادر جنوب و در سازمان کوچک و محدودی به نام شعبه ی بحریه ی اداره ی گمرکات جنوب خلاصه می شد. اگرچه این شعبه دارای چند واحد دریایی بود، ‌لذا در اثر فقدان سازمان صحیح و عدم وجود کارکنان مجرب و خبره، حتی قادر به انجام وظایف اصلی خود که جلوگیری از ورود و خروج اجناس قاچاق بود، نمی شد، چه رسد به این که در موارد دیگر مورد استفاده قرار گیرند. از طرفی در نتیجه فقدان سازمان صحیح و عدم امکان مراقبت، همین واحدهای موجود نیز به تدریج فرسوده شده و از بین می رفتند.(رائین، بی تا، 778/ 2).
در واقع دولت ایران درصدد بود به هر نحوی که شده نفوذ و تسلط خود را بر نواحی ساحلی تحقق بخشد تا از این طریق بتواند به تسلط قدرت های خارجی، به خصوص انگلستان در خلیج فارس پایان بخشد. بنابراین در راستای تسلط کامل بر خلیج فارس، تأسیس ناوگان دریایی امری ضروری تلقی می شد. این امر موجب نگرانی انگلستان را فراهم می کرد؛ زیرا انگلیسی ها احساس می کردند که در صورت تأسیس نیروی دریایی توسط ایران، آنان سرنوشت این دریا را خودشان در دست خواهند گرفت و به یک نیروی بیگانه اجازه نخواهند داد که با بهانه ی حفظ امنیت و ثبات در منطقه، در امورشان دخالت کنند. از طرفی انگلیسی ها مطمئن بودند که با ایجاد چنین نیرویی، اهمیت پایگاه هایی چون هنگام و باسعیدو از نظر ایرانیان به دور نخواهد ماند. چنان که از دست دادن این پایگاه ها می توانست منافع انگلیس در هند را با خطر جدی مواجه سازد.
انگلیسی ها از تجدید و ایجاد نیروی دریایی ایران نگران بودند. نگرانی آنان بیشتر به سبب وحشت از توسعه ی نفوذ ایران در امارت های شرقی و جنوبی خلیج فارس و تجدید استقرار نیروی ایران در باسعیدو بود. این نگرانی و وحشت انگلیسی ها را می توان از مطالعه ی نامه های محرمانه ای که بین وزارت خارجه ی انگلیس و سفارت انگلیس در ایران و رم و فرمانده کل کشتی های هند شرقی و کنسول انگلستان در بوشهر و غیره مبادله شده، دریافت. نگرانی انگلستان در این قضیه بی مورد نبود؛ زیرا یکی از آرزوهای رضاشاه این بود که دست بیگانگان را از برخی جزایر ایران که به زور و نیرنگ گرفته بودند، کوتاه کند. (یغمائی، 1352: 69- 68).
یکی از این نامه ها، نامه ی مورخ نوامبر 1928 م . لرد کاشندن به سررابرات کلایو می باشد، در این یادداشت آمده است : ‌« از قراین متعدد چنین برمی آید که دولت ایران در مقابله با سلطه ی بریتانیا در سرتاسر خلیج فارس سیاستی خشن در پیش گرفته است. ایران ادعای خود را در مورد بحرین به طور رسمی در جامعه ی ملل مطرح کرده است. مأمورین گمرک ایران در ماه ژوئیه یک قایق عربی را نزدیک جزایر تنب و ابوموسی توقیف کرده اند و دولت ایران ادعای خود را در مورد این جزایر پیش کشیده است. پزشکان ایرانی در ماه مه، بدون مذاکره ی قبلی با نمایندگان بریتانیا در تهران، به بنادر فرستاده شدند تا در قرنطینه ها جایگزین پزشکان انگلیسی شوند. در ماه سپتامبر دولت ایران درصدد اشغال بندر باسعیدو برآمد و اخیراً به فرمانداری ها دستور داده شده است تا کویتی ها و مسقطی ها و سکنه ی سواحل عمان را به عنوان اتباع ایران تلقی کنند. شکی نیست که این اقدامات از منویات دولت ایران خبر می دهد که می خواهد نفوذ و تسلط خود را در سرتاسر خلیج و در طول ساحل عربی به زیان نفوذ و تسلط بریتانیا بسط و توسعه دهد»(موحد، 1380: 69-68).
