مبارزه با جاهلیت، وجهه همت پیامبر اعظم (ص)

بدون شک، بعثت پیامبر اسلام، نقطه عطف تاریخ بشری است و به اعتراف بسیاری از دانشمندان و محققین، هیچ شخصیتی به اندازه وجود مبارک ایشان، جامعه بشری را متحول نکرده به گونه ای که جهان قبل و بعد از بعثت آن حضرت
يکشنبه، 20 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبارزه با جاهلیت، وجهه همت پیامبر اعظم (ص)
مبارزه با جاهلیت، وجهه همت پیامبر اعظم (ص)

 

نویسندگان:
دکتر مهرداد ویس کرمی
جواد جلوانی
منبع: راسخون



 

چکیده:

بدون شک، بعثت پیامبر اسلام، نقطه عطف تاریخ بشری است و به اعتراف بسیاری از دانشمندان و محققین، هیچ شخصیتی به اندازه وجود مبارک ایشان، جامعه بشری را متحول نکرده به گونه ای که جهان قبل و بعد از بعثت آن حضرت تفاوت اساسی دارند. (1) و (2)
اگر بخواهیم در دو بعد ایجابی و سلبی به بررسی قیام الهی آن حضرت بپردازیم و برای هر کدام از این دو بعد محور و تابلویی جستجو کنیم می توانیم چنین بگوییم: وجهة همت پیامبر (ص) در بعد ایجابی آن گسترش توحید – در همه ابعاد آن – و نیز در بعد سلبی، ریشه کنی جاهلیت- در همه اقسام آن- بود.
بعد ایجابی مبارزه حضرت تا کنون در معرض تحلیل و بررسی فراوانی قرار گرفته اما به نظر نگارنده، ابعاد مختلف فرهنگ جاهلی چندان مورد عنایت قرار نگرفته است. ناشناخته ماندن فرهنگ جاهلی باعث شده تا سخن از فرهنگ جاهلی به میان می آید همه‌ی اذهان به سوی جزیرهٌ العرب پیش از اسلام متمرکز شود و بی سوادی به عنوان مترادف آن به ذهن افراد خطور کند!!
بررسی دقیق مفهوم جاهلیت در قرآن، ما را به این نکته رهنمون می شود که «جاهلیت» یک اصطلاح قرآنی است که بر محور «هوای نفس» شکل می گیرد و در مقابل اراده‌ی تشریعی الهی قد علم می کند و چون در هر سه حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل امکان وقوع دارد و هر کدام از حیطه ها به شکل «خفی» یا «جلی» و گاهی اقسام ترکیبی آن بروز می کند به چهارده قسم تقسیم می شود.
هدف این نوشتار، تبیین مفهوم جاهلیت است که در سایه‌ی آن ریشه‌ی بسیاری از مشکلات گذشته، حال و آینده فرهنگ بشری نمودار می شود و در حد گنجایش مقاله، شواهد تاریخی از جدیت پیامبر اعظم (ص) در مبارزه با جاهلیت را به همراه دارد.

واژگان کلیدی:

پیامبر اسلام، جاهلیت، بی سوادی، نهج البلاغه، شواهد تاریخی

مقدمه:

جاهلیت یکی از واژه هایی است که در فرهنگ اسلامی به طور مکرر مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین بررسی بار مفهومی آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است به خصوص اینکه واژه مزبور، در بیشتر موارد، مقابل «اسلام» به کار رفته کما اینکه ابوسفیان پس از به خلافت رسیدن عثمان، او را توصیه کرد که اسلام را رها کند و همه چیز را به دوران جاهلیت برگرداند: «اجعل الامر امر الجاهلیه» (3) و همین نکته بر اهمیت آن می افزاید. لذا جهت فهم اهمیت مبارزه‌ی رسول اکرم (ص) بهتر است جاهلیت را بهتر بشناسیم.
اصطلاح جاهلیت در قرآن، روایات و تاریخ اسلام به کار رفته: به عنوان مثال، اصطلاح جاهلیت در قرآن، چهار مرتبه به کار رفته (4)، در نهج البلاغه نیز اصطلاح مزبور مورد استفاده قرار گرفته (5) و تاریخ اسلام نیز دوران پیش از رسول اکرم ـ صلوات الله علیه و آله ـ تا حدود یکصد و پنجاه و حداکثر دویست سال را «دوران جاهلی» می نامد. (6)
گرچه در قرآن، روایات و تاریخ اسلام، از اصطلاح «جاهلیت» استفاده شده، اما اصطلاح مزبور توسط قرآن کریم وارد فرهنگ اسلامی شده و از آنجا به سایر اجزای فرهنگ مزبور راه یافته است. لذا فهم دقیق «جاهلیت» در سایه تدبر در قرآن کریم میسر است و بررسی آیاتی که به معرفی فرهنگ «جاهلیت» می پردازد بار مفهومی جاهلیت را به خوبی روشن می سازد.

