نگاهی به پژوهش های روایت شناسی زبان فارسی

امروزه، روایت شناسی به عنوان نظریه و روشی مطالعاتی در سطح جهان شناخته شده و رایج است. با این حال، روشن شدن قلمرو کاربرد این اصطلاح به گونه ای جامع، برای مخاطب ایرانی ضرورت دارد. در این مقاله که حاصل
سه‌شنبه، 15 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به پژوهش های روایت شناسی زبان فارسی
نگاهی به پژوهش های روایت شناسی زبان فارسی

 

نویسنده: مینا بهنام (1)




 

چکیده

امروزه، روایت شناسی به عنوان نظریه و روشی مطالعاتی در سطح جهان شناخته شده و رایج است. با این حال، روشن شدن قلمرو کاربرد این اصطلاح به گونه ای جامع، برای مخاطب ایرانی ضرورت دارد. در این مقاله که حاصل پژوهش های گوناگونی است، نگارنده می کوشد تا با دسته بندی انواع روایت شناسی، به بررسی روشن و منظم این مقوله بپردازد. برای رسیدن به این هدف، نخست به چگونگی پیدایش روایت شناسی و زمینه های ایجاد آن در پژوهش های ادبی ایران پرداخته می شود، سپس به نحوه ی گسترش آن اشاره خواهد شد. وضعیت کنونی روایت شناسی در ایران موضوع پایانی این مقاله را به خود اختصاص می دهد.
کلیدواژه ها: روایت شناسی، پژوهش های ادبی، زبان فارسی.

1. درآمد

روایت(2) پدیده ای سه بعدی است. یکی از ابعاد آن با زبان و گفتار ارتباط برقرار می کند و در این حوزه گستره ی معانی را شکل می دهد. بعد دیگر آن کردار و کنش را دربرمی گیرد و رفتارهای حسی و تجربی را تبیین می کند. بعد سوم نیز فضای ذهن و محدوده ی شناخت انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و ابزاری برای رسیدن به درک جدید به شمار می آید. از این رو، نه تنها روایت ابزار بیان و نیز تفهیم و تفاهم است؛ بلکه باید آن را ابزار اندیشه ورزی نیز برشمرد. در واقع «روایت یک عمل شناختی است». (Herman, 2007: 92). هیچ دانشی خواه تجربی خواه غیرتجربی، بدون عنصر روایت قادر به طرح مسائل خود در بستر زمان نیست.
در پاسخ به این سئوال مقدّر که دیرینگی روایت ها تا چه اندازه است؟ می توان گفت دیرینگی پدیده ی روایت به قدمت حضور انسان در جهان باز می گردد و سراسر تاریخ بشر را در برمی گیرد؛ موتور ذهن بشر همواره به تولید روایت مشغول است تا از گذر آن، زبان، رفتار و توان شناختی خود را اثبات کند. رولان بارت(3) نیز به گستردگی قلمرو روایت ها اشاره کرده است:
روایات جهان بی شمارند؛ آنها بیش از هر چیز در ژانرهای بسیار متنوعی جای دارند که خود میان گوهرهای مختلف توزیع شده اند. گوی هر محملی برای انسان مناسب است تا داستان هایش را به آن بسپارد. روایت می تواند به کلام، گفتاری یا نوشتاری، به تصویر ثابت یا متحرک، به ایما و اشاره و به آمیزه ی سامان یافته ای از تمامی این گوهرها تکیه کند. روایت در اسطوره، افسانه، حکایت اخلاقی، قصه، تراژدی، کمدی، حماسه، تاریخ، پانتومیم، نقاشی، کتاب مصور، خبر و مکالمه حضور دارد. از این گذشته، روایت در این قالب های تقریباً بی انتها در تمام ادوار، در همه جا و در تمام جوامع یافت می شود. (Ibid, 7).
جامعه ی ایران نیز از این امر مستثنا نیست. با نگاهی به گذشته ی زبان فارسی و آثار مکتوب و غیرمکتوب در حوزه های مختلف علمی و هنری، جلوه های گوناگونی از روایتمندی(4) و روایت بنی(5) نمودار می شود که بر علاقه ی ایرانیان به روایت گری در بافت های گوناگون صحه می گذارد. این کار در بسیاری موارد آن قدر طبیعی و ناخودآگاه انجام می گیرد که مخاطب در نمی یابد گیرایی و جذابیت کلام علاوه بر معنا و حقیقت نهفته در دل متن- که از گذر رمزگشایی خود خواننده، بیننده و یا شنونده به دست می آید- حاصل فنّ روایت است.
از ظهور نظریه ای به نام روایت شناسی(6) در کنار نشانه شناسی(7) و معناشناسی(8) به شکل علمی در ایران، اندکی بیش از دو دهه می گذرد. به زعم برخی از منتقدان، نظریه ی روایت و روایت شناسی از حیث سیر تاریخی نقد متعلق به دو جایگاه و دو خاستگاه مختلف است. روایت شناسی بیشتر از دل نقد نشانه شناسی و نقد ساخت گرایی(9) برآمده است؛ در حالی که نظریه روایت بیشتر به حوزه ی مطالعات فرهنگی و نقد پساساخت گرا تعلق دارد. یاکوب لوته در کتاب مقدمه ای بر روایت در ادبیات و سینما نیز به این موضوع اشاره کرده که در نظریه ی روایت بحث های ایدئولوژیک نیز مطرح است. درک ما از جهان با روایت، ربطی به روایت شناسی ندارد و دقیقاً در حوزه ی نظریه ی روایت بحث می شود (لوته، 1387). آنچه در این مقاله در پی تبیین آن هستیم، حوزه ی مطالعات روایت شناسی است؛ از این رو به واژه ی روایت در معنای وسیع آن نمی پردازیم.