به هر حال تقویت نیروی دریایی و آغاز شکل گیری سازمان نظامی دریایی ایران در این دوره، به معنای تلاش برای تثبیت حاکمیت ایران بر بنادر و جزایر خلیج فارس محسوب می شد و این اقدامات با حمایت دولت های ایتالیا و آلمان صورت پذیرفت که در آن دوره به عنوان رقبای اصلی انگلیس در صحنه ی سیاسی اروپا و جهان درصدد تضعیف قدرت انگلستان بودند(وثوقی، 1384: 517).
یکی از استنادات انگلستان درباره ی مالکیت باسعیدو، به فرمان فتحعلی شاه به سید سعید، ‌امام مسقط بر می گردد که بر طبق این فرمان سید سعید قادر بود هر نقطه ای که انگلیسی ها بخواهند به ایشان واگذار نماید(سدیدالسلطنه، 1363، 105/ 1). بر طبق گزارش های کارگزاری اول بنادر خلیج فارس این ادعا مورد تصدیق قرار گرفته است؛ اما بر طبق اسناد وزارت امور خارجه متن سند فرمان فتحعلی شاه موجود نیست و این وزارت خانه مدعی ارائه سند از طرف انگلستان در جهت اثبات ادعای خود می باشد. نکته ی دیگری که از این سند برداشت می شود، این است که احتمالاً انگلستان سندی مبنی بر ادعای خود در این مورد ارائه نکرده و به دلایل دیگری استناد نموده است
انگلیسی ها در باسعیدو قبرستانی ایجاد کرده بودند و در حدود بیست تن از مأموران آن دولت که در مأموریت های خلیج فارس درگذشته بودند، ‌در آنجا دفن شده بودند و به علاوه یک انبار زغال هم در آن جا ساخته بودند که به مصرف احتیاجات ناوگان آن ها در خلیج فارس می رسید. انگلیس ها به دلیل داشتن این قبرستان و انبار زغال، ‌باسعیدو را جزء مستملکات خود قلمداد کرده و یک دسته سرباز هندی در آنجا گمارده بودند که از قبور انگلیسی ها محافظت نمایند.(رسائی، بی تا: 435).
یکی دیگر از ادعاهای انگلستان مبنی بر مالکیت باسعیدو که از همه مهم تر بود، براساس نوعی « حق تملک ناشی از مرور زمان» استوار بود که در مقابل سیاست قاطعانه ی ایران در منطقه امکان دفاع از آن وجود نداشت.
مالکیت در اثر مرور زمان همانند تصرف و اشغال،‌ براساس کنترل موثر بر روی یک منطقه استوار است. تفاوت اشغال و اکتساب در اثر مرور زمان این است که اکتساب در اثر مرور زمان به دست آوردن منطقه ای است که متعلق به دولت دیگر است، در حالی که اشغال، ‌اکتساب یک منطقه ی بی طرف و فاقد دولت می باشد. اگرچه اشغال و مالکیت در اثر مرور زمان در تئوری قابل تفکیک هستند ولی در عمل این تفاوت از بین رفته است؛ زیرا که غالباً‌ یکی از نکات مشاجره آمیز این است که آیا منطقه ی بی طرف و بی دولت بوده، و یا این منطقه تابع حاکمیت دولت اولی قبل از این که دولت دومی به صحنه برسد بوده است. دادگاه های بین المللی در مواجهه با دعاوی متقابل، اغلب به نفع دولتی که بتواند درجه ی بیشتری از کنترل موثر بر روی منطقه ی مورد دعوی را ثابت نماید، ‌رأی داده اند، بدون این که قضاوت خود را بر هیچ یک از انواع اکتسابات استوار نمایند(آکهرست، 1372: 202- 201).