جاهلیت از منظر لغوی

جاهلیت از نظر لغوی از ریشه «ج ـ ه ـ ل» اشتقاق یافته و در نقطه مقابل «علم» به کار می رود: «هو خلو النفس من العلم، هذا هو الاصل»: «اصل در معنای جهل خالی شدن جان از آگاهی است...» (7) معانی دیگری نیز برای جاهلیت ذکر شده (8) و به دو نوع مذموم و ممدوح نیز تقسیم شده، اما از نظر لغوی برگشت همه این موارد به «عدم علم» است. (9)
البته معنای اصطلاحی «جاهلیت» با معنای لغوی آن فاصله قابل توجهی دارد و معنای اصطلاحی جاهلیت را با تکیه بر معنای لغوی آن نمی توان به درستی درک نمود.

جاهلیت اصطلاحی

بررسی آیاتی از قرآن که به تبیین و توصیف جاهلیت می پردازند ما را به این نکته دقیق رهنمون می شود که از نظر قرآن، جاهلیت نقطه مقابل اسلام است؛ «افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون»: «آیا خواهان حکم جاهلی هستند [در حالی که] چه چیزی برای اهل یقین از حکم خدا بهتر است؟» (10)
در ذیل همین آیه امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «حکم بر دو نوع است؛ یکی حکم خدا و دیگری حکم جاهلیت. قهراً کسی که به حکم الهی، حکم نکرده باشد به جاهلیت حکم نموده است.» (11)
مبنای حکم جاهلیت، هوای نفس و ترجیح آن برحکم الهی است؛ «فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهواء هم عما جاءک من الحق»: «پس میان آنها بر اساس آنچه خداوند نازل فرموده حکم کن و به جای آنچه از حق بر تو نازل شده از هواهای آنها پیروی مکن» (12). ملاحظه می شود که آیه فوق، میان «حکم خدا» و «هوای نفس» مقابله افکنده و از همین مقابله استفاده می شود که هرجا حکم الهی مدنظر قرار نگیرد هوای نفس، جایگزین آن خواهد شد.
از منظر قرآن یک فرد مسلمان موظف است از هوای نفس خود بگذرد و به طور کامل تسلیم احکام الهی گردد والا مؤمن حقیقی، به حساب نخواهد آمد: «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت ویسلموا تسلیماً»: «به خدای تو سوگند مردم ایمان نمی آورند مگر اینکه در اختلافات خود تو را حکم قرار دهند سپس در جان خود هیچگونه سختی و حرجی در خصوص حکم تو، احساس نکنند و تسلیم محض نباشند.» (13)
آیه فوق ایمان را معادل «تسلیم محض» در مقابل حکم الهی می داند؛ تسلیم فوق قید و شرط خاصی ندارد و مطلق است و «همه موارد اختلاف» را شامل می شود. به بیان دیگر آیه فوق به دو نکته در تسلیم شدن در برابر احکام الهی اشاره می فرماید: یکی تسلیم شدن در همه شؤون زندگی و دیگر تسلیم محض و دخالت ندادن هوای نفس در این تسلیم؛ بر این اساس است که قرآن کریم، کسانی را که در حکم خویش به احکام الهی توجه ندارند، «فاسق»، «ظالم» و «کافر» می داند:

1 ـ «… و من لم یحکم بما انزل الله فاؤلئک هم الکافرون». (14)
2 ـ «و من لم یحکم بما انزل الله فاؤلئک هم الظالمون». (15)
3 ـ «و من لم یحکم بما انزل الله فاؤلئک هم الفاسقون». (16)

گرچه آیات فوق در سیاق آیات مخصوص اهل کتاب قرار دارد، اما احکام مزبور عام و کلی است و منحصر به اهل کتاب نیست بلکه همه کسانی که در هر حیطه ای، نسبت به احکام الهی بی تفاوت باشند، مشمول آیات فوق خواهند بود (17). چنین حکمی رنگ و بوی هوای نفس دارد و از جمله «احکام جاهلی» محسوب می شود. از منظر آیات مزبور فاسق و ظالم و کافر صرفاً به افرادی که علیه احکام الهی اقدام کنند محدود نمی شود، بلکه ـ لااقل درجه ای از کفر و ظلم و فسق در سایه بی تفاوتی و نادیده گرفتن احکام الهی نیز حاصل می شود.