2. زمینه های ظهور روایت شناسی

روشن است که هیچ نظریه ای ناگهان و بدون داشتن ظرفیت های ایدئولوژیک و نیز مساعد بودن شرایط زمانی متولد نمی شود و بی تردید پیش از آن، نظریه ها و اصولی بنیادین در شکل گیری نظریه ی جدید مؤثر بوده اند. این نکته درباره ی روایت شناسی نیز مصداق دارد. نظریه ی روایت شناسی از یک سو در بنیاد خود با دیدگاه های زبان شناختی سوسور و چامسکی ارتباط دارد؛ در واقع زبان شناسی ساختاری که خود زیرساخت نظریه های ساختارگرا در ادبیات است، در ژرف ساخت نظریه ی روایت شناسی حضور می یابد. چامسکی در اثبات این مطلب که در حیطه ی زبان های طبیعی میان دستور زبان و معنا رابطه ای نسبتاً آشکار وجود دارد (به این معنا که اگر معنای جمله ای را بدانیم، می توانیم ساختار دستوری اش را تبیین کنیم و برعکس) توانست ساختارهای زیربنایی جمله های مبهم (یک عبارت و چند محتوا) را از روی ساختار جمله های غیرمبهم به دست آورد. به این ترتیب، ساختارگرایی (1960) و در پی آن روایت شناسی (1980) از این سرچشمه ی اصلی منشعب شد تا نشان دهد:
چگونه یک روساخت (پی رفت و رویدادها) را می توان به همان تعداد ژرف ساختی ربط داد که تأویل های گوناگون از حکایت وجود دارد. تحلیل گران روایت همواره گرایش داشته اند که ابهام های ظاهری را نادیده بگیرند و یک توصیف ساختاری واحد را در مورد داستان هایی به کار بندند که بیش از یک معنا دارند. (مارتین، 1386: 74).
این رخداد مهم یعنی پدیدار شدن روایت شناسی، پس از انتشار کتاب گرماس به نام معناشناسی ساختاری و چند اثر مهم دیگر از بارت و تودروف- که همگی به تکمیل و اصلاح نظریه ی ولادیمیر پراپ(10) در مقام ریخت شناس و ساختارگرا می پرداختند- صورت گرفت و بنیان ساختارگرایی را که تا آن زمان تحت نفوذ پراپ قرار داشت، مورد بازبینی قرار داد. این نظریه به طور خاص بر ساختار روایت تمرکز کرد و از ساختار بنیادین درون مایه ی داستان ها فاصله گرفت. (برتنس، 1384: 86).
اوج این رویکرد در نظریات ژرار ژنُت(11) نمودار می شود که همه ی ابعاد روایت را در تبیین و تحلیل ساختار روایت به کار می گیرد و از کامل ترین پژوهش ها در این زمینه است. با اندکی جرح و تعدیل، بعدها کسانی چون استانزل، میکه بال، چتمن، جرارد پرینس و سوزان لنسر این دانش را به عنوان مفسران آن گسترش دادند (Fluderink, 2005:36).
اما با گسترش توجه به اندیشه و ایدئولوژی در قرن بیستم، به نظر می رسد حوزه ی تحلیل های روایی نیز شکل متفاوتی به خود گرفته است. نظریه پردازان این حوزه افزون بر توجه به روایت شناسی ساختارگرا و عنایت به روایت در درون متنی مشخص، به آثار مشابه در بافت(12) و گفتمان(13) هایی که در حوزه ای گسترده تر به بررسی اجزای گفتمان در چند اثر مشابه می پردازند، توجه نشان دادند و با رویکردی تطبیقی و بینامتنی به بررسی روایت پرداختند. برای نمونه، الگوی جهانی ای که ویلیام لباو در صورت بندی اجزای گفتمان روایی پیشنهاد کرد، به طور گسترده ای در پژوهش های گوناگون کاربرد یافته است.