در واقع باید گفت که این مبحث درباره ی باسعیدو هم صادق است؛ زیرا اگر از دوره ی صفویه هم در مورد مالکیت این بندر به بررسی بپردازیم، ‌خواهیم دید که در یک برهه ی زمانی جزیره ی قشم که باسعیدو هم جزء‌ آن است در تصرف نیروهای پرتغالی بود و می توان گفت که حاکمیت ایران بر این جزیره زیر سئوال رفته بود اما از زمان شاه عباس اول این ناحیه به تصرف دولت ایران درآمد و حاکمیت این کشور بر جزیره ی قشم و باسعیدو محقق گردید. در دوره های بعدی باز هم حاکمیت ایران بر این ناحیه استوار بود؛ اما در زمان قاجاریه باسعیدو به تصرف انگلیسی ها درآمد و زمانی که اختلافات بر سر این بندر بین ایران و انگلستان بالا گرفت، دولت انگلستان به حق تملک ناشی از مرور زمان استدلال نمود. در واقع منشأ استدلال انگلیس به حق مالکیت در اثر مرور زمان به مبانی حقوق این کشور بر می گشت؛ چرا که در حقوق انگلیس اشغال کننده ی زمین پس از دوازده سال مالک شناخته می شود اما در حقوق بین الملل چنین دوره ی مشخصی وجود ندارد و زمان مورد نیاز قطعاً بسیار بیشتر از دوازده سال خواهد بود. با این حال، می توان گفت هنوز ایران بر باسعیدو کنترل داشت، چون اداره ی مالیه ی جزیره ی قشم از نخلستان های باسعیدو مالیات می گرفت و مدیر گمرک این جزیره نیز برای بازرسی و انجام وظایف به آن جا سرکشی می کرد.
ادعاهای جدی انگلستان در مورد حق مالکیت بر باسعیدو از سال های 1311 و 1312 شروع شد؛ زیرا در این سال بود که ایران دارای ناوگان و نیروی دریایی شد و به اقدامات جدی در جهت تسلط بر خلیج فارس و قطع نفوذ انگلستان مبادرت ورزید.

پایان استعمارگری انگلستان در «باسعیدو» قشم

مهم ترین و اولین حادثه ای که نیروی دریایی ایران در خلیج فارس انجام داد، پائین کشیدن پرچم انگلیس از پایگاه ی باسعیدو و تصرف تأسیسات نظامی و دریایی انگلیس در این پایگاه بود. در واقع اقدام ایران را باید نخستین عکس العمل ضد استعماری موثر نیروی دریایی و یکی از مهم ترین اقدامات جهت پایان دادن به نفوذ همه جانبه ی انگلیس در سواحل شمالی خلیج فارس و خاک ایران دانست. باید اضافه نمود، آن چه دولت ایران را به این اعمال تحریک کرد، چیزی جز تأسیس نیروی دریایی نبود.
حضور انگلیسی ها در بندر باسعیدو تا سال 1312 شمسی ادامه داشت. در این سال دریادار بایندر به ناوبان جعفر فزونی، ‌فرماندار ناوپلنگ دستور داد که پایگاه باسعیدو را تصرف کند و آثار شوم انگلستان را از میان بردارد .(یغمائی، 1352: 69).
ناوپلنگ به تدریج به سواحل باسعیدو نزدیک می شد و سربازان هندی که تصور نمی کردند ناو دیگری غیر از ناو انگلیس به آن جا بیاید، به تصور این که ناوپلنگ هم یکی از ناوهای انگلیسی است طبق سنن پیشین پرچم انگلیس را برافراشتند. همین که ناوپلنگ در لنگرگاه باسعیدو لنگر انداخت، سربازان هندی مشاهده کردند که ناو مذکور یک ناو غیر انگلیسی و متعلق به دولت ایران است و دریافتند، چنان که افراد آن پیاده شوند آن ها را دستگیر خواهند کرد، فرار اختیار کردند. جعفر فزونی با یک دسته ناوی مسلح و طبل و شیپور ، یعنی گارد احترام کامل به ساحل رفت و پرچم انگلستان را پایین آورد و به جای آن پرچم ایران را با احترامات نظامی به جای آن برافراشت(زند مقدم، 1383: 435).
