جابجایی جمعیتی کانونهای یهودی از نیمه دوم سده پانزدهم تا پایان سده هیجدهم زیرساخت اقتدار مالی یهودیان در سده نوزدهم و شالودههای نقش مهم آنان را در پیدایش نظام جدید سرمایهداری فراهم آورد. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم این جابجایی جمعیتی را "تدارکی برای صعود نقش یهودیان در تکاپوی اقتصادی عصر جدید" میدانند. (1) در واقع چنین است. اگر کانونهای بسته و منسجم یهودی در مراکز اصلی تجارت جهانی سدههای شانزدهم و هفدهم مستقر نمیشد و اگر با حفظ پیوندهای میان خود یک "شبکه بینالمللی" کارا و منسجم را پدید نمیساخت، یهودیان هیچگاه نمیتوانستند به جایگاه امروزین دست یابند.
محل استقرار اصلی این مهاجرین در بنادر شمال آفریقا و جنوب اروپا و عثمانی بود. بدینسان، کانونهای یهودی در کلیه بنادر مهم پیرامون دریای مدیترانه مستقر شدند و در واقع این منطقه را بطور کامل به محاصره خود گرفتند. بهنوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، "استقرار یهودیان اسپانیا- پرتغال در برخی از بنادر کلیدی دریای مدیترانه نفوذ تجاری آنان را در منطقه افزایش داد." (2)
این شبکه مدیترانهای در دو حوزه سیاسی- فرهنگی اسلامی (بنادر عثمانی و لوانت و شمال آفریقا) و اروپایی (بنادر جنوب اروپا) مستقر بود. یهودیان مستقر در بنادر شرقی "به عنوان واسطه تجارت با اروپا عمل میکردند و اغلب نمایندگان موسسات تجاری هلند و انگلستان در منطقه لوانت یهودی بودند." (3)
در سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی، رابطه این دو کانون نقش مهمی در تحکیم شبکه جهانی زرسالاری یهودی داشت. بهنوشته تاریخ یهود:
یهودیان اروپا برای تجارت مدیترانهای خود به یهودیان کشورهای اسلامی نیاز داشتند و اینان نیز از تجارت با یهودیان اروپا سود میبردند. یهودیان لهستان از اعتبار مالی یهودیان آلمان استفاده میکردند و یهودیان آلمان سیورسات مورد نیاز خود را بهوسیله یهودیان لهستان تأمین مینمودند. (4)
بدینسان، در تمامی شاهراههای تجاری جهان پایگاههای یهودی، با سرمایه کافی، استقرار یافت و یک شبکه بینالمللی بهمبافته و منسجم پدید ساخت که در هر مرکز مهم تجاری و سیاسی دارای هسته استوار و متنفذ خویش بود. آنان شریانهای گردش کالا و سرمایه را در مهمترین مراکز اقتصادی جهان آن روز بگونهای شگفت در دست خود گرفتند. از اینرو، اگر زرسالاری یهودی را نخستین و گستردهترین سازمان مخفی جهان معاصر بنامیم سخنی به گزاف نگفتهایم. راز موفقیتهای اسرارآمیز آنان دقیقاً در همین پیوند پنهان و جهانگستر نهفته بود. دایرة المعارف یهود علت موفقیت مارانوها را "استقرار آنها در مراکز اصلی تجاری جهان" و "پیوندهای خویشاوندی آنها" میداند که ایشان را قادر ساخت "یک سازمان بینالمللی تجاری کارا و به شدت منسجم ایجاد کنند." (5)
"شبکه بینالمللی" اصطلاحی است که در منابع یهودی مکرر دیده میشود؛ پروفسور ریچارد دیویس از آن به عنوان "شبکه بینالمللی روچیلدها" نام میبرد و مورخان دانشگاه عبری اورشلیم از آن به عنوان "شبکه اقتصادی- اجتماعی" یهودیان. آنان مینویسند:
پیوندهای نزدیک میان "نوکیشان" [مارانوها] در شبه جزیره ایبری و کانونهای یهودی در شمال اروپا، بوردو [فرانسه]، ایتالیا، قسطنطنیه [استانبول] و سالونیک، شهرهای سوریه و لبنان و شمال آفریقا، یک شبکه مهم اقتصادی و اجتماعی آفرید که بر پیوندهای خویشاوندی، سنت و زبان [مشترک] استوار بود... یکی از دلایل عمده افزایش اهمیت اقتصادی یهودیان مهاجر اسپانیا و پرتغال انحصاری بود که دولتهای اسپانیا و پرتغال بر تجارت با مستعمرات فراوان ماوراء بحارشان برقرار کرده بودند. سنگها و فلزات قیمتی که از این مستعمرات وارد میشد بطور عمده برای صدور به بازارهای رو به گسترش شمال اروپا بود، ولی به دلیل جنگهای آزادیبخش هلند علیه اسپانیا و تداوم طولانی تخاصم میان هلند و اسپانیا، و نیز جنگ میان اسپانیا و انگلستان، راه مستقیم دستیابی به این بازارها مسدود بود و لذا برای دوران معینی این تجارت به کمپانیهای تجاری واگذار شد که بطور عمده بهوسیله مارانوها اداره میشدند. (6)
این جملات کاملاً گویاست و بی هیچ پردهپوشی پیوند تنگاتنگ میان یهودیان/ مارانوها و دربارهای اسپانیا و پرتغال را آشکار میکند و تأییدی است بر نظر ما که مهاجرت گسترده یهودیان شبه جزیره ایبری حرکتی سازمانیافته بود بمنظور سلطه الیگارشی مستعمراتی اروپا و شرکای یهودی آن بر تجارت و سیاست جهانی.