3. قلمرو و کارکرد روایت شناسی

پیش از این گفتیم که روایت به عنوان ابزاری شناختی و معنایی همواره آگاهانه یا ناآگاهانه به کار گرفته شد هاست. بنابراین بد نیست که به ارتباط روایت شناسی و انسان شناسی به طور کلی در هنرها و دانش های گوناگون توجه کنیم. در این صورت می توانیم تجربیات روزمره خود را در قالب روایی در بستر اموری که خود بنیان نهاده ایم مشاهده کنیم. علم روایت شناسی به طور بالقوه، به هر آنچه جهان معنایی ما را می سازد معنا می بخشد. از این رو، توجه به عنصر روایت گری در نقاشی، نگارگری، موسیقی، سینما و تئاتر همان معنایی را برای انسان ترسیم می کند که از گذر ادبیات نوشتاری و گفتاری برایمان تبیین می شود. به این ترتیب، قلمرو روایت چیزی ورای ادبیات است و می توان گفت تمام دانش ها برای انتقال معنا از روایت بهره می گیرند.
حال از آنجا که روایت در بسیاری از هنرها و دانش ها حضور دارد و همچون خود زندگی طبیعی به نظر می آید، نهضت ساختارگرایی ساختارهای روایی فیلم های سینمایی را نیز به چالش کشیده است. کمتر مقوله ای در مباحث نظری سینما به اندازه ی روایت سینمایی کانون گفتمان قرار می گیرد. تصور رایج چنین است که مدخل این گفتمان را روایت ادبی و سپس مقوله اقتباس از آن صورت می بخشد؛ چرا که روایت اساساً خصیصه ای ادبی است و مطالعه روایت سینمایی تلاش در سازگاری روایت ادبی با سینما یا نقل داستان سینمایی است. بنابر این ادعا، تمام بحث روایت سینمایی حول محور اقتباس دور می زند. از سوی دیگر، پژوهش در حوزه های عملکرد کنش و روایت در داستان های پریان پژوهش های پراپ، پژوهش در ساختار روایت های عامیانه توسط لوی استراوس(14) و نیز پژوهش های ژنت آغازگر نظام های نظری ای بود که نظریه پردازان سینما به ویژه کریستین متز (15) برای تحلیل روایت سینمایی نیز به کار گرفتند (متز، 1380: 39).
در قلمرو نگارگری و نقاشی با توجه به تولید روایت در قاب محدود تصویر، تفاوت هایی در اصول مورد بررسی روایت به چشم می خورد. با این همه، با توجه به دیدگاه رولان بارت که می گفت حتی نقاشی هم می تواند متن پنداشته شود، بررسی روایت در نقاشی و نگارگری در مقولات بینامتنی و ترامتنی جلوه ای خاص می یابد. لسینگ، نمایش نامه نویس و منتقد آلمانی، اولین کسی است که درباره ارتباط شعر و نقاشی در قرن هجدهم نظریه پردازی کرد. (http://tarjoome.persianblog.ir/post/113). به اعتقاد او، تفاوت نقاشی و شعر در قابلیت های متفاوت آن دو نهفته است. شعر عنصر زمان و نقاشی عنصر مکان را در اختیار دارد. بنابراین، شعر قادر به روایت حوادث یکی پس از دیگری است؛ ولی نقاشی- اگر قرار است تأثیرگذار باشد- باید گویاترین لحظه را انتخاب کند، لحظه ای که در آن کنش به اوج خود می رسد. روایت در نقاشی با نشانه های تصویری در بستر مکانی ساخته می شود که خود، جایگزین نشانه های کلامی در روایت ادبی در بستر زمان است. از این رو، روایت شناسی در نقاشی از عامل زمان چشم پوشی می کند و نمی توان نظریه ی روایت شناسی را در اغلب موارد به طور کامل در یک نقاشی یا نگاره اجرا کرد. به همین سبب، توجه به نقاشی نسبت به سینما و تئاتر بسیار کمتر بوده است.
بنیاد سینمایی فارابی به شکل گسترده ای به چاپ ترجمه ها و تألیفاتی درباره ی این موضوع پرداخته است. از نخستین آثار ترجمه شده در زمینه ی روایت سینمایی، کتاب روایت در فیلم داستانی اثر دیوید بردول بود که در سال 1375 به قلم علاء الدین طباطبایی ترجمه و منتشر شد. کتاب روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی روزمره اثر آرتور آسابرگر نیز در سال 1380 توسط محمدرضا لیراوی ترجمه شد. در این اثر ابعاد کاربرد روایت در سه مقوله ی پیش گفته بررسی شده است. از دیگر آثار قابل توجه، از ادبیات تا سینما (مجموعه مقالات) است که در سال 1384 منتشر شد. از آثاری که در حوزه ی هنرهای تصویری ترجمه شده است می توان به ترجمه ی کتاب مقدمه ای بر روایت در ادبیات و سینما اثر یاکوب لوته اشاره کرد که امید نیک فرجام در سال 1387 آن را ترجمه کرد. لوته در این اثر با زبانی آسان یاب به بررسی روایت در دو رسانه ی ادبیات و سینما پرداخته است. از آنجا که لوته استاد ادبیات است و تخصصی در هنر سینما ندارد، در این اثر به مقوله ی روایت نگاهی ادبی داشته است و بخش نظری کتاب کاملاً تحت تأثیر نظریه ی ادبی است؛ از این رو برای آشنایی پژوهشگران حوزه ی ادبیات نیز بسیار مفید است.
با توجه به اهمیت مسئله، مقالاتی نیز در این زمینه نوشته شده است؛ از جمله علی عباسی مقاله ی «روایت شناسی لیلا- مهمان مامان (بررسی تطبیقی عنصر پیرنگ در دو فیلم نامه)» در در سال 1385 نوشت و در موزه ی هنرهای معاصر ارائه کرد. او از نظریه روایت شناسی در تحلیل نقاشی نیز بهره برده است. مقاله ی «کارکرد روایی- معنایی نشانه ها در تابلوی قربانی کردن حضرت ابراهیم اثر محمد زمان» از این دست است.