اقسام جاهلیت در قرآن

تسلیم در برابر آیات الهی، در سایه دو شرط، از نشانه های ایمان است: شرط اول این است که تسلیم مزبور در تمام شؤون زندگی باشد؛ از آنجا که هر انسانی دارای سه حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل است لذا تسلیم حقیقی زمانی حاصل می شود که تسلیم در مقابل احکام الهی هر سه حیطه فوق را شامل شود؛ به این معنا که یک مؤمن واقعی، نه تنها حق مخالفت با احکام الهی را در سه حیطه مزبور ندارد بلکه حق ندارد در حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل خویش، نسبت به احکام الهی بی تفاوت باشد.
شرط دوم نیز «تسلیم محض» در مقابل احکام الهی است؛ به این معنا که علاوه بر تسلیم در همه حیطه ها، در هر حیطه ای هم تسلیم مطلق باشد. از آنجا که جاهلیت، درست در نقطه مقابل اسلام و ایمان قرار دارد، قرآن کریم به سرزنش کسانی می پردازد که گفتند ما به بعضی از آیات الهی ایمان می آوریم و نسبت به سایر آیات، کافر می شویم: «و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض» (18)، لذا قرآن کریم این افراد را به تفرقه در دین الهی متهم می نماید؛ به این معنا که در پذیرش دین الهی تبعیض قائل می شوند؛ «ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعاً لست منهم فی شیء...»: «همانا کسانی که دین را دچار تفرقه ساختند و به گروه هایی تقسیم شدند تو [ای پیامبر] در قبال آنان مسئول نیستی!» (19) گروهی نیز برای پذیرش دین خدا پیش شرط قرار می دهند: «قالوا نؤمن بما انزل علینا و یکفرون بما وراءه و هو الحق»: «گفتند ما تنها به آنچه بر ما نازل شده ایمان می آوریم و نسبت به غیر آن کافر شدند در حالی که حق بود» (20) منظور اولیه آیه اهل کتاب هستند که به آنچه رسول اکرم ـ صلوات الله علیه و آله ـ آورده بودند به طور کامل ایمان نمی آوردند بلکه حداکثر حاضر بودند به آن مقداری که در کتاب ـ تحریف شده ـ خودشان آمده بود، اکتفا نمایند: «یقولون ان اوتیتم هذا فخذوه و ان لم تؤتوه فاحذروا»: «می گویند اگر اینگونه [که ما می گوییم] گفتند پس قبول کنید و الا نپذیرید» (21) گرچه حکم آیه عمومیت دارد و منحصر به اهل کتاب نیست!

جاهلیت خفی و جلی

بر این اساس می توان جاهلیت را به دو قسم جلی (آشکار) و خفی (پنهان) تقسیم کرد؛ منظور از جاهلیت آشکار (جلی) آن است که کسی به طور علنی و کامل، احکام الهی را لااقل در یک یا دو یا هر سه حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل انکار نماید و از تسلیم در برابر آن سرباز بزند. مشرکین و کفار و تا حدود زیادی اهل کتاب مصداق بارز چنین جاهلیتی به شمار می آیند. ملاک جاهلیت آشکار، انکار کامل منظور و مراد الهی است.
اما در نوع دیگر از جاهلیت، همه احکام الهی ـ بالجمله ـ مورد انکار قرار نمی گیرند بلکه دین الهی، فی الجمله مورد پذیرش فرد قرار می گیرد اما در یک یا دو یا سه حیطه ـ اعتقاد، اخلاق و عمل ـ تسلیم محض وجود ندارد؛ به این معنا که شخص جاهل، در حیطه اعتقاد، اخلاق یا عمل خود تبعیض قائل می شود به این صورت که در برخی از اعتقادات، اخلاقیات یا رفتار خود نسبت به احکام الهی و دستورات شرعی بی تفاوت است و عقیده، اخلاق یا عمل خود را با میزان احکام الهی تنظیم نمی کند!
خلاصه اینکه جاهلیت در نگاه اول به دو نوع آشکار و پنهان قابل تقسیم است: در نوع آشکار یکی از سه حیطه اعتقاد، اخلاق یا عمل یا دو حیطه یا تمام آنها به طور علنی مورد بی اعتنایی یا غفلت قرار می گیرد؛ اما در نوع خفی جاهلیت؛ بی اعتنایی یا غفلت در عین پذیرش هر کدام از حیطه های فوق می تواند اتفاق بیفتد؛ به این معنا که شخص در عین پذیرش اجمالی هر سه حیطه مزبور، در هر کدام از حیطه ها ممکن است نسبت به بعضی از احکام الهی دچار غفلت یا بی اعتنایی گردد.
جاهلیت خفی گریبانگیر بسیاری از مؤمنین نیز می شود و کمتر کسی است که از گزند این نوع از جاهلیت در امان باشد. بر همین اساس که قرآن کریم، ایمان اکثر مؤمنین را آلوده به درجه ای از شرک می داند: «و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون» (22)