قبل از این که خبر پایین کشیدن پرچم انگلستان از پایگاه ی باسعیدو به اطلاع وزارت امور خارجه ی ایران برسد، سفارت و وزارت خارجه ی انگلیس از این امر اطلاع داشتند، چنان که دیپلمات های انگلیسی به وسیله ی عواملی که در وزارت خارجه ی ایران داشتند، از این بی اطلاعی استفاده کرده، یادداشت اعتراض آمیزی تسلیم وزیر امور خارجه ی ایران کردند. انگلیسی ها در این یادداشت باسعیدو را ملک انگلیس دانسته و خواستار رفع تجاوز فرمانده ی ناوپلنگ از این پایگاه شدند.
جواب وزارت خارجه ی ایران حاکی از این بود که به زودی رفع مزاحمت خواهد شد. وقتی این جواب به سفارت انگلیس در تهران رسید، نماینده ی سیاسی انگلیس در خلیج فارس که با نام و لقب انگلیسی و عنوان عربی «رئیس الخلیج» نامیده می-شد، ‌با اعزام یک قایق موتوری به باسعیدو، به تنها تبعه ی انگلیس«مسترتیس» که در آن بندر بود، دستور داد که بار دیگر پرچم انگلیس را برفراز بندر باسعیدو به اهتزاز درآورد (سدید السلطنه، 1371: 387).
علاوه بر این اقدام انگلیسی ها که برای نصب دوباره ی پرچم این کشور صورت گرفت، اقدامات دیگری هم چه قبل و چه بعد از این قضیه در باسعیدو انجام دادند، چنان که انگلیسی ها همیشه به اعزام نیرو به این بندر مباردت می ورزیدند. اگرچه ایران همیشه نسبت به این قضیه اعتراض داشت اما انگلیسی ها به آن توجهی نشان نمی دادند. چنان که بر طبق نامه ای که نوری اسفندیاری از سفارت ایران در لندن به وزارت امور خارجه فرستاده، معلوم می گردد که انگلیسی ها مدعی اند که این تعداد قوا عبارت از تعدادی آشپز و ملوان و دو صاحب منصب است که مدام در حال جایگزین شدن می باشند و احتمالاً‌ دولت ایران این رفت و آمد را پیاده کردن قوای نظامی تصور کرده است
در سپتامبر 1933 میلادی آژانس بریتانیا در لندن، خبری در مطبوعات انگلیس منتشر کرد: «جواب دولت ایران راجع به حادثه ی باسعیدو در حوالی جزیره ی قشم واقع در خلیج فارس که اخیراً یک صاحب منصب بحری ایران در آنجا پیاده شد و پرچم انگلیس را برچیده بود واصل گردیده است. صد سال است که انگلیس باسعیدو را در تصرف دارد و دولت ایران در جواب دولت انگلیس، ‌به نماینده ی انگلیس در تهران اطمینان داده است که اقدام صاحب منصب ایرانی مزبور مطلقاً بدون اجازه دولت بوده و نیروهای انگلیسی مجدداً پرچم این کشور را به جای خود قرار دادند(رائین، بی تا، 851 / 2).
لندن هم چنان بر این باور بود که چون بیش از صد سال بود که باسعیدو را در اختیار داشت و در این مدت نیز دولت ایران اعتراضی نداشته، انگلستان براساس حق مرور زمان در ادامه ی تملک خود محق است؛ البته دولت انگلستان در نظر داشت که با تأکید بر حق مالکیت خود بر باسعیدو از آن به عنوان اهرمی در جهت واداشتن ایران به پذیرش موقعیتش در جزیره ی هنگام استفاده کند و یا این که در ازای آن غرامتی دریافت کند. در خلال مذاکرات کلی ایران و انگلیس، ‌این دولت در پیش نویس توافقنامه ای که مطرح نمود، ‌پیشنهاد کرد که در برابر حق استفاده از پایگاه ی دریایی هنگام به مدت پنجاه سال، از حقوق و تأسیسات خود در باسعیدو چشم پوشی کند. علاوه بر این آن ها حاضر بودند، گذشته از باسعیدو، ‌سه ایستگاه بی سیم بوشهر و هنگام و بندر لنگه را نیز به ایران واگذار کنند (زرگر، 1372: 243).