4. چشم انداز روایت شناسی در پژوهش های زبان و ادبیات فارسی

بارقه های نخستین این نظریه با توجه به ظرفیت های متون کلاسیک ادبی در ایران، در آثار کهن پدیدار شد. به مرور، از آنجا که نویسندگان و شاعران پابه پای پیشرفت جهان در عرصه آفرینش داستان و رمان طبع آزمایی کرده اند، لازم بود تا ناقدانی با نظریه ها و رویکردهای جدید به منظور تحلیل ایدئولوژی سر برآورند تا همراه با ایشان پیش روند. از این رو، کاربرد این نظریه در بازکاوی ادبیات داستانی نیز شکل دیگری به خود گرفت. به بیان بهتر، چون نوع پردازش روایت در داستان های مدرن نسبت به داستان های کلاسیک تغییر کرد، تغییر در رویکردهای روایتی نیز ضرورت یافت. درست همان گون که قلمرو روایت شناسی در زادگاه خود دو شکل متفاوت را در راستای هم عرضه کرد، گستره کاربرد روایت شناسی در پژوهش های زبان فارسی ایران نیز به دو گونه تقسیم شد: در آغاز روایت شناسی ساختارگرا رواج یافت و تألیفات و مقالات متعددی با استفاده از نظریات کسانی چون پراپ، تودروف، بارت، گرماس و ... نگاشته شد. اما کم کم با تغییر ایدئولوژی و نگرش- که خود همواره جاذب نظریه های جدید است- تحلیل های روایی ساختارگرا جای خود را به روایت شناسی در بافت و مقولات گفتمانی داد. اگرچه روایت شناسی ساختارگرا همچنان به راه خود در بازکاوی متون نیز ادامه داد و گاه حتی به بطن اثر و نظام معنایی آن نفوذ کرد؛ در واقع ورود جریان های مدرن و نیز پست مدرن و نگاشتن داستان هایی به شیوه ی جریان سیال ذهن، نوع و گونه ی کارکرد نظریه های روایت را به شدت تحت تأثیر قرار داد. گسستگی عنصر روایتمندی در این قبیل آثار به منتقد اجازه نمی دهد ساخت بسامان و انسجام یافته ی نظریات ساختارگرا را در نقد و بررسی متن به کار گیرد. از این رو، بررسی های روایی در بافت اثر و نیز آثار مشابه در گفتمانی واحد انجام گرفت.
اکنون برای روشن تر شدن جایگاه این نظریه در پژوهش های ادبی، آثاری را که درباره ی این موضوع نگاشته شده است به شکل زیر دسته بندی و برخی از برجسته ترین آنها را معرفی می کنیم:

1 -4. ترجمه ها

بخش اعظم آشنایی ایرانیان با نظریه های مختلف مغرب زمین مرهون تلاش های مترجمان بوده است. نقش ترجمه در رواج و پیشرفت نظریه ی روایت شناسی در تحقیقات ابدی، همچون نقش آن در رواج سایر نظریه ها در ایران بسیار پررنگ است. کتاب های چندی در این زمینه ترجمه شد. برخی از این کتاب ها از فرانسه به فارسی و برخی از انگلیسی (یعنی ترجمه های فرانسوی) ترجمه شد. بنابراین نقش مترجم را در ایجاد رابطه ی بینامتنی و انتقال نظریه به مخاطب نمی توان نادیده گرفت. بسیاری از کتاب هایی که در این زمینه ترجمه شده، درآمدی بر نظریه ی روایت شناسی است که در بسیاری موارد مؤلف آن نه یک نظریه پرداز، بلکه از مفسران نظریه های روایت شناسی بوده است؛ به همین دلیل می توان حتی این ترجمه ها را نیز به لحاظ استنادات علمی، دارای درجه ی اول و دوم و سوم دانست.
یکی از نخستین کتاب هایی که برای تبیین اصول روایت شناسی ساختارگرا ترجمه شد، اثر ولادیمیر پراپ: ریخت شناسی قصّه های پریان (1368) بود(16). این ترجمه که فریدون پاره ای آن را انجام داد، ترجمه ی به نسبت مقبولی است(17). این اثر اگرچه از مقولات روایت شناسی سخن گفته، بیشتر به ساختارگرایی نزدیک است تا روایت شناسی به معنای نظری آن. در سال 1377 ویژه نامه ی روایت و ضد روایت (به مناسبت هفدهمین جشنواره ی بین المللی فیلم فجر) از سوی انتشارات بنیاد سینمایی فارابی منتشر شد. این ویژه نامه دربردارنده ی مقالات خوبی از برخی مترجمان برجسته از بزرگان روایت شناسی نظیر تودروف و بارت بود. بوطیقای ساختارگرا از تودروف در سال 1379، نظریه های روایت از والاس مارتین در 1382، زمان و حکایت از ریکور و درآمدی نقادانه- زبان شناختی بر روایت از مایکل جی. تولان در 1383 ترجمه شد. ترجمه این آثار برای آشنایی بیشتر محققان با این موضوع بسیار مؤثر افتاد. یکی دیگر از آثار مهمی که درباره ی روایت شناسی ترجمه شد، روایت داستانی: بوطیقای معاصر (1387) است که از آن یکی از مفسران نظریه های روایت است و به خوبی نظریات گوناگون روایت شناسان را تحلیل و بررسی کرده است. ترجمه ی این اثر را ابوالفضل حری انجام داده که به لحاظ استواری در ترجمه، قابل استناد است.