مثال هایی از قرآن

1 ـ عقیده جاهلی: یکی از مواردی که جاهلیت خفی عقیدتی بعضی از مسلمانان بروز کرد، جنگ احد بود که بر اثر غفلت گروهی از مسلمانان، شکست سنگینی بر آنان تحمیل شد. در این هنگام بود که عقاید جاهلی گروهی سر باز کرد و نسبت به عقاید اسلامی مردد شدند: «...طائفه قد اهمتهم انفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه یقولون هل لنا من الامر من شیء قل ان الامر کله لله یخفون فی انفسهم ما لا یبدون لک یقولون لوکان لنا من الامر شیء ما قتلنا هاهنا...»: «... در آن هنگام گروهی که به فکر منافع خود بودند به خداوند گمان های جاهلی بردند که از نوع جاهلیت و دور از حق بود. می گویند آیا ما برحق هستیم. بگو همه امور در دست خداست. آنچه را برای تو آشکار نمی کنند پنهان داشته اند و می گویند اگر ما برحق بودیم کشته نمی شدیم...» (23).
در مورد آیه فوق چند نکته مهم وجود دارد که در شناخت بهتر «جاهلیت» مؤثر است:
1 ـ «منفعت طلبی» (قد اهمتهم انفسهم) و «عقیده جاهلی» (یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه) با همدیگر ملازم و درست در نقطه مقابل عقیده توحیدی (قل ان الامر کله لله) قرار دارند!
2 ـ «عقیده جاهلی» با استقامت در راه خدا ناسازگار است چراکه شخص دارای عقیده جاهلی دل به موفقیت های ظاهری دوخته و تا زمانی اسلام را همراهی می کند که شاهد پیروزی ظاهری آن باشد: «یقولون لو کان لنا من الامر شیء ما قتلنا هاهنا.»
2- اخلاق جاهلی: قرآن کریم در آیه دیگری از آلوده شدن به اخلاق جاهلی خبر می دهد و در مقابل آن از تقوا و سکینتی خبر می دهد که در برابر آن، مؤمنین را از تعصبات جاهلی حفظ می نماید: «اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه فأنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمه التقوی و کانوا احق بها و اهلها و کان الله بکل شیء علیما»: «و آنگاه [که در صلح حدیبیه] کافران تعصب جاهلی را در دل های خود قرار دادند پس خداوند سکینت خود را بر پیامبر و مؤمنین نازل فرمود و آنها را ملازم تقوا قرار داد در حالی که اهل و مستحق آن بودند و خداوند متعال به همه امور داناست.» (24)
از تقابل میان تقوای الهی و سکینت، از یک طرف و تعصبات جاهلی از سوی دیگر، می توان نتیجه گرفت که هر مقدار قلب انسان از تقوای الهی خالی شود، سکینت الهی برآن نازل نمی شود و چنین دلی محل مناسبی است که در آن تعصبات جاهلی به بار نشیند و شر و پلیدی را پرورش دهد.
3 ـ رفتار جاهلی: قرآن کریم در آیه ای دیگر، زنان مؤمنین را از خودنمایی های جاهلی برحذر می دارد:
«... و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی...»: «و به شیوه جاهلیت اولیه خودنمایی نکنید...» (25)
از آیه فوق می توان استفاده کرد که نوعی از رفتارها و خودنمایی های انسان ها، خارج از میزان شریعت است و در زمره افعال جاهلی قرار می گیرد.
4 ـ قضاوت جاهلی: قضاوت جاهلی نیز در قرآن کریم مورد نهی قرار گرفته، چراکه در مقابل حکم الهی قرار دارد: «أفحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون»: «آیا حکم جاهلی را طالبند و چه حکمی از حکم خدا برای اهل یقین بهتر است؟» (26)
البته قضاوت های جاهلی را می توان از مصادیق رفتار جاهلی به حساب آورد و هدف از ذکر مستقل آن، تأکید بیشتر بر روی آن است.

نگاهی به نهج البلاغه

موارد استعمال جاهلیت در نهج البلاغه نیز مؤید آن است که اخلاق، عمل و عقیده جاهلی در مقابل دین قرار دارند و جاهلیت و دینداری در یک دل نمی گنجد. جهت رعایت اختصار به ذکر ترجمه فرازهایی از نهج البلاغه بسنده می کنیم:
ـ ... فتنه های بنی امیه پیاپی با چهره های زشت و رعب آور و ظلمتی از جنس تاریکی عصر جاهلیت برشما فرود می آیند [در چنان فضایی] نه نور هدایتی پیداست و نه پرچم هدایتی به چشم می خورد.» (27)
ـ خدا را خدا را از تکبر و خودپسندی و تفاخر جاهلی که جایگاه بغض و کینه و رشد وسوسه های شیطانی است که ملت های گذشته و امت های پیشین را فریفته است تا جایی که در تاریکی های جهالت فرو رفتند و در پرتگاه هلاکت سقوط کردند و به آسانی به همان جایی که شیطان می خواست کشیده شدند... پس شراره های تعصب و کینه های جاهلی را در قلب خود خاموش سازید که از آفت های شیطان و غرور و کشش های وسوسه اوست... آگاه باشید که شما هم اکنون از رشته های طاعت دست کشیدید و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را شکستید. (28)
علاوه بر موارد فوق در موارد دیگری، حضرت امیر ـ علیه السلام ـ جاهلیت را در مقابل اسلام به کار می برند (29) و تصدیق شیطان را از خصوصیات جاهلیت بر می شمرند. (30)