ما این جابجایی جمعیتی یهودیان به همراه طلوع و افول قدرتهای اقتصادی را در اواخر سده نوزدهم، در مهاجرت وسیع یهودیان روسیه و شرق اروپا و ایجاد کانونهای فعال یهودی در ایالات متحده آمریکا و کانادا و غیره، نیز شاهد بوده ایم. هر دو موج در پوشش "مظلومنمایی دینی" صورت گرفت و توأم با چنان شیون و فغان تبلیغاتی که در پناه آن اهداف واقعی این مهاجرتها مکتوم ماند.
در دهه پایانی سده پانزدهم و نیمه اول سده شانزدهم، مسلمانان شبه جزیره ایبری گروه گروه به شرق اسلامی، بهویژه به سرزمینهای عثمانی و فاس، پناه میبردند. آوازه ستمگری دینی حکمرانان مسیحی در همه جا پیچیده بود و همدردی وسیعی را به سود مردم زیر سلطه آنان پدید آورده بود. این مناسبترین فضا برای جابجایی جمعیتی یهودیان بود؛ مهاجرتی که در شرایط عادی به هیچ روی امکان نداشت. یهودیان با این موج آمیختند، در نزد مسلمانان خویشتن را قربانیان "ستم مسیحیان" وانمود کردند، بدینسان از نوعدوستی آنان برخوردار شدند و در موطن جدید جایگاهی استوار یافتند. مهاجرت مارانوها، که نامهای مسیحی اسپانیایی و پرتغالی را بر خود داشتند، تا بدانجا بود که در سده شانزدهم در بسیاری از سرزمینهای اروپا، آسیا و آفریقا واژه "پرتغالی" با واژه "یهودی" یکی تلقی میشد. (7) این مهاجرتی ساده نبود. یهودیان/ مارانوها بهمراه خود نقدینگیهای انبوه جابجا میکردند و لذا کمی پس از استقرار در مأوای جدید به قدرتهای درجه اول اقتصادی آن منطقه بدل میشدند.
نخستین موج مهاجرت یهودیان به سرزمین فاس بود. آنان خود را با مسلمانان آواره غرناطه آمیختند و به فاس رفتند. گفته میشود در سالهای 1492 و 1496 حدود 20 هزار یهودی در سرزمین فاس مستقر شدند. سلطان مسلمان فاس با خوشرویی مهاجرین یهودی را نیز پذیرا شد. یهودیان به خرید املاک پرداختند و جامعهای ثروتمند بنا نهادند. (8)
در این زمان سلطان فاس، محمد الشیخ الوطاس، (9) معروف به مولای شیخ، بود از دودمان بنیوطاس. آبراهام تروئل، (10) حاخام یهودی، او را چنین توصیف کرده است:
یکی از بندگان خداترس در میان ملتهای جهان بود که یهودیان اخراج شده از اسپانیا را پذیرا شد و با قوم اسرائیل تا زمان مرگش [در سال 1505] به خوبی سلوک کرد. خداوند او را در سرزمین فاس به حکومت رسانیده بود تا به ما امکان زندگی کردن عطا کند. (11)
از این زمان نفوذ گسترده یهودیان در مراکش بطور اخص و شمال آفریقا بطور اعم آغاز شد:
برخی از اعضای الیگارشی یهودی فاس، چون یعقوب روسالس (12) و مناهم سنانس (13) و ابراهیم کوردوایی (قرطبهای) (14) در مقام مشاورین سلاطین بنیوطاس جای گرفتند؛ به عنوان سفیر راهی اسپانیا و پرتغال شدند و به تشویق مارانوها برای مهاجرت به فاس پرداختند. در سال 1536 یکی از آنان بهنام یعقوب روتی، (15) که تاجری ثروتمند بود، به وزارت رسید. (16)
این مهاجرت برای مردم مراکش شوم بود. یهودیان ناسپاس با خیانت به میزبانان سادهدل خود طلایهداران تهاجم پسین پرتغالیها به سواحل شمال آفریقا شدند. در اثر این حملات، بخشهایی از سواحل غربی مراکش به اشغال پرتغال درآمد و گروههای یهودی/ مارانو در این مناطق استقرار یافتند. بهنوشته دایرة المعارف یهود، یهودیان به عنوان مترجم و واسطه اهالی بومی به پرتغالیها خدمت میکردند و "نقش سیاسی آنها برای پادشاهان پرتغال اهمیت درجه اول داشت." (17)