از نظر وزارت خارجه ی انگلستان، تحولات اخیر خلیج فارس موقعیت این دولت را در جزیره ی هنگام بسیار دشوار ساخته بود. علاوه بر این ورود چند ناوچه ی توپدار ایرانی به خلیج فارس نیز دگرگونی مهمی به شمار می رفت، زیرا تا آن زمان فقط ناوهای انگلیسی در خلیج فارس مستقر بودند. آنان به این نتیجه رسیدند از آنجائی که هنگام برای ناوهای جنگی مناسب ترین مکان به شمار می رفت،‌ احتمالاً ‌ایران خواستار استفاده از آن می شد؛ بنابراین در مورد ادامه ی حضور انگلستان در آن نقطه اشکالاتی بوجود می آمد. به همین خاطر در یکی از جلسات کمیته ی فرعی خاورمیانه که در 18 اوت 1931 / 27 مرداد 1310 برگزار شد، امکان انتقال پایگاه دریایی مزبور به بحرین در آینده ی نزدیک مورد بررسی قرار گرفت. (زرگر، 1372: 45-244).
در واقع انگلستان در جزیره ی هنگام از موقعیت استواری برخوردار نبود و در صورت افزایش فشار دولت ایران برای تخلیه ی آن جا، ‌دولت انگلیس نمی توانست مقاومت کند؛ چون انگلستان مدعی حق حاکمیت بر جزیره ی هنگام نبود و از
طرف دیگر ایران می توانست به تحرکات نظامی در این جزیره اقدام ورزد؛ این امر موجب می شد تا انگلستان در موقعیت دشواری قرار گیرد. به همین خاطر مصلحت دولت انگلستان آن بود که قبل از پافشاری و اصرار ایران مبنی بر ترک جزیره ی هنگام، ‌تأسیسات خود را در اسرع وقت منتقل کنند.
در این زمان بود که مدیر گمرک باسعیدو عبدالنور شهورزی برای انجام وظیفه ی تفتیش و بازرسی با خدمتکار خود به یک کشتی باری متعلق به یکی از اهالی بندرعباس که در باسعیدو لنگر انداخته بود،‌ رفت و همین که به ساحل بازگشت، توسط تعدادی از نیروهای انگلیسی دستگیر و پس از بازرسی وی را در بندرعباس رها کردند.
کار اختلاف بر سر پایگاه ی باسعیدو میان ایران و انگلیس بالا گرفت. سرانجام دولت ایران به جامعه ی ملل شکایت کرد و ذکاء الملک فروغی برای دفاع از حقوق ایران تلاش فراوانی نمود. او با منطق قوی از حقانیت ایران دفاع کرد. داوران دیوان داوری به اتفاق آرا به حقانیت ایران رأی دادند و چون دولت انگلستان چاره ای جز تمکین نداشت، وزیر مختار خود را در تهران به وزارت خارجه ی ایران فرستاند و اعلام کردند پایگاه باسعیدو و جزیره ی هنگام را با همه ی تأسیسات آن به ایران تحویل می دهند(یغمائی، 1352: 70).
روز 16 فروردین 1314 ه.ش کشتی جنگی انگلیس به نام شورهایم وارد باسعیدو شد. نیروهای انگلیسی پس از این که پرچم این کشور را پایین کشیدند به ساکنان این محل گفتند، چون شما با ما دوستانه رفتار کرده اید، بدون شک مأموران ایرانی به شما آزار و ستم می رسانند، ‌اگر می خواهید با ما به بحرین بیایید. ساکنان باسعیدو که تعداد آنها 38 نفر بود به همراه انگلیسی ها به بحرین رفتند. کار تخلیه ی باسعیدو و هنگام روز 25 فروردین 1314 ه.ش/15 آوریل 1935م . به پایان رسید و نیروهای ایرانی در این دو نقطه استقرار یافتند. (یغمائی، 1352: 70).