2 -4. کتاب های تألیفی

نخستین جلوه های روایت شناسی در بررسی متون ادب فارسی، در قلمرو شکل شناسی به پیروی از ساختارگرایی در دهه ی هفتاد انجام شد. قدمعلی سرامی کتاب از رنگ گل تا رنج خار (شکل شناسی داستان های شاهنامه ی فردوسی) را در سال 1368 تألیف کرد. اگرچه تا آن زمان به جز ریخت شناسی پراپ- که بیشتر به ساختار و شکل آثار مشابه پرداخته بود- اثری که به طور خاص به نظریه ی روایت شناسی بپردازد و نظریه را معرفی کند ترجمه نشده بود، با این حال مؤلف تا حد بسیاری در بررسی خود از ویژگی های روایی داستان های شاهنامه سخن گفته است؛ در حالی که به مباحث نظری روایت اشاره ای نکرده و در کتاب نامه نیز نامی از چنین کتابهایی به میان نیاورده است.
پس از کتاب قدمعلی سرامی، دستور زبان داستان از احمد اخوت به سال 1371 منتشر شد. در این کتاب داستان و اجزای سازنده ی آن و البته اصول بررسی های ساختاری و روایت شناسی و برخی از نظریه های مرتبط با آن معرفی شده است. اشتمال بر این موضوعات سبب شده این کتاب به عنوان اثری مرجع در مقوله ی روایت شناسی، همواره در تحقیقات ادبی مورد استناد قرار گیرد. امروزه، کمتر مقاله ای است که در کتاب نامه اش نامی از این اثر نیاورده باشد.
یکی دیگر از کتاب هایی که در این مقال می توان به آن اشاره کرد، درآمدی بر داستان نویسی و روایت شناسی از فتح الله بی نیاز است که در سال 1387 به چاپ رسید. نویسنده در بخش نخست کتاب مباحث مربوط به داستان نویسی، از جمله تعریف و ماهیت داستان، ساختار پلات و ساختار داستان، و در فصل دوم سیزده موضوع در مورد روایت شناسی را بررسی کرده است. در بخش های دیگر کتاب، روایت مدرنیستی و پست مدرنیستی تحلیل شده است. نیز در بخشی جداگانه واژگان تخصصی ادبیات داستانی و معنا شده است. پایان بخش این کتاب تعلیقاتی است که به مباحثی نظیر تکنیک سیال ذهن، حدیث نفس و ... پرداخته است.

3 -4. مقالات

مقالات نوشته شده در قلمرو روایت شناسی را می توان به دو قسمت تقسیم کرد: یک دسته مقاله هایی که فقط به نظریه ی روایت پرداخته و تلاش کرده اند الگوهای روایی را به همراه نظریه پردازان آنها به مخاطبان معرفی کنند و یا اینکه به معرفی اثری از آثار نظریه پردازان روایت پرداخته اند؛ البته چنین مقالاتی میزان چشمگیری ندارند. دسته ی دوم مقالاتی است که بر مدار متنی خاص می گردد و به کاربست نظریه ای از روایت در آن اختصاص دارد. در واقع بسیاری از آثار ادبیات فارسی که مایه ای از داستان یا داستان گونگی داشته اند، چه نظم و چه نثر از منظر روایت شناسی و بر بنیاد نظریه های گوناگون روایت و صاحب نظران و نظریه پردازان برجسته بررسی شده اند. نه فقط داستان های معاصر، بلکه قلمرو ادب حماسی و عرفانی نیز از دید نویسندگان مغفول نمانده است. این گونه مقالات بر آثار مختلفی در حوزه های گوناگون تمرکز کرده اند؛ از جمله در ادبیات کلاسیک به ویژه آثار نظامی گنجوی، جلال الدین مولوی، شاهنامه فردوسی، کرامت های صوفیه در آثار مختلف، آثار عطار نیشابوری، یوسف و زلیخای جامی؛ در دوره ی معاصر آثار داستانی کوتاه، بلند و رمان از نویسندگان برجسته با سبک های گوناگون مانند محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد، نادر ابراهیمی، غلامحسین ساعدی، بزرگ علوی، صادق هدایت، عاس معروفی، سیمین دانشور و ...؛ در حوزه ی شعر نیز بر شعرهای شاعران برجسته از جمله نیمایوشیج، اخوان ثالث، شاملو و فروغ فرخزاد؛ در حوزه ی ادبیات کودک و داستان های عامیانه نیز تلاش هایی برای گسترش پدیده ی روایت شناسی انجام گرفته است. در واقع با توجه به همان مطلب پیش گفته یعنی جاذبه های روایتی برای ایرانیان، تقریباً در تمام حوزه های ادب فارسی از نظریه ی روایت شناسی به عنوان معیار و محکی در سنجش متن استفاده شده است. از آنجا که میزان مقالات علمی- پژوهشی و علمی- ترویجی در این زمینه به ویژه در دهه ی اخیر بسیار زیاد است، در اینجا از معرفی آنها صرف نظر می کنیم و خوانندگان را به فهرست منابع ارجاع می دهیم.
اگرچه نگارنده بر آن نیست تا در این فرصت به آسیب شناسی مقالات موجود در این حوزه بپردازد، مطلب قابل تأمل این است که در برخی مقاله ها به مقوله ی روایت- که گاه فقط به معنای واژگانی آن بسنده شده- اشاره شده است؛ اما از اصول روایت شناسی و نظریه های مرتبط با آن سخنی به میان نیامده است. مبانی نظری بعضی از مقالات به لحاظ علم روایت شناسی ضعیف است و در آنها فقط به بازیابی عناصر داستانی و تحلیل در متن پرداخته شده است(18). به علاوه، گاهی هم مقالاتی دیده می شود که به نوعی نظریه را به متن تحمیل کرده اند؛ حال آنکه چون نیک بنگریم، در می یابیم که از چندین ویژگی و نشان یک نظریه، فقط یک یا دو مورد در متن مورد بررسی وجود دارد.

4-4. سخنرانی ها، همایش ها و هم اندیشی ها

در دو دهه ی اخیر در ایران و در قلمرو زبان فارسی، به بررسی های روایت شناسی بسیار توجه شده است؛ در این میان نمی توان نقش برجسته ی فرهنگستان هنر را در گسترش این نظریه نادیده گرفت. فرهنگستان هم اندیشی ها و نشست هایی به شکل تخصصی برگزار و از استادان بزرگ قلمرو هنر و ادبیات برای تحلیل بیشتر این نظریه دعوت کرده است. با این نشست ها زمینه های آشنایی علاقه مندان به ادبیات با روایت شناسی بیش از پیش فراهم می شود. محمد شهبا، علی عباسی، امیرعلی نجومیان و ... از کسانی هستند که در جلسات ویژه ی روایت شناسی حضور می یابند و به بحث و تبادل نظر در این زمینه می پردازند.
کرسی های دانشگاهی نیز در نگرش های کاربردی به این نظریه بی تأثیر نبوده اند. گرچه تاکنون همایشی که با رویکردی تخصصی به نظریه های روایت شناسی در قالب تئوریک (معرفی نظریه) یا پراگماتیک (کاربست نظریه روی متن) بپردازد در ایران برگزار نشده است، در همایش های ادبی که به ویژه انجمن ترویج زبان و ادب فارسی و انجمن نقد ادبی برگزار می کند، جلوه هایی از توجه به این نظریه دیده می شود.

5. وضعیت کنونی روایت شناسی در ایران و مطرح کردن چند پیشنهاد

در چهار سال اخیر، نگرشی گسترده به این دانش کاربردی در ایران پدید آمده و توجه ناقدان و محققان ادبی را بیش از گذشته به خود جلب کرده است؛ به گونه ای که در بسیاری از نشریات علمی- پژوهشی و نیز علمی- ترویجی به طور تقریبی یک مقاله در هر شماره درباره ی روایت شناسی منتشر می شود. مجلاتی چون ادب پژوهی، پژوهشنامه ی زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، پژوهش زبان فارسی، پژوهش های ادبی، مجله ی دانشکده ادبیات کرمان، مجله ی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و فصلنامه ی نقد ادبی از این قبیل هستند. متأسفانه چنان که گفته شد، گاه مقالات و محققان ره به افراط برده و چنان که بایسته است در انتخاب متن و نظریه ی متناسب با آن تأمل نکرده اند. این بی توجهی ممکن است نه فقط دانش روایت شناسی، بلکه نقد و نظریه ی ادبی در ایران را نیز با بحران روبه رو کند.
نگارنده باور دارد که در برخی از حوزه ها، تأملات روایت شناختی می تواند در پیشرفت و توسعه ی نظریه در ایران مؤثر واقع شود. برای مثال پرداختن به روایت شناسی با رویکردهای تطبیقی- که تاکنون بسیار اندک صورت گرفته است- می تواند کارکردهای این نظریه را روشن تر کند؛ چرا که در هر نوع پژوهشی، دستاورد علمی در مقایسه و ارزیابی یک متن با متنی مشابه دو چندان خواهد شد.
بررسی آثار داستانی هر نویسنده ای در قالب پژوهشی مقایسه ای در بوته ی نقد روایت شناسی می تواند ظرفیت های زبانی او را در فرایند به کارگیری زبان روایی در متون مختلف به تصویر بکشد. ضمن اینکه بر پیوند میان روایت گری و تغییرات شناختی، ذهنی و ایدئولوژیک نویسنده در موقعیت های مختلف نگارش داستان به صورتی علمی مهر تأیید خواهد زد.
از پیشنهادهای دیگر، بررسی عنصر روایت در ژانرهای مختلف ادبیات داستانی است که می تواند تحقیقی بجا و مؤثر در ادبیات تفاوت های روایت شناختی آثار با توجه به ژانر زمینه ی آنها باشد. برای نمونه، روایت در اثر پلیسی- جنایی مانند آثار بزرگ علوی با روایت در اثر واقع گرای اجتماعی مانند آثار سیمین دانشور تفاوت دارد.
با توجه به گسترش روزافزون این نظریه و نظریات مشابه آن، جای خالی تألیف یا ترجمه فرهنگ های مربوط به این حوزه یپژوهشی در تحقیقات ادبی ایران احساس می شود. وجود فرهنگ های دست کم دو زبانه (انگلیسی- فارسی) به شکل تخصصی، ضمن اینکه موجب یکدستی تعریف ها و اصطلاحات این حوزه خواهد شد، در پیشبرد اهداف روایت شناسی نیز مؤثر خواهد بود.

پی نوشت ها :

1- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد.
2- Narrative
3- Roland Barthes
4- Narrativity
5- Narreme
6- Narratology
7- Semiotics
8- Semantics
9- Structuralism
10- Vladimir Prop
11- Gerard Genette
12- Context
13- Discourse
14- Levi Strauss
15.Christian Metz
16.در متن مقاله فقط به برخی از آثار برجسته اشاره شد، اما در فهرست منابع آثار به تفصیل بیشتری آماده است.
17. همچنین مدیا کاشی گر ترجمه ای دیگر از این اثر را در همان سال منتشر کرد.
18. نک. مریم خلیلی جهان تیغ «ساخت روایت در شعر نیما»، نشریه ی دانشکده ادبیات تبریز، س46 (پاییز 1382).