این جمله کوتاه گویای اسرار مهاجرت یهودیان در این دوران است. این چه رازی است که یهودیان از "ستم دینی" حکمرانان مسیحی اسپانیا و پرتغال میگریزند و کمی بعد به پایگاه بومی و کارگزاران درجه اول ایشان در مستعمرات بدل میشوند؟
نمونهای مشخص و گویا را میکاویم:
یکی از معروفترین خاندانهای یهودی مستقر در شمال آفریقا خاندان بنزامرو (بن سامری) است. یکی از اعضای این خاندان، بهنام اسحاق بنزامرو، (18) پزشک دربار ایزابل بود. او نیز برای لشکرکشی به غرناطه مبالغ هنگفتی پول به ایزابل و فردیناند وام داد و پس از سقوط شهر مطالبات خود را، قاعدتاً با سودی کلان، دریافت داشت. در سال 1496 او را در بندر مهم صفی (19) مراکش مییابیم در سمت خزانهدار حکمرانان پرتغالی این مستملکات جدید در حالیکه "از نفوذ سیاسی فراوان برخوردار است" و مأموریتهای مهم دیپلماتیک را در مذاکرات پادشاه پرتغال و حکام مسلمان مراکشی عهدهدار است. در سال 1510 بندر فوق مورد حمله مسلمانان قرار گرفت و اسحاق و پسر عمویش، اسماعیل بنزامرو، (20) در رأس 200 سرباز یهودی دفاع از استحکامات پرتغال را به دست داشتند.
برادر اسحاق، بهنام آبراهام بن مهیر بنزامرو (21) (متوفی 1530) نیز از یهودیان متنفذ غرناطه بود. در سال 1510، مانوئل، شاه پرتغال، او را به عنوان حاخام کل یهودیان در مستملکات پرتغالی شمال آفریقا منصوب کرد. آبراهام بن مهیر از "قدرت گسترده" برخوردار بود و نقشی بسیار مهم در تحولات منطقه ایفا نمود. بهنوشته دایرة المعارف یهود، او مورد احترام فراوان ژان سوم، پادشاه بعدی پرتغال، بود. در سده شانزدهم، دو برادر از اعضای خاندان بنزامرو، بهنامهای جودا و سلیمان، سهم بزرگی در تجارت شمال آفریقا داشتند. یکی دیگر از اعضای این خاندان بهنام هارون نایبالحکومه بندر آغادیر (22) بود و یکی دیگر بهنام آبراهام مترجم حکمرانان پرتغالی در مزاغان. (23)
تا اوایل سده نوزدهم میلادی بقایای اعضای این خاندان را در رأس جوامع یهودی و مارانوی مراکش مییابیم. امروزه، مقبره خانوادگی آنان در بندر صفی "آرامگاه هفت پسر سامری" نام دارد و زیارتگاه یهودیان است. (24)
از سده شانزدهم، یهودیان/ مارانوهای مستقر در سواحل شمال آفریقا در همکاری با غارتگران و سوداگران پرتغالی نقشی فعال در تجارت منطقه، بهویژه تجارت برده، به دست گرفتند. همدستی یهودیان/ مارانوهای مهاجر با پرتغالیها طبعاً درگیریهای شدیدی را میان آنها و مسلمانان پدید ساخت. (25) بدینسان، مراکش به "بهشت مارانوها" و یکی از کانونهای مهم یهودی/مارانونشین جهان بدل شد. به تبع این تحول، اقتصاد پلانتکاری در این سرزمین رواج یافت و بهوسیله مارانوها تولید شکر در مراکش گسترش چشمگیر یافت. در سدههای هفدهم و هیجدهم، مراکش مرکز تولید یکی از مرغوبترین شکرهای جهان بود. (26)
با سقوط دولت بنیوطاس و صعود خاندان بنیسعد در فاس (1549)، که به دودمان "اشراف حسنی" شهرت داشتند زیرا خود را از اعقاب حسن بن علی (ع) میخواندند، وضع یهودیان به وخامت گرایید. علت این امر اقدامات یعقوب روتی، وزیر منفور محمد بن احمد آخرین سلطان بنیوطاس، بود که موجی از مقابله با یهودیان را در میان مردم فاس برانگیخت. تعارض مردم فاس با یهودیان در تمامی دوران حکومت خاندان بنیسعد ادامه داشت. (27)
یهودیان به عنوان مترجم و پزشک و مباشرین ضرابخانه به دستگاه شریفان بنیسعد نیز راه یافتند. اسحاق لوی، از خاندان زرسالار لوی طلیطله، به دستگاه محمدالمهدی، بنیانگذار این دودمان، راه یافت و از آن زمان نفوذ یهودیان آغاز شد. نفود الیگارشی یهودی در دربار شریفان بنیسعد بهویژه در دوران حکومت زیدان، معروف به مولای مأمون (1603-1628)، اوج گرفت. در این زمان آبراهام بن ویس (28) و یهودا لوی اداره امور خزانه کشور را به دست گرفتند و اعضای خاندانهای پلاچه (29) و کابسه (30) به عنوان دیپلمات و مترجم در دربار نفوذ داشتند. اوجگیری نفوذ یهودیان برای خاندان بنیسعد نیز، چون بنیوطاس، شوم بود و کمی بعد (1660) به سقوط آن انجامید. (31)
پس از خاندان بنیسعد، شاخهای دیگر از اشراف حسنی در مراکش به قدرت رسید که به اشراف فلالیه یا علویان حسنی یا بطور خلاصه علویان شهرت دارند.
بنیانگذار این دودمان مولای الرشید بن شریف است که در سالهای 1660-1672 بر مراکش سلطنت کرد. حکومت علویان مراکش، بهرغم دورانی سرشار از آشوبهای داخلی و جنگهای متعدد اروپاییان با این سرزمین و سرانجام سلطه مستقیم و غیرمستقیم آنان، تا به امروز تدوام یافته است.
از مهمترین خاندانهای زرسالار یهودی این دوران در مراکش باید به خاندان تولدانو (32) اشاره کرد:
این خاندان از یهودیان طلیطله (تولدو) است. در دایرة المعارف یهود درباره وضع آنان پیش از مهاجرت از اسپانیا مطلبی مندرج نیست؛ نمیدانیم در آن زمان چه نام داشتند و به کدام یک از خاندانهای الیگارشی طلیطله تعلق دارند. تنها میدانیم که از زمان استقرار در مراکش به "تولدانو" (منسوب به تولدو/ تولدوئی) معروف شدند. آنان در اواخر سده پانزدهم یا اوایل سده شانزدهم به بندر سالونیک (عثمانی) رفتند و در اواخر سده شانزدهم یکیشان بهنام دانیال بن یوسف (1570-1640) به فاس رفت و در این سرزمین مستقر شد. از آن پس اعضای این خاندان، که عموماً حاخام بودند، به عنوان عضوی از الیگارشی یهودی مراکش نقشی مهم در رهبری یهودیان این سرزمین به دست گرفتند.
در نیمه دوم سده هفدهم، یکی از اعضای این خاندان بهنام یوسف بن دانیال تولدانو (متوفی 1700) مشاور مولای اسماعیل، سلطان مقتدر علوی مراکش (1672-1721)، بود و در همین زمان بود که جنگ هلند و مراکش آغاز شد. سرانجام، سلطان یوسف را برای مذاکرات صلح به هلند فرستاد. یوسف تولدانو بهمراه برادرش حییم (متوفی 1710)، که او نیز مشاور سلطان بود، با نمایندگان دولت هلند مذاکره را آغاز کرد. این مذاکرات منجر به انعقاد پیمان صلح و تجارت میان هلند و مراکش (1683) شد. طرفین هلندی یوسف تولدانو در این مذاکرات کسی نبود جز اسحاق بوئنو مسکوئیتا و برادرش جوزف از اعضای یک خاندان زرسالار یهودی مستقر در هلند. در ماجرای جنگ هلند با مراکش، خاندانهای یهودی هلندی بوئنو مسکوئیتا (33) و ساسپورتاس منافع مالی گستردهای داشتند؛ و یاکوب ساسپورتاس (34) باجناق یوسف تولدانو بود. یوسف تولدانو کمی بعد (1688) سفیر مراکش در هلند شد.
در این زمان، یوسف میمران (متوفی 1683)، (35) رئیس (نقید) یهودیان مراکش، چهره متنفذ دربار مراکش بهشمار میرفت و گفته میشد که در صعود مولای اسماعیل به سلطنت نقش مهمی داشته است. پس از مرگ یوسف، پسرش بهنام آبراهام میمران (متوفی 1723) جانشین او شد. در این زمان دربار مولای اسماعیل کانون یهودیان بود. آبراهام میمران بهمراه موسی تولدانو (متوفی 1725)، که او نیز از درباریان بود، تجارت گستردهای با اروپا داشت.
نفوذ خاندان تولدانو در مراکش همچنان ادامه یافت. در نیمه اول سده هیجدهم، دانیال تولدانو (متوفی 1740) تجارت مفصلی با اروپا داشت و یکی از ثروتمندان درجه اول مراکش به شمار میرفت. در سدههای هیجدهم و نوزدهم اعضای متعدد این خاندان چنین وضعی داشتند و از درباریان متنفذ مراکش بودند. از چهرههای مهم این خاندان در سده بیستم باید به یعقوب موسی تولدانو (36) (1880-1960) اشاره کرد که معاون حاخام قاهره (1929)، حاخام اسکندریه (1937)، حاخام یهودیان سفاردی در تلآویو و حیفا (1942) بود. او در سال 1958 وزیر امور دینی دولت اسرائیل شد و تا زمان مرگ در این سمت بود. (37)
اقتدار سیاسی و مالی یهودیان مراکش تا به امروز تداوم دارد:
سلطان محمد پنجم، پادشاه مراکش (1953-1961)، پیوندی عمیق با الیگارشی یهودی داشت. او امتیازات فراوانی به یهودیان اعطا کرد و یکی از آنان را بهنام لئون بنزاکن (38) در سالهای 1956-1958 به وزارت گمارد. خاندان بنزاکن از خاندانهای یهودی مهاجر سده شانزدهم از اسپانیاست. در حوالی نیمه سده هیجدهم شاخهای از آنان در نیویورک مستقر شد و بقیه در مراکش ماندند. در حوالی سال 1836 یوسف بنزاکن "نقید" یهودیان مراکش و کنسول دولتهای سوئد و نروژ بود. لئون بنزاکن، فارغالتحصیل پزشکی از پاریس، از متنفذترین چهرههای سیاسی مراکش در زمان سلطان محمد پنجم و پس از آن به شمار میرفت. در این زمان تعدادی از یهودیان نیز رسماً در زمره مشاورین سلطان قرار گرفتند که معروفترین آنان داوود بنازارف (39) است. (40)
سلطان حسن دوم، پادشاه کنونی مراکش، پسر سلطان محمد پنجم است. او در سال 1961 به قدرت رسید و نوزدهمین پادشاه از خاندان اشراف فلالیه (علویان حسنی) است. مشاور برجسته سیاسی او یک یهودی مراکشی بهنام ازاس است. (41)
پینوشتها:
1. Ben-Sasson, ibid, p. 733.
2. ibid, p. 734.
3. ibid, p. 735.
4. ibid, p. 740.
5. Judaica, vol. 11, p. 1024.
6. Ben-Sasson, ibid, p. 734.
7. Judaica, vol. 11, p. 1020.
8. Ben-Sasson, ibid, p. 631.
9. Wattas
10. Abraham Teruel
11. ibid.
12. Jacob Rosales
13. Menahem Sananes
14. Abraham Cordovi
15. Jacob Roti
16. Judaica, vol. 12, pp. 332-333; vol. 16, pp. 365-366.
17. ibid, vol. 12, p. 333.
18. Isaac Benzamero
19. Safi
20. Ishmael Benzamero
21. Abraham ben Meir
22. Agadir
23. Mazagan
24. ibid, vol. 4, pp. 571-572.
25. Ben-Sasson, ibid, p. 631.
26. Judaica, vol. 12, p. 333.
27. ibid, vol. 14, p. 625.
28. Abraham ben Ways
29. Palache
30. Cabessa
31. ibid, pp. 625-626.
32. Toledano
33. Bueno de Mesquita
34. Jacob Sasportas
35. Joseph Maymeran
36. Jacob Moses Toledano
37. ibid, vol. 4, p. 1461; vol. 11, p. 1148-1149; vol. 15, pp. 1193-1197.
38. Leon Ben Zaqen
39. David Benazareff
40. ibid, vol. 4, p. 572; vol 12, p. 344.
41. فرانکفورتر آلگماینه، شماره 270، 10 نوامبر 1997.
/ج