دشواری در تشخیص

تشخیص جاهلیت هم برای خود شخص و هم برای دیگران اهمیت دارد. البته همه اقسام جاهلیت از نظر پیچیدگی در یک سطح نیستند؛ جاهلیت آشکار (جلّی) که در آن همه احکام الهی مورد انکار، یا بی اعتنایی قرار می گیرد، تا حدودی روشن است؛ گرچه همواره تشخیص «جاهلیت عملی» آشکارتر از «جاهلیت اخلاقی» و هر دو آشکار تر از «جاهلیت عقیدتی» هستند. لذا «جاهلیت عقیدتی» پیچیده تر از دو نوع دیگر است.
جاهلیت خفی نیز وضع مشابهی دارد چراکه احکام الهی فی الجمله ـ نه بالجمله ـ مورد تصدیق هستند و به همین دلیل تشخیص آن به مراتب از جاهلیت جلی دشوارتر است و به همان ترتیبی که در مورد جاهلیت خفی گفته شد، «جاهلیت عقیدتی» پیچیده تر از «جاهلیت رفتاری» است. دشواری مطلب در آنجا بیشتر می شود که جاهلیت همیشه به صورت بسیط بروز نمی کند یعنی همیشه اینطور نیست که جاهلیت خالص عقیدتی، اخلاقی یا عملی وجود داشته باشد بلکه در اکثر موارد با نوعی جاهلیت مرکب رو به رو هستیم به عنوان مثال، جاهلیت عقیدتی و عملی ممکن است به طور همزمان در یک شخص وجود داشته باشد.
دلیل ترکیبی بودن جاهلیت این است که اعتقاد، اخلاق و عمل بر روی همدیگر اثر متقابل دارند و به طور معمول تغییر در هر کدام از ارکان مزبور، به سایر ارکان سرایت می کند و کمتر پیش می آید که یکی از موارد فوق به صورت خالص و بسیط تغییر کند. از نظر علمی در هر کدام از حیطه های جلی و خفی هفت حالت متصور است که مجموعاً چهارده مورد را تشکیل می دهند:
(جاهلیت عقیدتی)، (جاهلیت اخلاقی)، (جاهلیت عملی)، (جاهلیت عقیدتی ـ اخلاقی)، (جاهلیت اخلاقی ـ عملی)، (جاهلیت عقیدتی ـ عملی) و (جاهلیت عقیدتی ـ اخلاقی ـ عملی)
در میان حالات چهارده گانه «جاهلیت عملی آشکار» از همه روشن تر و «جاهلیت عقیدتی خفی» از همه پیچیده تر است و همه افراد ـ جز معصومین ـ در معرض خطا و لغزش جاهلی قرار دارند و غلبه بر جاهلیت، بدون یک جهاد فراگیر در همه ابعاد عقیدتی، اخلاقی و عملی امکانپذیر نیست: «توبو الی الله جمیعاً ایها المؤمنون لعلکم تفلحون» (31)
دعوت فراگیر قرآن به توبه، از همین نکته ناشی می شود چراکه همگی در معرض جاهلیت و لذا محتاج توبه هستند و موظفند در حد توان خویش تقوا را رعایت کنند: «فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا...» (32)
از مجموع مطالب گذشته روشن می شود که «جاهلیت» به معنای «بیسوادی» نیست ـ به خصوص اگر سواد را به معنای امروزی آن معنا کنیم ـ بلکه هر کسی در هر رتبه ای از مدارج علمی، در معرض خطر جاهلیت قرار دارد و جز در سایه دینداری و رعایت تقوای الهی نمی توان از جاهلیت آسوده شد و شاهد بر این مطلب آیه دیگری از قرآن کریم است که افراد رویگردان از دین حنیف را «سفیه» می نامد و سفیه به معنای کسی است که به دلیل نداشتن قدرت تعقل، از تشخیص صلاح و فساد خویش عاجز است: «و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه»: «چه کسی از دین ابراهیم رویگردان است جز کسی که سفیه باشد» (33) و بالاخره اینکه قرآن کریم عاقبت جاهلان را ندامت می داند تا جایی که هر کافری آرزو می کند که ای کاش مشتی خاک بود: «و یقول الکافر یا لیتنی کنت تراباً»: «و کافر می گوید ای کاش خاک بودم» (34)
در سایه فهم معنای جاهلیت و ملاک قرآنی روشن می شود که تعبیر «جاهلیت اولی» (35) در قرآن کریم از بار مفهومی خاصی برخوردار است؛ شاید تعبیر «جاهلیت اولی» تلویحاً به نوع دیگری از «جاهلیت» اشاره می کند که در عصر پیشرفت ظاهری علوم به وقوع می پیوندد و می توان از آن به «جاهلیت ثانی» تعبیر کرد که ما اینک با آن مواجه و در معرض ابتلای به آن هستیم و راه خروجی از آن وجود ندارد مگر با تقوای الهی:
«ان تتقوا الله یجعل لکم مخرجاً» (36)