فهرست منابع تحقیق:
کتاب ها
- احمدی، بابک (1378). ساختار و تأول متن. چ4. تهران: نشر مرکز.
- احمدی لاری، حمید (مترجم). (1376). نظریه های زیباشناسی فیلم (مجموعه مقالات). تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- احمدی، بابک (1378). ساختار و تأویل متن. چ4. تهران: نشر مرکز.
اخوت، مهدی (1371). دستور زبان داستان. اصفهان: نشر فردا.
- آدام، ژان میشل و فرانسواز رواز (1383). تحلیل انواع داستان. ترجمه ی آذین حسین زاده و کتایون شهپرراد. تهران: قطره .
- ارسطو (1343). فن شعر. ترجمه ی عبدالحسین زرین کوب. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- از ادبیات تا سینما (مجموعه مقالات). (1384). تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- آسابرگر، آرتور. (1380). روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی روزمره. ترجمه ی محمدرضا لیراوی، تهران: سروش.
- باختین، میخائیل (1383). زیبایی شناسی و رمان. ترجمه ی آذین حسین زاده. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات هنری.
- بالایی، کریستف. (1378). پیدایش رمان فارسی. ترجمه ی مهوش قویمی و نسرین خطاط. تهران: انتشارات معین- انجمن ایران شناسی فرانسه.
- برانیگان، ادوارد. (1376). نقطه ی دید در سینما. ترجمه ی مجید محمدی. تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- بردول، دیوید. (1375). روایت در فیلم داستانی. ترجمه ی علاءالدین طباطبایی. تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- پراپ، ولادیمیر. (1368). ریخت شناسی قصّه های پریان. ترجمه ی فریدون بدره ای. توس. تهران.
- تادیه، ژان ایو (1378). نقد ادبی در قرن بیستم. ترجمه مهشید نونهالی. تهران: نیلوفر.
- تودروف، تزوتان. (1377). «دو اصل روایت». ترجمه ی امید نیک فرجام، ویژه نامه ی روایت و ضد روایت. تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی. صص 89-97.
- ـــــــ (1379). بوطیقای ساختارگرا، ترجمه ی محمد نبوی. تهران: آگاه.
- ـــــــ(بی تا). نظریه ی ادبیات. ترجمه ی عاطفه طاهایی. تهران: اختران.
- تولان، مایکل جی. (1383). درآمدی نقادانه- زبان شناختی بر روایت. ترجمه ی ابوالفضل حری. تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- ریکور، پل. (1383). زمان و حکایت. ترجمه ی مهشید نونهالی. ج1. ج2. 1384.تهران: گام نو.
- ریمون- کنان، شلومیت. (1387). روایت داستانی: بوطیقای معاصر. ترجمه ی ابوالفضل حری، تهران: نیلوفر.
- سجودی، فرزان (به کوشش). (1380). ساخت گرایی پسا ساخت گرایی و مطالعات ادبی (مجموعه مقالات). تهران: انتشارات حوزه ی هنری.
- سلدن، رامان و پیتر ویدوسون. (1377). راهنمای نظریه ی ادبی معاصر. ترجمه ی عباس مخبر. چ2. تهران: طرح نو.
- طباطبایی، علاء الدین (مترجم). (1378). ساخت گرایی نشانه شناسی سینما (مجموعه مقالات). تهران: هرمس.
- فردوسی، ابوالقاسم (1382). شاهنامه. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
- فلکی، محمود. (1382). روایت داستان (تئوری های پایه ای داستان نویسی). تهران: بازتاب نگار.
- فورستر، ادوارد مورگان. (1357). جنبه های رمان. ترجمه ی ابراهیم یونسی. چ2. تهران: امیرکبیر.
- لوته، یاکوب (1387). مقدمه ای بر روایت در ادبیات و سینما. ترجمه ی امید نیک فرجام. تهران: مینوی خرد.
- لوی استروس، کلود. (1376). اسطوره و معنا. ترجمه ی شهرام خسروی. تهران: نشر مرکز.
- مارتین، والاس (1382). نظریه های روایت. ترجمه ی محمد شهبا. تهران: هرمس.
- متز، کریستین (1380). نشانه شناسی سینما. ترجمه ی روبرت صافاریان. تهران: فرهنگ کاوش.
- مک کی، رابرت (1385). داستان (ساختار سبک و اصول فیلم نامه نویسی). ترجمه ی محمد گذرآبادی. چ2. تهران: هرمس.
- ون دایک، تئون. (1382). مطالعاتی در تحلیل گفتمان (از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی). گروه مترجمان ویراسته ی مهران مهاجر و محمد نبوی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
- ویژه نامه ی روایت و ضد روایت (به مناسبت هفدهمین جشنواره ی بین المللی فیلم فجر). (1377). تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
مقالات:
- آتش سودا، محمدعلی (1386). «روایت شناسی شرح شطحیات». مجله ی علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. ش پیاپی 51. صص 1-25.
- اباذری، یوسف علی و نادر امیری (134). «بازخوانی رمان شوهر آهوخانم». مطالعات فرهنگی و ارتباطات. ش4. صص 55-78.
- امامی، نصراله و بهروز مهدی زاده فرد (1387). «روایت و دامنه ی زمانی روایت در قصه های مثنوی»، ادب پژوهی. ش5. صص 129 -160.
- بامشگی، سمیرا و بهاره پژومند راد. (1388). «تحلیل روایت شناسانه ی داستان گنبد پیروزه هفت پیکر». پژوهش های ادبی. ش 23. صص 45-66.
- بهنام، مینا. (1389). «ریخت شناسی داستان حسنک وزیر به روایت بیهقی». پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا). س4. ش13.