میرزا سید باقرخان کاظمی وزیر امور خارجه بر طبق آن چه در جراید سوریه درباره ی تغییر سیاست انگلیس چاپ شده است، به دفتر مخصوص شاهنشاهی می نویسد: ‌« دولت انگلیس به قشون و موسسات نظامی خود در باسعیدو دستور داده است که آن جا را تخلیه کنند. وجود مؤسسات مزبوره موجب سوء تفاهم دایمی بین دربار طهران و لندن شده بود. اکنون که قوای نظامی انگلیس اراضی ایران را تخلیه نمود، انتظار می رود که تأثیرات سوئی که از وجود قوای مزبور در آن جا بین دولتین تولید شده بود، ‌به کلی زایل و برطرف گردد».
پس از تخلیه ی باسعیدو و جزیره ی هنگام، ‌نیروهای انگلیسی پایگاه ی دریایی خود را به بحرین منتقل ساختند. در واقع انگلیسی ها از این نقل و انتقال هدفی جز تقویت موقعیت خود در قبال ایران نداشتند؛ اگرچه این اقدام آنان موجب کاهش نفوذ انگلستان در سواحل ایرانی خلیج فارس گردید، اما موقعیت آنان بر بحرین تثبیت گردید.

نتیجه گیری

خلیج فارس به دلیل دارا بودن موقعیت خاص سوق الجیشی و دارا بودن تنگه و جزایر متعدد و همچنین به جهت اهمیت اقتصادی و بازرگانی در طول تاریخ همواره از سوی حکومت ها و نیرو های موجود در منطقه مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهمترین جزایر خلیج فارس که غالباً از دوره صفویه به بعد مورد توجه استعمارگران قرار گرفت جزیره قشم می باشد.انگلیسی ها پس از ورود به منطقه خلیج فارس بر جزیره قشم به خاطر موقعیت استراتژیکی که داشت طی فرایندی تسلط پیدا کردند.انگلیسی ها در «باسعیدو» که در شمال غربی قشم قرار داشت از دوره ی قاجاریه یعنی زمان سلطنت فتحعلی شاه پایگاهی برای اهداف مختلف ایجاد نمودندکه این مسئله بویژه در دوره ی پهلوی به یک نقطه ی بحرانی در روابط ایران و انگلستان تبدیل گشت؛ اگرچه ایران دوره ی قاجار از حکومت مرکزی نیرومندی برای بازپس گیری جزیره ی قشم و باسعیدو برخوردار نبود و علاوه بر آن درگیر جنگ و نزاع با دولت نیرومند روسیه بود، اما در دوره ی پهلوی و با تاسیس نیروی دریایی این امر تا حدودی می توانست تحقق یابد؛ زیرا رضا شاه می خواست با بیرون راندن انگلیسی ها خود را به عنوان قهرمان ملی معرفی کند.
به همین منظور نیروهای ایرانی ،انگلیسی ها را از جزیره قشم و پایگاه شان در باسعیدو پس از چندین سال بیرون راندندکه این مسئله در روابط ایران و انگلیس تاثیر فراوانی بر جا گذاشت . سرانجام استعمار گران انگلیسی به خاطر منافع که در خلیج فارس داشتند رای دادگاه بین المللی لاهه را مبنی بر خروج نیروهای انگلیسی و تعلق جزایر قشم، هنگام و باسعیدو به ایران را پذیرفتند و در جهت نظارت بر خلیج فارس، پایگاه خود را به بحرین منتقل کرد، زیرا بحرین بر خلاف قشم و باسعیدو از مرزهای خاکی ایران فاصله داشت و ایران به سادگی نمی توانست انگلستان را از بحرین بیرون براند و از طرفی انگلستان می-خواست، موقعیت خود را در قبال ایران تقویت کند که در این زمان به قدرت اول منطقه تبدیل شده بود. با این وجود اقدام ایران موجب کاهش نفوذ انگلستان در سواحل ایرانی خلیج فارس گردید، اما موقعیت آنان را بر بحرین تثبیت گردید، چنان که در نهایت به استقلال بحرین انجامید.

پی نوشت ها :

1-دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان.
2-کارشناسی‌ارشد تاریخ دانشگاه اصفهان.