جاهلیت در آینه‌ی روایات

روایاتی که به تعریف جاهلیت و بیان مصادیق آن می پردازد، در همان راستایی است که از آیات قرآن قابل استفاده است. در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد که از نظر مضمون، شباهت فراوانی با یکدیگر دارد که در ادامه چند نمونه از روایت مزبور نقل می شود:

1- امام صادق به نقل از رسول اکرم می فرمایند: من مات و هو لا یعرف امامه مات میته جاهلیه: «هر کس بمیرد و امام خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است» (37)
2- در روایت دیگری، امام صادق (ع) در مورد آیه شریفه «... و من أضلّ ممّن اتّبع هواه بغیر هدیً من الله:
و چه کسی گمراه تر از کسی است که هوای نفس خود را تبعیت کند در حالی که بر هدایت غیر خدا است». (38)
فرمودند: «من اتّخذ دینه رأِیه بغیر امام من ائمه الهدی: منظور کسی است که دین خود را به دلخواه و بر اساس هوای نفس بدون امامت امامی از ائمه ی هدی انتخاب کند». (39)
3- روای می گوید: "برای امام صادق مردی را توصیف کردم که علی (ع) را دوست دارد و از دشمن او بیزار باشد و در همه امور نظر علی را قبول داشته باشد جز اینکه (در امر خلافت) بگوید اصحاب پیامبر (ص) رهبران امت بودند و میان خود اختلاف کردند و من نمی دانم کدام یک از آنان امام است و چون بر شخص خاصی اتفاق کردند، ما سخن او را می پذیریم و می دانیم که حق در میان آنهاست و خدا همگی آنان را رحمت کند. "پس امام فرمودند: اگر چنین شخصی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. (40)
4- در روایت دیگری امام صادق (ع) می فرماید: «هنگامی که قائم ما ظهور می کند از جهل مردم می کشد، بیشتر از آن که رسول اکرم (ص) از جاهلیت متحمل شد، (روای می پرسد) چگونه؟ فرمودند همانا رسول اکرم (ص) در حالی بر مردم وارد شد که سنگ صخره و نخل ها و چوب های تراشیده را می پرستیدند. در حالی که قائم ما در حالی بر مردم وارد می شود که همگی کتاب خدا را (به رأی خود) تأویل و بر علیه آن حضرت احتجاج می کنند...» (41)

با توجه به روایت فوق، تعبیر جاهلیت اولی نیز تا حدودی روشن می شود. نکته دیگری که از روایت فوق استفاده می شود این است که جاهلیت آخرالزمان بسیار پیچیده تر از جاهلیت اولی و مبارزه با آن به مراتب دشوارتر است.

رسول اکرم (ص) و مبارزه با جاهلیت

با توجه به تعریف جاهلیت یعنی محوریت هوای نفس و نادیده انگاشتن احکام الهی و نیز تقسیم بندی آن به خفی و جلّی بر حسب اینکه احکام الهی در یک، دو یا سه حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل به طور کامل یا ناقص نادیده گرفته شده یا انکار شود، می توان تمام نحله ها، فرقه ها و ایده های غیر اسلام را در اصطلاح جاهلیت خلاصه و جمع نمود. بر این اساس، حتی جاهلیت منحصر در زمان گذشته نیست بلکه تمام تفکراتی که امروزه به نوعی انکار احکام الهی را سر لوحه‌ی برنامه های خود قرار داده اند در جاهلیت خلاصه می شود؛ اومانیسم، نهیلیسم، پوزیتیویسم، اگزیستانسیالیسم، سکولاریسم، ایده الیسم و تمام اصطلاحات مشابه از جمله مصادیق جاهلیت به شمار می روند. کفر، شرک و نفاق نیز نمودهای جاهلیت آشکار به شمار می روند و بسیاری از مؤمنین مبتلا به درجه ای از جاهلیت خفی هستند.
از آنجا که جاهلیت، جا را براسلام حقیقی تنگ می سازد، رسول اکرم (ص) از همان شروع دعوت خویش، به موازات ترویج و تعلیم توحید، به مبارزه با جاهلیت پرداختند؛ گرچه مبارزات آن حضرت، نوعی مبارزه با جاهلیت محسوب می شود امّا ذکر نمونه هایی از اقدامات ایشان نشان می دهد آن حضرت تا چه اندازه از صدمات ناشی از جاهلیت نگران بودند در ادامه به عنوان نمونه به شواهدی از کتاب تاریخ سیاسی اسلام اکتفا می شود: (42)