- پارسانسب، محمد. (1387). «تحلیلی از هفت روایت استن حنانه». پژوهشنامه ی زبان و ادب فارسی (گوهر گویا). ش6.صص 53- 84.
- پروینی، خلیل و هومن ناظمیان. (1387). «الگوی ساختارگرایی ولادیمیر پراپ و کاربردهای آن در روایت شناسی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی. ش11. صص 183-203.
- چراغی، رضا و احمد رضی (1386). «تحلیل انتقادی نگاه نیمایوشیج به شعر کلاسیک در تبیین الگوی وصفی روایی شعر نو». ادب پژوهی. زمستان 1386- بهار 1387: ش4. صص 21-42.
- حدادی، الهام (1388). «رویکرد روایت شناسی به داستان دو دنیا اثر گلی ترقی». فصلنامه ی نقد ادبی. س3. ش5. صص 41-72.
- ــــــــ (1388). «مؤلفه های زمان و مکان روایی در قصص قرآنی». ادب پژوهی. ش7 و 8. صص 125-141.
- حسن لی، کاووس و ساناز مجرد. (1388). «بررسی محورهای اصلی و شیوه ی گسترش روایت در کلیدر». بوستان ادب (علوم اجتماعی و انسانی شیراز). ش1. صص 91-106.
- حیدری، محبوبه (1387). «نقش راوی و مخاطب در قصه های خواب صوفیه». مجله ی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم. ش16 (زبان و ادبیات فارسی8). صص 59-91.
- رجبی، زهرا، غلامحسین غلامحسین زاده و قدرت الله طاهری. (1388). «بررسی رابطه ی زمان و تعلیق در روایت پادشاه و کنیزک». پژوهش زبان و ادبیات فارسی. ش12. صص 75-98.
- صافی پیرلوجه، حسین. (1387). «نگاهی گذرا به پیشینه ی نظریه های روایت». فصلنامه ی نقد ادبی. س1. ش2. صص 144 -169.
- صرفی، محمدرضا و نجمه حسینی سروری (1388). «شیوه های آغاز و پایان داستان در هزار و یک شب». پژوهشنامه ی زبان و ادب فارسی (گوهر گویا). ش9. صص 31-54.
- صهبا، فروغ (1387). «بررسی زمان در تاریخ بیهقی بر اساس نظریه ی زمان در روایت». پژوهش های ادبی. ش 21. صص 89- 112.
- طالبیان، یحیی و نجمه حسینی سروری (1385). «شیوه های روایت و روایت گری در قصه مرغان شیخ اشراق». مجله تخصصی زبان و ادبیات دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد. ش 154. صص 85-104.
- طاهری، قدرت اله و لیلا سادات پیغمبرزاده. (1388). «نقد روایت شناسانه ی مجموع ساعت پنج برای مردن دیر است براساس نظریه ی ژرار ژنت». ادب پژوهی. ش7و 8. صص 27-49.
- طغیانی، اسحاق و زهره نجفی. (1387). «جایگاه سه عنصر گفتگو، کنش و پیرنگ و ساختار روایت های حدیقه». پژوهش های ادبی. ش22. صص 101-119.
- علوی مقدم، مهیار و سوسن پورشهرام. (1387). «نقد روایت شناختی سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانه ای برای شب، دشنام و صدای که می پیچد)». ادب پژوهی. ش6. صص 163-178.
- عباسی، علی (1385). «گونه های روایتی». پژوهشنامه ی علوم انسانی. ش33. صص 51-74.
- ــــــــ (1387). «کارکرد روایت در ذکر بر دار کردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی». پژوهش زبان های خارجی نشریه ی دانشکده زبان های خارجی دانشگاه تهران. ش45.
- غلامحسین زاده، غلام حسین، قدرت اله طاهری و فرزاد کریمی. (1389). «روایت شناسی نشانه ها در افسانه ی نیما». پژوهش های زبان و ادبیات فارسی (مجله ی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان). دوره ی جدید. ش6. صص 109-128.
- فروزنده، مسعود. (1387). «بررسی روایت، داستان و پیرنگ در گلدسته ها و فلک جلال آل احمد». پژوهشنامه زبان و ادب فارسی. ش5. صص 135-150.
- فلاح، نسرین و دیگران (1387). «ساختار روایت در هفت پیکر». نشریه ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی کرمان. ش21. صص 121-144.
- قاسمی پور، قدرت الله (1387). «زمان و روایت». فصلنامه ی نقد ادبی. س1. ش2. صص 122-143.
- محمودی، محمدعلی (1387). «بررسی روایت در بوف کور هدایت». پژوهشنامه ی ادب غنایی (زبان و ادبیات فارسی). ش10. صص 121-144.
- مدبری، محمود و نجمه حسینی سروری (1387). «از تاریخ روایی تا روایت داستانی (مقایسه ی شیوه های روایت گری در اسکندرنامه های فردوسی و نظامی». پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا). ش2. صص 6-28.
- مؤذنی، علی محمد و محمد راغب. (1385). «توبه ی ابراهیم ادهم از منظر روایت شناسی». مجله ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی تهران. ش (179) 57.
- میلر، جی. هیلیس (1377). «روایت». ترجمه ی منصور ابراهیمی. ویژه نامه ی روایت و ضد روایت. تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی. صص 71-88.
Fluderink, Monika. (2005). Histories of Narrative Theory, from structuralism to the present. A Companion to Narrative Theory. Blackwell Publishing. PP. 36-59.
Herman, David. (2007). Basic Elements of Narrative.
<http://www.honar.ac.ir/news/showone.asp?id-2496&kind2=1083>


منبع مقاله :
فتوحی، محمود؛ (1390)، نامه ی نقد( مجموعه مقالات نخستین همایش ملی نظریه و نقد ادبی در ایران، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.