مقاومت در برابر فرمانروایی ناعادلانه

شرایط سیاسی متغیّر سرانجام لوتررا وادار کرد که به تجدیدنظر در دیدگاههایش درباه ی مقاومت در برابر فرمانروایی سیاسی ناعادلانه بپردازد.
شنبه، 19 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقاومت در برابر فرمانروایی ناعادلانه
مقاومت در برابر فرمانروایی ناعادلانه

 

نویسنده: جورج کلوسکو
مترجم: خشایار دیهیمی



 

شرایط سیاسی متغیّر سرانجام لوتررا وادار کرد که به تجدیدنظر در دیدگاههایش درباه ی مقاومت در برابر فرمانروایی سیاسی ناعادلانه بپردازد.
تغییر موضع لوتر با تغییر موضع سایر نظریه پردازان پروتستان همزمان شد و پیامدهای مهمی برای فلسفه ی سیاسی بعدی داشت. می توان گفت که سنّت مُدرن نظریه ی مشروطیت مستقیماً از نظریه مقاومت لوتری برآمده است.
نظریه پردازان «اصلاح دینی» متمایل به حمایت از موضعی بودند که در رساله به رومیان پولس رسول تشریح شده بود. فرمانروایی سیاسی را خداوند برقرار می کند تا خطاکاران را مجازات کند. اگر چه می توان از اطاعت از دستوراتی که مستقیماً ناقض قانون خداوند هستند سرباز زد، امّا کسی حق مقاومت ندارد. به دلیل طبیعت گناه آلوده ی لاعلاج بشر، دادن اجازه ی مقاومت به اتباع به معنای تن دادن به آشوب و هرج و مرج است. این دیدگاه فرمانروایی ناعادلانه را به عنوان بخشی ازنقشه کلّی خداوند توجیه می کرد. همچنین دیدیم که این موضع با مقاصد سیاسی لوتر همخوان بود. لوتر چون متکّی به حمایت امیران آلمانی بود، بنابراین بی هیچ دغدغه ای به تشریح دیدگاههایی می پرداخت که اقتدارآنان را بیشتر می کرد.
آنچه وضع سیاسی را در آلمان پیچیده می کرد این واقعیت بود که حاکمان بسیاری ازسرزمینها و شهرهای جدا از هم تحت امر فرمانروایی اسمی امپراتور مقدس روم بودند. امپراتور، شارل پنجم، قدرتمندترین فرمانفرما در اروپا بود، و علاوه بر امپراتوری سنّتی، که شامل هلند، بلژیک، بخشهایی از ایتالیا، و بخشهایی ازآلمان و اتریش می شد و بر اسپانیا هم حکم می راند. در ضمن او یک کاتولیک سر سپرده بود، و بنا به دلایل دینی و نیز سیاسی سخت پایبند وحدت قلمروش بود. چنانکه پیشترگفتیم شارل پنجم در 1521 به لوتر اجازه داد از خودش در دیت ورمس دفاع کند، اگر چه حاصل آن برای لوتر مطلوب نبود. دیدگاههای لوتر بدعتگذارانه و ارتدادی شناخته شد و «فرمان ورمس» (1521) خواستار ریشه کن کردن این دیدگاه ها شد. متن فرمان چنین است:
لوتر را باید یک بدعتگذار و مرتد محکوم دانست. وقتی موعدش رسید، هیچ کس نباید به او پناه دهد. پیروان او هم در ضمن محکوم می شوند. کتابهای او را باید از حافظه انسان پاک کرد. (1)
امّا چون امپراتور درگیر جنگ با فرانسه و ترکهای عثمانی بود، تا 1530 فرصت نکرد تا توجه کاملش را معطوف امور آلمان و کوشش برای تنفیذ و اجرای فرمان کند.
برای آن عده از امیران آلمانی که رو به آیین لوتر و سایر اشکال پروتستانتیسم آورده بودند موقعیت خطیر و حادّ بود. در ایّام پیشین ریشه کن کردن بدعتگذاری و ارتداد سابقه داشت، که در شکل تهاجم و کشتار انجام می گرفت، خصوصاً در فرانسه در قرن سیزدهم. شرایط در آلمان بسی فراتر از این مسئله رفته بود که آیا باید یک فرد یا یک گروه با پذیرش شهادت بر صحّت دیدگاههایشان گواهی دهند یانه. امیران نمی توانستند کناری بایستتند و شاهد تهاجم به سرزمینهایشان باشند. اگرچه بساری از امیران بی تردید اعتقادی قلبی داشتند، امّا در کنار مسائل دینی آنها باید امنیت اتباعشان را هم در نظر می گرفتند. وقتی که دیت آوگسبورگ (1530) نتوانست اختلافهای دینی را حل کند، امیران در 1531 در شهر اشمالکادن گرد آمدند تا اتّحادی نظامی را که به «اتحادیه ی اشمالکادن» مشهور است سازمان دهند و متعهد به دفاع متقابل از هم در برابر امپراتور شوند. هشت امیر و یازده شهر توافق کردند که اگر به هریک ازآنان حمله شد «بر مبنای کلام خداوند و آموزه ی انجیل» به کمک هم بشتابند. (2)
از نظر فلسفه ی سیاسی، امیران با یک مشکل بدیهی روبرو بودند. آنچه آنان انجام می دادند آشکارا سرپیچی از کلام خداوند بود که در باب سیزدهم رساله به رومیان و سایر قطعات کتاب مقدس آمده بود. برای رفع این مشکل، نظریه پردازان پروتستان به دنبال توجیهات غیرانجیلی برای مقاومت رفتند. در چشم آنان تردیدی نبود که امپراتوری مهاجم، که قصدش سرکوب دین حقیقی با آتش و شمشیر بود، نماینده ی بالاترین بی عدالتیها بود. لذا، یک استدلال پذیرفتنی باید مقاومت در چنین شرایطی را توجیه کند و عادلانه بداند. امّا این استدلال باید به مسئله ی ترس از بی نظمی و آشوب و هرج و مرج هم بپردازد که حق عومی مقاومت می تواند به بار بیاورد. چون چه کسی می تواند بگوید که چه چیزی بیعدالتی غیر قابل تحمّل است؟ آیا هر کسی که معتقد است به او ظلم شده و با بیعدالتی با او رفتار کرده اند حق دارد برای هدف خویش دست به اسلحه برد و شمشیر بردارد؟ مزه ی چنین وضعی پیشتر در جنگ دهقانان چشیده شده بود، و دیدیم که لوتر چه واکنشی به آن نشان داد.
پس یک نظریه ی پذیرفتنی درباره ی مقاومت باید توجیه کننده ی حق محدود مقاومت تحت شرایطی خاص باشد. خصوصاً، چنین نظریه ای باید میان مردمی که حق دارند مقاومت کنند و اکثریت بزرگ دیگران که چنین حقی ندارند فرق بگذارد. علاوه براین، چون حتی این حق محدود مقاومت مستقیماً ناقض دستورات کتاب مقدس است، ضروری است مقاومت را، علی رغم معنای آشکار کتاب مقدس، توجیه کرد و عادلانه دانست. لذا، نظریه ی پروتستانی حاصله ویژگیهای زیر را داشت. نخست، حق مقاومت محدود به مقامات سیاسی می شود که، اگر چه تابع وزیردست امپراتور هستنند، خودشان هم اقتدار و فرمانروایی سیاسی دارند، و بنابراین آنها را هم خداوند در مناصبشان قرار داده است. این همان به اصطلاح آموزه ی مقاومت «کلانتران زیردست» (زیردست نسبت به فرمانروایی بالادستی امپراتوری) است. افراد عادی، که شمشیر به آنان داده نشده است، نمی تواند دست به مقاومت بزنند، مگر آنکه امیران خاصشان آنان را رهبری کنند. ثانیاً، چون شمشیر قدرت سیاسی برای این به این کلانترها داده شده است که نظم را در قلمروهایشان حفظ کنند و از اتباعشان حفاظت به عمل بیاورند، مقاومت در برابر مقامات بالاتر بر پایه ی عقل متعارف و قانون
طبیعی موجّه و عادلانه است. درست همانطورکه هر امیری باید از اتباعش در صورت حمله راهزنان و غارتگران، یا ارتش مهاجم دشمن، دفاع کند درست همانطور هم باید در برابر شخص امپراتور، اگر مثل یک جانی یا دشمن مهاجم رفتارکند، از اتباعش دفاع کند.
وقتی که پروتستانها این موضع را پروراندند، قانون طبیعی جایگاه غالب را در استدلالهایشان پیدا کرد. چون مقاومت علی رغم کلام خداوند موجّه و عادلانه است، نظریه پردازان رو به پایه های دیگری غیر از کتاب مقدس آوردند. آنها مساعدترین زمینه را در قانون طبیعی پیدا کردند، خصوصا ًدر حق طبیعی دفاع از جان خویش. چون تکلیف دینی شخص آشکارا تسلیم شدن بود، پروتستان ها استدلالهایشان را بر بنیانهای دیگری استوارکردند. وقتی استدلالهای مبتنی بر قانون طبیعی قوّت پیدا کرد، یک دور تمام زده شد، و مقاومت در موارد تعقیب و آزار دینی هم موجّه و عادلانه شمرده شد. امپراتور با چنین کاری آشکارا غیرعادلانه عمل می کرد و قانون طبیعی را نقض می کرد و بنابراین از هرگونه مصونیّتی که داشت بری می شد. بنابراین، جای شگفتی است که، اگرچه مسائل مربوط به مقاومت دردل بحث و جدلهای دینی جای گرفته بود، لوتریها می خواستند حق مقاومت را بر بنیان های غیردینی استوار کنند. استدلالهای مبتنی بر قانون طبیعی بسط و گسترش داده شد تا حق طبیعی هر شخصی را برای مقاومت در برابر بیعداللتی بنا به جایگاهی که دارد توجیه کند و عادلانه بشمرد. امیران می بایست از اتباعشان حفاظت به عمل
بیاورند، سرپرستان خانواده می بایست ازهمسران و خانواده شان حفاظت کنند. امیران می بایست از سلاحهایشان علیه کلیسا استفاده کنند، و افراد عادی می بایست دست به دعا بردارند. (3)
آموزه ی کلانتران فرودست این معنا را القا می کردکه هرگونه فرمانروایی سیاسی مشروط است. ازفرمانروایی سیاسی، اگر از آن درست استفاده شود، باید اطاعت کرد، وگرنه باید در برابرش ایستاد و مقاومت کرد. مثالی که غالباً برای دفاع از دیدگاه لوتریها مورد استفاده قرار می گرفت، مثال ترایانوس، یکی ازامپراتوران روم بود. ترایانوس وقتی شمشیر منصب را به یک صاحب منصب تازه گمارده شده می داد، به او دستورداد که از این شمشیر در مواقعی که فرمانهای امپراتور عادلانه است به نفع امپراتور استفاده کند، و در مواقعی که فرمانهایش عادلانه نیستند علیه او استفاده کند (4).
در آلمان، یک تأثیر و نتیجه ی خاص نظریه مقاومت پروتستانی، درک و برداشتی فدراتیو از فرمانروایی سیاسی بود. با درک و برداشت سلسله مراتبی غالب در زمینه ی روابط سیاسی که پیشتر وجود داشت، با این دیدگاه مقابله شد که همه ی امیران از این جنبه یزحیاتی با هم برابرند که همه شان قدرت سیاسی شان را از خدا گرفته اند. تمایز قاطع میان کلانتران و اتباع این نتیجه را داشت که روابط میان امیران برابر شد، چون هر امیری مسئول رفاه و آسایش اتباع خودش بود. گرایش به برابر شمردن اقتدار صاحبان مناصب مختلف وقتی با موجّه شمردن مقاومت در برابر فرمانروایی ناعادلانه ترکیب شد، پایه ی استواری برای نظریه ی مشروطه ی ساخته و پرداخته ای فراهم آورد. (5)
روشنترین بیان دیدگاه تجدید نظر شده ی لوتر را می توان در هشدار دکتر مارتین لوتر به مردم عزیز آلمان یافت که در1531منتشر شد (6). فاصله گرفتن لوتر از اظهارات قبلی اش در مورد تکلیف سیاسی را می توان هم در گفته ها و هم در ناگفته های او در این اثر مشاهده کرد. آنچه بخصوص در این اثر ناگفته مانده است، تأکید همیشگی قبلی او بر نیازبه تسلیم شدن حتی در برابر فرمانروایی ناعادلانه است.
استدلال اصلی لوتر در هشدار این است که او و پیروانش همیشه در جهت صلح کوشش کرده اند. اگر جنگ دربگیرد، تقصیر آنها نیست. لوتریها نه کسی را سوزانده اند، نه کشته اند، نه غارت کرده اند، بلکه صبورانه این ظلم و ستمهای طرفداران پاپ را تحمل کرده اند. (MLW. pp. 135). چون لوتر فکر می کند مخالفانش تشنه ی خون و مشتاق جنگ هستند، پس اگر جنگ در بگیرد «من یقیناً قلمم را زمین خواهم گذاشت و سکوت اختیار خواهم کرد و دیگرمثل قیام قبلی هیچ مداخله ای نخواهم کرد» (MLW. p. 135). این واقعیت که لوتر به برداشتن سلاح اعتراض نخواهد کرد نشانه ی فاصله گرفتن او از انفعال پیشین است. علاوه براین، لوتر آشکارا اعلام می کند که اگر جنگ در بگیرد به آنانی که از خودشان دفاع می کنند نقدی وارد نخواهد کرد. استدلال او دراینجا شبیه استدلال سایر نظریه پردازان لوتری است که به دفاع از جان خویش متوسّل می شدند و آن را به دلیل نفرت انگیز بودن دشمنانشان موجّه می شمردند:
اگر جنگ دربگیرد - که خدا منعش کرده است - من کسانی را که از خودشان در برابر پاپیهای قاتل و تشنه ی خون دفاع می کنند ملامت نخواهم کرد و اجازه هم نخواهم داد هیچ کس دیگری آنها را فتنه گر بخواند و سرزنشان کند، بلکه عمل آنها را خواهم پذیرفت و آن را دفاع از جان خویش تلقی خواهم کرد، زیرا در چنین مواردی، وقتی که آدمکشها و خونریزیها دلشان می خواهد جنگ به پا کنند و دست به کشتار بزنند، درحقیقت امر برخاستن علیه آنها و دفاع از خویشتن شورش و قیام نیست. (MLW. p. 135)
لوتر می گوید دلش نمی خواهد «کسی را تحریک یا تحریص به چنین دفاعی از خویشتن کند یا آن را توجیه کند»چون این در شأن او نیست. چون مردم ممکن است لوتریها را به دلیل استفاده از زور در برابر زور مورد انتقاد قرار دهند و فکر کنند رفتار آنها فتنه گرانه است، لوتر ضروری می بیند تمایزی بگذارد میان «فتنه و سایر اعمال، و این بهانه را از دست این سگهای هار بگیرد که آنها درحال جنگ با مردمی شورشی هتند و هم طبق قانون انسانی و هم طبق قانون الاهی عادلانه عمل کنند.» (MLW. pp. 135 - 6)
برهمین وجه نمی خواهم باراین دغدغه و دلمشغولی بر وجدان مردم بماند که دفاع آنها از جان خودشان ممکن است شورشگرانه باشد. زیرا استفاده ازلفظ شورش در این مورد بسیار شرورانه و بسیارتند است (MLW. p. 136).
اگرچه این «سگهای هار» از لفظ «قیام» برای ترساندن دشمنانشان و وادار کردنشان به تسلیم استفاده میکنند، شرایط فعلی تفسیری متفاوت را موجّه و عادلانه می کند:
عمل برخلاف قانون شورش نیست؛ وگرنه هر نقض قانونی باید شورش به حساب می آمد. نه، آن کسی شورشی است که از تسلیم شدن در برابر حکومت و قانون سرباز می زند، کسی که به آنها حمله می برد و با آنها می جنگد، و می کوشد آنان را براندازد تا خودش حاکم شود و قانون خودش را بگذارد... این تعریف درست یک شورشی است... طبق این تعریف، دفاع از خویشتن در برابر سگهای هار نمی تواند شورشگرانه باشد. زیرا پاپیها عامدانه جنگ را آغاز می کنند؛ آنها از حفظ صلح سرباز می زنند. آنها اجازه نمی دهند دیگرانی که دلشان می خواهد در صلح زندگی کنند، بیاسایند. بنابراین پاپیها بیشتر شایسته ی نام شورشی هستند و صفات شورشیان را دارند. (MLW. p. 136).
لوتر در ضمن می گوید پاپیها خلاف قانون امپراتوری و قانون طبیعی عمل می کنند. آنها دفاع منصفانه ی لوتریها از خودشان را از آنها دریغ کرده اند و رویّه های درست را در سایر جنبه ها و وجوه هم زیرپا گذاشته اند. بنا به این دلایل و دلایلی دیگر، آنها در این کشمکش فعلی برخطا هستند و می توان با زور در برابرشان ایستاد و مقاومت کرد.
محققان درباره ی حدود دقیق مقاومتی که لوتر در هشدار تبلیغ می کند، و نیز درباره ی حدود فاصله گرفتن لوتر در این متن از نظرهای قبلی اش اختلاف نظر دارند (7). امّا تردیدی نمی توان داشت که اظهارات او چگونه تفسیر می شدند. با توجّه به تحرّک نظامی علیه امپراتور، لوتر حامی چنین عملی به حساب می آمد و بنابراین مقاومت در برابر فرمانروایی ناعادلانه را موجه و عادلانه می شمرد.
هرچه «اصلاح دینی» پیشتر می رفت، سایر نظریه پردازان آموزه های ساخته و پرداخته تری درباره ی مقاومت عرضه می کردند. یکی از شاخصترین این نظریه پردازان ژان کالون بود - دیدیم که نظریه ی مشروطیت مستلزم محدود کردن قدرت حاکم از طریق نهاد های قانونمند و دائمی است. اگرچه دیدگاه لوتر مسافت معینی را در این جهت طی می کند - و دیگر نظریه پردازان لوتری آشکارا از پیش خبر از موضع کالون می دهند - امّا به دلیل فقدان دقّت در زمینه نهادهای مورد بحث، دفاع لوتر از «دفاع از جان خویش» را نمی توان یک نظریه ی مشروطه ی ساخته و پرداخته به حساب آورد. جنبه هایی از دیدگاه لوتری، خصوصاً آموزه «کلانتران فرودست» را، اگر خوب بپرورانیم می توانیم بدل به یک موضع مشروطه خواهانه کنیم. یک خط استدلالی مهمّ را می توان در کتاب چهارم، فصل بیستم، نهادهای دین مسیحی، کالون یافت که سیستماتیک ترین بحث او درباره ی حکومت است. کالون هم، مثل لوتر، عموماً بر این واقعیت تأکید می کند که اتباع باید تسلیم فرمانروایی سیاسی باشند هر قدر هم که این فرمانروایی ناعادلانه باشد. مثلاً:
ضرورتی ندارد... زحمت زیادی بکشیم تا معلوم شود که پادشاهی خدانشناس داوری خشم خداوند نسبت به جهان است، زیرا انتظار ندارم کسی منکراین امرشود... امّا اجازه دهید به جای آن بربرهانی اصرار ورزم که اذهان انسانها به این راحتی بدان اقرارنمی کنند - که فردی که بدترین خصال را دارد، و نالایق ترین فرد برای هرگونه احترامی است، و قدرت فرمانفرمایی را در اختیاردارد، واقعاً صاحب آن اقتدار والای الاهی است، که خداوند باکلامش به مجریان عدالت و داوری اش داده است؛ و، بنابراین، اتباع این فرد، تا جایی که مربوط به اطاعت عمومی است، باید با او با همان احترام و اکرامی رفتار کنند که نسبت به بهترین پادشاهان از خود نشان می دهند، اگر که چنین پادشاهی به آنان عطا شده بود. (8)
کالون مثالهای متعددی ازکتاب مقدس را درباره ی پادشاهان بیرحم و شروری که به هرحال خداوند از اتباع آنان می خواسته است اطاعتشان کنند، پشتوانه ی موضعش می کند. کالون دست خدا را در پشت حاکمان شروری می بنید که آنان را باید به چشم مجازاتهای الاهی برای تخطّیها و تجاوزهای اتباع آنان نگریست.
امّا این واقعیت تسکین بخش هم هست که مشیّت الهی بعضاً همانطور که پادشاهانی رابالا برده است به زیر هم می کشد. بعضاً خداوند شخصی را «منتقم عمومی» می کند تا مردمش را از شر حاکمی شرور خلاص کند. بنابراین، خداوند مردم اسرائیل را از طریق اعمال موسی از شر جباریت فرعون آزاد کرد. ملّتها عادت داشته اند غرور ملتهای دیگر را مقهور خود کنند. مصریان را آشوریان به خاک نشاندند، آشوریان را کلدانیان و بابلیان را مادها و پارسها (Institutes. pp. 79 - 80). پس پیام این است: «بگذار امیران بشنوند و بترسند» (p. 80). امّا اتباع معمولی، که مأموریت خاص انتقام الهی به آنان داده نشده است، نباید کارها را در دست خودشان بگیرند. سرنوشت آنان «اطاعت و رنج بردن» است. و کالون می گوید: «من این ملاحظه راهمیشه در مورد مردم معمولی به کارمی گیرم» (pp. 80 - 1). امّا طیف مهمی از استثناها وجود دارد. دیدیم که برخی نظریه پردازان لوتری می گفتند که قدرت سیاسی دردست صاحب منصبان مختلف است که هریک از آنان وظیفه دارد از اتباعش در برابر سوءرفتار دیگران حفاظت به عمل بیاورد. کالون توجه مخاطبانش را به برخی حکومتهایی جلب می کند که در آنها کلانترها خصوصاً وظیفه دارند که از اتباعشان در برابر سوءاستفاده ی فرمانروایی حفاظت به عمل بیاورند. نه تنها این صاحب منصبان حق دارند در برابر ستم جبّارانه مقاومت کنند، بلکه اگر این کار را نکنند به خطارفته اند. این خط استدلالی ابتکار کالون نبود. امّا نفوذ و اعتبار بسیار زیاد او باعث مشروعیت بخشیدن به مقاومت در چشم پیروان او و سایر نظریه پردازان شد. مهمترین قطعه در این مورد چنین است:
اگر در حال حاضر هر کلانتری برای حفاظت از مردم و تعدیل قدرت پادشاهان گماشته شده باشد، چنانکه در عهد باستان بود، که افوروسها مهاری بودند بر پادشاهان در لاکدایمونیا، یا تریبونها مهاری بوند بر کنسولها درمیان رومیان، یا دمارکوسها مهاری بودند بر سناتورها در میان یونانیان؛ یا قدرتی که شاید اکنون در اختیار سه اتا (9) در هر پادشاهی است وقتی که با هم جمع می شوند؛ من به هیچ وجه آنها را منع نمی کنم که در انجام وظیفه شان با خشونت یا بیرحمی پادشاهان مقابله کنند که تأیید می کنم چشم بستن آنان بر ستمهای پادشهان به مردم، و چنین چشمپوشی و اغماضی شنیع ترین بدعهدی است چون شیادانه به آزادی مردم خیانت می کنند، که می دانند بنا به فرمان خداوند گماشته شده اند تاحافظ و نگهبان این مردم باشند (Institutes. p. 81).
کلانترهای مختلفی که کالون به انها اشاره می کند مسئولیتهای قانونی و مشروطیتی داشتند تا اطمینان حاصل شود که از قدرت پادشاهی سوءاستفاده نمی شود. مثالهایی که او می آورد از قوانین اساسی و رژیمهای باستان هستند، امّا او این ملاحظه ی شگفت و تکان دهنده را هم اضافه می کند که مهاری مشابه باید برای حفظ اتاها درقوانین اساسی و رژیمهای معاصر هم وجود داشته باشد. زبان او در اینجا با مراقبت تمام سربسته و مبهم است، و بنابراین دشوار می توان گفت منظور او دقیقاً چیست. اما بار دیگر چنانکه در مورد لوتر دیدیم، دیدگاه کالون را باید با توجّه شرایط سیاسی روزگارش تفسیرکرد. اگرچه شاید خود او چنین نیّتی نداشت، امّا اظهارات او در رابطه روی مقاومتی گسترده گشود. این واقعیت که کالون استثناهایی برای قاعده ی کلّی عدم مقاومت قائل شد مقاومت را در چشم بسیاری دیگر از افراد موجّه کرد. این پیشنهاد او که مقاومت اتاها «شاید» نه فقط مجاز بلکه ضروری و لازم است اعتبار بسیار زیادی به خط استدلالی بخشید که پیروان او در طول جنگهای دینی در فرانسه، بعدها درقرن شانزدهم، پی گرفتند.

پاورقی ها

1.Quoted In Bainton, Here I Stand, P. 147.
2.G. R. Elton, Reformation Europ: 1517-1559 (New York, 1963), pp.151-2
3.برای بحث در مورد حق مقاومت کلانتران فرودست، من از مأخذ زیر استفاده کرده ام:
R. Benert , Inferior Magistrates in Sixteenth Century Legal Thought (unpublished Ph.D. Thesis, University of Minnesota,1967.
4.Benert, Inferior Magistrates, pp. 28-9
5.See Skinner, Foundations of Modern Political Thought, II, Chap.7.
6.Portions reprinted in Porter, ed Luther: Selected Political Writings.
در متن با حروف اختصاری MLW به این مأخذ ارجاع داده شده است.
7.See Porter, Luther: Selected Political Writings, P. 17; Skinner Foundations of Modern Political Thought, II, 199-202.
8. J. Calvin, Institutes of the Christian Religion, Book IV, Chap. 20, Sec 25; Calvin, On God and Political Duty, J. MvNeil, ed (Indianapolis, 1956), pp. 74-5.
شماره های صفحات ارجاعی در متن مربوط به همین مأخذ است.
9. estate.

منبع مقاله :
کلوسکو، جورج، (1390)، تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: نشر نی، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | جایگاه زن در اسلام / استاد حسینی قمی
play_arrow
حکمت | جایگاه زن در اسلام / استاد حسینی قمی
نماهنگ/ "کنت نورا" با نوای پویانفر
play_arrow
نماهنگ/ "کنت نورا" با نوای پویانفر
ترامپ: پوتین خواستار دیدار با من است
play_arrow
ترامپ: پوتین خواستار دیدار با من است
رپ خوانی جذاب با تقلید صدای خیابانی و علیفر روی آنتن تلویزیون
play_arrow
رپ خوانی جذاب با تقلید صدای خیابانی و علیفر روی آنتن تلویزیون
دوربین مخفی؛ سورپرایز مادر وقتی پسرش بی‌خبر از خارج برگشته است
play_arrow
دوربین مخفی؛ سورپرایز مادر وقتی پسرش بی‌خبر از خارج برگشته است
روایت باورنکردنی آقای بازیگر از دیدن مرگ برادرش پیش از اتفاق حین کما!
play_arrow
روایت باورنکردنی آقای بازیگر از دیدن مرگ برادرش پیش از اتفاق حین کما!
اذعان بلینکن به شکست آمریکا در براندازی جمهوری اسلامی ایران
play_arrow
اذعان بلینکن به شکست آمریکا در براندازی جمهوری اسلامی ایران
طلع النور علی البدر
play_arrow
طلع النور علی البدر
ورود ولید جنبلاط به دمشق برای دیدار با الجولانی
play_arrow
ورود ولید جنبلاط به دمشق برای دیدار با الجولانی
حاشیه‌های دیدار مداحان و شاعران اهل بیت (ع) با رهبر انقلاب
play_arrow
حاشیه‌های دیدار مداحان و شاعران اهل بیت (ع) با رهبر انقلاب
روز مادر و بهانه‌ای برای دیدار با مادر پهلوانان شهید
play_arrow
روز مادر و بهانه‌ای برای دیدار با مادر پهلوانان شهید
مداحی عربی محمد الجنامی در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مداحی عربی محمد الجنامی در محضر رهبر انقلاب
وایرال‌ترین اتفاق والیبال جهان؛ سقوط یک داور!
play_arrow
وایرال‌ترین اتفاق والیبال جهان؛ سقوط یک داور!
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
play_arrow
وضعیت گزارشگران شبکه ورزش در استودیو حین گزارش بازی حساس بارسلونا و اتلتیکومادرید
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد
play_arrow
پانسمان عجیب صورت مبین دهقان توسط کادر پزشکی خیبر خرم‌آباد