1- تخریب مسجد ضرار: مسجدی که بر اساس حسادت بنی غنم با بنی عمرو ساخته شد و بعدها به عنوان مسجد ضرار معروف شد، با دستور مستقیم قرآن بطور کامل ویران گردید. رسول اکرم با این اقدام نشان دادند حتی ساختن مسجد (خانه خدا) نیز با انگیزه های غیر الهی ارزشی ندارد. (43)
2- پیمان اخوت: یکی از پیمان هایی است که علیرغم اختلاف در مورد زمان و دفعات آن میان مسلمانان بسته شد و ملاک برادری از ملاک های جاهلی، قومی و قبیله ای، به برادری بر محور حق تغییر یافت. (44)
3- یکی از منافقین به نام «قزمان» ابتدا از جنگ احد برگشت و پس از استهزاء زنان مدینه، به جنگ برگشت و پس از کشتن چند نفر از مشرکین زخمی شد، یکی از مسلمانان به او گفت: شهادت گوارای وجودت باد. قزمان گفت: من بخاطر مدینه جنگیدم نه اسلام؛ رسول اکرم (ص) فرمودند: او از اهل جهنم است. (45)
4- در جنگ احد یکی از مسلمین که اوضاع را آشفته یافت، یکی از مسلمین را که در دوره جاهلی، پدر او را کشته بود به بهانه قصاص، به قتل رسانید. چند روز پس از جنگ احد رسول اکرم (ص) دستور دادند او را جلوی مسجد قبا گردن زدند و در این خصوص توبه و ندامت او را نپذیرفتند. و این درسی بود که مسلمین باید هر چه در دوران جاهلیت رخ داده را فراموش کنند. (46)
5- در سال ششم هجری که رسول اکرم (ص) به قصد زیارت بیت الله به اتفاق اصحاب به سوی مکه می رفتند – و به پیمان حدیبیه منجر شد – در مسیر خویش به قبیله‌ی «بنی نهد» بر خوردند و حضرت آنها را به اسلام خواندند. چون آنها از پذیرش اسلام سرباز زدند رسول اکرم (ص) شیری را که به عنوان هدیه به مسلمین دادند قبول نفرمودند و بهای آن را پرداختند و فرمودند: لا أقبل هدیه مشرک:
«من هدیه مشرک را نمی پذیرم». (47)
6- در جریان فتح خیبر، رسول اکرم (ص) از همراهی گروهی که به قصد غنیمت مسلمین را همراهی می کردند منع کردند و فرمودند: «از شما تنها کسانی که نیّتشان جهاد است با ما همراهی کنند.» (48)
7- در جنگ خیبر و حمله به «قلعۀ ناعم»، رسول اکرم (ص) دستور دادند که هیچ کس بدون اجازه ایشان حمله نکند. اما یکی از افراد قبیله‌ی اشجع به یک یهودی حمله کرد و در نهایت کشته شد. چون حضرت فهمیدند که آن شخص بعد از دستور رسول اکرم (ص) کشته شده فرمودند: بهشت بر گناهکار روا نیست. (49)
8- «وفد جعفی» (50) برای مسلمان شدن به مدینه آمدند و رسول اکرم (ص) فرمودند: اسلام آنها جز با خوردن قلب – که از خوردن آن پرهیز می کردند- کامل نمی شود. چرا که آنها بر خلاف دستور الهی، و بر اساس باورهای جاهلی، از خوردن قلب گوسفند خودداری می کردند. (51)
9-«وفد ثقیف» (هیأتی که از طریق قبیله ثقیف برای اظهار اسلام آمده بودند)، برای اسلام آوردن چند شرط مطرح کردند، حلال شمردن زنا، ربا، شراب، باقی ماندن یکی از بت ها که حضرت همه‌ی این درخواست ها را رد کردند و به آنها تفهیم کردند که مثله کردن دین قابل قبول نیست. (52)

نتیجه

عقیده، اخلاق و رفتار آدمیان از دو صورت کلی خارج نیست: صورت اول که از حقانیت و پشتوانه‌ی استدلال برخوردار است همان اسلام حقیقی است؛ در این حالت شخص مسلمان در عقیده، اخلاق و عمل خویش تابع احکام الهی است و در هر سه حیطه بطور کامل اراده‌ی تشریعی الهی را مد نظر دارد. اگر کسی در یک یا دو یا سه حیطه از عقیده، اخلاق و عمل خویش، با احکام الهی مخالفت ورزد یا اینکه نسبت به احکام الهی بی تفاوت و بی توجه باشد، مبتلا به صورت دوم می شود که جاهلیت نام دارد و با محوریت هوای نفس شکل می گیرد.
اگر شخص در حیطه‌ی ابتلا به جاهلیت، همه حیطه مزبور را نسبت به احکام الهی بی توجه یا مخالف باشد مبتلا به جاهلیت جلیّ (آشکار) است و اگر در حیطه‌ی مزبور تبعیض قائل شود به گونه ای که صرفاً در بعضی از امور حیطه مزبور، نسبت به احکام الهی بی تفاوت یا مخالف باشد به جاهلیت خفی (پنهان) مبتلا می شود.
از آنجا که انسان دارای سه حیطه اعتقاد، اخلاق و عمل است و این سه بر روی یکدیگر اثر متقابل دارد و جاهلیت به دو نوع خفی و جلی تقسیم می شود لذا چهارده قسم جاهلیت شکل می گیرد که "جاهلیت عملی آشکار" ساده ترین و"جاهلیت خفی عقیدتی" پیچیده ترین حالت آن است.
با توجه به اهمیت جاهلیت و تقابل جدی آن با پیام بزرگ انبیاء می توان مبارزه با جاهلیت را وجهه‌ی همت پیامبر اعظم و همه پیامبران الهی دانست که جهت رعایت اختصار به مواردی از شواهد تاریخی و روایی آن اکتفا شد.