3- Vadala
4- Willim Grant Keir
5- Wilok
6- Willim Brass
7- G.B Frizer

کتابنامه :
- اسکندر بیک ترکمان، (1335)، عالم آرای عباسی، تهران، موسسه انتشاراتی امیرکبیر با شرکت کتابفروشی تایید اصفهان، ج3.
- آکهرست، مایکل، (1372)، کلیات نوین حقوق بین الملل، ترجمه مهراب داراب پور، تهران، جهان معاصر.
- حسینی فسائی، حاج میرزا حسن، (1367)، فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسائی، تهران، امیرکبیر، ج2.
- دلدم، اسکندر، (1363)، سلطه جویان و استعمارگران در خلیج فارس، تهران، موسسه انتشارات نوین.
- رائین، اسماعیل، (بی تا)، دریانوردی ایرانیان، تهران، سکه، ج1و2.
- رایت، دنیس، (1361)، نقش انگلیس در ایران، ترجمه فرامرز فرامرزی، تهران، فرخی.
- رایت، دنیس، (1383)، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلام حسین صدری، تهران، اختران.
- رسائی، فرج الله، (بی تا)، دو هزار و پانصد سال بر روی دریاها، بی جا، بی نا.
- زرگر، علی اصغر، (1372)، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، پروین و معین.
- زند مقدم، محمود، (1383)، آفاق جزیره قشم، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- سایکس، سرپرسی، (1336)، سفرنامه (ده هزار میل در ایران)، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران، کتابخانه ابن سینا.
- سدید السلطنه مینابی بندرعباسی، محمد علی خان، (1363)، بندرعباس و خلیج فارس(اعلام الناس فی احوال بندرعباس)، تهران، دنیای کتاب، ج1و2.
- ----------------، (1371)، سرزمین های شمالی پیرامون خلیج فارس، تهران، جهان معاصر.
- فلسفی، نصرالله، (1341)، زندگانی شاه عباس اول (مجلس شاه، رفتار شاه عباس با بیگانگان و سفیران بیگانه، سیاست خارجی او)، تهران، کتاب کیهان، ج4.
- کازرونی، محمد ابراهیم، (1367)، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، بی جا، موسسه فرهنگی جهانگیری.
- لاخ، ارسکین، (1369)، سفرنامه دریایی لاخ به خلیج فارس، تالیف سر چارلز بلگریو، ترجمه حسین ذوالقدر، تهران، آناهیتا.
- مجتهد زاده، پیروز، (1379)، خلیج فارس، کشورها و مرزها، تهران، عطایی.
- --------------،(1385)، حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی، تهران، موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب.
- مسعودنیا، حسین، (1384)، نقش سیاست های استعماری بریتانیا در تکون مساله جزایر سه گانه، مجموعه مقالات همایش بین المللی خلیج فارس در گستره تاریخ، به اهتمام اصغر منتظر القائم، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ج1، (صفحات 356- 333).
- محمود، محمود، (1353)، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تهران، اقبال.
- موحد، محمد علی، (1380)، مبالغه مستعار (بررسی مدارک مورد استناد شیوخ در ادعا بر جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ، ابوموسی) تهران، کارنامه.
- میرزا صالح، غلامحسین، (1365)، اسنادر رسمی در روابط سیاسی ایران با انگلیس و روس و عثمانی، تهران، تاریخ ایران، ج1.
مهدوی، عبدالرضا، (1364)، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیر کبیر.
- نشات، صادق، (1344)، تاریخ سیاسی خلیج فارس، تهران کانون کتاب.
- نورزاده بوشهری، اسماعیل، (1325)، ایران کنونی و خلیج فارس، تهران، چاپخانه روزنامه امید.
- هیات انگلیسی ارل اشتین، (1382)، تاراج میراث ملی (مجموعه ایران و استعمار«3»)، به کوشش داود کریم لو، تهران، وزارت امور خارجه، ج3.
- وادالا، ر.، (2536)، خلیج فارس در عصر استعمار، ترجمه شفیع جوادی، تهران، سحاب.
- وثوقی، محمد باقر، (1384)، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، سمت.
- ویلسن، آرنولد، (1348)، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- یغمائی، اقبال، (1352)، خلیج فارس، تهران، اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.