پی‌نوشت‌ها:

*مدرس گروه معارف اسلامی
** طلبه حوزه علمیه اصفهان، مدرسه علمیه میرزاحسین
1- ر.ک. آل اسحاق خوئینی، علی، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370
2- ر.ک. ویس کرمی، مهرداد، مقاله عقاید و اخلاق جاهلی از منظر قرآن کریم، فصلنامه کوثر، شماره 29، اصفهان، 1387
3- جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، صفحه 120
4- موارد مزبور عبارتند از: (آل عمران/ 154)، (مائده/ 50)، (احزاب/ 33) و)فتح/ 26)
5- به عنوان مثال در خطبه های 93، 166،191،193 و نامه 18 این اصطلاح به کار رفته است.
6- بلاشر، تاریخ الادب العربی، العصرالجاهلی، صفحه 38؛ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 153
7- الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 209
8- از جمله این موارد می توان به «اعتقاد به چیزی بر خلاف واقع» و نیز «انجام یک کار بر خلاف آنچه باید صورت گیرد» اشاره کرد؛ همان، ص 209
9- معنای مذموم جاهل «نادان» و معنای ممدوح آن «بی اطلاع» می باشد؛ همان، ص 209
10- مائده/50
11- طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص 599
12 ـ آل عمران/ 49
13 ـ نساء/ 65
14 ـ مائده/ 44
15 ـ مائده/ 45
16 ـ مائده/ 47
17 ـ تفسیر المیزان، ج 5، ص 569
18 ـ نساء/ 150
19 ـ انعام/ 159 نیز به آیه (روم/ 32) مراجعه شود.
20 ـ بقره/ 91
21 ـ مائده/ 41
22 ـ یوسف/ 106
23 ـ آل عمران/ 154
24 ـ فتح/ 26
25 ـ احزاب/ 33
26 ـ مائده/ 50
27 ـ نهج البلاغه، خطبه 93
28 ـ نهج البلاغه، خطبه 192
29 ـ نهج البلاغه، خطبه 192
30 ـ نهج البلاغه، نامه 18
31 ـ نور/ 31
32 ـ تغابن/ 16
33 ـ بقره/ 130
34 ـ نساء/ 40
35 ـ احزاب/ 33
36 ـ طلاق/ 2
37- مجلسی، بحارالانوار، ج 23، صفحه 76
38- قصص/50
39- بحارالانوار، ج 23، ص 78، ح 10
40- بحارالانوار، ج 23، ص 80، ح 14
41- نعمانی، الغیبه، ص 297
42- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، نشر الهادی، چاپ دوم، تابستان 1378
43- ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، ص 530
44- همان، ج 2، ص 504
45- المغازی، ج 1، ص 264
46- همان، ص 305، / انساب الاشراف، ج 1، ص 322- 331
47- المغازی، ج 2، ص 575، امتاع الاسماع، ج 1، ص 277 – 276
48- طبقات الکبری، ج 2، ص 104 / سبل الهدی و الرشاد، ج 5، ص 180
49- المغازی، ج 2، ص 642
50- منظور از وفد – جمع آن وفود است- نمایندگان قبایل است که برای اظهار اسلام خدمت رسول اکرم (ص) می رسیدند. «وفدجعفی» نمایندگان قبیله‌ی جعفی بودند.
51- طبقات الکبری، ج 1، ص 324
52- المغازی، ج 3، ص 962

کتابنامه:
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- آل اسحاق خوئینی، علی، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1370
4- ویس کرمی، مهرداد، مقاله عقاید و اخلاق جاهلی از منظر قرآن کریم، فصلنامه کوثر، شماره 29، اصفهان، 1387
5- ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق السّقاء و...، بیروت، دارالمعرفه، بی تا
6- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تصحیح محمد باقر محمودی، بیروت، 1397 قمری
7- الاصفهانی، الرّاغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، دارالقلم دمشق، الطبعه الاولی، 1406 ه ق
8- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام (2 جلد)، نشر الهادی، چاپ دوم، تابستان 1378
9- جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1380
10- طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، 1374 شمسی
11- مجلسی، محمد باقر، موسسه الوفاء بیروت، 1404 هجری قمری
12- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تصحیح محمد بن صامل السلمی، مکتبه الصدیق، 1414 هجری قمری
13- نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه‌ی احمد آرام، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1384
14- نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، مکتبه الصدوق، تهران، 1397 هجری قمری
15- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، 1989 قمری



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط